فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل(ع)

تاریخ انتشار:
حضرت عباس علیه السلام علاوه بر سلحشوری شگفت اور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود.
فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل(ع)

پایگاه اطلاع رسانی بلاغفضایل و مکارم حضرت ابوالفضل(ع)

حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد.

او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمین و ارام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و انان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت.

حضرت عباس علیه السلام علاوه بر سلحشوری شگفت اور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان ان حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.

در حماسه پرشور کربلا و قیام نینوا، ارجمندانی که به یاری حضرت امام حسین علیه السلام امدند و به قلب سفاکان و شقاوت پیشگان هجوم بردند، هدف و کار خویش را در صیانت از ارزش های الهی و ارادت نسبت به خاندان طهارت به نیکی می شناختند و انسان هایی اگاه و با بصیرت و خودساخته بودند، چنانکه حضرت اباعبدالله فرمودند: من اصحابی باوفاتر و خاندانی نیکوتر و پیوندجوتر از اهل بیت خود نمی شناسم[1] و در سخنی دیگر می فرمایند: سوگند به خداوند انها را ازمودم و محکم و باصلابتشان دیدم.[2]

امام انان را این گونه تکریم فرموده اند: قوموا یا ایها الکرام الی الموت؛[3] ای بزرگواران و افراد بزرگ منش! برای استقبال از مرگ باعزت قیام کنید. و بعد از اقامه نماز ظهر عاشورا به حامیان صادق و مخلص خود این گونه نوید داد: ای انسان های گرامی و کریم! اینک در های بهشت برین به روی شما گشوده شده است.[4]

در واقع رزم اوران دشت طف، روح و روان و دل و ذهن خویش را به ایمان و تقوا و غیرت و حمیت اراسته بودند و با چنین سابقه نورانی و درخشانی در رکاب امام و پیشوای خویش با جانفشانی، احقاق حق کردند و بساط رژیم تبهکار اموی را برچیدند. از این رو می توان انان را مصداق این ایه شریفه دانست که: (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون. اولیک اصحاب الجنه خالدین فیها جزاء بما کانوا یعملون)[5]. اینان با ایمان به خدای خود حرکت کردند و پروردگار بر هدایتشان افزود و جنت را مکانشان گردانید و بدین گونه تاریخ بر صفحه ای سیمین و با خطی زرین، این حماسه شکوهمند را برای همه شاهدان اینده ثبت و ضبط کرد.[6]

انان در حالی چنین حماسه ای را افریدند که عده ای با ادعای خیرخواهی و مصلحت اندیشی، حضرت را از حضور در صحنه های کربلا منع و به ان وجود مقدس توصیه می کردند اصحاب و خاندانش را دراین سفر خوفناک با خود نبرد.[7]

از سوی دیگر، اسلام ناب محمدی دچار انواع بدعت ها و تحریف ها شده و حاکمانی ستمگر و فاسد با هدف ترویج سلطنت موروثی و قدرت قومی روی کار امده بودند، به حدی که امام حسین علیه السلام از این وضع نگران شد و فرمود: (و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛[8] اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید دچار شده اند.

سردار ستوده خصال
حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمین و ارام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و انان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. او علاوه بر سلحشوری شگفت اور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان ان حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.

شرافت نسبی
در میان فرزندان ایمه معصومین علیه السلام، امامزادگان و علویان، حسب و نسبی والاتر و فروزنده تر از نسب ان حضرت در شجره های خاندان های طالبیان وجود ندارد. عباس از بطن بنی هاشم و خاندان عترتی برخاسته است که از جلالت قدر و منزلتی فوق العاده برخوردارند. والد معظمش امیرمومنان علیه السلام، وصی رسول خدا، اولین ایمان اورنده به پروردگار در جهان اسلام و مصدق رسول او و همسر دخت نبی اکرم صلی الله علیه و اله است که جهان اسلام، مورخان و محدثان به اجماع او را بعد از خاتم رسولان الهی داناترین، فرزانه ترین و بافضیلت ترین فرد می دانند. عباس را همین افتخار بس که برخاسته از درخت ولایت و برادر دو سبط نبی اکرم صلی الله علیه و اله است.[9]

مادر گرامی او فاطمه دخت حزام بن خالد، معروف به ام البنین سلام الله علیها است. (حزام) از استوانه های شرافت در میان قبایل عرب به شمار می رفت و در سخاوت، مهمان نوازی، دلیری و رادمردی شهرت داشت. دختر او ام البنین بانویی بافضیلت، فداکار و شجاع بود و این لیاقت را به دست اورد تا بین سال های ۲۰ تا ۲۵ هجری به عقد و ازدواج حضرت علی علیه السلام دراید، ولی وقتی به خانه امیرمومنان علیه السلام امد، مادر دومی برای فرزندان زهرای اطهر بود و انان را بر اولاد خویش مقدم می داشت.

این بانو از انچنان بصیرت و معرفتی برخوردار بود که وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در مدینه به او رسید، به مسجد النبی امد و به بشر بن جذام که گزارش شهیدان کربلا را ارایه می کرد گفت: از امام حسین علیه السلام برایم بگو. همه فرزندانم و انچه در زیر اسمان کبود است فدای ان حضرت باد.[10]

طلوع تابناک ماه بنی هاشم
حضرت عباس علیه السلام در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حضرت علی علیه السلام برای او نام عباس را برگزید که به معنای شیر بیشه است. نیز اگر ان را صیغه مبالغه عبس تلقی کنیم، عباس یعنی درهم گرفته و خشمگین، زیرا او در برابر ناروایی ها و کژی ها برافروخته می شد. به راستی که این نام بسیار بامسمی بود، زیرا خداوند به عباس بن علی علیه السلام صولت و ابهت بسیار عطا کرد تا در کربلا به مصاف با خلافکاران و جرثومه های فساد برود. گویا حضرت علی علیه السلام از ورای پرده های غیب، سلحشوری فرزند را در عرصه پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان جهان اسلام خواهد شد، لذا او را عباس نامید زیرا وقتی خلافی می دید پراژنگ می گردید و در مقابل نیکی ها چهره می گشود.[11]

به حضرت عباس علیه السلام کنیه هایی هم داده بودند. به او ابوالفضل علیه السلام می گفتند، زیرا ضمن انکه از فضایلی اسمانی برخوردار بود، فرزندی به نام فضل نیز داشت.[12] علمدار کربلا را پسری است به نام قاسم، از این جهت به او کنیه ابوالقاسم هم داده بودند. چون قامتی بلند و سیمایی جذاب و درخشان داشت قمر بنی هاشم هم لقب گرفت.[13]

اسوه راستین ایثارگری
ابوالفضل علیه السلام بر اثر فداکاری و خلق شایسته در پیشگاه خداوند متعال مقامی والا و ارجمند دارد و توسل به چنین شخصیت شایسته ای موجب روا گردیدن حاجت ها و برطرف شدن گرفتاری هاست، از این رو عباس علیه السلام را باب الحوایج نیز نامیده اند.[14]

ان حضرت نه تنها به تمام امتیازات شهیدان نایل گردید، بلکه از برجستگان و سرافرازان شهداست. در روایاتی که از ایمه علیه السلام رسیده و نیز در متون زیارتی به این ویژگی ان حضرت اشاره شده است، به همین دلیل از او به عنوان شهید ممتاز و شهید سرافراز یاد می شود.[15]

ان وجود مبارک در تمام تلاش های خود از جمله عبادت و اخلاق و رفتار و موضع گیری ها مطیع امر خداوند بود و در جهت رضای حق گام برمی داشت. هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص، بدین جهت امام صادق علیه السلام در زیارتی از او به عنوان عبد صالح یاد می کنند.[16]

منصب سقایی و اب رسانی به تشنگان از ارجمندترین و پسندیده ترین رفتارهای اسلامی است. در وقایع کربلا، دشمن با نهایت شقاوت و بی رحمی، امام و همراهان و خانواده اش را در محاصره شدید اب قرار داد. از ان پس از کارهای مهم حضرت عباس علیه السلام اب رسانی به تشنه کامان کربلا بود. بدین جهت او را با عنوان ابوالقربه و سقای تشنگان می شناسند.

در منابع روایی و تاریخی بعد از گزارش اب رساندن او به خیمه گاه این روایت امده است: و لذلک سمی العباس علیه السلام السقاء: از این روی عباس به عنوان سقا نامیده شد.[17]

به عباس قاید الجیش نیز می گویند، زیرا فرمانروا و سپهسالار لشکر امام حسین علیه السلام در سرزمین طف بود. اختصاص یافتن چنین منصبی به ابوالفضل از شجاعت، تدبیر، فراست، ایمان، اراده راسخ، ایثارگری و قوت قلب او حکایت دارد.[18]

در برخی تعابیر از جمله در زیارت ناحیه مقدسه از ابوالفضل علیه السلام به عنوان حامی و محامی نام برده اند، زیرا او با تمام وجود به حمایت از امام عصر خود پرداخت و نیز در سفر کربلا از زنان و کودکان حمایت کرد.[19]

دفاع خالصه علمدار عاشورا
دفاع خالصانه حضرت ابوالفضل علیه السلام و جانبازی صادقانه اش در رکاب حضرت امام حسین علیه السلام و فدا کردن تمام هستی خود در راه حق و اعتلای ارزش های الهی، لقب دیگری را برای او به ارمغان اورد و ان فادی بود، زیرا فداکاری را به اخرین حد و مرز خود رساند.[20]

ان حضرت انچه را که داشت در طبق اخلاص نهاد و به پیشگاه پروردگار تقدیم کرد. امان نامه های دشمن را زیر پا نهاد و استوار و ثابت قدم، مطیع امام حسین علیه السلام بود. با اینکه تشنگی بر او غلبه کرده بود، در کنار شریعه فرات حتی قطره ای اب ننوشید، زیرا برادرش تشنه بود و در این زمینه دیگران را برخود مقدم داشت. سه برادر را جلوتر از خود به میدان رزم فرستاد که هر سه شهید شدند. طبق برخی از روایات دو پسرش عبدالله و محمد نیز که نوجوان بودند در میدان نبرد به افتخار شهادت نایل شدند. قبل از شهادت، دو دست خود را در راه خدا تقدیم کرد و به راستی مصداق این ایه قران است: (ویوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه؛[21] این ویژگی ها موجب گردید که به عباس لقب موثر (ایثارگر) بدهند.[22]

در نبرد عاشورا پرچم حسینی دراختیار عباس علیه السلام بود. علمداری از موقعیت و اهمیت خاصی برخوردار بود و سرنگونی ان نشانه شکست قوا و موجب خرد شدن روحیه رزمندگان بود. او تا زمانی که دست در بدن داشت، پرچم امام حسین علیه السلام را برافراشته نگاه داشت، به همین دلیل حامل اللواء بود و حتی بنا بر برخی از روایات همچون عمویش جعفر طیار با کمک دو بازوی بریده اش، پرچم را به سینه خود چسباند و اقتدار مرکز فرماندهی قوا را با این کار حفظ کرد و موقعی که او بر اثر ضربتی اهنین از مرکب خویش بر زمین افتاد، پرچم نیز سقوط کرد.[23]

عباس را ظهر الولایه (پشت ولایت) نیز گفته اند، زیرا ان سردار نینوا در دفاع از حریم ولایت چون ستونی محکم و استوار ایستادگی و تا اخرین لحظات حیات از ارمان های حسینی پشتیبانی کرد، از این رو، وقتی حضرت ابوالفضل علیه السلام به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام بر بالین او امد و فرمود: (الان انکسر ظهری وقلت حیلتی؛[24] اکنون کمرم شکست و از چاره اندیشی ام کاسته شد.

همچنین امام هادی علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه این تندیس فداکاری را (الواقی) یعنی نگهبان معرفی کرد. حراست او از کاروان کربلا به اندازه ای بود که خواب را از چشمان خصم ربوده و استراحت و امنیت را از انان گرفته بود، ولی اهل بیت امام حسین علیه السلام در پرتو اراده پولادین ابوالفضل علیه السلام ارامش داشتند. در روز عاشورا، این دلاور هاشمی سوار بر مرکب خویش در اطراف خیام حرم به هر سو نگاه می کرد و مراقب بود که امویان جلو نیایند.[25]

حضرت عباس علیه السلام برای عملی کردن مقاصد مقدس حضرت امام حسین علیه السلام از هیچ فداکاری و تلاشی دریغ نکرد. حضورش در تمام صحنه ها و وقایع خلاقانه و موثر بود و هرگونه اهمال، بی تفاوتی و بهانه جویی را افتی بزرگ برای این منظور تلقی می کرد. از این جهت است که امام هادی علیه السلام لقب ساعی را به او می دهد و امام صادق علیه السلام خطاب به ایشان می فرماید: (اشهد انک لم تهن ولم تنکل: گواهی می دهم که تو در راه دین و دفاع از امام برحق از خود سستی نشان ندادی و توقف و درنگی نداشتی.)[26]

در زیارت نامه ای که مختص حضرت عباس علیه السلام است و معمولا در اعیاد فطر و قربان خوانده می شود این عبارت مندرج است: (السلام علیک ایها العبد الصالح و الصدیق المواسی: درود بر تو ای بنده صالح و صدیق و فداکار). لفظ صدیق در این بند از زیارت اشاره به مبالغه در صدق و صداقت است و به کار بردن چنین لقبی برای این حماسه ساز کربلا بیانگر نهایت خلوص، درستی فکر، راستی در روش و منش و در تمام ابعاد زندگی است. در واژه صدق، حقانیت، کمال و اخلاص نیز نهفته است.[27]

عباس بن علی علیه السلام به تمام معنا دلاوری وارسته بود. او دلبستگی خود را به دنیا و جلوه های ان از بین برده بود تا بتواند به امام حسین علیه السلام دل ببندد و تمام هستی خود را در پیشگاه او تقدیم کند.[28] ارتباط تنگاتنگ او با برادر بزرگوارش فراتر از روابط خویشاوندی بود. شیفتگی وی نسبت به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود که خود را محو او کرده بود. به همین دلیل حضرت حجت(عج) در زیارت ناحیه، او را مواسی لقب داده است. این لفظ با مواسات از یک خانواده و به معنی بریدن و انقطاع است و شدت دلبستگی به چیزی یا کسی را می رساند که تمام تعلقات دیگر را در پای ان ذبح کرده است.[29]

در منابع تاریخی و روایی، حضرت علی علیه السلام به اسدالله الغالب معروف است. همچنین حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام شیر بیشه شجاعت در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و اله بود. حضرت ابوالفضل علیه السلام هم چون شیری نیرومند حیله های روباهان و سبعیت گرگ های دشمن را خنثی می کرد و وقتی به صف جنایتکاران یورش می برد، چندین نفر را در یورش های حیدری خود به خاک ذلت می افکند. او از مشاهده دشمن هراسی به دل راه نمی داد. این ویژگی باعث گردید تا عباس را ضیغم یا ضرغام بخوانند که به معنای شیر ژیان و چابک است.[30]
رشادتی شگفت و بی نظیر

علقمه نام نهری است که از رودخانه فرات منشعب می شود و چون ابن علقمی قمی وزیر معتصم عباسی ان را حفر کرد، ان را با این عنوان می خوانند. برخی گفته اند چون در اطراف ان گیاهانی به نام سدر می روید به نهر علقمه معروف شده است.

حضرت ابوالفضل علیه السلام در کنار این نهر خروشان، نهایت شجاعت و رشادت خود را بروز داد و ان فداکاری بزرگ، شگفت اور و فراموش نشدنی در تاریخ تشیع را به ثبت رساند. از این جهت او را بطل العلقمی یا دلاور علقمه نامیده اند.[31] محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر کتابی در سه مجلد در شان و منزلت حضرت عباس علیه السلام به نگارش دراورد و ان را البطل العلقمی نامید که بالغ بر 1200 صفحه است.

ان دلیرمرد میدان کربلا در براوردن حاجات افراد نیازمند و گرفتار صبر و درنگ را جایز نمی دانست و بسیار مصر بود تا تقاضای اشخاص هر چه زودتر براورده شود، به همین دلیل منزل او مورد مراجعه حاجتمندان زیادی بود. بعد از شهادت ان حضرت نیز شیفتگان ایشان دست توسل به سویش دراز می کنند و از ان وجود مقدس قضای حوایج خود را خواستارند و اطمینان دارند اگر با نیتی پاک به روح مطهرش متوسل شوند، مشکل انان مرتفع می شود، با توجه به این توضیحات، یکی از القاب ان شخصیت بزرگ مستعجل است.[32]

ان سلحشور نامدار علوی را ابوالشاره هم نامیده اند و در توضیح ان می گویند این وجود بزرگوار علاوه بر خصال باطنی و سیرت پسندیده از زیبایی ظاهر و سیمای پر جاذبه ای برخوردار بوده است. برخی گفته اند این لفظ اشاره به این حقیقت دارد که اگر افرادی به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام کاری را شروع کنند، ولی مسیری خلاف و پرافت را طی کنند و در انجام نذر و شروطی که متعهد شده اند مسامحه بورزند، به مکافات و جزای بدعهدی خود گرفتار می شوند، زیرا ایشان از بدعهدی و ناپاکی خشمگین می شود. بسیار دیده شده افرادی که به میثاق خود با حضرت عباس علیه السلام عمل نکرده اند، اموراتشان به مراحل خطرناکی منتهی شده است. به همین دلیل افرادی که از وجود مبارکش تبرک می جویند باید با نیت پاک و پایبندی به تعهدات خود به ان روح مطهر روی اورند.[33]

در روز عاشورا حضرت ابوالفضل علیه السلام در حالی که با مشک اب عازم خیمه های اهل حرم بود، ناگهان دو دستش توسط اشرار اموی قطع شدند و به درجه شهادت نایل امد. چنین افتخاری موجب گردید که به ابوالفضل علیه السلام لقب طیار نیز بدهند، عنوانی که قبلا به عموی او حضرت جعفربن ابی طالب علیه السلام داده شده بود، زیرا در یکی از غزوات دو دستش از تن جدا شد و به شهادت رسید.[34]

اعراب به بالاترین رده فرماندهی سپاه که حسن تدبیر و دلیری از خود نشان می دهند، کبش الکتیبه می گویند. حضرت ابوالفضل علیه السلام نیز با رشادتی بی مانند و در منصب سپهسالاری نیروهای تحت امر خود را برای مصاف با خصم دون صفت سازماندهی کرد. او فرماندهی فداکار بود که در حمایت بی دریغ از لشکر امام حسین علیه السلام استواری نشان داد و چون صاعقه ای هولناک بر دشمنان و اهل باطل فرود امد و این لقب به او اختصاص پیدا کرد.[35]

هر شخصیت بزرگی دربانی دارد که مردم به واسطه او با ان بزرگوار ارتباط برقرار می کنند، چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و اله در شان علی علیه السلام فرمود: (انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب؛[36] من شهر علم هستم و علی علیه السلام در ان است. کسی که می خواهد به این شهر وارد شود باید از در وارد گردد.

حضرت عباس علیه السلام فرزند علی علیه السلام نیز در حیات و ممات دربان امام حسین علیه السلام بود و هرگز ان فروغ امامت وساطت عباس را رد نمی کرد و باب الحوایج بودن ابوالفضل ناظر بر این نکته است.[37]

از قول علامه طباطبایی گفته اند که استادم عارف بزرگ مرحوم ایت الله سیدعلی قاضی طباطبایی فرمود: در هنگام کشف بر من اشکار گردید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام مظهر رحمت الهی است و باب ان حضرت، سقای کربلا، سرحلقه ارباب وفا، باب الحوایج ابوالفضل العباس علیه السلام است. با توجه به این توضیحات به خوبی مشخص می شود که چرا عباس بن علی علیه السلام را باب الحسین علیه السلام نامیده اند.[38]

همچنین طبق نقل مورخان در یکی از روزهای جنگ صفین، عباس علیه السلام از پدر اذن گرفت تا به نبرد با دشمنان برود. پدر پذیرفت و فرزند نوجوان خود را با نقاب و به عنوان رزمنده ای ناشناس به میدان جنگ فرستاد. حضرت ابوالفضل علیه السلام در عرصه رزم حرکت های پرصلابتی از خود بروز داد به نحوی که مشاوران نظامی معاویه از جولان های این جوان سلحشور دچرا هراس شدند و نتوانستند در مورد فرستادن هماورد او به میدان تصمیم بگیرند. یکی از سرداران اموی فرزندانش را به عرصه رزم اعزام کرد تا حملات این نوجوان را دفع کنند، ولی تمام هفت فرزندش به دست این دلاور علوی به هلاکت رسیدند و خود نیز هنگامی که خواست به عباس علیه السلام حمله کند، با شمشیر ان سردار وارسته دو نیم شد. همگان از دلاوری و شجاعت عباس علیه السلام شگفت زده شدند. پس با فراخوانی پدر به قرارگاه پدر بازگشت. امیرمومنان به استقبالش رفت و نقاب از چهره اش کنار زد و جبین فرزند را غرقه بوسه ساخت و حاضران تازه متوجه شدند که او قمر بنی هاشم است.[39]

عباس علیه السلام در هیچ شرایطی خود را بر وجود امام حسین علیه السلام مقدم نمی دانست و اصولا عظمت و صلابت عباس علیه السلام به برکت تابش نور مقدس سومین خورشید امامت بود. عباس علیه السلام در سفر کربلا از مدینه تا نینوا لحظه ای از امام حسین علیه السلام جدا نشد و دوشادوش امام در پیشاپیش کاروان حسینی حرکت کرد.

عبدالله بن ابی محل بن حزام، برادرزاده ام البنین سلام الله علیها نزد ابن زیاد به شفاعت برخاست و گفت عمه زاده هایم به نینوا امده اند. اگر مصلحت می دانی برایشان امان نامه ای صادر کن. فرزند زیاد پذیرفت. عبدالله که به تصور خود خدمت مهمی به خویشاوندان خود کرده بود، از ان امان نامه استفاده کرد تا ایشان را از معرکه نبرد عاشورا و همراهی با امام حسین علیه السلام نجات دهد. غلام عبدالله ان امان نامه را به کربلا اورد و به پسران ام البنین سلام الله علیها نشان داد. حضرت عباس علیه السلام همصدا با برادران گفت: لعنت خداوند بر تو و امان نامه ات باد. به ما امان می دهید، ولی به فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و اله امان نمی دهید.[40]
مقام حضرت عباس علیه السلام در فرمایش ایمه هدی علیهم السلام

یکی از شواهدی که خصال و مقام حضرت ابوالفضل علیه السلام را به اثبات می رساند، فرموده معصومین علیه السلام، ان وجودهای مقدسی که به ضمایر و اسرار بندگان واقف هستند، در باره ایشان است.

بنا به فرموده حضرت علی علیه السلام، حضرت عباس علیه السلام در پیشگاه خداوند مقام بسیار ارجمندی دارد. خداوند به جای دو دستش که در عاشورا فدا کرد، دو بال به او می دهد و او همچون جعفر طیار در فضای بهشت همراه فرشتگان پرواز می کند.[41]

چون حضرت علی علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت، عباس علیه السلام را فراخواند و او را به سینه خود چسباند و فرمود: (ولدی و سنقر عینی بک فی یوم القیامه؛[42] به زودی در روز قیامت و سرای جاوید دیدگانم به وجود تو روشن می شود.

حضرت امام حسین علیه السلام بارها و در مناسبت های گوناگون در شان عباس علیه السلام گوهرافشانی فرموده است، از جمله در عصر عاشورا خطاب به عباس علیه السلام فرمود: یا عباس ارکب بنفسی یا اخی. جیتی تلقاهم فتقول لهم مالکم: ای عباس، برادرم، جانم فدایت باد. بر مرکب خود سوار شو و برو ببین انان (دشمنان) را چه شده و چرا چنین می کنند؟[43]

در این عبارت، امام حسین علیه السلام با تعبیری عالی عواطف خود را نسبت به عباس علیه السلام ابراز می دارد و در واقع مقامش را می ستاید.

پی نوشت ها

[1] تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، طبع بیروت، ۱۴۰۶ ق، ج ۳، ص ۳۱۵، الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت داراحیاء التراث، ح ۲، ص ۵۵۹، شیخ عبدالله بحرانی، قم، مدرسه الامام المهدی، ص ۲۴۳.

[2] مقتل مقرم، عبدالرزاق مقرم، قم، بصیرتی، ص ۲۶۲.

[3] مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبه المفید، ج ۲، ص ۹.

[4] مقتل مقرم، ص ۲۹۷.

[5] احقاف، ۱۳ و ۱۴.

[6] اسوه های عاشورا، محمدعلی قطب، ترجمه افتخارزاده، مقدمه امام موسی صدر، ص ۱۰.

[7] از جمله این ناصحان مصلحت اندیش محمد حنفیه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و فرزدق بودند. نک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹، مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، شیرالاحزان، ابن نما حلی، ص ۲۰، انساب الاشراف بلاذری، ج ۳، ص ۱۶۳، کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۷۵.

[8] بحارالانوار الجامعه لذر الاخبار الاطهار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۴، ص ۳۲۶.

[9] زندگانی حضرت ابوالفضل عباس، باقر شریف قرشی، ترجمه سیدحسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۲۴.

[10] تنقیح المثال، علامه مامقانی، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ج ۲، ص ۱۲۸، الفصول المهمه فی معرفه الایمه، ابن صباغ مالکی، نجف، مطبعه عدل، ۱۳۰۳ هـ ق، ص ۱۲۵، ابصارالعین فی انصار الحسین، مرحوم محمد سماوی، قم، نوید اسلام، ۱۳۶۹، ص ۹۱ـ۹۰.

[11] انوار نعمانیه، سیدنعمت الله جزایری، ج اول، ص ۱۲۴، خصایص العباسیه، محمدابراهیم کرباسی، ص ۹۶.

[12] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸.

[13] بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۹.

[14] خصایص العباسیه، ص ۱۰۵، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۵.

[15] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸، مقتل الحسین، مقدم، ص ۳۹۸.

[16] مستدرک الوسایل، محدث نوری، قم، ال البیت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۶۳۵.

[17] خصایص العباسیه، ص ۱۰۱ـ۹۹، معالی السبهلین، ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۵۲.

[18] پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص ۷۶، ۱۳۷۸.

[19] زندگی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، باقر شریف قرشی، ص ۲۶، ماخذ قبل، ص ۷۷ـ۷۶.

[20] تذکره الشهداء، ملا حبیب الله شریف کاشانی، ص ۲۷۰، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۶۲.

[21] حشر، ۹.

[22] اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳، ح ۱، ص ۶۱۰.

[23] معالی السبطین، ج اول، ص ۴۴۰.

[24] نفس المهموم، شیخ عباس قمی، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۱۷۹.

[25] پرچمدار نینوا، ص ۸۲، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام در روز عرفه.

[26] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۸، کمل الزیارات، ابن قولویه، نجف، مطبعه مرتضویه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۸.

[27] برگرفته از زیارت حضرت عباس در روز عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان).

[28] پرچمدار نینوا، ص ۸۳.

[29] پرچمدار کربلا، ص ۷۷.

[30] پرچمدار نینوا، ص ۷۸.

[31] ابوالفضل پرچمدار کربلا، صص ۶۹ـ۶۸.

[32] همان ماخذ، صص ۷۱ـ۶۹.

[33] همان منبع، صص ۷۳ـ۷۱.

[34] خصایص العباسیه، صص ۱۰۳ـ۱۰۲، العوالم، ص ۳۴۹، خصال صدوق، ص ۶۸.

[35] ابوالفضل پرچمدار کربلا، بدرالدین نصیری، تهران، محمدی، ۱۳۵۴، صص ۷۶ـ۷۴.

[36] المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج ۳، ص ۱۲۶.

[37] پرچمدار نینوا، صص ۸۶ـ۸۵.

[38] چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، علی ربانی خلخالی، ج ۱، صص ۱۴۸ـ۱۴۷.

[39] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۸، کبریت الاحمر، ج ۳، ص ۲۴.

[40] الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۴، وقفه الطف، لوط بن یحیی ازدی (ابی مخنف) تحقیق: محمدهادی یوسفی، قم،

[41] العباس، سید عبدالرزاق مقدم، ص ۷۵.

[42] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۵۴.

[43] موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام، قم، دارالمعروف، ۱۴۱۵ هـ ق، ص ۳۹۱.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.