ضرورت تبليغ دين از رسانه‏ هاى نوين

تاریخ انتشار:
امروزه وسايل ارتباط جمعى از مهم ترين لوازم زندگى ما شده‏ اند و بدون هيچ مانع و محدوديتى مرزهاى جغرافيايى را در مى‏ نوردند

امروزه وسايل ارتباط جمعى (راديو، تلويزيون و اينترنت) از مهم ترین لوازم زندگى ما شده‏ اند و بدون هيچ مانع و محدوديتى مرزهاى جغرافيايى را در مى‏ نوردند و از مهم‏ترين راه هاى كسب آگاهى و اطلاعات و از فراگيرترين، عمومى‏ ترين و توانمندترين منابع معرفتى بشر به شمار مى‏ روند.

اين ابزارهاى تبليغى كه با رشد فزاينده‏ اى در حال تعدد و تكثرند، برآن‏ اند كه با تهيه و پخش برنامه‏ هاى متنوع و جذاب و بهره ‏گيرى از غرائض، احساسات و حتى فطريات انسانى در رقابتى شكننده، عرصه را بر فرهنگ هاى رقيب، تنگ كنند و با در اختيار گرفتن افكار مخاطبان و تغيير نگرش در آنان رفتارشان را نيز كنترل نمايند.

موضوع رسانه‏ هاى نوين، عملكرد و آثار آنها را هر گونه كه بررسى كنيم، بى شك موضوعى بسيار مهم است و ما بايد به عنوان متوليان دين جامعه، موضع خود را روشن و حكم تعامل با آن را تبيين كنيم؛ زيرا از دو حالت خارج نيست:

الف. اين پديده نو مى‏ تواند در خدمت تبليغات دينى قرار گيرد و اسلام نيز نسبت به بهره‏ گيرى حداكثرى از آن تأكيد دارد.

ب. اين تكنولوژى كه سحرگونه، افكار و رفتار مخاطبان خود را تحت تأثير قرار مى‏ دهد، دستاورد دشمنان ماست كه از نظر اسلام به ضرورت مقابله با آن خواهيم رسيد.

اين مقاله، با مرورى بر اقتضائات رسانه‏ هاى نوين، ضرورت تعامل حداكثرى با آن ها و لزوم تعليم و تعلم و فنون بهره‏ گيرى از آنها را براى تبليغ دين و رسالت حوزه علميه را در بهره‏ گيرى حداكثرى از ظرفيت هاى اين ابزارهاى مدرن تبليغى يادآورى مى‏ كند.

رسانه های نوین

مى‏ دانيم كه رسانه‏ هاى مدرن، ساخته دست بشرند كه پس از انقلاب رنسانس پديدار شده و به تدريج به تكامل رسيده ‏اند. سرمنشأ اين ابزارهاى نوين، فرهنگ غرب است و ريشه در تفكرات سكولاريستى و امانيستى دارد كه با انگيزه قرار دادن تكنولوژى به جاى خدا، اختراع شده و توسعه پيدا كرده‏ اند.

از آنجا كه تكنولوژى ارتباطى به عنوان مهم‏ترين دستاورد بشرى، همه ابعاد زندگى ما را تحت الشعاع خود قرار داده، بايد آن را «سلطان تكنولوژى» ها ناميد؛ زيرا تأثير آن بر فرهنگ جوامع، از همه اختراعات بيشتر، عميق‏تر و گسترده‏ تر است.

شناخت ابعاد مختلف فرهنگ اين تكنولوژى، به هر عنوان، يكى از موضوعات مهم است و ضرورت دارد فلسفه، ماهيت، ظرفيت ها، نظريه‏ هاى مختلف ارتباطى، آثار فرهنگى، لوازم و شيوه‏ هاى به كارگيرى، عناصر ارتباطى و... آن را براى پيام‏ رسانى دينى، به خوبى بشناسيم تا بتوانيم نسبت خود را با اين پديده نوين روشن نماييم و با آگاهى كامل و كمترين آسيب، از ظرفيت هاى آن در مسير تبليغ ارزش هاى اسلامى و مجاهدت در مقابل توطئه‏ هاى دشمنان به بهترين وجه ممكن استفاده كنيم.

فلسفه وجودى هر رسانه‏ اى، ارتباط و جذب مخاطب است. تعدد و تكثر تصاعدى وسايل ارتباط جمعى، محدوديت زمان و توان مخاطبان از طرفى و آثار مخرب انفجار اطلاعات و ترويج افكار سكولارى در سطوح مختلف، از طرف ديگر، ما را در عرصه رقابتى جدى قرار داده است كه ضمن جديت در تبليغ و گسترش ارزش هاى الهى، بايد به مجاهدت در اين جهاد فرهنگى بپردازيم و شگردهاى تبليغى دشمن را شناسايى و با آنها مقابله كنيم.

با توجه به موقعيت رسانه ملى در ايران، شناسايى جايگاه ويژه آن در سپهر رسانه ‏اى جهان براى تبيين اهداف انقلاب و ترويج ارزشهاى اسلامى در داخل و خارج از كشور از اهميت ويژه برخوردار است؛ زيرا وضعيت صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران در دنيا از جهات مختلف كاملاً ويژه و منحصر به فرد است.

ما بايد به عنوان متوليان نهاد دينى در كشور، تكليف خود را با اين ظرفيت ويژه كه اكنون كاملاً می ‏تواند و بايد در خدمت ترويج معارف اسلامى و مقابله با پيام هاى گمراه كننده دشمنان قرار گيرد روشن كنيم.

اسلام و تبلیغ دینی

دين مبين اسلام، آيينى «جهانى» و «جاودانه» است و آمده تا رابطه بين «خدا»، «انسان» و «جهان» را تبيين و تنظيم كند. چنين دينى براى تحقق ويژگي هايى كه از «خاتميت» آن برخاسته، ماهيتا بايد تبليغى نيز باشد و از همه ظرفيت ها براى گسترش خود بهره ببرد تا مفاهيم و پيام هاى آسمانى آن به همه انسانها براى هميشه و در همه جا برسد و اتمام حجت محقق گردد.

رابطه تبليغ با امر به معروف و نهى از منكر مى‏ تواند همگانى، همه جايى و هميشگى بودن اين فرضيه الهى را از بُعد فردى و حكومتى ثابت كند.

تناسب تبليغ با پيام و موقعيت زمانى و مكانى آن، از مهم ترين موضوعاتى است كه بايد همواره مورد توجه مبلغان دينى قرار گيرد. از اين جهت است كه معجزات انبياى الهى(علیهم السلام) نيز با هم تفاوت داشته و مناسب موقعيت زمانى و مكانى و مخاطب ايشان بوده است.

قرآن كريم نيز ما را مأمور می كند كه در مقابل دشمنان، خود را از هر جهت توانمند كنيم. در سايه اين دستور ما بايد به آن درجه از توانمندى نايل شويم كه موجب ارهاب دشمنان شود. اكنون بايد ببينيم مظهر توانمندى هر ملت و فرهنگ چيست و جبهه دشمن چه تغييراتى پيدا كرده است و در جهاد فرهنگى، ابزارها و شيوه مبارزه چيست و چگونه بايد خود را به درجه‏ اى از توانمندى تبليغى برسانيم كه موجب ارهاب دشمنان فرهنگ اسلام ناب محمدى شويم؟ آيا قدرت رسانه‏ ها يكى از مهم‏ ترين مصاديق توانمندى دشمن در جبهه فرهنگى نيست؟

سيره پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(عليهم‏ السلام) گوياى اين حقيقت است كه آنان نيز براى ترويج اسلام و تعميم ارزش هاى الهى از تمام ابزارها، قالب ها و شيوه‏ هاى تبليغى در چار چوپ دستورات شرع مقدس بهره گرفته و از ارتباطات «گفتارى»، «نوشتارى» و حتى «ديدارى» به خوبى استفاده كرده‏ اند.

اسلام براى توانمند كردن جامعه اسلامى در مقابل توطئه‏ هاى دشمن، دستوراتى مبنى بر شناخت دشمن و يادگيرى شگردهاى آنان جهت خنثى‏ سازى آثار مخرب فرهنگى داده است و تعليم و تعلم برخى از فنون را لازم مى‏ داند.

اين دستور با رويكردهايى چون: كاهش آثار سوء، توليدات همانند، مقابله به مثل، خنثى‏ سازى و مقابله با نقشه‏ هاى شوم آنان صادر شده است كه آثار سوء و عملكرد سحرگونه رسانه‏ هاى صوتى و تصويرى، ما را ملزم به فراگيرى و مجاهدت علمى و فرهنگى در اين جبهه مى‏ كند.

تحقق حكومت دينى در ايران اسلامى نيز وظيفه ما را در تبليغ معارف قرآن کریم و عترت(عليهم‏ السلام) و ترويج داخلى و خارجى آنها دو چندان مى‏ كند و حكومت اسلامى نيز كه خود برآيند نهاد دينى است، بايد اين رسالت بزرگ حكومتى را به نحو احسن انجام دهد.

جايگاه قم و حوزه علميه و رسالت آن در عصر غيبت نيز براى فراگير كردن معارف اسلامى از موضوعاتى است كه در روايات متعددى آمده و وظيفه تبليغ رسانه‏ اى ما را دو چندان مى‏ كند. در اين روايات، قم و اهل آن، قائم مقام حجت خدا هستند و عهده‏ دار اتمام حجت‏ اند و وظيفه دارند علوم و معارف الهى را به سراسر عالم برسانند تا كسى باقى نماند، مگر آنكه سخن حق به او رسيده باشد.

رسانه دينى و دين رسانه‏ ای

از مهم‏ ترين مسائلى كه در نظريه‏ پردازى «تبليغ دين در رسانه‏ هاى نوين» بايد به آن توجه شود، شناخت محدوده و ظرفيت هاى دين و قلمرو دين براى تبليغ مفاهيم خود و آشنايى با ظرفيت هاى رسانه‏ هاى نوين است.

بدون شك، رسانه‏ هاى «مكتوب»، «صوتى» و «تصويرى» كاملاً در مزيت ها و معايب با هم متفاوت‏ اند و هر كدام از آنها، ماهيت و جنس ويژه‏ اى دارند و در حمل مفاهيم يكسان نيستند. همچنين، دين نسبت به چگونگى تبليغ خود نظر دارد و اجازه استفاده از هر نوع ابزار، قالب و شيوه‏ اى را براى گسترش خود نمى‏ دهد؛ علاوه بر آنكه درباره قلمرو تبليغ مفاهيم خود، نظر خاص دارد

تعامل نهاد دين و نهاد رسانه

قدمت بحث تعامل «دين» و «رسانه» و استفاده از راديو در دنياى مسيحيت، به سال 1920 م بر مى‏ گردد كه اونجلستها به منظور رساندن پيام كليسا به درون خانه‏ ها، از اين رسانه صوتى استفاده كردند. از آن زمان، همواره بين كليسا و اصحاب رسانه مباحثى وجود داشته است؛ اما با ورود رسانه‏ هاى تصويرى و قدرت فزاينده و تأثيرات تخريبى آنها بر فرهنگ دينى، دغدغه‏ ها نسبت به تعامل دين و رسانه افزايش يافت تا جايى كه كتاب هاى مستقلى درباره عواقب خطرناك تأثيرات رسانه‏ ها به ويژه تلويزيون نگاشته شد.

در سايه اين تعامل، سه نظريه مهم ذيل مطرح شد:

گروه اول، ديدگاهى افراطى در مقابل اين تكنولوژى داشتند و آن را برآيند فرهنگ الحادى و ضد دينى مى‏ دانستند و معتقد بودند هر تكنولوژى فرهنگ خود را نيز به همراه دارد از اين رو، با دغدغه‏ هاى دينى، برخوردى سلبى با رسانه داشتند و با استدلال كالايى شدن دين در رسانه‏ ها طرح موضوعات دينى در رسانه را باعث تقدس زدايى از آن مى‏ دانستند. (محتوا گرايان)

گروه دوم، بر اين اعتقاد بودند كه رسانه‏ ها صرفا ابزارند و مى ‏توان بدون هيچ دغدغه‏ اى هر نوع محتوايى اعم از دينى و دنيايى را در آن ها مطرح كرد. (ابزار گرايان)

و گروه سوم، معتقدند اگرچه رسانه‏ هاى مدرن فرهنگ خود را به همراه دارند؛ اما از چنان قدرتى برخوردار نيستند كه نتوان از آنها براى تبليغ مفاهيم آسمانى بهره گرفت. بنابراين، بايد با شناخت ظرفيت رسانه‏ ها براى تبليغ دين و آگاهى از قلمرو دين براى تبليغ مفاهيم مقدس، آگاهانه از توانمندى اين ابزار قدرتمند و تأثيرگذار استفاده كرد. (ظرفيت گرايان)

در كشور ايران تعامل دين و رسانه تقريبا با پيروزى انقلاب اسلامى آغاز شده؛ اما دغدغه‏ هاى جدى درباره اين موضوع و فعاليت هاى علمى و توليد محتوا، حدود يك دهه بيشتر سابقه ندارد و چندان كارى به ويژه در حوزه علميه درباره آن صورت نگرفته است.

وقتى مفاهيم دينى در رسانه‏ هاى نوين مطرح مى‏ شود، ما با دو اصطلاح جديد روبه‏ رو هستيم: «رسانه دينى» و «دين رسانه اى» و بايد بررسى شود كه اين آموزه‏ ها وقتى از اين رسانه‏ ها پخش مى‏ شوند، چه ويژگي ها و شرايطى پيدا مى‏ كنند؟ بنابراين، با اصطلاحات ديگرى چون: «مذهب مدرن»، «دين حقيقى و مجازى»، «شبه دين»، «دين كالايى»، «دين انتزاعى»، «دين انعطافى» و مباحث مربوط به هر يك از آنها، مواجه مى‏ شويم كه بررسى آنها در اين مختصر نمى‏ گنجد.

شاخصه‏ هاى رسانه دينى از موضوعات بسيار مهمى است كه در صورت تعيين مؤلفه‏ هاى مورد نظر، بسيارى از مشكلات دين در تعامل با رسانه‏ ها روشن خواهد شد.

اگر رسانه دينى را به يك معنا همان «مبلغ نوين دينى» بدانيم، راحت‏ تر مى‏ توانيم شاخصه‏ هاى آن را متناسب با اقتضائاتى كه رسانه‏ هاى ارتباط جمعى دارند، به دست آوريم و اگر هدف از دين را «هدايت» انسان به سوى خدا بدانيم، آنگاه مى‏ توانيم بگوييم كه:

رسانه دينى، رسانه‏ اى است كه: «محتوا، پيام ها، ابزارها، قالب ها، شيوه‏ ها و... به كار گرفته شده در برنامه‏ هاى آن مقبول و مشروع بوده و بايد به گونه‏ اى تنظيم و به كار گرفته شوند كه تأمين كننده آن هدف غايى باشند و هرچه سبب غفلت و دورى از آن هدف نهايى باشد، به عنوان «پارازيت» و مانع «پيام» به شمار رود.»

در رسانه دينى، نقش كارگزاران و كسانى كه در مراحل مختلف توليد پيام فعاليت مى‏ كنند، در خروجى و تأثيرگذارى موضوعيت دارد و نبايد از نظر دور بماند.

رسالت حوزه علميه براى تبليغ دين از رسانه ملى

ما در حكومت اسلامى براى نهاد دين (حوزه علميه) سه نقش اساسى، از مهم‏ترين مسائلى كه در نظريه‏ پردازى «تبليغ دين در رسانه ‏هاى نوين» بايد به آن توجه شود، شناخت محدوده و ظرفيت هاى دين و قلمرو دين براى تبليغ مفاهيم خود و آشنايى با ظرفيت هاى رسانه ‏هاى نوين است

يعنى: «تحقيق»، «تبليغ» و «تحقق» دين قائل هستيم؛ علاوه بر آن كه ايجاد فضاى سالم براى پرداختن به اين نقش هاى اساسى، همچنين مجاهدات در مقابل توطئه‏ هاى دشمن و مقابله با پيام هاى گمراه كننده رسانه‏ هاى رقيب و استنباط و بيان احكام آن ها را نيز از وظايف مهم حوزه علميه مى‏ دانيم.

نسبت به ايجاد رسانه دينى و حركت به سوى آن و تعامل حوزه علميه و رسانه ملى، فرضيه ‏هاى متفاوتى وجود دارد كه مى‏ توان آنها را به سه فرضيه كلى تقسيم كرد:

فرضيه اول: به دليل شرايط حاكم بر رسانه ملى و لغزندگى مقوله هنر و رسانه‏ هاى نوين، ما خود را از آنها كنار بكشيم و از باب احتياط به همان تبليغ سنتى و قدر متيقّن ها اكتفا كنيم.

فرضيه دوم: با توجه به وضعيت فعلى رسانه ملى، به اين سطح از تعامل قانع باشيم و در حدى كه ضرورت دارد، همكارى كنيم و صرفا به صورت دستورى و طرح دغدغه‏ ها، رسانه ملى را در جهت رعايت موازين شرعى راهنمايى و در نهايت، ملزم كنيم.

فرضيه سوم: با توجه به مبانى نظرى رسانه‏اى و دينى مورد نظر، به سوى ايجاد رسانه‏هاى دينى متعدد و متكثر حركت كنيم و از ظرفيت ويژه اين ابزارها در جهت گسترش ارزشهاى الهى و زمينه‏سازى ظهور بهره‏بردارى نماييم و بر كليه مراحل توليد و پخش آن نظارت و كليه فرايندهاى آن را هدايت كنيم.

به نظر مى‏ رسد فرضيه سوم با ادله عقلى و نقلى قابل اثبات است كه البته اثبات آن پژوهشى جداگانه و مفصل را مى‏ طلبد.

منبع: خزائن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.