یادداشت تبلیغی؛

رفتارشناسی امام حسین علیه السلام با دشمنان

تاریخ انتشار:
مهم‌ترين مفهومي که بر حرکت امام حسين عليه السلام و اقدامات و فعاليت‌هاي حضرت،ازمدینه تا کربلا سايه افکنده، مفهوم عبوديت و خدا محوري است؛ که شاید بتوان دیگر اصول را ذیل آن جمع کرد.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، رفتارشناسی امام حسین علیه السلام با دشمنان

چکیده

این مقاله به موضوع"رفتارشناسی امام حسین علیه السلام با دشمنان" می پردازد. پژوهش حاضر بر اساس نوع هدف، بنیادی وبه لحاظ روش، توصیفی است. شیوه بررسی اسناد ومدارک وگرد آوری داده ها استقرایی است. برای تجزیه وتحلیل داده ها وشناخت چگونگی رفتار حضرت، با دشمنان، از شیوه تحلیل مضمون ومحتوا استفاده شده است. در این پژوهش، مقتل ها ومنابع تاریخی مربوطه، مورد بررسی قرار گرفت ودر نهایت مضامین ومطالب تعیین کننده دررفتارشناسی امام حسین علیه السلام با دشمنان، گرداوری وتدوین شد.که دراین مجال، به عبودیت وخدامحوری، احکام محوری، صلابت وقاطعیت، صبرواستقامت، تحمل مصائب، مبارزه با بدعت گزاران، شجاعت، آگاهی بخشی  وخیرخواهی، اشاره شده است.

عبوديت و خدا محوري

مهم‌ترين مفهومي که بر حرکت امام حسين عليه السلام و اقدامات و فعاليت‌هاي حضرت،ازمدینه تا کربلا سايه افکنده، مفهوم عبوديت و خدا محوري است؛ که شاید بتوان دیگر اصول را ذیل آن جمع کرد.

هنگام خروج از مدينه، مسير اصلي را انتخاب نمود و در پاسخ به يکي از يارانش که راه و مسير فرعي را پيشنهاد نمود، فرمود: «لا و الله لا ارفارقه حتي يقضي الله ما هو قاض»، نه به خدا سوگند اين مسير را رها نمي‌کنم تا خداوند خواسته و اراده خود را تحقق بخشد. (طبري، 1362، ج7، 222) امام عليه السلام حرکت خود را در راستاي تحقق اراده الهي معرفي مي‌کند ووظیفه خود را عبوديت و بندگي خداوند می داند.   هنگام خروج از مکه، فرزدق در ملاقات با امام عليه السلام، نگرش مردم عراق نسبت به حضرت را مطلوب توصيف نکرد.ولی امام عليه السلام باز، خدا محوري حرکت خود را به صراحت بيان کرد و فرمود: «ان نزل القضاء بما نحب و نرضي نحمد الله علي نعمائه ... و ان حال القضاء دون الرجاء فلم يتعد من من کان الحق نيته»، اگر پيش آمدها مطابق ميل‌ ما باشد، خداوند را در برابر نعمت‌هايش شکر مي‌گوئيم ... و اگر پيش آمدها برخلاف ميل ما باشد کسي که نيتش، جلب رضایت الهی است از مسير حق تجاوز نمي‌کند. (طبري، 1362، ج4، 290)

شب عاشورا امام حسين عليه السلام براي اصحاب خود سخناني به زبان آورد که بيانگر خبر شهادت خود ویارانش بود . زينب سلام الله عليها، نزد برادر آمد و اظهار نگراني و بي‌تابي نمود. امام عليه السلام، خواهر را تسلي داد و فرمود: «يا اختي تعزي بعزاء الله و اعلمي اهل الارض يموتون و اهل السماء لا يبقون و ان کل شيءٍ هالک الا وجه الله الذي خلق الارض بقدرته ...» (يعقوبي، 1389، ج2، 244)

خواهرم! به عزاي الهي عزاداري نما و بدان که اهل زمين مي‌ميرند و اهل آسمان باقي نمي‌مانند و جز خداوند، همه موجودات از بين مي‌روند ... .

در روز عاشورا، هنگام رويارويي با لشکريان دشمن نيز فرمودند: «اللّهم انت ثقتي في کل کرب ورجائي في کل شده و انت لي في کل امر نزل بي ثقه وعده ...»؛ خدايا تو در هر غم و اندوه پناهگاه، و در هر پيش آمد ناگوار مايه اميد من هستي و در هر حادثه‌اي، سلاح و ملجأ من ... . (نجمي، 1393، 218 و 239)

عشق به عبادت ومناجات

يکي از ويژگي‌هاي بارز حضرت سيد الشهداء عليه السلام، عشق به مناجات و عبادت است. عصر روز تاسوعا، عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل عليه السلام از سوي امام حسين عليه السلام مأمور گرديد تا شب عاشورا از دشمنان مهلت بگيرد و جنگ به روز بعد موکول شود.

حضرت انگيزه خود از تأخير انداختن جنگ را به برادر خود چنين بيان کردند. «لعلنا نصلي لربنا الليلة و ندعوه ونستغفره، فهو يعلم اني کنت احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار»؛ شايد ما بتوانيم امشب در پيشگاه پروردگارمان به نماز و دعا و استغفار بپردازيم . خداوند به خوبي مي‌داند که من پيوسته نماز براي او و تلاوت کتابش و بسيار دعا کردن و طلب آمرزش نمودن از درگاهش را دوست دارم. (ابي مخنف، 1377، 106؛ طبري، 1362، ج4، 315)

اهل بيت حضرت اباعبدالله و اصحاب و ياران او نيز همچون امام و مقتداي خويش، «رهبان الليل اسد بالنهار» (شيخ حرّ عاملي، 1414، ج15، 188) بودند و در شب عاشورا، زمزمه‌هاي عاشقانه آنان همانند صداي زنبور عسل به گوش مي‌رسيد. «و بات الحسين و اصحابه تلک الليلة ولهم دوي کدوي النحل ما بين رکع و ساجد و قائم و قاعد» (سيد ابن طاووس، 1395، 172) شب عاشورا امام حسين عليه السلام و يارانش بيدار ماندند و صدايي چون نغمه زنبورهاي عسل داشتند. آنان در حال رکوع و سجود و قيام و قعود بودند؛ درحالی که روز عاشورا، حماسه‌ها و سلحشوري‌هاي آنان همگان را به تحير واداشت.

آنها، آنچنان از عشق الهي و شوق شهادت، سرمست بودند که گوئي درد و رنج‌ضربت شمشیرها ونیزه ها را احساس نمي‌کردند. «لم يجدوا الم مس الحديد» (بحراني، 1413، ج3، 504)

احکام محوری

هنگامي که ظهر عاشورا، ابوثمامه صيداوي به حضور آن حضرت رسيد و در اوج جنگ با دشمن، عرضه داشت: يا ابا عبدالله دوست دارم در حالي به ملاقات پروردگارم بشتابم که اين آخرين نمازم را، هم به امامت شما خوانده باشم. امام عليه السلام به آسمان نگاه کرد و فرمود: «ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلين الذاکرين. نعم هذا اول وقتها»، نماز را ياد کردي، خداوند متعال تو را از نمازگزاراني که به ياد خدا هستند قرار دهد. بلي الان اول وقت نماز است.»

سپس امام عليه السلام فرمود: لحظاتي از دشمن آتش بس بخواهيد! ولي دشمن، آتش بس را نپذيرفت. از اين روي حضرت سيد الشهداء در مقابل باران تير دشمن به نماز ايستاد.

بعضي از ياران امام حسين عليه السلام همچون زهير بن قين و سعيد بن عبدالله براي محافظت از امام، پيشاپيش حضرت ايستادند و حضرت به همراه ياران باقيمانده، نماز ظهر عاشورا را به پا داشتند. (امين عاملي، 1395ق، 156)

صلابت و قاطعيت

از ويژگي‌هاي مهم رهبران آسماني، ايمان قوي، اراده محکم، صلابت و قاطعيت در راه هدف مي‌باشد. اولياء خدا، چون با ايمان راسخ و معرفت عميق در راه خدا گام برمي‌دارند، از اراده‌اي قوي برخوردارند و براي رسيدن به اهداف عاليه، از مشکلات راه و موانع احتمالي، هراسي به دل راه نمي‌دهند. حضرت سيد الشهداء عليه السلام، از چنين اراده و صلابتي برخوردار بودند. از اين روي مي‌فرمود: «لو لم يکن في الدنيا ملجأ ولا ماوي لما بايعت يزيد بن معاوية» (مقرّم، 1395، 135)، حتي اگر در دنيا هيچ پناهگامي نداشته باشم، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم کرد.

سخن امام حسين عليه السلام، يادآور کلمات پرصلابت جد بزرگوارش حضرت رسول الله صلّي الله عليه وآله است، هنگامي که حضرت ابوطالب پيشنهاد مشرکين مبني بر خودداري از ابلاغ پيام آسماني را به حضرت بيان کرد، رسول الله صلّي‌الله عليه و آله  به عموي خويش فرمود: «يا عم! و الله لو وضعوا الشمس في يميني و القمر في يساري علي ان اترک هذا الامر حتي يظهره الله او اهلک فيه، ما ترکته» (ابن هشام، 1412، ج ، 284).

عمو جان! به خدا سوگند! اگر آنان خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند که از اين کار (دعوت به توحيد و مبارزه با بت‌پرستي) دست بردارم، هرگز نخواهم پذيرفت تا اينکه يا خداوند دين مرا پيروز کند يا در اين راه جانم را از دست بدهم.

امام حسين عليه السلام، صلابت و قاطعيت خود در قيام عاشورا را با اين جمله بيان نمود که: «الا و ان الدعي ابن الدعي قد رکزني بين اثنتين، بين السلة والذلّة وهيهات منا الذّله، یابي الله ذلک لنا و رسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت وانوف حمية و نفوس ابية من ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الکرام» (ابي مخنف، 1377، 15؛ سيد ابن طاووس، 1395، 180)

به هوش باشيد! که اين پدر ناشناخته، فرزند پدر ناشناخته (عبيد الله بن زياد) مرا بر سر دو راهي قرار داده است و مرا براي پذيرش يکي از دو راه مرگ وذلت، مجبور کرده است، و هرگز مباد که ذلّت را اختيار کنم. خداوند متعال و رسولش و مؤمنين و دامن‌هاي پاک و مطهر و عزت‌مندان عالم، بر ما نمي‌پسندند که اطاعت از فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم.» در فرهنگ عزت‌مندانه امام حسين عليه السلام، ذلّت، حقارت و تسليم در برابر باطل و طاغوت، معني و مفهومي ندارد.

امام حسين عليه السلام در طول زندگي سراسر افتخار خويش، همواره با اقتدار، ابهت و قاطعيت در مقابل حرکت‌هاي تجاوزکارانه ايستادگي نمود و هرگز از مواضع حق، عقب‌نشيني نکرد.

براي مثال، بين امام حسين عليه السلام و معاويه، در مورد قطعه‌ زمين مرغوبي، نزاع و کشمکش شد، سرانجام امام حسين عليه السلام به او فرمود: بايد يکي از اين سه راه را بپذيري؛ يا زمين را از من خريداري کن و قميت عادلانه آن را بپرداز، يا زمين را به من بازگردان و يا عبدالله بن زبير يا عبدالله بن عمر را براي داوري دعوت کن. اگر هيچ کدام از اين سه پيشنهاد را نپذيرفتي،  کار تو به «حِلْفُ الفُضول» منتهي مي‌شود. سپس امام حسين عليه السلام در حالي که خشمگين بود، برخاست و از نزد معاويه دور شد. و در مسير راه چند نفر را ديد و آنها به او قول دادند که اگر معاويه حقت را نداد، ما طبق برنامه «حِلْفُ الفُضول» تو را براي گرفتن حقّت حمايت مي‌کنيم، گر چه با کشيدن شمشير از نيام باشد. اين خبر به معاويه رسيد، او از عواقب وخيم نزاع، هراسناک شد و براي امام حسين عليه السلام پيام داد که شخصي را بفرست تا حق تو را بگيرد. (ابن ابي الحديد، 1392، ج15، 227)

نظير اين حادثه در مورد امام حسين عليه السلام و وليد بن عُتبه (برادر زادة معاويه که در آن وقت حاکم مدينه بود) رخ داد. امام حسين عليه السلام به او فرمود: سوگند به خدا، يا بايد حقّم را بدهي و يا شمشير از نيام برکشم، و در مسجد از افراد «حِلْفُ الفُضول» کمک بگيرم.

وليد، پس از اطلاع از تصميم قاطع امام حسين عليه السلام، تسليم شد و حقّ او را داد و او را از خود راضي نمود. (ابن ابي الحديد، 1392، ج15، 237)، آن حضرت با وجوداين که با مشکلات فراوان اجتماعي و سياسي مواجه بود، اما هيچ گاه در برابر خلاف‌کاران و متجاوزان به حقوق خدا و مردم نرمش نشان نمي‌داد و با دشمن سازش نمي‌کرد. حضرت با تکيه بر قدرت لا يزال الهي در مقابل دشمن خون‌خوار و بي‌رحم مي‌ايستاد و با روحيه‌اي تزلزل ناپذير مي‌فرمود: «الا اني زاحف بهذه الاسرة علي قلّة العدد و خذلان الناصر» (سيد ابن طاووس، 1395، 57)، من با اين نيروي اندک و پشت کردن ياري دهندگان، در مقابل متجاوزان خواهم ايستاد.

محمد بن مسلم مي‌گويد: هرگز شکسته و تنها مانده‌اي را نديدم که فرزندان و خاندان و يارانش، کشته شده باشند و با اين حال، دلدارتر و شجاع‌تر از حسين عليه السلام باشد. هنگامي که سربازان دشمن بر او حمله مي‌کردند، آن چنان دلاورانه بر ايشان مي‌تاخت که همچون گلّه‌ي بزها، مي‌رميدند. سپاه دشمن، سي هزار نفر بود، ولي آن چنان بر آن‌ها يورش مي‌بُرد که همچون انبوه عظيم ملخ‌ها، از هم گسسته مي‌شدند و باز به جاي نخستين برگشته، مي‌فرمود: «لا حول ولا قوّة الا بالله العلي العظيم» (سيد ابن طاووس، 1395، 51)

صبر و استقامت و تحمّل مصائب

امام حسين عليه السلام، صبح عاشورا، پس از اداي نماز صبح، براي ياران خويش سخنراني کرد و به انگیزش و تقويت روحيه سپاه اندک خود پرداخت و اراده خلل ناپذير خويش براي تحقق اهداف قيام خود را بيان نمود و آنان را به صبر و استقامت و پايداري سفارش کرد و فرمود: «ان الله تعالي قد اذن في قتلکم و قتلي في هذا اليوم، فعليکم بالصبر و القتال» (ابن قولوية، 1375، 73) ياران من! خداوند متعال به شهادت شما و من در اين روز رضايت داده است، پس مقاومت کنيد و به مبارزه بپردازيد. اي شريف زادگان! صبر و بردباري داشته باشيد و بدانيد که مرگ، پلي بيش نيست، که شما را از رنج و سختي عبور داده و به بهشت پهناور و هميشگي مي‌رساند. چه کسي است که نخواهد از يک زندان و شکنجه‌گاه منتقل گردد؟! پدرم از پيامبر صلّي الله عليه وآله براي من نقل فرمود که: «ان الدنيا سجن المؤمن و جنة الکافر و الموت جسر هولاء الي جنانهم و جسر هولاء الي جحيمهم» دنيا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلي است که اهل ايمان را به بهشت و اهل کفر را به جهنم مي‌رساند. (نجمي، 1397، 157) معرفت، ايمان و يقين والاي امام حسين عليه السلام چنان قدرت و تواني به حضرت داده بود که مي‌توانست مصيبت‌ها را تحمل نمايد و تحقق بخشيدن آرمان‌هاي خود را با قاطعيت ادامه دهد. امام عليه السلام، پس از شهادت حضرت علي اصغر، در مقابل دشمنان، محکم ايستاد، خون گلوي علي اصغر را به آسمان پاشيد و فرمود: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله»، اين مصيبت‌ها بر من آسان است زيرا خداوند شاهد آن است.» (سيد ابن طاووس، 1395، 169) در آخرين لحظات در گودال قتلگاه فرمودند: «اللّهم متعالي المکان ـ صبراً علي قضائک يا ربّ لا اله سواک يا غياث المستغيثين مالي ربّ سواک و لا معبود غيرک صبراً علي حکمک يا غياث من لا غياث له ...»، اي خدايي که مقامت بس بلند است ... در مقابل قضاي تو شکبيا هستم. اي پرورگاري که به جز تو خدايي نيست! اي فريادرس دادخواهان! مرا جز تو پروردگار و معبودي نيست. بر حکم تو صابر و شکبيا هستم، اي فريادرس آنکه فرياد رسي ندارد. آنگاه صورت خونين بر خاک نهاد و فرمود: «بسم الله و بالله و في سبيل الله  و علي ملّة رسول الله» (سيد ابن طاووس، 1395، 206)

مبارزه با بدعت گزاران

براي حفظ اصول يک مکتب آسماني، بايد با بدعت گزاران مبارزه نمود. بر همين اساس، امام حسين عليه السلام با بنيان‌گزاران بدعت در جامعه اسلامي، مبارزه سخت و بي‌اماني را آغاز کرد و از هر فرصتي براي احياي معارف الهي و مبارزه با  بدعت گزاران بهره مي‌جست.

امام عليه السلام در نامه‌اي، به معاويه، او را شديداً مواخذه نموده و در انتهاي نامه فرمود: «فابشر يا معاوية بالقصاص واستيقن بالحساب و اعلم ان الله تعالي کتاباً لا يغادر صغيرة و لا کبيرة الاّ احصاها» (خويي، 1390ق، ج19، 214) اي معاويه! قصاص [خدا] را به ياد داشته باش و به حساب رسي [الهي در روز قيامت] يقين کن، و بدان که خداوند متعال کتابي دارد که از ثبت هيچ عمل ريز و درشتي فرو گذاري نمي‌کند.

شجاعت

يکي از فضايل و کمالات و نشانه‌هاي مردانگي، «شجاعت» است. قرآن مجيد، اين ويژگي را از نشانه‌هاي «ايمان» دانسته و واجدين اين صفت را در شمار برترين‌ها معرفي نموده است. (آل عمران: 175؛ مائده: 22 و 23)

حضرت رسول اکرم ـ صلّي الله عليه وآله ـ که در تمام فضايل و کمالات انساني، از جمله «شجاعت»، اسوه و الگوي جامعه بود، در مورد امام حسين عليه السلام مي‌فرمايد: «حسينم، شجاعت و سخاوت را از من به ارث برده است. «وا اما الحسين فله جرأتي وجودي». (متقي هندي، 1419ق، ج13، ص67، ح9)

در حديث ديگر، «شجاعت» امام حسين عليه السلام مورد تحسين و تشويق ملائکه به ويژه حضرت جبرئيل قرار گرفته است. (ابن اثير، 1409، ج2، ص20) حضرت امام حسن عليه السلام، شجاعت و هيبت حضرت سيدالشهداء را نظير پدرش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌داند. (قمي، 1388، ج1، ص258)

اعتراض به عمر بن خطّاب

امام حسين عليه السلام از دوران کودکي و نوجواني به صراحت لهجه و شجاعت معروف بود.

در زمان خلافت عمر بن خطّاب، روزي مسجد پر از جمعيّت بود. حسين عليه السلام که ده سال بيشتر نداشت در مسجد نشسته بود. عمر بالاي منبر پيامبر اکرم صلّي الله عليه وآله رفت و موضوع صحبت خود را «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (احزاب: 6) قرار داد و خود را «اولي از جان مؤمنان» خواند. امام حسين عليه السلام با شنيدن سخنان متناقض خليفه، از جاي خود بلند شد و با شجاعت تمام فرمود: «انزل عن منبر ابي رسول الله لا منبر ابيک» از منبر پدرم رسول خدا صلّي الله عليه و آله فرود آي؛ نه منبر پدرت»

عمر بن خطّاب از اعتراض شديد اللحن امام حسين عليه السلام يکه خورد و گفت: راست مي‌گويي. بله اين منبر پدر توست نه پدر من. چه کسي اين سخن را به تو آموخت؟ آيا پدرت علي بن ابي طالب؟! امام حسين عليه السلام فرمود: به جانم سوگند! اگر در اين مورد از پدرم هم اطاعت کرده باشم، بيراهه نرفته‌ام؛ زيرا که او هدايت‌گر و من ره يافته اويم. آنگاه در ادامه فرمود: اي پسر خطاب! اگر مردم از ما اهل بيت (عليهم السلام) پشتيباني مي‌کردند، تو نمي‌توانستي بر آل محمّد صلّي الله عليه وآله سلطه يابي و بر منبر ايشان بنشيني. خدا آنگونه که سزاي توست، تو را مجازات کند و از بدعتي که پديد آوردي، از تو بازخواست کند.(طبرسي، 1386ق، ج2، ص14- 13؛ عسقلاني، 1415، ج1، ص333)

مخالفت با روش عثمان

امام حسين عليه السلام که در دوران خلافت عثمان بن عفان (35- 23 ه.ق)، دوران جواني خود را مي‌گذارند، در همراهي با پدر و برادر، هيچ گاه خلافت و روش عثمان را نپذيرفت. وقتي عثمان، ابوذر، غفاري، يکي از اصحاب پيامبر اکرم صلّي الله عليه وآله را به سبب اعتراض به روش وي از مدينه به ربذه تبعيد کرد، با وجود دستور خليفه مبني بر عدم بدرقه ابوذر،حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام همراه باحسن وحسین علیهماالسلام وعماروعقیل،به بدرقه او رفتند و هر يک خطاب به ابوذر سخناني فرمودند؛ امام حسين عليه السلام نيز ابوذر را اهل دين و تبعيد کنندگان او را اهل دنيا خواند و از درگاه خداوند براي او صبر و پيروزي طلب نمود. (اميني، 1340، ج8، ص301؛ ابن ابي الحديد، 1392، ج8، ص253) و اين گونه امام حسين عليه السلام با ظلم عثمان، مخالفت و از مظلوميت ابوذر دفاع نمود و با تقدير از ابوذر، مخالفت خود با روش عثمان را آشکار ساخت.

امام حسين عليه السلام در عصر خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

پس از کشته شدن عثمان در اواخر سال 43 هجري، مسلمانان در مدينه، با حضرت علي عليه السلام بيعت کردند و حضرت زمام امور خلافت را به دست گرفت. در طول خلافت حضرت، سه جنگ داخلي بزرگ جمل، صفّين و نهروان رخ داد.

امام حسين و برادرش امام حسن عليهما السلام در تمامی اين جنگ‌ها و حوادث، سايه به ساية پدر خود، حرکت مي‌کردند و بازويي پرتوان و ياري مهربان براي پدر بودند. و شب و روز براي مبارزه با دشمنان و رفع مشکلات گوناگون مردم، تلاش مي‌کردند.

امام حسين عليه السلام در جنگ جمل

امام حسين عليه السلام در جنگ جمل، صفّين و نهروان از رزمندگان پيشتاز و قهرمان سپاه حضرت علي عليه السلام بود و به همراه برادرش امام حسن عليه السلام چون سربازي جان بر کف،  از حريم اسلام دفاع مي‌کرد.

امام حسن و امام حسين عليهما السلام، گاهي به پدر عرض مي‌کردند که ما نگران جان شما هستيم، شما حمله نکنيد، «نحن نکفيک» ما شما را کفايت مي‌کنيم و به جاي شما به دشمن حمله مي‌کنيم و آنها را باز مي‌داريم. (ابن ابي الحديد، 1392، ج1، ص257)

امام حسين عليه السلام در جنگ صفّين

طولاني‌ترين و بزرگ‌ترين جنگ حضرت علي عليه السلام با معاويه، جنگ صفّين بود. امام حسين عليه السلام با خطبه‌هاي خويش، مردم کوفه را براي حرکت به جبهه صفين، بسيج مي‌کرد.

در يکي از خطبه‌ها چنين فرمود: «... يا اهل الکوفه أنتم الا حبّة الکرماء والشّعارُ دُونَ الدثارِ، جِدّوا في اطفاء ما وتَرَ بينکم، و تسهيل ما توعّر عليکم»، اي مردم کوفه! شما دوستان بزرگوار و لباس زيرين ما هستيد نه روئين. در خاموش کردن شعله‌‌هاي جنگي که هم‌اکنون بين شما و دشمن، شعله‌ور است بکوشيد و در آسان‌سازي دشواري‌هايي که بر شما فرود آمده، جديّت نماييد.» (ابن ابي الحديد، 1392، ج3، ص186)

امام علي عليه السلام در اين جنگ، شجاعان مورد اطميناني مانند: امام حسن و امام حسين عليهما السلام، عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقيل را فرمانده جناح راست لشکر خود قرار داد. (ابن شهر آشوب، 1379، ج3، ص168)

نخستين فتح صفين به دست امام حسين عليه السلام

عبدالله بن قيس از دلاوري امام حسين عليه السلام در جنگ صفين چنين گزارش کرده است:

در نبرد صفّين، در رکاب حضرت علي عليه السلام بودم. ابو ايوب سلمي از فرماندهان معاويه، به کمک نيروهاي خود بر آب فرات مسلط شده و آن را به روي ما بست.

لشکريان علي عليه السلام از شدّت تشنگي به آن حضرت شکايت کردند. اميرالمؤمين عليه السلام براي بازپس‌گيري آب فرات عده‌اي را فرستاد، ولي آنها موفّق به گشايش آن نشدند.

اميرالمؤمنين عليه السلام از گرفتاري پيش آمده به شدت اندوهگين و ناراحت شد. در اين هنگام امام حسين عليه السلام که جوان 33 ساله‌اي بود خدمت پدر رسيد و عرض کرد. امضي اليه يا ابتاه؟ يعني پدر جان آيا من براي باز کردن راه آب بروم؟ حضرت علي عليه السلام اجازه فرمود.

امام حسين عليه السلام، همراه عده‌اي از سواران به نيروهاي دشمن حمله کرد و آنها را از فرات دور ساخت و شريعه فرات، به دست امام حسين عليه السلام و همراهانش گشوده شد. حضرت خيمه‌اش را کنار آب برافراشت و عده‌اي را براي حفاظت از شريعه گمارد و خود نزد پدر آمد و پيروزي خويش را مژده داد و اين نخستين فتحي بود که در جنگ بزرگ و طولاني صفّين، به فرماندهي امام حسين عليه السلام به دست آمد. امام علي عليه السلام از شنيدن خبر بازگشائي شريعه فرات به گريه افتاد! از حضرت پرسيدند چرا گريه مي‌کنيد؟! امام عليه السلام فرمود: من به ياد روز عاشورا افتادم که حسينم با لب تشنه به شهادت مي‌رسد و از شدت ظلم، اسب او شيهه مي‌کشد و مي‌گويد: اي واي از دست امتي که فرزند دختر پيامبرشان را کشتند. (بحراني، 1413ق، ج3، ص139؛ حائري، 1382، 327)

امام حسين عليه السلام و فرماندهي ده هزار نفر از سپاه امام علي عليه السلام

اميرالمؤمنين عليه السلام پس از جنگ نهروان و در روزهاي آخر عمر، به تدارک و گروه‌بندي سپاه خود اقدام نمود. به طوري که صد هزار نفر را آماده نمود تا به سوي شام و براي جنگ با معاويه حرکت کنند. حضرت، اين سپاه عظيم را به ده لشکر تقسيم کرد، که هر لشکر داراي ده هزار رزمنده بود. و براي هر يک از آن لشکرها فرمانده شجاعي مانند ابو ايّوب انصاري، قيس بن سعد و ... را تعيين کرد و امام حسين عليه السلام را نيز فرمانده يکي از آن لشکرها قرار داد. (محمدي اشتهاردي، 1385، 332 و 323)

اقتدار و جرأت امام حسين عليه السلام در برابر طاغوت

امام حسين عليه السلام همواره با زورگويان و مستکبران با توانمندي و اقتدار کامل برخورد مي‌کرد و با شجاعت تمام از حق دفاع کرده و باطل را منکوب مي‌نمود.

در سال 54 هجري، کارواني حامل اموال حکومتي از يمن براي معاويه ارسال شده بود که از مدينه عبور مي‌کرد. امام حسين عليه السلام دستور داد کاروان توقيف شود و اموال آن بين نيازمندان تقسيم گردد.

همچنين در راه کربلا و در منزل تنعيم، قافله‌اي که از يمن، اجناس گران قيمتي را براي يزيد در شام حمل مي‌کرد را توقيف نمود و در کمال خوشرويي کرايه شتربانان آن را پرداخت نمود. (طبري، 1362، ج4، 289)

در روز عاشورا امام حسين عليه السلام شجاعانه نبرد می کرد و نيروهاي دشمن را پراکنده مي‌ساخت. کسي را ياراي مقاومت در برابر آن حضرت نبود. امام عليه السلام در حال رزم، اشعاري مي‌خواندند که بيانگر شجاعت روحي، عظمت نفس و معرفت والاي او بود.

محمد بن ابي طالب مي‌گويد: امام عليه السلام چون به ميدان آمد، مبارز طلبيد. «فلم يزل يقتل کلّ مَنْ دنامنه من عيون الرجال، حتي  قتل منهم مقتلة عظيمه» و هر که از نام‌آوران دشمن، به نبردش آمد، او را کشت؛ تا آنجا که از ايشان، کشتار عظيمي کرد.

ثمّ حمل علي الميمنة، و قال: «الموت خير، من رکوب العار»، سپس به جانب راست سپاه، یورش برد وفرمود: مرگ، بهتر از زندگی ننگین است؛  ثمّ علي الميسرة و هو يقول:

انا الحسين بن علي           آليتُ أنْ لا أنثني

أحصي عيالاتِ أبي           امضي علي دين النّبيّ

(ابن شهرآشوب، 1379، ج4، ص110)

سپس به جانب چپ حمله کرد و فرمود: «منم حسين، فرزند علي عليه السلام؛ سوگند ياد کرده‌ام که در برابر ظالمان، سر فرود نياورم؛ از خاندان و حريم پدرم (آل الله) دفاع مي‌کنم و بر راه دين پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله رهسپارم. و قال عليه السلام: «موتُ في عِزّ خير، من حياةٍ في ذُلًّ» مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است و در روز عاشورا سرود: «الموتُ خير، من رُکوبِ العار   والعارُ اولي من دخول النار

والله ما هذا و هذا جاري (ابن شهرآشوب، 1379، ج4، ص68)

مرگ، بهتر از زندگي ننگين است و زندگي در ننگ، ولي همراه با اقرار به حق، بهتر از ورود در آتش است؛ به خدا سوگند! ننگ و آتش، پناه من نخواهند بود.روز عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام درنبردهای تن به تن، فرماندهان لشگردشمن همچون تمیم بن قحطبه ویزید ابطحی را به خاک انداخت (حائری مازندرانی ،1385،ج2 : 30 ) وپی درپی به لشگر دشمن هجوم می برد عمر سعد که شجاعت بي‌نظير حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را مشاهده کرد که چگونه از کشته‌ها پشته مي‌سازد و سربازان دشمن را از هر سو به عقب مي‌راند، احساس نمود که ديگر لشکر او در مقابل هجوم امام عليه السلام تاب مقاومت ندارد، به نيروهايش نهيب زد: «الويل لکم اتدرون لمن تقاتلون؟ هذا ابن قتال العرب، فاحملوا عليه من کل جانب‌» واي بر شما، آيا مي‌دانيد با چه کسي مي‌جنگيد؟

اين فرزند کسي است که بسياري از عرب‌ها را کشته است؛ پس از هر طرف بر او حمله کنيد.

بعد از اين فرمان، چهار هزار تيرانداز دشمن، حضرت سيد الشهداء عليه السلام را آماج تيرهاي خود قرار دادند و از سوي ديگر به سوي خيمه‌هاي اهل بيت حضرت ابا عبدالله عليه السلام هجوم بردند.

در اين هنگام حضرت ابا عبدالله عليه السلام فرياد برآورد: «يا شيعة آل ابي سفيان ان لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً في دنياکم» اي پيروان خاندان ابي سفيان! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي‌هراسيد، لا اقل در زندگي، آزاد مرد باشيد.

شمر گفت: حسين! چه مي‌گويي!؟ امام عليه السلام فرمود: «انا الذي اقاتلکم و تقاتلوني والنساء ليس عليهن جناح فامتعوا عتاتکم عن التعرض لحرمي ما دمت حيّا» من با شما مي‌جنگم و شما با من نبرد مي‌کنيد، اين زنان گناهي ندارند؛ تا من زنده هستم از تعرض افراد ياغي، به خانواده من جلوگيري کنيد. (سيد ابن طاووس، 1395، 71؛ ابن شهرآشوب، 1379، ج3، 258)

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه با اشاره به رشادت‌هاي امام حسين عليه السلام، خطاب به آن حضرت مي‌گويد: «فلما راوک ثابت الجاش غير خائف و لا خاش، نصبوا لک غوائل مکرهم و قاتلوک بکيدهم و شرهم» زماني که لشکر کوفه، تو را ثابت قدم و پر جرأت يافتند، [و توانائي جنگيدن مردانه با تو را در خود نديدند]، دام‌هاي [مرگ آفرين] مکرشان را بر سر راهت نهادند و با حيله و شرارتشان به مقابله با تو برخاستند.» (مشهدي، 1378، 503)

امام حسين عليه السلام علاوه بر شجاعت بدني از شجاعت نفسي هم برخوردار بودند.«لا قوي اقوي ممن قوي علي نفسه فملکها» يعني شجاع‌ترين و قوي‌ترين انسان‌ها، کسي است که نفس خود را مهار کند. (محمدي ري شهري، 1395، ج2، 1413، ح10917)

دفاع از حريم خانواده

معاويه پس از شهادت امير مؤمنان علي عليه السلام و تحميل قرار داد صلح بر امام حسن عليه السلام، به دنبال راهي بود که با خاندان نبوت پيوندي برقرار کند و براي خود اعتبار و آبروئي کسب کند. به اين جهت مروان را مأمور ساخت تا از ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر براي يزيد خواستگاري کند. مروان نيز در مجلسي که بزرگان مدينه و سران بني اميه حضور داشتند، ضمن تمجيد از يزيد و فضيلت تراشي براي او، ام کلثوم را براي يزيد از عبدالله بن جعفر خواستگاري کرد.

عبدالله بن جعفر، تصميم‌گيري نهائي براي ام کلثوم را به دائي دختر، حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام واگذار نمود. امام حسين عليه السلام در همان جلسه، بعد از حمد و سپاس الهي، خطاب به مراون فرمود:

اي مروان! توسخن گفتي و ما گوش کرديم! اين که گفتي پدر دختر، هر چه پيشنهاد کند آن را مهريه ‌ام کلثوم قرار خواهيد داد، به جانم سوگند! ما اهل بيت در مقدار مهريه از سنت پيامبر صلّي الله عليه وآله عدول نمي‌کنيم. آن حضرت مهريه دختران را بيست اوقيه معادل 480 درهم تعيين مي‌کردند. اما اين که گفتي قرض پدرش را نيز ادا خواهيد کرد، چه زماني زنان ما بدهي‌هاي ما را پرداخته‌اند که اين دومي باشد؟! امّا اين که گفتي اين وصلت، ارتباط بين دو طائفه بني هاشم و بني اميه را تقويت کرده و موجب صلح و سازش و آرامش خواهد بود، به صراحت مي‌گوييم که دشمني ما اهل بيت با سران بني اميه در راه خدا و به خاطر دين خداست و هرگز براي رسيدن به دنيا با شما مصالحه نخواهيم کرد. روابط نسبي اين دشمني را از ميان برنداشت، چگونه پيوند سببي موجب صلح و دوستي خواهد بود.

و در پايان در مورد ازدواج دختر حضرت زينب عليها السلام فرمود: اي مردم حاضر در مسجد پيامبر صلّي الله عليه وآله! گواه باشيد که من دختر خواهرم ام کلثوم، فرزند عبدالله بن جعفر را به عقد پسرعموي او، قاسم بن محمد بن جعفر در آوردم و مهريه او را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و زمين حاصل خيز خود در مدينه را به عنوان کمک هزينه زندگي به او بخشيدم. (بحراني، 1413ق، ج4، 38 و 39)

دفاع از ناموس مسلمانان

يزيد که فردي هوس‌باز و شهوت‌ران بود، عاشق «ارينب» همسر عبدالله سلام، فرماندار کوفه شد. چون معاويه از اين موضوع باخبر گشت با «عمر و عاص» مشورت نمود و پس از آن توسط «ابودرداء» و «ابوهريره»، عبدالله سلام را تشويق کردند که به خواستگاري دختر معاويه برآيد و در اين توطئه، نداشتن «هوو» را شرط جواب مثبت دختر معاويه قراردهند.

سرانجام اين توطئه به بار نشست و عبدالله سلام، ارينب را طلاق داد. عده طلاق به پايان رسيد و يزيد ، به خواستگاري آمد. امام حسين عليه السلام نيز براي خنثي کردن اين نقشه، از ارينب خواستگاري نمود. ارينب، امام حسين عليه السلام را بر يزيد ترجيح داد و عروس پيامبر صلّي الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها گرديد. (عماد زاده، 1368، 198 و 576)

همچنين نقل شده که يزيد عاشق «ام خالد» همسر «عدي بن حاتم» شد و کوشش مي‌کرد تا او را به دست آورد؛ ولي امام حسين عليه السلام با خواستگاري خويش از «ام خالد»، او را در پناه خود مصونيّت بخشيد و بدون اين که با آنان عروسي کند، آنها را به همسران قبلي برگردانيد و شجاعت نفسي خود را متبلور ساخت. (حسيني جلالي، 1386، 144 و 145)

آگاهي بخشي

امام حسين عليه السلام، که برای نهضت خویش رسالتی الهی داشت، همواره در ارتباط با اصحاب و ياران وحتی دشمنان خويش تلاش مي‌ کرد آگاهي لازم نسبت به خدا محوري قيام و انقلاب خويش را ابراز نمايد. تا حجت بر همگان تمام شود و هيچ عذر و بهانه‌اي براي کسي باقي نماند. «لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ» (انفال: 42) تا هر که هلاک شدني است هلاک شود و آنکه لايق زندگي است زنده بماند.

از اين روي، پس از حرکت از مکه به برادرش محمد حنيفه و ديگر افراد بني‌هاشم نامه مي‌نويسد:

«و ... اما بعد فان من لحق بي استشهد و من تخلف لم يدرک الفتح ...» (ابن قولويه، 1375، 76)

اما بعد هر کس به من ملحق شود به شهادت مي‌رسد و هرکس خودداري کند به پيروزي دست نخواهد يافت در جاي ديگر نيز خطاب به ياران خود مي‌فرمايد:

«... فما الموت الا قنطرة تعبر بکم عن البئوس والضرّاء الي الجنان الواسعه والنعم الدائمه ...» (نجمي، 1393، 215)، مرگ چيزي جز يک پل نيست که شما را از سختي و رنج عبور داده به بهشت‌هاي وسيع و نعمت‌هاي هميشگي مي‌رساند.

قبل از آغاز نبرد، خطاب به دشمنان فرمود: «يا ايها الناس انسبوبي من انا ؟ئم ارجعوا الي انفسکم و عاتبوها و انظروا هل يحل لکم قتلي و انتهاک حرمتي؟ ... فان صدقتموني بما اقول و هو الحق ... و ان کذبتموني فان فيکم من ان سئلتموه عن ذلک اخبرکم ...»؛ (نجمي، 1393، 266)

اي مردم ! آیا می دانید من چه کسي هستم؟ سپس به خود آييد و خويشتن را ملامت کنيد و ببينيد آيا قتل من و درهم شکستن حريم من براي شما جايز است؟ ... اگر مراد در گفتارم تصديق کنيد اين‌ها حقايق است ... و اگر مرا تکذيب مي‌‌کنيد در بين شما کساني هستند که مي‌توانيد از آنها سؤال کنيد ... .

امام عليه السلام با نام بردن از افرادي چون «جابر بن عبدالله انصاري، زيد بن ارقم و انس بن مالک از صحابه پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله، راه تحقق و رسيدن به حقيقت را براي آنها مي‌گشايد و هرگونه عذر و بهانه براي عدم آگاهي را از آنها سلب مي‌‌کند.

حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام، حتي نسبت به دعوت کوفيان از وي ، نيز آگاهي بخشي مي‌کند و خطاب به آنها مي‌فرمايد: «تبّأ لکم ايتها الجماعة وترحاً، أفحينَ استصرختمونا ولهينَ مُتحیرينَ فأصرخناکُم مُودّينَ مُستعدينَ، سللْتُم علينا  سيفاً في رقابِنا و حششْتُم علينا نار الفِتَنِ الّتي جناها عدُوّکُم و عدوُّنا فأصبحتُم إلْباً علي أوليائکم و بداً عليهم لأعدائکُم، بغيرِ عدل أفشوهُ فيکم ولا أمل أصبح لکم فيهم، إلاّ الحرام من الدّنيا أنا لو کُم و خسيسَ عيش طمعتُم فيه مِن غير حدثٍ کان مِنّا و لا رأيٍ نفيَّلَ لنا». (محمود شريفي و ديگران، 1382، 477)

هلاکت و اندوه بر شما باد اي جماعت! آيا زماني که سرگشته و حيران، ما را به فريادخواهي فرا خوانديد و ما، شتابان و آماده، به فرياد شما رسيديم، شما شمشيرهاي خود را بر ما کشيده، سرهاي ما را نشان گرفتيد؟! و آتش فتنه‌ها (که دشمن ما و شما فراهم آورده است) را بر ما افروختيد؟! و همه، با هم دشمن دوستان خود و يک پارچه عليه آنان شديد تا دشمنان خود را خرسند کنيد؟! بدون آنکه آنان، عدلي را در ميان شما آشکار کنند و آرزويي از شما برآورند، به جز حرام دنيا و زندگي پستي که طمع داريد، بدون آنکه از ما گناهي سر زده يا انديشه‌اي سست شده باشد؟!

خير خواهي

امام حسين عليه السلام، از آنجا که نهضت و قيامي خدا محور داشت، پس از آن که به اصحاب ویاران و نیز دشمنان خویش آگاهي‌هاي لازم را بخشيد ، در مقاطع گوناگون به اصل خيرخواهي نيز توجه تام داشت. و به موجب اين اصل، هم به خيرخواهي ديگران نسبت به خود توجه داشت و هم خود، خيرخواه ديگران بود.

براي مثال مي‌توان به عکس العمل حضرت در برابر خيرخواهي محمد حنفيه اشاره کرد که به حضرت پيشنهاد نمود براي در امان ماندن از خطرهاي احتمالي به دليل امتناع از بيعت، پيوسته از شهري به شهر ديگر حرکت کنند و در جائي توقف ننمايند. که امام عليه السلام در برابر اين خيرخواهي برادر، فرمودند: «يا اخي جزاک الله خيرا لقد نصحت و اشرت بالصواب و انا عازم علي الخروج الي مکه ...» (خوارزمي، 1423، ج1، 188) امام عليه ‌السلام اگر چه با پيشنهاد محمد حنيفه مخالفت مي‌کند ولي خيرخواهي او را مي‌ستايد.

علاوه بر توجه به خيرخواهي ديگران، امام عليه السلام خود خيرخواه ديگران بودند. براي مثال: پس از امتناع عبيدالله بن حر جعفي، عمرو بن قيس و بعضي ديگر، از پيوستن به سپاه حضرت، از آنان مي‌خواهد که از اين منطقه دور شوند تا دچار عواقب شوم اين عدم همکاري نشوند. (نجمي، 1393، 167 و 171)

نمونه ديگر خيرخواهي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را مي‌توان در برخورد با لشگريان دشمن در روز عاشورا مشاهده کرد. حضرت در اولين سخنراني خود در روز عاشورا خطاب به آنان فرمودند: «يا ايها الناس اسمعوا قولي و لا تعجلوا حتي اعظکم بما هو حق لکم علي و حتي اعتذر اليکم من مقدمي عليکم ...» اي مردم به گفتارم گوش دهيد و در جنگ کردن شتاب نکنيد تا من وظيفه خود را که نصيحت کردن شماست انجام دهم و انگيزه سفر خودم را به سوي شما توضيح دهم. (خوارزمي، 1423، ج1، 253)

در اين سخنان، امام عليه السلام از رابطه متقابلي سخن مي‌گويد که بر اساس آن، حق مردم آگاه شدن و وظيفه رهبر، موعظه کردن و آگاه نمودن است. اين رابطه متقابل، بيانگر خيرخواهي امام عليه السلام نسبت به مردم است.

واژگان کلیدی:امام حسین علیه السلام، رفتارشناسی، خدامحوری، صلابت، صبر، تحمل مصائب، شجاعت، آگاهی بخشی و خیرخواهی

فهرست منابع

طبري، محمد بن جرير، 1362، تاريخ طبري «تاريخ الرسل والملوک»، ج4 و7، ابوالقاسم پاينده، تهران، نشر مطهر، چاپ دوم.
يعقوبي، احمد بن اسحاق يعقوبي، 1389، تاريخ يعقوبي، ج2، مترجم: محمد ابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ يازدهم.
نجمي، محمد صادق، 1393، سخنان حسين بن علي عليه السلام از مدينه تا کربلا، قم، بوستان کتاب، چاپ هجدهم.
ابومخنف، لوط بن يحيی، 1377 ، وقعه الطف (نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا) ، ترجمه : حجت الله جودکي، تهران، ناشر: پيکان، چاپ اول.
عاملي، شيخ حرّ، 1414ق، وسائل الشيعه في تحصيل مسائل الشريعة، ج15، قم، انتشارات آل البيت لاحياء التراث،
سيد بن طاووس، 1395، اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه: محمد اسکندري، قم، انتشارات آرام دل، چاپ هشتم.
بحراني، سيد هاشم، 1413ق، مدينة معاجز الائمة الاثني عشر، ج3 و 4، قم، مؤسسة المعارف الاسلامية.
امين عاملي، سيد محسن، 1395، لواعج الاشجان في مقتل الحسين عليه السلام، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ اول.
موسوي مقرم، سيد عبدالرزاق، 1395، مقتل مقرم (داستان کربلا)، ترجمه: شيخ عزيزالله عطاردي، تهران، انتشارات طوباي محبت، چاپ ششم.
 ابن هشام، عبدالملک بن هشام معافري، 1412، ج1، بيروت، نشر دار الفکر.
 ابن ابي الحديد، فخر الدين ابوحامد، 1392، شرح نهج البلاغه، ج1، 3، 8 و 15، تهران، انتشارات نيستان، چاپ اول.
 ابن قولويه قمي، ابوالقاسم جعفر بن محمد، 1375، کامل الزيارات، تصحیح: بهزاد جعفري، تهران، نشر صدوق، چاپ اول.
 خويي، ابوالقاسم، 1390ق، معجم رجال الحديث، ج19، بي‌جا، نثر الثقافة الاسلامية في العالم، چاپ پنجم.
 متقي هندي، علاء الدين علي بن حسام، 1419ق، کنز العمال في سنن الاقوال والافعال، ج13، بيروت، نشر دار الکتب العلمية.
 قمي، عباس، 1388، سفينة البحار و مدينة الحکم و الآثار، ج1، مشهد، ناشر: بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي،
 طبرسي، ابومنصور، احمد بن علي، 1386ق، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ج2، نجف، دار النعمان، چاپ دوم.
 العسقلاني، احمد بن علي بن محمد بن احمد حجر، 1415، الاصابة في تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، ج1، بيروت، دار الکتب العلمية، چاپ اول.
 اميني، عبدالحسين، 1340، الغدير، ج8، ترجمه: محمدتقي واحدي، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامي،
  ابن شهرآشوب، ابو جعفر، محمد بن علي، 1379ه.ق، مناقب آل ابي طالب، ج3، قم، ناشر: علامه، چاپ اول.
 حائري، محمد مهدي، 1382، شجره طوبي، قم، المکتبة الحيدرية،
 محمدي اشتهاردي، محمد، 1385، سيره چهارده معصوم عليهم السلام، قم، ناشر: مطهر.
 شريف الرضي، محمد بن حسين، 1368، نهج البلاغه، ترجمه: علي نقي فيض الاسلام اصفهاني، تهران، سازمان چاپ و انتشارات فقيه.
 ابن مشهدي، محمد بن جعفر، 1378، المزار الکبير، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي، وابسته به جامعه مدرسين، چاپ اول.
 محمدي ري شهري، محمد، 1395، ميزان الحکمه، ج2، قم، دار الحديث، چاپ چهاردهم.
 عمادزاده، حسين، 1368، زندگاني حضرت امام حسين سيد الشهداء، تهران، نشر محمد،
 حسيني جلالي، سيد محمد رضا، 1386، سيره و سيماي امام حسين عليه السلام، ترجمه: جويا جهان بخش، تهران، ناشر: اساطير.
 شريفي، محمود و ديگران، 13822، موسوعه کلمات الامام حسين عليه السلام، ترجمه: علي مؤيدي تهران، مؤسسه انتشارات امير کبير، چاپ دوم.
 خوارزمي، موفق بن احمد، 1423ق، مقتل الحسين عليه السلام (خوارزمي)، ج1، قم، انوار الهدي، چاپ دوم.
 ابن اثير، علي بن محمد، 1409، اسد الغابة في معرفة الصحابة، ج2، بيروت، دار الفکر.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.