تبلیغ در سیره و گفتار عارفان (1)
نام نشریه: مبلغان، شماره 2
«تبلیغ»، «ارشاد»، «وعظ»، «هدایت»، «دعوت»، «بشارت»، «منبر»، «اندرز»، «پند»، «نصیحت» و... گل واژههای نورانی گلستان دین شمرده میشود.
تبلیغ وظیفۀ اصلی پیامبران و اولیای خداوند است و با هدف آگاهی بخشی و هدایت تحقق مییابد.
سیرۀ عملی و علمی عارفان و دانشمندان ربانی، همواره بر پایۀ الهی ارشاد و آگاه ساختن جامعه استوار بوده است.
اهمیت تبلیغ در گفتار و كردار عارفان
عارف نامور مرحوم بهاری همدانی رحمه الله دربارۀ اهمیت تبلیغ مینویسد:
در حدیث آمده است كه دانشمندان وارثان پیامبرانند. شكی نیست و بی گمان مراد از این ارث، درهمها و دینارها نیست، بلكه ارث بردن از حیث رسالت و تبلیغ احكام و بازگرداندن مردمان از راههای كج به سوی جادۀ مستقیم و تا آن جا كه امكان دارد حفظ و نگه داری آنان در راه مستقیم است» (1).
عارف كامل، مرحوم میرزا جواد ملكی تبریزی نیز میگوید:
«از كارهای مهم... برای اهل علم، وعظ و امامت جماعت است.
گفتنی است كه اگر عالم، قوی و مجاهد بوده و از كسانی باشد كه مدتی با نفس خود جهاد كرده و در طول جهاد، راههای پنهان نفوذ شیطان و پوششهای هوای نفس را پیدا كرده است، نباید از وعظ و امامت جمعه دوری كند؛ زیرا این دو، مورد اهتمام شرع است، به خصوص وعظ [و تبلیغ] ؛ زیرا هیچ كدام از كارهای خوب، فایدۀ وعظ را نداشته و تمامی اعمال خیر نتیجۀ وعظ [و تبلیغ] است» (2).
صاحب «ارشاد القلوب» نیز، ضمن بیان سخنان رسول اكرم صلی الله علیه و آله، همگان را به قبول وعظ سفارش كرده، مینویسد:
«پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: هدیه یی نداده است مسلمانی به برادر مسلمانش كه بهتر و بالاتر از موعظه و كلمۀ حكمتی باشد كه در شنونده هدایت را زیاد كند و او را از معصیت و هلاكت دور نماید.
همچنین آن حضرت فرمود: نیكو بخششی است و نیكو هدیه یی است موعظه و پند و اندرز؛ چنان كه خداوند سبحان به موسی علیه السلام وحی فرمود كه،ای موسی، یاد بگیر خیر و موعظه را و یاد بده كسی را كه نمیداند؛ همانا من روشن میكنم قبر یاد دهنده و یاد گیرنده را و برطرف مینمایم از آنان وحشت را.
... نزد خدا هیچ صدقه و احسانی، مانند موعظه و پند و اندرز نیكو و محبوب نیست. خداوند مردمان گمراه و پراكنده را به وسیلۀ موعظه نفع میبخشد و این كار بهتر از عبادت یك سال است.
پسای عاشق هشیار، گوش فرادار برای شنیدن موعظه و روی مگردان از ذكر خدا.» (3).
آری، داعیه داران تقوا و ایمان و سالكان الی الله وظیفه دارند، در كنار تهذیب نفس خود، به ارشاد و راهنمایی دیگران نیز بپردازند و دریچههای علوم و معارف الهی را به روی مردم بگشایند.
اسلام، چنان كه با بی بند و باری و كارهای زشت مخالف است، گوشه گیری را نیز نمیپسندد و همگان را به نزدیكی به خدا و حضور فعال در جامعۀ ایمانی فرا میخواند.
امام خمینی - قدس الله نفسه الزكیه - میفرماید:
«خیال میشود، كسی كه اهل سلوك است... باید به مردم دیگر كار نداشته باشد. در شهر هر چه میخواهد بگذرد؟! من اهل سلوكم، بروم یك گوشه یی بنشینم، ورد بگویم و سلوك پیدا كنم. این سلوك در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، لیكن نرفتند توی خانه شان بنشینند و بگویند ما اهل سلوكیم و چكار داریم به ملت چه میگذرد و هر كس هر كاری میخواهد بكند. پس اگر بنا باشد كه اهل سلوك باید بروند كنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین كار را بكنند و نكردند. موسی بن عمران اهل سلوك بود، ولی مع ذلك رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد؛ و ابراهیم هم همین طور. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم كه همه میدانیم» (4)
استاد حسن زاده آملی نیز دربارۀ اهمیت تبلیغ میفرماید:
«وقتی یكی از استادان بزرگوارم به این بنده میفرمود كه به آمل نرو ضایع میشوی، مرحوم الهی [قمشه یی] فرمودند: برو كه اگر امثال شما حمایت دین را به عهده نگیرند، مبادا..» (5)
نویسندۀ كتاب فضیلتهای فراموش شده در شرح حال پدر ارجمندش، حاج آخوند ملا عباس تربتی، مینویسد:
«مرحوم حاج شیخ علی اكبر [تربتی یكی از شاگردان مبرز آخوند خراسانی رحمه الله و از مجتهدان جامع الشرایط در خراسان] پس از آن كه به احوال پدرم آشنا میشود، عقیدۀ مفرطی دربارۀ او پیدا میكند و به او اصرار میورزد كه زندگی خود را یكباره از ده به شهر تربت منتقل كند. اما پدرم برای رعایت حال پدرش عذر میآورد. پس از آن كه پدرش فوت میكند، مرحوم حاج شیخ بر اصرار خود میافزاید تا آن كه بالاخره میگوید: من به عنوان حاكم شرع حكم میكنم كه بر شما واجب است كه به تربت منتقل شوید و اگر این كار را نكنید، آدم با شتر میفرستم كه اثاث شما را بار كنند و به تربت بیاورند.... ترویج دین بر شما واجب است و این كار در شهر بیشتر میسر است. (6)
تبلیغ سبب زنده نگه داشتن یاد خدا و فضائل و حقانیت اهل بیت علیهم السلام است.
امام صادق علیه السلام از فضیل پرسید: با یكدیگر مینشینید و حدیث میگویید؟»
پاسخ داد: آری، قربانت گردم.
حضرت فرمود:
ان تلك المجالس احبها، فاحیوا امرنا یا فضیل.
رحم الله من احیا امرنا یا فضیل من ذكرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه. (7)
این مجالس را دوست دارم، روش و معارف ما را زنده سازید. فضیل، خدا بیامرزد كسی كه امر ما را زنده سازد. فضیل، كسی كه ما را نزد او یاد كنند و [در مصیبت ما] به اندازۀ بال مگسی از دیدگانش سرشك روان شود، خدا گناهانش را میآمرزد.
آداب و شرایط عرفانی تبلیغ و موعظه
1- اخلاص
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:
ان اخوف ما اخاف علیكم الشرك الاصغر، قالوا وما الشرك الاصغر یا رسول الله صلی الله علیه و آله! قال: الریا. قال صلی الله علیه و آله: یقول الله عز وجل یوم القیامة اذا جاز العباد باعمالهم: اذهبوا الی الذین كنتم تراؤون فی الدنیا، ما نظروا هل تجدون عندهم الجزاء (8).
بیش از هر چیز از شرك كوچك بر شما بیمناكم. گفته شد: پیامبر خدا، شرك كوچك چیست؟ فرمود: ریا. سپس فرمود: خدا در روز قیامت - كه پاداش بندگان را عطا میكند - به ریاكاران میفرماید: بروید نزد آنانی كه برایشان ریا كردید و بنگرید آیا پاداش كارهایتان را نزد آنان مییابید؟.
دانشمند وارسته شیخ عباس قمی مینویسد: «بایسته است واعظ در كار خویش وجه خدای تعالی و امتثال فرمان او را در نظر بگیرد و اصلاح نفس خود و ارشاد بندگان خدا به معالم و معارف دین را بخواهد. كرسی وعظ و ارشاد را نردبان رسیدن به متاع و موقعیت دنیایی قرار ندهد... سزاوار است واعظ آنچه را میگوید خود به كار بندد تا چونان چراغی نباشد كه خود را تباه سازد و بسوزد و دیگران را نور و فروغ بخشد». (9)
استاد بزرگ اخلاق و عرفان میرزا جواد آقا ملكی تبریزی نیز میفرمای د:
«بر [مبلغ و واعظ] در راس همۀ كارها، نیت پاك و اخلاص راستین لازم است تا از آفتهای آن در امان ماند. باید خود را بیازماید كه انگیزۀ او در ارشاد و موعظه چیست؟ اگر دین است، به كار موعظه بپردازد و اگر - خدای نخواسته - انگیزۀ او آلوده به خواهشهای نفسانی است یا اخلاص كارش بر او روشن نیست، موعظۀ خلق را ترك كرده، به سازندگی خویش بپردازد و در پی كسب گوهر گران سنگ «صدق و اخلاص» برآید.
اگر در به دست آوردن صدق در اخلاص راستگو باشد، خداوند به حكم این آیه كه «و كسانی كه در راه ما تلاش و كوشش كردند، آنان را حتما به راه خویش هدایت میكنیم» (10)، او را هدایت خواهد كرد. » (11).
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش چو قرب او طلبی در صفای نیت كوش
اخلاص، سر سپردن به درگاه دوست و دل بركندن از هوای غیر او است. اخلاص، نور كلام عارفان و گوهر پیام واعظان است.
اخلاص به معنای پاك سازی كردار از ناخالصیهایی چون ریا و عجب است. یكی از عارفان میگوید: «اخلاص آن است كه چون عمل كنی، دوست نداری تو را بدان یاد كنند و... بزرگ دارند... و طلب نكنی ثواب عمل خویش از هیچ كس، مگر از حق تعالی» (12)
در تفسیر كشاف میخوانیم:
«اخلاص بر چهار قسم است: یكی اخلاص در گفتار، دوم اخلاص در افعال، سوم اخلاص در عبادات و چهارم اخلاص در احوال»
بی تردید اگر تبلیغ و وعظ تنها برای احیای معارف دینی تحقق یابد، آثار مثبت بسیار در پی دارد.
بانو امین اصفهانی در وصیت نامهاش مینویسد:
«اعمال و رفتارت را برای خدا خالص كن و در قبال آن كارها مزدی مطلب؛ بلكه كارهای خالصت را نردبان لقا و دیدار خدای تعالی كن.... در همۀ كارهایت به او توكل كن؛ زیرا هر كس امورش را به خدا بسپارد، خداوند او را بس است» (13).
آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله از عارف بزرگ حاج شیخ عباس تهرانی چنین یاد میكند:
«من و آقای خمینی رحمه الله و حاج شیخ عباس به درس اخلاق میرزا جواد آقا ملكی تبریزی میرفتیم.... یك روز بعد از اقامۀ نماز ظهر و عصر در حرم حضرت معصومه علیها السلام، برای كاری از فیضیه عبور كردم، چون وارد شدم، از دور دیدم آقایی روی منبر نشسته و عده یی از طلاب جوان پای منبر ایشان نشسته بودند و به شدت گریه میكردند: با خود گفتم: این واعظ كیست؟ چون نزدیك رفتم، دیدم آقا شیخ عباس تهرانی هستند. ایشان همان مطالبی را كه ما میگوییم، میگفت؛ آیات و روایاتی را میخواند كه ما هم در منبرهایمان میخواندیم؛ اما این تاثیر را نداشت. ایشان حال و هوایی داشت كه انسان را منقلب میكرد و معلوم بود یك واقعیتی در كارش هست (اخلاص) و به سخنان خویش رسیده و ایمان دارد». (14)
ادامه دارد... .
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) تذكرة المتقین، ص 129.
2) المراقبات (اعمال السنه)، ص 281.
3) ارشاد القلوب دیلمی، ج 1، ص 30 و 31.
4) سخنرانی مورخه 2/6/65.
5) نامهها بر نامهها، ص 86.
6) فضیلتهای فراموش شده، ص 164.
7) بحار الانوار، ج 44، ص 282.
8) بحار الانوار، ج 69، ص 33.
9) مجله حوزه، شماره 47، ص 81.
10) سورۀ عنكبوت، آیۀ 69.
11) المراقبات (اعمال السنه)، ص 282.
12) تذكرة الاولیاء، ص 412.
13) مجله حوزه، شمارۀ 41، ص 97.
14) دو عارف سالك، ص 74 و 75.
افزودن دیدگاه جدید