تحلیل جامع از «زندگی به سبک اسلامی»| قسمت دوم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل جامع از «زندگی به سبک اسلامی»| قسمت دوم
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
بخش دوم زندگی به سبک اسلامی «زندگی اجتماعی» است، به این معنا در این بخش می خواهیم ببینیم سبک و فرم زندگی اجتماعی از منظر اسلامی به چه کیفیتی خواهد بود ودرجامعه اسلامی مردم به چه صورتی باهم تعامل وزندگی می کنند.
از همین رو چند مشخصه از «زندگی اجتماعی به سبک اسلامی» را که نقش مهم وکلیدی دارند، شرح و توضیح خواهیم داد؛
*******
1-«ادب و متانت رفتاری و گفتاری»
نخستین مشخصه زندگی اجتماعی به سبک اسلامی؛ ادب و متانت در «گفتار ورفتار» مومنین نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به دیگران را سبک و مدل زندگی اسلامی دانسته و آنان را رعایت به این سبک از زندگی نموده است از همین رو قرآن کریم در سوره حجرات در آیه (11تا17) می فرماید:
الف) «لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم و لا نساء من نساءٍ عسی ان یکنَّ خیراَ منهنّ؛ نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند چه بسا که آنان بر ایشان بهتر باشند و هیچ یک از زنان حق ندارند زنان دیگر را مسخره کنند زیرا ممکن است آنان از اینها بهتر باشند». (آیهی11)
ب) «لا تلمزوا انفسکم؛ یکدیگر را مورد طعن و عیب جوئی قرار ندهید». (آیهی11)
ج) «وَ لا تنابزوا بالالقاب ؛یکدیگر را با لقبهای بد نخوانید.». (آیهی11)
«قل لا تمنّوا علی اسلامکم؛ بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذارید». (آیهی17)
د) برای ادب ورود به خانه ديگران: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «27، سوره نور»:اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خانههايى كه منزل شما نيست، وارد نشويد، مگر آنكه اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد. اين به نفع شماست، شايد پند گیرید»
ه) ادب نیکی به دیگران: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً «86، سوره نساء» و هرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است.
و) ادب مهمانى: «إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ (53،احزاب):براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نياييد) و در انتظار وقت غذا نباشيد؛ ولى هرگاه دعوت شديد پس داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازيد؛»
ز) ادب نشستن در مجالس عمومى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11، سوره مجادله»:اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه به شما گفته شود در مجالس (براى ديگران) جا باز كنيد، پس جا باز كنيد تا خدا نيز براى شما گشايش دهد و هرگاه گفته شود برخيزيد، برخيزيد. (بزرگى، به نشستن در جاى خاص نيست، بلكه) خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كسانى را كه صاحب علم و دانشاند، به درجاتى رفعت و بزرگى مىدهد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد به خوبى آگاه است»
ح) ادب شیوه مناظره با مخالف: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿آیه۱۲۵سوره نحل﴾با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است»
ط) استفاده ازکلمات نرم و لطیف به هنگام هدایت گری لازم دانسته است چنانکه در دعوت موسی و هارون از فرعون در آیه 43 تا 44 آمده است :«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته (۴۳)فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد (۴۴)
و موارد بسیاری که در خصوص آداب، در قرآن کریم بیان شده است، و همه اینها نشان دهنده میزان اهتمام زندگی به سبک اسلامی وقرانی است وجامعه دینی آن جامعه ای است که مردم جامعه با چنین سبک ومدل بایست باهم معاشرت وزندگی کنند.
*******
2-«محاسن ومکارم اخلاقی»
مشخصه دوم زندگی اجتماعی به سبک اسلامی «محاسن و مکارم اخلاق» است، چرا که در نگاه و منظر اسلامی انسانیت انسان، به متصف شدن انسان به این صفات «حمیده و پسندیده» است که امروزه خلاء و کمبود آن در روابط فردی، اجتماعی، خانوادگی بسیار احساس می شود، برای این که میزان اهمیت این مشخصه «محاسن ومکارم خلاق» دانسته شود توضیح چند نکته لازم است:
1-هرچند در کتب اخلاقی و عرفان تفاوت زیادی بین «محاسن اخلاقی ومکارم اخلاقی» ذکر کردند، ولی روشن ترین تفاوت در این است محاسن اخلاق آن صفات حمیده و پسندیده ایست اگر انسان متصف به آن باشد نشانه برخورداری از حسن اخلاق است و اگرکسی فاقد آن باشد نشانه از سوء و بدی اخلاق است، و در مقابل«مکارم اخلاق» به این است اگر شخص متصف به این صفت باشد نشانه بر بزرگواری، بزرگی و تعالی روح شخص است، و حکایت از این دارد که صاحب مکارم اخلاق نفس کشی کرده است تا به این مرتبه از اخلاق رسیده است، بهترین تمثیلی که بتوان با تامل در آن تفاوت (محاسن اخلاق) را با (مکارم اخلاق) بازشناخت تمثیلی است که علامه محمد تقی جعفری اینگونه توضیح می دهند:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلاً ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان. مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود. کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام …، اما با یک نگاه عمیق در مییابد اگرچه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهدشد.
از یکسو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلبِ اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند. او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است. یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده. اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد خواهدکرد.»
دراین تمثیل کفش دوز از اینکه سه کوک را براساس قرار داد انجام داد از کارش کم نگذاشت وکم کاری نکردنشان از «محاسن اخلاق» بود ولی کوک چهارم به کفش زد و ماندگارش کرد و به ندای دل پاسخ داد و در محاسبات مادی نماند نشان از تعالی و بزگواری روحی کفش دوز دارد که همان «مکارم اخلاق» است، و این همان «زندگی به سبک اسلامی» که امروز جامعه محتاج به این کوک چهارم است.
2-مردمی می توانند مدعی «زندگی به سبک اسلامی» باشند که مشخصه اخلاقی انها «محاسن و مکارم اخلاق» باشد، برای اینکه:
اولا: قریب به یک چهارم از آیات قرآن کریم توصیه و تاکید بر متصف شدن هر مسلمان به صفات حمیده و اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی است.
از همین رو(475) آیه قرآن به اخلاق اجتماعی و375 آیه به اخلاق فردی اختصاص دارد و همین دلیل بر این معنا است که مکارم اخلاق از سایر فرائض واجبات اسلامی است و هر انسان مسلمان به همان اندازه مکلف به انجام واجبات است به همان مرتبه وظیفه دارد مکارم اخلاق را بشناسد و آن را در خود نهادینه کند.
ثانیا: رسول الله صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه «مکارم اخلاق» را بهشت ساز دانسته و می فرمایند:
«آیها النّاسُ، مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذَا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازا عَلَى الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأَقدامُ، ومَن خَفَّفَ فی هذَا الشَّهرِ عَمّا مَلَکَت یَمینُهُ خَفَّفَ اللّه ُ عَنهُ حِسابَهُ ، ومَن کَفَّ فیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللّه ُ فیهِ غَضَبَهُ یَومَ یَلقاهُ، ومَن أکرَمَ فیهِ یَتیما أکرَمَهُ اللّه ُ یَومَ یَلقاهُ، ومَن وَصَلَ فیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللّه ُ بِرَحمَتِهِ یَومَ یَلقاهُ ، ومَن قَطَعَ رَحِمَهُ قَطَعَ اللّه ُ عَنهُ رَحمَتَهُ یَومَ یَلقاهُ : اى مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه ، نیکو سازد ، براى او وسیله عبور از صراط خواهد بود ، در آن روز که گام ها بر صراط مى لغزد ؛ و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد ، خداوند حساب او را سبک خواهد گرفت ؛ و هر کس در این ماه ، شرّ خود را [از دیگران] باز دارد ،خداوند در روز دیدارش ، غضب خویش را از او باز خواهد داشت ؛ و هر که در این ماه ، یتیمى را گرامى بدارد ، در روز دیدار ، خداوند ، گرامى اش خواهد داشت ؛و هر که در آن بخویشاوند خود نیکى کند ، در روز دیدار ، خداوند با رحمتش به او نیکى خواهد کرد ؛ و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد نمود».
*******
3-«حلقه تواصی مؤمنانه»
مشخصه سوم زندگی اجتماعی به سبک اسلامی «حلقه مؤمنانه به تواصی» است، چراکه مردم هر اجتماعی به چهار گروه تقسیم می شوند؛
گروه اول، آن دسته از انسان های اند که انسانی فکر می کنند نه حیوانی، به دنبال حیات طیبه اند نه حیات سیئه، عرشی می اندیشند نه فرشی، نمی خواهند تهی وخالی بمانند اینان کسانی که باورمندند، حوضچه وجودیشان را از معرفت حضرت حق پرمی کنند، و مؤمن به زندگی پس ازمرگ، شریعت و دین می باشند.
گروه دوم، همان گروه اول اندکه زندگی را هدفمند می دانند که همان رسیدن به «لقاءالله» است، چراکه این کلام الهی است که درباره خلقت انسان می فرماید و این سلوک معنوی نیازمند به زاد وتوشه است که «عمل صالح» آمیخته بااخلاص و رضای الهی است، چرا که حق تعالی خود فرموده: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً «110/کهف»:. پس هر كه به ديدار پروردگارش (در قيامت و به دريافت الطاف او) اميد و ايمان دارد، كارى شايسته انجام دهد. و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد» ازهمین رو این دسته به لوازم عمل نموده وعمرشان را درکسب عمل صالح مصرف می کنند.
گروه سوم همان گروه اول و دوم اند وقتی گردو غبار فتنه بلند می شود شناخت حق از باطل، و شناخت باطل پیچیده وسخت می شود اهل ایمان به دلیل داشتن قدرت تشخیص حق را از باطل می شناسند و حاضرند در نصرت رساندن به حق نه تنها از مال بلکه ازجانشان هزینه کنند.
گروه چهارم، همان گروه سه گانه پیشینند برای اینکه در کنار حق بمانند و کم نیاورند آیه مبارکه:(.فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ «112/هود»:پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شدهاى، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است.» و آیه «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ(250/: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروزگردان» نقشه مشی سیاسی، الهی خود قرار داده و در دفاع ازحق استقامت و صبر می کنند.
در زندگی به سبک اسلامی مؤمنین «حلقه تواصی» تشکیل می دهند و یکدیگر را تواصی و سفارش «به حق و صبر» می کنند.
از همین رو قرآن در سوره عصر همه مردم را در خسران و زیان دانسته است به جزء کسانی که در حلقه مؤمنانه قرار دارند که در توصیفشان می فرماید: «وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] (۱)إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾كه واقعا انسان دستخوش زيان است (۲)إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند»
*******
4-«مواسات و گذشت با مال»
چهارمین زندگی اجتماعی به سبکه اسلامی «مواسات وگذشت» در جامعه اسلامی است که بخشی از ایات قرآن کریم به آن اختصاص یافته است، هر چند مواسات در همه انسانها به حکم این که انسان اند و از روحیه رقت و دل سوزی برخوردارند، با شدت و ضعف وجود دارد، ولی مواسات قرانی مدل و سبک خاصی از مواسات است که در هیچ فرهنگی مذهب و کشوری جز فرهنگ و مذهب اسلامی این مدل از مواسات وجود ندارد فهم دقیق از مواسات قرانی زمانی امکان پذیر است که چند نکته به درستی توضیح داده شود.
نکته اول، این است در فرهنگ قرانی «مواسات» و دستگیری از نیازمندان حلقه وصلی بین «وجه اللهی با وجه الخلقی» و «وجه الخلقی با وجه اللهی» است به این معنا اسلام می خواهد جامعه و مردمی را تربیت کند که از درون وب اطن امور عبادی چون نماز، حج و روزه نگاه به مستمندان به عنوان عیال اللَّهِ داشته باشند و از وجه اللهی به وجه الخلقی برسند، در همان حال دستگیری از مستمندان نیز جنبه انسانی نگیرد بلکه این وجه الخلقی نیز جنبه وجه اللهی گرفته، رضا وخشنود خواهد موج بزند ازهمین روست قرآن کریم ازیک طرف «مواسات وانفاق» را که جنبه وجه الخلقی دارد درکنار نماز وشب زنده داری که جنبه وجه الخلقی دارد می گزارد و می خواهد از درون وجه اللهی مؤمنان به «مواسات» برسند.
قرآن میفرماید: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (16/سجده)(مؤمنان، به هنگام شب) پهلوها يشان از بسترها دور مىماند (و) پروردگارشان را از روى بيم و اميد مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند.» و نیز می فرماید:««إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ (29/فاطر)همانا كسانى كه كتاب خدا را تلاوت مىكنند و نماز بر پا مىدارند و از آن چه ما روزيشان كردهايم، پنهان و آشكار انفاق مىكنند، به تجارتى دل بستهاند كه هرگز زوال نمىپذيرد.»
از همین رو صادق علیه السلام درپاسخ هشام حکمت روزه داری را این چنین بیان می فرمایند:
«إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّيَامَ ، لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْغَنِيُّ وَ الْفَقِيرُ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْغَنِيَّ لَمْ يَكُنْ لِيَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ ، فَيَرْحَمَ الْفَقِيرَ . لِأَنَّ الْغَنِيَّ كُلَّمَا أَرَادَ شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُسَوِّيَ بَيْنَ خَلْقِهِ ، وَ أَنْ يُذِيقَ الْغَنِيَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ ، لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعِيفِ فیرحم الجائع:( من لا یحضره الفقیه، ج3، ص73) براستي خداوند روزه را واجب كرده تا به وسيلة آن بين اغنيا و فقرا مساوات و برابري وجود آيد، و اين براي آن است كه ثروتمنداني كه هرگز درد گرسنگي را احساس نكردهاند، به فقرا ترحم نمايند.
زيرا اغنيا هر گاه (خوردن و آشاميدني را) اراده نمودند (و هوس هر نوع مأكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر است، پس خداوند تبارك و تعالي (روزه را واجب نمود) كه بين بندگانش از فقير و غني، برابري به وجود آورد، و اين كه سرمايه داران مسلمان درد گرسنگي رالمس نمايند، تا بر ضعفاء رقّت آورند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمايند»
نکته دوم براین که مواسات اسلامی حلقه وصلی بین(وجه اللهی) و(وجه الخلقی)است ملاکات ومشخصاتی دارد اگر این مشخصات درمواسات وجود داشته باشد ومواسات کننده این مشخصات را درانفاقش لحاظ کرده باشد می تواند به مرضات الله برسد؛
نخستین ملاک مواسات و انفاق اسلامی آنست دستگیری از مستنمدان بایست با حفظ «کرامت و شخصیت و ابروی» فقرا و محرومین باشد و نبایست این انفاق و دستگیری از مستنمدان به گونه ای باشد که به قیمت از دست رفتن شخصیت و ابروی آنان تمام شود و این هدف در صورتی حاصل می شود انفاق کننده محرومین را طلب کار و خود را بدهکار ببیند و هیچ منتی به آنان نداشته باشد و باور کند با دستگیری از آنان از خود دستگیری می کند و ان دستی که ازآنان به سمت دراز می شود دست خدای متعال است.
از همین رو قرآن کریم در آیه (264) سوره (بقره) شرط در مواسات و انفاق را خالی بودن از «منت و آزار» به مستمندان می داند و می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منّت وآزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خود را براى خودنمايى به مردم، انفاق مىكند».
و همچنین در آیه (262) سوره (بقره) می فرماید: الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ:كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند و سپس به دنبال آنچه انفاق كردهاند، منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها برايشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند.)
دومین ملاک در مواسات و انفاق «مکتوم و پنهانی» بودن است به این معنا هر چند انفاق شب و روز زمان و مکان ندارد ولی از آنجایی که هدف و غرض و حکمت از مواسات و دستگیری از نیازمندان حفظ آبرو شخصيت آنان و نیز پرهیز از هرگونه ریا کاری برای انفاق کننده است انفاقی می تواند از وجه الخلقی انفاق کننده را به وجه اللهی برساند که درنهایت پنهانی انجام بگیرد که بهترین موقعیت آن در شب خواهد بود.
از همین رو ابتدا در سوره بقره آیه (274) می فرماید:«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ: كسانى كه اموال خود را در شب وروز، پنهان وآشكارا انفاق مىكنند، اجر وپاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگين مىشوند» ولی در آیه (271) سوره (بقره) توصیه و سفارش بر پنهانی انجام دادن انفاق می کند ومی فرماید: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ:اگر صدقات را آشكارا بدهيد، پس آن كار خوبى است، ولى اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، پس اين براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مىزدايد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.»
سومین ملاک در مواسات و انفاق اسلامی«طیب بودن» جنس انفاق است. به این معنا انفاق و مواسات ارزش دارد و به انفاق کننده ارزش و بها می دهد و مواساتش جان می دهد و ملکوتی می شود جنس انفاق از چیزی باشد که انفاق کننده برای خودش می پسندد نه آن چیزی که از ارزش افتاده و بی مقدار و بنجل شده است.
از همین رو در آیه (276)سوره (بقره) آمده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ:اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از پاكيزهترين چيزهايى كه بدست آوردهايد و از آنچه ما براى شما از زمين رويانيدهايم، انفاق كنيد وبراى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاك (وپست) نرويد، در حالى كه خود شما هم حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض (وناچارى) و بدانيد خداوند بىنياز وستوده است.»
چهارمین ملاک در مواسات و انفاق اسلامی «کوچک دیدن» و فراموش کردن مواسات وانفاق است به این معنا در صورتی انفاق و مواسات که جنبه وجه الخلقی دارد باطن و ماهیت وجه اللهی پیدامی کند و پیش ازآنکه از نیازمندان دستگیری کند از انفاق کننده دستگیری می کند و او را به عالم قدس وصل می نماید که انفاق کننده عملش راکوچک ببیند نه بزرگ، و حقیقتا فراموش کند که کار مهمی انجام داده است.
از همین رو در آیه(6) سوره (مدثر) آمده است: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»: و (در عطا) منّت مگذار. و (كارت را) بزرگ مشمار.
*******
5-«شادی ونشاط به سبک اسلامی»
پنجمین مشخصه سبک اجتماعی زندگی اسلامی «شادی و نشاط در زندگی» است، به این معنا در فرهنگ اسلامی به همان اندازه و نسبت به معنویت گرایی، ذکر، دعا، توسل، و عبادت تاکید شده است به همان نسبت به نشاط و شادی که در راستای معنویت قرار داشته باشد و آلوده به فسق و فجور نباشد نیز اهتمام ورزیده شده است، برای اینکه برداشت درست از این مشخصه «سبک زندگی اسلامی» داشته باشیم توضیح دو نکته لازم است؛
نکته اول؛ این است در فرهنگ اسلامی شادی و سروری در متن «زندگی به سبک اسلامی» راه دارد که معیارها تضمین کننده «شادابی آمیخته با معنویت» در آن لحاظ شده باشد و ان اینکه:
اولا؛ شادی به سبک اسلامی، وقتی شادی است که انسان «توفیق طاعت خداوند» را پیدا کند و از گناه، دوری گزیند؛ چنانکه علی(علیه السلام) میفرماید: «سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه علی ذنبه؛ شادی مؤمن، به سبب طاعت پروردگارش است و حزنش بر گناه و عصیان است».(غررالحکم و درر الکلم، حدیث 5594.)
در روایت دیگر به مناسبت عید فطر فرمود: «إنما هو عیدٌ لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه و کلّ یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید؛ این برای کسی عید است که خداوند روزه و نمازش را پذیرفته است و هر روزی که معصیتی صورت نگیرد، آن روز عید است» (نهج البلاغه،کلمات قصار420.) شادی مؤمن، لحظهای است که خدا را بندگی و اطاعت کرده و توفیق انجام تکالیف را به دست آورده باشد.
ثانیا؛ در زندگی به سبک اسلامی، انسان وقتی شاد است که از «گناه بپرهیزد و حدود الهی» را رعایت کند. ارضای تمایلات، به هر گونه و هر نحو، شادیآور نیست از همین رو، روایت شده است:
«شخصی شادمان و مسرور خدمت امام جواد(علیه السلام) رسید. حضرت فرمود: چیست که تو را شاد میبینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که میفرمود: «بهترین روزی که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد، روزی است که توفیق خدمت و دستگیری از برادران مؤمن نصیب او گردد» و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش کنم. حضرت فرمود:
«به جان خودم سوگند! تو شایسته این شادی هستی، اگر انفاق خود را با منت گذاشتن، نابود نکرده باشی».
پس باید متوجه باشیم که هرگاه کار خیری انجام میدهیم، با منت و ریا نباشد تا از اعماق دل از آن کار شاد و خوشحال باشیم. (غم و شادی در سیره معصومان:، ص 38.)
چرا که لذت و خوشی، همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق میافتد که با انجام کارهایی که عادتاً باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم میآورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نیست. اساساً روح انسان به گونه ای است که گاهی از «پرهیز» سرخوش میشود و به شادی و نشاطی میرسد که با هیچ یک از شادیهای دیگر قابل مقایسه نیست (شرع وشادی، ص 41).
از پیامبر(ص) سؤال شد: بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنهایی هستند که وقتی نیکی میکنند، خوشحال میشوند و زمانی که بدی کردند، طلب استغفار کنند»(میزان الحکمه، ج 2 ،ص 439.)
امام علی(علیه السلام) فرمود: «اکثر سرورک علی ما قدمت من الخیر و حزنک علی مافات منه؛ سرورت را زیاد کن بر آنچه از کارهای خیر برای آخرتت انجام داده ای و حزنت را بر آنچه از کارهای خیر، محروم گشتهای»(همان،ج 4،ص 437.)
ثالثا؛ شادی در زندگی به سبک اسلامی( ا.حیای ارزشها» است، ازهمین رو امام صادق(علیه السلام) فرمود: «السرور فی ثلاث خصال: الوفاء و رعایة الحقوق و النهوض فی النوائب؛شادی به سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق دیگران و ایستادگی در گرفتاریها و مشکلات».(همان، ص 436.)
امام علی(علیه السلام) شبی که به جای پیامبر(ص) خوابید تا حضرت از تیغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسید: «اگر من در بستر شما بخوابم، جان شما به سلامت خواهد بود؟» وقتی پیامبر(ص) جواب مثبت داد. حضرت علی(علیه السلام) لبخندی زد و به شکرانه این توفیق، سجده شکر کرد.(وافی، ج 8، ص 882)
امام علی(علیه السلام) در نامهای به عبدالله بن عباس میفرماید: «انسان گاهی به خاطر رسیدن به چیزی مسرور میشود که هرگز از دستش نمیرود و گاهی برای از دست دادن چیزی محزون میگردد که هرگز به آن نمیرسد. پس باید شادی تو برای احیای حق یا نابودی باطل باشد».( نهج البلاغه،نامه 22،ص 873).
رابعا؛ شادی به سبک اسلامی، زمانی پسندیده است که درانسان «تحوّلی» ایجاد شود و او بتواند «خطاهای گذشته خود» را جبران سازد و احساس کند خداوند گناهان گذشته او را بخشیده است. امام علی(علیه السلام) فرمود: «عید برای کسی است که بداند گناهانش بخشیده شده است».
بعضی از بزرگان فرمودهاند: «لیس العید لمن لبس الجدید انما العید لمن امن الوعید؛ عید، به سرور و لباس نو پوشیدن نیست، بلکه عید روزی است که انسان (به جهت دوری از گناهان) از عذابهای الهی در امان باشد،»(میزان الحکمه، ج 7، ص 427.)
نکته دوم؛ این است هرچند«زندگی به سبک اسلامی» آمیخته و عجین با «شادی، نشاط وشادابی» است، اما آنچه که باید به آن توجه داشت آنست که شادی به سبک اسلامی«آدابی» دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اولا؛ مجالس شادی نباید همراه با «گناه و معصیت» باشد؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لا تسخطوا الله برضی احد من خلقه و لا تتقربوا الی الناس بتباعد من الله، خداوند را برای رضایت و خشنودی احدی از مردم، به غضب در نیاورید و با دوری از خدا، به مردم نزدیک نشوید(وسائل الشیعه، ج8، ص 422).
نیز امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلساً یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره؛ سزاوار نیست برای مؤمن در مجلسی بنشیند که معصیت خدا در آن میشود و نمیتواند وضع مجلس را تغییر دهد»(.همان، ص 503.)
بعضی از شادیها در واقع حالتهای شخصی و درونی است که بر روان آدمی میگذرد، اما برخی دیگر هم متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت، عمومیّت دارد. روزهای عید و برپایی عقد و عروسی، از همین قبیل است. روز عید، چیزی نیست جز بروز شادی و فرح همگانی.
انسان بنابر طبیعت شادی طلب خود، در این مراسم شرکت میکند تا اندوههای درونی خویش را التیام بخشد و برای فعالیتهای دیگر آماده شود. روانشناسان گفتهاند که یکی از راههای رفع افسردگی نیز همین است.
از دیدگاه شرع، مهم آن است که مجالس شادی، معصیت آلود و توأم با فسق و فجور نباشد؛ حتی به قول آیت الله خوئی: «دلیلی بر حرمت شادی شدید نداریم».(مصباح الفقاهه، ج 1، ص 423)
دست زدن معمولی مرد در میان مردان و زن در میان زنان، اگر کاری حرام و مفسدهای در میان نباشد و بدون اختلاط باشد، بی اشکال است.
ثانیا؛ شرایط شادی و تفریح، این است که با «اذیت و آزار» دیگران همراه نباشد. متأسفانه امروزه، بسیاری از شادیها فاقد این شرایط است؛ مثل: بلند کردن صدای موسیقی و آهنگهای مبتذل، مزاحمتهای تلفنی، انفجارهای تفریحی و کاروانهای عروسی که تا نیمه شب در خیابانها مزاحم خواب افراد میشوند، و موارد فراوانی که بر خلاف موازین شرعی است.
پیامبر(ص) فرمود: «من آذی مؤمناً فقد آذانی، کسی که مؤمنی را آزار دهد، مرا آزار داده است»(.نهج الفصاحه، حدیث 3037)
هشام بن سالم میگوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که میفرمود: خداوند میفرماید:«لیأذن بحرب منّی من أذی عبدی المؤمن؛ آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلان جنگ میدهد»(. وسائل الشیعه ،ج 8، ص 587).
امام علی(علیه السلام) فرمود: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده الاّ بالحق: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در آسایش باشند، مگر جایی که به حق برخورد کند (مانند امر به معروف و نهی از منکر)».(نهج البلاغه، خطبه 166، ص544.)
نکته سوم، هر چند در فرهنگ اسلامی تولید وکسب هرثروتی ارزش نیست بلکه ثروتی ارزش دارد که از طریق «حلال و مشروع کسب و تولید» شده باشد، از همین رو قرآن کریم درآیه 186سوره بقره دستور داده است که از روزی حلال و پاکیزه بخورید و می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ:اى مردم! از آنچه در زمين، حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گامهاى (وسوسه انگيز) شيطان، پيروى نكنيد. براستى كه او دشمن آشكار شماست».
و همچنین در آیه (57) می گوید: «وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ:و ابر را بر شما سايبان ساختيم و «منّ» و «سَلوى» بر شما نازل كرديم (و گفتيم:) از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى داديم بخوريد، (ولى شما با بهانهجويىهاى خود، كفران نعمت كرديد. بدانيد كه) آنها به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم كردند».
در این آیات مراد از طیبات، چیزهای حلال و پاکیزه است که خداوند متعال روزی بندگانش قرار داده است و به حالت دستوری آورده است که از حلال و طیب تناول کنید.
و در روایاتی که از پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم (علیه السلام) رسیده، به همه دستورداده شده که لازم است در راه به دست آوردن «درآمد حلال» تلاش کنند و از بیکاری و تنبلی و حرام خواری جدّاً بپرهیزند.
ازهمین رو پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «طَلَبَ الحَلالِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ؛(بحارالانوار، ج103، ص9.) به دنبال روزی حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است».
و نیز از وی روایت شده که: «خدا دوست می دارد که بنده اش را در راه کسب حلال در رنج و زحمت ببیند»(کنز العمال، ح9200»
و نیز می فرماید: «اَلکادُّ لِعِیالِهِ کَالْمُجاهدِ فی سَبیلِ الله(بحارالانوار، ج103، ص12.): کسی که برای اداره زندگی خانواده اش تلاش می کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند».
در حدیث دیگر پیامبر اکرم(ص) فرمود:«إنَّ اللهَ یُبْغِضُ الشّابَّ الفارِغ؛(جامع السعادات، نراقی، ج1، ص152: جوان بیکار، مورد خشم خداوند است»
و می فرماید: «انسان سالم و بیکاری که نه مشغول کارهای دنیایی و نه مشغول کارهای آخرتی باشد، مورد خشم پروردگار است».(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج17، ص146)
ابن عبّاس می گوید، هر گاه پیامبر(ص) از شخصی خوشش می آمد، از شغل او می پرسید. اگر می گفتند او شغلی ندارد، می فرمود: از چشم من افتاد. وقتی از آن حضرت، علت آن را می پرسیدند، می فرمود: مؤمن اگر دارای شغلی نباشد، با دین فروشی زندگی خودش را اداره می کند.( بحارالانوار، ج103، ص9؛ جامع الخبار، ص139)
انس بن مالک می گوید: روزی که رسول خدا(ص) از غزوه تبوک باز می گشت، سوربن معاذ انصاری، (یا سعد انصاری) به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر(ص) دست داد. حضرت فرمود: چه باعث شده که دست هایت این گونه سفت و پینه بسته باشد؟ جواب داد: با بیل برای کسب نفقه خانواده ام کار می کنم. حضرت دست وی را بوسید و فرمود: این دست هرگز آتش جهنّم را حسّ نمی کند.( تاریخ بغداد، ج7، ص342؛)
بنابراین با اینکه روزی رسان خداوند متعال است (إنَّ الله هُوَالرَّزّاق(الذاریات/58) و خدا روزی را تقسیم و تقدیر می کند، امّا همه موظفند منبع درآمدی حلال داشته باشند؛ زیرا خداوند به وسیله اسباب روزی می دهد. بندگان خدا باید به دنبال کسب حلال باشند و شغلی را پیشه خود سازد.
نکته چهارم؛ هرچند اسلام، دین اعتدلال است و استفاده از زینت و زیبایی های طبیعت و اسباب و لوازم مناسب و... را نه تنها اجازه داده بلکه به آن توصیه و سفارش نموده، است، ولی «تجمل گرایی، زندگی اشرافی ومسرفانه»را مذمت کرده است.
از همین رو قرآن کریم از یک سو مردم را ترغیب به زینت و نظافت نموده در آیه (77) سوره قصص میفرماید:
«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ :و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهرهات را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش که خدامفسدانرا دوست ندارد.»
و همچنین در (78) سورة مائده نیز میخوانیم: «یَا آیها الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛:ایکسانیکه ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید و از حد تجاوز ننمایید؛ زیرا خداوند، متجاوزان را دوست ندارد»
و در سیره معصومین علیهم السلام نیز آراستگی و لباس نظیف یک روش پسندیده بود چنانکه در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی (علیه السلام) میخوانیم که:
«هنگام نماز، بهترین لباس ها را میپوشید، وقتی از او در این باره سؤال شد، فرمود: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و به همین جهت من لباس زیبا را برای راز و نیازبا پروردگارم میپوشم؛ چرا که خود او دستور داده است که: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛ زینت خود را به هنگام به مسجد برگیرید.»
امام صادق (علیه السلام) نیز هنگامیکه از سوی برخی انسانهای به ظاهر زاهد، مورد سؤال قرار می گیرد، در جواب میفرماید: «مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ.: چه کسی حرام کرده است زینتهایی را که خداوند برای بندگانش آفریده است.»
ولی ازسوی دیگر «تجمل گرایی وزندگی اشرافی» را ضد ارزش و امر ناپسند شمرده شده است چرا که بازار رقابت تجمل گرایی، گناهانی چون: غرور، حسد، کینه توزی، شهوت پرستی و بیعفتی را به دنبال خواهد داشت. یک دسته به خاطر سرمآیه و امکانات فراوان به شهوترانی پرداخته و به قول خودشان از هر چمنی گلی را بر می دارند و عده زیادی از انسانهای فقیر و بیبضاعت، به خاطر اینکه در بازار تجمل گرایی و رقابت از قافله رفاه طلب، عقب نمانند، شرف و حیثیت خویش را حراج نموده و به خود فروشی روی می آورند.
از همین رو قرآن کریم درآیه (20) سوره حدید میفرماید:
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ:بدانيد كه زندگانى پستِ دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى و زينتطلبى و فخر فروشى در ميان خود و افزونطلبى بر همديگر در اموال و فرزندان نيست»
بنابراین اسلام هرگز به پیروانش نگفته که فقیر باشید و از امکانات موجود بهره نگیرید، آنچه که از آموزههای اسلام بر میآید استفاده صحیح و به اندازه از امکانات موجود است.
در واقع اسلام با اسراف و زیاده روی مخالف است نه با زندگی مرفه و سالم، چراکه اسراف، چشم و هم چشمی، فخر فروشی و ... همگی در فرهنگ غنی اسلامی به شدت نهی شده است و همین موارد عامل اصلی تجمل گرایی هستند.
ازهمین رو رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای می فر مایند:
«امام به مسئولان کشور هشدار می داد دربارهی خوی کاخنشینی - این نکتهای که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا - و همه را از خوی کاخنشینی برحذر میداشت، تأکید مکرّر می کرد بر اینکه به و فاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر میگفت که این کوخنشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنهها را با وجود محرومیّتها پر کردهاند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر میشوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداریهای بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش میآمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایی میکردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید میکرد. بر مصرف درست بیتالمال تأکید میکرد، بر پرهیز کردن از اسراف تأکید میکرد. این هم یکی از خطوط اساسی است. مسئلهی عدالت اجتماعی، طرفداری از محرومان و دوری از خوی اشرافیگری و خوی تجمّلگرایی و عمل در این جهت.۱۳۹۴/۰۳/۱۴بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
*******
6-«تولید ثروت به سبک اسلامی»
ششمین مشخصه زندگی اجتماعی به سبک اسلامی «تولید ثروت » است، به این معنا در فرهنگ اسلامی به هیچ وجه فاصله طبقاتی و جامعه غنی و فقیر و اینکه 80 /درصد ثروت دنیا در اختیار20/درصد باشد و80 درصد دیگر مردم دنیا با20/در صد از ثروت تغذیه و اداره شوند را نمی پسندد، بلکه در «زندگی به سبک اسلامی» شکاف طبقاتی در آن وجود ندارد و با دو اصل «تولید ثروت وتوزیع عادلانه ثروت» زندگی شرافتمندانه را برای همه به تناسب تلاشش به وجود می آورد، در اینکه چگونه چنین امری امکان پذیر است، مدیریت اقتصاد اسلامی با چه سبک و فرمی می خواهد چنین فاصله طبقاتی را بردارد توضیح چند نکته لازم است:
نکته اول؛ در فرهنگ اسلامی فقر به معنای تهیدستی نه فقر وجودی و نیازمند به حق تعالی بودن ضد ارزش است و هرگز اسلام کسی را به چنین سبک از زندگی توصیه نمی کند ولی داشتن مال و ثروت ارزش دانسته و چنین جامعه و سبک از زندگی را می پسندند، و به بیان استاد شهید مطهری «در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش نه مبادلهاش، نه مصرف کردنش، بلکه همهی اینها تأکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست، بلکه دور افکندنش اسراف، تبذیر تضییع مال و حرام قطعی است.(نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص 17).
از همین رو رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ثروت، عیوب انسان را میپوشاند و فقر، عیب او را آشکار میسازد ( کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۳۴)، و در بیان دیگری فرمود: با مال و ثروت، زندگی شیرین میشود( کنزالعمال، ج۳، ص۲۴۰)و انسان، به آرامش میرسد.( اصول کافی، ج۵، ص۸)
یکی از راویان زمان امام صادق (علیهالسلام) مطلبی از قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده بود که باعث تعجب وی شده بود. لذا از جمیل بن دراج صحابی امام صادق (علیهالسلام)سؤال میکند که:
شنیدهام پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده اگر «شریف» از قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید. جمیل، این راوی را تصدیق کرد؛ ولی معنای شریف را از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد. حضرت فرمودند: «شریف کسی است که صاحب مال و ثروت.است(اصول کافی، ج۸، ص۲۲۰.)
آنچه که ازنگاه اسلام در کسب ثروت مهم است و توصیه به آن دارد اکتفا نمودن به «میزان کفاف»است از همین روایت شده رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به شترچرانى گذر کرد و کسى را فرستاد تا از او شیر بخواهد شتربان گفت: آنچه در پستان شترانست صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف هاست شام ایشانست، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن. سپس به گوسفند چرانى گذر کرد و کس فرستاد تا از او شیر بگیرد، چوپان گوسفندها را دوشید و هر چه در ظرف داشت، در ظرف پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله ریخت و گوسفندى هم براى حضرت فرستاد و عرض کرد همین اندازه نزد ما بود، اگر بیشتر هم بخواهید بشما میدهم. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا او را بقدر کفاف روزى ده، یکى از اصحاب عرض کرد: یا رسول اللَّه! براى شترچران، دعائى فرمودى که همه ما آن را دوست داریم و براى کسى که حاجتت را روا کرد دعائى فرمودى که همه ما ناخوش داریم. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر است از زیادى که دل را مشغول دارد بار خدایا بمحمد و آل محمد بقدر کفاف روزى کن.
در روایت دیگری نقل شده: مردى از وضع روحى و اخلاقى خود به حضرت صادق علیه السّلام شکایت کرد که در طلب مال میرود و ثروت بدست مى آورد ولى قانع نمی شود و نفس حریصش با وى منازعه دارد و مال بیشترى طلب می کند. سپس گفت به من چیزى بیاموزید که در اصلاح خوى خود منتفع شوم. حضرت در جواب فرمود: «ان کان ما یکفیک یغنیک فادنى ما فیها یغنیک و ان کان ما یکفیک لا یغنیک فکلّ ما فیها لا یغنیک: اگر بکفاف زندگى اکتفا کنى کمترین مال دنیا بى نیازت میکند و اگر اکتفا نکنى تمام ثروت جهان نمی تواند تو را غنى و بى نیاز سازد»،( بحار الأنوار ، ج ۷۰، ص ۱۷۸).
نکته دوم؛ درفرهنگ اسلامی «کار عامل در تولید ثروت» و «بیکاری عنصر اساسی فقر» است. دین اسلام میخواهد که مسلمانان غنّی و ثروتمند باشند لذا در اسلام کار و تلاش به عنوان یک ارزش بلکه به عنوان عبادت شمرده شده است، سعادت و سلامت جامعه، و رشد و ترقی آن را مرهون کار دانسته و بقاء و دوام خانواده را نیز منوط به آن میداند و انسانها را در هر موقعیتی باشند توصیه به کار و تلاش نموده و ارزش آن را مترادف با عبادت قلمداد میکند.، در قرآن کریم آیات فراوانی است که انسان را تشویق و توصیه بر طلب روزی و رزق حلال مینماید درآیه (10) سوره مبارکه جمعه میفرماید:«فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «10»پس هنگامى كه نماز پايان يافت، در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد».
از این آیه نتیجهگیری میشود که برای کسب روزی بعد از اقامه نماز لازم نیست انسان تا نماز بعدی سر سجاده بنشیند و به دنبال معاش خود نرود اسلام سعادت و سلامت جامعه، و رشد و ترقی آن را مرهون کار دانسته و بقاء و دوام خانواده را نیز منوط به آن میداند و انسانها را در هر موقعیتی باشند توصیه به کار و تلاش نموده و ارزش آن را مترادف با عبادت قلمداد به دلیل اهمیت ونقش کاراست که خداوند متعال به حضرت داوود(علیه السلام) وحی فرمودند: «انک عبد صالح لولا انک تاکل من بیت المال( مستدرک الوسایل ج2 ص 417) تو بنده بسیار خوبی هستی، اگر از بیتالمال ارتزاق نمیکردی(کنآیه از اینکه روزی از بیتالمال تنها عیب و نقص توست).
بعد از این وحی، حضرت داوود(علیه السلام) به گریه افتاد عرض کرد: پروردگارا چه کنم که این نقص مرتفع شود. خداوند متعال زرهسازی را به او تعلیم داد و پس از آن حضرت داوود(علیه السلام) با ساخت زره و با بهرهگیری از دسترنج خود ارتزاق مینمود، که علاوه بر کار و تلاش آن حضرت توانست منشاء فواید اجتماعی نیز گردد. او موفق شد با ساخت زره، ارتش را مقابل دشمنان مجهز و مسلح نماید. در واقع از احادیث و روایات متعدد میتوان استفاده کرد که کارگری سیره انبیاء و ائمه(علیه السلام) بوده است.
در روایتی از امام هفتم (علیه السلام) نقل شده است که میفرمود:« رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابائی کلهم کانوا قد عملوا با یدیهم و هومن عملالنبیین و المرسلین و الوصیا و الصالحین(همان) پیامبرخدا(ص) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پدران بزرگوارم کسانی بودند که با دستهای خود کار میکردند و کار و کارگری سیره انبیاء و صالحان بوده است»
روایت شده است که: «دو نفر از اصحاب رسول خدا(ص) در حالیکه یکی از برادران خود را بر دوش میکشید بر رسول(ص) وارد شدند حضرت حال آن شخص را پرسید، عرض کردند: از هیچ نماز خارج نمیشود مگر اینکه وارد نماز دیگر شود و هیچ روزهای افطار نمیکند مگر اینکه روز دیگرش را روزه میگیرد. اکنون حالش همینطور است که مشاهده میکنید. حضرت فرمود: پس چه کسی شترش را میچرخاند و چه کسی برای اداره خانوادهاش کار و تلاش میکند؟ عرض میکردند: ما متحمل کارهای او هستیم حضرت فرمود: شما از او برتر هستید.(همان)
بنابر این زندگی اجتماعی به سبک اسلامی آنست که درآن شکاف طبقاتی وجود ندارد و همه جامعه با تلاش و کار در حال تولید ثروت و کسب در آمده اند و همه تلاش می کنند با کار و تلاش و کسب درآمد حلال زندگی آبرومندانه برای خود شکل دهند.
دیدگاهها
عالی
افزودن دیدگاه جدید