رویکرد‌های جدید کلامی در حکومت مصلح

تاریخ انتشار:
آیا حکومت مصلح جهانى با رویکردهاى جدید کلامى مانند سکولاریسم، پلورالیسم دینى، تساهل و تسامح، قرائت هاى مختلف از دین، تعارض علم ودین، سازگارى دارد یا خیر؟ خلاصه پاسخ این است که حکومت مصلح باسکولاریزم و جدا انگارى دین از نیازهاى دنیوى ناسازگار است...
حکومت مصلح

پلورالیسم دینى در ساحت حقانیت و نجات نیز با آموزه هاى حکومت جهانى تعارض جدى دارد. و على رغم پذیرش مدارا با انسان، تساهل و تسامح به معناى اصطلاحى را رد مى کند. عصر مصلح جهانى مخالف علم و تکنولوژى نیست و نمى توان سازگارى تمام دستاوردهاى علوم را با حکومت مصلح نتیجه گرفت.

درآمد سخن

دانش کلام و مسایل جدید کلامى یکى از مهم ترین و چالش برانگیزترین دانش هاى روزگار ما است. از این رو، شایسته است، پژوهشگران با پژوهش کافى به این گونه مسایل بپردازند. جهانى که در آن به سر مى بریم با پرسش هایى در حوزه هاى سکولاریزم، پلورالیسم، قرائت پذیرى دین، رابطه علم و دین، رابطه عقل ودین، تساهل و تسامح و... روبرو است که همهِ این موضوع ها به کلام جدید مربوط است. اصطلاح کلام جدید، با رواج فلسفه هاى نوینى چون امپریسم، پوزیتویسم، روشنگرى، مدرنیسم و پست مدرنیسم و در مغرب زمین با عنوان مطرح شد. این عنوان را در فرهنگ اسلامى، نخستین بار شبلى نعمانى (1332 - 1273 ه.ق) و سپس استاد مطهرى رواج دادند. اندیشمندان در چیستى کلام جدید اختلاف جدى دارند. برخى از آن ها، کلام جدید و قدیم را مشترک لفظى دانسته و بر تفاوت جوهرى میان آن دو تأکید مى کنند. دستهِ دیگرى کلام جدید را تنها به شبهه ها، عده اى به شبهه ها و ابزار جدید، گروهى به شبهه ها، ابزار جدید و گستره موضوعى و بعضى نیز به شبهه ها، مسایل، دلایل و مؤیدات جدید اختصاصى داده اند. گروه هاى اخیر به تفاوت گوهرى میان کلام جدید و قدیم قایل نبوده و کلام جدید را توسعه یافته کلام قدیم دانسته اند.
البته باید میان (کلام محقق) و (کلام حق) یا (کلام در مقام هست) با (کلام در مقام باید) فرق گذاشت. (کلام در مقام تحقق وهست)، بسیار متنوع و گوناگون است. کلام و الهیاتى که از تجربه گرایى، تحقق گرایى، پدیدارشناسى، اگزیستانسیالسیم، مدرنیسم، اومانیسم، پست مدرنیسم و... تأثیر پذیرفته است، با کلام اسلامى سنتى کاملاً تفاوت دارد به گونه اى که این دو هیچ سنخیتى با یکدیگر ندارند. ولى اگر به (کلام در مقام تعریف وباید) توجه کنیم، علم کلام عبارت است از: دانشى که به استنباط، تنظیم وتبیین معارف و مفهوم هاى دینى پرداخته و با روش ها و رهیافت هاى گوناگون درون و برون دینى به اثبات و توجیه گزاره هاى اعتقادى مى پردازد و به اعتراض ها و شبهه هاى مخالفان پاسخ مى دهد. این تعریف بر کلام قدیم و جدید منطبق است. کلام جدید با روش ها، شبهه ها، موضوع ها، مسایل ودلایل نوینى روبرو مى شود. به همین دلیل، کلام جدید ادامه دهنده و تکامل یافته کلام سنتى است و این دو تمایز جوهرى ندارند.

تبیین مسأله

پرسش اصلى در این پژوهش این است که آیا حکومت مصلح جهانى با این رویکردهاى جدید کلامى سازگارى دارد؟
توضیح این که جداى از این که این مسایل، دانش مستقلى به نام کلام جدید که تمایز جوهرى با کلام سنتى دارد، تشکیل دهد یا این که کلام جدید ادامه کلام قدیم باشد - چنان که گذشت - در حوزهِ کلام، مسایل و دیدگاه هاى جدیدى مطرح شده است.
براى مثال: عده اى به جداانگارى دین از نیازهاى اجتماعى فتوا داده و از سکولاریزم دفاع مى کنند، برخى به حقانیت یکسان (طولى وعرضى) تمام ادیان در عصر حاضر حکم مى دهند و پلورالیسم دینى را ترویج مى کنند و دسته اى نیز به تعارض علم و دین، عقل و دین، اخلاق و دین، و دین دارى و تجدد اصرار مى ورزند. حال پرسش اصلى ما این است: هنگام ظهور حضرت ولى عصر(عج) وتشکیل حکومت مصلح جهانى، این رویکردهاى جدید کلامى مقبول مى افتند یا این که حضرت و حکومت جهانى او به شدت با این رویکردها مقابله و آن ها را نقد مى کنند.
روش، در این پژوهش، نقلى - تحلیلى است؛ یعنى پس از تبیین دقیق رویکردهاى جدید کلامى به سراغ متون روایى رفته و وضعیت حکومت مصلح را توصیف مى کنیم. آن گاه پرسش هاى فرعى خود را به روایت ها عرضه کرده و بدون تفسیر به راى، پاسخ خود را دریافت مى کنیم.
قابل ذکر است که به دلیل محدودیت حجم تحقیق تنها به پاره اى از رویکردهاى جدید مى پردازیم.
سکولاریسم ملایم، به محدود ساختن دین در عرصه فردى و نیازهاى شخصى قناعت مى ورزد ولى هر گونه نیاز اجتماعى مانند: سیاست، حکومت، اقتصاد، حقوق، اخلاق اجتماعى، تعلیم و تربیت، مدیریت و... را از دین جدا مى سازد. اگر این تفکر در جامعه، تحقق عینى پیدا کند، سکولاریزاسیون یا عرفى شدن و دنیوى شدن نیز اتفاق مى افتد.
نظریه سکولاریزم و جدا انگارى دین از نیازهاى دنیا، با هیچ یک از ساحت هاى اسلام سازگارى ندارد تاریخ اسلام و سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم به شدت با سکولاریزم در تضاد است. قوانین اسلامى در عرصه هاى اقتصاد، حقوق، سیاست، مدیریت، اخلاق، تربیت و غیره نیز نافى این ادعاست. بر همین اساس، حکومت جهانى مصلح نیز، ماهیتى ضد سکولاریستى دارد؛ زیرا قیام امام(ع) همراه با تشکیل حکومت دینى و دولت اسلامى است. امام، نه تنها براى رسیدن به حکومت، جنگ هاى بسیارى را پشت سر مى گذارد و با قاطعیت تمام رویاروى دشمنان قرار مى گیرد، در استمرار حکومت نیز اصلاحاتى عمیق از نظر اجتماعى، امنیت و رفاه عمومى، شکوفایى اقتصادى، عدالت قضایى، بهداشت و درمان همگانى و گسترش فرهنگ را طبق اسلام نبوى انجام مى دهد. خداوند، زمین مرده و پر از ستم را با ظهور مهدى، زنده و پر از عدل وداد مى کند. عدالت حضرت در عرصه کشاورزى، اقتصادى، قضایى و... فراگیر است.
(انه یَبِلغُ سلطانهُ المشرقَ والمغربَ وتظهَر له الکنوز ولایبقى فى الارض خراب الایعمّره. حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه هاى زمین براى او ظاهر مى گردد و در سرتاسر جهان جاى ویرانى باقى نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت).
همچنین پیامبر گرامى اسلام(ص) در همین رابطه مى فرمایند: اُبَشّرُکم بالمهدى یملا الارض قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً، یرضى عنه سکّان السماء والارض، یقسم المال صَحاحاً، فقال رجل ما معنى صحاحاً، قال بالسوّیة بین الناس ویملا قلوب امّة محمّد غنى ویَسعهم عدله حتى یأمر منادیاً ینادى یقول من له بالمال حاجة فلیقم، فما یقوم من الناس الا رجل واحد ثم یأمرله بالمال فیاخذ ثم یندم ویردّه.
شما را به ظهور مهدى (ع) بشارت مى دهم؛ زمین را پر از عدالت مى کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است؛ ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین از او راضى مى شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم مى کند. کسى پرسید: معنى تقسیم صحیح ثروت چیست، فرمود: به طور مساوى در میان مردم (سپس فرمود) و دل هاى پیروان محمد(ص) را پر از بى نیازى مى کند و عدالتش همه را فرا مى گیرد تا آن جا که دستور مى دهد که منادى با صداى بلند صدا زند؛ هر کسى نیاز مالى دارد. برخیزد و هیچ کس جز یک نفر بر نمى خیزد، امام دستور مى دهد مال قابل ملاحظه اى به او بدهند، اما او مى گیرد و بر مى گرداند و پشیمان مى شود.
امام صادق(ع) نیز دربارهِ عدالت، برچیده شدن ظلم و رفاه مردم در زمان آن حضرت مى فرماید: (إذا قام القائم حَکَمَ بالعدل وارتفع فى ایامه الجور وآمنت به السُبل واَخرَجَتِ الارضُ برکاتها ورُد کُلُّ حَقّ الى اهله... وحَکَمَ بین الناس بحکم داود و حکم محمّد(ص) فحینئذٍ تُظهرُ الارضُ کنوزَها وتُبدى برکاتِها ولا یَجدُ الرجلُ منکم یومئذ موضِعاً لصدقته ولالبرّه لشمول الغِنى جمیعَ المؤمنین.
وقتى که قائم قیام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد و ظلم وجور در دوران او بر چیده مى شود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مى گردد، و زمین برکت هایش را خارج مى سازد و هر حقى به صاحبش مى رسد، و در میان مردم، همانند داوود و محمد(ص) حکم و داورى مى کند. در این هنگام زمین گنج هایش را آشکار مى سازد و برکات خود را ظاهر مى کند و کسى موردى براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى یابد؛ زیرا همهِ مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد).
تمام این احادیث بر حضور حضرت حجت(عج) در حیات اجتماعى انسان ها اعم از امور اقتصادى، سیاسى. مدیریتى و... دلالت دارد؛ به همین دلیل، حکومت مصلح جهانى نافى سکولاریزم است.

پلورالیسم دینى و حکومت مصلح(ع)

پلورالیسم دینى پاسخى جدید به پرسش دربارهِ تنوع و تکثر ادیان ومذاهب و پیروان آن ها است.
پرسش هاى این حوزه عبارتند از:

1. آیا همهِ ادیان موجود در جهان معاصر اعم از آسمانى  زمینى و الهى و بشرى، حق اند یا برخى از آن ها حق و پاره اى دیگر باطلند؟
2. آیا معتقدان به ادیان مختلف، اهل نجات و رستگارى اند یا برخى از آن ها گرفتار عذاب الهى هستند؟
3. معتقدان به ادیان گوناگون، نسبت به یکدیگر چه نوع رفتارى باید داشته باشند؟
 پرسش نخست، یک پرسش معرفت شناسانه و پرسش دوم، فرجام شناسانه و پرسش سوم، اخلاقى و حقوقى است.
متکلمان مسلمان وغیرمسلمان در برابر این سه پرسش، سه پاسخ متفاوت داده اند که عبارتند از:

الف: انحصارگرایى دینى صدق وحقانیت

انحصار گرایى دینى صدق بر این باور است که تمام ادیان موجود در جهان معاصر اعم از الهى و بشرى بر حق نبوده و تنها یکى از ادیان، حق مطلق و بقیهِ آنها کاملاً باطل هستند.

ب: شمول گرایى دینى صدق و حقانیت

معناى شمول گرایى این است که تمام ادیان موجود، حق مطلق یا باطل محض نیستند؛ تنها یکى از ادیان حق مطلق و بقیه بهره اى از حقیقت دارند.

ج: کثرت گرایى دینى صدق و حقانیت

این دیدگاه معتقد است که تمام ادیان موجود، حق مطلق وبرابرند وتمایزى از نظر حق و بطلان، در میان ادیان وجود ندارد و نمى توان از برترى آن ها نسبت به یکدیگر سخن گفت.
پرسش دوم؛ یعنى مسألهِ نجات دین داران نیز سه پاسخ را در بردارد.

الف: انحصارگرایى دینى نجات و سعادت

بر این اساس، تمام متدینان به ادیان گوناگون، اهل نجات و رستگارى نیستند، تنها متدینان به دین حق، سعادتمند و اهل نجاتند و همهِ متدینان به ادیان دیگر، گرفتار عذاب الهى اند؛ زیرا ثواب و عقاب و نجات و عدم نجات، به حق و باطل بودن ادیان بستگى دارد.

ب: شمول گرایى دینى نجات و سعادت

این دیدگاه، تمام متدینان به دین حق را سعادتمند و اهل نجات معرفى مى کند، ولى متدینان به ادیان دیگر را - که بهره اى از حقیقت دارند - به همان اندازه سعادتمند و رستگار مى داند. بنابراین، شمول گرایى نجات و رستگارى، شمول گرایى صدق و حقانیت را در پى دارد.

ج: کثرت گرایى دینى نجات و سعادت

کثرت گرایى نجات، همهِ متدینان به ادیان گوناگون را رستگار و اهل نجات دانسته و عقاب و عذابى براى آن ها فرض نمى کند؛ زیرا وقتى تمام ادیان الهى و بشرى حق باشند، متدینان آن ها نیز اهل نجات و رستگارى اند.
متکلمان مسلمان، رستگارى و عدم رستگارى را تنها نتیجهِ حق و بطلان ادیان ندانسته و علم و جهل، عمل و غیرعمل، جهل قصورى و جهل تقصیرى را نیز در این امر دخیل مى دانند. بر این اساس، دین دار عالم و عامل به طور قطع سعادتمند است، ولى دین دارى که به حقیقت آگاه است، اما، عمل نمى کند یا جهل به حقیقت دارد و در جهالت خود مقّصر است، اهل نجات و رستگارى نخواهد بود و اما جاهلان قاصر که تلاش کرده ولى به حقیقت نرسیده اند و تقصیرى در نرسیدن به حقیقت ندارند، به عنوان مستضعفان فکرى و (مرجون لامر الله) مورد توجه حق تعالى قرار مى گیرند.
اندیشمندان در بارهِ پرسش سوم؛ یعنى رفتار دین داران نسبت به یکدیگر، سه پیشنهاد خشونت، مدارا و تولرانس را مطرح کرده اند.
نظریه کثرت گرایى دینى، از نظر ادعا (حق دانستن تمام ادیان) و مبانى ودلایل (تکافوى ادله، گوهر وصدف دین، نمادین وسمبلیک دانستن زبان دین وتجربه دینى) گرفتار نقدهاى اساسى است. تبیین و تحلیل هر یک از زیرساخت هاى مذکور، پژوهش مستقلى مى طلبد و چون غرض از این نوشتار، مقایسه رویکردهاى جدید کلامى با حکومت مصلح جهانى است، تنها به اختصار مدعا ومبانى این نظریه را نقد مى کنیم.

امام صادق(ع) دربارهِ عدالت، برچیده شدن ظلم و رفاه مردم در عصر آن زمان مى فرماید: « وقتى که قائم قیام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد و ظلم وجور در دوران او بر چیده مى شود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مى گردد، و زمین برکت هایش را خارج مى سازد و هر حقى به صاحبش مى رسد، و در میان مردم، همانند داوود و محمد(ص) حکم و داورى مى کند. در این هنگام زمین گنج هایش را آشکار مى سازد و برکات خود را ظاهر مى کند و کسى موردى براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى یابد؛ زیرا همهِ مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد.»

ادعاى کثرت گرایى دینى؛ یعنى حقانیت دانستن تمامى ادیان آسمانى و زمینى و الهى و بشرى، مستلزم اجتماع نقیضین است و چون اجتماع نقیضین محال است، پس نمى توان تمام ادیان را حق دانست. توضیح قیاس استثنایى پیش گفته این است که اگر تمام ادیان حق باشند، تمام گزاره ها و باورهاى موجود در ادیان صادق و حقند. پس گزاره تثلیث در مسیحیت و توحید در اسلام، یا تناسخ در بودا و معاد در اسلام حق است. نتیجه این خواهد شد که خداوند هم سه تا است و هم سه تا نیست، بلکه واحد است، روح پس از مرگ هم به بدن و جسم دیگرى در دنیا بر مى گردد (تناسخ) وهم بر نمى گردد و به عالم برزخ منتقل مى شود تا وقت قیامت برسد (معاد) و حق دانستن تمام این باورها، مستلزم اجتماع نقیضین است، چون اجتماع نقیضین محال است و محال بودن آن از بدیهیات عقلى و حتى انکارش مستلزم اثباتش است، پس حق دانستن تمام باورهاى ادیان محال است.
مبانى و زیرساخت هاى کثرت گرایى دینى نیز مخدوش است؛ بر اى نمونه برخى از تکافو و تساوى ادله در ادیان گوناگون، به حقانیت ادیان فتوا داده اند؛ در حالى که بر فرض تساوى ادله، هیچ گاه نمى توان از برابرى منطقى دلایل، حقانیت مدعیات را استنتاج کرد، به ویژه، در مواردى که حق دانستن مدعیات، مستلزم اجتماع نقیضین باشد.
عده اى نیز باورهاى دینى را به مقدمه و ذى المقدمه تقسیم کرده اند؛ (زیرا همه آموزه ها و باورهاى دینى در یک مرتبه نیستند).
آن گاه باورهاى مقدماتى را صدف و عرضى دین و باورهاى ذى المقدمه اى را گوهر و ذاتى دین دانسته اند و در مقام تعریف گوهر و صدف گفته اند: صدف و عرضى دین، موقّتى، غیر لازم و تغییرپذیر است، ولى گوهر دین، ثابت، دائمى و ضرورى است.(10) مدعیان کثرت گرایى دینى با این مقدمه خواسته اند به این نتیجه برسند که اختلاف ادیان در باورهاى عرضى و صدفى آن هااست و گوهر و ذات ادیان یکنواخت است. البته به این که گوهر واحد ادیان چیست، به طور یکسان پاسخ نداده اند و تجربه دینى، ایمان دین، بهداشت روان و... را به عنوان مصداق گوهر واحد ادیان بیان کرده اند. و با این بیان نتیجه گرفته اند که با توجه به وحدت گوهر ادیان مى توان به حقانیت تمام ادیان یعنى کثرت گرایى دینى فتوا داد.
لکن این مبنا به لحاظ کبروى و صغروى مخدوش است؛ اشکالات کبروى این مبنا وزیرساخت و دلیل این است که گر چه باورهاى دینى در یک مرتبه نیستند و نسبت بین آنها، نسبت میان مقدمه و هدف است، ولى مقدمه بودن پاره اى از باورهاى دینى نسبت به باورهاى دیگر، نسبت مقدمه بودن نردبان براى رفتن به پشت بام نیست، بلکه از باب مقدمه بودن علوم متوسطه نسبت به دوره تحصیلات تکمیلى است.
توضیح این که: برخى از مقدمات، مقدمه حدوث اند نه بقا و پارهِ دیگرى از مقدمات، مقدمهِ حدوث و بقا هستند؛ نردبان، مقدمه رفتن به پشت بام است ولى مقدمهِ ماندن در پشت بام نیست، ولى علوم متوسطه، مقدمه رفتن، ماندن و عبور کردن از دروس تکمیلى است.
باورهاى دینى مقدماتى مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن و صدقه دادن نسبت به تقوا و سعادت آدمى، مقدمهِ حدوث و بقایند، نسبت به تقوا و سعادت آدمى، مقدمهِ حدوث و بقایند و آن ها در مقدمه بودن نیز بدیل ناپذیرند؛ بنابراین نمى توان اعمال و مناسک را صدف و عرضى دین معرفى کرد و وصف تغییرپذیرى و موقتى و غیرلزوم را به آن ها نسبت داد.
اشکالات صغروى این زیر ساخت این است که اگر گوهر ادیان متعدد شود؛ یعنى تجربه دینى، ایمان دینى، بهداشت روان و... به عنوان گوهر ادیان شناخته شود حقانیت ادیان و مدعاى کثرت گرایى دینى اثبات نمى شود؛ زیرا شرط اثبات کثرت گرایى دینى، وحدت گوهر ادیان است. بر فرض این که گوهر تمام ادیان، تجربه دینى باشد، آیا تجربه دینى در تمام ادیان، حقیقت واحدى است؟ پاسخ منفى است؛ زیرا تجربه دینى به معناى احساس معنوى، به متعلقى محتاج است؛ همچنان که تجربه حسى، متعلق دارد و چون متعلق تجربه دینى در ادیان آسمانى و زمینى متفاوت است (وواقعاً تفاوت وجودى میان الله، یهوه، پدر، نیروانا و غیره وجود دارد)، پس نمى توان تجربه دینى همهِ ادیان را یکسان معرفى کرد؛ در نتیجه، کثرت گرایى دینى اثبات نمى شود.
نمادین و سمبلیک دانستن زبان دین نیز مورد پذیرش نیست؛ زیرا زبان دین، ظهور در شناختارى بودن دارد و آشنایان به زبان قرآن مى دانند که زبان دین اسلام نمى تواند سمبلیک و نمادین باشد.
علاوه بر نقد مبانى و دلایل، اصل ادعاى حقانیت تمام ادیانى که از مدعیات متناقض و متضاد برخوردارند، نیز مستلزم اجتماع نقیضین است. حکومت جهانى مصلح با پلورالیسم دینى در چالش است! زیرا حکومت امام مهدى (ع) مصداق بارز آیهِ شریفه (لیظهره على الدین کله) است که در تفسیر آن آمده است (یظهره على جمیع الادیان عند قیام القائم).
پیامبر اسلام نیز در حدیث قدسى از حق تعالى چنین روایت مى کند:
(حَقُّ على اَن اُظهِرَ دینَک على الادیان حتّى لایَبقى فى شَرقِ الارض وغَربها دینٌ الاّ دینَک؛ بر من است که دین تو؛ یعنى اسلام را بر سایر ادیان غلبه دهم تا در شرق وغرب عالم، دینى جز دین تو باقى نماند.)
در روایت آمده است: (چون مهدى قیام کند، جزیه برداشته شود و غیرمسلمانى نماند.)
امام باقر(ع) نیز فرموده است: (تؤتون الحکمة فى زمانه حتى ان المراة لتقضى فى بیتها بکتاب اللّه وسنة رسوله؛ حکمت در زمان مهدى (ع) به گونه اى ارزانى مى گردد که حتى زن در کانون خانهِ خویش بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش داورى مى کند).
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: (ویهلک الاشرار ویبقى الاخیار ولا یبقى من یُبغِض اهل البیت؛ شرارت پیشگان از بین مى روند و نیکان باقى مى مانند و کینه توزان نسبت به اهل بیت باقى نخواهند ماند)، (ولا تترک بدعة الا ازالها ولا سنّة الا اقامها؛ همهِ بدعت ها از بین مى رود و همه سنت ها جدى مى شود).
مفضّل از امام صادق(ع) نقل مى کند: (فو اللّه یا مفضّل لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف ویکون الدین کله واحداً کما قال اللّه عزوجل: ان الدین عنداللّه الاسلام؛ به خدا سوگند اى مفضل، اختلاف از میان ادیان برداشته مى شود و همه به صورت یک آیین در مى آید، همان گونه که خداوند عزوجل مى گوید: دین در نزد خدا تنها اسلام است).
امام باقر(ع) نیز در این باره مى فرماید: (ان ذلک یکون عند خروج المهدى من آل محمد فلا یبقى احد الا اقر بمحمد(ص)؛ این پیروزى به هنگام قیام مهدى از آل محمد(ص) خواهد بود، آنچنان که هیچ کس در جهان باقى نمى ماند مگر اینکه اقرار به محمد(ص) خواهد کرد).
مقداد بن اسود از پیامبر گرامى اسلام(ص) نقل مى کند: (سمعت رسول اللّه(ص) یقول لایبقى على ظَهرِ الارَضِ بَیت مَدَر ولاوبر الاّ ادخله اللّه کلمة الاسلام؛
بر سراسر روى زمین خانه اى از خشت و گل و خیمه اى باقى نمى ماند مگر اینکه آیین اسلام در آن وارد خواهد شد).
امیر مؤمنان در تفسیر آیه (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودین الحق) فرمود: (کلا، فوالذى نفسى بیده حتى لایبقى قریه الاوینادى فیها بشهادة ان لا اله الا اللّه بکرة وعشیاً؛ نه، سوگند به کسى که جانم به دست او است این پیروزى آشکار نمى شود مگر زمانى که هیچ آبادى روى زمین باقى نماند مگر این که صبح وشام بانگ لا اله الا اللّه از آن به گوش مى رسد).
قال الصادق(ع): ان لنا دولة یجیء اللّه بها اذا شاء ثم قال مَن سُر ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر.(19) اذا قام القائم المهدى لایبقى ارض الانُودى فیها بشهادة ان لا اله الا اللّه وان محمداً رسول اللّه؛ وقتى حضرت قائم(ع) قیام نماید، زمینى باقى نمى ماند مگر آنکه در آن ندا مى شود به شهادت لا اله الا اللّه ومحمداً رسول اللّه).
(فیُریکم کیف عدل السیرة ویُحى مَیتَ الکتاب والسنة؛ سیره وروش دادگرانه را نشان خواهد داد وآن چه از کتاب و سنت مرده باشد، زنده خواهد کرد).
نعیم بن حماد از على (ع) و عایشه، از پیامبر نقل مى کند: (المهدى رجل من عترتى، یقاتل على سنتى کما قاتلت انا على الوحى؛ مهدى، مردى از خاندان من است او بر طبق سنت من (با مخالفان) مى جنگد چنان که من بر طبق وحى مى جنگیدم).
قال رسول اللّه(ص): (منا الذى یصلى عیسى بن مریم خلفه؛ از نسل ماست آن کسى که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى خواند).
تمامى این احادیث به دلالت مطابقى، بر نفى پلورالیسم دینى و حقانیت همه ادیان محقق، حکم مى کنند و تنها بر حقانیت انحصارى تمام گزاره هاى اسلام و حاکمیت و تسلط آن بر هستى دلالت دارند.

تساهل و تسامح و حکومت مصلح(ع)

تسامح و تساهل در اصطلاح به معناى عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روى قصد و آگاهى، نسبت به اعمال و عقایدى است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد.
بنابراین عناصر تولرانس عبارتند از:

1. تنوع واختلاف عقاید و اعمال؛
2. ناخشنودى و نارضایتى؛
3. آگاهى و قصد؛
4. قدرت وتوانایى بر مداخله؛
5. عدم مداخله و یا اجازه دادن.

سیرت خُلقى مصلح جهانى همراه با حشمت، سکینه و وقار است، ولى نسبت به کارگزاران و مأموران دولت خویش بسیار سخت گیر است و با ناتوانان و مستمندان، بسیار دل رحم و مهربان. در روایت آمده است: (علامة المهَدى ان یَکون شَدیداً عَلَى العُمّال، جَواداً بِالمَال، رَحِیماً بالمساکین).
مهدى (ع) حق هر حق دارى را بگیرد و به او دهد، حتى اگر حق کسى زیر دندان دیگرى باشد، از زیر دندان انسان متجاوز و غاصب بیرون کشد، و به صاحب حق باز گرداند. او مردم را با شمشیر به دین خدا دعوت کند، هر کس نپذیرد، گردن زند و هر کس که سرکشى کند، خُرد سازد. کاخ ها را ویران سازد وارتش هاى مستکبر را از دم تیغ بگذارند. ظلمه و اعوان ظلمه را بى دریغ بکشد تا خدا راضى و خشنود شود. مهدى، مانع الزکاة را بکشد، زانى محصن را نیز بدون طلب شاهد رجم کند.(26) همچنین زرارة بن اعین گوید: (از امام محمد باقر(ع) پرسیدم: آیا قائم، با مردمان، مانند پیامبر(ع) رفتار کند؟ فرمود: هیهات وهیهات! پیامبر به ملایمت با مردم رفتار مى کرد و مى کوشید تا با محبت، مردم را به دین، جلب کند و تألیف قلوب نماید. قائم با شمشیر و قتل با مردم روبرو شود. خدا به او این گونه امر کرده است که بکشد و توبه اى از کسى نپذیرد. واى به حال کسى که با مهدى بر سر ستیز در آید).
مهدى (ع) تمامى بدعت ها را نابود مى سازد و همهِ سنت ها و شیوه هاى پسندیده را زنده و بر پا مى دارد. شیوهِ پیامبر در قضاوت بر اساس شواهد و دلایل و سوگندها بوده است.(28) در حالى که امام صادق(ع) مى فرماید: (بینا الرجل على راس القائم(ع) یأمر وینهى اذامر (الإمام) بضرب عنقه فلا یبقى بین الخافقین شىء الا خافه). گاه فردى در کنار مهدى (ع) ایستاده وسخن مى گوید که آن حضرت دستور مى دهد گردنش را (به خاطر جنایت مخفیانه) بزنید وآن گاه در شرق وغرب جنایت کارى باقى نمى ماند مگر از آن پیشواى عدالت گستر وآگاه حساب مى برد.
قال مفضل بن عمر: (قلت لابى عبداللّه(ع) ما علامة القائم؟ قال، اذا استدار الفلک، فقیل: مات اوهلک؟ فى اى واد سلک؟ قلت: جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال: لایظهر الا بالسیف؛ مفضل بن عمر گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: نشانه قائم چیست؟ فرمود: آن گاه که روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامیک سرزمین به سر مى برد؟ عرض کردم: فدایت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمى کند مگر با شمشیر).
(اذا قام قائم آل محمد(ص) ضَرَب فَسَاِطیط لِمَن یَعلّم النّاس القرآن عَلَى ما اَنزَل اللّه جَلّ جَلَالِه؛ در زمانى که قائم آل محمد(ص) قیام کند، خیمه هایى بر پا کرده تا به مردم قرآن را آن گونه که خداى پاک ساحت نازل فرموده تعلیم کند).
از احادیثى که در بالا آورده شد نتیجه مى گیریم که تولرانس و تساهل و تسامح در حکومت مصلح منتفى است، هر چند که رفتار امام مهدى (ع) رحیمانه، مهربان و همراه با تواضع، وقار و سکینه است. ولى تولرانس - به معناى اصطلاحى آن - پذیرفتنى نیست.

قرائت هاى مختلف از دین وحکومت مصلح(ع)

نظریهِ قرائت هاى مختلف از دین، یکى از رویکردهاى جدید در حوزهِ تفسیر متون دینى است. پرسش اساسى که از روزگاران قدیم، ذهن مفسران و فیلسوفان را به خود مشغول ساخته، این نکته اساسى است که چرا از متن واحد، برداشت هاى گوناگون پدید مى آید و آیا این اختلاف ها زدودنى هستند یا نازدودنى؟
اندیشمندان در برابر این پرسش، دو رویکرد مؤلف محورى و مفسر محورى را مطرح کرده اند؛ مؤلف محوران بر این عقیده اند:

1- اختلاف فهم وبرداشت از متون دینى به صورت موجبه جزئیه است؛ زیرا فهم هاى ثابت از دین نیز وجود دارد.
2. با فرض پذیرش اختلاف فهم، مى توان با وجود معیار فهم، صحیح از سقیم وسره از ناسره را سنجید.
3. مفسر باید تلاش کند تا به مقصود شارع مقدس نایل آید واین هدف با رعایت قواعد و ضوابط و شرایط فهم میّسر است.
بنابراین هر فهم وتفسیرى حجیّت ندارد.

مفسر محوران نیز بر این باورند: تفسیر، عملیاتى جهت کشف مراد شارع مقدس نیست بلکه تنها بازى اى معنایى است که از تلاقى افق معنایى متن با افق معنایى مفسّر پدید مى آید. در نتیجه در هر تفسیرى، انتظارات، خواسته ها و پیش دانسته هاى مفسر بر فهم متون دینى اثر مى گذارد، و معیار، ضابطه و قاعده اى براى فهم ها وجود ندارد و اصولاً همهِ تفسیرها صحیح بوده و حجیت دارند. خلاصه آن که هر گونه برداشتى از دین مى تواند متعلق عقیده و عمل قرار گیرد. نظریهِ قرائت هاى مختلف از دین، همان رویکرد مفسّر محورى است که پاره اى از روشنفکران مسلمان از فیلسوفان غربى مانند: گادامر، ریکور ودریرا به عاریه گرفته اند.
حال که نظریه قرائت پذیرى دین، تبیین شد، این پرسش پیش مى آید که آیا حکومت مصلح، پذیراى آن است یا با این نظریه در تقابل مى باشد؟
عبداللّه بن عطار از امام صادق(ع) پرسید: روش و سیرهِ مهدى چگونه است؟
امام فرمود: (یصنع ما صنع رسول اللّه(ص) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه(ص) امر الجاهلیة و یستأنف الاسلام جدیداً؛ همان کارى را که رسول خدا انجام داد، انجام مى دهد، برنامه هاى نادرست پیشین را ویران مى سازد؛ همان گونه که رسول خدا اعمال جاهلیت را ویران ساخت، و اسلام را نوسازى مى کند.
پیامبر اسلام(ص) نیز مى فرماید: (القائم من ولدى؛ اِسُمه اِسمِى وکُنیَتُهُ کُنیتِى وشَمَائله شَمَائلى وسَنّتُهُ سُنتِى یقیم الناس على طاعتى وشریعتى ویدعوهم الى کتاب ربّى؛ قائم از فرزندان من است. نام او، نام من و کنیه اش، کنیهِ من و قیافه اش، قیافهِ من و روشش، روش من است. مردم را به پیروى من و آیین من وا مى دارد و آن ها را به کتاب پروردگارم دعوت مى کند).
قال رسول اللّه(ص): (واِنّ الثَانى عَشَر مِن وُلدِى یَغِیب حَتَى لایُرَى وَیأ تِى عَلَى اُمتى بِزَمَن لایَبِقى مِنَ الاسلاَم الاّ اسمه لاَیَبقى مِن القرآن اِلاّ رَسمه فحینئذٍ یأذن اللّه تَبَارکَ وتَعَالى لَه بالخُرُوج فیَظهر الاسلامَ به ویُجدده؛ دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان مى گردد و دیده نیم شود و زمانى بر پیروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشى باقى نماند. در این هنگام، خداوند بزرگ به او اجازهِ خروج مى دهد و اسلام را با او آشکار و تجدید مى کند).
گر چه روایت هاى مذکور به صراحت در بارهِ مفسّر محورى و قرائت پذیرى دین سخن نگفته اند، ولى این مدلول قابل استفاده است که هر برداشتى از اسلام در حکومت مصلح پذیرفتنى نیست و اصولاً غایت ظهور مصلح به احیاى اسلام ناب محمدى (ص) است، زیرا در عصر غیبت، قرآن و نام اسلام از بین نرفته است؛ آن چه گرفتار تحریف شده، تفسیر صحیح اسلام است که توسط امام مهدى (ع) احیا مى گردد واین مطلب نافى نظریه قرائت پذیرى دین است.

تعارض علم و دین و حکومت مصلح(ع)

تعارض علم و دین، رویکرد جدید دیگرى در باب ترابط علم و دین است که پاره اى از اندیشمندان بدان رو آورده اند و مدل هاى گوناگون تعارض گزاره هاى دینى با گزاره هاى علمى، تعارض پیش فرض هاى علم با پیش فرض هاى دین، تعارض پیامدهاى علم با پیامدهاى دین، و تعارض روحیه علمى با روحیه دینى را مطرح ساخته اند. در مقابل این دیدگاه، برخى دیگر از اندیشمندان غربى و اسلامى به جداانگارى قلمرو علم و دین یا سازگارى و توافق علم و دین و یا تداخل علم و دین فتوا داده اند.
دانشمندان غربى مانند گالیله، کانت، استیس، پوزیتویست ها، فیلسوفان تحلیل زبانى، اگزیستانسیالیست ها و غیره براى حل تعارض علم و دین چاره هاى خاصى را اندیشیده اند. حال ببینیم آیا در عصر مصلح جهانى، علم و تکنولوژى با اسلام در تعارض است یا در تعاون؟
امام باقر(ع) مى فرماید: (اذا قام قائمنا وضع یده على روس العباد، فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم؛ هنگامى که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان مى گذارد و عقل هاى آن ها را با آن کامل کرده و افکارشان را پرورش داده و تکمیل مى کند).
امام صادق(ع) نیز مى فرماید: (اِنّ قائِمنَا اِذَا قام مَد اللّه لِشِیعَتنا فِى اسماعِهِم وابصَارِهِم حَتى لایَکُون بیَنهُم وَبَین القائم بَرید، یُکَلّمهم فَیَسَمعُون ویَنظُرون اِلَیه وَهُو فِى مَکَانه؛ هنگامى که قائم ما قیام کند، خداوند آن چنان گوش و چشم شیعیان ما را تقویت مى کند که میان آن ها و قائم، نامه رسان نخواهد بود، با آن ها سخن مى گوید و سخنش را مى شنوند و او را مى بینند در حالى که او در مکان خویش است.
در همین باره، امام صادق(ع) مى فرماید: (اِن المُؤمن فِى زَمَان القائم وُهُو بالمَشرِق لَیرى اخاه الذِى فى المَغرِب وَکَذا الذِى فِى المَغرِب یَرَى اَخَاه الذِى بالمشرق؛
مؤمن در زمان قائم، در حالى که در مشرق است، برادر خود را در مغرب مى بیند. همچنین کسى که در غرب است برادرش را در شرق مى بیند).
وامام باقر(ع): (ذُخِر لِصَاحِبِکُم الصعب. قُلتُ ما الصعب؟ قال مَا کَان مِن سَحَاب فیه رعد وصَاعقة او بَرقٌ فصاحبکم یرکُبُه، اما انه سیرکب السَحاب ویرقى فى الاسباب اسباب السماوات السَبع وا لاَرَضین السبع؛ براى صاحب وسرور شما حضرت مهدى (ع) آن وسیله سرکش ذخیره شده است. راوى مى گوید: گفتم وسیلهِ سرکش چیست؟ امام فرمود: ابرى است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه یا برق است. او بر این وسیله سوار مى شود. آگاه باشید او به زودى بر ابرها سوار مى شود، به آسمان ها وزمین هاى هفتگانه صعود مى کند).
وامام صادق(ع): (العلم سَبعة وعَشروُن حَرفاً فجَمِیع مَا جَائت بِه الرُسُل حَرفَان، فَلَم یَعرف النَاس حَتَى الیوم غَیر الحرَفَین فَاِذا قَام قائمنا اخرج الخَمسَة والعشرین حَرفاً فیبثّها فِى الناس وضَم اِلیَها الحَرفَین حَتَى یَبُثها سَبعَة و عَشَرِین حَرفاً؛ دانش بیست و هفت حرف است. تمام آن چه پیامبران الهى براى مردم آوردند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف نشناخته اند، ولى هنگامى که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف و شاخهِ دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر مى سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه مى کند تا بیست وهفت حرف، کامل، منتشر گردد).
این روایت، بر پیشرفت دانش و تکنولوژى و نیز تکامل خردمندى، در حکومت مصلح(ع) دلالت دارند، ولى نمى توان از این امر، این گونه استفاده کرد که تمام دستاوردهاى علوم تجربى، صنعت و تکنولوژى در عصر حاضر، با حکومت مصلح جهانى سازگار است. به ویژه با تعارضى که میان پاره اى از دستاوردهاى علوم انسانى و برخى صنایع با اسلام مشهود است.

---------------------------------------------------------------

منبع: پایگاه اینترنتی موعود

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.