اشعار ویژه میلاد امام جواد علیه السلام
سرود ولادت امام جواد علیه السلام
مرآت ولایت 5 – غلامرضا سازگار
آسمان جای گل ریزد ستاره
جلوهگر شد محمّدی دوباره
میکند بر رخش رضا نظاره
عید ابـن الرضـاست
غرق نورش فضاست
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
****
در گلستان وحی گل وا شد امشب
وجه غیب خـدا پیـدا شد امشب
حجت حق، رضا بابا شد امشب
جود و احسان گداش جـان عالـم فداش
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
****
نهمیـن حجت خـالق سرمد
کنیۀ او جواد، نـامش محمّد
به جلال و جمال و جاه احمد
مات حسنش ملک
محـو رویـش فلـک
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
****
همه اهل کـرم، گـدای کویش
چشم ارباب معرفت به سویش
جای گلبوسۀ رضا بـه رویش
به جـلالش درود
به جمـالش درود
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
****
آسمان! جلـوۀ جانانه بنگر
سرِ دست رضا دردانه بنگر
روی ریحـانۀ ریحانه بنگر
این همان جواد است سیـدالعبــاد است
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
****
ای دل اهل عالـم حرم تو
ظرف ما پر شده از کرم تو
صورت ما و خاک قدم تو
شب عیدت تمام، سر
دهیـم ایـن کلام
یا رضا یا رضا چشم تو روشن
در ولادت حضرت جواد علیه السلام
مرآت ولایت 5 – غلامرضا سازگار
امشب به شبستان ولایت قمر آمد
خورشید جمالات خدا جلوهگر آمد
طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد
در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد
میـلاد جـوادبـن جـوادبـن جـواد است
این باب مراد است مراد است مراد است
****
خیزید که امشب شب شادی و سرور است
خیزیـد کـه میــلاد تجلیگــه نــور است
هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است
از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است
رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب
یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟
این موهبت و لطف خداداد، مبارک
بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک
این عید بود بر همه اعیاد، مبارک
میـلاد جـوادبـنرضا بـاد، مبارک
جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب
قرآن به روی دست رضا باز شد امشب
****
سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
جان همگـان در قـدمش باد فدایی
جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی
در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید
****
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش
ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
****
ای چشم رضا محـو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظهبهلحظه به وجودت
مشهورتر از کـل امامان شده جودت
****
داده است خداوند به فضل تو گواهی
در کودکیات سینـه پـر از علـم الهی
دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
****
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علـم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تـا زنگ ز آینـۀ دلهـا همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید
****
من سائل لطف و کرمت بودم و هستم
هرجا که روم در حرمت بودم و هستم
یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم
موری سـر خاک قدمت بودم و هستم
با آن که گناهم را دانستی و دانی
آنی ز دل خویش نراندی و نرانی
هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت
سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت
امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت
ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت
تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی
بر دشمن خـود هم در این خانه نبندی
****
من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم
هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم
یک عمر نمکگیـر نمکدان شمایم
از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم
ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی
باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی
در ولادت حضرت جواد عیله السلام
مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
انـوار الهی بـه فضا باد مبارک
میلاد جواد بن رضا باد مبارک
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق، ولی داد، ولی داد، ولی داد
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر
بر پا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر؟
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
در بزمِ وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دلهای خدایی همه بیتالحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون
بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون
مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون
اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون
پیداست چو خورشید صفتهای خدایش
مـا را نرســد تـا کـه بگـوییم ثنـایش
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر، وز سه پسر باد سلامش
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صـدرنشین حرم هوست
ای اهل کرم را عطش چشمۀ جودت
سرتا به قدم آیۀ تطهیر وجودت
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
ما سائـل و آقایـی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر، این حرم از توست
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
وقت سخنت آمـده دانـش به تلاطم
دریا شده در قطرهای از علم شما گم
در ملک خدا مطلعالانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید
والله قسـم مهـر شمـا آب حیـات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است
بیمهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بیسوز شما سینۀ ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
ما مهـر شمـا را بـه دو عالــم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
پیداست در آیینۀ تو روی محمّد
ریحانۀ ریحانه و بوی تو محمّد
خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد
پیداست در آیینۀ روی تو محمّد
در چشم رضا روی تو آیینۀ احمد
لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخهای از فیض دم توست
بیمهر تو «میثم» دهنش باز نگردد
هرگـز بـه زبانش سخن آغاز نگردد
سرود توسل به حضرت جواد علیه السلام
آفتـاب جمـال خـدایی
میوۀ نخل قلب رضـایی
جان خوبان عالم فدایت
تو جوادی و مشکلگشایی
سیّدی یا جوادالائمه
چـون پـدر یـار خلق جهانی
شمـع جمـع همـه دوستانی
هم جواد استی و هم کریمی
هم رئوفـی و هـم مهربانــی
سیّدی یا جوادالائمه
بنـدهام بنـدۀ ایــن سـرایم
گرچـه آلـودهام، بـا شمایم
روی تو کعبه، صحن تو قبله
کاظمیـن تـو کـرب و بلایم
سیّدی یا جوادالائمه
مــن گنهکــار و بـیآبرویم
تـو کریمـی، نیاری بـه رویم
دوست دارم که در کاظمینت
چهره با خـاک کویت بشویم
سیّدی یا جوادالائمه
ای بـه دامـان لطـف تو دستم
دل به صحن و سرای تو بستم
تــو کریــم کریمانــی و مـن
هر که هستم، گدای تو هستم
سیّدی یا جوادالائمه
ای صفـاتت صفـات خدایی
عادتت عفو و مشکلگشایی
مـن توسّل کنم، تو تفضّل
تو کرامت کنی، منگدایی
سیّدی یا جوادالائمه
ای غریب همه انجمنها
آه سرد تو سوز سخنها
با که گویم که وقت شهادت
حجره در بسته بود و تو تنها
سیّدی یا جوادالائمه
بـا همـه رأفـت و مهربانـی
صدمهها دیدی از یار جانی
یـار نامهـربانت تو را کشت
عـاقبت در بهــار جــوانی
سیّدی یا جوادالائمه
سرود میلاد حضرت جواد علیه السلام
ولادت خیــرالعبـاد است
میلاد حضرت جـواد است
قلب رضا خرّم و شاد است
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
خانۀ دل منجلی آمد
نهم وصیّ و ولی آمد
محمّـد ابن علی آمد
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
این گوهر دریـای جود است
این عالم غیب و شهود است
امــام عــالم وجــود است
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
بیــن همــه ائمــۀ نـور
او به جـواد آمـده مشهور
چشم بد از ماه رخش دور
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
دل شــده زائـر حــریمش
جهان پر از فیض عظیمش
دست خـدا دست کریمش
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
رضـا زنـد خنـده بــه رویش
چون گل کند پیوسته بویش
چشم همـه عـالم به سویش
عالم شده همهجا گلشن
اباالجواد چشم تو روشن
شمس ولا را قمر آمد
بحر شرف را گهر آمد
امام رضا را پسر آمد
عالم شده همه جا گلشن
ابا الجواد چشم تو روشن
در ولادت حضرت جواد الائمه علیه السلام
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟
دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر
بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک
ای شمس ولایت قمرت باد مبارک
میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک
این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است
بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن
بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این
طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این
جانم به فدایش پسر است این پسر است این
ما را به پسر بودن او فخر از آن است
کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است
این است کز آغـاز خداونــد ستـودش
این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش
این است که جود آمده مرهون وجودش
جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی
آرنـد به سویش همگان دست گدایی
سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش
مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش
مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش
این است که در محضر او زادۀ «اکثم»
آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم
این است همـان مخزن اسرار الهی
وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی
بیپرتو او علم سیاهی است سیاهی
دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی
کز معجزهاش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون
ای از ازلـت نــام دلآرای محمّد
وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد
سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد
بوسیده پدر روی تو را جای محمّد
از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟
وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟
با این همه اوصاف خدایی ز خدایت
در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟
فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت!
تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی
تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی
فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو
رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو
هنگام عطا ظرف وجود است کم تو
حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو
از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی
از تو همه لطف و کرم و عقدهگشایی
بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم
تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم
باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم
مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم
آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند
زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند
تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی
تو در دو جهان از همگان عقدهگشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی
مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی
جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست
من میثم آلودۀ بیدست و زبانم
در باغ بهار تو کم از برگ خزانم
مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم
بگذار در اطراف گلت خار بمانم
من با همه گفتم که جواد است امامم
باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم
چراغانى
شاعر : حسن فرح بخشيان (ژوليده نيشابورى)
امشب زمين و آسمان بايد چراغانى شود
سرتاسر روى زمين از گُل، گل افشانى شود
بلبل به عشق روى گل مست غزلخوانى شود
اَكناف عالم سربه سر تزيين و نورانى شود
وآنگه ملك آماده پُست نگهبانى شود
جبرييل مأمور از پى گهواره جنبانى شود
چون حجت بر حقّ حق محبوب معبود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
در دهم ماه رجب ماهى ز يثرب سر زدى
كز مقدمش روح الامين در عرش بال و پر زدى
وز پرده دل نعره الله اكبر بر زدى
كامروز ذات حق شرر بر تار و پودش برزدى
بر تارك خلق جهان زين مژده حق افسر زدى
ساقى كوثر زين خبر فرياد شادى برزدى
كز بهر يارى بشر سرمايه سود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
از يمن اين زيباپسر وا شد گره از كار ما
شد سايه لطف خدا شامل به حال زار ما
وز رحمت حق شد عيان از پشت پرده يار ما
تا آن كه گردد جود او سرمايه بازار ما
روشن شده از نور او چون روز شام تار ما
با دلربايى دل برد از دست ما دلدار ما
برگو تو بر خلق جهان آن روز موعود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
او آمده احيا كند با جود خود موجود را
پاينده سازد در جهان او پرچم محمود را
سازد مشخص بهر ما راه زيان و سود را
راضى كند با طاعتش او خالق معبود را
خاموش سازد در جهان او آتش نمرود را
گسترده سازد بهر ما او خوان لطف جود را
در كان هستى هرچه بود از جود موجود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
او آمده با علم خود مشت عدو را وا كند
يحيى ابن اكثم را به يك ايماى خود رسوا كند
اسلام را با منطقش جاويد و پابرجا كند
صدها هزاران راز را بهر بشر افشا كند
كو مجرى حكم خدا از نسل محمود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
مانند احمد خُلق او تا شهره آفاق شد
در زهد و تقوا چون على در ملك هستى طاق شد
مانند زهرا عصمتش سرچشمه اشراق شد
در بردبارى چون حسن نزد همه مصداق شد
همچون حسين بن على فرمانده عشاق شد
گاه عبادت بنده صد يوسف و اسحاق شد
چون عابدين در بندگى مسجود معبود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
مانند باقر علم او زينت دهد اسلام را
با شيوه صادق كند هوشيار خاص و عام را
با فكر بِكر خويشتن او پخته سازد خام را
چون موسى جعفر كند اجرا همه احكام را
همچون رضا بر هم زند ديباچه اوهام را
شيرين كند از بهر ما او تلخى ايام را
كز بهر ما "ژوليده" گان اين عيد مسعود آمده
يعنى جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
عيد ميلاد جواد الائمه (ع)
شاعر : محمد على مردانى
گل آمد و زد خيمه به گلزار ببينيد
شد ماه رخ يار پديدار ببينيد
گسترد به دامان چمن فرش زمرّد
فراش صبا در قدم يار ببينيد
از نفخه باد سحر و عطر رياحين
صحراست مگر کلبه عطار ببينيد
خورشيد و مه و مشتري و زهره و بهرام
ماتند ز نور رخ دلدار ببينيد
اين رشته جان در کف و آن تاج مرصع
بر يوسف عشقند گرفتار ببينيد
قمرى به نواخوانى و بلبل به تغزل
در پنجه عشق اند گرفتار ببينيد
سبزى خط عارض گلنار کليم است
يا سرزده گل از شجر نار ببينيد
خورشيد بر آورده سر از مشرق اميد
يا آمده گل بر سر بازار ببينيد
عيد نو و عيد ظفر و عيد جواد است
اى خلوتيان حرم يار ببينيد
بر دامن ريحانه ى ريحانه ى طاهر
ريحانه اى از عترت اطهار ببينيد
رخسار جواد النقب چون گل خورشيد
طالع شده از خيمه زرتار ببينيد
ميثم صفت از دار فنا چشم ببنديد
تا طلعت حق را به سردار ببينيد
مُهر نهم از دايره ي مهر الهي
رخشان شده اى صاحب انصار ببييند
بر سفره ايجاد ز نعمات خداوند
آن مائده را چون گل بي خار ببينيد
تا چند اسير زر و تزوير و غروريد
در لوح قضا گر شده يک بار ببينيد
گر از شرر آه ستمديده نترسيد
پس عاقبت کار ستمکار ببينيد
در دايره امن خداوند بپاييد
جود و کرم و بخشش و غفار ببينيد
مردانى شيدا شده بيمار محبت
او را به غم عشق گرفتار ببينيد
چو مردمک ديده به چشم نگرانش
جاى قدم يار وفادار ببينيد
يک دم مژه بر هم نزند بو که نشنيد
بر ديده اش آن يار دل آزار ببينيد
مرحمت خداى
شاعر : غلام رضا قدسى
گشود ديده چو بر اين جهان امام جواد
به روى خلق در مرحمت خداى گشاد
شكفت تا گل رويش ز بوستان رضا عليه السلام
بداد مژده به اهل نياز، پيك مراد
عيان تجلّى حق شد ز روى اين مولود
جهان پير جوان شد ز شوق اين ميلاد
نهم امام كه روز دهم ز ماه رجب
ز ديدن رخ او ثامن الحجج شد شاد
ز آسمان بركات خداى، نازل شد
ز يمن مقدم او بر زمين چو گام نهاد
گرفت چنگ به چنگ وز اشتياق سرود
مَلَك ز بام فلك نغمه مباركباد
خداى، جود و كرم را به خلق كرد تمام
چو ديده مظهر جود خدا به دهر گشاد
زهى مقام كه جسته است علم از او يارى
زهى شرف كه گرفته است عقل از او ارشاد
اميد بسته به الطاف او سياه و سپيد
پناه در كنفش جسته بنده و آزاد
ز فيض دانش او جان گرفت علم و خرد
ز نور بينش او جلوه يافت استعداد
به يمن لطف عميمش كرم گرفت قوام
به دست همت او شد جهان جود ايجاد
گداى بارگه جود اوست حاتم طى
غلام درگه فرّ و شكوه اوست قباد
بود ز پرتو انديشه اش خرد روشن
كند ز فكرت او عقل پير استمداد
فكنده سايه ز مهرش هماره بر سر عدل
زده است شعله ز قهرش به خرمن بيداد
زبان ناطقه لال است در مديحت او
كه با كمالش ما ناقصيم همچو جماد
اگر به آتش دوزخ نظر ز لطف كند
شراره از نگهش سردتر شود ز رماد
اگر كه نامه اعمالم از گنه سيه است
شفاعت تو مرا بس بود به روز معاد
هميشه تا به عدد كمتر است الف از با
هماره تا كه فزون تر ز صاد باشد ضاد
بود عدوى تو دايم قرين محنت و غم
بود محبّ تو پيوسته خرّم و دلشاد
قمرى پيدا شد
شاعر : قاسم رسا
از شبستان ولايت قمرى پيدا شد
از گلستان هدايت ثمرى پيدا شد
بحر موّاج كرم آمده در جوش و خروش
كه ز درياى عنايت گهرى پيدا شد
شب ميلاد جواد است، ندا زد جبريل
كز پى شام مبارك سحرى پيدا شد
از افق ماه درخشان رجب داد نويد
كه ز خورشيد ولايت قمرى پيدا شد
مى رسد نكهت ريحان بهشتى به مشام
كه ز "ريحانه" رضا را پسرى پيدا شد
سال ها بود پدر چشم به راه پسرى
كه پسر آمد و نور بصرى پيدا شد
نام نيكوش محمّد، لقب اوست جواد
در صفات ملكوتى بشرى پيدا شد
دادخواهان جهان را ز پى دادرسى
خسرو دادرس دادگرى پيدا شد
مظهر زهد و فضيلت، كه بدان گوهر پاك
علم نازد كه مرا تاج سرى پيدا شد
مجلس آراسته مأمون ز بزرگان و رجال
كه ز در كودك صاحب نظرى پيدا شد
پاسخ مجلسيان داد به هرگونه سؤال
كز همه برتر و شايسته ترى پيدا شد
سپر انداخته روباه صفت مدّعيان
زان كه در بيشه دين شير نرى پيدا شد
اى كه در وادى حيرت شده اى سرگردان
غم مخور قافله را راهبرى پيدا شد
خرّم آن گل كه ز هر سو به تماشاى رخش
صد چو من بلبل خونين جگرى پيدا شد
چو بدو رايحه جد گراميش رسيد
در دل از شوق وصالش شررى پيدا شد
چون به بغداد دو سرچشمه رسيدند به هم
خاك را لطف و صفاى دگرى پيدا شد
اى "رسا " شادى ميلاد همايون جواد عليه السلام
طبع موجى زد و زيبا اثرى پيدا شد
قرص قمر دارد رضا
شاعر : محمّد خسرونژاد
در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا
بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا
بارگاه زاده موسى چراغان مى شود
در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا
اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر
نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا
بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا
زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا
آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او
تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا
بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد
گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا
در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب
ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا
ذكر خواب از بهر او مى گويد و گريان بود
من نمى دانم چرا چشمان تر دارد رضا
گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين
چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا
" خسرو " از مداحى او مى كند بس افتخار
گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا
امشب شب عید است همه گل بفشانید
غلامرضا سازگار
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
انـوار الهی بـه فضا باد مبارک
میلاد جواد بن رضا باد مبارک
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق، ولی داد، ولی داد، ولی داد
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر
بر پا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر؟
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
در بزمِ وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دلهای خدایی همه بیتالحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون
بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون
مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون
اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون
پیداست چو خورشید صفتهای خدایش
مـا را نرســد تـا کـه بگـوییم ثنـایش
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر، وز سه پسر باد سلامش
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صـدرنشین حرم هوست
ای اهل کرم را عطش چشمۀ جودت
سرتا به قدم آیۀ تطهیر وجودت
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
ما سائـل و آقایـی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر، این حرم از توست
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
وقت سخنت آمـده دانـش به تلاطم
دریا شده در قطرهای از علم شما گم
در ملک خدا مطلعالانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید
والله قسـم مهـر شمـا آب حیـات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است
بیمهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بیسوز شما سینۀ ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
ما مهـر شمـا را بـه دو عالــم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
پیداست در آیینۀ تو روی محمّد
ریحانۀ ریحانه و بوی تو محمّد
خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد
پیداست در آیینۀ روی تو محمّد
در چشم رضا روی تو آیینۀ احمد
لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخهای از فیض دم توست
بیمهر تو «میثم» دهنش باز نگردد
هرگـز بـه زبانش سخن آغاز نگردد
جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت
شاعر: وحيد محمدي
سلام حضرت باران سلام یا مولا
امام زاده ی سلطان سلام یا مولا
گدا برای تو بودن بهانه می خواهد
ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد
شکوه حسن تو را آسمان نمی داند
سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند
نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده
فقیر منّت آیات هل اتی بوده
سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت
جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت
قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت
نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت
به جان خریده ام آقا مدال دینت را
شکوه صبح طلایی کاظمینت را
رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن
برای صبح زیازت مرا صدایم کن
صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی
سرود آبی گلواژه های دریایی
مدام معتکفم در حریم احسانت
نشسته ام به گدایی روح ایمانت
نشسته ام که امام الهدی مرا بخری
مرا خریده و تا وادی فنا ببری
شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها
طواف می کنم این لحظه ها به دور شما
کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست
تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
شاعر: سید هاشم وفایی
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
درست مثل زمان تولد زهرا
مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد
هزار حظ منزه به دیده اش آمد
همین که چشم ستاره به روی تو وا شد
و آسمان اگر امروز این همه بالاست
به پای قامت طوبایی شما پا شد
صدای پای کریمانه تو می آید
دلم به پشت در خانه تو می آید
تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است
دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است
میان خیل هزاران هزار بخشنده
برای جود خودش انتخابتان کرده است
هزار و چهار صد سال می شود که خدا
مرا پیاله به دست شرابتان کرده است
تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن
تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است
قسم به کعبه برای شفاعت فرداست
اگر جواد الائمه خطابتان کرده است
خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند
کریمی اش به کریمی تو ظهور کنتد
مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد
شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد
برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد
مرا نوشت و مرید تو را نوشت مراد
به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو
نوشته اند سگ خانه امام جواد
چگونه لطف نداری به این اسیری که
غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
صدای اول عشق و صدای آخر عشق
تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد
رسیده است به روی مهت سلام رضا
علی اکبر در خانه امام رضا
تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان
جواب عاطفه باشی به مستکینیمان
تو آمدی ز طبق های آسمان پایین
و کردی از پی چشمانتان زمینیمان
چگونه دست توسل نیاوریم آقا
تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان
تویی تو ماحصل چله توسل ها
تویی شراب طهورای اربعینیمان
تویی که حق خدایی به گردنم داری
تو آفریده شدی تا بیافرینیمان
تو را جواد و مرا آفریده ات کردند
قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند
نگاه بی مثلت از تبار خورشید است
ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است
کواکب از جریان تو نور می گیرند
طلوع نور شما تا دیار خورشید است
تو انعکاس جمال امام خورشیدی
شبیه آینه ای که کنار خورشید است
همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد
به گوش خویش سرودم که کار خورشید است
قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا
به ان دیار که مهپاره بار خورشید است
جواب کودک خورشید سر بریدن نیست
جواب نور گلوی سحر بریدن نیست
بیا به تهنیت ثامن الائمه رویم
بیا به باغ که بار دگر تماشائی است
بهار و سبزه و گل برگ و بر تماشائی است
بیا به ساحت سبز چمن که ازگل سرخ
گرفته بار دگر زیب و فر تماشائی است
ز رنگ و بوی گلستان احمدی باشد
شکوفه زار بهاران اگر تماشائی است
گذشت شام سیاه و دمید نور سحر
بیا ببین که طلوع سحر تماشائی است
اگر سپهر ولایت شده است نورانی
جمال و جلوۀ شمس و قمر تماشائی است
ز کوچه های مدینه جواد می گذرد
ز فیض مقدم او رهگذر تماشائی است
اگر چه دیدن این گل بود تماشائی
به وقت جود و کرم بیشتر تماشائی است
بیا به تهنیت ثامن الائمه رویم
که در کنار پسر تماشائی است
چنان که جلوۀ خورشید و ماه روح فزاست
جمال این پدر و این پسر تماشائی است
دلم هوای حریمش نموده، همسفران
خدا نصیب کند این سفر تماشائی است
ندیده ای تو «وفائی» حریم پاکش را
به پیش دیدۀ اهل نظر تماشائی است
دیدگاهها
عالی
بعضی از شعر ها خیلی طولانی هست ولی باز هم عالی بود
درود ،
اشعارشان عالی و قابل توجه بود،
تشکر ویژه دارم از شعرای آیینی،
ارادتمند اکبرنژاد اشکلک
عالی
خوبن ولی برا تکرار دیگران کوتاه باشه و ساده تر چون بعضی افراد در مجلس سواد ندارن
عالی بود
با تشکر.
سلام بسیار عالی.اما متنها طولانی هستن
رحمت خدا برشعرای این ابیات و مداحان عزیز
افزودن دیدگاه جدید