نگاهی به شفابخشی قرآن کریم
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، نگاهی به شفابخشی قرآن کریم.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی محمدی*
مقدمه
در چند آیه، قرآن به عنوان «شفا» معرفی شده است؛ از جمله در سوره اسراء میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً؛[1] و از قرآن آنچه شفا و رحمت است، براى مؤمنان نازل مىکنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید. در آیه 57 سوره یونس نیز میفرماید: «یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در قلبهاست و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان». در آیه 44 سوره فصلت و 14 سوره توبه نیز به شفا بودن قرآن اشاره شده است، اما قرآن کریم چه دردهایی را درمان میکند؟ دانستن این مطلب برای همه مسلمانان بسیار سودمند، درسآموز و راهنماست. واژه «شِفاء» (به كسر حرف شین) به معنى صحت و سلامت است. شفاء، یعنی از بیماری خوب شدن[2] و نقطه مقابل آن، بیماری است. بیماری به انواع مختلف جسمی، روحی، فردی، اجتماعی و ... تقسیم میشود؛ بر این اساس مقصود از شفا، عام است که شامل همه دردهای جسمی وروحی میشود. این نوشتار میکوشد شفابخشی قرآن را در دو حوزه جسمی و روحی تبیین نماید.
درمان بیماری جسمی
هدف اصلی نزول قرآن کریم، هدایت و تربیت معنوى افراد و جامعه و رساندن آدمی به کمال است و نباید شأن قرآن را در حد یک کتاب طبی و بهداشتی فروکاست. بنا بر روایات، بررسیهای دقیق علمی و تجربههای فراوان یکی از آثار قرائت قرآن، تبرک و عمل به این کتاب الهی، درمان بیماریهای جسمی و روحی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده است: «وقتى برای چشم يكى از شما عارضه (بیماری) رخ داد، آيةالكرسى را بخواند و در دل بداند كه خدا او را شفای مىدهد. به درستى كه انشاءاللَّه خدا او را شفا مىبخشد».[3] در روایتی نیز نقل شده است: امام حسين(علیه السلام) مريض شد. حضرت زهرا3 او را در آغوش گرفت و به خدمت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض كرد: «يا رسولاللَّه! از خدا بخواه فرزندت را شفا دهد». پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «دخترم! به درستى كه خدایی كه او را به تو عطا كرده است، قادر است او را شفا دهد». جبرئيل نازل شد و گفت: «يا محمد! ... پيالهاى از آب بگير و سوره حمد را چهل بار در آن بخوان؛ سپس آن را بر او بپاش كه خدا او را شفا مىدهد». حضرت همين كار را كرد و امام حسین(علیه السلام) به فرمان خدا شفا يافت.[4] از همین روست که برخی عالمان دینی برای تحمل درد قرآن میخواندند. نقل است:
مرحوم آیتالله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، اما ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود. پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بیهوش کردن را به پزشکان ندادند (چون به نظر ایشان در صورت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد) و به پزشکان معالج فرمودند: «هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل جراحی شوید. من توجهم به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمیآید (یعنی ایشان آنچنان به قرآن توجه پیدا میکنند که احساس درد نخواهند کرد). همانطور هم شد و مقارن اتمام عمل جراحی، قرائت سوره انعام نیز به آخر رسید.[5]
بخوان آيات بس زيبای قرآن كلام نغز و روحافزای قرآن
سحرگاهان تلاوت كن به اخلاص سپس انديشه در معنای قرآن
بخوان اين معجزه وآنگه بينديش همين بس شاهد گويای قرآن
شفای آنچه درد است و مصائب بجوی از مكتب والای قرآن
هدايت آفرين است و سعادت اطاعت گر كنی فتوای قرآن[6]
البته غیر از موارد معجزات که بسیار محدود است،[7] در سایر موارد کسی نباید برای درمان بیماری به جای مراجعه به پزشک، تنها در گوشهای بنشیند و قرآن و دعا بخواند؛ زیرا خدا در آیات قرآن برای درمان بیماریهای جسمی دو راهکار اساسی بیان داشته است که شامل درمان از طریق اسباب ظاهری و اسباب باطنی است. در درمان بیماریهای جسمی نیز نباید تنها به اسباب ظاهری اکتفا کرد؛ زیرا اسباب معنوی نیز یکی از راههای مهم درمان جسمی و روحی محسوب میشود. بنابراین در درمان هم از اسباب ظاهری و هم از اسباب باطنی میتوان استفاده نمود؛ چرا که خداوند در اسباب ظاهری نیز شفا قرار داد است. برای مثال در درمان حضرت یونس(علیه السلام) از دو اسباب ظاهری و باطنی استفاده شده است؛ زیرا همراه با دعا و توبه و استغفار ایشان که در قالب ذکر یونسیه[8] بیان شده است، خداوند از طریق کدو بیماری ظاهری و پوستی ایشان را درمان کرد.[9] در روایات اسلامی نیز این نکته مورد توجه خاص قرار گرفته است. بنابراین نباید گمان کرد که اسباب مادی مانند پزشک و دارو تنها موجب درمان است؛ بلکه این اراده و مشیت الهی است که درمان را در اسباب ظاهری برای انسان قرار داده است.
درمان بیماریهای روحى
بیتردید قرآن، نسخه شفابخش درد روحی و اخلاقی است؛ همان دردی که امروزه برخی انسانها به آن گرفتارند؛ یعنی برخی آرامش روحی و روانی ندارند و استرس تمام وجود آنان را فراگرفته است. برخی نیز گرفتار بیماریهای اخلاقی و اعتقادی هستند. قرآن نقش بنیادی در درمان این مشکل دارد؛ یعنی تلاوت و عمل به قرآن، به انسان آرامش میدهد؛ چنانکه برخى روانشناسان با تحقیق در آیات قرآن به یافتههای ذیل دست یافتهاند:
1. مداومت بر قرائت قرآن، نقش مؤثرى در رویارویى با اضطراب دارد. فهم قرآن نیز در مقابله با اضطراب مؤثر است.[10]
2. نتیجه تحقیقى بر 60 دختر جوان، گویای آن است که رویارویى میزان اضطراب و گرایش به افسردگى در گروهى که طى ۶ ماه روزانه حداقل نیمساعت به قرائت قرآن مىپرداختند، بهطور چشمگیرى کمتر از دیگران است.[11]
3. در تحقیقی که میان 100 نفر از دانشآموزان انجام شد، ثابت گردید که قرائت قرآن بر کاهش استراس آنان اثرگذار بود.
4. بنا بر پژوهش انجام گرفته میان دهها نفر از بیماران دیالیزی، کیفیت دیالیز هنگام شنیدن صوت قرآن بهبود مییابد.
5. با شنیدن صوت قرآن، شدت درد زایمان زنان باردار کاهش مییابد.[12]
بیماریهای روحی، انواع مختلفی دارد که به شفابخشی قرآن در بیماریهای اخلاقی و اعتقادی اشاره میشود.
1. درمان بیماریهاى اخلاقی
ممكن است انسان از نظر جسمی سالم، و از نظر روحی و اخلاقی بیمار باشد؛ برای مثال عقده روانى داشته باشد یا متکبر باشد. برای درمان فرد متکبر نمیتوان از داروخانه دارویی تهیه کرد تا تکبرش به تواضع تبدیل شود. همچنین نمیتوان با تزریق آمپول یا مصرف قرص انسان قسىّالقلب را به انسان عطوف، مهربان و با شفقت و رحمت مبدل نمود. معالجه بیماریهای اخلاقی راه ديگرى دارد.[13] قرآن درباره بیماری روحی فرموده است: «في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً؛[14] در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است. خداوند بر بيمارى آنان افزود». در آیه دیگری نیز از قرآن به عنوان شفا یاد شده است که ناظر به درمان روحی و اخلاقی است: «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور».[15] در تفسیر این آیه شریفه آمده است: «منظور از شفا دادن بيمارى دلها و يا به تعبير قرآن، شفاى چيزى كه در سينههاست؛ همان آلودگیهاى معنوى و روحانى است، مانند بخل و كينه و حسد و جبن و شرک و نفاق و امثال اينها كه همه از بيماريهاى روحى و معنوى است».[16]
قرآن براى همه کسانی که مىخواهند با کبر، غرور، حسد، نفاق و سایر بیماریهای اخلاقی مبارزه کنند، نسخه شفابخش است؛ برای مثال حسد نمونهای از بیماریهای اخلاقی است. آدم حسود هنگامی که خير و نعمتى را در ديگران مىبيند، آرزو دارد که آن نعمت برای او شود. این در حالی است که انسان سالم به آن نعمت غطبه میخورد و از خدا میخواهد که آن نعمت به او نیز داده شود. قرآن برای ریشهکن کردن این بیماری، توصیههای مهمی را در چند مرحله ارائه نموده است. در مرحله اول، 14 اثر از آثار حسد را بازگو کرده است.[17] شناختن آثار حسد میتواند موجب ریشهکن شدن این بیماری خطرناک شود. در مرحله دوم درخواست از فضل خدا، بهرهمندى از عطاياى الهى[18] و توجه به حكمت و علم خدا در برتریها و تفاوتها را راه نجات از حسادت دانسته و فرموده است: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ ...؛[19] برتریهايى را كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده، آرزو نكنيد (اين تفاوتهاى طبيعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما و بر طبق عدالت است)».[20]
بیتوجهی به این درمان قرآن و چشم داشتن به آنچه خداوند به دیگران عنایت کرده و حسادت نسبت به آن، موجب میشود آدمی گرفتار گردابی شود که دنیا و آخرتش را تباه کند. فرد حسود گاهی به مرحلهاى مىرسد كه حاضر است صد درصد به خود صدمه بزند تا شاید پنجاه درجه به دیگری صدمه وارد شود؛[21] چنانکه نقل است:
در زمان يكى از خلفا، مرد ثروتمندى غلامى را خريد. او با غلامش بهترین رفتار را داشت تا آنجا که حاضر شد به شرطی او را آزاد كند و سرمايه نقدی بسیاری نیز به او بدهد. غلام گفت: «هر چه تو بگويى، اطاعت مىكنم. تو ولىنعمت من هستى و به من حيات دادى». مرد گفت: «نه، بايد قول قطعى بدهى». وقتی غلام قول داد، ارباب گفت: «شرط من اين است كه در نیمهشب و پشتبام همسایه، سر مرا ببرى». غلام با تعجب پرسید: «چرا؟». ارباب گفت: «چون این همسایه در همه چیز از من پيش افتاده است. من در آتش حسد مىسوزم، مىخواهم قتلى به پاى او بيفتد و او را زندانى كنند». غلام پذیرفت و سر ارباب را بريد. سرمایه نقدی را هم برداشت و رفت. خبر در همه جا پيچيد. آن مرد همسايه را به زندان بردند، ولى همه مىگفتند اگر او قاتل باشد، روى پشتبام خانه خودش اين كار را نمىكند؛ پس قضيه چيست؟ در این میان وجدان غلام او را راحت نگذاشت، پيش حكومت وقت رفت و حقيقت را گفت. قاضی نیز غلام و همسایه مقتول را آزاد كرد.[22]
دستورات شفابخش اخلاقی
قران دستورهای شفابخش بسیاری برای درمان بیماریهای اخلاقی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1. دعوت به صبر[23] و اثر آن در کاهش فشارهاى روانى؛
2. دعوت به توکل به خدا[24] و نقش آن در آرامش انسان؛
3. دعوت به یاد خدا[25] و آرامش دل؛
4. دعوت به عبادات بهویژه نماز و روزه؛[26]
2. درمان بیماریهای اعتقادى
مهمترین بخش از شفابخشی قرآن، درمان بیماریهای اعتقادی است. نزول قرآن در مرحله اول براى درمان این دسته از بیماریهاست تا مردم از شرک و کفر و تاریکى به توحید و اسلام و روشنایى هدایت شوند؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرموده است: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ؛[27] پس درمان خود را از قرآن بخواهيد و در سختىها از قرآن يارى بطلبيد كه در قرآن، درمان بزرگترين بيمارىها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى است».
قرآن نیز در آیات متعددى هدفش را خروج بشر از ظلمت کفر به نور ایمان، از تاریکی بتپرستی به نور خداپرستی و از سیاهی پیروی طاغوت به سپیدی همراهی با ولایت معرفى کرده و فرموده است: «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ؛[28] او كسى است كه آيات روشنى بر بندهاش [محمد] نازل مىكند تا شما را از تاريكیها به سوى نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است». بنا بر نظر مفسران، منظور از تاريكیها در این آیه، ظلمت کفر و منظور از نور، ایمان است که قرآن کریم به توفيق الهی و هدايت و لطف او و دليلها،[29] انسان را از قعر جهنم به قرب الهی میرساند؛ همان قرآنى كه پردههاى ظلمت كفر و ضلالت و نادانى را مىدرد و آفتاب ايمان و آگاهى را در درون جان انسان طالع مىكند. [30] مولای متقیان، علی(علیه السلام) در توصیف مؤمنان باتقوا و شفابخشی قرآن فرموده است:
أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ؛[31] پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مىخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مىيابند. وقتى به آيهاى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پر شوق در آن خيره شوند و گمان مىبرند كه نعمتهاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد و هر گاه به آيهاى مىرسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مىسپارند و گويا صداى بر هم خوردن شعلههاى آتش در گوششان طنينافكن است.
نقش قرآن در درمان بیماریهای اعتقادی را میتوان در این داستان مشاهده کرد:
مُصعب بن عمیر بنا به درخواست اسعد بن زُراره، از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به مدینه اعزام شده بود. این دو نفر تصمیم گرفتند که سران یثرب را از راه منطق به اسلام دعوت کنند. روزی وارد باغی شدند که جمعی از مسلمانان در آنجا بودند. در آن میان سعد بن معاذ و اُسَید بن حضیر که از سران قبیله بنیعبدالله بودند، حضور داشتند. سعد بن معاذ به اُسید گفت: «شمشیر خود را از نیام بیرون آور و به سوی این دو نفر برو و به آنها بگو از تبلیغ اسلام دست بردارند و با سخنان و بیانات خود، سادهلوحان ما را گول نزنند. از آنجا که اسعد بن زراره، پسرخاله من است؛ من از آن شرم دارم که خودم با شمشیر برهنه با او روبهرو گردم. اُسید با صورت افروخته و شمشیر برهنه سر راه دو نفر را گرفت و سخنان فوق را با لحن شدیدی ادا کرد. مصعب بن عمیر به اُسید گفت: «ممکن است لحظهای بنشینی و با هم گفتگو کنیم؟ هر گاه موافق طبع و میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمدهایم، بر میگردیم». اُسید گفت: «سخن از روی انصاف گفتی» و لحظهای چند نشست و شمشیر خود را غلاف کرد. مُصعب آیاتی از قرآن کریم را تلاوت نمود. حقایق نورانی قرآن و جذابیت و شیرینی آن و قدرت منطق مصعب، او را به زانو درآورد؛ از خود بیاختیار شد و گفت: «راه مسلمان شدن چیست؟». آن دو گفتند: «به یکتایی خدا گواهی میدهید، بدن و جامه خود را در آب میشویید و نماز میگذارید». اُسید در حوض آبی که در آن نقطه بود، غسل کرد و جامه خود را شست و در حالی که شهادتین را زمزمه میکرد، به سوی سعد برگشت و جریان را تشریح کرد. سعد بن معاذ در حالی که خشم سراسر بدن او را فراگرفته بود، بلند شد که این دو نفر را از کار تبلیغ بازدارد و خون آنها را بریزد. وی نیز در برابر منطق قوی و محکم مصعب به زانو درآمد، در برابر آنها انگشت ندامت از تصمیمی که گرفته بود، به دندان گرفت و در همان نقطه غسل کرد و جامه را آب کشید. سپس به سوی قوم برگشت و به آنها گفت: «من در میان شما چه موقعیتی دارم؟». گفتند: «تو سرور و رئیس قبیله ما هستی». او گفت: «من با هیچ فردی از زن و مرد قبیله سخن نخواهم گفت، مگر اینکه به آیین اسلام بگرود». مدتی نگذشت که تمام قبیله پیش از آنکه حتی رسولخدا(صلی الله علیه و آله) را ببینند، اسلام آوردند و از مدافعان آیین توحید شدند.[32]
فهرست منابع
کتب
قرآن کریم
آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، چاپ اول، بیروت: دارالكتب العلميه،1415ق.
جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، چاپ اول، تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1382ش.
حجازى، سيد مهدى، سيد علىرضا حجازی و محمد عیدی خسروشاهى، درر الأخبار، چاپ اول، قم: دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى، 1419ق.
حسینی، سید نعمتالله، مردان علم در میدان عمل، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۱ش.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات فی غريب القرآن، چاپ اول، بیروت ـ دمشق: دارالعلم ـ الدارالشامية، 1412ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه،تصحیح: صبحی صالح، چاپ اول، قم: هجرت، 1414ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضلالله یزدی طباطبایی؛ چاپ سوم، تهران: ناصرخسرو، 1372 ش.
قرشى، سيد علىاكبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دار الكتب الإسلامية،1371ش.
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، 1376ش.
مكارم شيرازى، ناصر و دیگران، تفسير نمونه، چاپ اول، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1374ش.
هاشمی رفسنجانی، اکبر و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، قم: بوستان کتاب، 1383ش.
نشریات
ذوقی طالقانی، عبدالغفور، «فأقروا ما تیسر من القرآن»، نشریه حصون، شماره 25، مرداد و شهریور 1389، ص 113 و 112.
کریمینیا، موسی، «داستان قرآنی، تأثیرات شگرف قرآن کریم»، نشریه بشارت، شماره 81، بهمن و اسفند 1389، ص 40 و 41.
محسنزاده لداری، فریده و منیرالسادات حسینی طبقدهی، «تأثیر قرآن در درمان بیماریها: مروری بر مطالعات»، نشریه اسلام و سلامت، دوره 3، شماره 1، بهار 1395، ص 28-22.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[1]. اسراء: 82.
[2]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غريب القرآن، ص 459؛ سید علیاکبر قرشی، قاموس قرآن، ج4، ص 58.
[3]. سيد مهدى حجازى و همکاران، درر الاخبار، ص 634.
[4]. همان، ص 637.
[5]. سيد نعمتالله حسينی، مردان علم در میدان عمل، ج 4، ص 188 و 189.
[6]. فصلنامه حصون، «فاقروأ ما تیسر من القرآن»، ص 112.
[7]. «گاه خدا بدون اسباب ظاهری به عنوان معجزه خاص مردهای را زنده میکند یا بیمار لاعلاجی را شفا میبخشد و ...؛ چنانکه معجزات حضرت عیسی7 اینگونه بود». ر.ک: آلعمران: 49.
[8]. ر.ک: انبیا: ۸۷ و ۸۸.
[9]. ر.ک: صافات: 146 – 139.
[10]. ر.ک: جمعی از نویسندگان، مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۸۸.
[11]. همان، ص ۷۹.
[12]. ر.ک: فریده محسنزاده و منیر السادات حسینی، «تأثیر قرآن در درمان بیماریها، مروری بر مطالعات»، نشریه اسلام و سلامت، ص 25.
[13]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 23، ص 102.
[14]. بقره: 10.
[15]. یونس: 57.
[16]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج 8، ص 318.
[17]. برخی از این آثار عبارتند از: اختلاف در دين، اعراض از ايمان به پیامبر اعظم6، انكار حق، زمینهسازی حسد برای بروز دشمنى شياطین با انسان، توطئه، دروغ، شرّ آفرينى، ظلم، قتل، كفر، ندامت و ... . ر.ک: اکبر هاشمی رفسنجانی و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج 10، ص 554.
[18]. نساء: 32.
[19]. همان.
[20]. برخى از مفسران گفتهاند: خداوند اول مؤمنان را از تعرض به اموال ديگران به واسطه اعضا و جوارح نهى كرد و سپس در «لاتتمنّوا ...» آنان را از تعرض به اموال ديگران به واسطه قلب و از روى حسد منعشان نمود. محمود بن عبدالله آلوسی، روحالمعانى، ج 4، ص 28.
[21]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 23، ص 104.
[22]. همان، ص 105.
[23]. بقره: ۱۵۳ و ۱۵۵، آلعمران: ۲۰۰.
[24]. احزاب: ۳، آلعمران: ۱۵۹.
[25]. اسراء: ۲۴، بقره: ۸۳.
[26]. بقره: 45، طه: ۱۴.
[27]. محمد بن حسین شریف الرضی، نهجالبلاغه، خطبه 176.
[28]. حدید: 9.
[29]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج 9، ص 349؛ ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج 23، ص 318.
[30]. همان.
[31]. محمد بن حسین شریف الرضی، نهجالبلاغه، خطبه 193.
[32]. موسی کریمی، «داستان قرآنی، تأثیرات شگرف قرآن کریم»، مجله بشارت، ص 41.
افزودن دیدگاه جدید