مبلّغان مسیحى در افغانستان
نام نشریه: مبلغان ، مهر و آبان 1387 ، شماره 108
اشاره
متأسفانه امروز - به هر دلیل - كشورهاى غربى با هدف تاراج منابع و مقابله با مخالفان جهانى خود، و با شعارهاى حاكمیت مردم، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، محو كشت خشخاش و... با همه توان خویش، وارد افغانستان مظلوم شدهاند. در پرتو حمایت نیروهاى نظامى موسوم به «ناتو» و «آیساف» در این كشور، صدها مؤسسه فرهنگى - تبلیغى از كشورهاى مختلف آمریكایى، اروپایى و آسیایى به این كشور، سرازیر گشتهاند و به تبلیغ وهابیت، مسیحیت و حتى یهودیت مىپردازند.
این مبلّغان با بهرهگیرى از جدیدترین فناوریهاى رسانهاى و تبلیغاتى، و با سوء استفاده از فقر فرهنگى و اقتصادى مردم، در زیر چتر نیروهاى ناتو، با آسودگى خاطر بیشتر به تبلیغ باورهاى غیر اسلامى و ترویج فساد و منكرات مىپردازند.
البته فعالیتهاى دشمنان اختصاص به افغانستان ندارد و در جاجاى كشورهاى اسلامى مىتوان تهاجم بىامان آنان را مشاهده نمود كه یكى از نمونههاى آن ایران اسلامى است و دشمنان كینه توز اسلام هر روز با ترفندى جدید تلاش مىكنند تا نور پرفروغ حكومت اسلامى را خاموش نمایند. آنچه در این مقاله مىخوانید گذرى است بر فعالیتهاى مبلغان مسیحى در افغانستان.
فعالیتهاى مؤسسات فرهنگى
از بین گروهها و فرقههایى كه براى رسیدن به اهداف خود در افغانستان فعّالیت مىكنند، در برخى مناطق، حضور منادیان و مبلّغان مسیحى، پررنگتر و پرجاذبهتر از رقیبان دیگر به نظر مىرسد؛ براى مثال، حضور ایشان در شهرهاى شمالى به علت بهره مندى از امنیت نسبى، ملموستر و آشكارتر است.
برخى مؤسسههاى فرهنگى - تبلیغى آمریكایى و اروپایى در این مناطق، فعالیت گستردهاى دارند. «پت» و «امگا» از مهمترین و مشهورترین این مراكز هستند. این نهادهاى فرهنگى به ترویج عقاید خویش مىپردازند. برجستهترین فعالیتهاى این گروهها عبارتاند از:
1. ارسال كتب مذهبى: در این باره، ذكر نكات ذیل ضرورت دارد:
الف. این كتابها كه چاپ مسیحیان افغانستان، پاكستان، ایران، آمریكا، اروپا و... است، گاهى بدون ذكر مشخصات كامل به فارسى نگاشته و یا ترجمه شدهاند.
ب. این كتابها با بهترین كیفیت و حجم كم (در قطع رقعى، جیبى، تقویمى و...) با عناوین فریبنده و داراى جاذبه عمومى، تهیه و بدون مزاحمتهاى رسمى و دولتى، میان مردم، بهویژه جوانان به صورت رایگان پخش مىشود.
ج. این كتابها داراى تصاویر هدفدار و محتواى خاص براى ترویج مسیحیت است. عناوین برخى از این كتابها عبارتاند از: كتاب پیدایش (اوّلین كتاب تورات)، مژده براى عصر جدید (انجیل مقدس، عهد جدید)، مبانى مسیحیت، مهر و صفا، من او را نمىكشم، گنجینه طلایى از حكمت سلیمان، دیوان محبت، قربانى، راه به سوى نجات ابدى، زندگى تازه (دوره زندگى مسیحى)، در جستجوى حقیقت، مرد آسمانى، (1) ده حكم شرعى موسىعلیهالسلام، به كجا با این بارم؟، كمك آسمانى، بخشایش واقعى و... .
د. پشت جلد و در صفحات اوّل و دوم این كتابها، جملات كوتاه، جذّاب و بااهمیتى را با خطّ درشتتر مىنویسند تا خواننده با یك نگاه، شیفته آن شود و آن را بخواند. گاهى این مطالب، نه یك كشور كه سایر كشورها و حتى جهان اسلام را نشانه مىرود. براى نمونه، جملاتى از پشت جلد كتاب «مرد آسمانى» را با هم مىخوانیم كه داستان مردى مسیحى به نام برادر «یون» است. این عبارات را كشیشى به نام «سام یقنظر» نگاشته است:
«... ایشان (برادر «یون») در تابستان سال 2005 در كنفرانسى با شركت قریب به 1000 ایرانى مسیحى حضور یافتند و براى آنها صحبت كردند. برادر «یون» با شور و حرارت فراوان از ایرانیان مسیحى خواستند براى خداوند، غیرت داشته باشند و از شریر نهراسند؛ زیرا او كه خود تا به حال، جفاهاى بسیارى را متحمل شده است، ثابت نموده كه آنچه در نهایت، سرنوشت كلیسا را رقم مىزند، نه حُكّام سیاسىِ مستبد، بلكه تنها خدا است.»
یادآورى این نكته، لازم است كه براساس برخى آمارها، تنها در سال 86 حدود 000/40 كتاب مذهبى وارد نواحى شمالى شده است.
2. تجهیر كتابخانهها: از دیگر اقدامهاى مؤسسات فرهنگى مسیحى، تأسیس، تجهیز و تكمیل كتابخانه در شهرهاى بزرگ این كشور، بهویژه در شمال است. كتابخانههاى معروف «دقیق بلخى» و «امیرعلى شیرنوایى» از جمله آنها است كه در شهر مزار شریف، فعالیتى گسترده دارند.
3. تأسیس مراكز فرهنگى و آموزشى: آنان در قالب آموزشگاههاى زبان، كامپیوتر و... به نشر عقاید خویش مىپردازند. مؤسسههاى «پت»، «امگا»، «جگ لندن» و... از جمله آنها است.
4. پخش نوار، سى دى و... : نام برخى از آنها عبارتاند از: نور خدایى، انجیل مقدس (عهد جدید)، مژده (خبر خوش) و... . عنوان دیگر این مجموعههاى شنیدارى، «صداى زنگى» است.
چگونگى عملكرد مبلّغان مسیحى
شایان ذكر است كه این مبلّغان، بسیار دقیق و كارشناسانه فعالیت مىكنند. مخاطبان واقعى این افراد، كودكان، نوجوانان، جوانان و نیز افراد فاقد علم و آگاهى هستند كه در منجلاب فقر و گرفتاریهاى مالى سقوط كردهاند. آنان در برخى مناطق از والدین مىخواهند تا فرزند خردسال خویش را در اختیار آنها بگذارند و در مقابل، ایشان نیز تمام نیازهاى مادى آن كودك و خانوادهاش را تأمین مىكنند. تأسّفبارتر از همه، اینكه مبلّغان مسیحى، برعكس وهابیت، بیشتر، شیعیان این كشور را نشانه گرفتهاند.
آنچه در ذیل مىآید، گوشهاى از چگونگى عملكرد این مبلّغان است و از زبان فردى نقل مىشود كه براى بار نخست به مجالس خصوصى آنها راه یافته است:
«اطلاع یافتم كه به خاطر تجلیل از روز عید كریسمس، محفل جشنى در دفتر «اُمگا» برگزار مىشود. فكر كردم كه یك مجلس عادى است و در حالى كه آدرس در دستم بود، راه افتادم. هر طور بود، خودم را به داخل حیاط دفتر رساندم. افراد بسیارى آمده بودند. دخترها و پسرها، بعضى با پوشش نامناسب و رفتارهاى غیراخلاقى. تا آن زمان، چنین صحنههایى را ندیده بودم.
برگزاركنندگان، مثل دیگران از من هم پذیرایى كردند؛ زیرا فكر مىكردند كه من هم از دعوتشدگان هستم. وارد سالن شدیم. سالنى شیك و مزین با فرشها و تابلوهاى رنگارنگ. تقریباً سالن، پر شده بود. زنها و مردها در كنار هم نشسته بودند. تعداد خانمها تقریباً به اندازه مردها بود.
من هم در جایى كه راهنمایى كردند، نشستم. هنوز مراسم شروع نشده بود. مقابلم مردى نشسته بود كه رنگ زرد و چشمان سبزى داشت. اطرافش گیتار، طبل و دیگر ابزار و لوازم موسیقى بود. هر كسى كه داخل سالن مىشد، اوّل پیش او مىرفت و به او عرض احترام مىكرد و دستش را مىبوسید؛ مثل اینكه كشیش بود.
بار اوّل بود كه من او را مىدیدم. از موقعیتش هم اطلاع نداشتم. به همین دلیل بدون هیچ عكس العملى در جایم نشستم. او هم فهمیده بود كه من از همه چیزى بىخبرم و رفتارم، ناشیانه است. به همین دلیل، گاه گاهى زیر چشمى به من نگاه مىكرد. گاهى انگلیسى سخن مىگفت و گاهى فارسى. فارسى را بسیار روان حرف مىزد. اگر زردى سر و صورتش نبود، شاید نمىفهمیدم كه خارجى است.
مراسم جشن، شروع شد. پسر جوانى، اجراى جلسه را به عهده داشت. در آغاز از دختر جوانى به نام «مریم» خواست تا با خواندن آیاتى از انجیل، محفل را آغاز كند. این دختر با موسیقى ملایمى، آیات انجیل را خواند. حاضران به افتخارش كف زدند و یك چیزهایى را با هم زمزمه مىكردند. هرچه مىگفتند، من نمىفهمیدم.
بعد از آن، جوان دیگرى كه نامش سلطانى بود، به عنوان میزبان، سخن گفت و از خوشامد گفتنش پیدا بود كه شركتكنندگان از ولایت هرات، كابل، سرپل، جوزجان و حتى از ایران آمدهاند. چند نفر، یكى بعد از دیگرى به جاى مخصوص آمدند و به نمایندگى از مردم ولایت خود سخنرانى كردند و هر یك نكاتى برجسته در باره آیین مسیح بر زبان راندند و دیگران را به پذیرفتن مسیحیت تشویق كردند.
جالب آن بود كه به خانمى نوبت رسید كه براى انجام وظیفه دعوت شد تا پشت تریبون حاضر شود. او را «بىبى شیرین» معرفى كردند. تقریباً 50 ساله به نظر مىرسید. خیلى بریده بریده، غیرمنظم، لرزان و با لكنت سخن مىگفت. وى در عین حال، اظهار شادمانى و خوشوقتى نیز مىكرد. از ظاهرش پیدا بود كه بىسواد است و به دام مبلّغان مسیحى افتاده و به نان و نوایى رسیده است. این را زمانى فهمیدم كه او در بخشى از سخنانش افزود:
«ماه رمضان را گرسنه روزه گرفتم. هیچ كس به من كمك نكرد. مجبور شدم، گدایى كنم. این كار را هم مناسب خود نمىدیدم. در این فكرها بودم كه یك روز پایم به این دفتر كشیده شد و از كمكهاى خوب این دفتر بهرهمند شدم. خیلى زود، وضعیت اقتصادىام تغییر كرد... .»
او در ضمن، از فردى كه زمینه راهیابى او به این دفتر را فراهم و او را معرفى كرده بود، تشكر كرد و گفت: «او چند خانواده فقیر دیگر را نیز شناسایى كرده و پس از من به این دفتر معرفى كرده است. ما از او به سبب شجاعت و فعالیتهایش تقدیر و تشكر مىكنیم... .»
همچنان، مجلس ادامه داشت. نوبت به دختر خردسالى رسید كه «معصومه» نام داشت. از ظاهرش پیدا بود كه وضعیت او نیز شبیه همان خانمى بود كه جلوتر از او مأموریتش را انجام داد. او در باره حضرت عیسىعلیهالسلام و مسیحیت، سخن گفت؛ براى مثال مىگفت: «چرا همه مردم به كودكانشان، مسیحیت را یاد نمىدهند؟» سپس با لحنى كودكانه و جذّاب، ترانهاى را در باره حضرت مسیح اجرا كرد. همگان او را تشویق كردند و بر شجاعت و شهامتش آفرین گفتند. فضاى برنامه، طورى شده بود كه همه به مسیح، عشق مىورزیدند. گویا شنیدن این جملات از زبان یك دختر خردسال و به اصطلاح معصوم، دلهاى همه را جلا داده و همگان را به سوى سعادت ابدى و همیشگى كشانده بود!
البته واضح بود كه قهرمان پیروز این صحنه، فقر بود، نه آیین مسیح؛ ولى هرچه بود، اكنون به نام مسیح و مسیحیت ختم مىشد و آمریكاییها و اروپاییها را مهربان، فرشتههاى نجات و مردمانى مهربان و قدّیس به تصویر مىكشید.
سپس آن مرد خارجى - كه در سطور قبل گفته شد - از جایش برخاست، دختر را دعوت كرد، نزدش نشاند و با او خیلى مهربانى كرد. همچنین، مقدارى پول براى تشویق به او داد و جرئت و شهامت او را ستایش كرد. او اینگونه به همگان آموخت كه راه این دخترك را بپیمایند تا همچون او از چنین هدایایى برخوردار شوند.
هنوز جلسه ادامه داشت. یك خارجى آمد و پشت تریبون حاضر شد. مثل اینكه شاعر بود. او شروع كرد به شعر خواندن. بیشتر سرودههایش در باره مسیحیت بود. موسیقى نرم و دلنوازى نیز او را در خواندن شعر همراهى مىكرد. زمینه شادمانى حاضران، بیش از قبل فراهم شده بود. تقریباً همگان از شور و شوق یك نوع موسیقى به عالمى كه به حضرت مسیح نسبت مىدادند، سفر كرده بودند. شور و هیجان، مجلس را فرا گرفته بود.
بعد از آن مرد شاعر، فرد خارجى دیگرى برخاست. او آخرین فردى بود كه برنامه اجرا مىكرد. از اینكه برنامه رو به اتمام بود، خوشحال شدم. همگان، همزمان با او از جایشان بلند شدند. البته حق هم داشتند. او انسانى معمولى نبود؛ بلكه یك كشیش مسیحى بود كه از كشورهاى دیگر آمده بود. قدر و منزلتش نزد حاضران بیش از دیگران بود. به هر صورت، پشت تریبون قرار گرفت. مثل اینكه زبانش، فارسى بود. البته نه فارسى درى، بلكه فارسى معمول در ایران. وى با لحن آرام و شیرین سخنگفتن را آغاز كرد و در بخشى از سخنانش، پس از تشكر از حاضران گفت:
«چند روز پیش از كشور ایران آمدهام. از برخى ولایات افغانستان، دیدن كردهام. اكنون براى شركت در این محفل نورانى، نزد شما و به شهر شما آمدهام... . ما فعالیتهاى زیادى در ایران داریم. در ولایت هرات نیز دفتر داریم. در آنجا بهطور گسترده فعالیت مىكنیم. از شما نیز تقاضا مىكنم، مانند برادران ایرانى و هراتى خودتان، فعالیت گستردهاى داشته باشید، ایمان خود را حفظ كنید و استوار و باغیرت باشید.
ما در حال بنیاننهادن كلیساى مسیحیت در افغانستان هستیم. خیلى هوشیار و دقیق باشید؛ زیرا دوست ندارم در روند كار و تبلیغ خود ناموفق باشید. پیروزى مسیحیت در افغانستان به نوع رفتار و عملكرد شما بستگى دارد. سعى كنید فعالیتهایتان مخفى باشد و دیگران را حسّاس نكنید.
مىدانم كه در حال حاضر، از نبود كلیسا در اینجا رنج مىبرید. امیدوارم در آینده كلیسایى داشته باشید؛ البته تا آن زمان مىتوانید محلى را بهطور مخفیانه به عنوان كلیسا در نظر بگیرید. اگر نشد، در خانههایتان، اتاق مشخصى را به عنوان كلیسا انتخاب كنید و عبادات و مراسم خود را در آنجا انجام دهید.»
به هر صورت او به این شكل، مشكل كلیسا را حل كرد و فقط مسئله كشیش و روحانى كلیسا مانده بود كه آن نیز حل شد. او در بخش پایانى سخنانش به چند نفر از حاضران كه نامشان را ذكر نكرد، مقام كشیشى را تبریك گفت. پیدا بود كه چند نفر از حاضران تا مرحله كشیشى با معارف و آداب مسیحیت آشنایى دارند.
آنگاه شعرى خواند كه به مجلس، حالتى معنوى بخشید. سپس او به تك تك حاضران، یك هدیه داد. هدیه او اوراقى از سرودههایش بود كه باعث شعف و خرسندى حاضران شد. او به حاضران گفت: «سعى كنید این اشعار را به كودكان خود بیاموزید.»
محفل جشن، به پایان رسید. هنگام خارج شدن از سالن، همان روحانى خارجى نزدم آمد و با لحن دلسوزانهاى پرسید: «فرزندم! چرا صلیب به گردنت آویزان نكردهاى؟! در پاسخ گفتم: «جناب! من تازه آمدهام و در این دفتر سابقهاى ندارم، حتماً...»؛ نگذاشت سخنم تمام شود، دستم را گرفت، به گوشهاى برد كه كمى خلوتتر بود و با لحنى شیرین و مهربانانه، من را به «ایمان!» دعوت كرد.
آنگاه به عنوان تبرّك عید كریسمس، شیرینى به من داد و گفت: «از این به بعد به اینجا رفت و آمد داشته باش. با ما در ارتباط باش... .» سپس یك ورق از سرودههایش را نیز به من داد و افزود: «در این باره با خانواده و دوستان مورد اطمینانت صحبت كن و زمینه آشنایى آنها را با ما فراهم ساز. برو پسر كه خدا یار و یاورت باد.»
* * *
با یك دنیا حرف و سؤال، از دفتر خارج شدم. به افرادى مىاندیشیدم كه با آشنایى با اینگونه دفاتر، دنیاى خودشان را آباد و آخرتشان را خراب مىساختند. همچنین به حاكمان و مسئولان فرهنگى فكر مىكردم كه چگونه این هجوم فرهنگى را تماشا مىكنند.
پینوشـــــــــــتها:
1) كتابهاى «در جستجوى حقیقت» و «مرد آسمانى» چاپ ایران هستند كه اولى پیش از انقلاب و دومى پس از انقلاب چاپ شدهاند. افزون بر این، نویسندگان كتابهاى «من او را نمىكشم» (نصر اللّه غفارى)، و «دیوان محبت و مهر و صفا» (دكتر عباس آریانپور) ایرانى هستند. این نشان مىدهد كه مسیحیان ایرانى فعال و پرتحركاند و زیر سایه حكومت دینى در ایران به تبلیغ مسیحیت مىپردازند و این، هشدارى است به همه افرادى كه به دین و مكتبشان، علاقه و حساسیت دارند.
افزودن دیدگاه جدید