ویژگی های منفی جامعه کوفه

تاریخ انتشار:
دنیا طلبی باعث شد تا کوفیان، حاضر به از دست دادن دنیای خود نباشند و اگر آن را در خطر می‌دیدند به سرعت عقب‌نشینی می‌کردند.
ویژگی های منفی جامعه کوفه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ویژگی های منفی جامعه کوفه
 

مردم هر شهری دارای صفات خاصی هستند که فضای عمومی جامعه آن‌ها را شکل می‌دهد. صفات کلی مردم کوفه به گونه‌ای بود که موجب ایجاد فضایی در جامعه آن‌ها شد که در برابر برخی حوادث پیش روی آنان چرخش‌های ناگهانی از خود نشان می‌دادند. این نوشتار به بررسی برخی از صفات منفی مردم این شهر می‌پردازد، زیرا با مشخص شدن این صفات می‌توان به علل رویگردانی کوفیان از امام حسین(علیه‌السلام) پی‌ برد.

قبل از بیان صفات منفی جامعه کوفه لازم است تا به دو نکته توجه داشته باشم؛ اول آن‌که این صفات و ویژگی‌ها درباره همه افرادی که در کوفه زندگی می‌کردند صادق نیست و دیگر آن‌که این صفات خود را در مرحله خاصی بروز داده‌اند و چه بسا در مرحله‌ای دیگر به ضد این صفات در میان کوفیان برخورد کنیم.

1. دنیاطلبی
گر چه بسیاری از مسلمانان صدر اسلام با هدفی خالص و به جهت پیشرفت اسلام و به دست آوردن رضای خداوند در فتوحات اسلامی شرکت کردند، اما افراد و قبایل فراوانی نیز وجود داشتند که به قصد به دست آوردن غنائم جنگی در این جنگ‌ها شرکت می‌کردند.[۱] این عده که پس از تأسیس کوفه در آن ساکن شده بودند، بر اخلاقیات دیگر مردم نیز تأثیر می‌گذاشتند. اینان حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض احساس خطری نسبت به دنیای خود عقب‌نشینی کرده و برعکس هر گاه احساس می‌کردند حظ و بهره‌ای وجود دارد، فوراً در آن داخل می‌شدند. وجود این خصیصه در کوفیان باعث شده بود از هر جریان و حکومتی که دنیای آنان را تأمین کند، طرف‌داری کنند که جریانات مختلف تاریخی مؤید این مدعاست.

در جنگ جمل که احتمال پیروزی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر سپاه دشمن کم بود، تعداد کمی از کوفیان به آن حضرت پیوستند، یعنی دوازده هزار نفر که شاید حدود ده درصد جمعیت کوفه را تشکیل می‌داد. گرچه این تعداد کم از میان افراد باایمان و شجاع کوفه بودند و توانستند سرنوشت جنگ را تغییر دهند؛ اما در جنگ صفین که حکومت امیرالمومنین(علیه‌السلام) را سامان‌یافته دیدند و امید فراوانی به پیروزی داشتند، رغبت بیشتری به شرکت در جنگ نشان دادند، به‌طوری‌که تعداد سپاهیان آن حضرت را در این جنگ بین ۶۵ تا ۱۲۰ هزار نفر نگاشته‌اند [2] که تعداد افراد غیر کوفی آن، ناچیز بود.

پس از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) تعداد فراوانی از کوفیان به سپاه امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) پیوستند، اما هنگامی‌که ضعف آن سپاه را مشاهده کردند، دسته‌دسته خود را از آن بیرون کشیدند.

هم‌چنین تعداد فراوان بیعت‌کنندگان با مسلم که رقم آن‌ها را بین ۱۲ تا ۴۰ هزار نفر نوشته‌اند[3] نیز می‌توان طبق همین اصل توجیه کرد؛ زیرا در آن هنگام از سویی به علت مرگ معاویه و جوانی و خامی یزید، حکومت مرکزی شام را در ضعف می‌دیدند و از سوی دیگر به علت ضعف فرمان‌دار کوفه یعنی «نعمان بن بشیر» او را قادر به مقابله با یک قیام جدی نمی‌دانستند.
حتی پس از ورود عبیدالله به کوفه و تهدید کردن مردم، هنوز امید به پیروزی داشتند و لذا تعداد زیادی از آن‌ها به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شرکت کردند؛ اما هنگامی‌که احساس خطر کردند، مسلم را تنها گذاشته و به خانه‌های خود گریختند، این احساس خطر هنگامی شدت گرفت که شایعه حرکت سپاه شام از سوی طرف‌داران عبیدالله میان مردم انتشار یافت[4] ترس از سپاه شام را نیز می‌توان یکی از نتایج دنیاطلبی کوفیان دانست.

از این‌جا به عمق کلام امام حسین(علیه‌السلام) هنگام فرود در سرزمین کربلا پی می‌بریم که فرمود: «مردم بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آن‌ها افتاده است تا هنگامی به دنبال دین می‌روند که معیشت آن‌ها برقرار باشد، اما هنگامی‌که در امتحان افتند، دین‌داران اندک خواهند بود». [5] 

2. نظام ناپذیری
 بیشتر ساکنان کوفه را مردمی تشکیل می‌دادند که قبل از شهرنشین شدن، در میان قبایل خود، در صحراها و بیابان‌ها ساکن بودند و بدویت عربی بر آن‌ها حاکم بود و این اولین بار بود که شهرنشینی را تجربه می‌کردند.[6] یکی از ویژگی‌های این صحرانشینان، آزادی بی‌حد و حصری بود که در صحرا و بیابان داشتند، این ویژگی باعث می‌شد تا در مقابل قوانین و مقررات، یک نظام منسجم تحمل کمتری داشته باشند و این درست نقطه مقابل مردم شام بود که قرن‌ها از شهرنشینی آن‌ها می‌گذشت و لذا در مقابل حکومت، مردمی مطیع و آرام بودند.

معاویه هنگام شمردن برتری‌های خود بر امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌گوید: «من در میان مطیع‌ترین لشکر بودم، درحالی‌که او -امیرالمومنین(علیه‌السلام)- در میان نافرمان‌ترین سپاه به سر می‌برد».[7] نظام‌ناپذیری کوفیان باعث می‌شد تا آن‌ها از آغاز تأسیس کوفه دائماً با امیران و والیان خود در کشمکش باشند، به‌گونه‌ای که خلیفه دوم را از دست خود به ستوه آورده بودند، او در مقام شکوه از آن‌ها گفت: «چه مصیبتی بالاتر از این‌که با صد هزار جمعیت روبرو باشی که نه آن‌ها از امیران خود خشنودند و نه امیران از دست آن‌ها رضایت دارند».[8] در میان قومی این‌چنینی، تنها والیانی می‌توانند حکومت کنند که یا چنان رفتار کنند که با عقاید و خواست‌های مردم برخوردی نداشته باشند و یا آن‌که با شدت عمل و دیکتاتوری به سرکوب اعتراضات مردم بپردازند.

لذا می‌بینیم یکی از حاکمانی که طولانی‌ترین مدت حکمرانی را تا سال ۶۱ هجرت در کوفه داشت مغیره بن شعبه است که از سال ۴۱ هجری تا سال مرگش در سال ۵۰ هجری از سوی معاویه عهده‌دار حکومت کوفه بود. او سعی می‌کرد، طوری رفتار کند که کمترین تعارض را با مردم و گروه‌های مختلف داشته باشد و لذا وقتی به او می‌گفتند: «فلانی دارای عقیده شیعی یا خارجی است»، جواب می‌داد: «خداوند چنین حکم کرده که مردم مختلف باشند و او خود بین بندگانش حکم خواهد کرد».[9] می‌توان چنین گفت که چنین جامعه‌ای امیر عادل و آزاداندیش را برنمی‌تابد، در این جامعه از این گونه والیان سوءاستفاده می‌کنند و در مقابل آن‌ها به معارضه برمی‌خیزند که نمونه آن را در رفتار کوفیان با امیرالمومنین(علیه‌السلام) مشاهده می‌کنیم. کسی برای این جامعه مناسب است که همانند «زیاد بن ابیه» ، «عبیدالله بن زیاد» و «حجاج بن یوسف ثقفی» با خشونت و ظلم آن‌ها را وادار به اطاعت از حکومت کند.

3. احساساتی بودن
این خصیصه را می‌توان با مطالعه مقاطع مختلف تاریخ کوفه به خوبی مشاهده کرد. شاید بتوان علت اصلی آن را عدم رسوخ ایمان در قلب‌های بسیاری از آن‌ها دانست. در طول تاریخ کوفه و به ویژه در همان نیم قرن اول حیات آن، به بسیاری از جریان‌ها برخورد می‌کنیم که کوفیان تحت تأثیر احساسات و به وسیله سخنرانی و یا هر عامل دیگری وارد جریانی شده، اما پس از فروکش نمودن احساسات، از عزم خود برگشته و از ادامه کار منصرف شده‌اند. نمونه‌های واضح آن را می‌توانیم در مواردی هم‌چون بیعت با مسلم، حمله به قصر عبیدالله بن زیاد و سپس تنها گذاشتن مسلم، هم‌چنین محاصره قصر عبیدالله به وسیله قبیله «مذحج» در اعتراض به دست‌گیری «هانی» [10] و نیز گریه کردن کوفیان بعد از جریان کربلا و پس از سخنرانی‌ حضرت زینب و امام سجاد(علیه‌السلام) [11] مشاهده کرد.

این خصیصه در میان کوفیان تا به آن حد رسیده بود که فرماندهان و حکم‌رانان لایقی هم‌چون امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهماالسلام) نیز برای تشویق و ترغیب مردم به جنگ، چاره‌ای جز استفاده از ابزار تحریک‌کننده‌ی احساسات، یعنی سخنرانی نداشتند نمونه آن را در جنگ جمل مشاهده می‌کنیم که بالاخره با سخنرانی افرادی هم‌چون امام حسین(علیه‌السلام) و عمار یاسر نیرویی در خور توجه به کمک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شتافتند.[12] طبعاً هر گاه طرف مقابل نیز از ابزار تحریک احساسات استفاده می‌کرد، این حکم‌رانان دچار مشکل می‌شدند، چنان‌چه این امر را در جنگ صفین و هنگام برافراشتن قرآن‌ها بر سر نیزه‌ها به خوبی می‌توانیم ببینیم. یکی از موفق‌ترین افرادی که توانست از احساسات کوفیان به خوبی بهره‌برداری کند، مختار بن ابی عبید ثقفی بود که البته باز همین‌که کوفیان احساس کردند ورق علیه او برگشته است، دور او را خلوت کردند تا به‌راحتی به دست مصعب بن زبیر کشته شود.[13]

در نتیجه: با ملاحظه این سه خصلت در می‌یابیم که کوفیان، حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض کمترین احساس خطری نسبت به دنیای خویش عقب‌نشینی می‌کردند. نظام ناپذیری آنان نیز باعث می‌شد تا آن‌ها از آغاز تأسیس کوفه دائماً با امیران و والیان خود در کشمکش باشند و در آخر احساسات فراوان کوفیان آنان را از تصمیمات درست و عقلایی باز می‌داشت تا جایی که دست از یاری فرزند پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) کشیدند.

برای مطالعه بیشتر به کتاب «کوفه از پیدایش تا عاشورا» اثر دکتر نعمت‌الله صفری فروشانی مراجعه کنید.

پی‌نوشت
[1]. کوفه پیدایش شهر اسلامی، هشام جعیط، ترجمه ابوالحسن سرو مقدم، چاپ اول، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش، ص ۱۲۹.
[2]. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۱۳، تاریخ التمدن الاسلامی، ج ۴، ص ۶۴.
[3]. حیاه الامام الحسین(ع)، ج ۳، ص ۳۲۷.
[4]. الاخبار الطوال، ص ۳۸، تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۲۷۷.
[5]. «النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»، موسوعه کلمات الامام الحسین(ع) محمود شریفی و دیگران، چاپ اول: قم، معهد تحقیقات باقرالعلوم، ۱۴۱۵ ق، ص ۳۷۳.
[6] کوفه، پیدایش شهر اسلامی، همان، ص ۸۰.
[7]. العقد الفرید، احمدبن محمد بن عبدربه اندلسی، تحقیق عبدالمجید الترحینی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۱۷ ق، ج ۵، ص ۱۱۵.
[8]. تاریخ الطبری، ج ۳۰، ص ۲۴۳.
[9]. تجارب الامم، ج ۲، ص ۱۵.
[10]. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۲۷۵ و 276-274.
[11]. مقتل الحسین(ع) مقرم، ص 317-316.
[12]. تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۰۰.
[13]. همان، ج ۴، ص ۳۴ . ص558 به بعد.

منبع: پایگاه تخصصی امام حسین علیه‌السلام

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.