یادداشت تبلیغی؛

تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی

تاریخ انتشار:
تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد؛ یکی از منظر عام تکریم به انسان و دیگری از منظر خاص تکریم به انسانِ سالمند. هر انسانی از منظر اخلاقی و عام باید دیگران را خواه سالمند باشد یا نباشد، تکریم کند.
تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود حکیمیان*

مقدمه

سالمندی، یکی از مراحل عمر انسان است که قرآن کریم از آن با واژگان «شَیب، شَیخ، کِبَر، ارذَل العُمُر، وَهَن العظم» یاد می‌کند. خداوند در قرآن کریم[1] در ترسیم خط عمر انسان به دو ضعف در وجود انسان اشاره کرده است؛ یکی «کودکی» که به صراحت از آن نامی نبرده و دیگری «شیبه» یا همان پیری است که به آن تصریح دارد. این تعبیر ممکن است به خاطر دردناک‌تر بودن ضعفِ پیرى نسبت به ضعف کودکی باشد؛ زیرا ضعف پیری پس از غرور جوانی و زورمندی آن اتفاق می‌افتد؛ در حالی که ضعف کودکی چنین پیشینه‌ای ندارد. در واقع این ضعف، هشداری به انسان‌هاست که در دوران جوانی و میان‌سالی زندگی می‌کنند. در روایات نیز با استفاده از این واژگان و واژگان دیگری همانند «هَرْم»، «طول العمُر» و «ذو شیبه» به سالمندی اشاره شده است. از آنجایی که آیات و روایات فراوانی در تکریم سالمندان مطرح شده است و از سوی دیگر هِرَم جمعیتی کشور در حوزۀ سالمندان، رو به افزایش است[2] و سالمندان در تمام طول عمر، همت و جوانی خود را صرف اعتلای جامعه کرده‌اند، توجه به این قشر اهمیت می‌یابد. نوشتار پیش‌رو موضوع تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی را مورد بحث و بررسی قرار خواهد داد.

1. آموزه‌های دینی در تکریم سالمندان

تکریم سالمندان در آموزه‌های دینی را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد؛ یکی از منظر عام تکریم به انسان و دیگری از منظر خاص تکریم به انسانِ سالمند. هر انسانی از منظر اخلاقی و عام باید دیگران را خواه سالمند باشد یا نباشد، تکریم کند؛ اما از منظر خاص، تکریم انسان سالمند نیز مورد تأکید اسلام است: «عَظِّمُوا کِبارَکُم؛[3]بزرگسالان خود را بزرگ بشمارید و احترام کنید». از این ‌رو در ادامه به برخی از آیات و روایات در این زمینه اشاره می‌شود.

1-1. تکریم سالمندان در آیینه قرآن

تکریم سالمندان و احترام ویژه به آنان، یکی از مهم‌ترین آموز‌ه‌های قرآن کریم است. از آنجا که فرد سالمند یا در خانواده و همراه با ماست و یا در جامعه و از خانواده‌ای دیگر می‌باشد؛ ما موظفیم با احترام در خانواده به عنوان بزرگ خانواده و در بیرون از خانواده به عنوان یک وظیفۀ اجتماعی، با آنان رفتار کنیم. قرآن از دو منظر به این موضوع اشاره کرده است:

وَ قَضىَ‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانىِ صَغِيراً؛[4] به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو، یا هر دویِ آن‌ها نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آن‌ها روا مدار و بر آن‌ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن‌ها بگو و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکى تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده.

در ابتدای آیه آمده است: «وَ قَضىَ‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا». این قسمت دارای شش نکته است که بر تکریم پدر و مادر به عنوان بزرگ خانواده تأکید و اشاره دارد:

1. واژۀ «قَضیَ» که مفهوم مؤکدترى از واژه «امر» دارد و امر و فرمان قطعى و محکم‏ را مى‌رساند. از این ‌رو فرمانِ نیکى به والدین مانند فرمانِ توحید، قطعى و نسخ‌نشدنى است؛

2. قرار دادن اصل توحید که اساسى‌ترین اصل اسلامى است، در کنار نیکى به پدر و مادر نشان می‌دهد این کار، هم واجب عقلى و هم واجب شرعی است؛

3. اطلاق واژه «احسان» در آیه، هر گونه نیکى را در بر مى‌گیرد. احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبت، ادب، آموزش، مشورت، اطاعت، تشکر، مراقبت و... مى‌شود؛

4. نکره بودن واژه «احساناً» براى بیان عظمت است و این نکته را گوشزد می‌کند که احسان به والدین، حد و مرز نمی‌شناسد؛

5. واژه «احسان» معمولاً با «الى» متعدى مى‌شود (اَحسَن الیه)، اما گاهى به‌ وسیله «باء» متعدى مى‌شود تا این مطلب را برساند که در احسان باید مباشرت باشد و شخص باید بدون واسطه به پدر و مادر محبت کند و به آن‌ها احترام بگذارد، نه با واسطه دیگران؛

6. مطلق بودن واژه «والدین» که مسلمان و کافر بودن را شامل مى‌شود و بیان می‌کند که در احسان به پدر و مادر، فرقى میان آن دو نیست؛

در قسمت دوم آیه مستقیماً به زمان سالخوردگی اشاره می‌کند و مى‌فرماید:

إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا؛ هرگاه یکى از آن دو، یا هر دویِ آن‌ها نزد تو به سن پیرى و شکستگى برسند (آنچنان ‌که نیازمند به مراقبت دائمى تو باشند)، از هر گونه محبت در مورد آن‌ها دریغ مدار و کمترین اهانتى به آنان مکن، حتى سبک‌ترین تعبیر نامؤدبانه یعنى «اف» به آنان مگو و بر سر آن‌ها فریاد مزن؛ بلکه با گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه با آن‌ها سخن بگو.

پدر و مادر در زمان پیرى بیشتر از همه زمان‌ها به حمایت، محبت و احترام فرزندان و جامعه نیازمند هستند. از این ‌رو، فرزندان باید آن‌ها را نزد خود نگهدارند و تا حد امکان آنان را از خود دور نکنند و به خانه سالمندان یا جای دیگر نفرستند. آ‌ن‌ها ممکن است بر اثر کهولت سن به جایى برسند که نتوانند بدون کمک دیگرى حرکت کنند و از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند. در چنین شرایطی است که آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى‌شود. آیه در ادامه به نکته دیگری اشاره می‌کند و می‌فرماید: «کم‌ترین سخن اهانت‌آمیز را به آن‌ها مگو و با گفتار کریمانه با آنان سخن بگو؛ حتی اگر با تو سخن درشت گفتند، تو با آنان کریمانه برخورد کن».[5]

شهید مطهری; می‌گوید: گاه گاهی که به اسرار وجودی خود و کارهایم می‌اندیشم،احساس می‌کنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی‌ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان بوده است که به والدین خود به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده‌ام. یکی از فرزندان شهید مطهری می‌گوید: من مکرر شاهد تواضع و احترام خاص پدر و معلم عزیزم نسبت به پدر بزرگوارش بودم، هرگاه به فریمان می‌رفتیم پدرم تاکید داشتند که نخست به منزل پدر و مادرشان بروند. در موقع روبه رو شدن با پدر و مادر،دست آنان را می‌بوسیدند و به ما نیز توصیه می‌کردند که دست ایشان را ببوسیم.[6]

1-2. تکریم سالمندان از منظر روایات

تکریم بزرگ‌‌ترها و به‌خصوص سالمندان، در احادیث اهل‌بیت: از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ تا آنجا که رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتی فرموده است: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ بَيْتٍ خَيْراً... وَقَّرَ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُم‏؛[7] هر گاه خداوند به خانواده‌ای نظر خیر کند [ویژگی‌هایی به آن خانواده می‌دهد که یکی از آن ویژگی‌ها این است که]... کوچک‌ترهای آن خانواده، بزرگترهای آن را احترام می‌کنند». این سخن دقیقاً برخاسته از سخن خداوند متعال در قرآن است که در بالا بیان شد. در روایات اهل‌بیت: نیز احترام نسبت به پدر و مادر -حتی در زمان سالخوردگی- اینگونه ترسیم شده است:

1. آنان را به اسم صدا نکنید؛[8]

2. به احترام‌شان از جای برخیزید؛

3. جلوتر از آنان راه نروید؛[9]

4. با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویید؛

5. نیازهایشان را پیش از آنکه بگویند برآورده نمایید؛

6. خدمتگزاری به آنان را وظیفه بزرگی بدانید و از آنان در سن پیری و کهولت مراقبت نمایید.

در روایات بسیاری آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بزرگان و پیران اقوام را مورد احترام ویژه قرار می‌داد و آنان را در صدر می‌نشاند و همگان را به حفظ حرمت و نیکی به بزرگان فرا می‌خواند تا آنجا که فرمود: «بَجِّلُوا الْمَشَايِخَ فَإِنَّ مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ تَبْجِيلَ الْمَشَايِخِ؛[10] تکریم سالخوردگان، اجلال خداوند تعالی است».

ابراهیم بن شعیب می‌گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم پدرم بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتى داشته باشد، او را بر مى‌دارم و بر دوش می‌کشم. حضرت فرمود: «إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِیَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِيَدِكَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ‏ غَداً؛[11] اگر بتوانى عهده‌دار کارهای او شوی، چنین کن. حتی با دستانت لقمه در دهانش بگذار که فردای قیامت، برای تو سپرى در برابر آتش قیامت خواهد شد».

امیرمؤمنان علی(علیه السلام)، بزرگداشت سالمندان را زمینه‌ساز احترام خود انسان ‌دانسته و فرموده است:‌ «وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ يُوَقِّرُكُمْ صِغَارُكُمْ؛[12]به بزرگانتان احترام کنید تا کوچکترها شما را محترم شمارند».

این سخن دقیقاً ناظر به برداشت محصول از زراعتی است که انسان با رفتارش در ضمیر و لوح جان کوچکترها می‌کارد. حافظ چه زیبا سرود:

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کای نور چشم من، به جز از کِشته، ندروی![13]

ذهن پاک و دل صاف کوچکترها از رفتار بزرگترها الگو گرفته است و نقش می‌پذیرد؛ پس باید با رفتاری نیکو و مؤدبانه شخصیت آن‌ها را ساخت. اگر ما به سالمندان خود احترام نگذاریم، از خردسالان و نوجوانان چه انتظاری داشته باشیم که با سالخوردگان و بزرگترها به احترام، تعظیم و تکریم برخورد کنند؟ این ارتباط متقابل در تأثیرگذاری‌های رفتاری را نمی‌توان نادیده گرفت و به قول معروف، اگر احترام امامزاده توسط متولی رعایت نشود، از دیگران چه انتظاری است؟!

2. جامعه و تکریم سالمندان

در جامعه مردم و مسئولان در قبال سالمندان وظایفی دارند که بدان اشاره می‌شود:

2-1. وظیفه افراد در قبال تکریم سالمندان

سالمندان، افرادی با کوله‌باری از تجربه هستند و بهره‌مندی از تجربه‌های آنان برای جوانان امروزی که شاید فکر می‌کنند دانای کُل هستند، سرمایه‌ای بسیار ارزشمند و گران‌قیمت است. جای سالمندان پیش از آنکه در آسایشگاه‌ها و سرای ‌سالمندان باشد، کانون گرم و با محبت خانواده است تا چراغ خانه روشن بماند و محور تجمُّع و الفت افراد گردد و از تجربیات و اندوخته‌های آن‌ها نیز استفاده شود؛ زیرا سالمندان حاصل یک عمر تجربه هستند و سرد و گرم روزگار را چشیده‌‌اند و می‌توانند مشاوران خوبی در تصمیم‌گیری‌های زندگی باشند؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرموده است: «رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَام‏؛[14] تدبیر پیرمرد را از رشادت جوان دوست‏تر دارم».

واژۀ «شَیخ» در لغت عرب تنها دلالت بر سالخوردگی ندارد؛ بلکه این واژه سه عنصر «سن»، «تجربه» و «شناخت و علم» را در بر می‌گیرد. با این حال سالمندانی که افزون بر داشتن امتیاز سن و تجربه، دارای معرفت و علم باشند؛ می‌توانند در هدایتگری دیگران نقش‌آفرین باشند.

آنچه بیند آن جوان در آینه

پیر اندر خشت می‌بیند همه[15]

امام سجاد(علیه السلام) در رساله حقوق، درباره رعایت حق سالمندان اینگونه سفارش کرده است:

وَ حَقُّ الكبيرِ: تَوقيرُهُ لِسنِّهِ، وَ إجْلَالُهُ لِتَقَدُّمِهِ في الإسلامِ قَبلَكَ، وَ تَركُ مُقابَلَتِهِ عِندَ الخِصامِ، وَ لَاتَسبقهُ إلى طَريقٍ، وَ لَاتَتقدَّمهُ، وَ لَاتَستجهِلهُ، وَ إنْ جَهِلَ عَلَيكَ احتَمَلتَهُ وَ أكرَمتَهُ لِحَقِّ الإسلامِ وَ حُرْمَتِهِ؛[16] حق سالخورده این است که حرمت پیری‌اش را پاس بداری. اگر سوابق فضیلت در اسلام دارد، اجلالش کنی و او را مقدم بداری. در اختلافات خصمانه با او روبه‌رو نشوی و در راه رفتن بر او سبقت نگیری. پیشاپیش او راه نروی و نادانش نشماری. اگر رفتار جاهلانه‌ای داشت، تحملش کنی و به مقتضای سوابق مسلمانی و سالمندی احترامش کنی که حق سن و سال نیز چون حق اسلام است.

رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) درباره کسی که حقوق سالخوردگان را رعایت کند، فرموده است: «مَنْ عَرَفَ فَضْلَ كَبِيرٍ لِسِنِّهِ فَوَقَّرَهُ آمَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛[17] کسی که برتری سالخوردگان را دریابد و به خاطر سن‌شان آن‌ها را احترام کند، خداوند او را از عذاب روز قیامت در امان می‌دارد».

بنابراین وظیفه همه افراد جامعه است که افراد سالخورده را تکریم، و به آنان نیکی کنند و از آن‌ها مراقبت نمایند تا زمینه ایجاد جامعه‌ای پر نشاط و خانوده‌ای پر از صفا و صمیمت مهیا گردد.

2-2. وظیفه حاکمیت در قبال تکریم سالمندان

وظیفه حاکمیت در قبال سالمندان جامعه آن ‌است که با اجرای برنامه‌های حمایتی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، روانی، بهداشتی و پزشکی، به این سرمایه‌های بزرگ که در گذشته موجب تحول و پویایی نظام جامعه بوده‌اند؛ بها دهد و زمینه حضور مستمر سالمندان را در جامعه فراهم نماید. نظام حاکم با اجرای برنامه‌های حمایتی، می‌تواند سالمندان جامعه را به استقلال مالی رساند تا دیگر سربار فرزندان و خانواده‌های خویش نباشند و در مقابل آنان سربلند باشند و بتوانند گاهی همه فرزندان را دور خود جمع نمایند.

در روایتی آمده است پیرمردی نابینا گدایی می‌کرد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را دید و پرسید: «مَا هَذَا؟». گفتند: «پیرمردی نصرانی است». امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «اِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ؛[18] از او چندان کار کشیدید تا پیر و ناتوان شد، حال به او چیزى نمى‌دهید؟ خرج او را از بیت‌المال بدهید».

پرسش حضرت درباره آن مرد با لفظ «مَا هَذَا؟؛ این چیست؟» به معنای این است که پرسش از وضعیت اوست؛ زیرا لفظ «مَا» براى سؤال از اشیاست، نه از اشخاص. حضرت با این سؤال می‌خواهد وضع ناپسند و زشت جامعه را گوشزد نماید که چرا از شخصی تا زمانی که توان داشته است، استفاده کرده‌اید و اکنون که توان جوانی را از دست داده است، او را رها کرده‌اید؟! این مسئله براى جامعه‌اى که پرچم قرآن در آن در حال اهتزاز است، زیبنده نیست. بنابراین حکومت در برابر سالمندان وظایف خاصی دارد؛ زیرا آنان در دوره جوانی به جامعه خدمت کرده‌اند و در دوران پیری که افول نیروی آدمی است، باید حق شان به آنان بازگردانده شود. این مسئله از جمله حقوق شناخته شده سالمندان است. حکومت بدون در نظر گرفتن مذهب و گرایش‌های فکری سالمند، باید به این امر پایبند باشد.[19]

3. آسیب‌های تکریم نکردن سالمندان

سالمندان، مایه برکت جامعه هستند. آنان در واقع تصویر «خودِ ما» هستند و مگر جز این است که ما باید برای خودمان احترام و ارزش قایل شویم. اگر ارزش وجودی آن‌ها و آگاهی‌هایشان را همواره در نظر داشته باشیم، چه برکتی بالاتر از برکت این نسل و چه نعمتی برتر از نعمت وجود سالمندان وجود دارد؟ از این ‌رو اگر آنان را برنجانیم و یا اذیت کنیم و از بودن‌شان در کنارمان ناسپاسی کنیم و گرفتار عاق آنان شویم، باید منتظر عواقب بدی باشیم؛ چنانکه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) آمده است که رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «إِيَّاكُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ فَإِنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَايَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَاقَاطِعُ رَحِمٍ...؛[20]بپرهیزید از ناسپاسى پدر و مادر؛ زیرا بوى بهشت از مسافت هزار سال راه شنیده شود و عاق والدین و قاطع رحم... آن را نشنود».

 تعبیر روایت اشاره لطیفى به این موضوع دارد که افرادی که در مورد پدر و مادر - خصوصاً پدر و مادر سالمند- کوتاهی و ناسپاسی می‌کنند و گرفتار عاق والدین می‌شوند، نه ‌تنها در بهشت گام نمى‌گذارند؛ بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى‌توانند به آن نزدیک شوند.

فهرست منابع

کتب:

ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، چاپ اول، ‏تهران: ‏ناشر مکتبة النینوى الحدیثة، [بى‌تا].
احمدى میانجى، على‏، مکاتیب الأئمه:، تصحیح مجتبی فرجی، چاپ اول،‏ قم‏: دارالحدیث‏، 1426ق.‏
بلخی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، چاپ 25، تهران: انتشارات اطلاعات، 1397ش.
حافظ شیرازی، خواجه شمس‌‌الدین محمد، دیوان حافظ، چاپ سوم، تهران: پارامیس، 1389ش.
شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغة، تصحیح صبحی صالح، چاپ اول، قم: هجرت‏، 1414ق.‏
طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، چاپ اول، ‏قم: دار الثقافة، ‏1414ق.‏
تهذیب الأحکام، تصحیح حسن الموسوى خرسان، چاپ چهارم‏، تهران:، دار الکتب الإسلامیه، 1407ق.‏
کوفى اهوازى، حسین بن سعید، الزهد، تصحیح غلامرضا عرفانیان یزدى، چاپ دوم،‏ قم‏: المطبعة العلمیة، 1402ق‏.
کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تصحیح حسین حسنى بیرجندى، چاپ اول، ‏قم: دار الحدیث‏، 1376ش.‏
مجلسى، محمد‌باقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏،1403ق.‏
مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1374ش.
مجلات:

۱. اصغرپور، حسن و غلامرضا معارفی، «جایگاه سالمندان و نحوه تعامل با آ‌ن‌ها در روایات اهل‌بیت:»، نشریه سالمند‌شناسی، دوره 5، شماره 3، 1399، ص 8 – 1.

2. بهرامی، فاضل و عباس رمضانی فرانی، «بهداشت روان سالمند در قرآن و حدیث»، مجله سالمندی ایران، سال چهارم، شماره یازدهم، بهار 1388، ص 83 - 70.

* دانشجوی دکتری علوم و معارف نهج‌البلاغه، دانشگاه قرآن و حدیث.

[1]. «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَيْبَةً...؛ خداست که شما را از ناتوانى آفرید، سپس بعد از ناتوانى قدرت و نیرو داد، آن‌گاه بعد از نیرومندى و توانایى ناتوانى و پیرى قرار داد». روم: 54.

[2]. آمارها گویای آن است که تا سال2050 میلادی، شمار سالمندان کشورمان به بیش از 26 میلیون نفر می‌رسد. ر.ک: حسن اصغرپور و غلامرضا معارفی، «جایگاه سالمندان و نحوه تعامل با آنها در روایات اهل‌بیت:»، نشریه سالمندشناسی، ص 3.

[3]. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏2، ص 165.

[4]. اسراء: ۲۳-24.

[5]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ‏12، ص 76 – 74 و ج 7، ص 42 – 40.

[6]. https://rasekhoon.net/article/show/202778       

[7]. محمد بن محمد ابن اشعث، الجعفریات (الأشعثیات)، ص 149.

[8]. از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده است که مردى از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) پرسید: حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: «لَايُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ‏ وَ لَايَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَايَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَايَسْتَسِبُّ لَه‏؛ او را به نام نخواند و جلوی او راه نرود و پیش از وى ننشیند و وسیله دشنام به او را فراهم نکند». محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏2، ص 158.

[9]. امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِئٌ عَلَى‏ ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أَبِي مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا؛ پدرم به مردى نگاه کرد که پسرش به همراه او بود و آن پسر به شانۀ پدرش تکیه کرده بود، فرمود: پدرم با آن پسر از بدى آن کارش سخن نگفت تا از دنیا رفت». محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ‏71، ص 65.

[10]. محمد بن حسن طوسى، الأمالی، ص311.

[11]. حسین بن سعید کوفى اهوازى، الزهد، ص35.

[12]. علی بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، ص 504، ح 9244.

[13]. شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، غزل شماره 486.

[14]. محمد بن حسین شریف الرضى، نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، ص482.

[15]. جلال‌الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 3275.

[16]. علی احمدى میانجى، مکاتیب الأئمة:، ج ‏3، ص 194.

[17]. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏2، ص 658.

[18]. محمد بن حسن طوسى، ‏تهذیب الأحکام، ج ‏6، ص 293.

[19]. فاضل بهرامی و عباس رمضانی فرانی، «بهداشت روان سالمند در قرآن و حدیث»، مجله سالمندی ایران، ص 73.

[20]. محمد بن یعقوب کلینى، الکافی، ج ‏2، ص 349.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.