مبلغ آگاه و خستگی ناپذیر آیت الله احسانبخش
نام نشریه: مبلغان، شماره 54
حضرت آیة الله حاج شیخ صادق احسانبخش نماینده امام و مقام معظم رهبری در استان گیلان و امام جمعه شهرستان رشت بود كه علاوه بر خدمات اجتماعی، فرهنگی، علمی و سیاسی، نشان مدال 70 درصدی جانبازی را با كمال افتخار بر سینه داشت.
مروری هر چند كوتاه و گذرا در زندگانی این خطیب محترم (1) و محیی آثار الصادقین، (2) میتواند برای همه جویندگان علم و كمال، خصوصا مبلغان فداكار كه در اقصی نقاط میهن اسلامی مان با عشق و علاقه مشغول انجام وظیفه خطیر تبلیغی و دینی هستند، مفید و سودمند باشد.
تولد و دوران كودكی
حضرت آیة الله احسانبخش در دهستان «لیفشاگرد» از توابع «تولمات» ، در 17 كیلومتری غرب شهرستان رشت، در میان خانوادهای متدین و كشاورز دیده به جهان گشود.
پدرش مردی متدین، شب زنده دار و علاقه مند به روحانیت بود كه در امر كشاورزی و دامداری، پرورش كرم ابریشم و تا حدودی سماكی فعالیت میكرد. آیة الله احسانبخش درباره اوصاف پدر بزرگوارش چنین مینویسد: «یكی از كسانی كه در شكل گیری و رشد شخصیت علمی و اخلاقی من نقش مؤثر داشت، والد بزرگوارم بود. او یك مرد روستایی بود. تا حدودی سواد خواندن و نوشتن داشت. دعا و قرآن را به خوبی آموخته بود. به روحانیت عقیدهای بس وافر داشت. قرآن و زیارت عاشورا را در هر روز صبح با صدای جذاب و گیرا میخواند و مقید بود كه شبها با اهل خانواده در منزل، نماز جماعت بر پا كند و مرا با تشویق وادار ساخت كه با صدای بلند و رسا هر شب اذان بگویم و در دوران خفقان رضا خانی صبحهای چهارشنبه هر هفته در منزل، مجلس روضه خوانی منعقد میساخت و سه نفر از بهترین روحانیون به نامهای شیخ محمد علی تولمی، شیخ جواد كلدهای و سید علی مصباح را كه دو نفر اخیر بعدها توسط عمال رضاخان عمامه شان را برداشتند و آنان را به روستا تبعید نمودند، دعوت میكردند و این روضه تا ظهر ادامه داشت و همراه با صرف ناهار بود. آنان علاوه بر روضه خوانی، احكام و مسائل روزمره را به اهل خانواده مان تعلیم میدادند.» (3)
آیة الله احسانبخش قرآن و خواندن و نوشتن را در مكتب خانه شیخ عزت الله به خوبی فرا گرفت، و توانست دوره ابتدایی را در تولم شهر به اتمام برساند. و آن گاه برای ادامه تحصیل رهسپار شهرستان رشت گردید.
تحصیل علوم اسلامی
آیة الله احسانبخش، درباره چگونگی ورود به حوزه علمیه این گونه مینویسد:
«پدرم مبتلا به یك بیماری سختی شد كه امید نجات و شفای آن نمیرفت، ولی وی با توسل از این بیماری هولناك نجات یافت. در شهریور سال 1323 شمسی به مدت 4 ماه به زیارت عتبات عالیات مشرف [شد] و پس از ورود به نجف اشرف، به زیارت حضرت آیة الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی بزرگ، مرجع تقلید شیعیان رفت و ضمن پرداخت وجوهات شرعی با آن بزرگوار ملاقات نمود و این برخورد روحانی و معنوی كه دارای كشش و جاذبهای بس عمیق بود، یك انقلاب و دگرگونی عجیبی را در او باعث شد؛ به طوری كه پس از ورود به ایران، مرا به خواندن درس طلبگی تشویق نمود و من هم با علاقه مندی آن را پذیرفتم. آن گاه پدرم مرا به مدرسه مهدویه رشت خدمت حضرت آیة الله حاج سید مهدی رودباری رحمه الله معرفی نمود و من در همان روز كه روز چهارشنبه 14 جمادی الثانی 1324 شمسی بود، مشغول تحصیل مقدمات علوم دینی شدم.» (4)
علاقه و هوش سرشار و استعداد ذاتی و حافظه قوی او باعث شد كه مراحل مقدماتی را نزد برجستهترین اساتید آن روز كه همگی شایستگی مرجعیت و تدریس دروس خارج فقه و اصول را در حوزههای بزرگی چون نجف داشتند و هر كدام از استوانههای علمی و معنوی به شمار میآمدند، به خوبی آموخت. اساتید ایشان عبارت اند از: حضرات آیات شیخ علی علم الهدی، سید حسن بحرالعلوم، شیخ محمد كاظم صادقی، سید مهدی رودباری، شیخ محمد وحید خورگامی و.... وی در این باره مینویسد: «درسها را در نزد اساتید نامبرده رشت كه امروز در تعجب هستم كه این شخصیتها چگونه این كتابهای ابتدایی (مقدمات) را تدریس میكردند، فرا گرفتم.» (5)
خاطرهای از آیة الله بهجت:
حضرت آیة الله احسانبخش ضمن ستودن موقعیت علمی و معنوی و سیاسی اساتید برجسته خویش در حوزه علمیه رشت، خاطره جالبی را از آیة الله بهجت نقل مینمایند: «در سال 1325 شمسی، حضرت آیة الله بهجت دامت بركاته) كه از نجف اشرف برای صله ارحام به گیلان آمده و چند ماهی را در فومن اقامت نمودند، روزی به رشت تشریف آورده و وارد مدرسه مهدویه گردید، در حالی كه بنده با مرحوم شیخ عنایت نصرالهی شرح جامی را مباحثه میكردیم. ایشان از ما پرسیدند كه این كتاب را در نزد چه كسی میخوانید؟ ما گفتیم: در نزد آیت الله شیخ محمد كاظم صادقی!
سری تكان داد و گفت: كسی كه شایستگی تدریس خارج و لیاقت مرجعیت را دارد، حال امروز برای شما شرح جامی میگوید. قدر این نعمت بزرگ الهی را داشته باشید. (6)
ورود به حوزه قم
معظم له پس از سه سال تحصیل و به اتمام رساندن مقدمات علوم دینی در سال 1327 شمسی وارد حوزه علمیه قم شد و دروس متوسطه و عالی را نزد اساتیدی مثل شهید صدوقی، لاكانی، مرعشی نجفی، شیخ مهدی مازندرانی، بتولی گیلانی، فقیهی گیلانی، سلطانی طباطبایی، مجاهدی تبریزی، علامه طباطبایی، اشراقی، میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، فكور یزدی، آقا رضا صدر فرا گرفت. در سال 1331 شمسی با اتمام سطوح عالیه و موفقیت در امتحانات، وارد درس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام بروجردی، امام خمینی و سید مرتضی مرتضوی لنگرودی گردید كه تا سال 1340 شمسی ادامه داشت و با موفقیت توانست مبانی علمیاش را استوار سازد.
علوم دانشگاهی
آیة الله احسانبخش از جمله دانش آموختگان برجسته حوزوی است كه علاوه بر تكمیل معلومات حوزوی برای فراگیری دانش جدید وارد دانشگاه گردید و موفق به اخذ سه لیسانس از دانشگاه تهران شد.
او از افراد معدودی بود كه بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی، جذب ادارات دولتی نشد. ایشان خود در این باره مینویسد: «پس از فراغت از دانشكده باز چون گذشته در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شدم. من و آیة الله دكتر سید عبدالله ضیائی لنگرودی رحمه الله روزی به محضر حضرت آیة الله سید احمد خوانساری [مشرف] شدیم و نظر ایشان را درباره استخدام و جذب یك روحانی تحصیل كرده در ادارات و دستگاههای دولتی در زمانی كه تبلیغات بهائیت و دیگر گروههای الحادی در كشور بیداد میكرد، استفسار نمودیم. ایشان این آیه شریفه قرآن را خواندند و ساكت شدند:
«ولاتركنوا الی الذین ظلموا فتمسكم النار» (7)
ایشان استخدام در دستگاههای دولتی [آن زمان] را تكیه به ظالم میدانستند و لذا من و دكتر ضیائی از جذب و استخدام در ادارات و دستگاههای دولتی منصرف شدیم.» (8)
چند خاطره
آیة الله احسانبخش خاطرات ارزشمندی (9) از اساتید برجسته خویش دارد كه در اینجا چند خاطره از اساتید برجسته او كه بنا به گفته خودش در شكل گیری و رشد شخصیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی وی تاثیر گذار بوده است، ذیلا نقل میشود:
1. آینده نگری استاد درباره سلطه آمریكا
وی میگوید: «در سال 1329 شمسی از قم به دیدن استادم حضرت آیة الله علم الهدی به رشت رفتم. وی از مایه علمی و سیاسی خوبی برخوردار بود. از اوضاع قم، تحصن طلاب حوزه در مدرسه فیضیه و اعتراض آنان در جلوگیری از جنازه رضاخان و نیز جریانات مربوط به ملی شدن صنعت نفت را با حرارت خاصی برایش شرح دادم و چون خودم طلبه فعالی بوده و در این قضایا حضور پرشوری داشتم، دوست داشتم نظر این عالم فرزانه را بدانم. ایشان با شنیدن حرفهایم، خندهای كرد و گفت: پسرم! تو برو درس بخوان تا ملا شوی! كلاهی كه بر سر ما در ایام تحصیل گذاشتند، بر سر شما نگذارند.
بعد ادامه داد و گفت: سیاست انگلیس در جهان به بن بست رسیده است و سیاست چرچیلی منفور عام و خاص شده است. قدرت جدید كمونیست شوروی، آلمان را شكست داده و فرانسه توان خود را از دست داده است. باید نیروی جدیدی در منطقه حكومت كند و آن آمریكاست. امریكا وارث انگلستان میشود و این سر و صدا كه الان در مملكت میشنوی، بسیاری از آنها سخنگویان آمریكا هستند و من ملی شدن صنعت نفت را آغاز ورود و سلطه آمریكاییها بر منطقه خاورمیانه خصوصا ایران میدانم. و آن گاه جریانات تلخی از مشروطیت و عوض شدن مسیرش نقل كردند... كه من از درایت، هوشمندی و آینده نگری در اوضاع سیاسی این روحانی والامقام درحیرتم.» (10)
2. آشنایی با حضرت امام
آیة الله احسانبخش از ارادتمندان و شاگردان حضرت امام و نماینده ایشان در گیلان از سال 1340 شمسی به شمار میرفت.
وی مینویسد: «من شاید جزو نخستین شاگردان امام بودم كه از ایشان اجازه دریافت نمودم و این دستخط از حیث تاریخ جلوتر از دستخطهایی باشد كه به دیگر فضلاء داده اند. از حضرت امام كمتر دیده شده است كه دستخط نمایندگی با آن سعه صدر و در آن روزهای حساس به شاگردانش بدهد، ولی چون مرا كاملا میشناخت، این شاگرد خویش را به دستخط مبارك مفتخر ساخت. حضرت امام در درس اصول، مبانی اصولی آقای نائینی را نقد میكردند. و ما هم از آن مبانی مطلع نبودیم. دانستن حرفهای اصولی نائینی بر من واجب بود؛ لذا برای رسیدن به این مقصود به درس سایر آقایان رفتم، ولی به نتیجهای نرسیدم. تا اینكه در درس آیة الله خوانساری به من گفته شد: اگر دنبال فهمیدن سخنان آیة الله نائینی هستی، باید به درس شاگرد برجستهاش، آیة الله سید مرتضی لنگرودی شركت كنی.
وقتی به درس آقای لنگرودی آمدم، دیدم به هدفم رسیدهام. او سخنان اصولی استادش را خوب تفسیر میكرد و آن گاه با این تفسیر، نقد درسهای امام مرا جذب مینمود.
من در حوزه از درسهای جنجالی و پر نشاط مثل درس امام همواره استقبال میكردم. بعد از رحلت آقای بروجردی، مبلغ مرجعیت امام در گیلان بودم و همواره مورد عنایت آن حضرت بودم؛ به طوری كه هیچ گاه در طول عمر مبارك ایشان با تعیین وقت قبلی به محضرشان شرفیاب نمیشدم. از سال 1340 شمسی عكس حضرت امام در دفتر مدرسهام تا پیروزی انقلاب نصب بود. امام از حیث اخلاق و سیاست، معلمی سازنده برایم بود.» (11)
هجرت به رشت
دل كندن از شهر و حوزه قم برای كسانی كه با آن مانوس گشته اند و با همه وجود دوستش میدارند، كاری بس دشوار و مشكل است. آیة الله احسانبخش درباره چگونگی ترك حوزه و هجرت به رشت، این گونه مینویسد: «روزی از درس اصول حضرت امام برگشتم كه مرحوم آیة الله ضیابری (یكی از علمای ذی نفوذ رشت) را دیدم. از من پرسید: تا كی میخواهی در قم بمانی و آب و هوای حوزه را بخوری؟ خسته نشده ای؟ گفتم: فعلا مشغول درس و بحث هستم. فرمود: بیا رشت! آخه تو هم نسبت به جوانهای این مملكت دینی داری و چه بهتر حالا كه جوان هستی، دینت را نسبت به آنان اداء كنی. تو شرعا مسئولی.
از سخنان وی قدری تكان خوردم و به خود آمدم. سخنان گرم ایشان بر دلم نشست. قدری فكر كردم، دیدم ما نباید شهریه بگیریم و عمر تلف كنیم. انتظارات و توقعات ایشان بجاست. تصمیم گرفتم به رشت بروم و علی رغم علاقه مندی من به حوزه و مخالفت برخی از اساتید قم و رشت كه نگران آینده من بودند، در سال 1340 شمسی به رشت رفتم.»
طرح هجرت
یكی از سنتهای پسندیده آیة الله احسانبخش، دعوت طلاب و فضلاء گیلانی قبل از ماههای محرم و رمضان در مهدیه رشت بود كه یكبار ضمن بیان اوضاع استان، فرمود: «به خاطر دارم در اوایل طلبگی من در رشت، در این شهر بیش از 30 مجتهد سكونت داشت و خیلی از روستاهای گیلان یك یا چند مجتهد در آن سكونت داشت. روحانیت در سابق وقتی به حد كافی از نظر علمی اشباع میشدند، بیشتر آنان برای اداء تكلیف الهی خویش به شهرها و روستاها برمی گشتند و حالا قضیه برعكس شده است، علماء برجسته شهرها به حوزه میروند و لذا الان در برخی از مناطق گیلان ما، مردم به خاطر نداشتن روحانی، از دراویش استفاده میكنند. به خدا همه ما و مدرسان و مسئولان حوزه مسئولیم!.»
مدارس دین و دانش
آیة الله احسانبخش در قم با مدرسه دین و دانش به مدیریت آیت الله شهید دكتر بهشتی آشنایی كامل داشت. ایشان به تبعیت از این سبك نوین، در سال 1340 شمسی مدرسه ابتدایی و دبیرستان دین و دانش و بعد از مدت كوتاهی مدرسه راهنمایی دین و دانش را با حمایت آیة الله ضیابری در رشت تاسیس كردند. برنامههای این مدارس كاملا ابتكاری بود و مورد استقبال شدید مردم متدین رشت واقع شد. فهرست برخی از برنامههای خاص این مدارس چنین است:
الف. اقامه نماز جماعت: وی در این باره مینویسد: «با توجه به اوضاع بد فرهنگی آن روز رشت، نماز از این مدارس به خانهها راه پیدا میكرد و خیلیها اهل نماز شدند.» (12)
ب. تلاوت قرآن صبحگاهی: در این مدارس، هر روز به جای سرود صبحگاهی برای دانش آموزان، تلاوت قرآن اجراء میشد.
ج. جذب دبیران مجرب و كارآمد: وی در این باره مینویسد: «سالی كه دبیرستان دین و دانش را افتتاح كردم، هنوز سن من به سی سال نرسیده بود. محتاج یك مدیر لایقی بودم؛ لذا از آقای سید محمد تائب استدعا كردم و ایشان هم پذیرفتند. او تنها دبیری بود كه مورد قبول همه اقشار دانش آموزی، خصوصا آن روزهایی كه رشت زیر نفوذ نیروهای چپ قرار داشت، بوده است.
روزی به خاطر عمل جراحی ناشی از ترور در بیمارستان برلین آلمان، پرفسور غفاری به دیدنم آمد و از وضع زندگی خود به تفصیل سخن گفت و آن گاه از من پرسید: آیا آقای تائب زنده است؟ پرسیدم: شما با آقای تائب چه آشنایی دارید؟ گفت: پدرم مدتی رئیس دارائی رشت بود. من دوره متوسطه را نزد ایشان آموختم و امروز اگر از اخلاق انسانی در آلمان چیزی برایم مانده باشد، آن را از آقای تائب دارم.» (13)
د. برگزاری مراسم مذهبی: در این مدارس در تمام اعیاد مذهبی، جشن و چراغانی و آذین بندی همراه با پذیرایی مفصل و سخنرانی برگزار میشد و نیز در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی هر سال هیئت عزاداری با دستجات منظم و باشكوهی ازاین مدارس وارد شهر رشت میشدند. استقبال پرشور مردم و جوانان از آن به قدری تاثیرگذار بود كه بارها شهربانی و ساواك میخواستند جلوی این حركت عزاداری را بگیرند، اما چون فراگیر شده بود، نمیتوانستند كاری انجام دهند.
اشعار انقلابی این هیئت در بیداری نسل جوان و مردم بسیار مؤثر واقع گردید. یك نمونه از اشعار آنها این است:
تاج و تختت را یزیدا واژگون خواهیم كرد كاخ تو ویران چو كاخ بیستون خواهیم كرد
شاد میباشی كه دنیا شد به كامتای یزید در همین دنیا ترا پست و زبون خواهیم كرد
مبارزات سیاسی
مبارزات سیاسی آیة الله احسانبخش از سال 1329 شمسی آغاز شد و تا پیروزی انقلاب تداوم یافت. مبارزات وی در آگاهی بخشیدن به دانش آموزان و فرهنگیان در مدارس دین و دانش و آشنا ساختن آنان با افكار و اعلامیههای حضرت امام، منجر گردید تا مدارس دین و دانش به عنوان كانون مبارزات و تظاهرات مردمی در سطح شهر مطرح گردد؛ به طوری كه تمام تظاهرات خیابانی مردم شهرستان رشت از دبیرستان دین و دانش آغاز و با سخنرانی معظم له به پایان میرسید. وی با ایجاد گروه فرهنگی ابوریحان كه اعضای آن را فرهنگیان خوشنام گیلان تشكیل میدادند، اعلامیههای حضرت امام را شبانه فتوكپی و با هماهنگی در سطح استان پخش مینمودند. مبارزات سیاسی در سطح عموم مردم كه با سخنرانیهای افشاگرانه ایشان از مظالم رژیم در مسجد چینی چیان رشت كه محل برگزاری نماز جماعت ایشان بود، بارها منجر به احضار، دستگیری، زندانی، ممنوع المنبر و ممنوع الخروج شدن ایشان گردید. و گاهی ایشان با دخالت آیة الله ضیابری از عواقب خطرناك سخنرانی نجات مییافت كه شرح مبارزات، فعالیتها، سخنرانیها، ارتباط با امام و سایر شخصیتهای انقلاب، صدور اعلامیه و امضاء انفرادی و جمعی، همراه با علماء رشت و... در كتب اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده و بیش از 150 صفحه آن در خاطرات صادق به چاپ رسیده است.
منزل و مدارس وی بارها مورد تعرض وحشیانه ساواك قرار گرفت و خسارات فراوانی را بر او تحمیل كرد. او در پیشاپیش راهپیماییها، حضوری جدی و فعال داشت و البته در به ثمر رسیدن انقلاب در گیلان شخصیتهای بزرگی همانند: آیات سیدحسن بحرالعلوم، سیدمحمود ضیابری، مرحوم لاهوتی، شهید ربانی املشی، مرحوم دكتر ضیایی و برخی از شخصیتهای فعلی همانند: آیات محمدی گیلانی، محفوظی، قربانی و... نقش مؤثری ایفا نمودند.
حضور در تحصن
آیة الله احسانبخش با 70 نفر از روحانیون گیلان به منظور فشار بر دولت غیرقانونی شاه كه از ورود حضرت امام به ایران ممانعت میكرد، به تهران آمد و به جمع علماء و روحانیون سراسر كشور كه در دانشگاه تهران تحصن كرده بودند، پیوست و نیز در مراسم استقبال حضرت امام در فرودگاه حضور داشت.
مسئولیتها و فعالیتها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
آیة الله احسانبخش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تامین امنیت شهرها و خدمات رسانی به مردم استان، پاك سازی ادارات و سازمانها از لوث وجود عناصر ضدانقلاب، خنثی سازی توطئهها و فتنههای منافقین كه از همه جا به جنگلهای گیلان و مازندران روآورده بودند، نقش بسیار ارزشمندی داشت. مردم گیلان هیچ گاه یاد و خاطره این روحانی فداكار و مدافع واقعی امام و انقلاب را فراموش نخواهند كرد.
مگر مردم شهر انزلی در زمانی كه ضدانقلابها و نیروهای چپ و لیبرال، شهر را به تصرف كامل خویش درآورده بودند و وحشیانه اقدام به آتش زدن اموال آنها میكردند، فراموش خواهند كرد كه چگونه آیت الله احسانبخش به همراه یگان نیروی دریایی به كمك آنان شتافت و محاصره را شكست و ضدانقلاب را با خفت و خواری از شهر بیرون راند.
مگر مردم مسلمان شیعه و سنی طالش كه بر اثر دستهای ناپاك و تفرقه انگیز ضدانقلاب به مقابله باهمدیگر برخاسته بودند، فراموش خواهند كرد كه معظم له به میان آنان رفت و با سخنرانیهای آتشین خود، وحدت و همدلی و برادری را بین آنان استوار ساخت و آنان را از تفرقه و درگیری برحذر داشت.
آیة الله احسانبخش، دانشگاه گیلان را كه به تصرف ضدانقلاب و منافقین درآمده بود با تظاهرات باشكوه مردم رشت و استان و با همكاری استاندار شهید، برادر انصاری و دادستان انقلاب اسلامی، شهید كریمی و برخی از چهرههای سرشناس روحانی استان، طی یك درگیری خونین از تصرف آنان خارج ساخت و با حركت به سوی خیابانهای شهر تمام مراكز تبلیغی و مطبوعاتی آنان را نابود و منهدم ساخت.
و زمانی كه منافقین در جنگلهای سرسبز شمال دست به تحركات ناجوانمردانه همچون ترور فرزندان سپاهی و نیروهای مؤثر انقلاب در سراسر گیلان و حتی غرب مازندران میزدند و نیز در مطبوعات خویش با صراحت نوشته بودند «كه هیچ نیرو و قدرتی قادر نیست آنان را از جنگل بیرون نماید.» ، آیة الله احسانبخش با شناسایی مراكز تردد آنان در جنگل به وسیله نیروهای بومی همانند: چوپانان جنگلی در اندك زمانی با الهام از امداد الهی و با كمكهای نیروهای فداكار نظام، آنان را از جنگلهای شمال بیرون راند و خواب راحت را از چشمان آنان ربود كه شرح فعالیتهای ایشان بسیار مفصل است.
جریان ترور
منافقین كه از سوی آیة الله احسانبخش لطمات جبران ناپذیری را دریافت كرده بودند و به خوبی واقف بودند كه نبض حركت انقلاب در خطه گیلان در وجود ایشان است، در صدد انتقام جویی برآمدند و ناجوانمردانه وی را در روز پنج شنبه 26 فروردین سال 1361 شمسی بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در مسجد كاسه فروشان ترور كردند كه ایشان به سختی مجروح گردید و جمعی از نمازگزاران مسجد نیز مجروح گردیدند. خبر ترور فورا به بیت امام گزارش شد و به دستور حضرت امام، وی برای معالجه به بیمارستان شهید مصطفی خمینی منتقل گردید. وی تا سال رحلت (1380 شمسی) بارها در ایران و خارج به خاطر عوارض ناشی از ترور، 14 بار عمل جراحی گردید. اما منافق معدوم كه با ضربات محافظان وی از پای در آمد، در بازدید از بدنش معلوم شد كه پر از تلههای انفجاری، 12 لول دینامیت و 4 عدد نارنجك بوده و قصد شهادت معظم له را داشته است كه وی به مشیت الهی زنده ماند.
وی علی رغم معلولیت، دست از فعالیت شبانه روزی خویش برنداشت و اكتفاء به آمار و ارقام مسئولان نمیكرد. او بارها با لباس مبدل در اقصی نقاط گیلان حضور مییافت و مشكلات مردم را از نزدیك مشاهده و برای حل آن، مسئولان استان را بسیج میكرد.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
آیة الله احسانبخش علاوه بر تدریس طلاب در مدرسه رشت، اقدام به ساختن دومدرسه علمیه پسرانه و دخترانه با امكانات رفاهی به صورت مجزا نمود و علاوه بر آن همواره در روز، بیش از 5 ساعت تعهد داشت كه مطالعه نماید. مجموع این مطالعات منجر به چاپ بیش از 57 اثر علمی، دینی و سیاسی گردید كه مهمترین اثر چاپ شده ایشان «مجموعه 35 جلدی آثار الصادقین» است كه احادیث بیش از 360 اثر نفیس شیعه و سنی با 50 هزار حدیث به همراه ترجمه را به صورت الفبایی در بر دارد.
آیة الله صافی گلپایگانی ارزش این اثر نفیس را در ردیف آثار شیخ طوسی قلمداد فرمودند.
و اما در كنار خدمات علمی، وی مبادرت به ساختن دهها باب مدرسه، مسجد، كتابخانه، پل، جاده، پمپ بنزین، دارالایتام و منازل برای فقراء نمود كه مهمترین آثار باقیات الصالحات ایشان احداث مصلای بزرگ امام خمینی رحمه الله در زمینی به مساحت 4 هكتار در شهر رشت است كه دهها باب مجتمع مسكونی، تجاری، صنعتی، چندین هكتار زمین مزروعی به عنوان پشتوانه این اثر بزرگ وقف گردیده است.
گفتنی است كه 95 درصد عملیات مصلی در زمان حیات ایشان به اتمام رسیده بود.
حضور در دفاع مقدس
معظم له مینویسد: «در طول دفاع مقدس تقریبا هیچ عملیاتی نبود كه من در آن حضور نداشته باشم.» و حتی در برخی از موارد در خطوط مقدم جبهه به دیدن رزمندگان اسلام میرفت و به آنان روحیه میداد و نیز نقش ایشان در جمع آوری كمكهای مردمی در پشت جبهه بسیار حائز اهمیت بود. مردم قهرمان ایران هیچ گاه كاروانهای بزرگ (1000، 1250، 1500 كامیون) كمكهای مردمی استان گیلان به جبهههای جنگ را از یاد نخواهد برد كه طرح و راه اندازی و جمع آوری این كاروانها، از ابتكارات آیة الله احسانبخش بود.
آخرین آرزو
آیة الله احسانبخش هیچ گاه از خط ولایت وامام و رهبری خارج نشد و با تمام وجود به سردار قافله ایمان و انقلاب عشق میورزید. دوستان و نزدیكان وی نقل میكنند: كه معظم له بر اثر عوارض ناشی از ترور كلیه هایش از كار افتاده بود و هفتهای پنج بار دیالیز میشد. بارها در جمع دوستانش فرموده بود: من رفتنیام و آرزویی ندارم، الا اینكه دلم میخواهد مقام معظم رهبری را در استان گیلان زیارت كنم. این تنها آرزوی من است.» خداوند آرزوی دیرینه این مرید وفادار را برآورده ساخت و مقام معظم رهبری در اردیبهشت سال 1379 شمسی به دیدار مردم گیلان رفت و یك سال و اندی بعد از تشریف فرمائی، معظم له با قلبی آرام و مطمئن به لقاء الله پیوست.
خاطره تبلیغی
وی مینویسد: «در سال 1334 شمسی - كه بیش از 25 سال نداشتم - به آبكنار انزلی جهت تبلیغ دعوت شدم. وسیله ایاب و ذهاب فقط قایق بود. به محض اینكه از قایق پیاده شدم، مردی از اهالی آمد، با صدای بلند گفت: از این بچه مرشدتر پیدا نكردید؟ و با قیافه مخصوصی به من نگاه كرد و از من دور شد. من از این سخن مرد خیلی ناراحت شدم و در دلم از خدا كمك خواستم. وقتی از منبر پایین آمدم، صدای «احسنت احسنت» از همه مسجد بلند شد. راضی و خوشحال بودم و آن مرد سخت از گفته خود شرمنده شد.
در همین روستا در منزل فردی سكونت داشتم كه به من خبر دادند، سیدی آمده و داد و بیداد راه انداخته است. در اسرع وقت به آنجا رفتم، دیدم اهالی روستا به سید روحانی میگویند: خوب، چند سال برای ما خواندهای، دیگر مانیاز نداریم. بروید جای دیگر بخوانید. من وقتی اینها را شنیدم و حال و احوال سید را نگریستم، ناراحت شدم كه چرا اینجا آمدم. نكند او فكر كند آمدهام تا جایش را بگیرم. ناراحت و دل شكسته به عواقب ماجرا میاندیشیدم. ناگهان فكری به نظرم رسید، فورا خطاب به مردم گفتم:ای مردم وای عاشقان امام حسین! به من بگوئید: این روضه از آن كیست؟ گفتند: حضرت سید الشهداء. پرسیدم: این سیدالشهداء جد من است یا جد این سید؟ گفتند: جد این سید. گفتم: پس جواب جدش را چه میدهید؟ گفتند: پولی كه كفاف دو نفر روحانی را بنماید نداریم. گفتم: هرچه به این سید سال گذشته دادید، بدهید؛ اگر چیزی زیاد آمد، به من بدهید و اگر زیاد نیامد، من چیزی از شما مطالبه نمیكنم. آن سال مردم بیش از سالهای گذشته به مسجد آمدند و به بركت این گذشت، هم به سید و هم به من پول بیشتری تقدیم داشتند. هم سید و هم من و هم مردم راضی بودند.» (14)
رحلت
سرانجام این مبلغ سخت كوش اسلام، در شب 14 خرداد 1380 شمسی، در سالگرد رحلت استاد و مرادش امام خمینی رحمه الله به ملكوت اعلی پیوست، در پی رحلت این عالم ربانی، 3 روز در استان گیلان عزای عمومی اعلام شد. مقام معظم رهبری و سران سه قوه و شخصیتهای كشوری و لشكری پیامهای تسلیت صادر كردند و پیكر پاك این روحانی خدوم و خستگی ناپذیر با تشیع جنازه كم نظیر مردم استان و با نماز آیة الله محمدی گیلانی، در جوار مصلای بزرگ امام خمینی رحمه الله رشت به خاك سپرده شد.
متن پیام مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم خدمتگزار و پرتلاش، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای احسانبخش رحمه الله موجب تاسف و تاثر اینجانب گردید. این روحانی بزرگوار و پرتوان محور مجاهدتها و تلاشهای مردم غیور و مؤمن رشت و استان گیلان و منشا خدمات فراوانی در سراسر آن منطقه بود و تحرك شبانه روزی و خستگی ناپذیر او، نمونهای كم نظیر محسوب میشد. حضور او در جبهههای دفاع مقدس و پشتیبانی بی دریغ او از رزمندگان دلاور گیلان از یادگارهای فراموش نشدنی آن دوران پرافتخار است و آثار ماندگار او در رشت و سایر شهرهای گیلان موجب نام نیك همیشگی اوست. فقدان این روحانی خدوم برای مردم و جامعه روحانیت استان، ضایعه بزرگی محسوب میشود.
این جانب این حادثه تاسف بار را به عموم مردم عزیز استان گیلان به خصوص به روحانیون محترم و ارادتمندان آن مرحوم و بالاخص به خانواده گرامی، فرزندان و بازماندگان مكرم ایشان، تسلیت عرض میكنم و علو درجات آن مرحوم را از خداوند مسئلت مینمایم.
والسلام علیكم و رحمة الله وبركاته
سید علی خامنهای
14/3/80
پینوشـــــــــــتها:
1) عبارت اجازه حضرت امام به معظم له در سال 1380ق.
2) عبارت اجازه حضرت آیة الله بهجت به معظم له.
3) خاطرات صادق، صادق احسانبخش، ص 30 - 21، با تلخیص.
4) خاطرات، ص 37.
5) دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 55.
6) دانشوران گیل و دیلم، ص 105.
7) هود/113: «و به كسانی كه ظلم كردند تكیه نكنید كه موجب میشود تا آتش شما را فرا گیرد.»
8) خاطرات، ص 95 با تلخیص.
9) مجموعه خاطرات حیات علمی، سیاسی و اخلاقی به قلم خود ایشان تحت عنوان «خاطرات صادق» در 800 صفحه به چاپ رسیده است.
10) دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 396.
11) دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 84 - 81.
12) خاطرات صادق، ص 103.
13) دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 119.
14) خاطرات صادق، ص 96 و 95؛ و ضمنا شرح زندگانی آیة الله احسانبخش را میتوان علاوه بر خاطرات صادق، در این منابع دید: كتاب دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم؛ گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 184؛ آئینه پژوهش، شماره 68 و روزنامه اطلاعات، 16 خرداد سال 1380؛ اسناد انقلاب اسلامی؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، صص متعدد.
افزودن دیدگاه جدید