هارون الرشید - 3

تاریخ انتشار:
هارون، كينه و دشمنى نسبت به خاندان پيامبر (ص) را از جدّش منصور به ارث برده بود، چه آنكه مورخان بدين حقيقت تصريح كرده اند كه وى در همه چيز- جز بذل مال-مانند منصور بود.
هارون  الرّشيد

حوادث خلافت هارون
 علیرغم ادعای طبری مبنی بر اینکه هارون در ابتدا خواست تا ظلم و ستمهای هادی نسبت به علویان را جبران کند،[28] در صورتیکه وی فردی بود ظاهرساز و منافق صفت که همچون معاویه در ظاهر وانمود به دینداری می کرد ولی در خفا و نیتش و همچنین در عملش خلاف آن ثابت می شد، وی وقتی دید که علويان از اعتقاد راسخ خود مبني بر اينكه خلافت حق ايشان است بر نگشتند و براي رسيدن به آن دست به مبارزه می کنند چاره ای نداشت که چهره پلید و نیت شوم خود را آشکار سازد و لذا ابتدا براي از بين بردن خطر يحيي، وی را به همراه امان نامه اي كه  به امضاي قاضيان و بزرگان بني هاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم يحيي را گرامي داشت ولي اندكي بعد فقيهان و قاضيان را به صدور فتوايي مبني بر مشروعيت نقض آن پيمان نامه مجبور کرد و سپس يحيي را به قتل رساند. قتل يحيي موجب برانگيخته شدن عواطف و احساسات مردم ديلم شد و زمينه ي تاسيس دولتي مستقل و شيعي را در قلمرو خلافت عباسي يعني علويان طبرستان را فراهم كرد.[29]
 دوران طولاني خلافت هارون با قيامها و شورشهاي مختلفي همراه بود. گروهي از خوارج كه قدرت خلفا و احكام شرعي آنان را قبول نداشتند در منطقه جزيره (قسمت شمالي عراق) به فرماندهي وليد بن طريف شاري فعال شدند و قدرت خود را به آذربايجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند كه هارون نيروي نظامي به رهبري يزيد بن مزيد شيباني به رويارويي با آنان فرستاد و در سال 179 ه.ق بر آنان چيره شد.
در سرزمين شام نیز برخوردهاي قبيله ای بين يمني ها و عرناني ها در سال 176 ه.ق، در دمشق به بالاترين حد خود رسيد و نزديك دو سال این درگیری ها طول كشيد. و هارون با كمك برمكيان توانست اوضاع را سامان دهد.[30]
 در افريقيه نيز از سال 171 ه.ق نا آرامي هايي به علت قيام خوارج، و بعض فرماندهان سپاه و بربرها ایجاد شد. هارون هزيمة بن اعين را استاندار افريقيه كرد كه وي توانست  آرامش را به این منطقه باز گرداند و پس از او ابراهيم بن اغلب استاندار افريقيه شد وی باعث شكوفايي  عمراني و اقتصادي در افريقيه شد و زمينه ی ايجاد حكومت اغلبيان را فراهم آورد و بعدها از حكومت مركزي بغداد مستقل شد و «قيروان» را در جنوب غربي تونس فعلي بر پايتختي برگزيد.[31]  
شورش های زمان هارون
در زمان هارون شورش های متعددی روی داد مثل خراسان که تا نیم قرن پس از مرگ ابومسلم در تب و تاب بود ودر سیستان که غالباً عرصه طغیان خوارج و دیگر ناراضیان بود. از روسای شورشیان می توان به استاذسیس، محمد بن شداد، حصین و حمزه خارجی نام برد. نام های خرم دینان و سرخ علمان نیز چند بار به زبان آمد.
هارون و امپراطوری روم
از موفقيت هاي چشمگير دوران طولاني خلافت هارون الرشيد جنگهاي خارجي با روميان است. هارون اهتمام فراواني به جهاد با روميان داشت و علاوه بر اينكه خود مكرر به جنگ با آنان مي رفت يكي از پسرانش به نام قاسم را وقف اين كار كرده بود.
 اوج اين موفقيت از سال 181 ه.ق بود كه هارون با سپاهي بزرگ به آسياي صغير لشكر كشيد و تا قسطنطنيه پيش رفت و ملكه روم كه توان مقابله با سپاه هارون را نداشت از در صلح درآمد و تعهد داد كه سالانه غرامتي براي درگاه خلافت بفرستد.[32]
چند سال پس از آن كه "نقفور" به امپراطوري روم رسید، سير قرارداد صلح مذكور را ناديده گرفت و در نامه اي براي هارون نوشت كه غرامتها را بازگرداند و گرنه براي جنگ آماده شود.
 هارون در پاسخ امپراتور روم نامه اي با لحن تند و تحقير كننده نوشت و با سپاهي آسياي صغير را در نورديد و امپراطور كه در آن زمان درگير جنگهاي داخلي بود به ناچار شرايط قبلي را براي صلح پذيرفت.[33]همچنين سپاه عباسي به فرمان هارون در سال 190 ه.ق جزيره قبرس را تصرف كرد و هزاران اسير را به بغداد آورد.
 اين وقايع كه نشانگر اقتدار دولت عباسي و نفوذ سياسي آن در پايان قرن دوم هجري بود توجه "شارلماني" پادشاه فرانك(فرانسه) را به خود جلب كرد و چون شارلماني به طرفداري از پاپ با امپراتور روم شرقي سر جنگ داشت تصميم گرفت كه با هارون خليفه عباسي رابطه دوستي برقرار كند و از قدرت نظامي و سياسي او براي تضعيف رقيب خود سود جويد لذا سفيراني به دربار هارون فرستاد و نامه هايي مبني بر اظهار صلح و دوستي ميان آن دو رد و بدل شد.[34]
هارون و تعیین ولیعهد
 هارون الرشيد در سال 175 ه.ق به تعيين جانشينان خود پرداخت. وي فرزندش محمد را كه بعدها لقب امين گرفت و مادرش زبيده از نوادگان منصور بود بر فرزند بزرگترش عبدالله ملقب به مامون كه از كنيزي ايراني بود مقدم داشت و وليعهد خويش نمود. وي بعدها در سال 183 ه.ق عبدالله(مأمون) را جانشين دوم خويش كرد و براي جلوگيري از بروز اختلاف و درگيري ميان آنان پيمان نامه هايي، متضمن سوگندهاي فراوان جداگانه از طرف امين و مامون را به همراه گواهي فقيهان و قاضيان و بزرگان خاندان عباسي به خانه كعبه آويخت.[35]
 هارون پس از چندي در سال 189 ه.ق پسر ديگرش قاسم را بعنوان جانشين سوم خود انتخاب كرد به شرط آنكه مأمون در زمان خلافت خود اختيار خلع او را داشته باشد.
قیام رافع بن لیث
 نا آرامي هاي خراسان از شورشهاي اواخر عمر هارون محسوب مي شود. ناحيه خراسان از زمان ولايتداري علي بن عيسي بن ماهان صحنه فتنه هاي خونين بود وي فرد ستمگر و بي باك بود و در تمام مدت حكومتش با زورگويي در خراسان حكمراني كرد با اين وجود هارون الرشيد از وي حمايت مي كرد چرا كه علي بن عيسي هدايا و تحفه هاي زيادي براي خليفه و دولتمردان مي فرستاد. اهالي خراسان كه از دادرسي خليفه نااميد شده بودند سر به شورش بر آوردند و رافع بن ليث را به پيشواي خود برگزيدند هارون هرثمة بن اعين را براي ايجاد آرامش در خراسان فرستاد. هرثمه، علي بن عيسي را در بند و اموال او را مصادره كرد ولي فتنه رافع همچنان در سمرقند و اطراف آن ادامه داشت و باعث نگراني خليفه بود هارون در سال 192ه.ق راهي خراسان شد تا قدرت خلافت را در آن ديار استحكام بخشد ولي در طوس در دهكده اي بنام سناباد بعلت بيماري منزل كرد و در جمادي الاولي سال 193 ه.ق در چهل و شش سالگي درگذشت و پسرش صالح بن هارون بر وي نماز گذارد.[36]
فرزندان هارون
هارون سه پسر داشت: قاسم، امین و مامون. مامون از امین بزرگ تر بود ولی امین پسر زبیده بود که زبیده دختر بزرگ جعفر بن منصور خلیفه عباسی بود. حال آنکه مادر مامون یک کنیز ایرانی بود. از این رو بسیاری امین را جانشین پدر می دانستند.
دربار و دیگران
در زمان هارون بغداد به اوج شکوه و زیبایی خود رسید. وی پرشکوه ترین کاخ را در بغداد ساخت. بردگان و درباریان بسیار از کاخ او پاسداری می کردند. پس از چندی او کاخی دیگر به نام رقّاح را در شمال سوریه ساخت. او پس از جاگیر شدن در رقاح هرگز به بغداد بازنگشت.
او را برخی خلیفه ای دادگر خوانده اند.
او هم زمان با شارلمانی می زیست و با اروپای آن زمان رابطه بازرگانی گسترده ای به راه انداخته بود. او همچنین با چین رابطه دیپلماتیک برقرار ساخت.
هارون در هنگام سفر به بخش های شرقی فرمانرواییش بیمار شد و مرد.
مرگ هارون  الرشيد 193 هجرى (809)[37][38]
هارون در 193 هجرى (809) براى سركوبى رافع بن ليث و حمزة بن آذرك به خراسان آمده بود به طرف سمرقند حركت نمود كه در راه بيمار شد، او پزشكش را از بيمارى خويش آگاه ساخته و ضمنا به وى چنين گفت «مواظب باش كه آن را مستور داشته و به كسى اظهار نكنى، چه فرزندانم ساعت مرگم را انتظار مي كشند، چنانكه خودت شايد ببينى كه آنها از سوار كردن من بر اسب سخت رو بر عليلى و ضعف و ناتوانى من خواهند افزود».
كلمات بالا واقعا رقت آور است، ولى با توجه به سوابق وی و نیز وقتى كه ديده مي شود كه در آخرين عمليات خود برادر رئيس شورشيان را حكم داد در حضورش پاره پاره كردند اين رقت از ميان مي رود.
بعد از اين عمل چيزى نگذشت كه وی در 47 سالگى در طوس درگذشت. و در سناباد، در باغ حميد بن قحطبه به خاك سپردند (193 ه.).چند سالى بعد از اين امام رضا (ع) را هم در همانجا پهلوى قبر هارون دفن كردند و اطراف اين قبور بعدها عمران و آبادى شده و به تدريج شهرستانى گرديد كه آنرا حاليه مشهد مى نامند و من در اين ساعت كه دارم اين سطور را مى نويسم در جنرال قونسولگرى [39] انگليس نشسته ام كه فاصله آن به قبر هارون الرشيد سه هزار پا مي باشد.

 

پی نوشت:
[28] طبري، پيشين،  8/ 235.
[29] طبري، پيشين،  4/ 633-628.
[30] طبري، پيشين،  8/ 262-251.
[31] طبري، همان،  8/ 314.
[32] خضري، همان، ص 49.
[33] طبري، پيشين،  4/ 669.
[34] خضري، پيشين، ص 50.
[35] يعقوبي، احمد بن واضح؛ تاريخ يعقوبي، مترجم محمد بن ابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1378،  2/430-422.
[36] يعقوبي، همان،  2/ 443.
[37]فرهنگ جامع تاريخ ايران، ج 2، ص: 846
[38] نويسنده: سرپرسى سايكس(1965م)، ترجمه: سيدمحمدتقى فخر داعى گيلانى ، تاريخ ايران،نشر افسون، تهران 1380ش، چاپ هفتم/ متن ج 2، ص: 4.
[39] مؤلف از 1905 تا 1913 سركنسول انگليس در خراسان بود (مترجم).

دیدگاه‌ها

مهسا قنبری 21:45 - 1395/12/25

بدنبوداماجای بهترشدن رادارد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.