روش سخنرانی دینی (14) تأثیرگذاری بر اندیشه، احساس و گرایش (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 134
درس بيست و دوم
اهداف اين درس
مقصود از این درس، آشنایی با موارد زیر است:
1. نحوه تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم بر امیال و احساسات انسان؛
2. تعاریف انگیزه و انگیزش؛
3. روشهای سؤالی و ابهامی برای ایجاد انگیزه در سخنرانی.
* * *
تأثيرگذارى بر احساس، هيجان و گرايش
«عقل به منزله چراغی پر فروغ است که گذرگاه زندگی را روشن میکند، راه را از بیراهه و صلاح را از فساد تمییز میدهد و آدمی را از گمراهی و سقوط مصون میدارد، ولی نیرویی که در آن گذرگاه محرک بشر است و آدمی را در شئون مادی و معنوی به فعالیت وا میدارد، عواطف و احساسات است.
پیامبران الهی برای اثبات وجود خدا، از نیروی عقل استفاده نمودند و مردم را الهی ساختند؛ ولی برای ادای تکالیف الهی و انجام وظایف دینی، احساس و عواطفشان را به کار گرفتند و در آنان تحرّک به وجود آوردند.» (1)
تأثیرگذارى بر احساس، میل و گرایش مخاطبان، گاهى به سختى صورت مىگیرد و سخنران دینى به دشوارى مىتواند یكى از گرایشها یا احساسهاى بد مخاطب را به میل یا احساس خوب تبدیل كند؛ مثلاً نفرت او نسبت به خوبیها و انسانهاى خوب را به عشق به خوبیها و انسانهاى خوب مبدّل سازد. امام صادقعلیهالسلام میفرمایند: «اِزَالَةُ الْجِبَالِ اَهْوَنُ مِنْ اِزَالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِعِهِ؛ (2) زایل نمودن كوهها آسانتر از زایل نمودن قلب از جایگاهش مىباشد.»
این در حالی است که طبق فرمایش امام علىعلیهالسلام: «مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَىْءٌ اِلاَّ یأْتِى فِى كُرْهٍ وَمَا مِنْ مَعْصِیةِ اللَّهِ شَىْءٌ اِلاَّ یأْتِى فِى شَهْوَةٍ؛ (3) چیزى از طاعت خدا نیست جز اینكه با كراهت انجام مىگیرد و چیزى از معصیت خدا نیست جز اینكه با میل و رغبت عمل مىشود.»
از اینرو به دلیل تأثیرگذاری فوقالعاده احساس و گرایش بر رفتار انسانها، لازم است تأثیرگذاری در این حوزه هر چند به سختی انجام شود، مورد توجه جدی قرار گیرد. قبل از پرداختن به برخی امیال و احساسهای مهم، توجه به چند نکته ضروری است:
1. ایجاد انگیزه، ارضای حس زیباگرایى، تحریك اعجاب، ایجاد علاقهمندى به بحث، تحریك حس نوعدوستى، تحریك علایق معنوى، و ارضای حس نوگرایى (4)، همگى نوعى ایجاد میل و گرایش یا تحریك احساس هستند و به دلیل اهمیت هر یك و نیز به دلیل اینكه راههاى جداگانهاى براى ایجاد یا تحریك آنها وجود دارد، به صورت جداگانه مورد بحث قرار مىگیرند.
2. گاهى مراد از تحریك حس، تحریك كردن حس خاص است و گاهى كلیه حواس به صورت عام تحریك مىشوند. مثلاً وقتى صحبت از تحریك حس زیباگرایى مىشود، حس خاصى مطرح است؛ ولى گاهى سخن از تحریك عموم حواس است و در آنجا از راههاى عمومى تحریك احساس، مثل هماهنگى محتوای سخن، لحن، صوت، حركات دست و سر و چشم، مناجات و... كه شكلهاى اجرایى براى تحریك هر نوع حسى هستند، استفاده مىشود.
3. هر یك از امیال یا احساسهای انسان را مىتوان به صورت مستقیم و با الفاظ و عبارات متناسب با آن ایجاد و یا تقویت کرد؛ مثلاً در ایجاد انگیزه پیگیری مطلب مىتوان گفت: «مطلب خیلى مهم است، خیلى دقت كنید!» چنین جملاتی در واقع دعوت مستقیم به دقت است. یا در حس زیباگرایى مىتوان گفت: «جا دارد كه انسان در اینجا زیباییها را ببیند!» یا «مطلب بسیار قشنگى است!»
همینطور در اعجاب مىتوان گفت: «جاى تعجّب دارد!» یا «جا دارد انسان از تعجّب انگشت به دهن بگیرد!» و یا در علاقهمندى به بحث و مجموعه گفتار مىشود گفت: «چقدر این بحث مورد علاقه است!»
در حس نوعدوستى مىتوان گفت: «باید به هم علاقهمند باشید!» یا «لازم است همدیگر را دوست داشته باشیم!» همچنین میتوان به این حدیث استناد کرد: «لاتَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلا تُؤْمِنُونَ حَتَّى تَحَابُّوا؛ (5) داخل بهشت نمىشوید مگر اینكه ایمان بیاورید و ایمان نمىآورید مگر اینكه همدیگر را دوست داشته باشید.» كه دعوت مستقیم به محبت و نوعدوستى اسلامى است.
همچنین در تحریك علایق معنوى مىتوان گفت: «اَللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فِیهِ الْاِحْسَانَ وَكَرِّهْ اِلَىَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ؛ (6) خداوندا! در این روز احسان [و نیكى كردن] را برایم محبوب گردان، و گناه و معصیت را برایم در آن زشت و بد گردان.» که با درخواست از خداوند در رابطه با میل به احسان، به تحریك مستقیم مىپردازیم. یا مىگوییم: «نمىخواهید به سوى معنویت بروید؟»
در ارضای نوگرایى مىگوییم: «به مطلب نو و جدیدى دست یافتم.» یا «مىخواهم خبر تازهاى بگویم.» یا «مىخواهم حرف نوى بزنم.»
امام علىعلیهالسلام در سال 37 هجرى پس از ورود به صحراى صفّین براى در اختیار گرفتن آب فرات و نیز تحریك حس غیرت، با الفاظ غیرتمندانه زیر، خطشكنان سپاه خود را مورد خطاب قرار داده و مىفرماید: «قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ، فَاَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَتَأْخِیرِ مَحَلَّةٍ اَوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ. فَالْمَوْتُ فِى حَیاتِكُمْ مَقْهُورِینَ وَالْحَیاةُ فِى مَوْتِكُمْ قَاهِرِینَ؛ (7) شامیان [با بستن آب] شما را به پیكار دعوت كردند. اكنون بر سر دو راهى قرار دارید: یا با ذلّت و خوارى بر جاى خود بنشینید و یا شمشیرها را از خون آنها سیراب سازید تا از آب سیراب شوید؛ پس بدانید كه مرگ در زندگىِ توأم با شكست، و زندگى [جاویدان] در مرگ پیروزمندانه شما است.»
پس چنانكه گذشت، مىتوان هر یك از امیال و احساسها را از راه مستقیم ایجاد و تقویت نمود؛ ولى براى تحریك احساس و ایجاد هیجان و میل و رغبت، راههاى غیرمستقیم نیز وجود دارد. اینک در ذیلِ هر یك از امیال و احساسهای مهم زیر، راههاى اختصاصى و غیر مستقیم ایجاد و تقویت آنها را بیان مىكنیم:
الف. انگیزه پیگیری مطلب؛
ب. زیباگرایی؛
ج. اعجاب؛
د. علاقمندی به بحث یا مجموعه گفتار؛
هـ. محبت؛
و. علایق معنوی؛
ز. نوگرایی.
الف. انگیزه پیگیری مطلب
یكى از مسائل مهم در سخنرانى، برانگیختن كنجكاوى (8) مخاطب و ایجاد انگیزه در وى براى پىگیرى مطالب است. تا مخاطب در ابتداى سخنرانى نسبت به موضوع بحث حساس نشود و انگیزه نداشته باشد، حوصله شنیدن سخنرانى نخواهد داشت. این مسئله در مورد بسیارى از مخاطبان امروزى جدّى است. آنها با وجود جاذبههاى بیرونى و ضعف انگیزههاى معنوى به سختى حاضرند در جلسات مذهبى نشسته و به سخنان سخنران گوش دهند.
تعریف انگیزه
تا كنون تعاریف زیادى از انگیزه و انگیزش ارائه شده است. برخى از این تعاریف عبارتاند از:
1. انگیزه عبارت از میل و رغبتی است که برای رسیدن به هدفی در فرد به وجود میآید. هر چه این میل و رغبت زیادتر باشد، کوشش و توجه او بیشتر میشود. (9)
2. انگیزه عبارت است از یك محرّك درونى كه انسان را به انجام كار برمىانگیزد.
3. انگیزه عبارت است از حالت یا شرایطى كه انسان را به انجام كار یا قبول عقیدهاى ترغیب مىكند.
4. انگیزه عبارت است از ایجاد شوق رسیدن به چیزى یا انجام كارى یا درك عقیدهاى. (10)
5. انگیزشها عبارتاند از مجموعه عوامل غیرعقلانى و ناآگاه كه بر رفتار انسان نظارت دارند. (11)
و در واقع، «انگیزهها چراهاى رفتار هستند. آنها موجب آغاز و ادامه فعالیت مىشوند و جهت كلّى رفتار یك فرد را معین مىكنند.» (12)
انگیزش از لحاظ روانشناسی به عوامل زیستی، اجتماعی یا آموختههای محیطی گفته میشود که رفتار مبتنی بر هدف را آغاز میکند، مورد تأیید قرار میدهد یا از بروز آن جلوگیری میکند. این عوامل نیروزا به عنوان انگیزه (13) معروفاند. انگیزهها انواع مختلف دارند؛ اما مهمترین آنها با فیزیولوژی و شیمی بدن سر و کار دارند و انگیزههای فیزیولوژیک نامیده میشوند؛ به این سبب، انگیزه، خاستگاه یا منشا درونی دارد و از وجود فرد مایه میگیرد و او را به نوعی فعالیت وادار میکند. (14)
منظور از ایجاد انگیزه در سخنرانی دینی، ایجاد یک محرّک درونی در مخاطب برای پیگیری مطالب و استماع سخن است که عمدتاً از طریق برانگیختن کنجکاوی او صورت میگیرد.
روشهاى ایجاد انگیزه
عوامل فراوانی در ایجاد انگیزه براى پىگیرى بحث در مخاطب موثرند، مثل: موضوع و محتواى سخن، مكان سخنرانى، زمان سخنرانى، شخصیت سخنران، روش اجرای سخنرانی و... .
همچنین، ایجاد انگیزه در مخاطب، درجات و مراتب مختلفی دارد؛ بدین معنا که گاهی مخاطب پس از ایجاد انگیزه، توجه میکند. گاهی توجه میکند تا بفهمد، گاهی توجه میکند تا بفهمد و عمل کند و بعضی مواقع توجه میکند تا بفهمد، عمل کند و یاد دهد.
آنچه در اینجا به عنوان راهها و روشهاى ایجاد انگیزه مطرح مىشود، بیشتر مرتبط با موضوع و محتواى سخنرانى است که با کنجکاوی مخاطب نیز ارتباط دارد.
1. روش سؤالى
در روش سؤالى، سخنران در ابتداى سخن یك یا چند سؤال را با شرایطى كه ذكر خواهد شد مطرح مىكند و بدین وسیله كنجكاوى مخاطبان را برمىانگیزد تا براى یافتن پاسخ، مطالب بعدى وى را بشنوند.
قرآن كریم از این روش بسیار زیاد استفاده كرده است؛ مثلاً مىفرماید: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَرَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ (15) «اى كسانى كه ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهایى مىبخشد؟»
پس از طرح این سؤال، حس کنجکاوی مخاطب برانگیخته میشود و ذهن او حسّاس مىگردد كه آن تجارت چیست؟ و آنگاه در پاسخ مىفرماید: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَالِكُمْ خَیرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ (16) «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد كنید؛ این براى شما [از هر چیز] بهتر است، اگر بدانید.»
همچنین در جاى دیگرى، اوّل این سؤال را مطرح مىكند كه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْاَخْسَرِینَ اَعْمَالاً»؛ (17) «بگو: آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین [مردم] در كارها چه كسانى هستند؟»
و سپس پاسخ مىدهد: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِى الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا * أُوْلَئِكَ الَّذِینَ كَفَرُواْ بَِایتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَلُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیمَةِ وَزْناً... .»؛ (18) «آنها كه تلاشهایشان در زندگى دنیا گم [و نابود] شده؛ با این حال، مىپندارند كار نیك انجام مىدهند. آنها كسانى هستند كه به آیات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد؛ از اینرو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم كرد... .»
شرایط
چنانچه با روش سؤالى به ایجاد انگیزه مىپردازیم، باید شرایط زیر را رعایت كنیم تا هم انگیزه ایجاد شود و هم تبلیغ ما دچار آسیب نگردد:
1. سؤال، كاربردى، مورد نیاز و دغدغه فكرى مخاطب باشد. بسیارى از سؤالات و پرسشها، سؤالات ما هستند، نه پرسشهاى مخاطبانمان. اگر سؤال براى مخاطب مطرح نباشد و دغدغه فكرى او نگردد، و نسبت به پاسخ آن احساس نیاز نكند، موجب ایجاد انگیزه در وى نخواهد شد؛ مثلاً اگر به جاى اینكه بگوییم: موضوع سخنرانى ما «آثار تقوا در زندگى» است، بگوییم: «یكى از سؤالات مهم این است كه آثار تقوا كدام است؟» چندان تفاوتى به لحاظ ایجاد انگیزه نخواهد داشت؛ ولى فرض كنید ذهن جمعى از دانشجویان و یا دانشآموزان به این سؤال مشغول شده است كه «با وجود تهدیدهاى مختلف كشورهاى قدرتمند جهان و احتمال حمله آنها به ایران اسلامى، چرا مسئولان نظام بر عدم مذاكره و رابطه با آمریكا اصرار مىورزند؟» طرح چنین پرسشى در ابتداى سخنرانى، موجب برانگیختن حس كنجكاوى مخاطب و ایجاد انگیزه استماع خواهد شد.
در صورتی که سؤال، دغدغه فکری مخاطب باشد، ما از یک آسیب در تبلیغات دینی که همانا ایجاد شبهه در ذهن مخاطبان از راه طرح سؤال است، مصون خواهیم ماند. چنانچه پرسش مورد نظر مربوط به یكى از شبهات رایج است، در صورتى مىتوان آن را با عنوان و به صورت سؤال مطرح كرد كه حدّاقل هشتاد درصد مخاطبان، آن را در ذهن داشته باشند، والاّ ممكن است پس از طرح سؤال به خوبى از عهده پاسخ آن برنیاییم و یا اینكه مخاطب سؤال را خوب بشنود؛ ولى هنگام پاسخگویى، دقت نكند و جواب را بهدرستی درک نکند و در نتیجه، سخنرانى ما موجب شبههپراكنى شده باشد.
اگر سؤال در ذهن اكثریت مخاطبان وجود ندارد و احساس مىكنیم كه آن بحث باید در جمع مطرح شود، مىتوانیم با روش غیرسؤالى وارد شویم و بدون ایجاد سؤال، اصل مطلب را تبیین كنیم تا در صورت طرح پرسش، مخاطب واكسینه شده باشد.
2. امكان پاسخگویى به سؤال وجود داشته باشد. این امكان به ظرفیت مخاطب برای دریافت پاسخ و توانایى گوینده جهت ارائه جواب بستگى دارد.
3. سؤال براى مخاطب بدون جواب نماند؛ چه اینكه در صورت عدم پاسخگویى، شنونده چنین احساس خواهد كرد كه سؤال پاسخ ندارد، یا این گوینده پاسخ پرسش را نمیداند و فقط میخواهد گرد و خاک کند.
4. حتى المقدور طرح سؤال با انشاء و ادبیات مخاطب پرسیده شود؛ یعنى همانگونه كه مخاطب سؤال را مطرح مىكند، با همان الفاظ و اصطلاحات او سؤال را ارائه كرده و پاسخ دهیم. به عنوان مثال ممكن است برخى از دانشجویان معتقد به پلورالیزم دینى بوده و یا در این زمینه سؤال داشته باشند و اتفاقاً جمعى از كارگران كمسواد نیز همین سؤال را داشته، اما آن را نه با لفظ پلورالیزم و تكثّرگرایى، بلكه با الفاظى عامیانه بفهمند و بیان كنند؛ در این صورت، به هنگام طرح سؤال در سخنرانى براى دانشجویان باید لفظ پلورالیزم را نیز آورد تا متوجه شوند كه سخنران در صدد رفع دغدغه ذهنى آنها است. و به هنگام طرح همین سؤال براى مخاطب كمسواد، نباید چنین لفظى را به كار گرفت؛ زیرا او به دلیل عدم آشنایى با این واژه، اصلاً قبول ندارد كه در مورد پلورالیزم سؤال دارد و صحت یا عدم صحت پلورالیزم از دغدغههاى او است؛ در نتیجه، انگیزهای برای استماع در او ایجاد نمیشود.
2. روش ابهامى
در اوّلین کلاس روش سخنرانی و خطابه که سالهای قبل شرکت کردم، این سؤال مطرح شد که آیا بهتر است موضوع سخنرانی در ابتدای سخن مطرح شود و یا اینکه سخنران باید موضوع خود را لو ندهد تا مخاطب به دنبال موضوع بچرخد و حساسیت او نسبت به بحث بیشتر شود؟ هر دو طرف این سؤال طرفدار داشت و هم اکنون نیز چنین است. بعضی میگفتند: حتما باید موضوع را مطرح کرد؛ زیرا در غیر این صورت مخاطب نمیفهمد در باره چه چیزی میخواهیم صحبت کنیم. بعضی هم میگفتند: نباید موضوع را مطرح کنیم؛ زیرا مخاطبان با استعداد و درس خوانده به محض شنیدن موضوع، احساس تکرار کرده؛ نسبت به آن بیعلاقه شده، جلسه را رها میکنند.
حقیقت این است که هر دو گروه درست میگویند. برای برخی مخاطبان باید حتماً موضوع را مطرح کرد و برای بعضی از آنها نباید آن را لو داد.
در روش ابهامى، موضوع سخن تا زمان خاصى با توجه به شرایط مخاطب مخفى نگه داشته مىشود. مخفى بودن موضوع، ذهن مخاطب را حساس كرده و كنجكاوى او را برمىانگیزد كه بحث در باره چیست؟ و بدین سبب، انگیزه پىگیرى مطلب در وى ایجاد مىشود.
در قرآن كریم و روایات معصومینعلیهمالسلام از این روش بسیار استفاده شده است؛ مثلاً در سوره شمس مىخوانیم: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا * وَ الَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا * وَ السَّمَآءِ وَ مَا بَنَاهَا * وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا * وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا»؛ (19) «به خورشید و گسترش نور آن سوگند! و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآید! و به روز هنگامى كه صفحه زمین را روشن سازد! و به شب آن هنگام كه زمین را بپوشاند! و قسم به آسمان و كسى كه آن را بنا كرده! و به زمین و كسى كه آن را گسترانیده! و قسم به جان آدمى و آن كسی كه آن را [آفریده و] منظم ساخته! سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكیه كرده، رستگار شده است.»
چنانكه ملاحظه مىكنید، در هشت آیه اوّل این سوره، موضوع سخن مشخص نیست و مخاطب نمیداند كه خداوند با این قسمها مىخواهد چه بگوید و یكباره در آیه 9 موضوع مشخص مىشود كه بحث در باره «تزكیه نفس» است.
از این روش به صورت فراگیر در تبلیغات استفاده مىشود. در فیلمهاى سینمایى، رُمانها و حتى مقالات براى شروع از آن بهره مىگیرند. البته در فیلمهاى سینمایى و مقالات از آنجا كه در ابتدا باید یك عنوان مطرح و با یك نام نامگذارى شود، عنوانى برگزیده مىشود كه خودش در عین وضوح معناى كلمات، داراى ابهام است و به صورت شفاف و روشن بیانگر موضوع نیست؛ یعنی در عین حال که عنوان مطرح میشود، موضوع مبهم میماند؛ مثلاً ممكن است عنوان فیلم «عقابهاى سرخ» باشد و با شروع فیلم مشاهده كنیم كه یك قتل اتفاق افتاده و بحث در این است كه قاتل كیست؛ ولى ارتباط آن با عقابهاى سرخ مبهم است و به همین سبب موضوع فیلم برای مخاطب مبهم مىماند و در پایان مشخص مىشود كه عقابهاى سرخ چه نقشى در ماجرا داشتهاند. در سخنورى نیز مىتوان عنوان را مطرح كرد و در عین حال موضوع را مخفى داشت؛ مثل اینكه اگر موضوع بحث ما «امر به معروف و نهى از منكر» است، عنوان آن را «مهربانى مدنى» بگذاریم و در اواسط بحث، موضوع را آشكار كنیم و مخاطب متوجه شود كه «مهربانى مدنى» حقیقت «امر به معروف و نهى از منكر» است؛ گرچه این عنوان را تا به حال نشنیده بود.
نكته قابل توجه در روش ابهامى این است كه ابهام در محتواى سخن نیست؛ یعنی همه مطالبی که بیان میشود، روشن و شفاف است؛ ولى موضوع بحث مخفى میماند. همچنین در روش ابهامی میتوان از انواع مواد سخن استفاده کرد؛ مثلا مىتوان در ابتداى سخن، یك آیه قرائت كرد، بهگونهاى كه موضوع لو نرود و یا یك شعر خواند و یا از داستان و داستانواره و... استفاده كرد.
استفاده از ابهام در تبلیغ، اختصاص به ایجاد انگیزه اوّلیه ندارد؛ بلكه در هرجا و در هر نوع تبلیغات مىتوان از آن استفاده كرد. گاه براى شروع سخن و در قالب مخفى داشتن موضوع و گاهى در اواسط سخن و با ایجاد سؤال در ذهن مخاطب و گاه در تبلیغات تجارى در زیرنویس تلویزیون و... .
به عنوان مثال: ممكن است در زیرنویس تلویزیون براى چندین روز متوالى اعلام كنند: «یك سمّ بسیار خطرناك در یكى از مواد مصرفى مردم مشاهده شده و موجب مرگ و میر تعداد زیادى از شهروندان گردیده است.» در اینجا نام آن ماده مصرفى اعلام نمىشود و همه را حساس مىكند كه كدام ماده مصرفى این قدر خطرناك است؟ پس از ایجاد ابهام و بگومگوى چند روزه مردم در باره آن، اعلام مىشود كه آن سمّ خطرناك در سیگار وجود دارد.
در حین سخنرانى نیز براى ایجاد حساسیت و استمرار انگیزه مخاطبان، مىتوان از این شگرد استفاده كرد.
شرایط
در هنگام استفاده از روش ابهامى در شروع بحث براى ایجاد انگیزه، باید شرایط زیر را رعایت كرد:
1. حتى المقدور از اشرف مواد استفاده شود؛ مثلاً اگر در ابتداى سخن با یك داستان ایجاد ابهام مىكنیم، آن قصه از قرآن یا روایات معصومینعلیهمالسلام باشد. بیان برخى از داستانهاى پادشاهان و... موجب هدر دادن وقت مردم و گاه انحراف از تبلیغ دینى است.
البته براى مخاطب غیر مذهبى، گاهى مجبوریم از موادى كه نزد او مهم است - ولو از اشرف مواد سخنرانى نیست - استفاده كنیم. در اینجا نیز در نهایت باید مواد استفاده شده در سخنرانى به اشرف مواد دینى برگردد و آنها اصل قرار گیرند.
2. حوصله مخاطب مورد توجه قرار گیرد؛ به این صورت كه با توجه به حوصله مخاطب، زمان آشكار شدن موضوع مشخص شود. براى بعضى مىتوان در پایان سخنرانى موضوع را آشكار ساخت و بعضى فقط تا چند دقیقه حوصله ابهام دارند و در صورت روشن نشدن موضوع، جلسه را رها مىكنند.
3. هوشمندى مخاطب رعایت شود و براساس آن، میزان و زمان ابهام تعیین گردد. براى مخاطبانى كه از هوشمندى بالاترى برخوردارند، تا زمان بیشترى مىتوان موضوع را مبهم گذاشت و مخاطبان عادىتر، در صورت طولانى شدن ابهام، اصل بحث را متوجه نخواهند شد. ابهام براى ایجاد انگیزه است و اگر موجب نفهمیدن اصل بحث شود، نه تنها حل مشكل نمىكند، كه مشكلساز هم خواهد شد.
پرسشنامه
1. تأثیرگذاری بر عواطف و احساسات در سخنرانی چه اهمیتی دارد؟
2. چگونه میتوان هر یک از امیال یا احساسهای انسان را به صورت مستقیم ایجاد یا تقویت کرد؟
3. چهار مورد از تعاریف انگیزه را بیان کنید. شما کدامیک از آنها را میپسندید؟
4. مهمترین انگیزههای انسان کدامند؟
5. منظور از ایجاد انگیزه در سخنرانی چیست؟
6. عوامل کلی که در ایجاد انگیزه پیگیری مطلب مؤثرند کدامند؟
7. روش سؤالی را توضیح دهید.
8. شرایط روش سؤالی را بیان کنید.
9. روش ابهامی را توضیح دهید.
10. شرایط روش ابهامی را بنویسید.
تمرين کنيد
پس از تهیه مواد مناسب، هر یک از دو روش سؤالی و ابهامی را در جمع دوستانتان اجرا کنید و از آنها بخواهید شما را نقد کنند. اگر مقدور باشد این کار را در کلاس و با حضور استاد خود انجام دهید.
درس بيست و سوم
اهداف اين درس
در این درس تلاش میکنیم با روشهای زیر جهت ایجاد انگیزه آشنا شویم:
1. داستان گویی؛
2. بیان ضرورت مطلب؛
3. تعریف از مطلب.
اشاره
در دروس گذشته با دو روش از روشهای ایجاد انگیزه پیگیری مطلب و برانگیختن کنجکاوی مخاطب آشنا شدیم. در این درس سه روش دیگر را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
3. روش داستانگویى
با بیان یك داستان جذّاب در ابتداى سخنرانى، مىتوان در مخاطب انگیزه استماع ایجاد كرد. اغلب مردم (عالم و عامى) از داستان تأثیرپذیرند و از آن لذّت مىبرند؛ از اینرو، در قرآن كریم براى تربیت انسانها، از داستان به وفور استفاده شده است.
شرایط
اگر با روش داستانگویى در ابتداى سخنرانى انگیزه ایجاد مىكنیم، لازم است شرایط زیر را مراعات نماییم: (20)
1. داستان، داستان پیامبران، اهلبیتعلیهمالسلام و اولیاى الهى باشد تا بتواند ضمن ایجاد انگیزه، الگوی دینی برای مخاطبان قرار گیرد. هر چند بعضی از داستانهای دیگر نیز میتواند درسآموز باشد؛ اما اگر از داستانهای اولیای الهی استفاده شود، ضمن تأثیرگذاری معنوی بیشتر بر مخاطبان، از آسیبهای ناخواسته بعضی از مطالب دیگر دورتر است؛
2. اگر داستان معصومانعلیهمالسلام و اولیاى الهى نیست، بسیار مهم و تأثیرگذار باشد؛
3. به لحاظ حجم و نوع، با محتواى سخنرانى متناسب و هماهنگ باشد؛ چنانچه سخنرانی ما طولانی است، میتوانیم از یک داستان طولانیتر استفاده کنیم و اگر سخنرانی کوتاه است، باید داستان ابتدایی نیز کوتاهتر باشد.
توجه داشته باشیم که ایجاد انگیزه، بخشی از مقدمه سخنرانی است و باید حجم اندکی از زمان سخنرانی را اشغال کند.
همچنین نوع مطالب و موضوع داستان باید با نوع محتوای سخنرانی متناسب باشد؛ به گونهای که احساس ناهمگون بودن و بیربط بودن به بحث بهوجود نیاید؛ مثلا اگر سخنرانی ما در باره آثار تقوا است، داستان نیز باید در باره آثار تقوا باشد؛
4. با ظرفیت فکری و احساسی مخاطب سازگار باشد؛ به عنوان مثال: برخى از كرامات، معجزات و داستانهاى عرفانى را نباید براى كسانى كه ظرفیت پذیرش آنها را ندارند بیان كرد؛
5. تحریف نشود؛ به یاد داشته باشیم که بسیارى از تحریفهاى صورت گرفته در دین و تاریخ اسلام، ناشى از تحریف در داستانهاى گذشتگان است؛
6. به اندازه مناسب پرورش داده شود؛ نه بسیار زیاد که از حد مقدمه بودن خارج شود و نه آنقدر کم که برای مخاطب بیربط بماند؛
7. داستان بدون تجزیه و تحلیل نماند؛ گرچه این تجزیه و تحلیل ممكن است به لحاظ مقدمه سخن بودن بسیار كوتاه باشد. (در داستانهایى كه در متن سخنرانى ارائه مىشود، مىتوان تجزیه و تحلیلهاى طولانىترى داشت.)
البته بسیارى از این شرایط در مورد روشهاى دیگر ایجاد انگیزه نیز باید رعایت شود؛ ولى میزان ابتلاى به آنها در روش داستانى بیشتر است؛ از اینرو، در اینجا تذكر داده مىشود.
نمونه داستان
به عنوان نمونه اگر مخاطبان ما جوانانى هستند كه مىپرسند: چه كنیم تا گناه نكنیم و ما مىخواهیم این دغدغه آنان را پاسخ بگوییم، مىتوانیم در ابتداى سخنرانى این داستان را نقل كنیم: شخصى خدمت امام حسینعلیهالسلام رسید و عرض كرد: من مردى گنهكارم و در برابر گناه تاب نمىآورم، مرا نصیحتى فرما.
فرمود: «پنج كار را انجام بده، آنگاه هرچه مىخواهى گناه كن. اوّل: روزى خدا را مخور و هرچه مىخواهى گناه كن؛ دوم: از قلمرو فرمانروایى خدا بیرون شو و هرچه خواهى گناه كن؛ سوم: به جایى درآ كه خدا تو را نبیند و هرچه خواهى گناه كن؛ چهارم: هرگاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را بگیرد، او را از خود بران و هرچه خواهى گناه كن؛ پنجم: هرگاه مالك دوزخ [خواست] تو را در آتش افكند، در آتش مرو و هرچه خواهى گناه كن.» (21)
4. روش بیان ضرورت مطلب
بیان ضرورت مطلب در حقیقت بیان چرایى بحث است؛ به اینگونه كه سخنران در مقدمه سخن خود، ضرورت پرداختن به موضوع بحث را با ادبیات مناسب مخاطب و به اندازه حوصله او تبیین مىكند تا در او انگیزه استماع ایجاد شود.
مناسبتها، حوادث اجتماعى، عدم توجه مبلّغان دیگر به یك بحث خاص، سؤالات زیاد مخاطبان و...، همگى ضرورتسازند.
كسانى كه در تمهیدات سخنرانی، به هنگام تشخیص هدف و موضوع و مسئلهیابى، دقت كافى داشته باشند، مىتوانند به تناسبِ «روش سؤالى» یا «تعریف از مطلب» (22) و یا «بیان ضرورت مطلب»، از آن فعالیت به خوبى استفاده كنند؛ یعنى همان مسائل مخاطب را به صورت سؤال یا بیان ضرورت بحث یا تعریف از مطلب و اهمیت بحث بیان كنند.
اجرای روش بیان ضرورت مطلب بسیار آسان است و عموم مبلغان مىتوانند آن را پیاده كنند. همچنین این روش براى تمام تودهها و گروههاى مخاطبان مفید است؛ از سوی دیگر، روش بیان ضرورت مطلب مثل روش ابهامى، نسبت به دیگر عرصههاى تبلیغ فراگیر است و منحصر در سخنرانى نیست. در كتابها، مقالات، كلاسها، تبلیغات سیاسى، سخنرانیهاى مدیران و... براى ورود به بحث، از این روش استفاده مىشود؛ از اینرو، میتوان گفت: روش بیان ضرورت مطلب، از ویژگیهای «سهولت اجرا»، «همگانی بودن» و «فراگیرى و شمول نسبت به عرصههاى تبلیغ» برخوردار است.
شرایط
شرایط استفاده از روش بیان ضرورت مطلب عبارتاند از:
1. هنگام اجرا، حمل بر تحمیل عقیده بر مخاطب نشود؛ یعنى مخاطبان، مخصوصاً جوانان و بهویژه جوانان دینگریز، احساس نكنند كه گوینده با این روش عقیده خود را بر آنان تحمیل كرده است یا میخواهد تحمیل کند.
2. حوصله مخاطب رعایت شود. گاهى با اندكى زیادهروى، مخاطب طاقتش تمام میشود؛ چون هنوز براى این بحث زمینهسازى نشده است. هم مخاطبان حوصله ندارند و هم گاهى گویندگان در این جهت زیادهروى مىكنند و بحث را طول مىدهند.
نمونهها
در قرآن كریم گاهی خداوند به پیامبرش مىفرماید: چنین سؤالى از تو مىپرسند، پس چنین جواب بده؛ یعنى علت ضرورت جواب این است كه چنین سؤالى مطرح شده است. در این موارد خداوند متعال مىتوانست بدون اینكه سؤال مردم را مطرح كند، مطلب مورد نظر را بیان نماید. طرح سؤال براى این است كه به صورت ضمنی ضرورت بحث تبیین گردد و در مخاطب انگیزه بیشتری برای توجه به سخنان خداوند ایجاد شود. اینها در واقع بیان ضرورت مطلب بهخاطر سؤالات مخاطبان در باره آن مطلب است. به نمونههاى زیر توجه كنید:
1. «یسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِ»؛ (23) «در باره هلالهاى ماه از تو سؤال مىكنند، بگو: آنها بیان اوقات [و تقویم طبیعى] براى [نظام زندگى] مردم و [تعیین وقت] حج است.»
2. «یسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ كَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یزالُونَ یقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى یرُدُّوكُمْ عَن دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا»؛ (24) «از تو در باره جنگ كردن در ماه حرام سؤال مىكنند، بگو: جنگ در آن [گناهى] بزرگ است؛ ولى جلوگیرى از راه خدا [و گرایش مردم به آیین حق] و كفر ورزیدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است، و ایجاد فتنه [و محیط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشویق و از ایمان باز مىدارد] حتى از قتل بالاتر است. و مشركان پیوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند.» (25)
5. روش تعریف از مطلب
گاهى سخنران در ابتداى سخن از مطلب مورد بحث در سخنرانى تعریف کرده و اهمیت آن را بیان مىكند. این تعریف غالباً به صورت مستقیم و از خود مطلب است و گاهى نیز به صورت غیرمستقیم و از طریق تعریف از منبع و مأخذ سخن، راوى آن، زمان و مكان نزول یا ابلاغ آن و... صورت مىگیرد. در هر صورت تعریف از مطلب، موجب ایجاد انگیزه در مخاطب جهت شنیدن آن است.
استفاده از این روش نیز براى گروههای مختلفی که مخاطب ما قرار میگیرند، مناسب است؛ هرچند براى مخاطبان با استعداد، عالم و اندیشمند، بیشتر تناسب دارد. این روش در عرصههاى مختلف تبلیغى (سخنورى، فیلم و سریال، كتاب و مقاله، و...) نسبتاً فراگیر است و در تحقیقات علمى خیلى از آن استفاده مىشود.
شرایط
به هنگام استفاده از روش تعریف از مطلب باید به نکات و شرایط زیر توجه کنیم:
1. اعتدال در تعریف؛ در تعریف از مطلب، اعتدال رعایت شود تا انتظارات مخاطب نسبت به مهم بودن مطلب خیلى بالا نرود؛ چنانچه بیش از حد از یک مطلب تعریف کنیم، پس از ارائه مطالب، مخاطب متوجه خواهد شد که آن قدر هم که ما میگفتیم مهم نیست؛ از اینرو، در سخنرانیهای بعدی که میخواهیم از مطلب و موضوع بحث خود تعریف کنیم، تلقی او این خواهد بود که چندان هم مطالب ایشان مهم نیست.
2. تعریف از مسلّمات؛ حتى الامكان در باره مطالب مسلّم دینى از این روش استفاده شود، نه از دستآوردهاى علوم تجربى، انسانى و... .
3. بكر و بدیع بودن مطلب؛ از مطلبى تعریف شود كه بدیع و نو باشد؛ و الا تعریف، چندان اثری ندارد؛ زیرا مخاطب حدود بحث را تقریباً میداند.
4. تسلط كافى؛ سخنران باید نسبت به موضوع و مطالب مورد بحث به لحاظ منابع، تاریخ، راوى و... تسلط كافى داشته باشد تا بتواند از آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تعریف كند.
5. تعریف از مطلب، نه از خود؛ براى ایجاد انگیزه پىگیرى مطلب، باید از مطلب تعریف كرد، نه از خود؛ زیرا گاهى تعریف از خود موجب عقبنشینى مخاطب است. این جمله پاسكال درست است كه: «اگر مىخواهید حرف شما را باور كنند، از خودتان حرف نزنید.» (26)
مثلاً در تعریف از مطلب مىتوان گفت: «این مطلبى است كه نیاز به دقت دارد.» یا «این مطلبى است كه استاد ما فرمودند: پنج سال زحمت كشیدم تا آن را بهدست آوردم.» یا «این مطلبى است كه اگر بشنوید در زندگى شما خیلى مفید است.»
البته گاهى راه تعریف از مطلب، تعریف از خود است كه در این صورت، تعریف از خود براى تعریف از مطلب اشكال ندارد؛ مثل اینكه مىگوید: «من براى بهدست آوردن این مطلب سه ماه پژوهش كردهام.»
نمونهها
قرآن كریم از روش تعریف از مطلب زیاد استفاده كرده است. مثلاً مىفرماید: «ذَلِكَ الْكِتَبُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»؛ (27) «آن كتابی است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.» و پس از تعریف از اعتبار و جایگاه مطلبى كه مىخواهد در باره آن سخن بگوید، به بیان اصل بحث كه ویژگیهاى متقین و... است، مىپردازد.
پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله نیز از این روش برای ایجاد انگیزه در مخاطب بهره بردهاند؛ مثلا پیش از آموزش تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام، در باره اهمیت آن سخن گفته و مخاطب خود را جهت شنیدن سخن تشویق نموده و در او انگیزه ایجاد كردهاند.
از امام علىعلیهالسلام نقل شده است كه فرمودند: یكى از پادشاهان عجم بردهاى به پیامبرصلیاللهعلیهوآله هدیه كرد. من به فاطمهعلیهاالسلام گفتم: نزد رسول خدا برو و خدمتگزارى براى خود درخواست كن. زهراعلیهاالسلام نزد رسول خدا رفت و موضوع را با ایشان در میان گذارد. رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمودند: فاطمه جان! چیزى به تو مىدهم كه برایت از خادم و آنچه در دنیا است، بهتر باشد. بعد از نماز، 34 بار اللّه اكبر، 33 مرتبه الحمدلله و 33 بار سبحان اللّه بگو. آنگاه این اذكار سهگانه را با «لا اله الاّ اللّه» پایان بخش. این براى تو از آنچه خواستهاى و از دنیا و آنچه در آن است بهتر خواهد بود. (28) هر چند این بیانات در سخنرانی رسمی صورت نگرفته است؛ اما بیان به گونهای است که در مخاطب انگیزه استماع و عمل ایجاد میکند.
پرسشنامه
1. ضمن توضیح روش داستانی، شرایط آن را بیان کنید.
2. منظور از بیان ضرورت مطلب چیست و چگونه از آن برای ایجاد انگیزه استفاده میشود؟
3. شرایط روش بیان ضرورت مطلب را بنویسید.
4. روش تعریف از مطلب را توضیح دهید.
5. شرایط روش تعریف از مطلب را بیان کنید.
6. برای هر یک از روشهای داستانی، بیان ضرورت مطلب و تعریف از مطلب یک مثال بیاورید.
تمرين کنيد
1. سه نمونه داستان متناسب با مخاطبان و محافل مختلف آماده کرده و در حضور دوستان خود تعریف کنید.
2. با استفاده از روش بیان ضرورت مطلب در میان جمعی از همکلاسیهای خود انگیزه ایجاد کنید. اگر میتوانید این کار را در کلاس با حضور استادتان انجام دهید.
3. سعی کنید از مطالبی که میخواهید در منزل یا مدرسه بیان کنید، مقداری تعریف کنید. آیا پس از تعریف از مطلب، بیشتر به گفتههای شما توجه میشود؟
پینوشـــــــــــــتها:
(1). گفتار فلسفی (سخن وسخنوری)، محمد تقی فلسفی، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1380، ص 38.
(2). تحف العقول، ابن شعبه حرانى، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم، قم، 1404 هـ. ق، ص 358.
(3). نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات دار الهجره، قم، خطبه 176، ص251.
(4). در باره هر یک از این عناوین بحث خواهد شد.
(5). مستدرك الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، چاپ اوّل، قم، 1408 هـ. ق، ج 8، ص 362.
(6). البلد الامین، ابراهیم بن علی كفعمى، چاپ سنگی، ص219.
(7). نهج البلاغه، خطبه 51، ص88.
(8). کنجکاوی به معنای تفحّص دقیق و کنجکاو شدن به معنای متفحّص شدن و دقیق گشتن و کنجکاوانه به معنای بهطور کنجکاو و متفحّصوار میباشد. (فرهنگ فارسی، محمد معین، 6 جلدی، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، تهران، 1371، ج3، ص3087.)
(9). زمینه روانشناسی، محمد پارسا، انتشارات بعثت، تهران، چاپ شانزدهم، 1379، ص 165.
(10). مدیریت منابع انسانى و روابط كار، ناصر میرسپاسى، چاپ هشتم، ص 417، به نقل از مدیریت اسلامى، محمدحسن نبوى، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، قم، 1377 هـ. ش، ص 188.
(11). انگیزش و هیجان، آلكس موكیلى - روبرت دانتزر، ترجمه حمزه گنجى- علی پیکانی، نشر ساوالان، چاپ اول، تهران، 1384، ص 4.
(12). مدیریت رفتار سازمانى، پال هرسى و كنت بلانچارد، ترجمه علاقهبند، انتشارات امیر كبیر، چاپ سوم، ص 18، به نقل از: مدیریت اسلامى، محمدحسن نبوى، ص 188.
(13). Motive.
(14). زمینه روانشناسی، محمد پارسا، ص83. انگیزههای فیزیولوژیک به ترتیب عبارتاند از: انگیزه مادری، تشنگی، گرسنگی، جنسی و اکتشاف. (همان، ص87.)
(15). صف/10.
(16). همان/11.
(17). كهف/103.
(18). همان/104 و 105.
(19). شمس/ 1 - 9.
(20). رعایت شرایط مطرح شده، اختصاص به ابتداى سخنرانى ندارد؛ بلكه در هر جاى آن كه از داستان استفاده مىكنیم، باید چنین شرایطى را رعایت كنیم.
(21). فرهنگ جامع سخنان امام حسینعلیهالسلام، گروه حدیث پژوهشكده باقر العلومعلیهالسلام، ترجمه على مؤیدى، شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1381، ص842: «اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ فَاَوَّلُ ذَلِكَ لاَ تَأكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّانِى اُخْرُجْ مِنْ وِلاَیةِ اللَّهِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ یرَاكَ اللَّهُ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالرَّابِعُ اِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِیقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالْخَامِسُ اِذَا اَدْخَلَكَ مَالِكُ النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِى النَّارِ وَاذْنِبْ مَا شِئْتَ.»
(22). در باره این روش بعد از این بحث میشود.
(23). بقره/189.
(24). بقره/217.
(25). برای مطالعه نمونههای بیشتر ر. ک: بقره/215، 219، 220، 222، مائده/4، اعراف/187، انفال/1، اسراء/85، كهف/83 و طه/105.
(26). عطر اندیشههاى بهارى، حسین سیدى، مؤسسه فرهنگی - انتشاراتی نقش، چاپ اوّل، قم، 1378، ص139.
(27). بقره/2.
(28). فاطمة الزهرا، از ولادت تا شهادت، سید محمدكاظم قزوینى، ترجمه حسین فریدونی، نشر آفاق، چاپ سوم، 1365 هـ. ش، ص 224.
افزودن دیدگاه جدید