27 جمادی الاولی - وفات حضرت عبدالمطلب

گذری بر زندگی حضرت عبدالمطلب علیه السلام - 2

تاریخ انتشار:
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هشت ساله بود كه اندوه جانكاه ديگرى بر جانش نشست و سرپرست و پدربزرگ مهربانش «عَبْدُالمُطَّلِب» رحلت كرد.
عکس قدیمی قبرستان ابوطالب(حجون)قبل از تخریب

عبدالمطّلب و حمله ابرهه
آرى، از مناقب و مفاخر عبدالمطّلب ايمان كامل او به پروردگار بزرگ بود تا آن جا كه وى را در عداد اوصيا بر شمرده اند. داستان حمله ابرهه پادشاه حبشه با فيل به مكّه، جهت ويران ساختن كعبه و بر خورد مؤمنانه عبدالمطّلب با وى، شاهد صدق گفتار ماست.
عبدالمطّلب بدون آن كه از اين حادثه كمترين هراسى به خود راه دهد و بى آن كه در برابر عظمت و شوكت ظاهرى ابرهه خود را ببازد و از او تقاضاى بازگشت كند، تنها از او مى خواهد كه شتران به غارت رفته او را به وى باز گرداند و حفظ خانه خدا را به قدرت لايزال الهى احاله مى كند. سرانجام مسأله همان طور كه عبدالمطّلب پيش بينى كرده بود از كار در آمده و ابرهه با سپاهيانش به وسيله دسته اى از پرندگان كه لشكر الهى را تشكيل مى دادند به عذاب دنيا گرفتار آمده و همگى به هلاكت  مى رسند.
از سخنان اوست:
ظالم از دنيا نمى رود تا انتقام خود را پس دهد. از پس اين سرا، سراى ديگرى است كه نيكوكار و بدكار جزاى عمل خود را دريافت مى دارند. اگر ظالم در اين دنيا به عقوبت نرسد، در آخرت براى او مهيّاست.
عبدالمطلب  و توسل به محمد شيرخوار
خشكسالى مكه و نواحى آن را فرا گرفته بود، عبدالمطلب نوه شيرخوار خود را روى دست گرفت و از خدا باران طلبيد. حتى مى گويند شعر معروف ابوطالب ناظر به همين حادثه است آنجا كه مى گويد:
وَابيضُ يُستَسقَى الغَمامُ بوَجهِه ثِمالُ اليتامى عِصْمةٌ للأرامل [34]
چهره نورانى كه به وسيله او از ابر باران طلبيده شد، پناهگاه يتيمان و ياور بيوه زنان است.
رحلت «عبدالمطّلب»
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هشت ساله بود كه اندوه جانكاه ديگرى بر جانش نشست و سرپرست و پدربزرگ مهربانش «عَبْدُالمُطَّلِب» رحلت كرد.
 «عبدالمطّلب» پيش از وفاتش، سرپرستى رسول خدا(ص) را به فرزند خويش «ابوطالب» سپرد؛ زيرا علاوه بر آنكه پدر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) «عبداللَّه» با «ابوطالب» پدر و مادر يكى بودند و مادر هر دو «فاطمه» دختر «عَمرو بن عائد» بود،[35] «ابوطالب»- با وجودنادارى- مردى سخاوتمند و چهره اى بزرگوار و با عظمت بود و مزايايى داشت كه او را از ديگر برادرانش ممتاز مى ساخت.[36]
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با انتقال به خانه «ابوطالب» مورد محبّت و حمايت وى از همسرش «فاطمه» دختر «اسَدِ بْنِ هاشِم» قرار گرفت. آنان به پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سخت علاقمند بوده و او را بر فرزندان خود مقدّم مى داشتند؛ چندانكه سالها بعد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از خدمات ومحبّتهاى مادرانه «فاطمه بنت اسد» ياد كرده و از او به عنوان مادر خود تجليل نموده است.[37]
 «ابوطالب» با انسى كه به يادگار برادر پيدا كرده بود هيچگاه او را تنها نمى گذاشت .
افتخارات عبدالمطّلب
 «از افتخارات عبدالمطّلب موارد زير را مى توان ياد كرد:
1- وصى و جانشين پدرى همچون هاشم بود و مى توانست مفاخر و مكارم او را در ميان عرب حفظ كند، توانست مهمانخانه عمومى وى را نگاه بدارد و از مهمانان پدرش كه به شمار نمى آمدند پذيرايى كند و حتّى بر سنّت سنيّه پدرش به مرغان هوا و جانوران بيابان از سفره عام خويش بهره ها برساند.
عادت هاشم اين بود كه همه روزه شترى نحر مى كرد و بر روى كوههاى مكّه مى گذاشت تا وحش و طيور از اين نعمت بهره مند شوند. عبدالمطّلب هم اين روش را تا زنده بود از دست نداد.
2- عبدالمطّلب درنتيجه كند و كاوى كه خود و پسر بزرگش حارث در مكّه به عمل آورد، چاه زمزم را از نو باز يافت و آب سرشارش را پس از سال ها پنهانى آشكار ساخت تا مردم مكّه و طوايفى كه به خاطر زيارت كعبه از دور و نزديك به مكّه مى آيند تشنه نمانند و طلاهايى را كه در اين كند و كاو به دست آورده بود همه را يكجا، به خانه كعبه هديه كرد.
3- عبدالمطّلب علاوه بر اين همه مفاخر و مآثر، به خدمت پر افتخارى نايل آمد كه نه تنها افتخارات درخشان خويش، شايد هر چه در جهان مباهات و فخريه است همه را تحت الشّعاع قرار داد و آن مقام خدمت گزارى نسبت به سيّد البشر و الشّفيع المشفّع فى المحشر محمّد بن عبداللَّه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است.
فرزندش تازه عروسى كرده بود كه به قصد تجارت از مكّه روى به يثرب نهاد و در شهر يثرب در جوانى زندگانى را بدرود گفت.
در اين هنگام همسر جوانش آمنه بنت وهب حامله بود و اين حمل همان امانت مقدّس بود و همان نور الهى كه مقدّر بود ظلمتكده جهان را روشن سازد.
آمنه آن عروس دور از شوهر و دور از مزار همسر، فرزندش را به دنيا آورد و مقام  پدرى و خدمت گزارى رسول اكرم صلى الله عليه و آله به عهده عبدالمطّلب كه جدّ گرانمايه اش بود افتاد، عبدالمطّلب تا زنده بود نواده نازنينش را همچون جان شيرين به آغوش داشت و به هنگام وفات هم جز نام محمّد نامى به زبان نمى آورد و جز سفارش و وصيّت در حق محمّد صلى الله عليه و آله وصيّتى به فرزندانش نكرد!!
4- مردم مكّه خواه قريش و خواه ثقيف و هوازن و خواه بطون ديگر از اعراب، بيشتر بت پرست بودند، احياناً در ميانشان مسيحى و يهودى هم ديده مى شد، تنها خاندان هاشم به ويژه عبدالمطّلب بود كه به دين ابراهيم خليل مى زيست، عقيده اش توحيد و عبادتش اطاعت در راه پروردگار يكتا و يگانه بود و اين خود افتخار عظيمى است؛ زيرا خدا پرستيدن در ميان خداپرستان چيزى و خداپرستيدن در ميان بت پرستان چيزى ديگر است.»[38]

 

پی نوشت:
[34] ( 2). فتح البارى: 2/ 398؛ دلائل النبوة: 2/ 126.
[35] . ر. ك. السيرة النبويّة، ابن هشام، ج 1، ص 189.
[36] ر. ك. اعيان الشيعه، ج 1، ص 219.
[37] ر. ك. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 14.
[38] نخستين معصوم: 17.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.