اشعار کودکانه درباره حضرت زینب (س)

تاریخ انتشار:
بعد از آن که عاشورا شد تمام و طوفان شد دشمن خدا در شام شادمان و خندان شد
اشعار کودکانه در مورد حضرت زینب (س)

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| اشعار کودکانه درباره حضرت زینب (س)

 

بعد از آن که عاشورا
شد تمام و طوفان شد

دشمن خدا در شام
شادمان و خندان شد

روبروی زینب(س) گفت:
آن یزید بد کردار

از شکنجه و تهدید
از خشونت و آزار

روبروی زینب(س) گفت:
دشمن غضب آلود

کشته ام حسینت را
چون که دشمن ما بود

روبروی زینب(س) گفت:
دیده ای چه ها کردم؟

من سر حسینت را
از بدن جدا کردم

دختر علی(ع) امّا
پیرو امامش بود

یاحسین(ع)و یا زهرا(س)
بین هر کلامش بود

او یزید ظالم را
توی کوفه رسوا کرد

دختر علی(ع)در شام
خطبه خواند و غوغا کرد

پاسخی به ظالم داد
بادلی جهان افروز

«جز شکوه و زیبایی
من ندیده ­ام آن روز

جمله های زیبایش
محکم و الهی بود

مثل پرتو نوری
در دل سیاهی بود

دختر علی(ع)آتش
بر حکومت او زد

هر کسی از آن گفتار
پنجه بر سر و رو زد

دختر علی(ع)نامش
زنده است و می­ماند

توی ذهن من انگار
هست و خطبه می خواند

اسم پاک و زیبایش
بوده روز و شب بر لب

قلب کوچکم داغ است
از مصیبت زینب(س)

رفته به آسمون ها
خواهر خوب امام
می شنوه وقتی می گیم:
حضرت زینب سلام

اشعار کودکانه در مورد حضرت زینب (س)

یه روزی روزگاری
یه دشت لاله رویید

بانوی خوب خورشید
تک تک گلا رو بویید

توی دله غریبش
انگار یه کوهه غم بود

برای دشت تشنه
یه رود جاری کم بود

باد غرور و کینه
وزید و دشت رو خون کرد

همه گلا شکستن
لاله رو واژگون کرد

گلبرگای شکسته
برگای خشک و خسته

ریشه ی تشنه تنها
خاک به غم نشسته

بارون کجایی بارون
لبهای گل ترک خورد

غنچه ی تازه ی گل
نشکفته بود و پژمرد

تو قاب اربعینش
یه دشت سرخ لاله است

که تا ابد می مونه
عشقی هزار ساله است

بچه ها از قلبشون
کبوتر و پرمیدن

سلام بر حسینو
با چشمای تر میدن

کبوترا میشینن
رو گنبد ستاره

هر کی میره کربلا
عطر تو رو میاره

منبع: مجله رشد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.