پایگاه اینترنتی موعود

صورت و حقیقت قبله

تاریخ انتشار:
شاید این گمان حادث شود که منظور از قبله و پشتیبان ساختن قبله در وقت سخن گفتن و نوشتن، همین ساختمان مکعبی سنگی مستقرّ در صحن «مسجدالحرام» است.بر همگان آشکار است که این مکعب برکشیده شده از سنگ و ساروج با روپوش و جامه مشکین زیبایی که در میانه مسجد ...
مکه

شاید این گمان حادث شود که منظور از قبله و پشتیبان ساختن قبله در وقت سخن گفتن و نوشتن، همین ساختمان مکعبی سنگی مستقرّ در صحن «مسجدالحرام» است.
بر همگان آشکار است که این مکعب برکشیده شده از سنگ و ساروج با روپوش و جامه مشکین زیبایی که در میانه مسجد چشم زائر را می‌آراید، حقیقت قبله نیست. کعبه، مَثَل، صورت و نماد قبله است و نه حقیقت قبله. به قول شاعر: صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی.
هر صورتی، باطنی و حقیقتی پوشیده دارد که نگه‌دارنده و معنی‌دهنده به آن است.

کعبه، صورت عینی و آشکار قبله است و نه حقیقت آن؛ نشان و نمادی است که برکشیده شده. حقیقت قبله، حضرت ولیّ‌الله الاعظم(عج)، امام مبین و حجّت حیّ خداوند است.
حقیقت قبله، کتاب مبین، امام زمان(ع) است. از این‌روست که گفته می‌شود، آنگاه که خطیب و سخنران با تکیه بر قبله و پشت به قبله با حاضران در صحن سخن می‌راند، در واقع همه تکیه‌گاه خودش را امام مبین قرار می‌دهد. حجّت، قول خود را از حقیقت قبله اخذ می‌کند؛ چنانچه همگان در وقت گفتن و فرمان راندن، تکیه‌گاه، حجّت عمل و قول خود را حقیقت «قبله» قرار می‌دادند، به قول شاعر:

در کف هرکس اگر شمعی بُدی               اختلاف از جمعشان بیرون شدی

تعدّد قول و فعل مردم درباره یک موضوع ثابت و پراکندگی و آشفتگی احوالشان در میان معاملات و مناسبات، پرده از تعدّد حجّت‌هایشان و در حقیقت، بریده بودن حلقه اتّصالشان با حقیقت قبله و حجّت آشکار و بر حقّ خداوند متعال برمی‌دارد. از این‌روست که درباره آنان می‌فرمایند: حجّه‌الله، یعنی حجّت خدا، حجّیت قول و فعل خودش را بی‌واسطه و در عین عصمت، از خداوند متعال اخذ کرده و از این‌رو محکم‌ترین تکیه‌گاه و حجّتی است که به قول و فعل ما، معنی می‌بخشد و از همین ‌روست که اگر بر قول و فعل ما صحّه بگذارند و آن را تأیید کنند، رسته‌ایم؛ وگرنه، درمانده‌ایم.

از آنجا که حجّت مبین خدایند، قول و فعلشان عین صدق است و به همین دلیل است که هر کس، با آگاهی و معرفت به ریسمان و لنگر حمایت حجّت الهی چنگ می‌زند و بدو اعتصام می‌جوید، می‌داند که قول و فعل او حجّت عملش است؛ زیرا حجّت کسی است که تمامیّت قول و فعلش را خداوند متعال تأیید کرده است.
مشکل اینجاست که خود را به آن حجج نمی‌سپاریم و لاجرم طعمه می‌شویم.

کلام زیبا و طلایی و قدسی حضرت ابا‌الحسن، علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) را که معروف به حدیث «سلسله‌الذّهب» است، مرور کنید.
حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) در سفر تاریخی خود از «مدینه» به «مرو»، در میانه راه و در دروازه شهر «نیشابور»، در پاسخ به درخواست مردم، حدیثی را بیان کردند که به دلیل سلسله اسنادش و صحّت و اتقان آن به «سلسله‌الذّهب» مشهور است.

امام در میان جمع بزرگی از شیعیان، از قول حضرت باری‌تعالی می‌فرمایند: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی؛ کلمه طیّبه لا اله الّا الله، قلعه و دژ مستحکمی است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب من در امان می‌ماند.»
پوشیده نیست، کسی مستحقّ عذاب خداوندی و کیفر او می‌شود که از رحمت خداوند دورمانده باشد. کسی از رحمت دور می‌ماند که مستحقّ لعنت گردیده باشد.
این عذاب، محدود و منحصر در عذاب اخروی و تجربه درکات جهنّم نیست. از آنجا که آدمی در سه ساحت دنیا، برزخ و قیامت سیر می‌کند و برای رسیدن به مقصود متعالی، راه بلندی را با سه موقف پشت سر می‌گذارد، چنانچه مستحقّ و مستعدّ دریافت رحمت شود، در هر سه مرحله، پیامدهای زیبای این رحمت را تجربه می‌کند و از میوه‌هایش بهره‌مند می‌‌گردد و در مقابل، آنکه به واسطه جدا افتادن از رحمت، لعنت را تجربه می‌کند، میوه‌های تلخ و ناگوار لعنت را در دنیا و عوالم برزخی و قیامتی خواهد چشید.

بسیاری از ابتلائات سوء دنیوی و سختی‌های مواقف برزخی و قیامتی، به همین امر، ارجاع پیدا می‌کند؛ در حالی‌که همگان به غلط، گمان می‌برند تنها در موقف قیامت کبرا، آدمی و اجنّه، کیفر یا پاداش اعمال و اقوال خود را دریافت می‌کنند.

منابع مختلف، کاتبان حدیث سلسه‌الذّهب در آن روز خاص از حضور امام رضا(ع) را در شهر نیشابور، تا بیست هزار نفر اعلام کرده‌اند.
امام رضا(ع) در پاسخ به درخواست مردم، این حدیث را بیان فرمودند: حسب برخی از منابع و روایات، آنگاه که کاروان چند لحظه‌ای به حرکت درآمد، ناگهان حضرت دیگربار، روی به مردم نموده و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ [این موضوع] شرط‌هایی دارد و من از جمله شرط‌های آن هستم.»
یعنی آنچه را که من برای شما از پدرانم و از رسول الله(ص) روایت کردم، مشروط به اصل تعیین‌کننده‌ای است که اینک در عصر شما، من نماینده آن هستم... اگر بنا باشد در میان امّت مسلمان، توحید، عینیّت پیدا کند و مناسبات و معاملات آن، بر مبنای توحید و یگانگی خداوند تنظیم شود، بدون حضور ولیّ الله امکان پذیر نیست.

در حقیقت، آخرین عبارت بیان شده، ناظر بر باطن حدیث زیبای «سلسله‌الذّهب» است. معنای این حدیث آن است که نیل به مقامات توحیدی که از آن به «لا اله الّا الله» تعبیر شده است، به شرط عبور از ولایت حجّت خداوند متعال، انسان را در عصمت و مصونیت وارد ساخته و از عذاب در امان می‌دارد.
وقتی امام(ع) می‌فرمایند: «کلمه طیّبه لا اله الّاالله حصن حصین، نگه‌دارنده انسان از عذاب است.»

یعنی آنکه پس از ورود به این حصن، لعنت خداوند مشمول حال ساکن در این دژ و قلعه حصین نمی‌گردد. لفظ و عبارت «لا اله الّا الله»، ناظر بر معنایی است پوشیده که اگر آن معنا مراد نشود و منظور نظر واقع نگردد، کارکرد اصلی و حقیقی‌اش ظاهر نمی‌شود.

کعبه، صورت عینی و آشکار قبله است و نه حقیقت آن؛ نشان و نمادی است که برکشیده شده. حقیقت قبله، حضرت ولیّ‌الله الاعظم(عج)، امام مبین و حجّت حیّ خداوند است. حقیقت قبله، کتاب مبین، امام زمان(ع) است. از این‌روست که گفته می‌شود، آنگاه که خطیب و سخنران با تکیه بر قبله و پشت به قبله با حاضران در صحن سخن می‌راند، در واقع همه تکیه‌گاه خودش را امام مبین قرار می‌دهد. حجّت، قول خود را از حقیقت قبله اخذ می‌کند؛ چنانچه همگان در وقت گفتن و فرمان راندن، تکیه‌گاه، حجّت عمل و قول خود را حقیقت «قبله» قرار می‌دادند.

امام(ع)، ولایت را شرط تحقّق حصن حصین اعلام می‌فرمایند؛ چنانچه این شرط مراعات نشود و مسلمان تنها به بیان عبارت «لا اله الّا الله» بسنده کند، از قلعه و دژ بیرون افتاده‌ای است که طعمه ابلیس لعین و شیاطین گمارده شده‌اش می‌شود و در آخرت، به عذابی سخت مبتلا می‌گردد.
حدیث قدسی دیگری از حضرت علیّ‌بن موسی‌الرّضا(ع) نقل شده است که به «حدیث ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب(ع)» معروف است. شیخ صدوق، این حدیث را در «عیون اخبار الرّضا(ع)» آورده است: علی‌بن بلال از حضرت رضا(ع) روایت کرده است که آن جناب، به سند خود از پدران گرامیشان از رسول خدا(ص)، از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح و از قلم نقل فرموده است که خدای تعالی می‌فرماید: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی؛ ولایت علیّ‌بن ابی‌طالب حصن من است؛ پس هر کس در آن داخل شود، از عذاب من ایمن می‌ماند.»

با ترتیب دادن یک معادله ساده و از در کنار هم قرار دادن این دو حدیث زیبا، یعنی «سلسله‌الذّهب» و «حدیث ولایت»، نتیجه شگفتی دریافت می‌شود.
ولایت امیرالمؤمنین(ع) به حقیقت، حصن حصین و کهف خداوند متعال است که وارد شونده به این قلعه را از عذاب الهی در امان نگه‌می‌دارد.

معنا و حقیقت کلمه طیّبه اعلام شده در حدیث «سلسله‌الذّهب»، در حدیث ولایت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان گرامی‌اش از سلسله امامت و ولایت تا حضرت خاتم الاوصیاء، امام مهدی(ع) ظهور می‌یابد. اگر برگردیم و تمامی نقطه‌عطف‌هایی را که بشر از روز اوّل، پشت سر گذاشته است تا به امروز بنگریم و حتّی تمامی آینده فرزندان آدمی را تا به وقت ظهور کبرای امام عصر(ع) ملاحظه کنیم، متوجّه می‌شویم که در طول این ادوار بزرگ و طولانی، همواره افراد یا اقوامی، از قلعه و دژ حصین نگه‌دارنده توحیدی و ولایی، بیرون افتاده و طعمه جنود ابلیسی شده و به هلاکت رسیده‌اند. این هلاکت در سه ساحت دنیوی، برزخی و قیامتی اتّفاق افتاده است. در مقابل، آنانی که در آن قلعه و دژ ماندند، از همه آنچه که در جغرافیای مفهوم عذاب و لعنت خداوند ظاهر می‌شود، در امان هستند.

آدمی، ابتدا، از قلعه بیرون می‌افتد و سپس توسط دشمنان مترصّد و در کمین، شکار می‌شود. چنانچه انسان در قلعه بماند، مجال و دسترسی شیطان بر او بسته است. ما عادت کرده‌ایم همه مصائب تجربه شده را به گردن شیطان بیندازیم و خود را مبرّا از خطا اعلام کنیم. شیطان هم به گردن نمی‌گیرد.
این سنّت خداوند است: تا افراد امم و قبایل از قلعه حصین بیرون نیایند، طعمه نمی‌شوند.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْه‏؛ مرد جنگجو، همیشه بیدار و هوشیار است. هر کس از دشمن خود غفلت کند، دشمن از او غافل نخواهد بود.»

برملا شدن ما فی‌الضّمیر ابلیس

در صبحگاه آفرینش، خداوند متعال پس از خلق حضرت آدم(ع)، در آزمونی شگفت، از آنچه که در دل ابلیس مخفی مانده بود، پرده‌برداری کرد و ما فی‌الضّمیر سیاهش را برملا ساخت.
ابلیس، برای چند هزار سال پیش از خلقت آدم(ع)، در مراتب عالی و بزرگی از آسمان‌های حضرت خداوندی زندگی می‌کرد؛ به عبادت مشغول بود و بال به بال ملائک پرواز می‌کرد.
حضرت امیرالمؤمنان(ع) در «نهج‌البلاغه» (خطبه قاصعه) درباره نکوهش عبادت او و متکبّران می‌فرمایند: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الاخِرَه عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَه؛ از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد، عبرت گیرید؛ زیرا اعمال فراوان و کوشش‏های مداوم او را، تکبّر از بین برد. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخّص نیست از سال‏های دنیاست یا آخرت؛ امّا با ساعتی تکبّر همه را نابود کرد.»

---------------------------------------------------

منبع: پایگاه اینترنتی موعود 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.