یادداشت تبلیغی

«خطبه فدکیه یا کرامت فاطمیه»

تاریخ انتشار:
نخستین ویژگی خطبه فدکیه که تا مرز کرامت پیش می رود این است خطبه در حالی که نثر است نثر نیست و نمی توان آن را همچون کلیله دمنه، گلستان سعدی دید بلکه نثر آمیخته با سجع، قافیه و همچون شعر آمیخته با وزن است، شگفتی در خطبه آنست در همان حال که دارای سجع و قافیه است ولی شعر هم نیست ...
خطبه فدکیه یا کرامت فاطمیه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ«خطبه فدکیه یا کرامت فاطمیه».

******

همانگونه که قرآن کریم معجزه جاودانه رسول الله (صلی الله علیه وآله)، نهج البلاغه به ویژه خطبه نخست کرامت جاودانه امام (علیه السلام) است، و اگر نبود جزهمین معجزه و کرامت به هیچ وجه گذشت زمان نمی توانست نام، یاد، مکتب پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) وامام علی (علیه السلام) را کهنه و دفن نماید بلکه هرچه آگاهی و دانش بشری بیشتر شود تامل در آیات قرآن و خطبه ها و نامه و کلمات قصار نهج البلاغه ارادتمندان با کلاس بالاتری پیدا کرده و می کند. 
خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجدالنبی در بین مهاجر و انصار نیز کرامت کلامی جاودانه ای است که موجب جاودانه ماندن نام، مکتب و فرهنگ و اندیشه صدیقیه شهیده شده است و این ادعا که «خطبه فدکیه» پیش از آنکه خطبه باشد «کرامت» حضرت است. زمانی قابل فهم و درک است که باهمه ویژگی های خطبه معرفت پیداکنیم. 
در آستانه شهادت آن حضرت از باب ادب و اظهار اخلاص تنها چهار ویژگی برجسته خطبه را مورد تحلیل قرار می دهیم برای تحلیل محتوایی و تفصیلی خطبه خوانندگان این یا داشت می توانند به کتاب «من فاطمه هستم» مراجعه کنند.

1- «نثر آمیخته با سجع، سجع آمیخته با نثر»

نخستین ویژگی خطبه فدکیه که تا مرز کرامت پیش می رود این است خطبه در حالی که نثر است نثر نیست و نمی توان آن را همچون کلیله دمنه، گلستان سعدی دید بلکه نثر آمیخته با سجع، قافیه و همچون شعر آمیخته با وزن است، شگفتی در خطبه آنست در همان حال که دارای سجع و قافیه است ولی شعر هم نیست نمی توان خطبه را همچون مثنوی مولوی، شعر حافظ، شاهنامه فردوسی دانست چرا که شعر بر پایه تخیلات و تصویر سازی شاعر سروده می شود ولی خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها بر پایه واقعیات خارجی است.

******

2- «تغییر سجع در بند بند خطبه»

از شگفتی در خطبه آن است که حضرت فاطمه سلام الله علیها نه تنها نثر را آمیخته با سجع نموده است بلکه کرامت حضرت در این است سجع نثر در خطبه را پیوسته در یک خطبه تغییر می دهد و اگر در بندی با وزن و قافیه ای خطبه را ایراد می کند و می فرماید: «وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها» در بند و سطر بعدی خطبه قافیه و سجع را تغییر داده و همه را شگفت زده و مبهوت عظمت و کرامت خود کرده و می فرماید: «الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ» و بار دیگر قافیه و سجع دیگری را خلق می کند و می فرماید: «اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها».
و این تغییر سجع، قافیه، وزن تا آخر خطبه فراز به فراز تغییر پیدا می کند.

******

3- «گزینش واژگان و چینش کلمات»

اوج فصاحت و بلاغت خطبه فدکیه در گزینش دقیق واژگان و چینش آن و تبدیل کردن به جمله ای که محتوای ژرف و پیچیده فلسفی، کلامی برخوردار باشد که فهم بسياری از این جملات همچون «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ.» که درباره ذات و صفات حق تعالی است، فراز چون «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ» که در اثبات نبوت خاصه است تنها برای آشنایان فلسفه و کلام فهم آن امکان پذیر است.

******

4- «ظاهر شدن خطیبه سلام الله علیها در قامت های مختلف»
آن‌چه خطبه فدکیه را همسنگ خطبه های نهج البلاغه قرار داده است و سند علمیت حضرت فاطمه شده است، ظاهر شدن در قامت های مختلف است، برای آشنایی با این ویژگی تنها به آوردن شش مورد از متن در این راستا، اشاره اجمالی خواهیم داشت:

الف) با فراز: «کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها،وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ،وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ: آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بی‌‏آنکه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فائده‌‏اى برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهى بر طاعتش، و اظهار قدرت خود، و شناسائى راه عبودیت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد».

نه تنها حضرت زهرا سلام الله علیها در قامت عارفه بلند مرتبه ظاهر شده است بلکه ظهورش درقامت «استاد همه عارفان» است، که عارفان بلند مرتبه ای چون میرزا جواد ملکی، قاضی طباطبایی، حسن زاده آملی حضرت امام خمینی رضوان الله علیهم می بایست به شرح این واژگان و کلمات عارفانه بپردازند.

ب) با فراز: «اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ»

در قامت «استاد همه حکماء و فیلسوفان» ظاهر شده است آنهم بگونه ای که فیلسوفانی چون بوعلی سینا، ملاصدرا، علامه طباطبایی، شهید مطهری، جوادی می بایست به شرح و تفسیر این فراز پیچیده فلسفی بپردازند و فهم آن را برای خوانندگان این فرازها آسان نمایند.

ج) با فراز: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ»

در قامت «استاد همه متکلمین» ظاهرشده است که متکلمینی چون خواجه نصیر الدین طوسی، علامه حلی می بایست به شرح این فراز که در بیان نبوت خاصه است بپردازند و فهم آن را میسر سازند.

د) با فراز: «اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها ۰۰۰. وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِی‏ءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ، فَاَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی»

در قامت «استاد همه جامعه شناسان» ظاهرشده است که به تحلیل موقعیت فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، سیاسی جامعه جزیره العرب پیش از بعثت و بعد از بعثت پرداخته است تا همه را متوجه نقش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در متحول ساختن جامعه جاهليت جزیره العرب بنماید.

ه) با فراز: (یَابْنَ اَبی‏قُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»، وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ». وَ زَعَمْتُمْچ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ:

اى پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم. امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید، آیا قرآن نمی‌گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده:«خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‌‏کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‌‏فرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران».

و شما گمان مى‌‏برید که مرا بهره‌‏اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه‌‏اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا می‌گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمی‌برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمی‌دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد»

در قامت «استاد همه قضات وحقوق دانان» ظاهرشده است که با استدلال های حقوقی مستند به آیات قرآن در حضور مهاجر و انصار به محاکمه ابی بکر درغصب فدک پرداخت و دستش را رو کرد و برای همیشه تاریخ ثابت کرد که آنان بدون هیچ دلیل موجهی فدک را در حالی که حضرتش ذوالید بود و دراختیار داشت تصرف کرده و غصب نموده اند. 
 

و) با فراز: «ایهاً بَنی‏قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ،وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ.»

در قامت «استاد همه سیاست مداران» ظاهرشد و به ملامت، توبیخ و محکومیت انصار که بابی بصیرتیشان زمینه ساز توطئه غصب خلافت و فدک شده و راه جرئت و جسارت به حضرتش توسط ابی‌بکر و عمر را هموار کرده بودند پرداخت.

******

5-«ارتجالی بودن خطبه فدکیه»

آن‌چه که متن خطبه فدکیه را تبدیل به کرامت حضرت فاطمه سلام الله علیها را می کند «ارتجالی بودن» خطبه است به این معنا که حضرت زهراسلام الله علیها خطبه به این پیچیدگی در حوزه های مختلف عرفانی، فلسفی، کلامی، فقهی، تفسیری، روانکاوی، جامعه شناسی، شناسی و سیاسی را یک باره و بدون زمینه و آمادگی قبلی و در سخت ترین شرایط روحی و جسمی و در اوج مظلومیت و تنهایی و در وسط مصیبت غصب خلافت، غصب فدک، در جمع انصار و مهاجرین ایراد کرده است و رمز ماندگاری و عظمت و کرامت خطبه در همین است و بس، چرا که فصیح ترین، بلیغ ترین آشنای به زبان عرب اگر بخواهد خطبه ای در تراز این خطبه خلق کند نه تنها امکان ندارد بلکه با مطالعه خطبه فدکیه بیش از دیگران به اعجاب و اعجاز خطبه پی می برد و تصدیق می‌کند که عاجز از خلق چنین اثر جاودانه است، پس برای ما شیعیان جای فخر و مباحات است که حوضچه وجودمان سرشار از عشق و محبت چنین بانوی آسمانی و ملکوتی است.
 

دیدگاه‌ها

ناشناس 04:53 - 1401/10/06

سلام استفاده کردیم

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.