حجت الاسلام والمسلمين محمد رحمتى شهرضا*

مجلس هشتم- پاسدارى از حرمت سالخوردگان

تاریخ انتشار:
رعايت حرمت سالخوردگان، از آن رو مهم است كه بر اساس اصلِ تكريم انسان و توجه به كرامت آدمى، رعايت جايگاه و احترام سالمندان، بر همگان واجب است.
سالخوردگان

اشاره

هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ثمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَّ يخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثمَّ لِتَبْلُغُوا أشدَّكمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شيُوخاً وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أجَلاً مُّسمًّى وَ لَعَلَّكمْ تَعْقِلُونَ؛[1] او، كسى است كه شما را از خاك آفريد، بعد از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را به صورت طفلى [از شكم مادر] بيرون مى فرستد. بعد به مرحله كمال و قوّت خود مى رسيد و پس از آن، پير مى شويد و [در اين ميان،] گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله، مى ميرند و در نهايت، به سرآمد عمر خود مى رسيد، شايد اندیشه كنيد.

پس از سپرى شدن دوران جوانى و ميان سالى، مرحله سالخوردگى شروع مى شود. اگرچه از قواى جسمى در اين سال ها كاسته شده، اما كوله بارى از تجربه، رهاورد اين دوره است. اگر آنچه سالخوردگان در خشت خام مى بينند، با قدرت جوانان آميخته شود، نتایج شگرفی در زندگی به دست خواهد آمد.

برخی سالخوردگى را صرفاً دوران انحطاط و سستی می دانند بايد این نوع نگاه اصلاح شود و نگرش منفى و تأسف بار به این واقعیت زندگی نداشت. اين ديدگاه كه پيرى و سالمندى را تنها از ديد ضعف قوا و مریضی بدن يا ضعف ديد و گوش و ديگر حواس مورد توجه قرار دهد، اشتباهى بس بزرگ است؛ بلكه بايد نسبت به جايگاه سالخوردگان توجه ويژه داشت و حرمت و احترام آنان را رعايت نمود.

ارزش و جايگاه حرمت سالمندان

پيش از آنكه به بررسی موضوع گرامیداشت سالخوردگان بپردازیم، خوب است نگاهى به ارزش و جايگاه سالمندان داشته باشیم. رعايت حرمت سالخوردگان، از آن رو مهم است كه بر اساس اصلِ تكريم انسان و توجه به كرامت آدمى، رعايت جايگاه و احترام سالمندان، بر همگان واجب است؛ ضمن اینکه عمرى را در راه اسلام و مكتب و تربيت اولاد صالح و زحمت در مسیر به دست آوردن حلال سپرى كرده، گنجينه اى ارزشمند از تجربه و آگاهى با خود دارند. سالخوردگان در دوران زندگى، سردى و گرمى های بسياری چشيده و براى جامعه مايه خير و بركت اند؛ چنان که پيامبر خدا-صلی الله علیه و آله- فرمود: الْبَرَكَةُ مَعَ أكَابِرِكُم ؛[2] بركت، با بزرگسالان شماست.

در روايتى ديگر، پيامبر اسلام وجود سالمندان را در ميان خانواده و جمع، همانند پيامبر در ميان امت به شمار آورده اند: الشَّيْخُ فِي أهْلِهِ كَالنَّبِيِّ فِي أمَّتِه. [3] در توضیح این سخن حکیمانه باید گفت که مجموعه افراد يك فاميل، نسبت به بزرگان خاندان خویش حرمت مى گذارند و در كارها با آنان مشورت مى كنند و در اختلاف ها، به رأى و داورى آنان ارج مى نهند. گاهى يك سخن آنها، آتش فتنه اى را خاموش مى سازد يا تفرقه و كدورتى را به همدلى و آشتى مبدل مى سازد.

نقش سالمندان در رفع اختلاف ها

سالخوردگان، اغلب تا زنده هستند، نعمت و برکت وجودشان ناشناخته است. وقتى به جايگاه حساس و مهم و نقش كارگشاى آنان پى مى بریم كه ایشان را از دست بدهیم. چه بسيار اختلاف ها و قهرها و نزاع هاى خانوادگى كه پس ازدرگذشت بزرگ خاندان چهره نشان مى دهد و چه بسيار رابطه ها و رفت وآمدها كه قطع مى شود يا به سردى مى گرايد و علت آن، فقط از دنيا رفتن محورى است كه مايه دلگرمى، اميد، اُنس و معاشرت فاميل بوده است.

بنابراین، بايد جايگاه هدایت بخشی سالمندان به شایستگی محفوظ بماند و مورد حراست و تقويت قرار گيرد. امير مؤمنان، على-علیه السلام- مى فرمايد: يُكْرَمُ العالِم لِعِلْمِهِ وَ الْكَبير لِسِنِّه؛[4] دانشمند را به جهت علمش، و بزرگسال را برای سن و بزرگی اش، بايد حرمت نهاد.

نقش سالمندان در توليد فكر

سالمند قادر است براى جامعه فكر و انديشه توليد كند كه حاصل آن، پُرباركردن زندگى و حتى افزايش توليد مادى است. سردى وگرمى هايى كه او در طول زندگى چشيده، مى تواند وسيله اى براى همواركردن راه زندگى و چراغى فرا راه سعادت جامعه باشد. دستور اسلام براى احترام به بزرگان، يك سنّت است؛ چنان که گذر دوران عمر از جوانى به پيرى، از جمله سنّت هاى الهی است. در قرآن کریم مى خوانيم: اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً. [5]

انسان در روزگار جوانى، قوّت و نيرو دارد و بعد، از اين مرحله گذر مى كند و به پيرى مى رسد. اين، قانون زندگى است و سنّتِ خداوند بر آن است كه پيرى همراه با شكستگى باشد. كسى كه از دوران جوانى عبور كرده و به سالمندى رسيده، بايد بتواند با همان دوران جوانى به صورت آبرومندانه زندگى كند و احترامِ او حفظ شود. ممكن است، امروزه در بعضى موارد، چنين نباشد؛ چنان که افرادى از طرف فرزندان خود مورد بى مهرى قرار مى گيرند كه متأسفانه نمونه اش را مى توان در خانه هاى سالمندان به نظاره نشست.

دستور به پاسدارى از حرمت سالخوردگان

اسلام به جامعه سالمندان با نظر احترام و تكريم مى نگرد و با همه توجهى كه به جوانان دارد، با سالمندان به شيوه اى رفتار مى كند كه افراد جامعه، وجود آنان را بى ارزش و بى مقدار نپندارند. حمايت از سالمندان، از امورى است كه مورد توصيه اسلام بوده، بسیار باارزش به شمار مى آيد. در اسلام، سالخوردگى نشانه و نماد تجربه و دانايى است و سالخوردگان، از مقام اجتماعى شگفتى برخوردارند؛ به ويژه از آن جهت كه آنها گنجينه اى از دانش ها، تجربه ها، خاطره ها و انديشه ها می باشند. ازاين رو، بايد مورد دلجويى، محبت و احترام قرار گيرند و شخصيتشان گرامى داشته شود. احترام به كهن سالان و بزرگان، در احاديث و جوامع روايى ما، مورد تأکید فراوان است.

ارزش و جايگاه سالمندان و احترام به آنان، تا جايى است كه رسول اكرم-صلی الله علیه و آله- در اين باره فرموده است: مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِى الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ؛[6] يكى از شیوه های تكريم و تعظيم خداوند، احترام و بزرگداشت سالخوردگان مسلمان است. همچنين در روايتى ديگر مى خوانيم كه حضرت فرمود: مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ الْمُؤْمِنِ ذِى الشَّيْبَةِ وَ مَنْ أكْرَمَ مُؤْمِناً فَبِكَرَامَةِ اللَّهِ بَدَأ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ ذِى شَيْبَةٍ أرْسَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَنْ يَسْتَخِفُّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ؛[7] از احترام خداى بلندمرتبه، حرمت نهادن به [پيرمرد] سپيدموى مؤمن است. هركه مؤمنى را گرامى دارد، به گرامى داشتن خداوند شروع كرده و هركه مؤمن سپيدمویى را سبك شمارد، خداوند كسى را بر او بگمارد كه پيش از مرگش، او را سبك شمارد.

نیز پيامبر گرامى اسلام -صلی الله علیه و آله- فرموده: إنَّ مِن إجلالي تَوقِيرَ الشَّيخِ مِن اُمَّتي؛[8] احترام به سالخورده امت من، حرمت نهادن به من است.

امام صادق-علیه السلام- مى فرمايد: عَظِّمُوا كِبَارَكُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ...؛[9] سالمندان خود را بزرگ داريد و با ارحام خود صله كنيد... . در کلامی دیگر فرمودند: وَقِّروا كِبارَكُم وَِ ارحَموا صِغارَكُم؛[10] به بزرگسالان خود احترام كنيد و نسبت به كودكان خويش عطوفت داشته باشید.

در دين مبين اسلام، نشانه مسلمان و شيعه واقعى، احترام به سالخوردگان جامعه است. از اين رو كه امام صادق-علیه السلام- فرموده: لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا وَ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا؛ از ما نيست كسى كه بزرگسال ما را احترام نكند و به خُردسالِ ما ترحم ننمايد. نيز فرموده اند: ثَلاثَةٌ لَا يَجْهَلُ حَقَّهُمْ إِلَّا مُنَافِقٌ مَعْرُوفٌ بِالنِّفَاقِ ذُو الشَّيْبَةِ فِى الْإِسْلَامِ وَ حَامِلُ الْقُرْآنِ وَ الْإِمَامُ الْعَادِلُ؛[11] سه كس هستند كه حق آنها را کسی ناديده نمی گيرد، جز منافقى كه به نفاق معروف است: آن كه مويش را در اسلام سپيد كرده، آن كه قرآن را دربردارد و پيشواى عادل.

سيره بزرگان دين در پاسداري از حرمت سالمندان

در سيره بزرگان دين نيز نسبت به رعايت و پاسدارى از حرمت سالخوردگان، توجه ويژه اى شده است؛ پيرمردى حضور رسول اكرم -صلی الله علیه و آله- شرفياب شد. كسانى كه در محضر حضرت نشسته بودند، احترامش را رعایت ننمودند و در جا دادن به او كندى نشان دادند. پيغمبر اكرم -صلی الله علیه و آله- از اين رفتارِ برخلاف ادب ناراحت شد و فرمود: لَيسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ لَمْ يوَقِّرْ كبِيرَنَا؛[12] كسى كه به خُردسالان ما ترحم نكند و پيران ما را مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما بستگى و پيوستگى ندارد.

احترام به والدين

سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند و اگر پدر و مادر باشند، حرمت نگه داشتن آنان، بسی لازم تر است. قرآن كريم از تندى و پرخاش نسبت به پدر و مادر پير نهى مى كند و به سخن نيك و لحن شايسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رأفت در برابر آنان و خيرخواهى و دعا در حق ایشان دعوت مى نمايد:

وَ قَضى رَبُّك ألا تَعْبُدُوا إِلا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أحَدُهُمَا أوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أفٍّ وَ لا تَنهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كرِيماً * وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّب ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانى صغِيراً؛[13] و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنان روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو و بال هاى تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همان گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!

ادب و احترام نسبت به پدر و مادر بزرگسال، آن است كه: آنان را به اسم صدا نكنى، به احترامشان برخيزى، از آنان جلوتر راه نروى، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگويى، نيازهايشان را برآورى، خدمتگزارى به آنان را وظيفه اى بزرگ بدانى و از آنان در كهولت و پيرى مراقبت كنى.

امام باقر-علیه السلام- فرمود: پدرم به مردى نگريست كه همراه پسرش راه مى رفت و پسر به بازوى پدرش تكيه داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان [به دلیل بى حرمتى نسبت به پدرش] صحبت نكرد. [14]

به همان اندازه كه آزردن آنان و عاق والدین شدن، حرام و نكوهيده است و از آن نهى شده، به دست آوردن دل ایشان و جلب رضايت و نيكى به آنان نیز سفارش شده و اين خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندان به شمار آمده است. ابراهيم بن شعيب گويد: به امام صادق-علیه السلام- عرض كردم: پدرم بسيار پير و سالخورده و ناتوان شده است. هرگاه حاجتى داشته باشد، او را بر مى داريم و بر دوش مى كشيم. حضرت فرمود: إِنِ اسْتَطَعْتَ أنْ تَلِيَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ- وَ لَقِّمْهُ بِيَدِكَ فَإِنَّهُ جنَّةٌ لَكَ غَداً؛[15] اگر بتوانى عهده دار كارهاى او شوى، چنين كن؛ حتى با دستانت لقمه در دهان او بگذار كه اين کار در فرداى قيامت، براى تو بهشت [يا سپر از آتش] خواهد بود.

تجربه آموزي از سالمندان

سالمندى، مرحله اى زيبا از مراحل عمر آدمی است كه در واقع، محصول زندگى را مى توان در اين زمان برداشت نمود و آن را به نسل جوان منتقل كرد. بنابراين، هر خانواده یا جامعه ای براى پيشرفت و حلّ مشكلات خويش، به تجربه و توانايى هاى سالمندان كه مايه بركت هستند، به شدت نيازمند است. در مقابل، سالمندان نيز با توجه به موقعيت ويژه خويش، خواه ناخواه خواسته هايى از اطرافيان و نسل جديد دارند كه احترام به شخصيت و پاسدارى از حرمت آنان، از مهم ترين خواسته هاست. سالمندان معمولاً خواستار احترام اند و مى خواهند مورد توجه و عنايت و محبت ديگران باشند؛ چنان که پيامبر خدا-صلی الله علیه و آله- مى فرمايد: الشَّيْخُ شَابٌّ عَلَى حُبِّ أنِيسٍ وَ طُولِ حَيَاةٍ وَ كَثْرَةِ مَالٍ؛[16] پير، در برابر محبت همدم و عمر دراز و مال بسيار، جوان است.

سالخوردگان مى خواهند اگر دستور دادند، به آن توجه شود و ديگران، امر و نهى آنها را پذيرا باشند. احترام اطرافيان به آنان، موجب رضايت خاطر و شادابى آنان است؛ به خصوص از آن بابت كه در سايه آن، احساس امنيت مى كنند و ميدانى براى تلاش و فعاليت خویش مى يابند. در واقع، اين گونه نيست كه پيران و سالمندان فقط احتياج به احترام دارند، بلكه انسان سالخورده عضوى از اجتماع است كه بايد از تجارب ارزشمند او استفاده كرد. اگر با سالمند با احترام برخورد شود، ريشه بسيارى از عصبانيت ها در آنها مى خشكد و عواطفشان بيشتر و محبتشان به اطرافيان افزون تر خواهد شد و تحمل و مداراى زيادترى در خصوص رفتار ديگران از خود نشان مى دهند.

آثار و بركات احترام به سالخوردگان

احترام به سالخوردگانى كه عمرى را در عبادت و خدمت گذرانيده و مايه بركتِ خانواده و جامعه اند، بسيار با فضيلت و داراى پاداش مى باشد. چه خوب است که از هر فرصتى براى ديدار بزرگان فاميل و افرادى كه در خانه سالمندان مى باشند، استفاده نماییم. رسول اكرم -صلی الله علیه و آله- فرموده است: مَنْ وَقَّرَ ذا شَيْبَةٍ فِى الْإِسلام آمَنَهُ اللَّه مِن فَزَعِ يَوْمَ الْقِيمَةِ؛[17] كسى كه پيرمسلمانى را بزرگ دارد، خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن خواهد داشت.

فرهنگ غرب، وجود سالمندان را در خانواده ها، شخصی زیادی و مزاحم مى پندارند و مى كوشند براى آنكه آزادى هاى فردى شان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به گونه ای آنان را از محيط خانه و روابط خانوادگى دور كنند و به خانه سالمندان بفرستند؛ اما آیین اسلام به پیران ارج مى نهد و برایشان حرمت بسیاری قایل است و نیز به رعايت حقوق و احترام آنان سفارش كرده، به بهره گيرى از تجارب و افكار پخته ایشان تشويق مى كند؛ چراكه پاسدارى از حرمت سالخوردگان، علاوه بر پاداش معنوى، آثار و بركات ديگرى نيز براى انسان و اجتماع به دنبال دارد؛ از جمله اين بركات، پيچيدن عطر مهر و محبت و صميميت و ادب و احترام در فضاى جامعه است؛ چنان که امام صادق-علیه السلام- فرموده است: إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ؛[18] اگر مى خواهى در جامعه مورد تكريم و احترام باشى، با مردم به مدارا و نرمى برخورد كن و اگر مي خواهى با تحقير و اهانت مردم مواجه شوى، روش تندى و خشونت در پيش گير.

وظايف جوانان در برابر سالخوردگان

اگر جوانان قدر پيران را نشناسند و به جايگاه آنان حرمت ننهند، هم رشته هاى عاطفى و پيوندهاى انسانى از هم گسسته مى شود، هم از رأفت و تجربه سالخوردگان محروم مى شوند و هم نشانه بى توجهى آنها به ارزش های انسانی و اسلامی است. حضرت على -علیه السلام- در يكى از سخنان خويش، ضمن انتقاد از اوضاعِ زمانه و ناهنجارى هاى رفتارى مردم، از جمله بر اين دو مسئله تأكيد کرده و فرموده:

أنَّكُمْ فِي زَمَانٍ... لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُم؛[19] شما در زمانه اى به سر مى بريد كه كوچك به بزرگ تعظيم و تكريم نمى كند و ثروتمند، به فقير رسيدگى نمى نماید.

گویند جوانی مسیحی به نام زكريا بن ابراهيم ، مسلمان شد. سپس به سفر حج رفت و در اين سفر، امام صادق-علیه السلام- را ديدار كرد. از جمله سؤال هایش از امام اين بود كه: پدر و مادر و بستگانم هنوز نصرانى اند. چه كنم؟ مادرم نيز نابيناست. آيا با آنان باشم و با آنان غذا بخورم؟ امام صادق-علیه السلام- پرسيد: آيا گوشت خوك مى خورند؟ گفت: نه، اصلاً دست به آن نمى زنند. امام فرمود: با آنان باش و به مادرت رسيدگى كن و اگر از دنيا رفت، خودت كارهاى مربوط به كفن و دفن او را انجام بده و به ديگران واگذار مكن.

زكريا پس از بازگشت از سفر حج، به توصيه امام صادق -علیه السلام- به مادرش بسيار نيكى و ملاطفت مى كرد، به او غذا مى خوراند، لباس و سرووضع او را تميز مى كرد و در خدمت وى كوشا بود. مادرش از اين تغيير رفتار، شگفت زده شد و پرسيد: پسرم! پیش تر كه نصرانى بودى، با من چنين رفتارى نداشتى! چه شده كه پس از هجرت و مسلمان شدن این گونه شده اى؟ گفت: يكى از فرزندان پيامبر اين دستور را به من داده است. مادر پرسيد: آيا او پيامبر نيست؟ پسر گفت: خير، او پسر پيامبر است. مادر اصرار داشت كه نه، او حتماً پيامبر است؛ چون اين گونه تعليمات، از تعاليم پيامبران است. پسرش جواب داد: خير، پس از پيامبر اسلام، پيامبرى نخواهد آمد. او، يكى از فرزندان آخرين پيامبر الهى است. مادرش گفت: پسرم! بهترين دين را برگزيده اى. به من هم ارائه بده و آن دين را بر من عرضه كن.

فرزند، تعاليم اسلام را بر مادر مسيحى خويش عرضه كرد. او هم به اسلام گرويد و مسلمان از دنيا رفت.[20]

اين داستان، شاهدى بر تأثير عمل به دستورهاى دين در مورد شیوه معاشرت با والدين و برخورد با سالمندان است كه يك مسيحى را به اسلام جذب مى كند و نور هدايت را در دل او مى تاباند.

بر اين اساس، بایسته است که در پرتو ادب نسبت به بزرگان و گراميداشت سالمندان و مراقبت از ایشان، جامعه اى خوب و خانواده اى با صفا و روابطى مستحكم و عاطفى داشته باشيم.

انتقال فرهنگ پاسداشت والدين به نسل هاي ديگر

يكى از آثار و بركاتِ مهم پاسدارى از حرمت سالخوردگان، انتقال اين فرهنگ به نسل بعدی است كه در نهایت، نتيجه و ثمره اش در كهن سالى، به خودِ ما بر خواهد گشت. كودكان، آنچه را در رفتار بزرگ ترها ببينند، از آن الگو مى گيرند. احترام به بزرگ ترها و رعايت ادب و تكريم نسبت به سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى يابد، فرزندان ما نيز اين فرهنگ را مى آموزند و با همين آداب و سنن رشد مى کنند. كسى كه انتظار ادب و معرفت و حق شناسى از فرزندانش دارد، بايد همين حالت را نسبت به پدر و مادر و بزرگ ترها نشان دهد تا كوچك ترها هم از او بياموزند.

امام على-علیه السلام- مى فرمايد: وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ يُوَقِّرْكُمْ صِغَارُكُم ؛[21] به بزرگانتان احترام كنيد، تا كوچك ترها نیز به شما احترام كنند.

امام صادق-علیه السلام- نيز فرموده است: بَرُّوا آبَاءَكُمْ يَبَرَّكُمْ أَبْنَاؤُكُم ؛[22] به پدرانتان نيكى كنيد، تا فرزندانتان هم به شما نيكى كنند.

تأمين نياز و رفع مشكلات سالخوردگان

يكى از گونه هاى احترام به سالخوردگان، آزار نرساندن به آنهاست؛ چنان که امام صادق-علیه السلام- فرمودند: عَظِّمُوا كِبَارَكُمْ وَ صِلُوا أرْحَامَكُمْ وَ لَيْسَ تَصِلُونَهُمْ بِشَيْ ءٍ أفْضَلَ مِنْ كَفِّ الْأذَى عَنْهُم؛[23] سالمندان خود را بزرگ داريد و با ارحام خود صله كنيد و صله رحمى، بهتر از آزار نرساندن به آنها نيست.

در پاسدارى از حرمت سالخوردگان، بايدها و نبايدهايى وجود دارد كه در روايات و سيره پيامبر گرامى اسلام -صلی الله علیه و آله- و اهل بيت عصمت و طهارت-علیه السلام- به آن عنايت ويژه شده است. اسلام، هم سالمندان جامعه را خارج از دايره كار و تلاش نمى داند و برعكس او و شخصيتِ همراه با تجربه اش را محترم مى داند و هم توجه به رعايت حالِ او و استيفاى حقش را ضرورى مى داند. حقّ پدر و مادرِ سالخورده و ديگر سالمندان اجتماع، احترام صِرف نيست و اين حرمت، شامل توجه به رفع مشكلات و نيازهاى آنان نيز خواهد بود. در واقع، احترام و تكريم، بايد همراه امداد و تعاون باشد.

امير مؤمنان-علیه السلام- همراه عده اى از مسيرى عبور مى كردند. پيرمردى ـ ظاهراً نصراني ـ را ديدند كه ابراز نيازمندى مى كرد. حضرت فرمود: چرا اين كار را انجام مى دهد؟ پاسخ دادند: در جوانى كار مى كرده؛ اما اکنون كه از كار افتاده، نيازمند كمك ديگران است. حضرت فرمود: واى به حال حكومتى كه افراد تحت حاكميت آن، تا زمانى كه توانايى انجام كار دارند، كار كنند اما در روزگار ناتوانى مجبور باشند در برابر ديگران اظهار نياز نمایند! آن گاه دستور دادند از بيت المال سهمى براى او قرار دهند. اطرافيان گفتند كه مسيحى است و از پيروان دينى شما نيست. حضرت فرمود: در جامعه اسلامى، همه افراد تحت حاكميت، حتى اگر مسلمان نباشند، بايد مورد حمايت قرار گيرند. [24]

پيامبر اكرم -صلی الله علیه و آله- مى فرمايد: إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا ضَعُفَ مِنَ الْكبَرِ يأمُرُ اللَّهُ الْمَلَك أنْ يكتُبَ لَهُ فِى حَالِهِ تِلْك مَا كانَ يعْمَلُ وَ هُوَ شَابٌّ نَشِيطٌ مُجْتَمِعٌ وَ مِثْلُ ذَلِك إِذَا مَرِضَ وَكلَ اللَّهُ مَلَكاً يكتُبُ لَهُ فِى سُقْمِهِ مَا كانَ يعْمَلُ مِنَ الْخَيرِ فِى صِحَّتِه؛[25] مسلمان هنگامي كه ضعف پيري بر او غلبه كند خداوند به فرشته اي (مَلَكي) دستور مي دهد كه در اين حال اعمال نيكي را كه او در جواني و شادابي و سلامت انجام مي داد، برايش بنويسند.

نكته پايانى: بايد بدانيم ملاك در برخورد، حق است و نه سن وسال؛ چنان که حضرت ابراهيم-علیه السلام- به عموى خود كه سن بيشتری داشت، آشكارا حق را بيان كرد و به او هشدار داد. بنابراین، ادب و احترام به گذشتگان، نبايد منجر به پيروى از افكار جاهلانه آنان و وفادارى نابجا به آنها شود. اطاعت و احترام نياكان، تا حدّى است كه انسان به شرك کشیده نشود و از مسير حق منحرف نگردد.[26]

 

منبع : ره توشه راهیان نور رمضان 1394

----------------------------------------------------

پی نوشت:

* پژوهشگر و دانش آموخته حوزه علمیه.

[1]. غافر، آیه 67.

[2]. مجلسى، بحار الأنوار، ج 75، ص 137.

[3]. حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 12، ص 181.

[4]. تمیمی آمدی، غرر الحكم ودرر الكلم، ج 1، ح 11007.

[5]. روم، آیه 54: خداست كه شما را از ناتوانى آفريد. سپس، بعد از ناتوانى ، نيرومندى داد. آن گاه بعد از نيرومندى، سستى و پيرى قرار داد. هرچه بخواهد، مى آفريند و او، دانا و تواناست .

[6]. كلينى، الكافى، ج 3، ص 241.

[7]. همان، ج 4، ص 479.

[8]. علی بن حسام الدین متقی هندی ، کنز العمّال، ج 1، ح 6013.

[9]. همان، ص 241.

[10]. همان، ص 152.

[11]. همان، ص 241.

[12]. ابن ابی فراس، مجموعة ورّام، ج 1، ص 34.

[13]. اسراء، آیه 23 ـ 24.

[14]. مجلسى، بحار الأنوار، ج 71، ص 64.

[15]. همان، ص 56.

[16]. همان، ج 74، ص 176.

[17]. حرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 8، ص 484.

[18]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 56.

[19]. تمیمی آمدی، غرر الحكم ودرر الكلم، ج 1، ح 3857.

[20]. مجلسى، بحار الأنوار، ج 71، ص 65.

[21]. تمیمی آمدی، غرر الحكم ودرر الكلم، ج 1، ح 10069.

[22]. مجلسى، بحار الأنوار، ج 71، ص 65.

[23]. كلينى، الكافى، ج 3، ص 241.

[24]. ابن ابی فراس، مجموعة ورّام، ج 1، ص 192.

[25]. حرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 11، ص 121.

[26]. برگرفته از: محسن قرائتي، تفسير نور، ذيل آيات 28 ـ 32 سوره اسراء.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.