بازخوانی جریان‌ها و دشمنی‌ها علیه امام علی(ع)

تاریخ انتشار:
از مشکلاتی که برای امام علی(ع) به وجود می آوردند، دزدیدن القاب آن حضرت بوده که به عنوان مثال یکی از آن القاب، لقب امیرالمؤمنین(ع) بوده که حتی بر هیچ امامی روا نیست و فقط مختص حضرت امیر(ع) می باشد ...
ولایت امام علی علیه السلام

به گزارش بلاغ به نقل از خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفر طبسی در دوره ولایت شناسی در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به موضوع جریان ها و دشمنی ها علیه امام علی(ع) پرداخت و گفت: در طول تاریخ جریان هایی مشغول به فعالیت شدند که چهره حضرت امیر(ع) را در تاریخ اسلام مخدوش کنند و باید گفت که این امام همام از همان دوران کودکی مورد دشمنی قرار گرفت و تا به امروز و تا روز قیامت نیز این دشمنی ها ادامه خواهد داشت.

این دشمنی ها و عنادها پس از واقعه غدیر و نصب ایشان برای خلافت ظاهر شد و کسی باور نمی کرد که چنین کاری با ایشان انجام شود.

*آیات 31 الی 34 سوره قیامت؛ نمونه ای از دشمنی ها علیه حضرت امیر(ع)

 یک نمونه دشمنی با امام علی(ع) در آیات 31 الی 34 سوره قیامت آمده است که خداوند متعال فرموده است: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى، أَوْلى‏ لَكَ فَأَوْلى/ نه تصديق كرد و نه نماز خواند ، بلكه تكذيب كرد و پشت نمود. سپس با حال تکبر نزد اهل خود رفت. دورى از خير دنيا براى تو باد!»

آیات 31 الی 34 سوره قیامت، مربوط به حرکت معاویه در روز غدیر است که جناب علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود می نویسد: "فَإِنَّهُ كَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى»: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه وآله دَعَا إِلَى بَيْعَةِ عَلِيٍّ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ، فَلَمَّا بَلَّغَ النَّاسَ وَ أَخْبَرَهُمْ فِي عَلِيٍّ مَا أَرَادَ اللهُ أَنْ يُخْبِرَهُمْ بِهِ رَجَعُوا النَّاسُ ، فَاتَّكَأَ مُعَاوِيَةُ عَلَى الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ وَ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ ، ثُمَّ أَقْبَلَ يَتَمَطَّى نَحْوَ أَهْلِهِ وَ يَقُولُ: وَ اللهِ مَا نُقِرُّ لِعَلِيٍّ بِالْوِلَايَةِ أَبَداً ، وَ لَا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً مَقَالَتَهُ فِيهِ. فَأَنْزَلَ اللهُ جَلَّ ذِكْرُهُ «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى ، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى، أَوْلى‏ لَكَ فَأَوْلى‏» وَعِيداً لِلْفَاسِقِ ، فَصَعِدَ رَسُولُ اللهِ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ يُرِيدُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُ ، فَأَنْزَلَ اللهُ: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» ، فَسَكَتَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله وَ لَمْ يُسَمِّهِ/ شأن نزول آیه «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى»، این گونه است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله روز غدیر، مردم را به بیعت کردن با علی علیه السلام فراخواند. وقتی این خبر به مردم رسید و مردم به آنچه که خداوند اراده کرده بود که خبرش به ایشان برسد آگاه شدند، به محل های زندگی خود بازگشتند. در این هنگام معاویه به مغیرۀ بن شعبة و ابوموسی أشعری تکیه داده بود و با تکبر به طرف خانواده اش باز می گشت و می گفت: به خدا قسم ، هرگز به ولایت علی اقرار نمی کنیم و گفتار محمّد درباره او را تصدیق نمی کنیم. در این جا بود که خداوند این آیات را نازل فرمود: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى ، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى، أَوْلى‏ لَكَ فَأَوْلى/ نه تصديق كرد و نه نماز خواند ، بلكه تكذيب كرد و پشت نمود. سپس با حال تکبر نزد اهل خود رفت. دورى از خير دنيا براى تو باد!» در این هنگام رسول خدا صلّی الله علیه و آله به منبر رفت و قصد داشت که از آن فرد برائت بجوید، امّا خداوند این آیات را نازل فرمود: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» ، یعنی «زبانت را زود به حركت درنياور تا به واسطه آن شتابزده شوی».؛ لذا رسول خدا صلّی الله علیه و آله سکوت نمود و نام معاویة را نبرد.

*جریان سمره و حدیث 12 خلیفه

 سوالی که در اینجا به ذهن می آید این است که چرا در جریان حدیث «دوازده خلیفه» گروهى جلسه را بر هم زده و سخنان پیامبر را نامفهوم گذاشتند؟ که در پاسخ باید گفت: در برخى از احادیث دوازده خلیفه، عباراتى آمده است از قبیل اینکه: بعد از سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) مردم «ضجه زدند»، «هیاهو کردند» و شروع کردند به بلند شدن و نشستن و...! در ابتدا به برخى از روایات [که این ماجرا را ذکر کرده اند] اشاره مى کنیم: احمد بن حنبل از جابر بن سمره نقل کرده که: «خَطَبَنا رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) فَقالَ: اِنَّ هذَا الدّینَ لا یَزالُ عَزیزاً اِلى اِثْنَى عَشَر خَلیفةً، قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمِة لَمْ اَفْهَمْها وَ ضَجَّ النّاسُ، فَقُلْتَ لِأَبى: ما قالَ؟ قالَ: کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش/ (رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در خطبه اى که براى ما ایراد کرد فرمود: این دین دائماً نفوذ ناپذیر است تا دوازده خلیفه بیاید، آنگاه سخنى فرمود که من نفهمیدم و مردم با صداى بلند ضجّه زدند، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود؟ گفت: حضرت فرمود: «همگى از قریش اند»)؛ همچنین از جابر بن سمره نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى ما در عرفات و بنا بر نقلى دیگر در منى خطبه اى خواند و فرمود: «لَنْ یَزالُ هذا الأمر عَزیزاً ظاهِراً حتّى یَمْلِکُ اِثْنا عَشَر، کُلُّهُم. ثُمَّ لَغَطَ الْقوم وَ تکلَّمُو فَلَمْ اَفْهَم قَولُهُ بَعْدَ (کُلُّهمْ) فَقُلْتُ لِأبى: یا اَبَتاه! مابَعْدَ کُلُّهُم؟ قالَ: کُلُّهُم مِنْ قُرَیش/ همیشه این امر نفوذ ناپذیر و غالب است تا آنکه دوازده نفر حاکم شوند، کلّهم ...؛ مردم در این هنگام سرو صدا کرده و هیاهو نمودند لذا نفهمیدم که بعد از «کلّهم» چه فرمود. از پدرم پرسیدم که پیامبر چه فرمود؟ گفت: «همگى از قریش اند») و نیز در روایتى دیگر از جابر بن سمره نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً منیعاً یُنْصَروُنَ عَلى مَنْ ناواهُمْ عَلَیهِ اِلى اِثْنَىْ عَشَرَ خَلیفَةً، قال: فَجَعَل النّاسُ یَقُومُونَ وَ یَقْعُدُونَ/ این دین دائماً نفوذ ناپذیر و پا بر جاست و اهل دین بر مخالفان پیروز هستند تا دوازده خلیفه بیاید؛ جابر گفت: آنگاه مردم شروع کردند به بلند شدن و نشستن).

*نقشه ای برای انحراف خلافت حضرت علی(ع)

همان گونه که در روایات مشاهده نمودیم، بعد از آن که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به امامان و خلفاى بعد از خود اشاره اى کردند، گروهى جلسه را بر هم زده و سخنان پیامبر(ص) را نا مفهوم گذاشتند و به تعبیر جابر بن سمره : من نفهمیدم که پیامبر(ص) چه گفت، چرا چنین کردند، چرا برخى سر و صدا کردند؟ چرا برخى ضجّه زدند و برخى بلند شدند و نشستند؟ که با اندک تأملى در جوانب قضیه پى به اصل ماجرا و هدف آنان از این کار مى بریم و متوجه می شویم که گروهى از قریش که از قبل براى به انحراف کشاندن خلافت به نفع خود نقشه ها داشتند، در صدد بودند که نگذارند مطلبى از پیامبر(ص) در این باره به میان آید تا همه برنامه هاى آن ها بر هم بریزد؛ چراکه آنان مى دانستند که پایان عمر پیامبر(ص) نزدیک است و این آخرین حجّ پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام حجّة الوداع است و احتمال زیاد مى دادند که نبی مکرم اسلام(ص) در ملأ عام سخن از جانشینى خود بگوید؛ لذا در مجلس پیامبر(ص) در دسته هاى مختلف مترصّد بودند تا نگذارند پیامبر به هدف عالى خود برسد و آن ها را از خلافت محروم کند و لذا تا سخن ایشان که مربوط به امارت و خلافت و امامت بعد از خود است را شنیدند، هر گروهى با ترفند خاصى جلسه را بر هم زدند تا کسى نفهمد که پیامبر(ص) چه فرمود؛ لذاست که جابر بن سمره مى گوید: از پدرم که نزدیک بود سؤال کردم که پیامبر(ص) بعد از ذکر دوازده خلیفه چه فرمود؟ او گفت که ایشان فرمود: «همه آن ها از قریشند».

برخی احتمال می دهند که واقعیت گفته پیامبر(ص) «همه آن ها از بنى هاشم اند» بوده و این که همه از قریشند را همان ها که مجلس را بر هم زدند در آن هیاهو شایع کردند؛ کما اینکه در برخی روایات هم این گونه بیان شده؛ از جمله: بنا بر نقل قندوزى حنفى، رسول اکرم(ص) فرمود: «همه آن ها از بنى هاشم اند».

این استاد حوزه اظهار داشت: با وجود این نیرنگ ها، خوشبختانه رسول اعظم(ص) دست امام علی(ع) را در روز عید غدیر خم بلند کردند و نقشه آنان را نقش برآب کرد.

*انکار فضائل امیرالمؤمنین(ع)

یکی از جریاناتی که در زمان پیامبر(ص) و حتی بعد از ایشان اتفاق افتاد، مسئله انکار فضائل اهل بیت(ع)؛ خصوصا حضرت امیر(ع) بوده است و شاهد بر این مطلب این است که در کتاب های جرح و تعدیل بزرگان اهل سنت، هر حدیثی راجع به امام علی(ع) می آید، هزار عیب بر او وارد می کنند و آن را مردود، ضعیف، شاذ و ... می دانند.

از دیگر مسائلی که در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) اتفاق افتاد، مسئله قلب و تغییر فضائل این امام همام است.

* سَمُرَة بن جندب و درختی که به دستور رسول اعظم(ص) از ریشه قطع شد!

درکتاب الکافی آمده است: «الإمامُ الباقرُ عليه السلام: إنَّ سَمُرَةَ بنَ جُندَبٍ كانَ لَهُ عَذقٌ في حائطٍ لِرَجُلٍ مِن الأنصارِ، و كانَ مَنزِلُ الأنصاريِّ ببابِ البُستانِ ، و كانَ يَمُرُّ بهِ إلى نَخلَتِهِ و لا يَستَأذِنُ، فَكَلَّمَهُ الأنصاريُّ أن يَستَأذِنَ إذا جاءَ فَأبى سَمُرَةُ، فلَمّا تَأبّى جاءَ الأنصاريُّ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ و خَبَّرَهُ الخَبرَ، فَأرسَلَ إلَيهِ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و خَبَّرَهُ بقَولِ الأنصاريِّ و ما شَكا، و قالَ : إن أرَدتَ الدُّخولَ فاستَأذِنْ فَأبى ، فلَمّا أبى ساوَمَهُ حتّى بَلَغَ بهِ مِن الَّثمَنِ ما شاءَ اللّه ُ فَأبى أن يَبِيعَ، فقالَ: لكَ بها عَذقٌ يُمَدُّ لكَ في الجَنَّةِ فَأبى أن يَقبَلَ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِلأنصاريِّ : إذهَبْ فَاقلَعْها وَ ارْمِ بها إلَيهِ، فإنّهُ لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ .حديث

و في نقلٍ : فقالَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : خَلِّ عَنهُ و لكَ مكانَهُ عَذْقٌ في مكانِ كذا و كذا، فقالَ : لا، قالَ : فلكَ اثنانِ ، قالَ : لا اُرِيدُ، فلَم يَزَلْ يَزِيدُهُ حتّى بَلَغَ عَشرَةَ أعذاقٍ، فقالَ : لا، قالَ : فلكَ عَشرَةٌ في مكانِ كذا و كذا فَأبى، فقالَ : خَلِّ عَنهُ و لكَ مكانَهُ عَذقٌ في الجَنَّةِ، قالَ : لا اُرِيدُ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّك رَجُلٌ مُضارٌّ، و لا ضَرَرَ و لا ضرارَ على مُؤمِنٍ . قالَ : ثُمَّ أمَرَ بها رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَقُلِعَتْ ثُمّ رُمِيَ بها إلَيهِ، و قالَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: انطَلِقْ فَاغرِسْها حيثُ شِئتَ/ امام باقر عليه السلام فرمود : سَمُرَة بن جندب در داخل باغ يكى از انصار درخت خرمايى داشت. خانه آن مرد انصارى كنار دَرِ باغ بود . سمره بدون آن كه اجازه بگيرد وارد باغ مى شد. مرد انصارى با سمره صحبت كرد كه وقتى وارد باغ مى شود اجازه بگيرد، اما او نپذيرفت . مرد انصارى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و جريان را به عرض ايشان رساند و شِكوه كرد . رسول خدا صلى الله عليه و آله در پى سمره فرستاد و سخن مرد انصارى و شكايت او را به اطلاع وى رساند و فرمود: هرگاه خواستى وارد باغ شوى اجازه بگير؛ اما سمره نپذيرفت. رسول خدا از او خواست كه درختش را بفروشد و مرتب قيمت آن را بالا مى برد، ولى سمره از فروختن درخت هم خوددارى كرد. حضرت فرمود: در برابر اين درخت خرما، درخت خرمايى در بهشت به تو مى دهم؛ سمره باز هم امتناع كرد. در اين هنگام، رسول خدا صلى الله عليه و آله به مرد انصارى فرمود: برو و درخت خرماى او را از ريشه درآور و جلوش بينداز؛ زيرا كه ضرر و زيان زدن ممنوع است.

در نقل ديگرى آمده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله به سمره فرمود: از اين درخت چشم پوشى كن، من در فلان جا و فلان جا به تو درخت خرمايى مى دهم. سمره گفت: نه. پيامبر فرمود: دو درخت خرما مى دهم. سمره گفت: نمى خواهم. حضرت پيوسته بر تعداد درختها مى افزود تا به ده درخت رسيد. سمره گفت: نه. حضرت فرمود: در فلان جا و فلان جا ده درخت خرما به تو مى دهم. سمره نپذيرفت. حضرت فرمود: از اين درخت دست بردار، من در بهشت يك درخت خرما به تو مى دهم. سمره گفت: نمى خواهم. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تو آدم زيان رسانى هستى، در حالى كه به مؤمن نبايد ضرر و زيان رسانْد. رسول خدا صلى الله عليه و آله سپس دستور داد آن درخت خرما را از ريشه درآوردند و پيش او انداختند. و رسول خدا صلى الله عليه و آله به سمره فرمود: حالا برو و هر جا كه مى خواهى آن را بنشان.

*آیاتی که به دستور معاویه به نفع ابن ملجم برگردانده شد!

سمره با این جریانی که پیش آمد از نبی مکرم اسلام(ص) کینه ای به دل گرفت و روزی معاویه از سمره خواست که مسئله ای را که به نفع امام علی(ع) بود را به نفع ابن ملجم برگرداند که اسکافی درباره این موضوع آورده است: معاویه صد هزار درهم به سمرة بن جندب پرداخت که او شهادت دهد آیات: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ‌ * وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ * وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ». درباره ی علی بن ابی طالب علیه السلام و آیه: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» ناظر به حال ابن ملجم نازل شده است؛ اما سمره قبول نکرد، معاویه مبلغ را به دویست هزار درهم افزایش داد، باز سمره نپذیرفت، معاویه سیصد هزار درهم به او پیشنهاد نمود، باز سمره نپذیرفت و بالاخره او مبلغ چهارصد هزار درهم به او پرداخت نمود و سمره پذیرفت که مطابق خواسته معاویه چنین شهادتی را بدهد. اسکافی پس از آن می نویسد: «از نظر تاریخی این مطلب، مطلب صحیحی است که بنی امیه مردم را از اظهارنظر فضائل علی(ع) بازداشتند و راویان را به دلیل نقل فضائل آن حضرت، تحت فشار قرار دادند به طوری که گاه راوی حدیث چون به ذکر روایتی از امیرالمؤمنین(ع) می پرداخت- حتی روایتی که ارتباط با فضائل نداشت و در مورد حکمی از احکام دینی بود- از ذکر نام علی(ع) خودداری می کرد و تنها با کنایه می گفت: از ابوزینب چنین رسیده است.

جریان سب و لعن حضرت علی(ع)، یکی دیگر از موارد دشمنی آنان با حضرت امیر(ع) بوده است و حضرت در این جریان بسیار مظلوم واقع شده است.

*چه کسی برای اولین بار سب و لعن حضرت علی(ع) را باب کرد؟

معاویه فرزند هند جگر خوار، اولین کسی بود که دستور سب و لعن امیر مؤمنان(ع) را صادر کرد و بنی امیه بعد از او این کار را ادامه دادند.

یکی از مظلومیت های امیرالمومنین علی علیه السلام که در تاریخ بی سابقه بوده است همین ماجرای غم انگیز دشنام و لعن امیرالمومنین(ع) است که توسط معاویه ملعون و پلید پایه گذاری و آن را به يك سنت و فرهنگ تبديل کرد.

وی افزود: او رسما در مساجد و جمعه و جماعات مكه، مدينه و بسياري ديگر از شهرهاي مهم اسلامي، آن حضرت را لعن مي‌كرد و روز جمعه، در ميان مردم شام «يوم السَّب» (روز دشنام و لعن علي) نام گرفت.

*خطیب مزدوری که سب و لعن حضرت امیر(ع) را قضا کرد!

روزي يكي از خطبای مزدور معاویه كه سبّ و لعن علي(ع) را فراموش كرده بود، وقتي در مسير خانه آن را به ياد آورد، همانجا قضاي آن را به جاي آورد! در اين مكان مسجدي ساخته شد و نام آن را مسجد لعنت نهادند.

این کارشناس امام شناسی خاطرنشان ساخت: علاّمه مجلسى نقل مى کند: در ملاقاتى که ابن عبّاس با معاویه داشت، به وى گفت: اى معاویه! تو على(ع) را مى شناسى و سابقه او را در اسلام مى دانى و به فضل و مقام وى آگاهی؛ اکنون که وى از دنیا رفته است، دستور بده بر منبرهایتان به وى ناسزا نگویند که معاویه با وقاحت تمام درخواست وى را رد کرد.

*نیت معاویه از سب و لعن امیرالمؤمنین(ع)!

ابوعثمان جاحظ مى گوید: گروهى از بنى امیّه با توجّه به آثار منفى این کار به معاویه گفتند: تو به آنچه خواستى رسیدى، دیگر از لعن على دست بردار! پاسخ داد: نه به خدا سوگند! باید آن قدر این کار ادامه یابد، تا کودکان با آن بزرگ شوند و بزرگسالان با آن پیر گردند و هیچ کس فضیلتى براى على نگوید!

امروز وهابیت ما را متهم به سب صحابه می کند؛ در حالیکه هزاران منبر را راجع به سب خلیفه راه اندازی کرده بودند و امروز بسیاری از شیعیان را به بهانه سب صحابه می کشند.

احمد بن حنبل و ديگر بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند: «حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أَبِى ثنا يحيى بن أَبِى بُكَيْرٍ قال ثنا إِسْرَائِيلُ عن أَبِى إِسْحَاقَ عن عبد اللَّهِ الجدلي قال دَخَلْتُ على أُمِّ سَلَمَةَ فقالت لي أَيُسَبُّ رسول اللَّهِ (ص) فِيكُمْ قلت مَعَاذَ اللَّهِ أو سُبْحَانَ اللَّهِ أو كَلِمَةً نَحْوَهَا قالت سمعت رَسُولَ اللَّهِ (ص) يقول من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني/ عبد الله جدلى مى گويد: بر ام سلمه وارد شدم، به من فرمود: آيا كسى در  ميان شما هست كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله را سبّ كند؟ گفتم: پناه بر خدا... فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود: هر كس على (عليه السلام) را سب  كند، به درستى كه مرا سبّ كرده است.

در روایت دیگری آمده است: «عن ابن عباس: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: مَنْ سبَّ عَلیِاً فَقَدْ سَبَّنی، وَ مَنْ سَبَّنی فَقَدْ سَبَّ اللهَ، وَ مَنْ سَبَّ اللهَ أدْخَلَهُ اللهُ نارَ جَهَنَّمَ وَ لَهُ عَذابٌ مُقیمٌ/ از ابن عباس روایت است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: کسی که به علی دشنام دهد، به من دشنام داده است و کسی که به من دشنام دهد، در حقیقت به خدا دشنام داده است و هر کس به خدا ناسزا گوید خداوند او را در آتش دوزخ می‌افکند و هماره دچار عذاب خواهد بود.

*شکایتی از امام علی(ع)!

شکایات علیه امام علی(ع) نزد پیامبر(ص)، از دیگر کارهایی بوده که علیه حضرت امیر(ع) انجام می دادند و در تاریخ آمده است که یکی از آن شکایات این بوده که چرا علی(ع) در جنگی که حضور داشتیم، در نمازها فقط سوره توحید را می خواند.

*لقبی اختصاصی برای حضرت علی(ع) که دزدیده شد!

یکی دیگر از مشکلاتی که برای امام علی(ع) به وجود می آوردند، دزدیدن القاب آن حضرت بوده که به عنوان مثال یکی از آن القاب، لقب امیرالمؤمنین بوده که حتی بر هیچ امامی روا نیست و فقط مختص حضرت امیر(ع) می باشد. بی احترامی و داشتن بغض نسبت به امام از دیگر دشمنی های آنان بوده است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.