از بیانات علامه مصباح یزدی

منشور محبّت و معرفت

تاریخ انتشار:
همین مقام(بالاترین مراتب قرب حق) است که آدمى را اشرف مخلوقات مى‌کند. همین مقصد اعلا است که همه انبیا و اولیاى خدا براى تحقّق آن آمده‌اند. همین مقام والا است که پاک‌ترین عزیزان خدا در راه هدایت بشر به سوى آن به شهادت رسیده‌اند.
 امام زمان (علیه السلام)

رابطه محبّت و معرفت

یاد خدا و اولیاى او و کلمات بزرگان، نورى است که با هر ابزارى بیان شود، ارزش والاى خودش را خواهد داشت. ما نیز اگر بتوانیم ناقلى براى سخنان بزرگان و ابزارى براى انتقال این انوار پاک به دل‌هاى پاک شما باشیم و از این طریق بتوانیم مایه توجّه بیش‌تر شما به وجود مقدّس مولایمان صاحب الزمان علیه السلام و وظایفى که در پیشگاه مقدّس او داریم، شویم، افتخارى است که به برکت شما نصیب ما مى‌شود. در جمع عاشقان، سخن گفتن از عشق و معشوق، جایى ندارد. به ذهنم آمد نکته‌اى را مطرح کنم که در بسیارى از مواقع، مورد غفلت بیش‌تر محبّان آن حضرت است و شاید توجّه دادن به آن، قلب مقدّس مولایمان را شاد کند.

آدمى، داراى دو ویژگى مهمّ است یکى شناخت و معرفت ، و دیگرى عشق و محبّت. او در نهاد خویش، دو گوهر گران بها دارد و همواره به دنبال مشترى لایقى مى‌گردد تا این دو گوهر را به پایش بریزد، و آن گاه که معشوق خویش را یافت، به ابراز رفتارهاى عاشقانه مى‌پردازد و در شادى محبوبش شاد، و در غمش، غمگین مى‌شود. عاشق، در انجام این رفتارهاى عاشقانه، هر چه بیش‌تر دقّت داشته باشد، عشقش قوى‌تر مى‌شود. انسان، هرچه بیش‌تر به رفیق محبوبش اظهار محبّت کند و رفتارهاى دوستانه بیش‌تری انجام بدهد، محبّتش عمیق‌تر و پایدارتر خواهد شد. از سوى دیگر، چنان چه شخصى، رفیق خویش را به فراموشى سپارد، کم کم محبّت او نیز از دلش مى‌رود: از دل برود، هر آن چه از دیده برفت.

رفتارهاى محبّانه ما در احترام و توسّل به اولیاى خدا و برگزارى مراسم جشن و سرور در ایّام شادى و برپایى مراسم عزادارى در ایّام غم و عزاى ایشان، براى این است که عواطفمان جهت یابد و رابطه عاطفى ما با اولیاى خدا پابرجا بماند و رشد کند. ارزش آدمى به همین است که معشوق شایسته‌اى بیابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانیت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نیست؛ بلکه بخش دیگرى از وجود او نیز به شناخت و معرفت مربوط مى‌شود. این دو (محبّت و معرفت یا عشق و شناخت)، رابطه بسیار نزدیکى با هم دارند. هرچه انسان، کمال و زیبایى فرد یا چیزى را بیش‌تر بشناسد، محبّت فزون‌تری به او مى‌یابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پیدا نمی‌کند.

سلسله مراتب محبّت به امام زمان (علیه السلام)

هر عاشقى به طور طبیعى دوست دارد با معشوق خویش ارتباطى برقرار کند؛ انسى بگیرد؛ به لقایش برسد و از دیدار و همنشینى با او لذّت ببرد. در چنین عشقى، خودخواهى وجود دارد؛(1) امّا عاشق پاکباخته، در اندیشه التذاذ خودش هم نیست؛ بلکه فقط محبوب را مى‌بیند و همواره در پى آن است تا کارى را انجام دهد که معشوقش دوست مى‌دارد.

در تمام عالم، فقط یک خورشید حقیقت و یک مظهر کامل صفات جمال و جلال الاهى وجود دارد که هر کس به او توجّه یابد، به اندازه ظرفیتش از آن خورشید رخشان بهره مى‌برد و نور مى‌گیرد. همه دوستداران وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف، به اندازه معرفت خودشان دوست دارند چشمشان به جمال حضرت روشن شود و روزى بیاید که بتوانند از وجود آن مقدّسش فیض گیرند و بهره برند؛ امّا پاکباختگان حضرت، هماره در اندیشه آنند که محبوبشان چه چیزى را دوست دارد تا آن را انجام دهند. دیگر با خود محبوب است که هرگونه صلاح بداند، با عاشقانش رفتار کند.(2) چنین عاشقانى، دیگر در این اندیشه نیستند که از او چیزى دریافت کنند و بهره‌اى ببرند؛ چرا که ایشان از تمام خودخواهى‌ها رسته، و فقط به رضایت محبوب دل بسته‌اند.(3) خوب است ما نیز بکوشیم در این میدان پیش رویم و خودمان را فراموش کنیم.(4) بیش‌تر توجّه داشته باشیم که او از ما چه مى‌خواهد و دوست دارد چه کارى انجام بگیرد. این که ما نیز به نوایى برسیم یا نرسیم، مهم نیست.

سلسله مراتب معرفت به امام زمان (علیه السلام)

حال بنگریم که مرتبه معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه تا چه حدّ است و ولىِّ امرمان را به چه اوصافى (ظلم‌ستیزى، عدالت‌گسترى، آبادسازى، دانش‌گسترى، یا...) مى‌شناسیم.
همه، حضرت را در جایگاه برپا کننده عدل و داد و مبارزه کننده با ظلم و ظالمان مى‌شناسند؛ امّا آیا برقرارى عدل جهانى هدف نهایى از ظهور حضرت است یا برقرارى عدل، خود مقدّمه‌اى براى یک هدف والاتر است؟

بدون شک مشخّصه خاصّى که در روایات براى حضرت ذکر شده، این است که یَمَلأُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلا بَعدَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً ؛(5) خداوند به دست او زمین را از عدل و داد پر کند؛ پس از آن که از ظلم و بیداد پر شده باشد. علاقه بسیارى از مردم نیز به امام زمان (علیه السلام) بدین جهت است که حضرت، بساط ظلم و بیداد را از روى زمین برمى اندازد و بساط عدل و داد را در آن مى‌گستراند؛ ولى این، هدف نهایى نیست. درست است که حتّى بعثت تمام انبیا نیز براى برقرارى عدل بر روى زمین بوده است: لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ؛(6) ولى برقرارى عدل جهانى، هدف نهایى نیست. این هدف، خودش هدف والاترى دارد. ِصرف این که مردم در زمین عادلانه رفتار کنند؛ به یک دیگر ستم رواندارند و زندگى منظّم و آسوده‌اى داشته باشند، هدف نهایى آفرینش نیست.

با این چیزها، انسان، شریف‌تر از زنبور عسل هم نمی‌شود تا چه رسد که از ملائکه برتر شود؛ چرا که زندگانى زنبورهاى عسل، از زندگانى انسان‌ها خیلى منظّم‌تر و عادلانه‌تر است.

1. امام زمان (علیه السلام)، گسترش‌بخشِ معرفت و عبودیت حق

امام راحل رضوان اللّه تعالى علیه در بیان هدف از برقرارى نظام اسلامى فرمود: هدف از برقرارى حکومت اسلامى، تنها برقرارى عدل نیست. هدف نهایى چیز دیگرى است؛ هدف، معرفت اللّه است.(7)

برقرارى حکومت اسلامى و گستراندن عدل در روى زمین به دست تواناى حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، خود مقدّمه‌اى براى تأمین هدف والاترى است و آن این که زمینه‌اى فراهم شود تا بیش‌تر انسان‌ها بتوانند به بیش‌ترین مراتبِ معرفتِ لایق برسند.
وجود ستم‌ها و نابرابرى‌ها سبب مى‌شود تا انسان‌ها درگیر مسائل مادّى زندگى شوند و به جان هم بیفتند و بدین سان، فرصتى براى رشد معنوى و تکامل روحى خویش نیابند. هنگامى که بساط ظلم برچیده شد و در پرتو حکومت عدل جهانى، زندگى عادلانه‌اى براى همه افراد بشر برقرار شد، تازه براى انسان‌ها زمینه‌اى فراهم مى‌شود که به سوى هدف نهایى خلقتشان حرکت کنند:

وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً.(8)
خداوند به کسانى که اهل ایمان و عمل صالح و داراى شایستگى رهبرى جامعه عدل الاهى باشند، وعده داده است که آنان را وارثان زمین کند و حکومت زمین را به دستشان سپارد و به ایشان قدرت بخشد تا دینى را که خداوند براى انسان‌ها پسندیده است، در جهان حاکم کنند، و پس از دوران ترس و اضطراب و ناامنى شان، به امن و امان رساند.

این آیه، در این جا تمام نمی‌شود؛ بلکه در خاتمه هدف والاترى را بیان مى‌کند که همه امور پیشین مقدمه آن است:یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً ؛ تا آن که فقط مرا بپرستند و هیچ چیزى را شریک من نسازند.
آرى، در پرتو حکومت صالحان باید عدل جهانى برقرار، و بساط ستم برچیده شود؛ دین خدا حاکمیت یابد و امنیت کامل همه جا را فراگیرد تا بساط شرک از روى زمین برچیده شود و شرایط پرستش خداوند بر روى آن فراهم آید.

2. امام زمان (علیه السلام)، در بالاترین مراتب قرب حق

حال اگر پرسیده شود که هدف از عبادت و پرستش خدا چیست، باید گفت: هدف عبادت، درون خودش نهفته است؛ چرا که قوام عبادت به تقرّب است. عبادت، فعلى است که قربةً الى اللّه انجام مى‌پذیرد و هدف و نتیجه آن، قرب است.

قرب، مقامى بسیار عالى است که دیگر چیزى بالاتر از آن براى انسان تصوّر نمی‌شود؛ جوارِ خدا و همسایگى او است. در دعایى که روزهاى ماه رجب خوانده مى‌شود، تعبیر بسیار صریح و بى پرده‌اى وارد شده است که اگر در این دعاى شریف نیامده بود، جرأت بیان آن نیز نبود:
لاَ فَرقَ بَینَکَ وَ بین‌ها إِلاَّ أَنَّهُم عِبَادُکَ وَ خَلقُکَ، فتق‌ها وَ رتق‌ها بِیَدِکَ، بَدؤُهَا مِنکَ وَعَودُهَا إِلَیکَ (9) میان تو و ایشان، هیچ جدایى و تفاوتى نیست، جز آن که تو، خدا و خالق ایشان، و اینان بنده و مخلوق تواند. فتق و رتق امور آن‌ها به دست تو و آغاز و انجامشان به سوى تو است.

آرى، آدمى چنان توان و قابلیتى دارد که مى‌تواند به چنین مقام اعجاب انگیزى از قرب و نزدیکى به خدا برسد. طبق این دعاى شریف که از ناحیه مقدّس امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف صادر شده است ، تمام چهارده معصوم (علیهم السلام) و از جمله مولایمان حضرت ولى عصر به بالاترین درجات معرفت و عبودیت پروردگار، و به تبع آن به والاترین مراتب قرب و وصول به حق نایل شده‌اند.

همین مقام است که آدمى را اشرف مخلوقات مى‌کند. همین مقصد اعلا است که همه انبیا و اولیاى خدا براى تحقّق آن آمده‌اند. همین مقام والا است که پاک‌ترین عزیزان خدا در راه هدایت بشر به سوى آن به شهادت رسیده‌اند.

3. امام زمان (علیه السلام)، تجلّى رحمت بیکران حق

خداوند رحمان، از روى مهربانى و رحمت بیکرانى که به بندگانش دارد، محبوب‌ترین و عزیزترین بندگانش را که به عالی‌ترین درجات انسانیت رسیده‌اند، در معرض امواج غم، فشار و رنج و ستم ستمگران قرار مى‌دهد تا زمینه‌اى براى رشد انسان‌ها فراهم آید.
در دوران غیبت، سختى‌ها و رنج‌هاى طاقت‌فرسایى بر قلب امام زمان ارواحنا له الفداء وارد شده، و ستم‌هاى بسیارى بر دوستان و شیعیانشان رسیده است و حضرت که رؤوف‌ترین انسان روى زمین براى امّت اسلام است، آن‌ها را مشاهده، و بر آن صبر کرده است. قلب مقدّس حضرت فقط در پرتو اتّصال مداوم به عظمت و قدرت خداوند مى‌تواند این همه رنج و ستم را تحمّل کند.

خداوند متعالى به قلب رؤوف امام عصر، نیرو و توانى از قدرت نامتناهى خویش عطا فرموده است تا بتواند تمام ظلم‌ها و فشارهاى روحى را تحمّل کرده، بردبار باشد و هر لحظه در انتظار ظهور بماند.
خداوندِ رؤوف مهربان، وجود مقدّس ولى عصر صلوات اللّه علیه و على آبائه الطاهرین را آفریده و در معرض طوفان سختى‌ها و فشارهاى روحى قرار داده است تا آدمیان بفهمند براى چه آفریده شده‌اند و آن‌گاه که هدفِ آفرینش و مسیر درست زندگى خویش را دریافتند، در مسیر آن گام بردارند و به اندازه همّتشان، آن راه را بپیماید.

درست است که از بهترین لحظات عمرِ ما، اوقاتى است که به مولایمان توسّل مى‌جوییم؛ در فراق او اشک مى‌ریزیم؛ در مدح او اشعار و سخنانى مى‌شنویم؛ در عزاى اجدادش عزادارى مى‌کنیم و...، ولى این‌ها هیچ کدام هدف نهایى نیست. این دستورها را به ما داده‌اند تا جهت مهرها و محبّت‌هاى ما به یک سمت و سو تمرکز یابد و پاک‌ترین عواطف ما به یک جهت که جهت خدایى است، سوق داده شود و دل‌هاى ما به زخارف پست دنیا تعلّق نیابد. آرى، دلى که به وجود مقدّس ولى عصر سپرده مى‌شود، دیگر جا ندارد به اغیار سپرده شود.

راه وصول به اوج محبّت و معرفت

وجود انسان را مى‌توان به هرمى تشبیه کرد که از قاعده‌اى آغاز مى‌شود و به سوى نقطه‌اى پیش مى‌رود. در قاعده این هرم، شناخت‌ها و محبّت‌هاى فراوانى وجود دارد؛ از محبّت‌ها، محبّت پدر، مادر، همسر، استاد، دوست، همسایه و محبّت همه کسانى که به او احسانى کرده‌اند یا امرى را به او آموخته‌اند، و از شناخت‌ها نیز از علوم گوناگون دینى همچون فقه، اصول، عقاید، اخلاق و عرفان گرفته تا هر رشته علمى که بتواند در جهت کمال به انسان کمک کند. این شناخت‌ها و محبّت‌هاى فراوان در سطح قاعده وجود آدمى، گسترده و پخش است.

1. پالایش محبّت و معرفت

در سیر و سلوک به سوى کمال، باید از قاعده آغاز کرد؛ ولى باید به سوى رأس هرم که همان محبّت و شناخت خدا است، پیش رفت. طبیعى است که آدمى در ابتدا پدر و مادر خویش را دوست مى‌دارد و به خویشان و دوستانش محبّت مى‌ورزد؛ امّا این‌ها باید پالایش شود. اگر محبّت‌هایى با محبّت خدا و اولیاى خدا در تنافى باشد، باید حذف شود. دوستانى را باید برگزید که کمالاتشان بر جهات منفی‌شان برترى داشته باشد؛ دوستانى که در راه محبّت خدا و اولیاى او گام بر مى‌دارند.

اگر دوستان و خویشانى داریم که رفتار غالبشان با رفتار اولیاى خدا نمی‌سازد، رشته محبّت و دوستى با ایشان باید قطع شود:(10)

قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حتّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ ؛(11) بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالى که به دست آورده‌اید، و تجارتى که از کساد شدنش مى‌ترسید، و خانه‌هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌تر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما فرود آورد، و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند.

این کثراتى که در قاعده وجود دارد، از دو محور به طرف وحدت پیش مى‌رود تا در یک نقطه به هم مى‌رسند؛ نقطه‌اى که حتّى در آن، محبّت به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف نیز اصالت خود را از دست مى‌دهد. در آن مقام، امام زمان(علیه السلام) را نیز از این جهت دوست مى‌داریم که بنده صالح و شایسته خدا است. به او عشق مى‌ورزیم، چون وجودش، شعاعى از وجود او است. اصالت فقط براى یک نقطه است: قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ ؛(12) بگو: خدا؛ سپس بقیه را واگذار.

تمام انبیا و اولیا آمده‌اند تا ما را به سوى آن نقطه متوجّه و متمرکز سازند. محبّت به اولیاى خدا هنگامى ارزش مى‌یابد که در سایه محبّت خدا باشد. اگر محبّت ما به اولیاى خدا ضمایم و پیرایه‌هایى داشته باشد، آن محبّت، اصیل نیست. اگر امام زمان (علیه السلام) را از آن جهت دوست مى‌داریم که جهان ما را آباد کند و نعمت‌هایمان را فزونى بخشد، ما دوستدار آبادانى و نعمتیم، نه دوست دار مولا و ولایت او. اگر به او عشق می‌ورزیم، از آن جهت که زمان ظهورش، علم و حکمت و پیشرفت‌هاى معنوى، راحت و بى زحمت به دستمان آید، دوستدارِ راحتى هستیم، نه محبّ امام زمان (علیه السلام).

باید در پرتو معرفت حقیقى به خداوند و جانشین بر حقّ او در زمین، تمام ضمایم، آرایه‌ها و پیرایه‌ها را از دل‌هایمان بزداییم تا محبّت ما پاک و خالص شود. چنین محبّتى کیمیا است و چنان دلى تجلّى‌گاه عشق کبریا شمرده مى‌شود؛ دلى که امام زمان را فقط براى خدا دوست مى‌دارد، نه براى خود.

2. ورود به تجلّى‌گاه محبّت و معرفت

گاهى زیبایى محدود و ناقص، عاشقان عشق مجازى را چنان دیوانه و اسیر مى‌کند که حاضرند جان خویش را در راهش ببازند. حال اگر این جمال و زیبایى بى نهایت شود، چه مى‌شود؟! مگر ممکن است زیباتر و دوست داشتنى‌تر از خدا چیزى باشد؟ اگر زیبایی‌اش را نشناخته‌ایم، کوتاهى از ما است. یکى از برکات وجود مقدّس امامان (علیهم السلام)، این است که جمال و جلال الاهى را در آیینه‌اى محدود به ما نشان مى‌دهند تا ما بفهمیم؛ وگرنه آن جمال و جلال بى نهایت براى ما قابل درک و شناخت نیست.
وقتى مى‌شنویم که وجود مقدّس امامان (علیهم السلام) گذشت و سخاوت، جود و احسان، و لطف و رأفت را به همه مردم از دوست و دشمن ارزانى مى‌داشته اند، دل‌هایمان پَر مى‌زند.

ما تمام صفات جمال و جلال الاهى را از جلوه‌گاه همین جلوه‌هاى محدود درک مى‌کنیم. اهل بیت (علیهم السلام) آینه‌هاى محدود کوچکى هستند که جمال و جلال بى نهایت الاهى را در حدّ درک و شناختِ ما مجسّم مى‌کنند.
آرى، وجود اهل‌بیت (علیهم السلام) تجلّى گاه تمام اسما و اوصاف الاهى و بهترین ورودگاه و جایگاه معرفت خدا است؛ ورودگاه و مجرایى مطمئن که مى‌تواند خداجویان را از میانبرترین راه و در کوتاه‌ترین زمان به خداوند برساند: مَنْ أَرادَ اللّهُ بَدَءَ بِکُمْ ؛(13) هر که خداشناسى و خداپرستى را اراده کند، از شما آغاز مى‌کند.

نهایت لطف خداوندگار را در حقّ بندگانش ببین که عزیزترین بندگانش را براى امثال ما که معرفتمان ضعیف است، آفریده تا جمال و جلال الاهى را در معرض درک و شناخت ما قرار دهد تا بتوانیم به این وسیله، راهى به سوى جمال و جلال مطلق او بیابیم.

هدف از وجود امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف و آباى گرامی‌اش این بوده است که من و شما با خدا آشنا شویم؛ بنابراین، هرچه با تمسّک به گفتار و رفتار اهل بیت (علیهم السلام) در مسیر معرفت و عبودیت خداوند متعالى پیش برویم، به اهداف حضرت نزدیک‌تر شده، و قلب مطهّر او را شادتر ساخته‌ایم؛ چرا که حضرت، بالاترین عاشق خدا است که بیش‌تر از هر چیز رضایت خدا را مى‌خواهد و رضایت خدا هم در این است که بندگانش هرچه بیش‌تر با او آشناتر و به او نزدیک‌تر شوند.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. گر از دوست چشمت به احسان اوست ... تو در بند خویشى نه در بند دوست
2. تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن ... که خواجه خود صفت بنده پرورى داند
3. چو نور مهر تو تابید بر دل‌هاى مشتاقان ... ز خود آهنگ حق کردند و بر بستند محمل‌ها
4. بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته‌اى ... که میان تو و او جز تو کسى حایل نیست
5. علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 2، باب 49.
6. حدید(57)، 25.
7. حضرت امام(رحمه الله) در جایى دیگر مى‌فرماید: «عمده بعثت رسل و انزال کتب براى مقصد شریف معرفة اللّه بوده که سعاداتِ دنیویه و اخرویه در سایه آن حاصل آید». (چهل حدیث، ص 660)
8. نور(24)، 55.
9. قسمتى از دعاى شریف ویژه ماه رجب که مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف آن را طىّ نامه و توقیعى به شیخ کبیر، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید، دومین نایب خاصّ خویش در دوره غیبت صغرا، صادر فرموده است.(ر.ک: شیخ عباس قمى ، کلیات مفاتیح الجنان، دعاهاى هر روز ماه رجب)
10. تو گر سوداى گل دارى چرا پس در پى خارى
اگر دیوانه یارى چرا پس یار دیوانى (غروى اصفهانى ، دیوان ، ص 273)
11. توبه (9)، 23.
12. انعام(6)، 91.
13. قسمت‌هایى از زیارت جامعه کبیره که پس از زیارت امین‌اللّه، از بهترین و کامل‌ترین زیارت‌ها است؛ زیارت شریفى که از ناحیه مقدّس امام‌هادى(علیه السلام) صادر شده و فراوان مورد تأکید مولانا صاحب الزّمان ارواحنا فداه قرار گرفته است.

تنظیم و ویرایش : سایت راه برتر

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.