رسولی محلاتی

غزوه بنی النضیر - 2

تاریخ انتشار:
بنی النضیر تیره ای از یهود بودند که در جنوب شرقی مدینه سکونت داشتند و دارای قلعه و مزارع و نخلستانی در آن محل بودند،اینان با پیغمبر اسلام پیمان عدم تعرض و دوستی داشتند و متعهد شده بودند که بر ضد مسلمانان اقدامی نکنند و کسی را علیه ایشان تحریک ننمایند.
غزوه بنی النضیر

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)موافقت فرمود که هر سه نفر از آنها یک شتر با خود ببرند و هر چه می خواهند از اثاثیه خود بر آن بار کنند و بقیه را به جای بگذارند و بروند. و بدین ترتیب یهود بنی النضیر از مدینه کوچ کرده جمعی از آنها در خیبر اقامت گرفتند و بیشترشان نیز به شام رفتند و با رفتن آنها غنیمت بسیاری برای مسلمانان به جای ماند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با مشورت اصحاب آن را به مهاجرین مکه که تا آن روز به صورت میهمان در خانه انصار زندگی می کردند اختصاص داد و میان آنها تقسیم کرد و از آن پس مهاجرین مکه نیز مانند مردم دیگر مدینه صاحب خانه و زندگی مستقل و جداگانه ای شدند،و از کمک انصار بی نیاز گشتند. تنها دو نفر از انصار بودند که به خاطر حاجتی که داشتند آن حضرت سهمی نیز به هر کدام از آن دو داد که یکی ابو دجانه انصاری و دیگر سهل بن حنیف بود.
و بر طبق نقل کازرونیـبغیر از خانه و اثاث و زمین و باغها 50 زره و 50 کله خود، و 340 شمشیر از ایشان به جای ماند که میان مسلمانان تقسیم شد. و دو نفر از یهود مزبور نیز به نام یامین بن عمرو و ابو سعد بن وهب مسلمان شدند و در مدینه ماندند.
شیخ مفید(ره) و نیز ابن شهراشوب در کتابهای خود داستانی از شجاعت و فداکاری علی بن ابیطالب(علیه السلام) در ایام محاصره بنی النضیر نقل کرده اند که ذیلا از نظرشما می گذرد:
گویند: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) برای محاصره یهود بنی النضیر آمد دستور داد خیمه اش را در آخرین نقطه از زمینهای گودی که در آنجا بود و به زمین بنی حطمة معروف بود دبزنند، همین که شب شد مردی از بنی النضیر تیری به سوی خیمه آن حضرت انداخت و آن تیر به خیمه اصابت کرد، پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور داد خیمه اش را از آنجا بکنند و در دامنه کوه نصب کنند و مهاجر و انصار اطراف آن، خیمه های خود را برپا کردند،چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت ناگاه متوجه شدند که علی بن ابیطالب در میان آنها نیست، به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده و معروض داشتند: علی بن ابیطالب گم شده و در میان ما نیست؟
فرمود:فکر می کنم به دنبال اصلاح کار شما رفته باشد، طولی نکشید که علی(علیه السلام) در حالی که سر بریده همان مرد یهودی را که تیر به سوی خیمه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) انداخته بود در دست داشت بیامد و آن سر را نزد آن حضرت گذاشت
پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:یا علی چه کردی؟ عرض کرد: من دیدم این خبیث مرد بی باک و دلاوری است، پس در کمین او نشستم و با خود گفتم :چه چیز در این تاریکی شب او را چنین بی باک کرده جز اینکه می خواهد از این تاریکی استفاده کرده دستبرد و شبیخونی بزند، ناگاه او را دیدم که شمشیر در دست دارد و با سه تن از یهود می آید، من که چنان دیدم برخاسته و بدو حمله کرده و او را کشتم و آن سه نفر که همراهش بودند گریختند و هنوز چندان دور نشده اند و اگر چند نفر همراه من بیایند امید آن هست که بدانها دست یابیم.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ده نفر را که از آن جمله ابو دجانه و سهل بن حنیف بود همراه حضرت علی(علیه السلام) روانه کرد و آنان بسرعت آمده پیش از آنکه یهودیان به قلعه های خود برسند بدانها رسیدند و آنها را به قتل رسانده و سرهای ایشان را به دستور پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در چاههای بنی حطمه افکندند و همین جریان رعب و وحشتی در دل بنی النضیر افکند و سبب تسلیم و کوچ کردن آنان از مدینه گردید.

 

منبع: زندگانی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، رسولی محلاتی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.