سیمای علی بن جعفر(ع) یاور چهار امام(م 220ق) - 1

تاریخ انتشار:
در روزگاری که ائمه معصومین(علیهم السلام) در اختناق شدیدحکام جور به سر می بردند شیفتگان اهل بیت عصمت(ع) به وسیله افرادی آگاه و ازجان گذشته با پیشوای محبوب خود در ارتباط بودند و جواب مسائل و مشکلات خویش را بدین طریق از امام(ع) دریافت می کردند.
علی بن جعفر علیه السلام

پاسدار حریم امامت
در روزگاری که ائمه معصومین(علیهم السلام) در اختناق شدیدحکام جور به سر می بردند شیفتگان اهل بیت عصمت(ع) به وسیله افرادی آگاه و ازجان گذشته با پیشوای محبوب خود در ارتباط بودند و جواب مسائل و مشکلات خویش را بدین طریق از امام(ع) دریافت می کردند.
یکی از افرادی که با شیوه خاصی توانست ارتباط برادر بزرگوارش امام کاظم(ع)را با مردم حفظ کند و پاسخ سوالات شیعیان را از امام(ع) درافت دارد فرزند برومند امام صادق(ع) است.
گرچه در کتابهای رجالی و تاریخی از تاریخ تولد وی ذکری نشده، با دقت در بعضی از روایات (1) آشکار می شود که او از برادر والامقامش امام موسی بن جعفر(ع) بیش از یکی دو سال کوچکتر نبوده است و تولدش نزدیک سالهای 129 یا 130 هجری می باشد.
پدر ارجمندش امام جعفر صادق(ع) در سال 83 ه .ق متولد و در سال 148ه .ق در 65 سالگی به تحریک منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید گردید. (2)
آن حضرت پنج فرزند داشت که علی کوچکترین آنها بود و در همان اوائل زندگی، پدررا از دست داد و در کنار برادرش امام کاظم(ع) رشد نمود و به درجات عالی علمی و اخلاقی رسید. (3)
القاب
ابوالحسن علی بن جعفر به سبب انتسابش به خاندان وحی وامامت «حسینی »، «هاشمی » و «علوی » خوانده می شد. و به موجب رشد و نمو درمدینه وی را «مدنی » می خواندند.
اما مشهورترین القابش که جز بر او اطلاق نمی شود «عریضی » است. چون بیشتر عمرشریفش را در قریه «عریض » (در یک فرسخی مدینه) سپری نموده و فرزندان وی نیزبه عریضیون معروفند. (4)
عصر امام کاظم(ع)
در آن ایام، گروههای انحرافی زیادی چون اسماعیلیه، سمیطیه، فطحیه(5) به وجود آمدند و نیز جو اختناق شدیدی که حاکمان وقت به وجود آورده بودند تشخیص حق یعنی امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) رابر بسیاری دشوار ساخته بود. و پیروی از امام بدون گذشت و فداکاری ممکن نبود.
از این رو شمار انبوهی از مردم حتی بعضی از نزدیکان امام(ع) به دشمنان پیوستند. علی بن جعفر در گفتاری چنین اظهار می دارد:
عمره رجب را گزارده و در مکه بودیم.
محمد بن اسماعیل [نوه امام صادق(ع)] نزدش آمد و گفت: عموجان، می خواهم به بغداد بروم و دوست دارم با عمویم ابوالحسن [موسی بن جعفر] خداحافظی کنم.
می خواهم تو نیز همراهم باشی! من با او به سوی برادرم که در منزل «حوبه »بود رهسپار شدیم. اندکی از مغرب گذشته به آنجا رسیدم. من در زدم، برادرم جواب داد و در را باز کرد.
... حضرتش پیش آمد در حالی که پارچه رنگ کرده ایی به گردنش بسته بود. پایین آستانه در نشست.
من به جانب او خم شدم و سرش را بوسیدم و گفتم: برای کاری آمده ام که اگرتصدیق فرمایی از توفیق خداست [بر ما] و اگر غیر از آن باشد چنین معلوم شودکه ما خطای بسیار داریم.
فرمود: چه کار است؟
گفتم: این برادرزاده شماست که می خواهد با شما خداحافظی کند و به بغداد رود.
فرمود: بگو بیاید.
من او را که در کناری ایستاده بود، صدا زدم. نزدیک آمد و سر حضرت را بوسید وگفت: قربانت، مرا سفارشی کن.
فرمود: سفارشت می کنم که در باره خون من از خدا بترسی! او پاسخ داد: هر کس بدی شما را بخواهد خدا آن بدی را به خودش رساند.
آنگاه به بدخواه او نفرین کرده و باز سر حضرت را بوسید و گفت: عمویم، مراسفارش کن.
فرمود: تو را سفارش می کنم که در باره خون من از خدا بترسی! گفت: هر که بدشما را بخواهد، خدا به خودش رساند. باز سرش را بوسید و گفت: ای عمو! مراسفارش کن. فرمود:
فارشت می کنم که در باره خون من از خدا بترسی! باز او بربدخواهان حضرت نفرین کرد و به کناری رفت.
من نزدیک برادرم رفتم، وی به من فرمود: علی، اینجا باش! من ایستادم. حضرت به اندرون خانه رفت و مرا صدا زد، به نزدش رفتم. پس کیسه ای که صد دینار در آن بود به من داد و فرمود:
ه پسر برادرت بگو این پول را در سفر کمک خرجش سازد.
من آن را گرفتم و در گوشه عبایم گذاشتم. باز صد دینار دیگرم داد و فرمود:
این را هم به او بده. سپس کیسه دیگری داد و فرمود: این را هم به او بده.
گفتم: قربانت، اگر به آنچه فرمودی از او می ترسی چرا او را علیه خود کمک می کنی؟ ! فرمود: هرگاه من به او بپیوندم و او از من ببرد، خدا عمرش را قطع می کند. سپس کیسه دیگری که سه هزار درهم خالص در آن بود برگرفت و فرمود: این را هم به او بده.
من نزد محمد رفتم و صد دینار اول را به او دادم. بسیار خوشحال شد و عمویش رادعا کرد، سپس کیسه دوم و سوم را دادم. چنان خوشحالی کرد که گمان کردم منصرف شده و به بغداد نمی رود. در آخر سه هزار درهم را نیز به او دادم. ولی او راه خود را در پیش گرفت و نزد هارون رفت و با عنوان خلیفه به او سلام کرد و گفت:
من گمان نمی کردم که در روی زمین دو خلیفه باشد، تا آنکه دیدم مردم به عمویم موسی بن جعفر به عنوان خلافت سلام می کنند.
هارون صد هزار درهم برایش فرستاد ولی خدا او را به بیماری خنازیر و خناق مبتلا کرد و نتوانست به یک درهم از آن اموال دست برساند. (6) پس از آن بود که هارون با شنیدن سخن محمد و امثال او برای از بین بردن امام موسی بن جعفر(ع) نقشه کشید و حضرت را به وسیله سم شهید گردانید.
اما علی بن جعفر هرگز از برادر بزرگوارش امام کاظم(ع) جدا نشد و همیشه همراه و پشتیبان وی بود.
او می گوید: همگام با برادرم در حالی که اهل و عیالش را همراه داشت چهارمرتبه پیاده به عمره مشرف شدم. یک بار26 روز، بار دگر 25 روز، دگربار 24روز و بار آخر 21 روز طول کشید. (7)
بعد از شهادت امام کاظم(ع) نیز گروهکهای انحرافی چون «واقفه » و امثال آن مردم را به سوی گمراهی سوق دادند. اما علی بن جعفر پیرو هیچ یک از این گروهها نشد و امامت بحق فرزند برادرش امام رضا(ع)و بعد از او فرزندش امام جواد(ع) و سپس امام هادی را پذیرفت و از مدافعان آنها بود. دو روایت زیر بیانگر این عقیده صحیح و راسخ وی می باشند.
حسن بن فضال می گوید: از علی بن جعفر شنیدم که می گفت: «نزد برادرم موسی بن جعفر(ع) بودم در حالی که او به خدا سوگند بعد از پدرم حجت خدا روی زمین بود. ناگاه فرزندش علی [بن موسی(ع)] وارد شد. برادرم به من فرمود: ای علی! این صاحب [امام] تو است. او نسبت به من منزله من است نسبت به پدرم.
خداوند تو را بر دین او ثابت قدم بدارد.
من گریستم و با خود گفتم به خدا سوگند، پیام مرگ خود را می دهد.
باز فرمود: ای علی، ناچار حکم پروردگار در باره من جاری می شود. من نیز به راه رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(ع) می روم. آن حضرت سه روز قبل از اینکه هارون الرشید دوباره او را جلب نماید این سخنان را با من درمیان گذاشت ». (8)
زکریا بن یحیی می گوید: شنیدم که علی بن جعفر به حسن بن حسین فرزند علی بن الحسین(ع) می گفت: خداوند ابی الحسن، علی بن موسی الرضا(ع) را یاری نمود زمانی که برادرها و عموهایش بر او ستم روا داشتند ... (9)
تسلیم ولایت برجسته ترین فضیلت علی بن جعفر این است که نه تنها امر امامت و ولایت را خوب شناخت و آن را از دیگر ارزشها ظاهری دنیا بسی والاتر دانست خود را تسلیم ولایت امامان معصوم(ع) ساخت از این رو با افتخار، امامت برادرش امام کاظم(ع) وفرزندش حضرت رضا را پذیرفت و چون کمترین مردمان در مقابل آنها سر اطاعت وتسلیم فرود آورد.
تبلور این فضیلت هنگامی است که وی در کهنسالی بعد ازآنکه خود عالمی بزرگ، دارای منزلتی عظیم و شخصیت اجتماعی والایی است درمقابل فرزند فرزند برادرش امام جواد(ع) در حالی که کمتر از هشت سال دارد، سرتعظیم فرود آورده است، او امام را چنان معرفی می کند که برای دوستانش تعجب انگیز است و بر او خرده می گیرند. اما وی بر صحت رفتار و اعتقاد خویش تاکید می کند. محمد بن حسن بن عمار می گوید:
من دو سال نزد علی بن جعفر (عموی امام رضا«ع ») بودم و هر خبری که او ازبرادرش امام کاظم(ع) شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه به خدمتش نشسته بودم که ابوجعفر محمد بن علی [حضرت جواد(ع)] در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا نزد او شتافت و دستش را بوسید و احترامش کرد.
ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین.
خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من، چگونه بنشینم و شما ایستاده باشی؟! چون علی بن جعفر به جایگاه خود برگشت اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید، با او اینگونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت:
خاموش باشید! اگر خداوند متعال [صاحب] این ریش سفید را سزاوار [امامت]ندانست و این کودک را شایسته دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او راانکار کنم؟! از سخن شما به خدا پناه می برم. من بنده او هستم. (10)
نمونه ای از احادیث علی بن جعفر
«علی بن جعفر می گوید: از برادرم موسی بن جعفر(ع) چنین شنیدم: کسی که حاجت شخص ضعیفی را به صاحب قدرتی برساند، در حالی که خودش به تنهایی چنین قدرتی ندارد، خداوند متعال وی را بر صراط ثابت قدم می دارد.» (11)
علی بن جعفر می گوید: برادرم امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: پدرم دستم را گرفت وفرمود: پدرم امام سجاد(ع) اینچنین دستم را گرفت و فرمود:
پسرجان، هر کس از تو خیری خواست بجای آور. اگر از اهل خیر باشد که بجا انجام داده ای و اگر از اهل خیر نباشد تو از اهل خیر هستی و اگر شخصی از طرف راست تو را دشنام داد سپس از طرف چپ قرار گرفت و عذرخواهی کرد، عذرش رابپذیر. (12)
در منظر اهل نظر
علی بن جعفر یکی از راویان بزرگواری است که فقهاو محدثان در فضیلت و ثاقت و اعتماد به روایتش اتفاق نظر دارند.
ابوالحسن محمد بن احمد بن داود (متوفای 378ه .ق) وی را در ردیف موثقین نام برده است و او را ستوده است. (13)
شیخ مفید(ره) (متوفای 413 ه .ق) چنین می گوید: «علی بن جعفر و برادرش اسحاق دو شخصیت اند که هیچ کس در فضل وتقوایشان اختلاف نکرده است.» و در جای دیگر از او اینگونه یاد کرده است:
«علی بن جعفر از کسانی است که حدیث فراوان نقل کرده و روشی استوار داشته است. بسیار پارسا و دانشمند و ملازم خدمت برادر ارجمندش امام موسی بن جعفر(ع)بود و خبرهای زیادی از آن حضرت نقل نموده است.» (14)
شیخ طوسی(ره) (460385ه .ق) در باره وی چنین اظهار نظر کرده است:
«علی بن جعفر برادر موسی بن جعفر(ع) شخصیتی بزرگوار و مورد اطمینان است.
کتاب مناسک و مسائل از اوست ». (15) علمای متاخر از اینها نیز همه وی رامورد وثوق دانسته اند. (16)
 

منبع: فرهنگ كوثر - تیر 1377، شماره 16 - سیمای علی بن جعفر(ع) یاور چهار امام(م 220ق)
--------------------------------
پی نوشت:
1 ر.ک: اختیار معرفه الرجال، المعروف برجال الکشی، ص 355، روایت فیض یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی. ج 2. ص 373.
2 اصول کافی، کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 2، ص 377; تاریخ بن مختار.
3 ر.ک: معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج 11، ص 291 و 292; تاریخ قم، محمد بن حسن قمی، ص 224و ...
4 ر.ک: رجال النجاشی، ص 176; مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، موسسه آل البیت، ص 17 و شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، عبدالحی ابن العماد، ج 2، ص 24;تاریخ الاسلام وفیات المشاهیر و «الاعلام » ذهبی، ج 14، ص 263.
5 اسماعیلیه; لقبی است برای همه فرقه هایی که به امامت اسماعیل پسر امام جفعر صادق(ع) و پسرش محمد بن اسماعیل قایل بودند. شعبه هایی از ابن فرقه به نامهای دیگری چون: قرامیطه، تعلیمیه، باطنیه، ملاحده نیز خوانده شده اند.
(فرق الشیعه، نوبختی، ترجمه و تعلیقات محمدجواد مشکور، ص 101، زیرنویس)سمطیه: گروهی که بعد از امام صادق(ع) امامت محمد بن جعفر ملقب به دیباج وفرزندانش را گردن نهادند به نام پیشوای خود، یحیی بن ابی سمیط نامیده شدند.
(فرق الشیعه، ص 112) فطحیه، گروهی که بعد از امام صادق(ع) امامت فرزند بزرگ وی عبدالله بن جعفر را پذیرفتند و چون وی سری پهن یا پاهای پهنی داشت او راافطح می گفتند و پیروان او را افطحی می نامیدند. (فرق الشیعه، ص 113)
6 اصول کافی، ج 2، ص 400 402; اختیار معرفه الرجال، ص 263 و 264.
7 قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حمیری، ص 122.
8 کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 38.
9 سفینه البحار، محدث قمی، ج 2،ص 244.
10 اصول کافی، کلینی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج 2، ص 106 و107 و روایات دیگر. ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 104; اختیار معرفه الرجال، ص 429.
11 قرب الاسناد، ص 122; مسائل علی بن جعفر، ص 342.
12 الکافی، ج 8، ص 152; تنبیه الخواطر، ج 2، ص 147; مسائل علی بن جعفر، ص 342.
13 رجال ابن داود، ص 238.
4 الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 206 و 208.
15 الفهرست، شیخ طوسی، ص 87.
16 ر.ک: مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 325; رجال العلامه الحلی، ص 93;بحارالانوار، ج 48، ص 300.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.