امير گلها (نگاهی نو به زندگی و شخصیت امام علی علیه السلام)

تاریخ انتشار:
پیامبر اكرم(ص):ای علی!تو در میان امت من،به سان سوره ی توحید [والا مقام] هستی.
نگاهی نو به زندگی و شخصیت امام علی علیه السلام

به گزارش خبرنگار بلاغ در مقدمه اين كتاب آمده است:از پیامبر شنیدم که می فرمود:ای علی!تو در میان امت من،به سان سوره ی توحید [والا مقام] هستی.کسی که تو را با دلش دوست بدارد،گویا یک سوم قرآن را خوانده است.شخصی که تو را در دلش دوست بدارد و با زبانش یاری کند،گویی دو سوم قرآن را خوانده است.فردی که تو را در دلش دوست بدارد و با زبان و دستش یاری کند،گویا قرآن را سراسر خوانده است.

رفتارش با عایشه را می دانید؛چون بر او پیروز شد؛احترامش کرد و وی را با بیست زن از قبیله ی عبدالقیس به مدینه فرستاد.بر سر آنان عمامه گذاشت و شمشیر بر آن ها آویخت.در میانه ی راه،عایشه چنان از حضرت بدگویی کردکه نمی توان آن حرف ها را بازگو کرد!...چون به مدینه رسیدند،زنان عمامه هایشان را فرو افکندند و بدو گفتند:ما زن بودیم.

آن که در جست و جوی چیزی [و هدفی[ باشد،به [تمام]آن یا بخشی از آن می رسد.

سه کار است که انجام آن خجالت ندارد:خدمت میزبان به مهمان؛برخاستن به احترام پدر و مادر و آموزگار خویش؛وحق را باز پس گرفتن،گرچه اندک باشد.

هیچ انسانی شوخی نکند،جز آن که مقداری از خردش را از دهانش پرانده است.

کم خردترین انسان کسی است که گمان کند خردمندترین است.

مردان زیرک کسانی هستند که رازشان را از دوستانشان پنهان می کنند؛دوستانی که هنگام خشم،از آن [سوء] استفاده می کنند.

مجاهدی که بامدادان در راه خدا از خانه بیرون می آید،ارجمند تر از کسی نیست که در جست و جوی [درآمد]مناسب برای همه و فرزندان خویش بامدادان بیرون می رود.

در پی ستایش برآمدم،آن را جز در سخاوت نیافتم.گشاده دست باشید تا ستایشتان کنند.

شادابی و تفریح،غذای روان اند.امام علی علیه السلام نقل می کند:
شبی در مدینه باران فراوانی بارید و آبگیر هایی پدید آمدند.فردا صبح رسول گرامی به من فرمود:بیا به صحرای عقیق برویم و زیبایی آب های جمع شده در گودال ها را تماشا کنیم.همراه ایشان به دشت رفتیم و آبگیرها را تماشا کردیم.

معاویه در دیداری که قیس-پسر سعد-با او داشت درباره ی شخصیت امام علی گفت:
خدا ابالحسن را بیامرزد!او خوش،خندان و بسیار شوخ طبع بود.

شوخ بودن ایشان تا بدان حد بود که روزی سلمان به او گفت:همین کارت باعث شد تا[تا به جای خلیفه ی نخست]چهارمین خلیفه شوی.و دیگران می گفتند:اگر شوخی هایش نبود؛از همه سزاوارتر به خلافت بود.زیرا در دیدگاه آنان،ویژگی یک مدیر برجسته ،تند خویی بود تا مردمان؛بیمناک از وی پیروی کنند.
روزی خلیفه ی اول و دوم،در دو طرف امام با ایشان ره می سپردند.قد حضرت اندکی از آن ها کوتاه تر بود.خلیفه ی دوم به طنز گفت:تو در میان ما مثل حرف نون در واژه ی لنا هستی.
حضرت بی درنگ پاسخ داد:اگر من میان شما نبودم،شما هیچ[=لا] بودید.

هماره مظلوم بوده ام؛از زمانی که مادر مرا زایید.حتی عقیل چشم درد گرفته بود.می گفت اجازه نمی دهم به من نیشتر بزنید،مگر اول علی را نیشتر بزنید؛در حالی که چشمم درد نمی کرد.

هر خونی را که پیامبر صلی الله علیه و آله با شمشیر علی علیه الشلام و دیگران در راه اسلام ریخت،بعد از رحلت او به پای علی گذاشتند و چون نتوانستند از پیامبر انتقام بگیرند،عقده ها و کینه های خود را بر سر وی خالی کردند؛زیرا کسی از او به پیامبر نزدیک تر نبود.در میان عرب جاهلی،این شیوه مرسوم بود که هر گاه کسی از آن ها کشته می شد،از قاتلش انتقام  می گرفتند و اگر قاتل می مرد یا نمی توانستند خون مقتول را از وی بطلبند،از کسی که به او نزدیک تر بود،انتقام می کشیدند.

هر کدام از شما می خواهد جایگاه خودش را نزد آفریدگار بداند،بنگرد هنگام گناه کردن،خداوند در نزد او از چه منزلتی برخوردار است.

از زبان پیامبر گرامی نقل می کرد:وارد بهشت شدم،دیدم بیشتر بهشتیان کسانی هستند که ایام البیض روزه می گیرند.

محبوب ترین آیه در نزد او ،آیه چهل و هشتم از سوره ی نساء بود:ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء.

همانا برای جان هایتان بهایی[بسیار زیاد]است،پس آن ها را جز به بهشت نفروشید.

هیچ عملی به اندازه ی دیدن انسان در حال سجده بر شیطان دشوار نیست.

لغزیدن گه گاه افراد را طبیعی می دانست و می فرمود:اسب رهوار[نیز]گاه می لغزد.

کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد،پس فردی را که به او بدگمان شده سرزنش نکند.

روزگار دو روز است:روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو؛پس هرگاه برای توست،شادمانی[بیش از حد]و سرکشی نکن؛و هرگاه به ضرر توست،[آن نیز بگذرد]پس شکیبایی پیشه کن.

کم خردترین نادان کسی است که از دشتام گویی به مردم شادمان شود!

هر چیزی بذری دارد؛و بذر دشمنی،شوخی است.

روزی زره گمشده ی خویش را در دست مردی یهودی دید.فرمود:این زره،مال من است.یهودی انکار کرد و گفت:زره در دست من است؛شما که ادعای مالکیت آن را داری،باید دلیل بیاوری.

چون حضرت شاهدی بر گفتار خود نداشت،شریح،قاضی محکمه ی کوفه،به نفع یهودی حکم صادر کرد.یهودی با مشاهده همسانی امام با دیگر قشرهای جامعه و حتی یک فرد غیر مسلمان در برابر قانون،گفت:
او راست می گوید.زره مال اوست و در جنگ صفین،از اسبی خاکستری رنگ بر زمین افتاد و من برداشتم.مرد،مسلمان شد.امام بدو فرمود:اینک که مسلمان شدی،زره را به تو بخشیدم.

زنان نزد شما،امانت یزدان اند؛پس آنان زیان نرسانید و [در مشکلات]تنهایشان نگذارید.

از هر چیز تازه اش را برگزین و از دوستان،دیرینه ترینشان را.

به دوستت کاملا مهر بورز؛اما اطمینان کامل به او مدار؛او را با خویش یکسان شمار؛اما تمام رازهایت را به او مگو.

شیرین زبانی را از عوامل دوست یابی می شمرد.

شوخی را از عوامل جدایی دوستان از یکدیگر می دانست.

خوب غذا خوردن کسی را در منزل دیگری،نشانه ی علاقه ی مهمان به میزبان می دانست و می فرمود:از مهمانی خوشم می آید که خوب در منزلم غذا می خورد.این کار او [نشانه ی صمیمیت و]باعث شادمانی من می شود.

با کسی همسفر نشو که حقی که تو برایش قایلی،او برایت قایل نیست.

برای [هر] خانه،آبرویی است و آبروی آن،حیاط بزرگ و همسایگان شایسته است؛برای خانه برکتی است و برکت آن جای خوب بودن،وسعت حیاط  و خوش همسایگی همسایگان آن است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.