حكايت و شعري از اعتکاف

تاریخ انتشار:
كسي كه براي مريم عليهاالسلام در حال اعتكاف آذوقه مي ‏فرستد، مؤمنِ به درگاه خويش را هم فراموش نمي ‏كند.

حكايتي از بركت‏هاي اعتكاف

در احوالات مقدس اردبيلي چنين آمده است: «در سال ‏هاي گراني، مقدس اردبيلي هرچه خوراك در منزل داشت، بين فقرا تقسيم كرد و براي خود نيز سهمي مانند فقرا برداشت. همسرش با حالت اعتراض به او گفت: «چرا در چنين وضعي فرزندان خود را محتاج مي ‏كني تا ناچار شوند از ديگران كمك بگيرند».
آن مرحوم چيزي نگفت و برخاست و براي اعتكاف به مسجد كوفه رفت و معتكف شد و به دعا و عبادت پرداخت. روز دوم اعتكاف، شخصي مقداري گندم اعلا و مقداري آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: «صاحب منزل، اينها را برايتان فرستاده و خودش در مسجد كوفه معتكف است».
پس از پايان اعتكاف، مقدس اردبيلي به خانه آمد، همسرش به او گفت: «آذوقه ‏اي كه به وسيله آن عرب فرستاده بوديد، بسيار عالي و درجه يك بود.» مقدس اردبيلي هنگامي كه اين سخنان را شنيد به حمد و سپاس و ثناي خدا پرداخت و با اين عمل خود به ديگران فهماند كسي كه براي مريم عليهاالسلام در حال اعتكاف آذوقه مي ‏فرستد، مؤمنِ به درگاه خويش را هم فراموش نمي ‏كند».[1]

خلوت[2]

در حلقه درويش نديديم صفايي
در صومعه از او نشنيديم ندايي

در مدرسه از دوست نخوانديم كتابي
در مأذنه از يار نديديم صدايي

در جمع كتب هيچ حجابي ندريديم
در درس صحف، راه نبرديم به جايي

در بتكده، عمري به بطالت گذرانديم
در جمع حريفان، نه دوايي و نه دايي

در جرگه عشاق رَوم، بلكه بيابم
از گلشن دلدار، نسيمي ردپايي

اين ما و مني جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان، نه مني هست و نه مايي

 

پی نوشتها:

------------------------

[1] فوائد الرضويه، ص 23.

[2] امام خميني قدس‏ سره

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.