خداشناسی در صحیفه سجادیه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، خداشناسی در صحیفه سجادیه.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین محمدامین صادقی ارزگانی *
مقدمه
شاید در بین معرفتهایی که نصیب آدمی میشود، شناخت خداوند تنها معرفتی است که به تعداد توان بشری راه برای شناخت او تصور شده و از این روست که در فرایند تاریخ بشر، «هر کسی از ظن خود شد یار او». یکی از دلایل این تعدد وتفاوت شناخت و در پی آن باورمندی خاص به خداوند، همانا تصور کثرت راه شناخت اوست؛ ولی باید توجه داشت که نه هر راه برای شناخت خداوند پیمودنی است و نه انسان جویای معرفت را به مقصد میرساند. پس تنها راه شناخت خداوند حرکت در راه بزرگ «صراط مستقیم »است و این همان راه قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت است و نیایشنامه نورانی امام سجاد که به نام صحیفه سجادیه معروف است، سرچشمه زلال معرفة الله است که با زیباترین بیان و دلانگیزترین کلمات انسان را به شناخت خداوند رهنمون میسازد:
1. اهمیت خداشناسی
شناخت خداوند اساس و سنگ نخست دیانت است؛ مولای متقیان در نهج البلاغه فرموده است: «أوَّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ؛سرآغاز دین معرفت و شناخت خداست. پس شناخت خدا هم گام اوّل دینداری است و هم پایه اصلى براى تمام اصول و فروع دین و بدون شناخت خدا، درخت معرفت به ثمرنخواهد نشست. اگرچه معرفت اجمالى خدا در فطرت و نهاد آدمى نهفته است، آنچه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند این است که معرفت و شناخت اجمالى فطری را به شناخت تفصیلى و کامل تبدیل گردانند و بهدلیل اهمیت شناخت خداوند است که در نخستین دعای صحیفه سجادیه، توفیق شناخت خدا موهبت الهی و منت او بر بندگانش تلقی شده است؛ آنجا که عرضه میدارد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکرِهِ؛ سپاس خدای را برآنچه از وجودش به ما شناسانده و برآنچه از شکرش به ما الهام فرموده».
عدم شناخت و سپاسگزاری از نعمتهای الهی، سبب خروج انسان از دایره آدمیت شده انسان را شبیه حیوانات میسازد؛ از این جهت درفرازی دیگرآمده است:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَی مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یشْکرُوهُ. وَ لَوْ کانُوا کذَلِک لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیّةِ؛ سپاس خدای را که اگربندگانش را از معرفت سپاسگزاری برعطایای پیاپی که به آنان داده ونعمتهای پیوسته که برایشان کامل ساخته محروم مینمود، نعمتهایش را صرف نموده وسپاس نمیگزاردند ودر روزی او فراخی مییافتند وشکرنمیکردند واگرچنین میبودند ازحدود انسانیت بیرون شده، به مرز حیوانیت میرسیدند.
2. راهکار شناخت خداوند
حال این پرسش قابل طرح است که راهکار شناخت خداوند درصحیفه سجادیه چگونه ارائه شده است؟
گرچه در این باره سخن بسیار است، به دو نمونه که در صحیفه سجادیه بیشتر آمده اشاره میشود:
الف) نزدیکترین راه معرفت خداوند، راه فطرت و الهام خداوند است که در نهاد انسان به ودیعه گذاشته شده است؛ همان نکتهای که در صحیفه به آن چنین اشاره شده است: «وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّک فِی أَمْرِهِ؛ و برآن درهای دانش که به پروردگاریاش برما گشوده و بر اخلاص ورزی در توحید و یگانگیاش ما را رهنمون شده و قلب ما را از الحاد و شک در کار خودش دورداشته است». در یک داستان معرفتی آمده است: شخصی خدمت امام صادق( عرض کرد: خدا را به من آن چنان معرفی کن که گویی او را میبینم. حضرت از او سؤال کرد: آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت کردهای؟ آن شخص گفت: آری. حضرت فرمود: اتفاق افتاده است که کشتی در دریا بشکند؟ سایل گفت: بلی، اتفاقاً در سفری چنین قضیّه واقع شد. حضرت فرمود: به جایی رسیدی که امیدت ازهمه چیز قطع شود وخود را مُشرف به مرگ ببینی؟ پرسشگر گفت: بلی، چنین شد. حضرت فرمود : درآن حال امیدی به نجات داشتی؟ اوگفت: آری. حضرت فرمود: در آنجا که وسیلهای برای نجات تو وجود نداشت، برای چه کسی امیدوار بودی؟
آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته، در حدّی که گویی او را میدیده است. این همان حالتی است که غبار از فطرت انسان زدوده میگردد وانسان رابطه قلبی وفطری خود با خدا را در مییابد.
ب) راهکار دیگربرای شناخت خدا، تفکر در آفرینش انسان و مواهبی است که برای او آفریده شده است؛ لذا فرمود: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَی عَلَینَا طَیّبَاتِ الرِّزْقِ؛ حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای پسندیده را برای ما برگزید و روزیهای خوش و نیکو را به ما ارزانی داشت».
در صحیفه در هنگامه رؤیت هلال میگوید :
اَیُّہَا الْخَلْقُ الْمَطِیْعُ الدَّائِبُ السَّرِیْعُ الْمُتَرَدِّدُ فِیْ مَنَازِلِ التَّقْدِیْرِ الْمُتَصَرِّفُ فِیْ فَلَکِ التَّدْبِیْرِ اٰمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِکَ الظُّلَمَ وَ اَوْضَحَ بِکَ الْبُہَمَ وَ جَعَلَکَ اٰیَةً مِّنْ اٰیَاتِ مُلْکِهِ وَ عَلاَمَةً مِنْ عَلاَمَاتِ سُلْطَانِهِ؛ اى موجود فرمانبردار، اى دونده سریع، اى گردش کننده درگذرگاه تقدیر، اى تصرف کننده در فلک و چرخى که جاى تدبیر ونظم اموراست، ایمان آوردم به آن کس که از فروغ تو تیرگیها را روشن ساخت و در سایه تو غبار ابهام را از کوه و دشت بزدود و تو را نشانهاى از نشانههاى محکم خویش قرار داد و علامتى از علامتهاى قدرت و سلطنت خود معرفى کرد.
در داستانی آمده است: پیغمبر اکرم( با اصحابخویش بر پیرزنى گذشت که با چرخ دستى نخ ریسى مىکرد. حضرت از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختى؟ پیرزن دستش را که به دسته چرخ بود و چرخ را به سرعت مىگرداند از دسته چرخ برداشت و طبعا چرخ پس از چند لحظه متوقف شد، پیرزن گفت: به این دلیل؛ همچنانکه این چرخ را دستى میباید که آن را به گردش آورد چرخ عظیم جهان را نیز که همواره در گردش است دستى مقتدر مىگرداند. رسول اکرم( فرمود: «عَلَيْكُمْ بِدِينِ الْعَجَائِزِ؛ بر شما باد به آموختن دین باوری از پیر زنان». نظامی گنجوی به زیبایی ازآن چنین یاد کرده است:
بلی در طبع هر داننده ای هستکه با گردنده گرداننده ای هستاز آن چرخـه که گــرداند زن پيـرقياس چرخ گــردنده همان گير3. توجه به فرایند در زندگی انسان
یکی از نکتههای مهم در بحث خدا شناسی توجه به نقش و تأثیر خداشناسی در تمام شئونات وجودی و فرایند زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، دنیوی و اخروی انسان است، درصحیفه سجادیه آمده است: «اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی، وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِی أَزْکی، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَرْضَی؛ الهی زبانم را به هدایت گویا ساز، و تقوا را بر قلبم الهام کن، و به پاکیزهترین روش مرا توفیق ده، و مرا به کاری وادارنما که بیش از هر چیز به آن خشنود باشی». در فرازی دیگر میگوید: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛خیر و نیکی را برای تمام مردم به دست من جاری ساز، و آن را از کدورت منّت گذاری دور دار، و خوی عالی را به من عنایت فرما، و از فخرفروشی محافظتم نما».
4. جلوه ای از معرفت الهی
شناخت ذات حق تعالی امکانپذیر نیست. امام علی( در نهجالبلاغه فرمود: «اَلَّذِى لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ؛ خدایی که پای اندیشه تیز گام در راه شناسایی او لنگ، و غوّاصان دریاى علوم و دانشها، دستشان ازپى بردن به کمال هستیاش کوتاه است». حافظ شیرازی چه زیبا گفته است:
عنقا شکار کس نشود دام بازچینکانجا همیشه باد به دست است دام رادر صحیفه کامله سجادیه در فرازی از دعای نخست چنین آمده است: «وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ؛ اندیشه و فهم وصف کنندگان از وصفش عاجز است». و با الهام از اینگونه معارف توحیدی بوده که فردوسی گفته است:
نــیابد بــدو نیــز اندیشـــه راهکــه او برتر از نام و از جــایگاهخرد را وجان را همی سَنجَد اویدر اندیشهٔسَخته کی گنجد اویبه هستیش باید که خستو شویز گــفتار بیکـار یک سو شویدر اینجا به موارد دیگری از مسائل مهم درباره شناخت خدا اشاره میشود:
الف) ازلیت و ابدیت خداوند
یکی از مسائل مهم درباره شناخت خدا، معرفت به ازلی و ابدی بودن اوست. در صحیفه سجادیه در این باره عرض کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کانَ قَبْلَهُ، وَ الآخِرِ بِلَا آخِرٍ یکونُ بَعْدَهُ؛ حمد خدایی را که اول همه هستی اوست وقبل از او اوّلی نبوده، و آخراست بی آنکه پس از اوآخری باشد».
از جمله صفات ثبوتی الهی، «ازلیت» و «ابدیت» باری تعالی است. از نظر همه خداپرستان، خداوند موجودی ازلی است؛ بدین معنا که در گذشته، سابقه عدم نداشته است. از طرف دیگر، خداوند موجودی ابدی است؛ یعنی در آینده هیچگاه معدوم نخواهد شد. به عبارت دیگر، خداوند هیچگاه نه در گذشته و نه در آینده، معدوم نبوده و نخواهد بود. وقتی سخن از ازلی و ابدی بودن خداوند به میان میآوریم، باید توجه داشته باشیم که معنای دقیق و شایسته آن این است که خداوند فراتر از زمان است و بر موجودات زمانی احاطه دارد و در هیچ فرضی از فروض، عدم آن حضرت ممکن نیست.
ب) منزه بودن خدا ازدیده شدن
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ؛ دیدگان، او را درک نمیکنند، ولی او دیدگان را درک میکند و او باریک بین و داناست». این نکته معرفتی درصحیفه سجادیه چنین آمده است: «الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ؛ خدایی که دیده بینندگان از دیدنش قاصر است». از نظر عقلی عملیات دیدن و رؤیت از طریق مواجهه شیء خارجی با چشم و ارتعاشات نوری ارسال و انعکاس امواج نوری صورت میپذیرد؛ یعنی اولاً باید جسم خارجی باشد؛ ثانیاً: مواجهه وهم جهتی بین جسم خارجی با چشم باشد. بنابراین چشم ما اشیای پشت سر را نمیبیند، درحالیکه خداوند نه جسم است ونه ویژگیها وخصوصیات جسم را دارد، لذا هرگزبا چشم سردیده نخواهد شد؛ زیرا که خداوند جسم نیست وخصوصیات آن را ندارد، پس دیده نمیشود.
ج) چگونگی آغاز آفرینش جهان
در صحیفه سجادیه خداشناسی با رویکرد صفات فعلی بیشتر بازتاب یافته و یکی از صفات فعلی خداوند خالقیت مبدعانه اوست. در صحیفه آمده است: «ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیّتِهِ اخْتِرَاعاً؛ به دست قدرتش آفریدگان را ایجاد کرد وآنان را براساس اراده خود صورت بخشید». ابداع، به معنای انشا و آفریدن است که بدون نمونه قبلى، ایجاد و انجام شود. هر گاه کلمه «بدیع» در باره خداى تعالى به کار رود به معناى ایجاد و آفرینش چیزى است بدون ماده و ابزار و بدون زمان و مکان؛ این گونه آفرینش و إبداع، خاص خداوند است. قرآن کریم درباره آفرینش میفرماید: «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ پدیدآورآسمانها و زمین است و چون کارى را بخواهد تنها مىگوید: باش! بىدرنگ خواهد بود». شبستری میگوید :
توانایی که در یک طرفةالعینزکاف و نون پدید آورد کونینچو قاف قدرتش دم بر قلم زدهزاران نقش بر لـوح عدم زداز آن دم گشت پیدا هر دو عالموزان دم شد هویدا جان آدمد) تقدیر رزق موجوداتدر صحیفه سجادیه درباره مقدر بودن رزق چنین آمده است: «وَ جَعَلَ لِکلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا ینْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا یزِیدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ؛ وبرای هریک ازآنان روزی معلوم وقسمت شدهای از باب لطف قرار داد.هرآن کس را که روزی فراوان داده، احدی نمیتواند بکاهد، وهرآن کس را که روزی کاسته، هیچ کس نتواند بیفزاید». باید توجه داشت خداوند روزی رسان است؛ ولی نه برخلاف جریان علل وعوامل طبیعی وقوانین حاکم بر دنیا وبدون تلاش وکوشش فرد درکسب روزی؛ پس رزق مقدر را انسان باید با کار و تلاش خود به دست آورد. سعدی میگوید:
نابــرده رنــج گــنج میسر نمـیشود مزد آن گرفت جان برادر کهکار کردهر کوعمل نکرد وعنایت امید داشتدانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرداین همان نکته معرفتی است که در فرازی ازدعای حضرت چنین آمده است:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَجَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیاةِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَغَذَّانَا بِطَیّبَاتِ الرِّزْقِ، وَأَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَأَقْنَانَا بِمَنِّهِ؛ و سپاس خدای را که در پیکرما ابزارِ گشودن اندام را سوار کرد و آلات بستن آنها را مقرر فرمود و ما را از نسیمهای حیات بخش بهرهمند کرد واعضای انجام دادن کاربه ما مرحمت فرمود، وما را با روزیهای پاکیزه خوراک داد، وبه فضلش ما را بینیاز کرد وبه عطای خود سرمایه بخشید.
یکی از صفات فعلی خداوند که همه مردم با آن ارتباط برقرار میکنند وصف بخشایشگری است. در صحیفه سجادیه آمده است: «أَنْتَ الَّذِي سَمَّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنِّي؛ تو خدایی که خود را بخشنده نامیدهاى،پس مرا ببخشاى». درنیایش نامه صحیفه نه تنها وصف بخشایشگری خداوند جلوه بیشتر دارد، بلکه بخشایشگری معرفی شده که خود راهکار جلب بخشایش خویش را نیز به بندگان نشان داده است؛ آنجا که عرضه میدارد:
أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِک بَاباً إِلَى عَفْوِک وَ سَمَّیتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِک الْبَابِ دَلِیلًا مِنْ وَحْیک لِئَلَّا یضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ - تَبَارَک اسْمُک- تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکمْ أَنْ یُکفِّرَ عَنْکمْ سَیِّئاتِکمْ وَ یُدْخِلَکمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ؛ تویی که بر بندگانت دری به سوی بخشش خود باز کردهای، وآن را باب توبه نامیدهای، و برآن درِ گشوده، راهنمایی از وحی خود قرار دادهای، تا آن را گم نکنند، پس خود فرمودی: به سوی خدا توبه خالص و بی پیرایه آورید، باشد که پروردگارتان گناهان شما را محو کند، وشما را داخل بهشتهایی نماید که نهرها از زیر آن روان است.
شناخت خداوند با صفت بخشایشگری در ساحات مختلف زندگی انسان به خصوص زندگی اجتماعی نقش بی بدیل دارد؛ برای مثال بسیاری از نزاعهای خانوادگی که سبب فروپاشی کانون گرم خانواده میگردد به جهت نبود روحیه گذشت و بخشش درزن و یا شوهر است. اگرزن یا شوهربه شناخت وباور ایمانیاش به خدای بخشایشگر توجه کند و همین صفت الهی را دروجود خویش ودرزندگی خود پیاده سازد، مشکل ترین مورد زندگی شان با اندک گذشت برطرف میگردد. حافظ چه زیبا گفته است:
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جـنایتی و امــیدم به عفــو اوست
دانم که بگـذرد زسرجرم من کـه او گرچه پریوش است و لیکنفرشته خوستو
در صحیفه سجادیه خداوند نه تنها مهربان، بلکه مهرآفرین معرفی شده است؛ آنجا که عرضه میدارد: «يَا مَنْ لَا تَفْنَى خَزَائِنُ رَحْمَتِهِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لَنَا نَصِيباً فِي رَحْمَتِكَ؛ اى خدایى که گنجینه هاى رحمت وسیع بى انتهایش فنا پذیر نیست، برمحمد وآل او درود فرست، وبراى ما هم از رحمت بی کران خویش بهره ای کامل عطا فرما». شناخت خداوند با صفت رحمت در صحیفه سجادیه مورد توجه خاص قرارگرفته و از آن جمله است: «ورَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، رَحِيمٌ بِالْخَلْقِ؛ تو مهربان به بندگان، ورحم کننده به آفریدگانت هستی». نکته درس آموز اینکه درصحیفه سجادیه نه تنها هنگام عرض نیاز، خداوند را به اسم شریف «الرّحیم» خوانده، بلکه دردفع عذاب نیز به همین اسم پناهنده شده است؛ آنجا که عرضه میدارد: «وَقِنِی بِرَحْمَتِک عَذابَ النَّارِ؛ و به رحمت خویش مرا ازعذاب آتش جهنم حفظ فرما». درمجموع شناخت خداوند با صفت مهرورزی، در فرایند حیات اجتماعی انسان نقش بیبدیل دارد. انسان با مهرورزی نه تنها خود را به کمال متعالی میرساند و صفت الهی را درخود متجلی مینماید، بلکه نرمخویی او تأثیر تربیتی در خانه و جامعه دارد؛ چنانکه تندخویی موجب پراکندگی دیگران از اطراف انسان میشود.
فهرست منابع
قران کریم، ترجمه مشکینی، قم: نشر الهادی، 1388ش.
بلخی، مولوی جلال الدین، مثنوی معنوی، تهران: نشرهرمس، 1385ش.
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، تهران: نشر هنر پارینه، 1387ش.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: نشر دارالاحیا، 1411ق.
سعدی، مصلحالدین، کلیات اشعار، تهران: نشر دوستان، 1379ش.
شبستری، محمود، گلشن راز، [بی جا]، نشر نگاه، 1391ش.
صحیفه سجادیه، تهران: نشر فیض الاسلام، 1368ش.
صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم: نشر جامعه مدرسین، [بی تا].
صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تهران: نشر دار الکتب الاسلامیه، [بی تا].
فردوسی، شاهنامه، تهران: نشر ققنوس، 1377ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران: نشر دار الکتب الاسلامیه، 1385ش.
نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، تهران: نشر فرهنگ و مطالعات، 1387ش.
نهج البلاغه، قم: نشر موسسه امیر المؤمنین، 1387ش.
دیدگاهها
تنها راه رسیدن به خدا شناسی، فقط خودشناسی است و کسی که نتواند خود را بشناسد و به زندگی جهت و هدف بدهد، هرگز به شناخت خدا نخواهد رسید.
افزودن دیدگاه جدید