سخنان امام حسین علیه السلام بعد از شهادت علی اکبر

تاریخ انتشار:
علاوه بر ثبت و ضبط این سخنان توسّط وقایع‌نگاران لشکر عمر سعد، توسّط ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) در قالب زیارتنامه علی اکبر، نقل شده است.
 سخنان امام حسین علیه السلام بعد از شهادت علی اکبر

 پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|  سخنان امام حسین علیه السلام بعد از شهادت علی اکبر

سوال: در مورد كشته شدن حضرت على اكبر نوشته شده: امام حسین(علیه‌السلام) بر بالین حضرت علی‌اکبر آمد، صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا گستاخ شده‌اند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
اينجا چند موضوع مهم وجود دارد:
الف) راوى اين مكالمه چه كسى است؟
حضرت على اكبر كه كشته شده و نتوانست به کسی بگوید! امام حسين(علیه‌السلام) هم شهید شد و بعید است که وسط جنگ بیاید و سخنانش به علی اکبر را برای دیگران نقل کند؛ فاصله دیگران با ایشان هم زیاد بوده و نمی‌توانستند این گفتگو را بشنوند.
ب) حمید بن مسلم ازدی از یاران عمر سعد بود و چطور شیعیان به قول او در این باره اعتماد می‌کنند؟

جواب:
در اولین روزهای سال 61 هجری در عراق جنگی نمایان بین حقّ و باطل به وقوع پیوست که نقطه‌ی عطفی در تاریخ بشری محسوب می‌شود. وقوع این حادثه از مسلّمات تاریخی است، در کتب تاریخی جزئیات این حادثه بیان شده است. پس از سال‌های طولانی که از حماسه‌ی عاشورا می‌گذرد، جبهه‌ی باطل برای کمرنگ کردن  خطّ سرخ حسینی، تلاش‌های بسیاری کرده و می‌کند. از تخریب قبر آن امام همام گرفته تا تهمت‌ها و دروغ‌ها در مورد زمینه‌ها و اهداف و نتایج قیام آن حضرت. اما نور حسینی مثل همیشه بر تارک تاریخ درخشیده و دل‌های عاشق را غرق نور کرده و با محبّت خود سیراب می‌کند.
اخیرا این شبهه را مطرح کرده‌اند که سخنان حضرت سید الشهدا(علیه‌السلام) را چه کسی برای ما نقل کرده است؟ مستمسک این افراد هم نقلی است که سید بن طاووس از شهادت حضرت علی اکبر(علیه‌السلام) آورده است. در نقل ایشان عبارت «ِوَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه‏ و قال» (گونه‌اش را بر گونه‌ی علی اکبر قرار داد و فرمود) وجود دارد.[1] شبهه‌کننده با تمسّک بر این نقل و مفروض گرفتن چند امر، به بیان این شبهه پرداخته است:
اوّلا: حضرت سید الشهداء با حضرت علی اکبر نجوا کرده است و با صدای آرام این کلام را گفته طوری که دیگران متوجه آن نشده‌اند.
ثانیا: علی اکبر و سید الشهدا(علیهماالسلام) نخواستند یا نتوانستند این سخن را برای کسی نقل کنند. 
ثالثا: شخص دیگری هم به طرق دیگر نمی‌توانسته است به آن علم پیدا کند.

ابتدا نقل‌های مختلف این حادثه را بیان می‌کنیم و سپس به آن پاسخ می‌دهیم:
1. ابن سعد (متوفی230ق) با چندین سند مختلف از افراد مختلفی از جمله امام علی بن الحسین(علیهماالسلام) نقل کرده است که مردى از قبيله عبد القيس به نام مرّة بن منقذ بن نعمان بر على اكبر حمله كرد و بر او نيزه زد. على اكبر را كه سخت زخمى بود از زمين برداشتند و نزديک پدر بردند، حسين فرمود: پسرم تو را كشتند؟ پس از تو خاك بر سر اين جهان باد، و او را در آغوش كشيد تا درگذشت. در اين هنگام حسين (ع) به پيشگاه كردگار چنين عرضه داشت: «پروردگارا ما را فراخواندند كه يارى دهند نه تنها يارى ندادند كه كشتند، پروردگارا! باران آسمان را از ايشان باز دار و آنان را از بركت‌هاى زمين محروم دار و اگر ايشان را روزگارى مهلت و نعمت مى‏‌دهى پراكنده‏‌شان ساز و گروه گروه فرما و واليان را از آنان هرگز خشنود مدار.»[2]

2. طبری (متوفی 310ق) با دو واسطه (ابو مخنف و سلیمان بن ابی راشد) از حمید بن مسلم ازدی نقل کرده که بار ديگر على اكبر به میدان آمد و با شمشير به دشمن حمله مى‏‌برد. مرة بن منقذ راه بر او گرفت و ضربتى به او زد كه بيفتاد و لشکریان اطرافش را گرفتند و با شمشير پاره پاره‏‌اش كردند. حميد بن مسلم ازدى گويد: «به گوش خودم شنيدم كه حسين مى‏‌گفت: «پسركم، خداى قومى را كه تورا كشتند، بكشد، نسبت به خدا و شكستن حرمت پيامبر چه جسور بودند، از پس تو دنيا دگر مباشد.»[3] ابوالفرج اصفهانی هم با همین سند و با همین عبارات نقل کرده است.[4]

4. شیخ مفید (متوفی430ق) در ارشاد همین جریان را نقل کرده است:
«مرّة بن منقذ به علی اکبر حمله کرد و ضربه‌ای به او زد. لشکریان او را محاصره کرده و با شمشیرهایشان او را قطعه قطعه کردند. امام حسین(علیه‌السلام) بالای سر او آمد و فرمود: خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند... .»[5]
دو تن از سیره‌نویسان شیعه یعنی طبرسی (متوفی548ق) و ابن نما حلی (متوفی 645ق) نیز مشابه همین عبارات را نقل کرده‌اند.[6]

5. سید بن طاووس (متوفی 664ق) عبارت «فوضع خدّه علی خدّه» را اضافه کرده و می‌نویسد: «امام حسین (علیه‌السلام) آمد تا در كنار بدن فرزند ايستاد و صورتش را بر صورت فرزند نهاد و فرمود: خداوند گروهی را که تو را کشتند، بکشد...» [7]

6. ابن مشهدی (متوفی 610ق) در مزار و سید بن طاووس در اقبال، با سند خود از شیخ ابو منصور بن عبد المنعم بن النعمان البغدادی نقل کرده‌اند که در سال 252 قمری (یا 262ق) از ناحیه‌ی مقدسه (امام حسن عسکری علیه‌السلام یا امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) زیارتنامه‌ای برای زیارت امام حسین (علیه‌السلام) صادر شد.[8] در ابتدای این زیارتنامه می‌خوانیم: «سلام بر تو ای اولین كشته شده، از نسل بهترین سلسله، از خاندان ابراهیم خلیل، درود خدا بر تو و بر پدر تو باد، كه دربارۀ تو گفت: خدا بكشد آن گروهی را كه تو را كشتند ای فرزندم، چه چیزی آنان را بر خدا عاصی كرد، و بر تجاوز به حرمت و احترام رسول واداشت، بعد از تو چقدر زندگی دنیا بی‌ارزش است. علی بن حسین علیهما السلام خطاب به كافران رجز می‌خواند و می‌فرمود: «من علی بن حسین بن علی هستم ... سوگند به خانۀ خدا كه ما، به پیامبر نزدیك‌تر و سزاوارتریم...»[9]
در این زیارتنامه که از طرف امام معصوم (علیه‌السلام) نقل شده است، به رجز حضرت علی اکبر، سخنان امام حسین (علیه‌السلام) بالای سر او اشاره شده است.

بعد از نقل تواریخ فریقین در مورد شهادت حضرت علی اکبر، به پاسخ شبهه می‌پردازیم:
الف) این سخنان امام حسین (علیه‌السلام) بر بالین حضرت علی اکبر از طرق مختلفی نقل شده است. هم در منابع تاریخی اهل سنت با طرق مختلفی نقل شده و هم در منابع روایی و تاریخی شیعه. در منابع اهل سنت هم منحصر به نقل یک نفر نیست، بلکه از طرق دیگری هم نقل شده است. یکی از طرق ابن سعد برای نقل واقعه‌ی عاشورا، طریقی است که به امام زین العابدین(علیه‌السلام) می‌رسد.[10] البته واضح است که شیعیان به تواریخ اهل سنت به طور مطلق اعتماد نمی‌کنند. لذا بزرگان شیعه از طرق و اسناد خود وارد مباحث تاریخی عاشورا پژوهی شده‌اند و کتب مزار و مقتل نوشته‌اند. همین زیارتنامه‌ای که اخیرا نقل کردیم، نشان می‌دهد که سخنانی که حمید بن مسلم ازدی و دیگران از امام حسین(علیه‌السلام) شنیده‌اند و نقل کرده‌اند، صحیح است. در مجموع ما از دو طریق به تواریخ عاشورا دسترسی داریم. یکی گزارشاتی که برخی گزارشگران سپاه عمر سعد ثبت و ضبط کرده‌اند و در منابع اهل سنت آمده است و دیگری گزارشاتی که از امامان معصوم (علیهم‌السلام) در قالب روایات یا زیارتنامه‌ها به دستمان رسیده است. این بزرگواران گزارشی معصومانه و کاربردی از وقایع عاشورا ارائه فرموده‌اند.

ب) چیزی که از گزارشات بالا به دست آمد این بود که جناب علی اکبر، جنگ نمایانی انجام داد و در حمله‌ی دوم توسّط مرّة بن منقذ ضربه‌ای خورد و دیگران هم گروهی او را محاصره کردند و با شمشیر وی را از پا در آوردند. امام حسین(علیه‌السلام) بر بالین علی اکبر می‌آید و زمانی می‌رسد که او را به شهادت رسانده‌اند و با او نجوایی نمی‌کند؛ بلکه برای تنبّه سپاه دشمن و رسیدن ندای مظلومیّت عاشورائیان، با صدای بلند این سخنان را فرموده است.
البته نقل ابن سعد این تفاوت را داشت که امام نزد علی اکبر نیامد، بلکه خود لشکریان ابن سعد، بدن بی‌جان علی اکبر را به نزد حضرت سید الشهدا(علیه‌السلام) بردند. همان افراد هم سخنان امام را گزارش کرده‌اند.

ج) در مورد حمید بن مسلم ازدی که ناقل این ماجرا و سخنان امام(علیه‌السلام) است، باید به این نکته توجّه کنیم که او از واقعه‌نگاران سپاه عمر سعد بود. وی کسی بود که به دستور عمر بن سعد، سر مبارک امام حسین را همراه با خولی بن یزید به کوفه نزد عبید الله بن زیاد برد.[11] وی از افراد معتدل در سپاه ابن سعد بود که به دلیل رفاقتی که با ابن سعد داشت به کارزار کربلا آمد.[12] وقتی که شمر خواست خیمه‌ی سید الشهدا را آتش بزند و به زنان تعرّض کند، به او اعتراض کرد و او را منصرف نمود.[13] بعد از عاشورا از دست سائب بن ملک که قصد کشتنش را داشت، می‌گریزد.[14] ظاهرا هیچ دخالتی در عاشورا نداشته و فقط سمت گزارشگری را بر عهده داشته و به همین سبب هم رفاقتش با ابراهیم اشتر بعد از عاشورا، ادامه داشت[15] و حتّی نزد مختار هم رفت و آمد داشت.[16] وابلی نقل می‌کند که در شبی که قرار بود فردایش مختار قیام کند، همراه حمید بن مسلم و نعمان بن ابی‌جعد به منزل مختار رفتیم و از آن‌جا همراه او عازم لشکرگاه شدیم.[17]
علامه مجلسی در بخشی از بحار به نقل متن کامل رساله‌ی شرح الثأر نوشته‌ی جناب ابن نماء حلّی پرداخته است. در بخشی از این رساله می‌خوانیم:
«ابراهيم بن اشتر رحمه اللَّه رجلى بود: ظاهر الشجاعه، دلاورى با شهامت، دامن همت براى محبت اهل بيت پيامبر به كمر زده، پرچم نصيحت را براى آنان با دو دست خود بر افراشته. ابراهيم خويشاوندان و برادران و دوستان و اعوان خود را جمع كرد و آنان را با حميد بن مسلم ازدى در همه شب نزد مختار ‏‌برد. رأى آنان بر اين شد كه: روز پنجشنبه چهاردهم ماه ربيع الآخر سنه «66» قمرى خروج كنند.»[18]

از مجموع این گزارشات برمی‌آید که حمید بن مسلم ازدی جزء توّابین بوده و به دلیل این‌که فقط در کربلا کار گزارشگری را برعهده داشته است، مورد عفو قرار گرفته [19] و به احتمال قوی همان کسی است که شیخ طوسی نامش را جزء اصحاب امام سجّاد(علیه‌السلام) نوشته است.[20]

خلاصه:
امام حسین (علیه‌السلام) بعد از شهادت مظلومانه فرزندش علی اکبر، خود را به پیکر چاک چاکش رساند و برای تنبّه سپاه عمر سعد، بانگ برآورد: «خداوند قاتلینت را بکشد که نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا گستاخ شده‌اند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
علاوه بر ثبت و ضبط این سخنان توسّط وقایع‌نگاران لشکر عمر سعد، توسّط ائمه‌ی معصومین(علیهم‌السلام) در قالب زیارتنامه علی اکبر، نقل شده است. حمید بن مسلم ازدی که بخش اعظم حوادث کربلا را گزارش کرده است، جزء توابین سپاه مختار بوده است و بنا بر نقلی از اصحاب امام زین العابدین(علیه‌السلام) به شمار می‌آمده است.

پی‌نوشت
[1]. سید بن طاووس، اللهوف علی قتل الطفوف/ ترجمه فهری، جهان، چ1، تهران، 1348ش، ص114.
[2]. محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، دار الکتب العلمیة، چ1، بیروت، 1410ق، خامسة1، ص471.
[3]. محمد بن جریر طبری، تاريخ الطبري، دار التراث، چ2، بیروت، 1387ق، ج‏5 ،ص446.
[4]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‏الطالبيين، دار المعرفة، بی تا، تحقیق سید احمد صقر، ص115.
[5]. شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، چ1، قم، 1413ق، ج‏2، ص106.
[6]. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، اسلامیه، چ3، تهران، 1390ق، ص246- ابن نما حلی، مثیرالاحزان، مدرسه امام مهدی عج، چ3، قم، 1406ق، ص68.
[7]. سید بن طاووس، اللهوف علی قتل الطفوف/ ترجمه فهری، ص114.
[8]. علامه مجلسی، بحار الأنوار،  دار إحياء التراث العربي‏، چ2، بيروت، 1403ق، ج‏98، ص274.
[9]. ابن مشهدی، المزار الکبیر،  دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چ1، قم، 1419ق، ص487.- ابن طاووس، اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیة، چ2، تهران، 1409ق، ج2، ص573.
[10]. الطبقات‏الكبرى،خامسة1،ص437.
[11]. شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، چ1، قم، 1413ق، ج‏2، ص113.
[12]. احمد ابن داوود دينورى‏، اخبار الطوال، منشورات الرضی، قم، 1368ش، ص260.
[13]. ابو مخنف كوفى‏، وقعة الطف، جامعه مدرسين‏، چ3، قم، 1417ق، ص229.
[14]. تاریخ طبری، ج6، ص58.- حسن بن محمد قمی، تاريخ قم، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى (در 805)، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، توس، تهران، 1361ش، ص288.
[15]. تاریخ طبری، ج6، ص18.
[16]. تاریخ طبری، ج6، ص19.
[17]. تاریخ طبری، ج6، ص23.
[18]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص366.
[19]. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، چ2، قم، 1417ق، ص154.
[20]. شیخ طوسی، رجال الطوسي، جامعه مدرسين، چ3، قم، 1373ش، ص112.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.