حجت الاسلام والمسلمين علی اكبر صمدی يزدی*

مجلس چهارم- نقش گناه در سرنوشت انسان

تاریخ انتشار:
امير مؤمنان-علیه السلام- نيز فرمود: «از گناه پرهيز كنيد؛ زيرا هيچ بلا و كمبود رزقي نيست، مگر به دلیل گناه؛ حتي خراشي كه بر بدن وارد مي شود و پايي كه به مانعي برخورد مي كند و مصيبتي كه پيش مي آيد.»
توبه

مقدمه

عامل سازنده تاريخ و زندگي انسان، دگرگوني هايي است كه در روش اخلاق و عمل آدمی بروز می کند. تاريخ، چهار گروه از اقوام و ملت ها را به ما نشان مي دهد كه زندگي ها و سرنوشت هاي متفاوتی داشته اند:

1. گروهي كه آخرين مراحل ترقي و پيشرفت خود را به سرعت طي كرده  و موفقيت هاي فراواني داشته اند.

2. گروهي كه به پايين ترين مرحلة انحطاط رسيده، دچار بدبختي و ذلت گرديده اند.

3. گروهي كه يك روز، پراكنده و شكست  خورده بودند؛ اما روزي ديگر، سربلند و سرافراز شده و به عزت و سربلندي رسيده اند.

4. گروهي كه از عالي ترين مرحله افتخار، به دره ذلت و خواري سقوط نموده اند.

حال بايد ديد علت اين تغييرات چيست؟

شايد بعضي علت این موضوع را شانس، اقبال، طالع، تغييرات اوضاع فلكي يا نقشة بيگانگان و دشمنان و عوامل بيروني بدانند؛ اينها در واقع، علت اصلي را فراموش كرده، به علت هاي خيالي و يا فرعي پرداخته اند؛ اما قرآن كريم، در این باره قانون كلي و عمومي را بيان مي كند؛ قانوني كه يكي از پايه هاي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است. قرآن مي گويد: هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي افراد و اقوام، در دست خود آنهاست. شانس، اقبال، طالع، تأثيرات فلكي و مانند اينها هيچ كدام پايه و اساس ندارد.

در سورة مبارك انفال مي خوانيم: «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ وَأنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيم؛[1] این به دلیل آن است كه خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده، تغيير نمي دهد؛ جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند و خداوند شنوا و داناست.» همچنین در آیه دیگر می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأنْفُسِهِم؛[2] خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.»

از اين آيات استفاده مي شود كه فيض و رحمت خداوند، هميشگي و همگاني است كه به تناسب شايستگي ها و لياقت ها به مردم مي رسد. در ابتدا، خداوند نعمت هاي مادي و معنوي خويش را شامل حال افراد و اقوام مي كند؛ چنانچه نعمت هاي الهي را وسيله اي براي تكامل خويش قرار  دهند و از آنها براي پيمودن مسير حق مدد بگیرند و شكر آن را به جاآوردند، خداوند نعمتش را پايدار، بلكه زياد مي كند؛ اما اگر نعمت ها را وسيلة گناه، معصيت و سركشي قرار دادند، در اين هنگام است كه خداوند نعمت ها را از ایشان مي گيرد و گاهی آن را به بلا و مصيبت تبدیل مي كند. بنابراين، تغيير سرنوشت، به دست خود ماست و مهم ترين عامل تغيير سرنوشت، گناه و نافرماني خداوند است.

امام صادق-علیه السلام- در این باره فرموده: «مَا أنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِيَّاهُ‏ حَتَّى يُذْنِبَ ذَنْباً يَسْتَحِقُّ بِذَلِكَ السَّلْبَ؛[3] خداوند هيچ گاه نعمتي را كه به بنده اش بخشيده است، از او نمي گيرد؛ مگر اينكه گناهي كند كه به جهت آن، مستحق سلب نعمت شود.» همچنين فرمود: «خداوند پيامبري را مأمور كرد كه اين سخن را به قوم خود بگويد: هيچ جمعيت و گروهي كه در پرتو اطاعت من در خوشی و آسايش بوده اند، از آنچه موجب رضايت من است ، تغيير حالت نداده اند، مگر اينكه من هم آنها را از آنچه دوست مي دارند، به آنچه ناخوش دارند، تغيير حال داده ام. هر گروه و خانواده اي كه به دلیل معصيت گرفتار ناراحتي بوده اند، سپس از آنچه موجب عدم رضايت من است، تغيير موضع داده اند، من هم آنها را به آنچه دوست دارند، رسانده و تغيير موضع داده ام.»[4]

بنابراين، هم از آيات قرآن كريم و هم از روايات معصومان-علیهم السلام- و جريان های تاريخي استفاده مي شود كه گناه، نقش بسيار مؤثري در سرنوشت زندگي جمعي و فردي دارد.

قرآن كريم اقوامي را معرفي مي كند كه از نعمت هاي فراوان الهي برخوردار بودند؛ ولي به دليل كفران نعمت و گناه، نه تنها نعمت را از دست دادند، بلكه به عذاب و بلاهاي گوناگون گرفتار شدند.

قوم سبأ و تغيير سرنوشت

با اينكه قرآن کریم كتاب قصه و تاريخ نيست ، در عين حال، مملو از عبرت ها و پندهاي تاريخي است.

در سورة مباركه سبأ مي خوانيم: «لقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأعْرَضُوا فَأرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أكُلٍ خَمْطٍ وَأثْلٍ وَشَيْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَهَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ؛[5]

براي قوم سبأ در محل سكونتشان نشانه اي [از قدرت الهي] بود؛ دو باغ [بزرگ و گسترده]، از راست و چپ [ آن رودخانه ای عظيم می گذشت و ميوه هاي فراوان داشت. به آنان گفتيم:] از روزي پروردگارتان بخوريد و شكر او را به جاآوريد. شهري است پاك و پاكيزه و پرودگاري آمرزنده [و مهربان]؛ اما آنان [از خدا] روي گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم و دو باغ [پُربركت] ایشان را به دو باغ [بي ارزش] با ميوه هاي تلخ و درختان شورة گز و اندكي درخت سدر مبدل ساختيم. اين كيفر را به دلیل كفرانشان به آنان داديم و آيا جز كفران كنندگان را كيفر مي دهيم؟»

قوم سبأ در سرزمين يمن زندگي مي كردند که خاكی حاصل خيز داشت؛ اما دچار كمبود آب بود. گاهي باران هاي سيل آساي فصلي مي باريد كه در دشت هاي پهناور هدر مي رفت. ازاین رو، قوم سبأ به فكر ساختن سد افتادند تا آب هاي باران را پشت سد جمع كرده، از آن استفاده نمايند. سدهاي متعددي ساختند كه مهم ترين آنها، «سدّ مأرب» بود كه بين دو كوه ساخته شد. براي سد، دريچه هايي قرار دادند كه به موقع و به  اندازة نياز، از آب سدّ بهره برداري كنند.

به بركت سد، دو طرف آن به مزارع و باغ هاي سرسبز و پُرميوه تبديل شد و آن بيابان سوزان، به بهشتي جذّاب مبدل گشت. آن قدر ميوه ها فراوان بود كه اگر كسي سبدي روي سر مي گذاشت و زير درختان حركت مي كرد، در فاصله كوتاهي، سبدش پُر از ميوه مي شد. از سوي ديگر، وجود آب فراوان و درختان سرسبز سبب شده بود تا آب وهواي منطقه صاف و دلپذير باشد.

سزاوار بود اين قوم در برابر نعمت های پروردگار، راه و رسم شكرگزاري را پيشه خويش ساخته، قدردان نعمت خداوند شوند و در برابر ولي نعمت خود، خضوع و خشوع نمايند؛ اما آنان به جاي شكر نعمت هاي الهي، به طغيان پرداخته، گرفتار شهوت راني شدند و چون انبياي الهي را مانع لذت هاي غيرمشروع خود مي ديدند، به آزار و اذيت آنان پرداختند. در نتيجه، سرنوشت آنان تغيير كرد و مستحق عذاب الهي گرديدند.

خداوند موش هاي صحرايي را مأمور كرد که سدّ را سوراخ كنند. سپس به وسيلة سيل عظيم (عَرِم)[6] آن را ويران ساخت. آب تمام باغ هاي آنان را ويران كرد. پس از مدتي كوتاه، باغ هاي پُرميوه و خرّم به صحرايي خشك و سوزان تبديل شد. به اين ترتيب، به جاي آن همه نعمت و درختان سرسبز، مشتي درخت بياباني و كم ارزش و اندكي درخت سدر به جاي ماند.[7]

در سورة مباركه انعام مي خوانيم: «ألَمْ يَرَوْا كَمْ أهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْراراً وَجَعَلْنَا الْأنْهارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأنْشَأنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِين؛[8] آيا نديديد چقدر از اقوام پيشين را هلاك كرديم؟ اقوامي كه از شما نيرومندتر بودند و قدرت هايي به آنان داده بوديم كه به شما نداديم. باران هاي پي درپي براي آنان فرستاديم و از آبادي هاي آنان، نهرهايي را جاري ساختيم؛ [اما هنگامي كه سركشي و طغيان كردند،] آنان را به جهت گناهانشان نابود كرديم و جمعيت ديگري پس از آنان پديد آورديم.»

اين آيات، صراحت دارد كه گناه، نافرماني خداوند و كفران نعمت، سرنوشت جمعيت ها را عوض مي کند حتي موجب هلاكت و نابودي آنان مي گردد.

قرآن كريم به سرنوشت قوم شعيب، عاد، ثمود، قارون و فرعون نيز اشاره كرده، مي فرمايد: «فَكُلاًّ أخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أغْرَقْنا وَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِنْ كانُوا أنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون؛[9] هريك را به كيفر گناهشان گرفتار كرديم؛ بر پاره‏اى از آنها طوفان شن فرستاديم‏، بعضى ديگر را بانگى سخت [و مرگ بار] فراگرفت. بعضى را به زمين فروبرديم‏ و گروهى را غرق كرديم و خدا بر آن نبود كه بر آنها ستم كند؛ بلكه آنها خود در حق خويش ستم مى‏ كردند.»

همه بلاها و گرفتاري ها، نتيجه و پیامد گناه و كار خود افراد و جمعيت هاست كه سبب شد دامن آنها را بگيرد. ازاین رو، در ابتداي آيه فوق مي فرمايد:  «هریک را به کیفر گناهشان گرفتیم.» در پایان آیه نیز تأکید می کند: «وَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِنْ كانُوا أنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏؛ خداوند هرگز به آنان ظلم نكرد؛ بلكه آنان بودند كه [با گناه خود] بر خويشتن ستم كردند.»

داستان عبرت آموز قوم عاد

داستان قوم عاد كه در سوره هاي مختلف قرآن كريم به آن اشاره شده، بسيار جالب و عبرت آموز است؛ قبيله اي كه حدود هفتصد سال پيش از ميلاد مسيح در سرزمين احقافِ يمن زندگي مي كردند. اين قوم، داراي قدهای بسیار بلند و جسم های قوي و نيرومند بودند[10] و عمرهاي طولاني داشتند؛ چنان که امام صادق-علیه السلام- مي فرمايد: «افراد قوم عاد، چهارصد سال عمر مي كردند.»[11]

قوم عاد علاوه بر قدرت جسماني و عمر طولاني، از نعمت آب فراوان و كشاورزي خوب و پُرمحصول برخوردار بودند. در سايه اين امكانات توانستند ثروت بسیاری به دست آورند و براي خود قصرها و كاخ  و قلعه هاي محكم بسازند؛ ولي كم كم قدرت و امكانات موجب شد که راه طغيان و گناه را پيش گيرند.

خداوند براي هدايت آنها پيامبري به نام «هود» كه با آنان نسبت خویشاوندی داشت، به سوی آنان فرستاد. حضرت هود-علیه السلام- خيرخواهانه آنان را اندرز داد و به سوي پاكي دعوت نمود؛ ولي اين گروه مغرور و خودخواه، او را به شدت كتك زدند؛ چنان كه به زمین افتاد و يك شبانه روز بي هوش بود.[12]

پس از اين بود كه مدتي باران بر قوم نازل نشد؛ به طوری که هوا بسيار گرم، خشك و خفه كننده شده بود. مردم منتظر باران بودند تا هم هوا را تازه كند و هم از بركات ديگر آن استفاده نمايند؛ مشاهده كردند ابري در افق پديدار شد که به سرعت رو به گسترش بود. با ديدن ابر بسيار شادمان شدند و گفتند: اين ابر، باران زاست؛ در حالي كه، عذاب وحشتناك بود: «بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيها عَذابٌ ألِيمٌ؛[13] اين، همان چيزي است كه براي آمدنش شتاب مي كردند؛ بادي است كه در آن عذاب دردناك وجود دارد.»

این گونه، خداوند باد را مأمور عذاب قوم عاد نمود؛ بادي كه ويژگي هايي داشت؛ از جمله:

1. عذاب دردناك بود: «رِيحٌ فِيها عَذابٌ ألِيمٌ.»

2. تندبادی ويرانگر بود: «تدَمِّرُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِأمْرِ رَبِّها فَأصْبَحُوا لا يُرى‏ إِلاَّ مَساكِنُهُم‏؛[14] هر چيزى را به فرمان پروردگارش در هم مى‏كوبد. آن گاه چنان [هلاك‏] شدند كه جز خانه‏ها[ى ويران‏] شان، آثارى به چشم نمی خورد.»

تغيير سرنوشت برمکی ها

در دوران خلافت هارون الرشيد، برمکی ها داراي مقام و منزلت بسیاری بودند؛ به طوری که هارون تمام امور مملكت را به آنها واگذار نمود، عزل و نصب ها در دست آنان بود و ثروت و دارايي حكومت در اختيار آنان قرار داشت. برامكه داراي بخشش و ريخت وپاش هايي بودند؛ چنان که درباره آنان گفته اند: «إنَّ أيّامَهُم عَرُوسٌ وَسُرُورُ دائِمٍ لا يَزُولُ؛[15] روزگار آنها، عروسي و شادماني دائمي بود كه از بين نمي رفت.»

اما روزگاري، همين گروه به ذلت گرفتار شدند؛ به گونه ای که هارون بر آنها خشمناک شد و دستور داد جعفر برمكي را به قتل رساندند و سپس دست به كشتار برامكه زد و اموال آنها را گرفت. آل برمك پس از هفده سال عيش و قدرت، آن چنان ذليل شدند كه يكي از نزديكان هارون به نام محمد بن عبدالرحمن هاشمي مي گويد:

«يك روز عيد قربان نزد مادرم رفتم. ديدم زني با شخصيت و سخن دان نزد او نشسته است؛ اما لباس هاي كهنه بر تن دارد. مادرم به من گفت: اين زن را مي شناسي؟ گفتم: خير! گفت: او عباده، مادر جعفر برمكي است. به او احترام كردم و گفتم: مادر! از عجيب ترين چيزي كه از روزگار ديده اي، برايم تعريف كن.

عباده گفت: «ای پسر! روز عيد قرباني بر من گذشت كه چهارصد كنيز آماده به خدمت داشتم و هنوز پسرم جعفر را قدرناشناس مي دانستم؛ ولي امروز آرزو دارم كه يك پوست گوسفندي داشته باشم كه زيرانداز من باشد!» پانصد درهم به او دادم؛ آن قدر خوشحال شد كه نزديك بود جان بدهد!»[16]

دليل اين تغيير و ذلت پس از عزت، چيزي جز گناه نبود؛ زيرا برامكه در دوران قدرت، راه گناه و نافرماني از خدا را پيشة خود ساختند؛ درباره آنها گفته اند: هنگامي كه در مجلسی از كفر و شرك سخن به ميان مي آمد، شاد مي شدند؛ اما وقتي آيه اي از قرآن خوانده مي شد، چهره در هم مي كشيدند.

إذا ذُكِرَ الشِّركُ فِي مَجلِسٍ             أنارَت وُجُوهُ بَني بَرمَكِ

وَإذا تُلِیَت عِندَهُم سُورٌَ                 أَتَوَا بِالأَحادِيثِ مِن مَزدَكِ[17]

«وقتي در مجلسي از شرك گفته مي شد، چهرة آل برمك روشن مي شد؛ ولي هنگامي كه سوره اي از قرآن پيش آنها خوانده مي شد، باب سخن را عوض مي كردند و قصه هاي مزدك را پيش مي كشيدند.»

به طور كلي، بايد گفت بیشتر مشكلات، گرفتاري ها، درد و رنج ها و یا فقر و پريشاني هایی كه به سراغ انسان مي آيد، نتيجه گناه و غفلت اوست؛ چنان که امام صادق-علیه السلام- فرمود:

«أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ‏ مِنْ‏ عِرْقٍ‏ يَضْرِبُ وَلَا نَكْبَةٍ ولَا صُدَاعٍ وَلَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ فِي كِتَابِهِ: وَما أَصابَكُمْ‏مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‏ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ؛[18] رگي زده نمي شود، پايي به سنگي برخورد نمي كند، سردردي حاصل نمي شود و بيماري ای پيش نمي آيد، مگر بر اثر گناه. و اين، همان كلام خداست كه در كتابش فرمود: هر مصيبتي به شما برسد، به جهت اعمالي است كه انجام داده ايد و بسياري را عفو مي كند.[19]»

امير مؤمنان-علیه السلام- نيز فرمود: «از گناه پرهيز كنيد؛ زيرا هيچ بلا و كمبود رزقي نيست، مگر به دلیل گناه؛ حتي خراشي كه بر بدن وارد مي شود و پايي كه به مانعي برخورد مي كند و مصيبتي كه پيش مي آيد.»[20]

نقش گناه در محرومیت از باران

نیامدن باران، عوامل متعددی دارد که یکی از عوامل، گناه است. ازاین رو، در روايات آمده كه در اثر گناه، مردم از نعمت نزول باران محروم مي شوند.

ابوحمزه مي گويد: شنيدم كه امام باقر-علیه السلام- مي فرمود: «مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَ‏ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِي صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَهُ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ وَإِلَى الْفَيَافِي وَالْبِحَارِ وَالْجِبَال؛[21] خداوند هيچ سالي باران را كمتر از سال ديگر نازل نمي كند؛ اما هر كجا بخواهد قرار مي دهد. هرگاه قومي گناه كنند، آنچه از باران براي آنان در آن سال مقدر كرده بود، به سوي غير آنان به صحراها، درياها و كوه ها مي فرستد.»

تأثیر گناه در تيرگي دل

يكي ديگر از آثار گناه، اين است كه انسان را دچار قساوت قلب و سنگدلي مي كند و همين امر سبب مي شود که سرنوشت و مسير زندگي آدمی تغيير كند. امام صادق-علیه السلام- فرمود: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ‏ لَيُوَاقِعُ‏ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصِيرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ؛[22] هيچ چيز به اندازة خطا و گناه، قلب انسان را فاسد نمي كند. گناه بر قلب وارد مي شود و با اوست تا اینکه بر او غلبه كند. پس آن را واژگون مي سازد.»

داستان شاگرد فضيل

فضيل بن عياض كه عارفي نامدار و از رجال طريقت است، شاگردي داشت كه از برترين شاگردان او بود. هنگامي كه شاگرد دچار بيماري شد و به بستر احتضار افتاد، فضيل به بالينش آمد و مشغول خواندن سورة  مباركه «يس» شد؛ اما شاگرد به فضيل گفت: استاد! اين سوره را نخوان!

فضيل ساكت شد و گفت بگو: «لا إله إلا الله.»

گفت: «نمي گويم؛ زیرا از توحيد بيزارم!» و در آن حال، از دنيا رفت. فضيل از مشاهده اين حالت، بسيار پريشان و ناراحت شد. از كنار بستر شاگردش برخاست و به خانه خود رفت و از خانه بيرون نيامد تا اینکه در خواب ديد شاگردش را به سوي آتش دوزخ و عذاب مي برند! فضيل به او گفت: تو برترين شاگرد من بودي. چه شد كه معرفت را از دست دادي و به چنين سرنوشتي گرفتار شدي؟

شاگرد پاسخ گفت: آلوده به سه گناه بودم:

1. سخن چيني؛

2. حسدبردن به مردم؛

3. دچار مرضي بودم و طبيب به من گفته بود که بايد سالي يك قدح شراب بنوشم تا بيماري من رفع شود.

اين سه گناه، سرنوشت مرا عوض كرد و این گونه، دچار سوء عاقبت شدم.[23]

تاريخ، افراد بي شماري را معرفي كرده است كه بر اثر گناه و نافرماني پروردگار، مسير زندگي آنها عوض شد و در دنيا و آخرت به خواری و عذاب گرفتار شدند؛ مانند «بلعم باعورا» و «برصيصاي عابد».

در این عصر، وضع به گونه ای است که زمینه گناه بیش از هر زمان دیگر فراهم است حتی در برخی جاها گناهانی که بشر در دوران گذشته کمتر با آنها سروکار داشته، خودنمایی می کند . بنابراین، اگر بلاهای عجیب نازل شود، نباید تعجب کرد؛ چنان که امام رضا -علیه السلام- فرمود: «كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ؛[24] هرقدر بندگان گناهان جدیدی که پیش از آن انجام نمی دادند، مرتکب شوند، خداوند نیز بلاهای جدیدی برای آنها به وجود می آورد که پيش از این با آن آشنا نبودند.»

با سنگ هر گناه پرم را شكسته ام
                                                   آه اي خدا خودم كمرم را شكسته ام
 

نه راه پيش مانده برايم نه راه پس
                                                   پل هاي امن پشت سرم را شكسته ام
 

من دانه دانه اشك خودم را فروختم
                                                   نرخ طلايي گهرم را شكسته ام
 

ديگر مرا نشان خودم هم نمي دهند
                                                   آيينه هاي دوروبَرم را شكسته ام
 

صدبار توبه کردم و غرق خجالتم
                                                   چون عهدهای معتبرم را شکسته ام
 

دنيا شكست خورده تر از من نديده است
                                                   حالا به سنگ خورده سرم را شكسته ام
 

آرام كن مرا و در آغوش خود بگير
                                                   حالا كه بغض شعله ورم را شكسته ام
 

راهم بده به باغ هاي شجره هاي طيبه
                                                   من توبه كرده ام تبرم را شكسته ام
 

حالا ببين كه به غير از گدا شدن
                                                   در پيشگاه تو هنرم را شكسته ام
 

 

منبع: ره توشه رمضان 94

پی نوشت :

----------------------------------------------------

* دانش آموخته حوزه علميه و از مبلّغان نخبه دفتر تبليغات اسلامي.

[1]. انفال، آیه 53.

[2]. رعد، آيه 11.

[3]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 274.

[4]. عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 163.

[5]. سبأ، آیه 15 ـ 17.

[6]. « عِرَم»، در اصل از « عَرامة» (بر وزن عَلامه)، به معناى خشونت و كج خلقى و سختگيرى است. توصيف سيلاب به آن، به شدت خشونت و ويرانگرى آن اشاره دارد.

[7]. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیرنمونه، ج 18، ص 59.

[8]. انعام ، آیه 6.

[9]. عنکبوت، آیه 40.

[10]. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 9، ص 146.

[11]. مجلسی ، بحار الأنوار، ج 11 ، ص 359.

[12]. همان ، ص 361.

[13]. احقاف ، آیه 24 .

[14]. احقاف، آیه 24.

[15]. حاج شيخ عباس قمي، تتمة  المنتهي، ص 243.

[16]. علی بن حسین  مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 382.

[17]. مطهر بن طاهر مقدسی ، البدء والتاریخ ، ج 6، ص 106.

[18]. کلینی، الکافی ، ج 2 ، ص 269؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج 73 ، ص 315.

[19]. شوری ، آیه 30.

[20]. کلینی، الکافی ، ج 4 ، ص 181.

[21]. کلینی، الکافی ، ج 2، ص 272؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج 73، ص  239.

[22]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 301.

[23]. حسین انصاریان ، تفسیر حکیم ، ج 8 ، ص 87.

[24]. شیخ صدوق، علل الشرایع،  ج 2، ص 522.

دیدگاه‌ها

محمد نسیم خدادادی 21:04 - 1394/04/10

خوب پس چرا خداوند آمریکا و اسراییل را مجازات نمی کند با اینهمه گناه و معصیت یا اینکه گناه آنها در دین ماست و در دین خود آنها جزء از کراماتشان است ؟

ناشناس 19:09 - 1395/09/07

مطالب بسیار کامل وشیوا بود از حسن اهتمام شما متشکرم

میرای 19:10 - 1395/09/07

مطالب بسیار کامل وشیوا بود از حسن اهتمام شما متشکرم

حامی 14:42 - 1400/03/30

خیلی مطلب دلنشین و عالی بود، لذت و پند گرفتم از مطالعش

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.