هر روز با یک منبر؛

جلسه نهم ره توشه ماه محرم ۱۳۹۹، نگاهی به ویژگی های شخصیتی حضرت ابوالفضل العباس (ع)

تاریخ انتشار:
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) نه تنها ستاره شهدای کربلا، بلکه تنها شهید واقعۀ عاشورا بعد از سیدالشهداء(علیه السلام) است که صاحب زیارت‌نامه مأثوره از سوی امام صادق(علیه السلام) است. این امر حضرت را کانون توجه دل‌ها و قلب‌های فراوانی کرده است.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| جلسه نهم ره توشه ماه محرم ۱۳۹۹، نگاهی به ویژگی های شخصیتی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام).

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

مقدمه

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) نه تنها ستاره شهدای کربلا، بلکه تنها شهید واقعۀ عاشورا بعد از سیدالشهداء(علیه السلام) است که صاحب زیارت‌نامه مأثوره از سوی امام صادق(علیه السلام) است. این امر حضرت را کانون توجه دل‌ها و قلب‌های فراوانی کرده است. رمزگشایی از شخصیت ایشان، نیازمند شناخت خصوصیاتی است که در کلمات کوتاه و رَجَزهای حماسی ایشان در واقعۀ عاشورا، بیان شده و در زیارت‌نامه آن حضرت و نیز گواهی های امام حسین(علیه السلام) و امام سجاد(علیه السلام) نسبت به این ویژگی ها آمده است. در این مقاله به پنج ویژگی برجسته آن حضرت که می‌تواند برای ما الگو باشد، پرداخته‌ایم.

1. اصالت خانوادگی

در میان تمامی ویژگی‌های برجسته حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، اصالت خانوادگی و تربیت ویژه مادر، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای تحلیل این ویژگی مهم، ذکر دو نکته ضروری است.
نکته اول: حکمت زوجیت در انسان‌ها بر خلاف دیگر موجودات، افزون بر تکثیر نسل و جلوگیری از انقراض آن، آرامش روحی میان همسران است: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانه‌هاى او آن است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما و همسرانتان علاقه‌ شدید و رحمت قرار داد؛ بى‌شک در این نعمت الهى براى گروهى که مى‌اندیشند، نشانه‌هاى قطعى است». به وجود آمدن نسل صالح، یکی دیگر از حکمت‌های زوجیت در میان انسان‌هاست؛ چنان که خداوند از زبان عبادالرحمن می‌فرماید: «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً؛ و کسانى‌ هستند که مى‌گویند: پروردگارا! به ما از ناحیه‌ همسران و فرزندانمان، مایه‌ روشنى چشم عطا کن و ما را پیشواى پرهیزگاران قرار ده».

نکته دوم: نسل صالح، حاصل نطفه مرد به منزله بذر و رحم زن به منزله زمین و محل کاشت بذر است. قرار گرفتن نطفه از صلب شامخ مرد در رحم پاک زن، حاصلی جز تولد شخصیتی چون حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) ندارد؛ زیرا از زمین مستعد، باید محصول مفید برداشت نمود؛ چنان که خداوند نیز می‌فرماید: «الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً؛  سرزمین پاک و آماده، گیاهش به اذن پروردگارش بیرون مى‌آید، اما زمینى که خبیث و شوره‌زار است، جز محصولى اندک و بى‌فایده بیرون نمى‌دهد». رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در این باره فرموده است: «إِيَّاكُمْ‏ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ‏ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْء؛  بپرهیزید از سبزه‌هایی که در مزبله می‌روید. عرض شد: یا رسول‌الله! سبزه‌هایی که در مزبله می‌روید، چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده پست و ناشایست به وجود آمده است».

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)، حاصل ازدواج امام علی(علیه السلام) به عنوان امام معصوم با بانوی عارفه متدینه‌ای، چون ام‌البنین(سلام الله علیها) است که نه تنها مصداق بارز «ارحام مطهره» است؛ بلکه معرفت وجودی‌اش تا جایی است که اگر چه در واقعه کربلا چهار فرزندش را از دست داده است، اما هنگامی که از بشیر پیگیر احوال امام حسین(علیه السلام) می‌شود و بشیر خبر شهادت چهار فرزندش را به او می‌دهد، می‌گوید: «قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی‌عَبْدِاللّه(علیه السلام) اَوْلادِی و َمَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاِبِی‌عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْ(علیه السلام) ...؛ ای بشیر! با این خبر ناگوار بندهای دلم را پاره کردی. از حسین برایم خبر بده. فرزندانم و هر آنچه در زیر آسمان کبود است، فدای اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) باد». 

2. ادب 
رعایت ادب و احترام خاص حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) نسبت به امام زمانش، امام حسین(علیه السلام) از دیگر ویژگی‌های برجسته آن حضرت است.
یکی از وظایف و تکالیف هر فرد مسلمان در کنار واجباتی چون نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، آراسته شدن به مکارم اخلاق و صفاتی، چون «مروت»، «انصاف»، «حیا»، «گذشت»، «ایثار»، «عفو و گذشت»، «احترام»، «ادب»، «عدل» و ... است؛ اهمیت اخلاق به گونه ای است که آیات فراوانی در قرآن به آن اختصاص یافته است. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) درباره اهمیت مکارم اخلاق به عنوان فلسفه بعثت خود فرموده است: 

عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الأَخْلاَقِ فَإِنَّ رَبِّی بَعَثَنِی‏ بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الأَخْلاَقِ أَنْ یَعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یَعُودَ مَنْ لاَ یَعُودُهُ؛  بر شما باد رعایت مکارم اخلاق که خداوند  مرا بر آن‌ها مبعوث کرد و از مکارم اخلاق است که کسی که بر تو ظلم کند ـ به جهت غرضی شخصی ـ او را ببخشی، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند، کمکش کن؛ با شخصی که با تو قطع دوستی کند، رابطه دوستی برقرار کن و شخصی که به دیدار تو نیاید، به دیدارش برو.

هر انسانی با مراجعه به فطرت و باطن خویش، در می‌یابد که لازمه زندگی انسانی سالم و آرامش روحی داشتن، متصف شدن به اخلاق فردی و اجتماعی و داشتن مکارم اخلاق است؛ چنان که امام علی(علیه السلام) فرموده است:
لَوْ كُنَّا لاَ نَرْجُو جَنَّةً وَ لاَ نَخْشَى نَاراً وَ لاَ ثَوَاباً وَ لاَ عِقَاباً لَكَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الأَخْلاَقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاح؛  اگر هم به بهشت امید و باور نمى‌داشتیم و از دوزخ نمى‌هراسیدیم و پاداش و کیفرى در میان نمى‌بود، باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم؛ زیرا راه موفقیت و پیروزى در به دست آوردن مکارم اخلاق است. 

همان‌گونه که متصف شدن به مکارم اخلاق سبب محبوبیت آدمی در میان افراد جامعه می‌شود، عاری بودن وجود آدمی از این صفات و متصف شدن به صفاتی، همچون «حسادت»، «تکبّر»، «بدزبانی»، «عُجب»، «حرام‌خواری»، «آزار و اذیت دیگران»، «ریاکاری»، «رشوه‌خواری»، «تملّق و چابلوسی»، «نفاق و دروغگویی» و ... موجب می‌شود آدمی از چشم همگان ساقط شود. از همین روست که  امام‌ علی(علیه السلام) می‌فرماید: «عَلَيْكُمْ‏ بِمَكَارِمِ‏ الأَخْلاَقِ‏ فَإِنَّهَا رِفْعَةٌ وَ إِيَّاكُمْ وَ الأَخْلاَقَ الدَّنِيَّةَ فَإِنَّهَا تَضَعُ الشَّرِيفَ وَ تَهْدِمُ الْمَجْد؛  به مکارم اخلاق پایبند باشید که مایه سربلندى است و از اخلاق پَست دورى کنید که انسان‌هاى شریف را پَست می‌کند و بزرگوارى را از بین مى‌برد».
از نگاه اسلام، اهمیت رعایت ادب و احترام نسبت به دیگران و به‌ویژه امام معصوم(علیه السلام) تا آن جاست که خداوند در آیات قرآن به صراحت آن را بیان کرده و فرموده است: 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ؛  ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید آن‌گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد؛ در حالی که نمی‌دانید. 

همان‌گونه که رعایت ادب در گفتار و رفتار و تعبّد و تسلیم در برابر امام معصوم(علیه السلام)، اجر عظیمی را برای فرد به دنبال دارد؛ بی‌ادبی در گفتار و رفتار و عدم تسلیم در برابر امام معصوم(علیه السلام) موجب حبط عمل و عذاب الهی خواهد شد؛ چنان که خداوند نیز می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛  ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست».

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) به عنوان عضوی از خانواده امیرالمؤمنین(علیه السلام) و نیز صفات وجودی خود، از جایگاه رفیع و بلند مرتبه‌ای برخوردار بود، اما به سبب معرفت وجودی، همواره در مقابل امام حسین(علیه السلام) مأموم بود، خود را پشت امام پنهان می‌کرد تا امام بیشتر دیده شود، ادب و احترام نسبت به امام را در گفتار و رفتار در بالاترین مرتبه رعایت می‌کرد و هیچ‌گاه در برابر امام برای خود نظری قائل نبود. از همین رو بود که در میان شهدای کربلا، به جایگاه والاتری دست یافت تا آن جا که به باب‌الحوائج مشهور شد.

یکی از کرامات آن حضرت چنین نقل شده است:
در سال 1390 از سوی بعثه مقام معظم رهبری به عنوان سخنران حرم سیدالشهدا(علیه السلام) به کربلا رفته بودم. صبح تاسوعا زن و مرد جوانی را در بین‌الحرمین دیدم که فرزند خردسال‌شان را که فلج بود، وسط بین‌الحرمین گذاشته بودند و با بی‌تابی خاصی شفای او را از سیدالشهدا(علیه السلام) و حضرت ابوالفضل(علیه السلام) طلب می‌کردند. بعد از ظهر نزدیک مغرب به حرم قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) مشرف شدم و جمعیت زیادی را در حرم دیدم که یک‌صدا فریاد می‌زدند: «یا ابوالفضل». از فردی علت ازدحام مقابل حجره کنار در نهم را پرسیدم و فهمیدم بیماری شفا گرفته است.

خودم را به آن جا رساندم و از خدّام خواستم تا اجازه دهند داخل حجره شوم. خدّام به احترام روحانی و سادات بودنم اجازه دادند داخل حجره شوم. داخل حجره که شدم، همان کودک فلج را دیدم که سالم بود و والدینش بیهوش بودند. از مردی که کنارش بود، قصه را جویا شدم. مرد گفت: من دایی این کودک هستم. ما برای خداحافظی به حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) آمدیم. همسر خواهرم کودکش را بر دوشش نهاد و از او خواست ضریح را ببوسد. فرزند خواهرم گفت که او را بر زمین بگذارد و هر چه اصرار کرد، پدرش حاضر نشد. ناگاه پدرش عصبانی شد و او را رها کرد. کودک نیز سالم روی دو پایش ایستاد. پدرش نیز با دیدن این صحنه بیهوش شد. خدّام نیز او را برای تبرّک به این جا آوردند. 

3. آزادی و آزادگی 
برخورداری انسان از نعمت اختیار، اراده و انتخاب، سبب برتری او بر حیوان و ملائک شده است؛ چنان که خداوند می‌فرماید: «إَنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا؛  به راستى ما راه (حق) را به او نمایاندیم، خواه شاکر و پذیرا باشد، یا ناسپاس». امام علی(علیه السلام) درباره تفاوت انسان  با ملائک و حیوان می‌فرماید: «رَكَّبَ‏ فِي‏ الْمَلاَئِكَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‏ فِي‏ الْبَهَائِمِ‏ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ‏ وَ رَكَّبَ‏ فِي‏ بَنِي‏ آدَمَ‏ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَه‏ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم‏؛  خداوند متعال فرشته را آفرید و او را از عقل محض ساخت و حیوان را آفرید و او را از شهوت محض ساخت و انسان را آفرید و در انسان این دو را، یعنی سرشت فرشته و سرشت حیوان را با یکدیگر ترکیب کرد و از او انسان آفریده شد».

اگر چه انسان‌ها موجوداتی مختار و انتخابگر هستند، اما عملکرد آن‌ها را از نظر آزادی و آزادگی می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
ـ دسته اول کسانی که اگر چه از آزادی اجتماعی برخوردارند و هیچ شخصی آنان را به امری مجبور نمی‌کند، اما آزاده نیستند؛ بلکه اسیر زندان هواهای نفسانی‌اند؛ چنان که قرآن می‌فرماید: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛  پس آیا دیدى کسى را که هواى خویش را معبود خود قرار داده است». 
ـ دسته دوم کسانی که اگر چه آزادی اجتماعی ندارند و تحت سلطه زورمندان هستند، اما اسیر نفسانیّات خود نیستند و از آزادی معنوی برخوردارند؛ مانند فُضیل بن عیاض و بُشر حافی که پس از توبه، از بند نفسانیات رها شدند و به آزادی معنوی رسیدند.

ـ دسته سوم کسانی که هم آزادی اجتماعی دارند و تحت سلطه هیچ سلطه‌گری نیستند و هم آزاده‌اند و در مقابل خواسته‌های نفسانی تسلیم نمی‌شوند. امام علی(علیه السلام) در توصیف این افراد می‌فرماید: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لاَ دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ‏ فِيهَا رَجُلاَنِ‏ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاع‏ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا؛  دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن و مردم در آن دو دسته‌اند: یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد».
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) مصداق بارز انسان‌های آزاده است که وقتی شمر برایش امان‌نامه آورد، خطاب به او فرمود: «لا حاجَةَ لَنا فی أمانِک فَإنَّ أمان الله خیراً من أمان إبنِ مَرجانَة؛  ما به امان تو احتیاج نداریم. امان خدا از امانی که عبیدالله فرزند مرجانه می‌دهد، بهتر است».

4. بینش ژرف 
یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)، بصیرت نافذ و بینش ژرف آن حضرت بود که در زیارت‌نامه ایشان منقول از امام صادق(علیه السلام) درباره ایشان آمده است. 
«نافذ البصیره» بدین معناست که شعاع درک عقلی سالک و عارف به دلیل طی کردن مراتب سلوک آن‌چنان انبساط پیدا می‌کند و او  به مرحله‌ای از روشن‌بینی و ژرف‌اندیشی می‌رسد که عالم مادّه و معنا، غیب و شهادت برایش یکسان می‌شود و آنچه را که دیگران در آینه نمی‌بینند، وی در خِشت می‌بیند. این مرتبه از روشن‌بینی و درک، موجب می‌شود که به عالم قدس و معنا وصل و جاودانه شود. منشأ چنین امری نیز طی کردن سه مرتبه از منازل تقواست که زمینه قوّه، قدرت و چنین مرتبه‌ای از شعاع درک را برای او فراهم می‌سازد.

اولین مرتبه، تقوای عام است؛ بدین معنا که عمل حرام برای سالک جاذبه‌ای ندارد و نمی‌تواند دامن او را لکه‌دار کند. چنان که قرآن عکس‌العمل حضرت یوسف(علیه السلام) را در برابر عمل حرام چنین بیان می‌کند: «لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ؛  و همانا همسر عزیز مصر قصد یوسف را کرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمى‌دید، بر اساس غریزه قصد او را مى‌کرد. این‌گونه ما او را با دلیل و برهان کمک کردیم تا بدى و فحشا را از او دور کنیم؛ چرا که او از بندگانِ برگزیده ماست».

دومین مرتبه، تقوای خاص است؛ بدین معنا که سالک نه تنها از محرّمات الهی، بلکه از مشتبهات و اموری نیز که حلال و حرام بودن آن برایش روشن نیست، پرهیز می‌کند. مرحوم محقّق، داماد آیت‌الله گلپایگانی; می‌گوید: پس از رحلت معظم‌له جهت تشکر، خدمت آیت‌الله اراکی; رسیدیم. ایشان فرمود: مادر آیت‌الله حائری;، مؤسس حوزه علمیه قم، خدمتگزار میرزای بزرگ، شیرازی بود. روزی از جانب همسایه غذایی را برای آنان آوردند. کنیز بعد از تحویل گرفتن غذا به خدمت میرزا رسید و عرض کرد من در غذا فضله موش دیدم. میرزا فرمود: فضله موش و سوسک شبیه هم هستند، شاید فضله سوسک باشد؛ ولی این بانو عرض کرد: اجازه می‌فرمایید من این غذای شبهه‌ ناک را نخورم؟ میرزا فرمود: تصمیم با شماست. آیت‌الله اراکی; فرمود: آن زن به دلیل اجتناب از غذای شبهه‌دار، خداوند فرزندی چون شیخ عبدالکریم به وی عنایت کرد که این شخصیت، مراجعی چون حضرت امام و آیت‌الله گلپایگانی; را تحویل جامعه بدهد.

سومین مرتبه، تقوای خاص‌الخاص است؛ بدین معنا که سالک حتی از مباحات هم می‌گذرد و تنها  حداقل از آن را استفاده می‌کند که در انجام واجبات و مستحبات باز نماند. 

سردار شهید قاسم سلیمانی یکی از اولیای الهی بود که از حلال الهی جهت تقرب بیشتر به خدا می‌گذشت. نقل شده است: یک‌بار همکارانش متوجه شده بودند که شهید مشکل مالی دارد. با امور مالی سپاه قدس صحبت کردند که سردار حق مأموریت نمی‌گیرد؛ برایش محاسبه و به حسابش واریز کنند. وقتی سردار متوجه شد، نه تنها تمام وجه را که شرعی و قانونی به وی تعلق می‌گرفت، برگرداند؛ بلکه فرمود: مسائل داخلی زندگی من نباید با حق مأموریت گره بخورد. 

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) دارای تقوای خاص الخاص بود و حقایق را آن‌گونه که بود، می‌دید. وقتی که امام حسین(علیه السلام) در 27 رجب سال 60 هجری نهضتش را آغاز و از مدینه به سمت‌ مکه حرکت کرد، حضرت ابوالفضل(علیه السلام) بر خلاف هفتصد تن از صحابه رسول‌الله(صلی الله علیه و آله)، حق را از باطل تشخیص داد و با شهادت در رکاب امام زمانش، نام خود را جاودانه ساخت. از همین رو بود که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي‌عَبدِاللّهِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا؛ عموى ما عباس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود. همراه با امام حسین(علیه السلام) جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید». 
امام سجاد(علیه السلام) نیز درباره آن حضرت فرمود: «وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ عباس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان برآن رشک می‌برند».

5. عبد صالح 
امام صادق(علیه السلام) در زیارت‌نامه حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ایشان را با عنوان «عبد صالح» مورد خطاب قرار داده است که از دیگر خصوصیات و ویژگی‌های خاص آن حضرت است. در تحلیل این ویژگی آن حضرت باید توجه داشت که میان «عبادت» و «عبودیّت»، نسبت مقدمه و ذی‌المقدمه وجود دارد. «عبادت» که پرستش حق تعالی است، مقدمه‌ای است تا بنده به «عبودیت» که به معنای بندگی حضرت حق است، برسد؛ چنان که یکی از اهداف بعثت انبیا نیز آموختن راه رسیدن به مقام عبودیت و عبد خدا شدن به بندگان بوده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلاَلَةُ؛ و در حقیقت در میان هر امتى فرستاده‏‌اى برانگیختیم تا بگوید خدا را بپرستید و از طاغوت فریبگربپرهیزید؛ پس از ایشان کسى است که خدا او را هدایت کرده و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است».

انسان‌هایی را که در مسیر عبادت قرار می‌گیرند، به اعتبار انگیزه در عبادت می‌‌توان آنان را به سه گروه تقسیم کرد:

ـ گروه اول‌ کسانی که چون می‌دانند عبادت، بهترین عمل صالح الهی است و هر عمل صالحی پاداش مضاعف اخروی دارد، تمام همت خود را در انجام بیشتر عبادت صرف می‌کنند تا اجر بیشتری ببرند.

ـ گروه دوم کسانی که بر این باورند که عبادت، انجام دادن واجبی از واجبات و فریضه‌ای از فرایض است که اگر ترک شود، مجازات سخت اخروی را به دنبال خواهد داشت؛ از این رو به سبب ترس از جهنم عبادت می‌کنند.

ـ گروه سوم کسانی که به دلیل طمع به بهشت، یا ترس از جهنم  عبادت نمی‌کنند؛ بلکه چون حق تعالی را شایسته عبادت می‌دانند، او را عبادت می‌کنند؛ چنان که امام علی(علیه السلام) در توصیف این سه گروه از انسان‌ها فرموده است: 
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاْحْرَارِ؛  گروهى خدا را از روى رغبت و میل به بهشت پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عده‌اى از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکر نعمت‌ها و این که شایسته عبادت است، پرستیدند. این عبادت آزادگان است.

این گروه سوم را که در مسیر سلوک، عبادت احرار و آزادگان هستند، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
ـ دسته اول‌ کسانی که هنگام عبادت، هیچ گونه معرفت و آگاهی نسبت به مفاهیم و معانی و پیام‌هایی که در واژگان و جملات و افعال نماز وجود دارد، ندارند؛ اما واقعیت شیرین و دل‌چسب نهفته در آن‌ها را می‌‌یابند و باور دارند که در برابر ذات اقدس مطلق ایستاده و با او سخن می‌گویند.
ـ دسته دوم کسانی که نه تنها می‌دانند که در برابر ذات اقدس الهی قرار دارند؛ بلکه با مفاهیم بلند واژگان و اسرار افعال نماز آشنایند و وجودشان عبادی می‌شود. چنین انسان‌هایی، همان عبد صالح حق تعالی هستند که تا مرز «عبودیت» و بندگی پیش می‌روند و از هر گونه تعلقات نفسانی رها می‌شوند.
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) یکی از بارزترین مصادیق این دسته از عبادت‌کنندگان است که در سیره و احوالش آمده است: «بَينَ‌ عَينَيهِ‌ أثَرُ السُّجودِ؛  در پیشانی و بین چشمان او اثر سجده نمایان بود». از همین روست که امام صادق7 به عنوان امام معصوم در برابر تربت مطهّر آن حضرت ایستاد و به ما آموخت که این‌گونه بر علمدار شهدای کربلا سلام دهیم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطيعُ للهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوانُهُ وَعَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ». 

نگارنده: میرتقی قادری
 
فهرست منابع
کتب
1.    ابن‌حیون مغربی، نعمان بن محمد؛ شرح الاخبار فی فضائل ائمةالاطهار:؛ تصحیح محمدحسین حسینی جلالی؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1409ق.
2.    ابن‌قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ تصحیح عبدالحسین امینی؛ چاپ اول، نجف: دار المرتضویه، 1365ش.
3.    حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ تصحیح مؤسسه آل‌البیت:؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آل‌البیت:، 1409ق.
4.    شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: نشر هجرت، 1414ق.
5.    صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرایع؛ چاپ اول، قم: کتابفروشی داوری، 1385ش.
6.    الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی، 1376ش. 
7.    گروهی از نویسندگان؛ موسوعة الامام الحسین7؛ تهران: سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی دفتر انتشارات کمک آموزشی؛ 1378ش.
8.    مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
9.    نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آل‌البیت:، 1408ق.
سایت‌
1.    خبرگزاری مشرق‌نیوز؛ «سردار سلیمانی یک ریال یا دلار حق مأموریت نگرفت»؛ 13/10/1398، کد خبر: 1026310.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.