رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

«تحلیل شش خصیصه برجسته حضرت عبدالعظیم حسنی»

تاریخ انتشار:
نخستین خصیصه ای که حضرت عبدالعظیم حسنی را کانون توجه همگان از دوست و دشمن، مؤمن و فاسق قرارداده و می دهد «اصالت خانوادگی» و «نسب شریف» داشتن این امامزاده واجب التعظیم است، چراکه از یک طرف در خانواده ای متولد شد که مادرش فاطمه بنت عقبة بن قيس و پدرش عبد الله است که در زمان جدش حسن بن زید به دنیا آمد و به جهت این كه پدرش علی در زندان منصور از دنیا رحلت كرد جدش برای سرپرستی وی اقدام نمود.
«تحلیل شش خصیصه برجسته حضرت عبدالعظیم حسنی»

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، «تحلیل شش خصیصه برجسته حضرت عبدالعظیم حسنی»

نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون در شهرری است، برای دلدادگان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام است که برای معرفت افزایی بیشتر، بخشی از وقتشان را اختصاص به این امام زاده واجب التعظیم داده و به آشنایی با خصیصه های برجسته آن حضرت بپردازند، به همین دلیل یادداشت پیش رو حاضر، تنظیم و تقدیم محضرتان گردید.

1- «اصالت خانوادگی و نسب شریف عبدالعظیم حسنی»

نخستین خصیصه ای که حضرت عبدالعظیم حسنی را کانون توجه همگان از دوست و دشمن، مؤمن و فاسق قرارداده و می دهد «اصالت خانوادگی» و «نسب شریف» داشتن این امامزاده واجب التعظیم است، چراکه از یک طرف در خانواده ای متولد شد که مادرش فاطمه بنت عقبة بن قيس و پدرش عبد الله است که در زمان جدش حسن بن زید به دنیا آمد و به جهت این كه پدرش علی در زندان منصور از دنیا رحلت كرد جدش برای سرپرستی وی اقدام نمود. 

تحت نظر او شخصیت پدر عبدالعظیم حسنی پرورش یافت، باتوجه به چنین رحم مادری و صلب پدری و شکل گیری شخصیت اولیه حضرت در کانون خانواده ای با چنین مرتبه بلندی باید گفت: عبدالعظیم حسنی در حقیقت مصداق فراز سی و ششم زیارت جامعه است که خطاب به اهل بیت علیهم السلام می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَ:(شهادت می دهم که همانا تو نوری در صُلب افراد بسیار بلند مرتبه و در رحم­های بسیار پاکیزه بودی و دوران جاهلیّت با آلودگی هایش تو را آلوده نساخت و از لباس های چرکین و آلوده اش به تو نپوشاند.»

از نظر نسب نیز با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام سبط اکبر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم متصل می شود چراکه در برخی گزارشات آمده است پس از درگذشت عبدالعظیم حسنی، هنگامی که می‌خواستند او را غسل دهند کاغذی را در پیراهنش می‌یابند که در آن نسب وی و پدرانش این‌گونه آمده‌است: «من ابوالقاسم، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زیدبن حسن بن علی بن ابی‌طالب هستم.»

براساس این نسخه از رجال نجاشی، در نسب وی، میان او و امام دوم شیعیان (حسن مجتبی) با چهار واسطه وجود دارد، که هر کدام از این واسطه در نسبت جایگاه ممتاز علمی، معنوی خاصی دارند. «نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۲۴۸ عبیدلی، محمد بن ابی‌جعفر، تهذیب الانساب، ص۱۳۹»

با توجه به چنین طهارت در تولد و نسب به راستی می توان این پیام لطیف و زیبای قرآنی در آیه (58) سوره (اعراف) را درک نمود که فرموده است: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ: سرزمين پاكيزه [و مستعد]، گياهش به فرمان پروردگار مى‌رويد؛ امّا سرزمين‌هاى ناپاك [و شوره‌زار]، جز گياه اندك و بى‌ارزش، از آن نمى‌رويد؛ اين‌گونه آيات [خود] را براى گروهى كهج شكرگزارند، شرح مى‌دهيم.»

*******

2- «اعتقادات به امضاء رسیده امام معصوم علیه السلام عبدالعظیم حسنی» 

دومین خصیصه که حضرت عبدالعظیم حسنی را سرآمد امامزادگان قرار داد و بیش از همه کانون توجه قرار گرفتند آنست که آن حضرت به دلیل هوشمندی که داشتند تمام عقائد و باور ایمانی و قلبی خود را به محضر امام هادی علیه السلام عرضه کردند و از آن حضرت خواستند نظر مبارکشان ابراز نمایند چراکه در گزارش حدیثی آمده است حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) پس از آنكه به خدمت امام هادى(ع) مى‌رسد و مورد استقبال گرم ايشان واقع مى‌شود و با جمله «انت ولينا حقا» شخصيت عظيم‌الشأن او ستوده مى‌شود، از امام اجازه مى‌گيرد تا دين خويش را بر ايشان ارائه كند كه اگر دينش مرضى و پسنديده است، تا قيامت بر آن ثابت و استوار بماند. متن كامل گزارش حديثي این چنين است:

«حدّثنا علىّ بن أحمد بن موسى الدقاق و علىّ بن عبد الله الورّاق جميعا ، قالا : حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى، قال: حدّثنا أبو تراب عبيدالله‌بن موسى الرويانى، عن عبد العظيم بن عبد‌الله‌الحسنىّ، قال :دَخَلتُ عَلى‏ سَيِّدى عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبى طالِبٍ عليهم السلام، فَلَمّا بَصُرَ بى قالَ لي: مَرحَباً بِكَ يا أبَا القاسِمِ! أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً. قالَ: فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللهِ ! إنّى اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ دينى، فَإِن كانَ مَرضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى‏ ألقى‏ الله عزّ وجلّ. فَقالَ: هاتِ يا أبَا القاسِمِ !فَقُلتُ: إنّى أقولُ: إنَّ الله تَعالى‏ واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَى‏ءٌ، خارِجٌ مِنَ الحَدَّينِ: حَدِّ الإبطالِ و حَدِّ التَّشبيهِ، و أنَّهُ لَيسَ بِجِسمٍ و لا صورَه، و لا عَرَضٍ و لا جَوهَرٍ ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ، و مُصَوِّرُ الصُّوَرِ، و خالِقُ الأَعراضِ وَ الجَواهِرِ، و رَبُّ كُلِّ شَى‏ءٍ و مالِكُهُ و خالِقُهُ، و جاعِلُهُ و مُحدِثُهُ، و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، خاتَمُ النَّبِيّينَ ، فَلا نَبِىَّ بَعدَهُ إلى‏ يَومِ القِيامَهِ، و أنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَهُ الشَّرائِعِ، فَلا شَريعَهَ بَعدَها إلى‏ يَومِ القِيامَه، و أقولُ: إنَّ الإِمامَ وَ الخَليفَهَ و وَلِىَّ الأَمرِ بَعدَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِىُّ بنُ أبى طالِبٍ عليه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَينُ ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ موسى‏ بنُ جَعفَرٍ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ موسى‏، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ عليهم السلام، ثُمَّ أنتَ يا مَولاىَ. فَقالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ومِن بَعدِىَ الحَسَنُ ابنى، فَكَيفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟ قالَ: فَقُلتُ: و كَيفَ ذاكَ يا مَولاىَ ؟ قالَ: لِأَنَّهُ لا يُرى‏ شَخصُهُ، و لا يَحِلُّ ذِكرُهُ بِاسمِهِ حَتّى‏ يَخرُجَ، فَيملأَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلًا كَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً. قالَ: فَقُلتُ: أقرَرتُ. و أقولُ: إنَّ وَلِيَّهُم وَلِىُّ‌اللهِ، و عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللَّهِ، و طاعَتَهُم طاعَهُ الله، و مَعصِيَتَهُم مَعصِيَهُ الله. و أقولُ: إنَّ المِعراجَ حَقٌّ، وَ المَسأَلَه فِى القَبرِ حَقٌّ، و إنَّ الجَنَّةه حَقٌّ، وَ النّارَ حَقٌّ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ الميزانَ حَقٌّ و إنَّ السّاعَهَ آتِيَه لا رَيبَ فيها، و إنَّ اللهَ يَبعَثُ مَن فِى القُبورِ. و أقولُ: إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَهًْ بَعدَ الوَلايَه: الصَّلاهُ، وَ الزَّكاهُ، وَ الصَّومُ، وَ الحَجُّ، وَ الجِهادُ، وَ الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهىُ عَنِ‌المُنكَرِ. فَقالَ عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : يا أبَا القاسِمِ! هذا وَ الله دينُ اللهِ الَّذى ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَيهِ، ثَبَّتَكَ الله بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَياهِ الدُّنيا و فِى الآخِرَهِ. (الأمالى، صدوق: ص ۴۱۹ ح ۵۵۷ ، بحار الأنوار: ج ۳ ص ۲۶۸ ح ۳)

حضرت عبد العظيم(ع): بر مولاى خود على‌بن‌محمّد(امام هادى عليه‌السلام) وارد شدم. چون نظر ايشان بر من افتاد، فرمود: «خوش‌آمدى، اى ابوالقاسم! به راستى، تو از دوستان حقيقى ما هستى.»
گفتم: اى پسر پيامبر! ميل دارم دينم را بر شما عرضه بدارم، كه اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوند عزّ وجلّ برسم.امام عليه‌السلام فرمود: «عقائد خود را اظهار نما.»

گفتم: من معتقدم كه خداى متعال، يكى است و مانند او چيزى نيست، و از دو حدّ ابطال و تشبيه، بيرون است. خداوند، جسم و صورت و عَرَض و جوهر نيست؛ بلكه اوست كه اجسام را جسميّت داده و صورت‏ها را صورت بخشيده و اعراض و جواهر را آفريده است. او پروردگار همه چيز و مالك و آفريننده پديده‏هاست، و [عقيده دارم كه‏] محمّد صلى اللَّه عليه و آله بنده و فرستاده او، خاتم پيغمبران است و پس از وى تا روز قيامت، پيامبرى نخواهد بود. شريعت وى، آخرينِ شرايع بوده و پس از او تا روز قيامت، دينى نخواهد آمد. عقيده من درباره امامت، اين است كه امام پس از پيامبر صلى اللَّه عليه‌و آله امير مؤمنان علىبن‌ابى‌طالب عليه‌السلام است و پس از او حسن و پس از وى حسين و سپس على بن الحسين و سپس محمّد بن على و سپس جعفربن‌محمّد و سپس موسى بن جعفر و سپس على بن موسى و سپس محمّدبن‌على عليهم‌السلام و پس از اينها، امامِ مفترض الطاعه، شما هستيد.

در اين هنگام، امام هادى عليه السلام فرمود: «و پس از من، فرزندم حسن، امام است؛ ليكن مردم در‌باره امامِ پس از او، چه خواهند كرد؟» گفتم: اى مولاى من! مگر جريان زندگى امامِ پس از او، از چه قرار است؟

فرمود: «شخص امامِ بعد از فرزندم حسن، ديده نمى‏شود و بردن اسمش بر زبان‏ها ممنوع است تا آن گاه كه [از پس پرده غيبت‏] بيرون بيايد و زمين را از عدل و داد پر نمايد، همان طور كه از ظلم و ستم پر شده است.»

گفتم: [به اين امام غايب هم‏] اقرار دارم و نيز مى‏گويم: دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست، طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانى از آنان، نافرمانى از خداست. من عقيده دارم كه معراج، پرسش در قبر، بهشت، دوزخ، صراط و ميزان حقند، و روز قيامت خواهد آمد و در وجود آن شكّى نيست و خداوند، همه مردگان را زنده خواهد كرد. نيز عقيده دارم كه واجبات، پس از اعتقاد به ولايت (امامت)، عبارت‌اند از: نماز ، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر.در اين هنگام، امام هادى عليه‌السلام فرمود: «اى ابوالقاسم! به خدا سوگند، اين [عقايد]، دين خداست كه آن را براى بندگانش برگزيده است. پس بر آن، ثابت باش. خداوند، تو را بر طريق ثابت در زندگى دنيا و آخرت پايدار بدارد.»

*******

3- «مرجعیت علمی عبدالعظیم حسنی»

از نظر جایگاه و عظمت علمی حضرت عبدالعظیم حسنی همین بس که در شرایط حساس حاکمیت خشن استبدادی بنی العباس که دسترسی به امام به قیمت جان تمام می شد، عبدالعظیم حسنی نه تنها واسطه بین امام معصوم حضرت امام هادی علیه السلام و شیعیان بود بلکه آنچنان از وجاهت علمی برخوردار بود به امر امام هادی علیه السلام عهده دار پاسخگو ی پرسش علمی و فقهی شیعیان بود، و امام هادی علیه السلام شیعیان را دریافتن پاسخ پرسش های اعتقادی، عملی و فقهی به حضرت عبدالعظیم حسنی ارجاع می دادند.

از همین رو صاحب بن عباد در توصیف علمی ایشان در رساله ای که در شرح‌حال حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام نوشته آورده است: «ابو تراب رویانی، روایت کرد که شنیدم ابوحماد رازی می‌گفت: خدمت امام هادی علیه‌السلام در سامرا رسیدم و مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم. امام به پرسش‌های من پاسخ داد و هنگامی که خواستم از ایشان خداحافظی کنم، به من فرمود:
«یا أبا حماد! إذا أشکل علیک شی‌ء من أمر دینک بناحیتک فسل عنه عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی و أقرئه منی السلام.«خاتمة مستدرك الوسائل: ج ۴ ص ۴۰۴ ش ۱۷۳‌؛ صدوق، محمد بن علی،کمال الدین و تمام النعمه،ص۳۷۹.» ای ابو حماد! هنگامی که چیزی از امور دینی در منطقه‌ات برای تو مشکل شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان».

این تعبیر، به روشنی نشان می‌دهد که حضرت عبدالعظیم در عصر خود، مجتهد توانمندی بوده که بر اساس اصول و قواعدی که از اهل‌بیت علیهم‌السلام در اختیار داشته، می‌توانسته دیدگاه های اسلام ناب را در زمینه های مختلف اعتقادی و عملی، استخراج کند و به پرسش‌های مردم پاسخ گوید.

بنابراین، ایشان تنها یک محدث و راوی احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نبوده است؛ بلکه از علمای بزرگ خاندان رسالت بوده که پس از معصومان، توان پاسخگویی به مسائل علمی را داشته و توانمندی علمی‌اش مورد تأیید و تصدیق امام هادی علیه‌السلام قرارگرفته است.

*******

4- «مهاجرت پربرکت عبدالعظیم حسنی»

چهارمین خصیصه حضرت عبدالعظیم حسنی «مهاجرت پربرکت» است که در شرایط بسیار حساس حاکمیت بنی العباس که در مقام برانداختن نسل اهل بیت علیهم السلام و پایان بخشیدن فرهنگ و آثار آنان بودند و هرگونه تلاش فکری و سیاسی به امر غیرممکن تبدیل شده بود حضرت عبدالعظیم حسنی با توجه به سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یک‌سو، و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبدالعظیم با اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از سوی دیگر تصمیم به مهاجرت گرفتند و زندگی مخفی را انتخاب کرد، و با لباس پیک و به صورت مسافری ناشناس، وطن اصلی خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آن‌که در شهر ری در مکانی به نام «سربان» رحل اقامت افکند و در خانه یکی از پیروان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در محلّه‌ای که «سکّة الموالی» نامیده می شد سکونت یافت: «حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۰»

و این مهاجرت در فرصت مناسب و سنجیده و اقامت در شهر ری ایران که آن مقطع یکی از مراکز حضور شیعیان بود موجب تقویت پایگاه اهل بیت و گسترش فرهنگ ناب شیعیان توسط عبدالعظیم حسنی شد وهم اکنون نیز یکی از کانون‌های مهم برای معارف تشیع به شمار می آید.

*******

5-«عارف و سالک بودن عبدالعظیم حسنی»

هرچند زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی به دلیل حاکمیت پرخشونت و استبدادی بنی العباس چه در سامرا یا شهر ری به دلیل تحت تعقیب بودن و به اختفا به سر بریدن همراه با رنج وم شقت بود ولی با این همه آنچه که به زندگی پر رنجش نشاط می بخشید روحیه عارفانه داشتن و خلوت با حق تعالی بوده است که می‌تواند اسوه و الگو برای همه اهل معنا و مقاومت باشد چراکه نجاشی می نویسد:

«کان عبدالعظیم ورد الری هارباً من السلطان، و سکن سرباً فی دار رجل من الشیعة فی سکة الموالی، و کان (فکان) یعبداللّه فی ذلک السرب ویصوم نهاره و یقوم لیله:حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) از حکومت زمان خود در هراس و مورد تهدید بود، و به‌همین دلیل وطن خود را ترک کرد و به‌طور ناشناس از این شهر به آن شهر می‌گریخت، تا این‌که وارد «شهر ری» شد و در محله «ساربانان»، خانه یکی از شیعیان، در «کوی بردگان» ساکن گردید و به عبادت و راز و نیاز با قاضی الحاجات و پروردگار خود مشغول شد. وی روزها را در «سرداب» خانه به سر می‌برد و روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز و مناجات می‌پرداخت : رجال النجاشی، ص 248»

*******

6- «فضیلت زیارت مضجع شریف عبدالعظيم حسنی»

ششمین خصیصه حضرت عبدالعظیم حسنی که نشان دهنده عظمت وجودی و قدسی آن حضرت است «فضیلت زیارت مضجع شریف در رتبه فضلیت زیارت تربت سیدالشهداء علیه السلام» است، به این معنا کسی که توفیق زیارت تربت حضرت امام حسین علیه السلام در کربلا را پیدا نکرده است، اگر توفیق زیارت مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی را پیدا کند از همان اجر و ثواب فضیلتی برخوردار خواهد شد که در زیارت تربت امام حسین علیه السلام وجود دارد، چراکه شیخ المحدّثین ، صدوق ، از محمّد بن یحیی عطّار – که یکی از اهالی ری است – این گونه نقل کرده که : «خدمت امام هادی علیه السّلام رسیدم . ایشان فرمود: «کجا بودی ؟»

گفتم : حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کردم . امام هادی علیه السّلام فرمود: أما إنّک لَوزُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه‌السلام):بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی (علیه‌السلام) را زیارت کرده باشد. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تصحیح، علامه امینی ، ص 324، شناخت نامة حضرت عبدالعظيم حسني -عليه السلام- و شهر ري، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، چاپ اول، بهار ۱۳۸۲، ص۱۰۸.»

البته پر واضح است مقصود امام هادی علیه السّلام در حدیث یاد شده ، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین علیه السّلام بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مبالغه نماید بلکه برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه ای که پیروان اهل بیت «علیهم السّلام» درآن مقطع تاریخی درآن زندگی می کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند : متوکّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسی ، سخت ترین دوران های تاریخیِ خود را سپری می کرد.

در چنین شرایطی، امام هادی علیه السّلام به منظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت های وقت ، شیعیان را تهدید می کرد، فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم را با زیارت امام حسین علیه السّلام برابر دانسته است . به تعبیری روشن تر، زیارت حضرت عبدالعظیم برای کسانی که آمادگی خطر پذیری برای زیارت امام حسین علیه السّلام را داشته باشتند، پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام شعبه ای از حرم سیّد الشهدا علیه السّلام است.

این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» است و این خود، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» و عظمت معنوی ایشان است و ناگفته پیداست برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت سالار شهیدان، راز و رمز این فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و جهادی آن بزرگوار، جستجو کرد گ و نشان از این است که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از خصوصیات و مقامی برخوردار بوده که از مرقد مطهّرش نور حرم حسینی ساطع می گردد و شمیم دل انگیز سیّدالشهدا از آن استشمام می شود که امام هادی علیه السلام شیعیان را ترغیب به زیارت مضجع شریفش می نماید .

دیدگاه‌ها

فرح محمودوند 07:11 - 1404/07/07

سلام علیکم بر مطالب معنوی این حقیر افزوده شد دست نگارنده درد نکند وروح حضرت عبدالعظیم (ع) شاد باشد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.