قیام مختار ثقفی(ره) - 2

تاریخ انتشار:
قيام مختار كه در سال 66 هجرى و به انگيزه خونخواهى امام حسين(علیه السلام) در كوفه صورت گرفت. مختار پس از تسلط بر كوفه و نواحى آن به نبرد با عبيداللّه پرداخت و در يك لشكر كشى، وى و بسيارى از سران اموى و قاتلان امام حسين عليه السلام را به هلاكت رسانيد
قیام مختار ثقفی(ره)

ارزيابى قيام مختار
مختار مردى سياسى، زيرك و باهوش بود. او براى اجراى نقشه خود عراق را برگزيد و اين انتخاب صحيحى بود، زيرا بيشتر مردم عراق دوستدار علويان بودند و علاوه بر آن مردمان آن جنگاور و به مناطق ديگر نزديك و حالت مركزيت داشت.
سياست مختار و هدف او جنگ با قاتلان امام حسين و ستمگران و دفاع از ضعفا و مظلومان بود و به همين جهت بين موالى و عربها مساوات برقرار كرد و اين براى اشراف كوفه بسيار سنگين و غير قابل تحمل و يكى از گناهان بزرگ مختار به حساب مى آمد. از طرفى اين سياست سبب شد كه موالى به او بگروند و بسيارى از سپاهيان او از موالى بودند. وقتى يزيد بن انس فرمانده سپاه مختار با ربيعة بن مخارق روبرو شد، ربيعه براى تشويق يارانش گفت:
 «شما با بندگان فرارى كه اسلام را رها كرده و از آن خارج شده اند، مى جنگيد.»[20]
و وقتى اشراف كوفه عليه مختار شورش كردند، يكى از گناهان مختار را شريك كردن موالى در فى ء و بيت المال ذكر كردند.[21]
موالى كه از شجاعت عربى و عداوت عجمى نسبت به اشراف عرب برخوردار بودند، يكى از عاملهاى مهم پيشرفت مختار بودند. يكى از اشراف كوفه در اين مورد به ديگر يارانش گفت:
 «بندگان و موالى شما با مختار هستند و دست در دست هم دارند و آنان بيشتر از ديگران كينه شما را در دل دارند و شجاعت عربى و عداوت عجمى را با هم دارند.»[22]
مختار در يك مرحله موفق شد و توانست بسيارى از قاتلان امام حسين(علیه السلام) را بكشد، گرچه اشراف فرارى با ابن زبير دست به دست هم دادند و بر او شوريدند و غيبت ابن اشتر و همراهانش نيز به يارى آنان آمد و توانستند مختار را شكست بدهند.
ارزيابى شخصيت مختار
در مورد قیام مختار، دو دسته روایت وارد شده است[23]:
 متاسفانه بسيارى از علماى اهل سنت او را مذمت كرده و كذّاب و مدعى نبوّت شمرده اند. ابن كثير او را كذاب لقب مى دهد و مى نويسد:
 «مسلمانان از كشته شدن مختار خوشحال شدند، زيرا او آدم صادق و راستى نبود و ادعا مى كرد جبرئيل بر او وحى مى آورد.»[24] [25]
و در جاى ديگر مى نويسد:
 «در ترجمه مختار خواهد آمد كه او دروغگو بود و ادعاى يارى اهل بيت مى كرد تا عوام شيعه را دور خود جمع كند و او همان كسى است كه پيامبر از آمدنش خبر داد و فرمود: در قبيله ثقيف يك كذاب و يك امير خواهد بود، يعنى مختار و حجاج.»[26]
او و ديگر نويسندگان عامه تهمتهاى زياد به مختار زده و در سب و لعن او كوتاهى نمى كنند. که در مورد این روایات باید گفت:
اولّاً: این احادیث از نظر سندی ایراد دارند.
 ثانیاً: مختار کسی است که از قاتلین اهل بیت علیهم السلام و سرور شهیدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً خداوند و اهل بیت علیهم السلام بوده است. پس چطور می ‌توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بیت علیهم السلام بوده است؟!
پس به نظر می ‌رسد این روایات ساخته دست دشمنان و مخالفین مختار است تا شخصیت او را نزد شیعیان زیر سؤال ببرند.[27]
علماى شيعه نيز درمورد مختار موضع گيريهاى مختلف دارند. بعضى او را از كيسانيه يعنى پيروان محمد بن حنفيه شمرده اند[28] بعضى در مورد او توقف كرده اند[29] و مشهور علماى شيعه او را تاييد و مدح كرده اند.[30]
در مقابل روایاتی است که به مدح مختار و قیام او پرداخته است، علّامه مامقانى در كتاب خود بيشتر روايات مدح و ذم را جمع آورى كرده و با دلايل محكم و متقن شيعه بودن و مورد تأييد امامان بودن اقدام وى را ثابت كرده است. مضمون بيان ايشان چنين است:
بدون شك و شبهه مختار مسلمان و بلكه شيعه- يعنى معتقد به امامت بلافصل امام على- است و ظاهراً عامه و خاصه بر اين مطلب اتفاق دارند و حق اين است كه او معتقد به امامت امام سجاد عليه السلام هم بوده است. اما دليل شيعه بودن وى اينكه او پيامبر را ملاقات نكرده و از امام على(علیه السلام) شنيده است كه چند هزار نفر از بنى اميه به دست وى كشته مى شوند و او اين مطلب را به طور يقينى پذيرفته است در حالى كه عامه امام على را عالم به امور پنهانى نمى دانند و از سخن او اطمينان و يقين حاصل نمى كنند[31] و اعتقاد به علم امامان خاص شيعه است.اکنون روایاتی که مدح مختار را بیان فرموده اند به چند مورد از آن ‌ها اشاره می شود:
1- حضرت امیرالمومنین علیه السلام می ‌فرمایند:[32] «سیُقتل ولدی الحسین و سیَخرج غلام من ثقیف و یَقتل من الذین ظلموا ثلاثمائه و ثلاثة و ثمانین الف رجل»؛ بزودی فرزندم حسین کشته خواهد شد، ولی طولی نمی‌ کشد که جوانی از قبیله ثقیف قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که تعداد کشته ‌های آنان به سیصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسید. 2- حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ضمن بیان مشابهت مسلمین با بنی اسرائیل می ‌فرمایند:[33] «بزودی ستمکاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شده‌اند، همان ‌گونه که بنی‌ اسرائیل گرفتار عذاب شدند... او جوانی از قبیله ثقیف است که او را "مختار بن ابی عبید" می ‌گویند».
3- ابا عبدالله علیه‌السلام، پس از خطبه‌ای که در راه کربلا ایراد نمودند، می ‌فرمایند:[34] «پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند. به جای هر قتلی، کشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این ‌ها بگیرد.»
4- پس از ارسال سر بریده عمر سعد و ابن زیاد نزد امام سجاد علیه السلام، ایشان در حق مختار فرمودند:[35] «حمد و ستایش، خدایی را که انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید.»
5- پس از ارسال سر بریده و ابن زیاد نزد محمد حنفیه، ایشان فرمودند:[36] «خداوند به او پاداش خیر دهد و بهترین پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعایت حق او بر همه فرزندان بنی مطلب واجب گردید.»
6- نزد امام باقر علیه السلام سخن از مختار به میان آمد: عده‌ای به وی ناسزا می ‌گفتند، حضرت فرمودند:[37] «به مختار ناسزا نگوئید، زیرا او بود که قاتلین شهدای ما را کشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و...».
7- امام صادق علیه السلام هم در مورد او فرمودند:[38] «(پس از حادثه کربلا)، هیچ زنی از زنان آرایش نکرد و خضاب نیست، تا زمانی که مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای ما فرستاد.»
از مجموع این احادیث بدست می ‌آید که در شخصیت و حُسن عقیده مختار هیچ شک و شبهه ‌ای نیست و قیام او مرضی خدا و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.[39] و از طلب رحمتی که حضرت سجاد علیه السلام در حق او نمودند، روشن می ‌شود که مسلک او امامی بوده است. بنابراین ایراد "کیسانی" بودن و دعوت مردم به سوی خویش و امامت محمد بن حنفیه وارد نیست. چون طلب رحمت از سوی ائمه اطهار برای شخصی که اعتقادش بر حق نباشد، جایز نیست.
و اما دلايل اعتقاد او به امامت امام سجاد علیه السلام:
اول
: خبرى كه حاكى است امام حسين او را از آتش نجات مى دهد[40] و حال آنكه به اعتقاد ما منكر امامت در آتش جاويدان است.
دوم: اينكه او هداياى با ارزش را خدمت امام سجاد مى فرستاد، دليل بر اعتقاد او به امامت امام سجاد(علیه السلام) است نه محمد بن حنفيه و الا بايد هدايا را پيش محمد مى فرستاد.
سوم: امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «خدا او را جزاى خير دهد.»[41]
و امام باقر سه بار فرمود: «خدا او را رحمت كند.»[42]
در حالى كه دعا و طلب رحمت براى منحرف از امامت از جانب امام معصوم معقول نيست.
و اما جواب از دلايل مخالفان اينكه امام هداياى مختار را رد كرده، به خاطر خوفى بوده كه از سلطه عبدالملك مروان داشت و مى خواست وقتى عبدالملك مسلط شد، بهانه اى عليه او نداشته باشد، نه اينكه هداياى مختار را حلال نمى دانست زيرا اول اينكه بعضى هداياى او را پذيرفت و دوم اينكه از عبدالملك اجازه تصرف گرفت و حال آن كه اگر اين اموال از نظر امام حلال نبود، با اجازه عبدالملك كه حلال نمى شد. پس قبول نكردن هدايا و نخواندن نامه مختار و لعن او همه از روى تقيه و براى اظهار مخالفت صورى و ظاهرى بوده است.
دليل ديگر اينكه امام باقر از لعن مختار نهى فرمود[43] و حال آن كه اگر لعن امام سجاد حقيقى بوده ديگر معنا نداشت امام باقر از لعن وى نهى كند.[44] (اين بود مضمون كلام صاحب تنقيج المقال.)
و اما اقدام مختار در خونخواهى اهل بيت عليهم السلام و قيام عليه بنى اميه مورد تاييد امام سجاد(علیه السلام) بوده است طبق نقلى كه قبلا گذشت و به دليل اظهار رضايت امام سجاد و امامان بعد، از عمل مختار.
​و روايات دال بر كذب مختار و ادعاى وحى و غيره بيشتر به افتراءات مخالفان وى باز مى گردد.[45] چه اينكه مختار بسيارى از امويان را كشت.

 

منابع:
قرآن کریم.
تاريخ زندگانى امام سجاد(ع)، علی رفیعی.
با كاروان حسينى(ج‏1)، على الشاوى‏.
تاريخ تحليلى پيشوايان، على رفيعى‏.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
مقاله "قيام مختار و اهل بيت(علیهم السلام)"، حسن رضايي
-----------------------------------------------
پی نوشت:
[20] الكامل، ج 4، ص 230.
[21] همان مدرك، ص 230.
[22] همان مدرك، ص 231.
[23] معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۲.
[24] بدايه، ج 8، ص 267 و 294.
[25] همان.
[26] همان مدرك، ص 277.
[27] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.
[28] ر. ك رجال ابن داود، ص 513 انتشارات دانشگاه تهران.
[29] بحارالانوار، ج 45، ص 339.
[30] تنقيح المقال، ج 3، ص 205.
[31] ر. ك تنقيح المقال، ج 3 ص 204 و بحارالانوار، ج 45، ص 340- 341.
[32] معجم رجال الحدیث،‌ ج ۱۹، ص ۱۰۲.
[33] مقدس اردبیلی، احمد بن علی؛ حدیقة الشیعه، انتشارات کلی، بی ‌جا، چاپ پنجم، بی ‌تا، ص ۵۰۹.
[34] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۰.
[35] جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۲. / قهبائی عنایة الله؛ مجمع الرجال، تحقیق علامه اصفهانی، موسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۴ ه، ج ۶، ص ۷۸.
[36] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶.
[37] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۳. / معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۲.
[38] معجم الرجال، ج ۶، ص ۷۸.
[39] حدیقه الشیعه، ص ۵۱۰.
[40] بحارالانوار، ج 45، ص 339 و تنقيح، ج 3، ص 205.
[41] بحارالانوار، ج 45، ص 344.
[42] همان مدرك، ص 343.
[43] همان مدرك، ص 343.
[44] همان مدرك.
[45] تنقيح المقال، ج 3، ص 203- 205.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.