جایگاه زنان برجسته از منظر قرآن کریم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، جایگاه زنان برجسته از منظر قرآن کریم.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین علیجان کریمی*
مقدمه
از دیدگاه قرآن، جنسیت، ملاک شایستگی و مقام معنوی در نزد خدا نیست؛ از این رو همانگونه که مردان بزرگی از انبیا و اولیا سرمشق انسانها قرار گرفتهاند، زنان برجستهای بودهاند که در ابعاد مختلف عبادی، اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی میتوانند سرمشق مومنان باشند. برای نمونه قرآن برای مومنان ـ چه زن و چه مرد ـ دو بانو را سرمشق قرار داده است: یکی آسیه همسر فرعون و دیگری، مریم دختر عمران؛ آنجا که میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ... وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ؛[1] اولی، به سبب مخالفت با نظام مستبد فرعونی و بیزاری از تبهکاریهای فرعون و دومی، به دلیل حفظ پاکدامنی، تصدیق کتابهای آسمانی و انبیا و نیز اطاعت خاضعانه از فرمانهای خدا».
مقام زن پیش از اسلام
با مقایسه مقام و ارزش زن در اسلام با پیش از اسلام از ملتهای مختلف، ارزش کار اسلام بیشتر نمایان میشود. در جزیرهالعرب پیش از اسلام، زن همانند کالایی به ارث برده میشد؛ هر کس وارثِ مال میت بود، همسر او را نیز به ارث برده، از ازدواجش جلوگیری میکرد تا اینکه بمیرد و اموالش را به ارث ببرد. برخی نیز بر همسر خود آنقدر سختگیری میکردند تا زن بیچاره به اجبار مهرش را ببخشد و خود را آزاد کند. خداوند متعال مردم را آشکارا از این عمل ظالمانه نهی کرده است؛ آنجا که میفرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ؛[2] اى کسانى که ایمان آوردهاید! بر شما روا نیست که زنان را بهرغم آنکه خواهان ازدواجاند، از ازدواج بازدارید تا از آنان ارث ببرید، و نباید بر همسران خود سخت بگیرید تا بخشى از آنچه مَهرشان کردهاید در برابر طلاقشان بازستانید.
بدتر از این عمل ناپسند، برخی دختردار شدن را مایه ننگ میدانستند، به طوری که اگر چنین میشد او را زنده به گور میکردند.[3] جاهای دیگر نیز، با زنان رفتارهایی مشابه صورت میگرفت. برای نمونه، در مصر تا پیش از آنکه به دست سپاه اسلام فتح شود، مرسوم بود در روز معینی از سال یک دختر را برای زیاد شدن آب نیل در آن غرق میکردند.
تساوی زن و مرد در آفرینش
در نگاه قرآن کریم، زن و مرد از جهت انسان بودن مساوی بوده، سرشت یگانهای (نفس واحده) دارند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ».[4] در بعضی آیات به آفرینش بشر- چه زن و چه مرد - از گِل اشاره شده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طین».[5] همچنین روحی که در کالبد هر انسانی دمیده میشود، مذکر یا مونث نیست. افزون بر آن، بسیاری از خطابهای قرآن، مانند «یا أَیُّهَا النَّاسُ [6]« «یا ایها الانسان»[7] شامل عموم انسانها، فارغ از زن و مرد بودن یا رنگ و نژاد و یا هر تمایز دیگری است. بنابراین، هیچ کدام از جهت ماده خلقت و انسانیت بر دیگری برتری ندارد.
تساوی زن و مرد در دستیابی به مقامات معنوی
قرآن کریم به صراحت از همسانی زن و مرد در استعداد دستیابی به مقامات معنوی و بهرهمندی از پاداش اخروی سخن گفته است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون؛[8] هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و با ایمان باشد، بیتردید او را به زندگی پاک و پاکیزهای زنده خواهیم داشت، و به چنین کسانى بر پایه بهترین کارى که انجام مىدادند، پاداش خواهیم داد». بنابراین، تمام خطابهایی که به مومنان شده هر چند به لفظِ مذکر باشند، شامل زنان نیز میشود.
در سوره احزاب از زنان و مردان دارای فضیلت در کنار هم یاد شده و بشارت بهرهمندی از آمرزش و پاداش بزرگ به هر دو گروه داده شده است. هر زن یا مردی که دارای این صفات باشد، در نظر خدا برجسته و نمونه است: پایبندی به احکام دین، دین باور، اطاعت خاضعانه از خدا و رسولش، راستگویی، شکیبایی در امور، فروتنی، انفاق، روزهداری، پاکدامنی و یاد خدا با زبان و دل. چنین مردان و زنانی به طور مساوی از آمرزش و پاداش بزرگ اخروی بهرهمند خواهند بود.[9]
تساوی زن و مرد در حقوق
با توجه به همسانی زن و مرد در سرشت انسانی و تساوی آنان در شایستگی برای کسب مقامات معنوی، زن همانند مرد از حقوقی برخوردار است. جامعترین و جالبترین جمله درباره حقوق مساوی زن و مرد، این آیه است:[10] «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوف؛ و مانند همان وظایفى که به سود مردان بر عهدۀ زنان است، بهطور شایسته، به سود زنان بر عهدۀ مردان مىباشد». البته این تساوی با حفظ وزن اجتماعی افراد و نقش آنان در زندگی اجتماعی است.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از فتح مکه همانگونه که از مومنان بیعت گرفت، به فرمان خدا موظف شد از زنان نیز بیعت بگیرد؛[12] به این صورت که ظرف آبی گذاشتند، پیامبر دست مبارک خود را در آب گذاشت و هر زنی که میخواست بیعت کند دستش را درظرف آب مینهاد.[13] بر این اساس، یکی از حقوق اساسی زنان مشارکت سیاسی است.
زنانِ برجسته و تاریخساز
بر اساس گزارش قرآن از تاریخ ادیان و امتهای گذشته زنانی بودهاند که دوشادوش مردانِ بزرگ، انبیا و اولیا، تاریخساز و منشا تحولات بزرگ اجتماعی بودهاند و میتوانند سرمشق زنان با ایمان و بلکه مردان با ایمان باشند. برخی از این زنان، در پیشرفت توحید و نجات جان انبیا: و بعضی، در حفظ پاکدامنی و تربیت فرزند نمونه بودهاند. در اینجا به چند مورد از آنان اشاره میشود:
یوکابد،آسیه و کلثوم
فرعون نگران ظهور مردی از تبار بنیاسرائیل بود که حاکمیت بلامنازع او را به خطر بیندازد؛ از این رو به فرمان وی هر پسری که به دنیا میآمد به قتل میرسید: «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُم».[14] اما این سه زن، در پرورش حضرت موسی(علیه السلام) و نجات جان وی که با نبوت و رهبری ایشان بنیاسرائیل از ستم فرعونیان رهایی یافتند، نقش موثری ایفا کردند.
از آنجا که خداوند متعال اراده کرده بود مستضعفان بنیاسرائیل را از شرِّ فرعون نجات دهد و وارث حکومت فرعون سازد[15]، پس از تولد حضرت موسی، خدا به مادرش(یوکابد[16]) دلداری داده، به وی الهام کرد بدون نگرانی او را شیر دهد و هنگامى که احساس خطر کرد، وى را در دریا (نیل) بیفکند؛ همچنین وعده داد که فرزندش را برگردانده، از پیامبران قرار میدهد.[17]
وقی که جریان آب، موسی را به کاخ فرعون رساند، ماموران نوزاد را نزد فرعون و آسیه بردند. آنها پی بردند که این نوزاد متعلق به بنی اسرائیل است؛ از این رو فرعون بر اساس سیاستِ نسل کشی خود، تصمیم به قتل وی گرفت. اینجا بود که خدا اراده خودش را از طریق آسیه در حفظ جان موسی به کار گرفت و آسیه با استفاده از سلاح عاطفه و امید، فرعون را از تصمیم خود منصرف ساخت: «قُرَّتُ عَيْنٍ لي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدا؛[18] نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم».
پس از آن نوبت به نقش آفرینی کلثوم خواهر موسی[19] میرسد. وقتی یوکابد موسی را به نیل افکند احساسات و عواطف مادری وی به جوشش آمد؛ او نگران شیرخواره خود بود. از این رو خداوند به خواهر موسی(علیه السلام) فرمان داد تا از دور بدون اینکه فرعونیان متوجه شوند اوضاع را زیر نظر بگیرد. از آنجا که خدا به اراده تکوینی خود موسی(علیه السلام) را از گرفتن سینه هر دایهای منع کرده بود، کلثوم که خود را آهسته آهسته به دربار فرعون رسانده بود، به آنان پیشنهاد داد خانوادهای را میشناسد که میتوانند کفالت موسی7 را بر عهده بگیرند و از این راه مادرش را به عنوان دایه معرفی کرد. وقتی فرعونیان دیدند موسی7 فقط از سینه این دایه ـ که کسی جز مادر موسی نبود ـ شیر میخورد، موسی را به وی سپردند و وعده خداوند به مادر موسی مبنی بر برگرداندن ایشان به این بانو محقق شد.[20]
الگوبودن آسیه(سلام الله علیها) برای مومنان
آسیه(سلام الله علیها) به جز نجات جان موسی(علیه السلام) و پرورش وی در دامن خود، کوشید مانع از قتل مومن آلفرعون (حزقیل[21]) شود. وی تا آن زمان در پوشش تقیه،ایمان خود را حفظ کرده بود و به فرموده رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، لحظهای به خدا کفر نورزید.[22] فرعون وقتی به ایمان او پی برد، با میخکوب کردن بدنش به زمین و گذاشتن سنگی بر سینههایش وی را به شهادت رساند.[23] آسیه در این حال از خداوند متعال دو چیز خواست: 1. خانهای در بهشت؛ 2. نجات از دست ستمگران.[24] آسیه با مراقبت از ایمان خود، حفظ جان موسی و پرورش او در دامن محبت خود و در پایان با شهادت در راه خدا، سرمشق و الگوی مومنان قرار گرفت.[25] در حدیثی از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) برترین زنان (و در روایتی برترین مردم) بهشتی چهار نفرند: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.[26] آسیه در حالی از برترین زنان به شمار آمده، که شوهرش فرعون، مستکبر، مفسد، شکنجهگر و آدمکش بود.[27]
حَنّه، اَشیاع و مریم(سلام الله علیها)
این سه زن، در برههای از تاریخ بنیاسرائیل نقش مهمی در تربیت فرزند، تحولات دینی و رسالت انبیا داشتهاند. حنه و اشیاع خواهر بودند: اولی همسر عمران[28] (از شخصیتهای بزرگ بنیاسرائیل و به گفتهای یکی از انبیای الهی) و مادر بزرگ عیسی و دومی همسر زکریا[29] و مادر یحیی بوده است. پس از این دو بانو، مادر عیسی (علیه السلام) است که قرآن بارها از این بانوی بزرگ تجلیل کرده است.
مادرِ یحیی به مریم در نهفت پیشتر ار وضعِ حملِ خویش گفت
که یقین دیدم درونِ تو شهی است که اُولُوالعزم و، رسولِ آگهی است
چون برابر اوفتادم با تو من کرد سجده حملِ من اندر زَمَن
این جَنین، مر آن جَنین را سجده کرد کز سجودش در تَنَم افتاد درد
گفت مریم: من درونِ خویش هم سجدهیی دیدم از این طفلِ شکم[30]
حنه
در بنی اسرائیل مرسوم بود پسران را برای خدمت به معبد نذر میکردند؛ از این رو حَنَّه وقتى باردار شد با این تصور که فرزندش پسر خواهد بود، او را نذر کنیسه کرد[31]، اما بر خلاف انتظار فرزندش دختر بود.آنگاه وی از روی حسرت گفت: خدایا! آن فرزند پسری که من خواستم مانند این دختر نیست: «وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى»[32] (زیرا تصور میکرد فقط پسران میتوانند خادم معبد باشند). این بانوی بزرگ از چند جهت میتواند سرمشق باشد: اول اینکه ناسپاسی نکرد و ناامید نشد، نام نوزادش را مریم (کنیزکِ خدا، خادمه) نهاد و از خدا خواست او و نسلش را از شر شیطان در امان بدارد[33]. دوم اینکه، پس از بزرگ شدن مریم(سلام الله علیها) او را برای خدمت به کنیسه فرستاد و با این عمل خود این رسم را که فقط پسران میتوانند خادم معبد باشند، در هم شکست.
مریم(سلام الله علیها)
این بانوی بزرگ از همان دوران نوزادی به قدری عزیز شد که پس از مرگ پدرش بر سرِ کفالتِ او بین بزرگان بنیاسرائیل اختلاف ایجاد شد.[34] سرانجام آنان توافق کردند قرعه بزنند.[35] مریم(سلام الله علیها) چنان مورد عنایت و لطف خدا قرار گرفت که مستقیما رشد و تربیت او را عهدهدار شد و سرپرستىاش را بر عهدۀ زکریا7 نهاد. زمانی که ایشان توانایی خدمت در کنیسه را پیدا کرد، اولین دختری بود که به این جایگاه نایل آمد. هرگاه زکریا(علیه السلام) در محراب عبادت بر مریم وارد مىشد، نزد او رزقى مىیافت که انتظارش را نداشت. آنگاه میگفت: «اى مریم! این از کجا براى تو آمده است؟» مریم گفت: «این ازسوی خداست. خدا به هرکه خواهد، بدون محاسبۀ عملش روزى مىدهد».[36]
از حضرت مریم(سلام الله علیها) در قرآن به عنوان بانویی پاکدامن،[37] تربیت شده از سوی خدا،[38] عابده،[39] نمازگزار[40] و در یک کلام، بانویی که فرشتگان به او مژده دادند برگزیده و پاک ساخته است و بر زنان دوران خود برتری دارد، یاد شده است.[41] از این روست که ایشان الگوی همه مردان و زنان قرار گرفته است.[42]
خدیجه و فاطمه سلام الله علیهما
خدیجه(سلام الله علیها) در نسب از برترین زنان قریش و دختر یکی از بزرگان بنی اسد به نام خویلد و مادرش فاطمه از قبیله قریش بود.[43] زنی تاجر و بسیار ثروتمند که پیش از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او خواست کاروان تجاری اش را تا شام همراهی کند.[44] پس از همین سفر، ابوطالب با جمعی از بزرگان بنی هاشم به خواستگاری خدیجه برای ازدواج با پیامبر اسلام رفتند. این بانوی بزرگ پس از پذیرش ازدواج با آن حضرت، مهریه را از مال خودش قرار داد.[45] او نخستین زنی بود که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد و همه اموالش را در راه اسلام انفاق کرد.[46] به گفته مفسران آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى؛[47] و تو را فقیر یافت و بىنیاز نمود» در شان حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نازل شده که با ثروت وی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از فقر نجات یافت.[48] رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را یکی از زنان برتر عالم و بهشت دانسته است.[49] پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا آخر عمر شریفشان همواره از ایشان به نیکی یاد میکرد.[50] همچنین از او به عنوان مصداق بارز مقربون در آیه «عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»[51] یاد شده و آیات «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»[52] یاد شده است.[53] حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از آن جهت سرمشق است که در سختیها حامی شوهرش بود. ایشان مادر فاطمه(سلام الله علیها) و منشا کوثر رسول الله(صلی الله علیه و آله) شد.
زمانی که دشمنان سرسخت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نتوانستند مانع رسالت حضرت شوند، بر اساس تفکر قبیلگی، خودشان را دلخوش کردند که ایشان پسر ندارد تا پس از مرگش راهش را ادامه دهد.آنگاه سوره کوثر نازل شد و در مقام دلداری به حضرت فرمود: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ».[54] فخر رازی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، پس از اشاره به اینکه بنا به قولی مراد از کوثر فرزندان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) هستند، نوشته است: ببینید چه تعداد از ذریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) شهید شدند؛ با این وجود نسل حضرت در همه عالم گسترش یافته و بزرگانی چون باقر، صادق، کاظم، رضا:، نفس زکیه و... از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هستند، ولی از بنی امیه یک نفر که قابل ذکر باشد، باقی نمانده است.[55] آری، همانگونه که خداوند متعال به عمران و حنه، حضرت مریم(سلام الله علیها) را داد که بسی با برکت تر از پسری بود که انتظارش را داشتند، به حضرت خدیجه و پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(سلام الله علیها) را عطا کرد که نسل پاک پیامبر(صلی الله علیه و آله) از طریق وی گسترش یافت.
افزون بر ذکر قرآن از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به عنوان کوثر، آیات فراوانی منحصرا به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شخص ایشان اشاره دارد، مانند آیات سوره مباهله،[56] تطهیر،[57] مودت[58] و دهر.[59]
برکات معنوی فاطمه(سلام الله علیها) پس از شهادت آن حضرت، در فرزندان و نسل وی تداوم یافت که نمونه آن زینب کبری (سلام الله علیها) چشمهای از کوثر فاطمه است. اوج ایثار و فداکاری و شجاعت مثال زدنی آن بانوی مکرم را در کربلا و دوران اسارت میتوان دید. ایشان یادگار شایسته مادربزرگش خدیجه و مادر بزرگوارش فاطمه (سلام الله علیها) بود.
به طور کلی در هر دوره تاریخی در کنار مردان بزرگ، زنان بزرگی نیز نقش آفرینی کردهاند که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
هاجر در کنار ابراهیم، بلقیس همراه سلیمان، آسیه در کنار موسى، دختران شعیب همراه شعیب، مریم کنار عیسى، همسر ایوب همراه ایوب پیغمبر، خدیجه کنار پیغمبر، فاطمه همراه امیر المومنین، زینب کنار امام حسین(علیه السلام) و در کنار حضرت مهدى4 نیز 313 نفر یار باوفاست که پنجاه نفر از آنها زناند.[60]
فهرست منابع
قرآن کریم
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت: چاپ اول، دارصادر، 1967م.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت: دارالجیل،(بیتا).
ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مصحح: محمدجعفر یاحقی، چاپ سوم، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1376ش.
بلاذری، احمد بن یحیی، انسابالاشراف، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، 1417ق.
حسکانی، عبیداللّه بن عبداللّه، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق محمدباقر محمودی، قم: موسسة الطبع و النشر،1393ق.
رازی، عمر بن محمد، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، (بیجا)، (بینا)، (بیتا).
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بیروت: دار القلم، الدار الشامی، 1412ق.
شبسترى، عبدالحسین، اعلام القرآن، چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1379ش.
صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1362ش.
طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (بیجا): منشورات اسماعیلیان (بیتا).
طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، چاپ اول، اردن ـ اربد: دار الکتاب الثقافی، 2008م.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، چاپ اول، بیروت: انتشارات اعلمی، 1415ق.
طبری، محبالدین، ذخائر العقبى فی مناقب ذوى القربى، قاهره: مکتبة القدسی، 1356ق.
طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلام، 1412ق.
عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر العیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ اول، تهران: المطبعة العلمیة، 1380ش.
قرائتی، محسن، برنامه درسهایى از قرآن سال 67، زن در قرآن، (بیجا)، (بینا)، (بیتا).
قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق موسوى جزائرى، طیّب، چاپ سوم، قم: دار الکتاب، 1404ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى، تحقیق علی اکبر غفاری، محمد آخوندی؛ چاپ اول، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
مقاتل، ابن سلیمان، تفسیر مقاتل، محقق: شحاته، عبدالله محمود، چاپ اول، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1423ق.
* پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[1]. تحریم: 11 – 12.
[2]. نساء: 19.
[3]. نحل: 58-59 و زخرف: 17.
[4]. نساء:1 .
[5]. انعام: 2، اعراف: 12و سجده: 7.
[6]. برای نمونه: بقره:21،16و نساء:1، 170.
[7]. برای نمونه: انشقاق: 6.
[8]. نحل: 97.
[9]. احزاب: 35 .
[10]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 575.
[11]. محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص232.
[12]. ممتحنه: 12.
[13]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 457.
[14]. بقره: 49؛ ابراهیم: 6؛ قصص: 4.
[15]. قصص: 5.
[16]. عبدالحسین شبسترى، أعلام القرآن، ص 160.
[17]. قصص: 7.
[18]. همان:9.
[19]. عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج4، ص 438.
[20]. قصص: 11-13.
[21]. على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمی، ج2، ص348.
[22]. محمد بن علی صدوق، الخصال، ج 1، ص 174.
[23]. حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان، ج 20، ص 269.
[24]. تحریم: 11.
[25]. همان.
[26]. محبالدین طبری، ذخائر العقبى، ج1، ص 42، یوسف بن عبدالله بن عبدالبِرّ، الاستیعاب، ج4، ص1821.
[27]. قصص: 4.
[28]. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، ج1، ص271.
[29]. سلیمان بن احمد طبرانی، تفسیر الکبیر، ج2، ص 42.
[30]. جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات 3606 - 3602.
[31]. آلعمران: 35. علامه طباطبایی جمله «وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى» را سخن خدا در پاسخ به تعجب حنه دانسته است. در این صورت خداوند به حنه فرموده: آن پسری که مورد نظر تو بود مانند این دختر نیست، زیرا تو نذر کرده بودی خدمتگزار کنیسه باشد، ولی این دختر نه تنها خود عابده و خدمتگزار کنیسه خواهد بود، بلکه در آینده مادر یکی از پیامبران اولوالعزم یعنی عیسی 7 است (محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 171- 172).
[32]. آلعمران: 36
[33]. ملا فتح االه کاشانی، منهجالصادقین، ج2، ص 212؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج4، ص 291.
[34]. محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 173، ح 47.
[35]. آلعمران: 44.
[36]. آلعمران: 37.
[37]. همان: 47؛ مریم: 8- 23؛ تحریم : 12.
[38]. آلعمران: 37.
[39]. همان.
[40]. همان: 47.
[41]. همان: 42.
[42]. تحریم: 11 – 12.
[43]. احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج1، ص 369.
[44]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 156.
[45]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافى، ج 5، ص 374.
[46]. یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستیعاب، ج 4، ص 380.
[47]. ضحی : 8.
[48]. فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 10، ص 767.
[49]. محمد بن علی صدوق، الخصال، ج 1، ص 206.
[50]. یوسف بن عبدالله ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 4، ص 384.
[51]. واقعه : 10 – 11.
[52]. مطففین: 28.
[53]. على بن ابراهیم قمی، تفسیر القمى، ج 2، ص 412؛ عبیداللّه بن عبد اللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 2، ص 425.
[54]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 703.
[55]. عمر بن محمد رازی، التفسیر الکبیر، ج 32، ص 313.
[56]. آلعمران: 61.
[57]. احزاب: 33.
[58]. شوری: 23.
[59]. دهر: 5 – 10.
[60]. محسن قرائتی، برنامه درسهایى از قرآن سال67، زندرقرآن(2)، ص4.
افزودن دیدگاه جدید