یادداشت تبلیغی؛

شرح و تفسیر متن مناجات شعبانیه| قسمت هفتم

تاریخ انتشار:
"مناجات شعبانیه" ازجمله دعای عارفانه با مضامین شامخ و محتوای قدسی است که خواننده مناجات آنچنان لذت روحی ومعنوی می برد و خود را در اوج بهجت و انبساط روحی می بیند که حاضر نمی شود آن لحظه نورانی را با هیچ چیز دیگر عوض نماید.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغشرح و تفسیر متن مناجات شعبانیه، قسمت هفتم

((مناجات شعبانیه دعای اهل وصال و اهل فراق))

*******

شرح فراز بیست وپنجم

الهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الْاَیاسِ، وَ لَا انْقَطَعَ رَجائى مِنْ جَمیلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَیْكَ
دراین فراز بیست وپنجم سه نکته عرفانی ومعنوی درضمن مناجات امام العارفین باخدایش آن درمیان گذاشتندکه فهم ودرک پیام این دونکته نیازمند به شرح وتفسیر است

1- حسن ظن به خداوند متعال

نکته اول‌؛ در این فراز بیست و پنجم که امام العارفین در ضمن مناجات اوردند ((حسن ظن داشتن به خداوند)) متعال است که موجب سعادت دنیوی و اخروی و نیز آرامش روحی و روانی سالک و عارف می شود، البته مقصود حسن ظن به خدا در کلام امام علی علیه السلام این نیست که هر چه را بخواهیم خداوند به واسطه حسن ظن ما به او عملی سازد و آنچه را که نمی خواهیم از ما دور سازد، بلکه مقصود آن است که خدا را آنچنان به حکمت و قدرت و علم و تفضل و عنایت به بندگان بشناسیم که باور کنیم هرچه او انجام می دهد بهترین تقدیر ماست و هرگز برای بندگان صالح خود که به وی حسن ظن دارند، شرّ و بدی را نمی پسندد و در همه پیشامدها بهترین نتیجه را برای آنان مقرر می دارد از همین روست؛
امام رضا علیه السلام می فرماید:
احْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِفَاِنَّ اللّه  عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِبى، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّاَ:به خداوند خوش گمان باش، زيرا خداى عزوجل مى فرمايد من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى كنم.:كافى، ج 2، ص 72، ح 3.
و در همین راستا رسول‌الله صلی الله علیه وآله فرمودند: الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا يَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرَاتُ يَسْتَحْيِي أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيْه‏:( بحارالانوار، ج 67، ص 366): هربنده ای به پروردگارش حسن ظن پیدا کند، خداوند بر اساس حسن ظن او عمل می کند، زیرا خداوند کریمی است که همه خیرات به دست اوست و حیا می کند به حسن ظن بنده اش اعتنا نکند وخلاف آن را انجام دهد. به خدا حسن ظن داشته باشید و به سوی او رغبت کنید.
هر چند بنده به دلیل فریب شیطان و نفس اماره آلوده به معاصی شده است و خود را مسحق عقوبت و کیفر الهی می داند ولی با اینهمه بخاطر حسن ظنی که به رحمت واسعه الهی دارد مایوس از حرمت الهی نخواهد شد امیدوار به عفو و بخشش خداوند متعال است از همین روست که امام علی علیه السلام اینگونه مناجات می کند:
الهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الْاَیاسِ: معبود من! هرگز یأس و نومیدى را بر حُسن ظن و گمان نیك به تو، مسلط نساختم.

2- رجاء وامیدواری به کرم خداوند متعال
نکته دوم؛ در فرهنگ اسلام یکی از نشانه های مؤمنین حقیقی آنست که همیشه بین خوف و جاء حرکت می کنند یعنی نه آنهمه امید به عفو الهی دارند که جرئت به گناه پیدا کنند و گرفتار اباحه گری شوند، و نه بخاطر گناهان آنچنان مایوس ازحرمت الهی هستند که جهنم رابرای خود قطعی ببینند بلکه به همان اندازه خوف از مجازات الهی دارند امید و رجاء به عفو و رحمت الهی نیز دارند از همین روست که قرآن کریم:
اولا؛ در کنار ترساندن از مجازات اخر همه انسانها را از نا امیدی منع نموده است: ((قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً(زمرایه53): بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گنا هان را می‌آمرزد، زیرا ا و بسیار امرزنده و مهربان است‌.))
ثانیا؛ قرآن برای نجات انسانها از تباهی راه بازگشت را برای گنهکاران، باز گذاشته تا امیدوارانه به جبران گذشته بپردازند: وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُود:ا(هود آیه 90): از پروردگار امرزش بطلبید و به سوی او بازگردید که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‌کار) است.
ثالثا: دایره امیدواری را آنچنان گسترانید که عمل زشت توبه کنندکنندگان را، به حسنات تبدیل می‌نماید: ((...إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً:فرقان، ایه.70) مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند.)
به همین دلیل در این فراز امام علی (ع) اینگونه مناجات می کنند:((وَ لَا انْقَطَعَ رَجائى مِنْ جَمیلِ کرمک.

*******

شرح فراز بیست و ششم
إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَهُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّهِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ.
در این فراز از مناجات شعبانیه امام علی علیه السلام در ضمن مناجات سه راهکار برای بازگشت به آغوش پروردگار و نجات از تباهی معصیت ذکر می کنند که فهم هریک از این سه عامل نیاز به شرح همه جانبه است؛

نخستین علت؛ که در این فراز از مناجات شعبانیه امام علی علیه السلام برای نجات از تباهی معصیت وگناه ذکر می کنند ((یقین داشتن به کرم ولطف)) پروردگار است، به این معنا بنده هرچند به دلیل خواهش های نفسانی وتسویلات شیطانی جرئت و جسارت بر ارتکاب معصیت پیدامی کند و پل های پشت سرش را خراب شده می بیند که فکر می کند راهی برای بازگشت به جانب‌ خدا در پیش رو وجود ندارد، ولی از اینکه با وجود این همه معاصی، حق تعالی راه رحمت واسعه اش را به رویش نبست، و بنده عاصی را محروم از رزق مادی و معنوی نکرد یقین به این کرم و لطف موجب شده است که خودش را ساقط شده نبیند بلکه به سمت و سوی انابه، توبه، و استغفار روی اورد و به دامن رحمت و کرم الهی برگردد از همین رو در این فراز اینگونه مناجات می کند: ((اِلهی اِنْ حَطَّتْنیِ الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقینُ اِلی کَرَمِ عَطْفِک: معبودِ من! اگر گناهانم، مرا از اوجِ مکارم لطفت به حضیضِ بی آبروییم فروافکند، سروش یقین، مرا به کرم عطوفتت، آگهی و نوید می دهد))

دومین علت؛ که برای رهایی از بند گناه و معصیت در این فراز از مناجات شعبانیه آمده است (معرفت به کرم الهی) است، چرا که غفلت و بی توجهی نسبت کرم و نعمت الهی موجب سقوط آدمی در تباهی های معصیت و سرگرم شدن به مظاهر پست دنیوی می شود از همین رو در آیات قرآن کریم غافلین اینگونه توصیف می کند که در اثرغفلت سرگرم مظاهر دنیای زود گذر می شوند، و پست تر از حیوانات می گردند و بادست خود جهنم را برای خود می خرند از همین روست که در ایه(7و8) سوره یونس غافلین اینگونه معرفی شوند:
إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ /أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ :كسانى كه اميد به ديدار ما ندارند و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافته‏ اند و كسانى كه از آيات ما غافلند /آنان به [كيفر] آنچه به دست مى ‏آوردند جايگاهشان آتش است و همچنین در ایه (179) سوره (اعراف) بفرماید: ((وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ :و همانا بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم، (كه سرانجامشان به آنجا مى‌كشد، چرا كه) آنان دلهايى دارند كه با آن حقّ را درك نمى‌كنند و چشمانى دارند كه با آن نمى‌بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‌شنوند، آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراه‌ترند، آنان همان غافلانند)).
ولی شناخت نسبت به بزرگی کرم و نعمت حضرت حق موجب می شود که انسان از خواب غفلت بیدار شود، بلند نظر و بلند طبع گردد و خود را معطل خوشی های کاذب زود گذر دنیا نکند از همین روست که در این فراز از مناجات آمد: ((اِلهی اِنْ اَنامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الْاِسْتِعْدادِ لِلِقائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنیِ الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائک.: و معبودِ من! اگر غفلت، مرا از آمادگیِ دیدار تو بازداشت و بخوابِ غرور، مبتلا ساخت، در مقابل، معرفت به نعمت هایِ کرامتت بیدارم نمود.))

سومین علت؛ برای رهایی از غفلت و گذر از تسویلات شیطانی و تمایلات نفسانی نسبت سنجی بین نفع و ضرراست که آدمی را از ارتکاب معصیت باز می دارد، چرا که آدمی با بازگشت به خویشتن خویش به آسانی می یابد ارتکاب محرمات الهی ممکن است خوشی زود گذر داشته باشد ولی عذاب سخت اخروی وکیفر الهی را به دنبال دارد، ولی عبور از این خوشی و لذت زود گذر نفع عظیم و بهشت جاودانه را به دنبال دارد و این محاسبه که به برکت توفیق الهی نصیب عارف و سالک می گردد خودش را از این خوشی ها و لذت های کاذب محروم می کند تا به بهشت برین دست پیدا کند از همین رو در این فراز از مناجات آمده است: (اِلهی اِنْ دَعانی اِلَی النّارِ عَظیمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانی اِلَی الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِک. معبودمن! اگر کیفر عظیم تو،مرا به آتش می خواند، پاداش سرشارت مرا به سوی بهشت فرامی خواند.

*******

شرح فراز بیست وهفتم
اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِكْرَكَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا یَسْتَخِف ذکرک.
در این فراز بیست و هفتم از مناجات شعبانیه امام علی علیه السلام چند تقاضای عرفانی و معنوی خاصی را درضمن مناجات از پیشگاه ذات ربوبت درخواست می کنند که باشرح همه جانبه است که قابل فهم خواهد بود؛

1- توفیق مداومت در ذکر
هر چند امام العارفین علی علیه السلام در فراز بیستم ((شیدایی)) و ((وله)) در ذکر را از پیشگاه ذات ربوبیت مسئلت کرده بودند، ولی در اینکه در فراز بیست‌ و هفتم با چنین روحانیت و معنویت عرفانی ((اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ)) و توسل به صلوات به پیامبر و اهلبیت علیهم السلام ((مداومت در ذکر)) را از حق تعالی درخواست دارند راز و سرش در این است که: ذکر دارای مراتبی است، اولین مرتبه آن را می توان ذکر لسانی نامید که همان گفتن اذکار مخصوص یا زمزمه قرآن و نامهای پیامبر و امامان، صلوات و. . . می باشد که این نوع ذکر به گفته بزرگان باید به زبان آشکار شود و حداقل به صورت آهسته صورت گیرد، پس از مرحله اول که به منزله مقدمه برای مراتب بعدی است، «ذکر قلبی» حائز اهمیت است در این مرتبه فکر و دل انسان به یاد خداست و آدمی همواره خود را در محضر خدا می بیند و از یاد او غفلت نمی ورزد. مرتبه قلبی ذکر مقدمه است برای مرحله سوم که ذکر عملی است و ذکر عملی آن است که انسان هر کاری را که در صدد انجام آن است به یاد و فرمان خداوند انجام دهد و در این مرتبه با یاد و حضور خداوند از محارم پرهیز کرده و اعمال شایسته، خوب و واجبات دینی را انجام می دهد ، همه مقدمه است که انسان در مقام عمل پیوسته اعمالش را مطابق آنچه خداوند می خواهد انجام دهد اگر این مراتب اذذکر تداوم پیداکند همانگونه که امام خمینی(ره) در کتاب چهل حدیث در ذیل عبارت «انا جلیس من ذکرنی» آورده اند: «تذکر آیت و اسما و صفات و یادآوری حق وجمال و جلال او قوت دهد بصیرت را، و دفع حُجُب نماید به قدر قوت تذکر و نورانیت آن، چنانچه تذکر آیت حق و ملکه شدن آن بصیرت باطنی را به قدری قوت دهد که جلوه جمال حق را در آیت مشاهده نماید و تذکر اسماء و صفات موجب شود که حق را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود کند و تذکر ذات بی حجاب آیت و اسماء و صفات رفع جمیع حجُب کند و یار بی پرده تجلی نماید.

و آنچه که بعد از تجلی حضرت حق درکوه طور برای موسی بن عمران اتفاق افتاد برای عارف سالک با همین تداوم ذکر واقع خواهد، شد به دلیل همین اثرمعنوی ذکر است که امام علی علیه السلام بامعنویت خاصی ((تداوم ذکر)) را اینگونه در این فراز تقاضا می کنند:
اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِكْرَكَ:معبود من! فقط از تو مسئلت مى‏نمایم و تنها به سوىِ تو، ابتهال و زارى واشتیاق دارم، و از تو مى‏خواهم كه صلوات و درود بر محمد و آلش فرستى ومرا از آنانى قرار دهى كه همواره به یادِ تواند.
2- وفای به عهد با حق تعالی
از آنجاییکه به حکم آیه(115) سوره(طه): (( وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا:ما، پیشتر، از آدم پیمان گرفتیم، ولى او فرا موش كرد و ما در این باره او راصاحب عزم و اراده ندیدیم.)) وهمچنین ایات(60،61) سوره (یس): ((أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ/وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ:اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست /و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست)) 
یا به دلیل اینکه به صورت فطری خوبی و زشتی را درک می کند و می یابد، و یا در عالم ذر با خدایش عهد و میثاق بسته است آنگونه که احتمال چنین عالمی در روایات آمده است که حق تعالی را بشناسد و باور داشته باشد، و عبادت کند و اطاعت نماید، امام العارفین در این فراز از مناجات از حق تعالی می خواهد که به حق محمد و ال محمد به مناجات کننده این توفیق و قوت و قدرت روحی را بدهد که؛ اولا؛ به این میثاق و عهد استوار بماند، نقض عهد نکند، ثانیا؛ از اوامر و نواهی سرپیچی نکند و اطاعت نماید ثالثا؛ در برابر نعمت های حق تعالی شکرگذار باشد از همین رو این چنین مناجات می کند: ((وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا یَسْتَخِف ذکرک: و هرگز با تو پیمان‏شكنى نكنندو از شكر و سپاست لحظه‏اى غفلت نورزند و هیچ‏گاه فرمانت را سبك نشمرند.))

*******

شرح فراز بیست وهشتم

اِلهى وَ اِلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الْاَبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفا وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خائفا مُراقِبا یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّم تَسْلیما كَثیرا
دراین فراز پایانی مناجات شعبانیه امام العارفین علی علیه السلام د وخواسته بسیار لطیف وزیبای عارفانه را ازپیشگاه ذات باریتعالی درخواست می نمایند:

1- معرفت حضوری و شهودی
بطورکلی معرفت به اسماء وصفات ذات باریتعالی دو صورت دارد، و هر کدام از این معرفت آثار و پی آمدهای به همراه دارد که دیگری ندارد به همین دلیل است که امام العارفین علی علیه السلام ((معرفت شهودی وحضوری)) نسبت به اسماء و صفات را درخواست می کنند.

الف) معرفت نظری: مقصود از معرفت نظری و یا به تعبیر واضح تر معرفت استدلالی آنست که انسان بتواند با اشنایی و شناخت نسبت به نظم و شگفتی های نظام آفرینش، و با برهان فلسفی وکلامی ((برهان صدیقین، امکان وجوب، حدوث عالم)) و نیز ((برهان فطرت ومیثاق)) قدرت بر اثبات ذات و صفات خدا داشته باشد، اثر و نتیجه چنین معرفت نظری و استدلالی فربه و چاق شدن عقل و تسیلم نمودن وی به چنین دریافتی از جود حق تعالی است.

ب) معرفت شهودی: مقصود از معرفت شهودی، قلبی و باطنی آنست که عارف و سالک در پرتو سلوک باطنی، تهذیب و تزکیه نفس خود را به تجرد بودن نزدیک می کند تا سنخیت با حق تعالی که ذات مجرد بی نهایت است پیدا کند تا از نزدیک تماشاگر جمال و جلال الهی باشد، و با تابش انوار الهی بر دل و قلب و روحش خود را مستغرق و فانی و محو در صفات جمال و جلال الهی ببیند، و این نوع از معرفت شهودی تنها نصیب اوحدی از اولیاء الهی می شود، و امام علی علیه السلام خود یکی از همین اوحدی است که چنین معرفتی را تجربه کرده اند از همین روست عروة بن زبير مى گويد: (('در مسجد رسول خدا نشسته بوديم و درباره اعمال اهل بدر و گذشته ها گفتگو مى كرديم، ابودرداء از حاضرين بود گفت: مردم!! مى خواهيد از كسى به شما خبر دهم كه از همگان، ثروتش كمتر و پارسائيش بيشتر، و در عبادت كوشاتر است؟ گفتند: آرى. گفت: اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام.))
عروه گويد: 'به خدا سوگند به خاطر اين گفتار ابودرداء همه اهل مجلس از او رو گرداندند؛ زيرا اينان از دشمنان حضرت بودند و طاقت شنيدن فضايل حضرت را نداشتند. مردى از انصار، رو به او كرد و گفت: سخنى گفتى كه حاضران هيچ كدام با تو موافقت نكردند. ابودرداء گفت: مردم! چيزى را كه خودم ديدم براى شما تعريف كنم: شب هنگام در قسمتى از باغات، على عليه السلام را مشاهده كردم كه از غلامان خود كناره گرفته، در لابه لاى درختان خرما پنهان شد، از من دور شد و من او را گم كردم. پيش خود گفتم حتما به منزلش رفته است، چيزى نگذشت كه صداى ناله اى حزن انگيز و نغمه اى دل خراش به گوشم رسيد كه صاحب ناله مى گفت: 'پروردگارا! چه بسيار گناهى كه به خاطر حلم و گذشت خود، با عذاب كردن من، در صدد مقابله بر نيامدى، و چه بسيار جرمى كه با كرم خود از كشف نمودن آن خوددارى فرمودى، خداوندا! اگر عمرى طولانى در نافرمانيت گذرانده ام و نامه عمل و بار گناهم سنگين شده است، به غير آمرزشت آرزويى ندارم و به جز خشنوديت به چيزى اميد ندارم.'

از شنيدن ناله به جستجوى صاحب آن افتادم، ناگهان ديدم كه حضرت على عليه السلام است، در گوشه اى بى حركت خود را پنهان ساختم. در آن نيمه شب، نماز بسيارى خواند؛ آنگاه به دعا و گريه پرداخت و از حال خود به درگاه الهى،شكوه مى برد از جمله مناجاتهاى حضرت، با خداوند اين بود:

'خداوندا! آنگاه كه در عفو و بزرگواريت فكر مى كنم، گناهانم در نظرم ساده مى آيد، پس وقتى كه به ياد عقوبتهاى شديدت مى افتم بليه ام گران مى شد. اى واى اگر در نامه هاى عمل به گناهى برخورد كنم كه من آن را فراموش كرده ام ولى تو آن را به حساب آورده اى، آنگاه خواهى گفت: او را بگيريد، واى بر اين گرفتارى كه بستگانش نمى توانند نجاتش دهند و قبيله اش به حالش سودى نخواهند داشت، آنگاه كه دستور فراخواندنش رسيد، همگان بر او رحمشان مى آيد. واى از آن آتش كه جگرها و كليه ها را كباب مى كند، واى از آن آتشى كه اعضاى بدن را از هم جدا مى كند، آه از آن بيهوشى كه در اثر شعله هاى سوزان دست مى دهد'.
سپس حضرت آنقدر گريه كرد كه ديگر حس و حركت از او بريده شد. پيش خود گفتم:حتما در اثر شب زنده دارى خوابش گرفته است و براى نماز صبح بيدارش مى كنم.جلو رفتم، ديدم مانند چوبى خشك روى زمين افتاده است، او را تكان دادم ديدم تكان نمى خورد، خواستم او را بنشانم نشد، گفتم: 'انا لله و انا اليه راجعون' [ بقره 156. ] حتما مرده است
به منزل حضرت زهرا سلام الله علیها رفتم تا خبر مرگش را به اهلش برسانم. فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: ابودرداء به خدا على عليه السلام باز هم مانند هميشه از ترس خدا غش كرده است، سپس مقدارى آب آوردند و به صورتش پاشيدند تا به هوش آمد.

همين كه به هوش آمد و مرا ديد كه گريه مى كنم، فرمود: ابودرداء! براى چه گريه مى كنى؟ گفتم: از اين حالتى كه شما براى خودت پيش آورده اى. فرمود: 'ابودرداء پس آنگاه كه مرا براى حساب فراخوانند و اهل گناه به عذاب الهى يقين كردند مرا ببينى، چگونه خواهى بود؟ آن وقت كه مأمورين درشت خو و ترش رو اطراف مرا بگيرند و در پيشگاه پادشاهى جبار بايستم، در حالى كه زندگان مرا تسليم كرده اند و مردم دنيا به حال من ترحم كنند؛ آنجا در پيشگاه خداوندى كه هيچ سرى از او پوشيده نيست، اگر مرا ببينى بيش از اين دلت به حال من خواهد سوخت.'
ابودرداء گفت: به خدا سوگند كه اين حالت را در هيچ كدام از ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ندیدم: و چون امام علی علیه السلام چنین معرفتی را شخصا بارها تجربه نمودند، در این فراز در ضمن مناجات، معرفت شهودی را از حق تعالی درخواست می نماید و می فرمایند: (اِلهى وَ اِلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الْاَبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفا :معبود من! مرا به نور عزت خود كه از هر چیز مسرت‏ انگیزتر است ملحق فرما،تا به تو عارف گردم)

2- خوف از خداوند متعال
خواسته دوم در این فراز از مناجات شعبانیه از ذات حق تعالی ((خوف)) است، خوف به معنی ترس و وحشت درونی است، از این رو اهرمی درونی برای ترک گناه و هر گونه جرم محسوب می شود، مثلا خوف و ترس ازقانون، دادگاه، جریمه، زندان و تعزیرات حکومتی باعث می شود که انسان مرتکب جرم نشود، تا مبادا گرفتار این کیفرها گردد.، خوف ازمردودی درامتحان موجب تلاش بیشتر شخص وقبولی درامتحان می گردد، خوف ازدست رفتن ابرو سبب ترک لغزش ومانع ازارتکاب خلاف می گردد، خوف از خدا به معنی ترس از ذات پاک او نیست.بلکه به معنی خوف از قانون و عدالت او است. این خوف نیز ازمقایسه اعمال خود با عدل الهی حاصل می شود، بنابراین خوف یک ناراحتی درونی از مجازاتی است که بازدارنده از گناه و ترک اطاعت خدامی باشد.

قرآن پیامبران را به عنوان بشیر و نذیر معرفی می کند، یعنی آنها هم انسانها را به رحمت الهی و پاداش های فراوان نوید می دادند، و هم آنها را هشدار داده و از خطر گناه بر حذرمی داشتند.
این دو خصلت پیامبران بیانگر آن است که انسان مؤمن باید بین خوف و رجا باشد، هم امیدوار به رحمت الهی باشد و هم از مقام الهی بترسد. راه اعتدال همین است و اگر یک طرف را برگزیند ودیگری را رها کند خطر آفرین است، زیرا اگر تنها امیدوار باشد، مغرور شده و به امید وسعت رحمت الهی، مرتکب هر گناهی می شود. واگر تنها خائف باشد، کار او به ناامیدی منتهی می شود. وچنین حالتی، انسان را افسرده می کند، ازهمین رو امام صادق(ع) فرمود پدرم امام باقر(ع) فرمود: (( إنّهُ لَيس مِن عَبدٍ مؤمنٍ إلاّ و في قَلْبهِ نُورانِ :نورُ خِيفَةٍ و نورُ رَجاءٍ ، لَو وُزِنَ هذا لَم يَزِدْ على هذا ، و لَو وُزِنَ هذا لَم يَزِدْ على هذا: هيچ بنده مؤمنى نيست مگر آن كه در دلش دو نور است : نور ترس و نور اميد كه اگر هر يك از آنها را وزن كنى بر ديگرى فزونى نیاید:کافی، ج2ص67.))

این مطلب از قرآن گرفته شده آنجا که در آیه (9) سوره (زمر): ((أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ :آيا (چنين كسى بهتر است يا) آن كس كه در طول شب در حال سجده و قيام به اطاعت مشغول است (و) از آخرت مى‌ترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد؟ بگو: «آيا كسانى كه مى‌دانند و كسانى كه نمى‌دانند يكسانند؟» تنها خردمندان متذكّر مى‌شوند (و پند مى‌پذيرند.))
قرآن کریم در این آیه انسانهای غیر مؤمن و مؤمن را مقایسه می کند می فرماید که دسته اول هنگام بلا، خائف می شوند و هنگام نعمت مغرور و از خدا بی خبر می گردند، ولی دسته دوم همواره خائف و امیدوار هستند، این دو دسته هرگز مساوی نیستند، بلکه دسته اول گمراه و دسته دوم در راه هدایت می باشند، دسته دوم کسانی هستند که: «یحذر الاخره ویرجوا رحمه ربه » از عذاب آخرت می ترسند و به رحمت پروردگار امیدوار می باشند چنین خوف و ترسی مانع از ارتکاب گناه و موجب رشد و کمال آدمی و زمینه ساز تقرب انسان به حق تعالی می شود، از همین رو امام‌ العارفین در این فراز از مناجات ((خوف)) را از خداوند تقاضا می کند و می فرماید: ((وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خائفا مُراقِبا یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّم تَسْلیما كَثیرا(:و از غیر تو روى گردان شوم و فقط ازتوتر سان ومراقب باشم، ای صاحب جلال واکرام درود و سلام فراوان خدا بر رسول الله وآلِ طاهرینش باشد.))

دیدگاه‌ها

رمضانی 08:41 - 1400/01/20

خوب است

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.