«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت سوم

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| «تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت سوم
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
اگر بخواهیم تحلیل دقیق و نهایی از نقش امام صادق علیه السلام در عصر امامتش داشته باشیم؛
راز و سر شهادت حضرت را بیابیم بدانیم که چرا منصور دوانقی تصمیم به شهادت امام علیه السلام گرفته بود، شناخت دقیق و تحلیل صحیح درصورتی امکان پذیر است که دو نکته به درستی توضیح داده شود؛
*******
نکته اول؛ این است به چهار دلیل در بین رزائل و ناپسند اخلاقی هیچ موضوعی به اندازه «نفاق» و دورویی مذمت نشده و مسلمین را نسبت به آلوده نشدن به این صفت ناپسند سفارش نکرده است
دلیل اول؛ این است هرچند نسبت به بسیاری از رزائل وصفت ناپسند اخلاقی یک یا چند ایه درقرآن آمده است، ازهمین رو درایه12 سوره حجرات نسبت به «غیبت» و «سوء ظن» می فرماید:«آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ:ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها [در حقّ مردم] بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و [در اموری که مردم پنهان ماندنش را خواهانند] تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید [از این کار] نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان»
و همچنین نسبت به صفت ناپسند اسرافکاری و دروغ در آیه (۲۸) در سوره (غافر) می فرماید:«اِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ: خداوند كسى را كه اسرافکار و بسیار دورغ گوست هدایت مىكند»
ولی آنچه که مهم است و هشدار جدی برای مسلمین است و بایست هشدار به این صفت جدی قرار بگیرد تنها و تنها صفت ناپسند «نفاق» و دورویی است چرا که یک سوره از بین 114 سوره قرآن بنام «سوره منافقون» به آن اختصاص یافته است و این خود بیانگر خطر جدی برای جامعه و امت اسلامی است که مراقبت کنند هم خود آلوده به این صفت نشوند وهم در دام افراد دو چهره و شخصیتی نگردند.
دلیل دوم؛ بر اینکه «نفاق» و دورویی خطر جدی برای جامعه و امت اسلامی است این است که از بین 114 سوره قرآن تنها سوره ای که خطیب جمعه مکلف است در رکعت دوم نماز جمعه هر هفته قرائت تلاوت کند و نماز گزاران با شنیدن آیات این سوره وادار به تدبر شوند سوره منافقون است که (9)آیه از(11) ایه این سوره در معرفی مشخصه های منافقین است که آغازش با این آیه است: «إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ:به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی چون منافقان نزد تو آیند، می گویند: گواهی می دهیم که تو بی تردید فرستاده خدایی. و خدا می داند که تو بی تردید فرستاده اویی، و خدا گواهی می دهد که یقیناً منافقان دروغگویند»
دلیل سوم؛ براینکه «نفاق» و دورویی ناپسندترین صفت اخلاقی است بایست نبست به این رزیله اخلاقی توجه لازم داشت آنست نه تنها سوره ای به این نام «منافقون» به امر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اختصاص یافته است بلکه در دومین سوره قرآن؛ سوره بقره پس از آنکه چند آیه نخست این سوره به بیان مشخصه مومنان اختصاص یافته است از آیه (9) ت ا(20) به معرفی منافقان می پردازد و در ایه «11» از صفت ناپسند منافقین را «اصلاح طلبی» می کند و می فرماید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ:چون به آنان گویند: در زمین فساد نکنید، می گویند: فقط ما اصلاح گریم!»
*******
نکته دوم؛ زمانی هشدار قرآن درباره خطر «منافقین» برای ما جدی می شود که بدانیم جریان پیچیده ای که امام صادق علیه السلام در دوره امامتش با آن روبرو شد و مقابله با آن را برای حضرتش دشوار کرده بود؛ مواجهه با آن به قیمت جان و شهادت امام علیه السلام تمام شد شکل گیری «حکومت نفاق و تزویر عباسیان» بوده است، چراکه حکومت اموی و مروانی هرچند باطل محض بودند ولی کفر عریان بودند مقابله با انان هرچند سخت و هزینه بربود ولی به مراتب آسانتر از حکومت عباسیان بود، چرا که حکومت بنی العباس یک پارچه نفاق و دورویی بوده است که توانست خواصی چون بنی الحسن«عبدالله محض، محمد نفس زکیه» را پیاده نظام خود کند، رویارویی با چنین جریانی که «پيچيده فکر» و «پیجیده عمل» می کرد، آنچنان سخت و دشوار بود که کار را بر امام صادق علیه السلام از برخورد نظامی به مراتب سخت و سختر می نمود چراکه:
اولا؛ بنی العباس به درستی دریافته بودند که آنان در کنار بنی الحسین چون امام صادق علیه السلام، و بنی االحسن چون عبدالله محض و محمد نفس زکیه هیج وجهه و اعتبار و منزلتی بین مردم ندارند در صورت قیام از پشتبانی مردمی برخوردار نیستند، از همین رو از راه نفاق وارد شدند و خودشان را پشت بنی الحسن پنهان کردند فتنه مهدویت را به راه انداختتند و محمد نفس زکیه را به عنوان مهدی موعود و منجی در بسیج کردن شیعه و سنی جلو انداختند، از همین رو ابوالفرج اصفهانی از عمیر بن فضل خثعمى روایت کرده است:«روزى ابوجعفر منصور را دیدم در انتظار برون آمدن کسى بود که بعدا دانستم محمد بن عبدالله بن حسن است'،چون از خانه برون آمد،ابو جعفر برجست و رداى او را گرفت تا سوار اسب شد،آن گاه جامه هاى او را بر زین اسب مرتب ساخت، من ابوجعفررا مى شناختم اما محمد را نه. از او پرسیدم: این که بود که او را چنین حرمت نهادى و رکاب او را گرفتى و جامه هایش را مرتب کردى؟ او را نمى شناسى؟ نه او محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن، مهدى ما اهل بیت است. مقاتل الطالبین،ص239»
همچنین شیخ مفید در اینکه بنی العباس به ویژه منصور دوانیقی چه نقش پررنگی در مهدویت «محمد نفس زکیه» داشته از عیسى بن عبدالله چگونگى بیعت کردن گروهى از بنى هاشم را با محمد بن عبدالله این چنین روایت می کند: «تنى چند از بنى هاشم که ابراهیم بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس،صالح بن على،ابو جعفر منصور،عبدالله بن حسن،پسران او، محمد و ابراهیم و محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان میان آنان بودند در ابواءگرد آمدند.صالح گفت:مى دانید مردم دیده به شما دوخته اند، خدا خواسته است امروزدر این مجلس فراهم آیید.اکنون با یکى از خودتان بیعت کنید و بر آن پایدار مانید تا خدا گشایشى دهد، عبدالله بن حسن پس از سپاس خدا گفت: مى دانید پسرم (محمد) مهدى است. با او بیعت کنیم. ابوجعفر (منصور) گفت: چرا خود را فریب مى دهید. مردم به هیچ کس چون این جوان چشم ندوخته اند و چون دعوت او دعوت کسى را پاسخ نمى گویند. حاضران گفتند راست گفتى. این را مى دانیم و همگى با محمد بیعت کردند: مقاتل الطالبین،ص239».
ثانیا: بنی العباس می دانستند که اگر بخواهند با انتساب به عباس عموی پیغمبر و اینکه از نوادگان وی هستند قیام کنند مورد اقبال مردم قرار نمی گیرند، شعار قیامشان را «الرضی من آل محمد» قرار دادند و قیامشان تحت عنوان اینکه می خواهیم خلافت را به خاندان پیامبر برگردانیم اغاز کردند توانستند بسیج عمومی نمایند و تا سقوط حکومت مروانیان پیش روند از همین رو درگزارش آمده است: «اینان رنگ پرچم و لباس خود را به اعتبار اینکه پرچم پیامبر سیاه بود، یا به نشانی عزای خاندان پیامبر سیاه قرار دادند: الکامل فی التاریخ، ج5، ص362»
ثالثا: برای اینکه مردم را اغواء کرده باشند ادعا می کردند کتابی دراختیار دارند که به صور ت رمز حکومت آنان را پیش بینی کرده است، چراکه در این کتاب آمده است: «ان(ع) ابن(ع) سییقتل (م) ابن (م) وان را اینگونه تاویل می کردند مقصود عین اول «عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس» سر شاخه حکومت عباسیان و دو میم «مروان بن محمدبن مروان» است که به دست عبد الله بن عباس کشته می شود و حکومت عباسی تشکیل می گردد: الامام الصادق والمذاهب الاربعه،ج2، ص 309» بنی العباس که مثلت سه برادر «ابراهیم امام، سفاح، منصور» بودند رهبری قیام را بعهده گرفته و با چنین شگرد های مزورانه قیام علیه حکومت مروانیان را آغاز کردند، تا تشکيل حکومت بنی العباس و حذف عبدالله محض و فرزندش محمد نفس زکیه که دیر متوجه هدف پنهانی آنان شده بودند پیش رفتند، تنها امام صادق علیه السلام بود که نیت آنان را خوانده بود و با انان همراهی نکرد، و توانست شیعه را از این بحران سیاسی پیچیده عبور دهد و آنان راه هزینه و خرج این دسته از مزوران و افراد دو رو نکند، و همین موضع سنجیده موجب شد منصور عباسی آن حضرت را به شهادت برساند چراکه می دید امام صادق علیه السلام با تدبیر ویژه خودش توانسته است اقلیت شیعه را با مرام و مسلم شیعه از بحران نفاق بنی العباس عبور دهد.
افزودن دیدگاه جدید