اشعار ویژه ایام فاطمیه
رباعی
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
از شعلــۀ نــار گـــل بـه احمـد دادند
بـر بانوی وحـی تحفـه بی حد دادند
ضــرب لگـد و غـلاف تیـــغ و سیلـی
اجـریست کــه بــر آل محمـد دادنــد
از هر طرفی که رهسپر می گشتم
پیـش ضــربـات او سپــر می گشتم
همــراهم اگـر نبـود در کوچه حسن
تـا خانـۀ خـود چگونـه بر می گشتم
کی بــود گمـان بـه فتنه دامن بزنند
آتـش بـه سـرای حـی ذوالمن بزنند
ای اهـل مدینـه از شمـا می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
غربت خورشید
کتاب صدف نبوّت 4 - غلامرضا سازگار
از چشم زینب خون چکیده
نــاله مــادر را شنیده نــاله مــادر را شنیده
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
حمله به خانه خدا شد
یـک آیـه از قران جدا شد مــادر سـادات فدا شد
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
چه مردم مدینه پستند
دست خدا را دست بستند پهلوی زهرا را شکستند
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
چهار طفل داغدیده
بــر یــاری مـادر دویده دیگر دل از مادر بریده
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
خورشید می کند نظاره
بـر غـربت مـاه و ستاره نقش زمین شد گوشواره
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
آتش گرفته در خانه
اشک حسن بر رخ روانه دســت مغیـــره تــازیــانه
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
خون بر دل خیرالبشر شد
آنچه که شد از میخ در شد محسن شش ماهه سپر شد
واویلا واویلا شد کشته زهرا
واویلا واویلا شد کشته زهرا
ای مهربان مادر
کتاب صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار
مـادر مگــر از مـن خطا دیــدی؟
رخسار خود را از چه پوشیدی؟
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
دیشب به گیسویم زدی شانه
امشب چـه بنشستی غریبانه
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
دیشب دعـا کردی برای من
دیدی به رخ اشک عزای من
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
من دختر مظلومهات هستم
از چه نمیگیری دگـر دستم
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
دشمن که بـر تو حملـهور گردید
در در پشت محسن سپر گردید
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای کبــری را مظهـر پاکی
زهرا کجـا و چـادر خاکـی؟
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
دشمن به قصد کشتنت میزد
بر صورت و دست و تنت میزد
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
تو بر علی تنها امید استی
مـادرِ اولیـن شهیـد استـی
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
ای بر علی یاور ای مهربان مادر
مادر با دختر
کتاب صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار
اشک تـو آتش زده بر جگرم زینب!
گریه نکن گریه نکن دختـرم زینب!
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
تو بعـد مـادر بـر پـدر یـار و یاور باش
در سجدۀ نماز شب یادر مادر باش
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
من میکنــم بـر تـو دعـا دخترم زینب!
تو بهر من قـرآن بخوان نیمههای شب
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
دیشب که هر دم لحظۀ ارتحالم بود
عبـادتِ نشستهام شــرح حـالم بود
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
خود را به حفظ جان من سدّ ره کردی
مـن تازیـانه خـــوردم و تـو نگــه کردی
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
مادر، غریب و دخترش بـیکس و تنها
من پشت در بودم تو در بین دشمنها
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
من تاختم بر دشمنان با سخنـرانی
اما تو در شام بـلا خطبه میخوانی
طفل معصومم یار مظلومم طفل معصومم یار مظلومم
نوحۀ وداع
کتاب صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار
تمام شب تا صبح خداخدا کردم
بـرای مرگ خـود فقط دعـا کردم
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
همای وحیام لیک شکسته بال من
کسی نمیگریــد جـز تـو به حال من
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
بـــه گریـــه تـــرویج ولایتـت کــردم
به دست بشکسته حمایتت کردم
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
تو شمع و من بودم دور تو پروانه
فـداییات گشتــم ولـی غریبـانه
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
این رخ نیلی این صورت و این دستم
فـداییات بــودم فـدایــیات هستـم
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
حـق ولایـت را عجــب ادا کردنــد
مـرا غریبانــه از تــو جــدا کردنــد
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
ای به رخت جاری اشک عزای من
در دل شب قـرآن بخـوان برای من
علی! حلالم کن گریه به حالم کن
شام غریبان
کتاب صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار
بنال ای دل بسوز ای دل شب شام غریبان است
علــی از دیــده گــریـان و مدینـه بیـتالحزان است
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
امیرالمؤمنین امشب کفن کـن جسم زهرا را
ز اشـک دیده دریا کن تمام دشت و صحرا را
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
امیرالمؤمنین امشب کنار تربت زهرا
بنـال آهستهآهسته کنار تربت زهرا
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
مدینه! عالم هستی شده غمخانۀ حیدر
ببیـن تــابوت زهــرا را بـه روی شانۀ حیدر
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
خــداونـدا خـــداونـدا بــه یــاد غـربت زهرا
شده اشک علی امشب گلاب تربت زهرا
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
علــی صـــورت نهـــاده بــر مـــزار یـــار تنهایش
الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایش
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
بـه پـایان آمـده امشب امـانتداری مولا
برون کن فاطمه! دستی برای یاری مولا
مدینه! گریه کن امشب که بیمادر شده زینب
نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها
کتاب بهار امامت – غلامرضا سازگار
کشتند به گلزار ولایت پسرم را
یا فِضّه خُذینی
چیدند در این بـاغ گل نوثمرم را
یا فِضّه خُذینی
از کـــوثـر قـــرآن علــی آیـه جـدا شد یـک غنچۀ پرپر شده تقدیم خدا شد
ششماهـه میـان در و دیـوار فـدا شد سوزاند عدو در غم محسن جگرم را
یا فِضّه خُذینی
یک طایفه ساکت به تماشا بنشستند یک سلسله پهلوی من از کینه شکستند
اینان همه خصم علی وفاطمه هستند دادند همـه اجــر و جـــزای پـدرم را
یا فِضّه خُذینی
مــردم همـه از خـانۀ مـا پـای کشیدند فــریـاد مــرا در پـس دیــوار شنیـدند
یـک لحظـه بـه فـــریاد دل ما نرسیدند کــردند رهـــا شــوهر نیکـو سیَرَم را
یا فِضّه خُذینی
تنهانه ازاین شعله درِ بیت خداسوخت تاروز قیامت جگرشیعه جداسوخت
در کرب وبلا خیمه شاه شهداسوخت هم بال و پرطوطی بی بال وپرم را
یا فِضّه خُذینی
افسوس که ناموس خدا نقش زمین شد پامال ز بیداد و ستـم حرمت دین شد
زهرازجهان رفت وعلی خانه نشین شد بشکست عدوهم صدف وهم گهرم را
یا فِضّه خُذینی
یار تنها
کتاب بهار امامت – غلامرضا سازگار
در بیت در بستـه، بـا سینــۀ خسته
مولا علی گرید ولی آهسته آهسته
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
با اشک پیوسته،دست از جهان شسته
یـاد آرد از ضــرب در و پهلــوی بشکسته
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
ای هست و بــود من، یـاس کبـود من
با رفتنت بگسسته از هم تار و پود من
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
می سوزم از آهت بر روی چون ماهت
جـان علی گــردد فــدای عمر کوتاهت
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
حامی دین گشتی، نقش زمین گشتی
بـا جـان خـود یــار امیـرالمومنین گشتی
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
ای شمـع خــاموشم یـار کفن پوشم
داغ تو و محسن نمی گردد فراموشم
وای از شــرار نـــار از صدمــۀ مسمــار
ای کاش بـودم جای تو بین در و دیوار
ای یار تنهایم، مظلومه زهرایم
در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها
کتاب بهار امامت – غلامرضا سازگار
از کــوثر و زمـزم دهـن خویـش بشـویم تـــا بـا مـدد فـاطمه از فـاطمه گــویم
درمـانده ام از گفتن و شـرمنده از اویم گـرد و عـرق شرم روان از سر و رویم
این نکته عیان است،عیان است،عیان است
مــداحی نــــاموس خــدا فـــوق بیـان است
او گـوهر نـــایـافتۀ بحـــر عقــول است او کـوثر نشناختۀ شخص رسول است
او نــور الهی به صعود و به نزول است والله بتول است،بتول است،بتول است
مــوسی نتــوان گفـت بـدان لحن فصیحش
عیسی بزند بوسه به دست دو مسیحش
جبریل امین بعدنبی هم سخن اوست پیـراهن پــاکیزۀ عصمت به تن اوست
روح نبـی، ارواح رســل در بـدن اوست گل های گلستان خدا ازچمن اوست
جـایی کـه زند ختم رسل بوسه به دستش
مدح من و مدح همه خلق است شکستش
جبـریل بـرد سجـده بـه خاک درِ زهرا دامـان زمـان است پــر از کـوثر زهــرا
ذات ازلــی بـــوده ثنــــاگستـر زهـــرا قـــرآن علـی حُسن خـدا، منظر زهرا
نامش همه جا درهمه دم برلب شیعه است
آئیـن علــی دوستیـش مکتـب شیعــه است
این کیست که خواند پدرش ام ابیها؟ دربــارۀ او ختـــم رســل گفـت فـداها
سـر تــا بـه قـدم آیینـۀ طلعـت طــاها سوگندبه نجم و قمر وشمس ضحاها
تنها نه محمد، نه علی مفتخر از اوست
بشنـاس که ذات ازلی مفتخر از اوست
یـا فـاطمه ای کـوثر و تطهیــر به شانت ای در همـه آیــات خـداوند نشــانت
نازل شده یک سوره به یک قرصه نانت گم،درحرم گمشده،خلق دو جهانت
مهــریـۀ تــــو آب و همــه تشنــۀ آبنــد
بی آب همه خلق جهان در تب و تابند
نام تونجات است،نجات است،نجات است فیض توحیات است،حیات است،حیات است
حج است، زکات است،صیام است و صلات است مهر تو به پرونده قبول حسنات است
بی حبّ تو طاعات گناه است،گناه است
پـرونده اعمـال سیـاه است، سیاه است
جایی که خداوند فرستاده سلامت ختـم رسـل افـراشته قامت به قیامت
جـایی که شده شخص علی محو مقامت جایی که تو بودی همه جارکن امامت
چون شد که عدو بست کمر بر ستم تو؟
شــد دود بلنـد از درِ بیـت الحـــــرم تـــو؟
آن بیـت خــدا را کـه نبـی کــرد زیارت ســوزاند عــدو از ره بیداد و شرارت
شد حق تو و حق علی یکسره غارت بر مصحف رخسار تو کردند جسارت
با ضربِ لگد خصم ستمکار تو را کشت
ای پـاک تـر از آیـۀ تطهیـر، چرا کشت؟
با کشتن فرزند تو شد دست عدو باز شدکشتن سادات بنی فاطمه آغاز
بـا این همه ای کوثر پیوسته سرافراز تـا روز جــزا کثرت نسلت کند اعجاز
ســـادات فــــزونند بــه عالم ز شماره
چونان که درخشد به سماوات ستاره
گیــرم بــه فلـک اوج سخـن را بــرسـاند گیـرم ز دهـن دُر مضـامین بفشاند
«میثم»چه بگوید؟چه بیارد؟ چه بخواند؟ کس غیر خدا وصف تو گفتن نتواند
ای رکن علی حیف که یکباره شکستی
از پـــای فتـــادی ولــی از پـا ننشستی
در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها
کتاب بهار امامت 2 – غلامرضا سازگار
دارد نشـــــانـه از حــــــرم بـی نشـانه ات
تشییــع مخفیانــه و دفــــــن شبـــانـه ات
بــاب تــو بـــاب وحـی در رحمـت خداست
چـون شـد کـه قتلگــاه تـو شد آستانه ات
نــه در اُحــد، نــه در دل صحرا، نه در بقیع
حتـی تـو حـــق گـــریه نـداری به خانه ات
از خیمـــه های ســـوختـۀ کــربـلا گذشت
آن آتشــی کـــه سبـــز شد از آشیانه ات
در پیـش چشــم فــــاتح بـــدر و احـد زدند
گــه بـــا غـلاف تیــغ و گهـــی تــازیانـه ات
حق داشتی خمیده شوی چون هلال ماه
ای کـوه غصـه هـای علـی روی شانـه ات
صـد بـــار جــان فشـاندی و در یـاری علی
دیــدنـد بـــاز جــــانـب مسجــــد، روانه ات
ای حامی علی که گمان داشت شوهرت
بـا دسـت خـویش دفــن کنــد مخفیانه ات
وقتـی کـه دسـت خصم به رویت بلند شد
افتـــــاد لـــــرزه بــــر بــــدن نـــــازدانـه ات
میثم سراغ قبر تو را میگرفت و دید
در قلـب او بــود حــــرم بینشانهات
نوحۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
کتاب بهار امامت 3 – غلامرضا سازگار
اجــر رســالت نبـی ادا شـد یــک آیـه از کــوثـر او جدا شد
محسن زهرا پشت در فدا شد
بقیةالله آجرکالله
یک دسته باسکوت خودنشستند یک دسته درسقیفه عهدبستند
تا پهلوی فاطمه را شکستند
بقیةالله آجرکالله
یـاس رسـولالله شد خــزانی پـــامال شد کتــاب آسمانی
فاطمه را کشتند در جوانی
بقیةالله آجرکالله
داغ پیمبــر تــازه شـد دوبـاره خورشید را در دل بـود شراره
از دست او رفته مه و ستاره
بقیةالله آجرکالله
آتــش کشـد از بیت حق زبانه بــر بــازوی زهـرا بـود نشانه
نــاموس کبــریـا و تــازیانـه
بقیةالله آجرکالله
شهــر مدینه میکنـد روایت شد بسته دست رهبر هدایت
نقش زمین شد حامی ولایت
بقیةالله آجرکالله
زهـــرا کنـد تــا دامـن قیامت حمــایت از نبـــوت و امــــامت
بر دست و بازویش بوَد علامت
بقیةالله آجرکالله
از خانـۀ زهـــرا خبــر رسیـده بــه خالقـی که عـالم آفریده
فاطمه رفته از جهان شهیده
بقیةالله آجرکالله
در مدح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (بند 3)
کتاب صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار
بند 3
از خـــــداوندگـــــار حــــــی ودود بـه تـو یــا فــاطمه سـلام و درود
ذات داور ز خشــم تــو در خشـم قلـب احمــد بـه وجـد تـو خشنود
وای اگــــر روز حشــــر، یــــازهـرا رو بــه حشــر آوری بـه روی کبود
فــــاطمـه پــــارۀ تــن پـــدر است پـــدرت بـــــارها چنیـــن فـــرمـود
در عــــــزای پـــــدر همـــه دیـدند خـــانهات شد سیـاهپوش از دود
بـــا کـــه گـــویم کـه بر تو آوردنـد بــار هیـــزم بـه جـای عنبر و عود
حملـــۀ دیـــــو و آستــــانـۀ حـــور خــــانـۀ وحــــی و آتـــش نمــرود
جــان مـــادر! کجــا زمین خـوردی کــه شـــده چــادر تو خاک آلود؟
بـــارهــا، بـــارهــا تـــو را کشتنـد اجــر و پــاداش مصطفـی این بود
تــو علــی را سپــر شــدی کـآمد بـر تنت ضــربـه روی ضــربـه فرود
بـــه پیمبــر قســم! ز دست خـدا دست بشکستۀ تو دست گشود
تو چراغ هدایتی زهرا
تو حیـات ولایتی زهرا
بی من مرو
کتاب صدف نبوّت 3 - غلامرضا سازگار
میروی ای همدم خاموش من
چــوب تـــابوتت بود بر دوش من
نــاله یـــا فضـهات در گـوش من
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
بیتـو گشتــه فـاتح خیبر غریب
نه قرارم مانده در دل نه شکیب
گشتــه ذکـــرم آیــه امن یجیب
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
من تن بیجان و جانم میرود
از کفــــم روح و روانــم میرود
ای خــدا یــار جــوانــم میرود
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
داغ تو آتش به جانم میزند
تــازیانــه بـــــر روانـم میزند
قــاتـلت زخـــم زبانـم میزند
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
کشـتــــه راه امیــــرالمــؤمنین
بیتو گردیده علی خانهنشین
پـای تابوت تو من خوردم زمین
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
ای میـــان دشمنـــان پـــابست من
ای که بگشودی طناب از دست من
نیست شـد بـیتو تمـام هست من
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
مدال سینه
کتاب صدف نبوّت 3 - غلامرضا سازگار
آهــم رسد بـه گـردون اشکـم بـه رخ روانه
شد قسمتم که شویم جسم تو را شبانه
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
امشب رسیده دستــم بر بازوی شکسته
بنشینــم و بگـــریم بـــر پهلـــوی شکسته
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
در مــوسم جــوانی از مـن تــو را گــرفتند
بــا ضـــرب تــــازیانـه دیگـــر چــرا گـرفتند
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
بــر پیکـــرت بــریـزیم از اشک خود ستاره
غسـل تــو گشتـه بر من شهادت دوباره
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
با چشـم بستـه خـود بر من نظاره داری
چرا به هر دو گوشت یک گوشواره داری
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
چـون مـن کسـی نــدارد مـراسم شبانه
هـم غسـل مخفیـانه هـم دفـن مخفیانه
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
بــر یـــار مهــربانم خـون گـریه کن مدینه
هـم بـر مـدال بـازو هـم بـر مـدال سینه
ای یار مهربانم فاطمۀ جوانم
رکن توحید
کتاب صدف نبوّت 3 - غلامرضا سازگار
کافـران دخـتر پیغمبر ما را نزنید
از خدا بیخبران مادر ما را نزنید
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
بـار هیـزم بـــه روی شانـه کجـا آمدهاید
این در خانه وحی است که آتش زدهاید
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
لگـد کفـر کجـا عصمت دادار کجا
لاله وحی و فشار در و دیوار کجا
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
لـرزه بـر پیکـر ما اشک به چشم تر ما
یک نفر نیست حمـایت کند از مادر ما
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
بیت ما قتلگـه محسن دردانه ماست
شاهـد مـا در آتـش زده خانه ماست
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
ای خـدا سینـه مجـــروح مـرا آزردند
مادرم نقش زمین شد پدرم را بردند
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
غم شراری شد و پا تا به سرم را سوزاند
بانـگ یــا فضـه خــذینی جگــرم را سوزاند
رکن توحید شکست مادرم رفت ز دست
یا علی روحی فداک
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
قتلگـاه محسـن دردانــه را آتــش زدند
فاطمه در خانه بود و خانه را آتش زدند
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
طوطی وحی خدا جان داد در کنج قفس
یـا امیـرالمؤمنین افتــاد زهـــرا از نفـس
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
ای مدینه کاش می گفتی به آن بی دردها
یـک زن تنهـا چهـــل نـــامـرد ای نــامـردهـا
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
کس ندیده غنچه ای با لاله اش پرپر شود
کودکی پیـش از ولادت حــامی مـادر شود
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
آشنا تا شعله با مسمار در شد یا علی
استخـوان سینـۀ زهـرا سپر شد یا علی
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
می فشاند اشک بر رخسار و می گرید حسن
ای مغیــره پیــش چشــم طفــل مـــادر را نـزن
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
فـاطمه از پــا فتـاد و دست مولا بسته بود
دست مولا بسته و بازوی او بشکسته بود
یا علی روحی فداک، کوثرت شد نقش خاک
زخم دل مولا
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
این ضـرب تـازیانه این زخـم مسمارم دست از امیـرالمـؤمنین بـر نمی دارم
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
امت به ما زجر و ستم بی عدد دادند اجــر رسـالـت تـــو را بــا لگـد دادند
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
بنگـر بـه حــال دختـرت یـا رسول الله شـد آیـه آیـه کـوثـرت یـا رسول الله
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
دست علی را بسته اند یارسول الله دست مرا شکسته اند یارسول الله
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
من نخل پا مال علی فاطمه هستم غنچـه نـاشکفتــه ام رفتــه از دستم
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
وقتی که با غلاف تیغ شد فزون دردم بر غربت مولا علی گریه می کردم
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
زخم دل مولا فزون،عمر من کم شد در سن هجده سالگی قامتم خم شد
یا ابتا یا ابتا یا رسول الله
نوحه زبان حال مولا
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
مظلومه بیمـارم شمـع شـب تـارم تــا آخــر عمــرم بـــر تــو عـزادارم
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
زار و حزین گشتم خانه نشین گشتم رکنم ز دستم رفت نقش زمین گشتم
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
ای بیت بی زهرا با من بسوز امشب تو ماندی و غربت من ماندم و زینب
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
زهرا ز پا افتاده من بسته شد دستم از خجلت زینب چشمان خود بستم
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
قاتل که زهرا را نزد حسن می زد بالله قسم اول بر قلب من می زد
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
درخانه و مسجد با من بسوز ای دل از گــریـۀ زینــب از خنــدۀ قـــاتـل
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
حـق من و حـق زهـرا ادا گـردید تـا بـا غلاف تیـغ از من جـدا گـردید
تمام هستم رفت، زهرا ز دستم رفت
اشک علی علیه السلام
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
گــل خــزان شــده ام چـــراغ محفـــل من
دو چشــم خــود بگشــا بـه خـاطر دل من
ای همه هستِ علی، رفته از دست علی
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
علـی فــدای تـو و سـرشک دیـده تو
تــویی امــام مـن و منـم شهیــدۀ تو
سیدی مولا علی، کن حلالم یا علی
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
بهشـت ختـم رســل گـل مدینــۀ من
نفس به سینه شده شرار سینۀ من
شعله بر قلبم مزن از جدایی دم مزن
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
همـه مصیبـت مـن، بـود مصیبت تو
بیـا کـه گـریه کنـم بـرای غــربت تو
تو ز من تنهاتری بعد من بی یاوری
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
ز خـجـلت تــــو و آن همــه محبــت تـــو
چکیـده اشـک علـی بـه روی صـورت تو
روح من از تن مرو، جان من بی من مرو
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
اجـــل ستـــاده و جــــان رسیـــده بــر لب من
تـــو هستـی و حسـن و حسیــن و زینــب من
غربتت از امشب است، خانه دارت زینب است
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
تکلـم تــو بـــود تمــــام دل خــوشیــم
نفس شمـرده نزن وگرنه می کشیـم
ای تمام صبر من، بی تو عالم قبر من
داد از جدایی، داد از جدایی
زهرا
قسم به جان حسین به گریۀ حسنم
شبانـه غسـل بـده، شبانه کن کفنم
غــربتم را کن عیـان از مزار بی نشان
داد از جدایی داد از جدایی
زهرا
نوحه دیگر
کتاب صدف نبوت - غلامرضا سازگار
شمسـۀ عصمـت و مــاه ولایـت اولیــــن کشـتــــــۀ راه ولایــت
مادر ما همه حضرت فاطمه
السلام علی المظلومه زهرا
بسته دست امیرالمؤمنین شد دومین رکـن او نقش زمین شد
علی مرتضی گشته صاحب عزا
السـلام علــی المظلـومـه زهـرا
بــر تـن فـاطمـه بــاشد نشـانه جـــان احمــد کجـــا و تـــازیـانـه
حق او شد ادا از علی شد جدا
السـلام علــی المظلـومـه زهـرا
شـده بی فـاطمـه بیـت امــامت حجة ابن الحسن سرت سلامت
یـا امـام زمـان الامـان الامان
السلام علی المظلومه زهرا
جگــر مجتبــی شــد پــاره پـاره داغ مــادر بـه قلبـش زد شـراره
مهر غصب فدک،زد به قلبش نمک
الســلام علـــی المظلــومــه زهـرا
خـانه دار علـی زینـب کبــراسـت بر سرش چادر خاکی زهراست
یاور حیدر است، نایب مادر است
الســلام علــی المظلـومـه زهـرا
در آتـــش زده دهـــد گــــواهـی که شده کشته طفل بی گناهی
از کتاب خدا آیه ای شد جدا
السلام علـی المظلومه زهرا
دیدگاهها
اشعا ر حضرت فاطمه بسیار عالی بود بنده هم به همه عزاداران بی بی حضرت فاطمه تسلیت می گویم313
اشعار بسیار عالی بود خداوند به شاعرش جزای خیر عطا فرماید
اشعارش عالی بود ازخداوند متعال برای شاعر اهل بیت جناب آقای سازگار عمر باعزت و توفیق روز افزون تمنا دارم
عالی
بسیار عالی اجرتون با مادرمون حضرت زهرا (س)
In reply to بسیار عالی اجرتون با مادرمون حضرت زهرا (س) by سعیدکرمشاهی
21:05 - 1401/10/02اجرکم عندالله
از شاعر دلسوخته اهل بیت بی نهایت سپاسگزارم بخاطر همه ی اشعاری که برای بی بی دوعالم حضرت صدیقه طاهر فاطمه زهرا سرودندوبا خواندن این اشعار بارها دلم شکست ،دستبوس حاج اقای سازگار(میثم)هستم تازنده ام
اشعار فوق العاده زيبا هستند
خداوند بر توفيقات جناب استاد سازگار بيفزايد
خیلی خیلی متشکرم ارزوی موفقیت بیشتربرای شاعرگرانقدراهلبیت دارم زنده باشندوموفق
انشاالله اجرتون با مادر سادات
اشعاری زیبا با متونی پر بار خداوند به استاد جزای خیر دهد
و وجود ایشان را برای حلقه ی ذاکرین حفظ بفرماید
درود بر استاد سازگار بسیار عالی بود من از کسانی هستم که همیشه اشعار گرانبهای ايشان را دنبال ومورد بهره برداری قرار میدهم از خداوند متعال خواستار موفقیت روز افزون برای این بزرگوار دارم
اجرکم عندالله عالی
افزودن دیدگاه جدید