فاطره ذبیح زاده

صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی - 2

تاریخ انتشار:
کتاب سلمان رشدی را باید به راستی «آیات شیطانی» دانست؛ چراکه اولیای طاغوت، جز به سفارش شیاطین و طاغوتیان نمی گویند و نمی نویسند و ماحصل زبان و قلم آنان جز نشانه ها و ردپاهای شیطان نخواهد بود
صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی

راه های مقابله
اعتقادات توحیدی و جهان بینی قرآنی و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شک ها را برطرف سازیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردد.
باید عواملی را که اساس عقیده و تربیت اسلامی را متزلزل می کنند و مانع به ثمر نشستن نهال ارشاد فرهنگی و زمینه گرایش به غرب در دراز مدت اند از میان برد.
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب درصورتی که استعداد پذیرش حقایق را ندارند، برخورد کرد.
حوزه و دانشگاه، روحانی و دانشجو می توانند در بالابردن قدرت دفاعی فرهنگی نقش مؤثری ایفا کنند.
شیخ مفیدها، علامه حلی ها و مطهری ها قهرمانان عرصه دفاع و مرزبانانی از دین بودند. آنچه شهید مطهری(ره) را در نگاه امام بزرگ جلوه داد، این بود که آن شهید بزرگوار به وسیله آشنایی با مسائل جهان اسلام و توطئه هایی که آن را تهدید می کرد، دفاع از مرزهای دین را در اولویت کارهای خویش قرار داد.
زلال قلم
شیطان، آب در هاون می کوبد

تاریخ، صورت رنگ پریده خود را از نقاب زمان بیرون می کشد و بار دیگر ابوجهل های منفور، پا به عرصه تکرار می کوبند.
گویا عصر آغازین بعثت است که کینه و جهل و عجز، پشت به پشت هم داده اند و تو را شاعر و ساحر و مجنون می خوانند.
بخوان ای رسول عصمت! آنچه تو تلاوت می کنی، جز آیه های روشن وحی نیست.[11]
بخوان ای پیامبر پاکی! که شیاطین هنوز در کمین صداقت آسمانی واژه های خدایند و می کوشند دست های آلوده تردید بر ساحت بلند آیه هایش بکشند. گویا نور جاودانه کلام خدا را ندیده اند که فرمود: «لایَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی آید وحی [نامه]ای است از حکیمی ستوده [صفات]».[12]
آن گاه که قرآن، آیه های فصیح و بلیغش را بر زبان جاری می کند و اعجاز خویش را به رخ می کشد، کدام خطیب سخنور و کدام نویسنده زبردست، هماورد میدان تحدی اش خواهد بود؟
وقتی عجز بشر را در آوردن حتی یک آیه همانند قرآن به ایشان می نمایاند، سرسخت ترین دشمنان پیامبر و قرآن نیز سلاح سخنوری بر زمین می نهند و از سر ضعف، زبان به استهزا و تهمت می گشایند!
شیطان، آیات حقیر خویش را به میدان می آورد و افسانه های غرانیق را در گوش جاهلان زمان زمزمه می کند. آن گاه قلم ـ همان مقدسی که خداوند به عظمت درجه اش سوگند یاد می کند ـ در چنگال پلید شیطان گرفتار می آید و کفر و شرک را بر صفحه دل ها می نگارد!
ساده انگاری است که آیات شیطانی را کتاب مردی به نام سلمان رشدی بدانی! خوب که نگاه کنی، دست های آلوده استکبار را در آستین او خواهی دید. وقتی ملِکه انگلستان به پاس خدماتش، نشان شوالیه بر سینه «رشدی» می چسباند، یعنی تمام توطئه ها از چشمه پلید تهاجم غرب آب می خورد.
یعنی که دین آخرین رسول عشق، چنان فراگیر شده است که چاره ای جز «فتنه» نیست. اینک تمام هیاهوی پوچ دنیای مدرن، به عرصه جنگ صلیبی آمده اند تا شاید فرهنگ روشن اسلامی را به زمین بزنند. چه گمان باطلی! گویا آب در هاون می کوبند؛ چرا که عالم گیرشدن این دین پاک، صدها سال پیش وعده داده شده است.
آورده اند که...
چرا مسلمان شدم

یحی بن اکثم می گوید: مأمون پیش از آنکه زمام خلافت را به دست بگیرد، انجمن مناظره و مباحثه داشت. روزی یک یهودی زیباروی، خوش بو و نیکوجامه وارد مجلس مناظره شد و شروع به سخن کرد و به شیوایی سخن گفت. چون مجلس پایان یافت، مأمون او را طلبید و گفت: اسلام را اختیار کن و مسلمان شو تا درباره تو چنین و چنان کنم. او گفت: دین من دین پدران من است، بر من تحمیل نکن.
این ماجرا گذشت تا سال بعد که مسلمان شده بود، در مجلس مأمون شروع به سخن کرد و در مورد فقه به نیکویی سخن گفت. مأمون او را خواست و گفت: مگر تو همان نیستی که اسلام را بر تو عرضه کردیم و نپذیرفتی؟ گفت: آری، لکن من خط خوشی دارم و چون از اینجا رفتم سه نسخه از تورات را نوشتم و مطالب آن را کم و زیاد کردم، سپس به بازار بردم و فروختم.
سپس سه نسخه انجیل نوشتم و هنگام نوشتن از آن کم کردم و از خودم مطالبی افزودم. آن را نیز در بازار به فروش رساندم. آن گاه به سوی قرآن آمدم و سه نسخه از قرآن را با کم و کاست و با اضافه کردن مطالبی نوشتم. آن گاه آن را به فروشندگان کتاب عرضه کردم ولی آنان تا قرآن را باز می کردند و جاهای کم و زیاد شده نمایان می شد آن قرآن ساختگی را سوی من پرتاب می کردند. من از این رخداد یقین کردم قرآن کتابی محفوظ است و از همین رو اسلام آوردم سپس گفت: در سفر حج «سفیان بن عیینه» را دیدم و داستان فوق را برایش نقل کردم. او گفت: مصداق این مطلب در قرآن است. آنجا که درباره تورات و انجیل می فرماید: «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ»[13] که به تصریح این ایه حفظ کتب آسمانی شان برعهده یهود و نصارا گذاشته شد. پس ضایع گردید. اما در مورد قرآن می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ همانا قرآن را نازل کردیم و حافظ او هستیم.»[14] محافظت از قرآن را خداوند برعهده گرفته و از این رو محفوظ مانده است.
نظر شما چیه؟
فرق تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی در چیست؟
پاسخ:
 در تهاجم فرهنگی بنیان های فرهنگی جامعه از بین می روند، ولی در تبادل فرهنگی، فرهنگ خودی تقویت و غنی می شود. تهاجم فرهنگی این است که یک مجموعه ـ سیاسی یا اقتصادی ـ برای مقاصد سیاسی خود و برای اسیر کردن یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن هجوم می برد. چنین مجموعه ای چیزهای تازه ای وارد آن کشور و ملت می کند اما به زور؛ به قصد جانشینی آنها با فرهنگ و باورهای ملی. در تبادل فرهنگی هدف بارور کردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است.[15]
ریشه های تهاجم فرهنگی در کجاست؟
پاسخ: الف)
 فقر علمی، عامل خودباختگی است؛ رهبر انقلاب دراین باره می فرمایند: «عده ای فکر می کنند چون غربی ها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی مان را از آنها بگیریم؛ این اشتباه است».[16]
ب) ترویج مفاسد اخلاقی؛ رهبر انقلاب می فرمایند: «بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیان های فرهنگی فاسدساز نیاز دارند».[17]
ج) مقابله با ایمان دینی مردم: ایشان می فرمایند: «... دنبال این اند که فکر توحیدی را، فکر ولایت و محبت به اهل بیت را، محبت به قرآن را، تعصب و غیرت نسبت به مبانی دینی و اعتقاد به مبارزه با ظلم را، اعتقاد به قبح و زشتی ظلم پذیری را از دل این مردم با انواع حیله ها بیرون بکشند».[18]
در جدا کردن نسل سوم از انقلاب، رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «آنچه بیش از همه خطرناک است،ذهن و فکر و روحیه جوان است، این را باید دریافت».[19]
رهبر معظم انقلاب: «در تهاجم فرهنگی، قدرت و زورگویی و حیله گری کشور مهاجم، تعیین کننده است، اما تبادل فرهنگی به اختیار و اراده ماست. ما آزادانه انتخاب می کنیم».[20]

 

منبع: اشارات - بهمن 1387، شماره 117 - صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی(1)
--------------------------------------------
پی نوشت:

[11]. «اِن هُوَ الا وَحْیٌ یُوحی»، نجم: 4.
[12]. فصلت: 42.
[13]. مائده: 44.
[14]. حجر: 9.
[15]. برگرفته از سخن رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان آموزش و پرورش، 21/5/1371.
[16]. بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه همدان، 17/4/1383.
[17]. بیانات در دیدار رؤسای دانشگاه ها، 17/10/1383.
[18]. بیانات در دیدار با مداحان، 21/4/1386.
[19]. حدیث ولایت، ج 8، ص 24.
[20]. بیانات در دیدار با مسئولان آموزش و پرورش، 21/5/1371.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.