29 اسفند

علاءالدوله ابوالمظفر اتسزبن قطب الدین محمد(521-551 ه.ق) (1127 - 1156 م.)

تاریخ انتشار:
آتسز مؤسس واقعى حكومت خوارزمشاهى است، چه او و جانشينانش از هر فرصتى براى كسب استقلال استفاده كرده اند، آتسز در سالهاى اول فرمانروايى خود از سنجر متابعت مى- كرد و در لشكركشيهاى او شركت مى جست...
علاءالدوله ابوالمظفر اتسزبن قطب الدین محمد

اشاره:
ابن محمد بن انوشتگين. (جلوس 490 ه. ق.) از اميران خوارزمشاهيان كه تا سال 530 هجرى قمرى تابع سلطان سنجر بود و از آن پس استقلال يافت و چند بار بين او و سنجر جنگ درگرفت و در سال 553 مغلوب گرديد ولى سه سال بعد وقتى كه سنجر از تركان شكست يافت، آتسز فرصت يافت و به حدود مرو تجاوز كرد و براى بار دوم در سال 538 ه. ق. با سنجر آشتى كرد و رسما حكومت خوارزم را به دست آورد. رشيد وطوط زمخشرى و زين الدين طبيب گرگانى به دربار او اختصاص داشتند.[1]
آتسز:
بعد از درگذشت قطب الدين محمد به فرمان سلطان سنجر، آتسز فرزند او به جاى پدر به حكومت خوارزم منصوب شد. در سال 533 هجرى سر از فرمان سنجر پيچيد و دعوى استقلال كرد. سنجر عازم سركوبى او شد. آتسز از خوارزم گريخت، اما در سال 535 هجرى مجددا خوارزم را تصرف و دعوى استقلال كرد. در سال 538 هجرى سنجر، بار ديگر عازم جنگ با آتسز شد و پس از صلح با وى به مقر خود مراجعت كرد.
ديرى نگذشت كه آتسز براى چندمين بار بر وى شوريد، و پس از اينكه از سلطان سنجر شكست خورد، باز هم مورد لطف سنجر قرار گرفت. آتسز پس از آنكه سنجر به اسارت غزان درآمد، در خراسان بناى تجاوز و تاخت وتاز را گذاشت و در سال 551 هجرى در نزديكى قوچان درگذشت.[2]
اتسز به سال ۵۲۲ حکومت خوارزم را عهده دار شد و در سال ۵۳۳ علیه سلطان سنجر سلجوقی طغیان کرد. سلطان سنجر نیز به ناچار به سوی او لشکر کشی کرد. خوارزمشاه شکست خورد و گریخت. سنجر برادرزاده اش (غیاث الدین سلیمانشاه) را حاکم خوارزم کرد و خود به مرو بازگشت. در این جنگ یکی از پسران خوارزمشاه کشته شد.
مردم خوارزم از سلجوقیان بیزار بودند؛ بنابراین اتسز به خوارزم بازگشت و با یاری مردم دوباره به حکومت خوارزم رسید.
پس از این اتسز ترکان کافر ختایی را برای دستیابی به شهرهای سلطان سنجر دعوت به غارت کرد. همچنین با آنان پیوند زناشویی بست.
ترکان ختا با سیصد هزار نفر به سوی سنجر لشکر کشیدند. سنجر نیز به مصاف آنان رفت ولی از آنان در ماوراءالنهر شکست خورد و یکصد هزار نفر تلفات بر لشکرش وارد شد. زن وی نیز اسیر شد.
سنجر به ترمذ و سپس به بلخ گریخت. در این بین اتسز به سرخس لشکر کشید. پس از آن خوارزمشاه از روی کینه توزی به مرو لشکر کشید و در آن دست به کشتار زد. اتسز پس از کشتار مردم دانشمندان شهر را با خود به خوارزم برد. اندکی بعد به نیشابور آمد و آن را بگرفت و در آن خطبه به نام خود خواند. دسته ای از خوارزمیان به بیهق و دیگر بلاد خراسان رفتند.
خوارزمیان تنها در بیهق، پنج روز مردم را کشتار کردند. سنجر نیز از جنگیدن با اتسز دوری می کرد.
سرانجام سنجر به سال ۵۳۸ هجری دوباره به خوارزم لشکر کشید. اتسز که از او بیم داشت، پشت دیوارهای شهر متحصن شد. سنجر نیز شهر را محاصره کرد ولی نتوانست آن را تصرف کند. بدین ترتیب به مرو بازگشت. در این بین اتسز به ظاهر، اطاعت از سنجر را پذیرفت.
اتسز تا هنگام مرگش در ۹ جمادی الثانی ۵۵۱ هجری در اطاعت سلجوقیان بود.[3]
دوره حکومت آتسز:
آتسز مؤسس واقعى حكومت خوارزمشاهى است، چه او و جانشينانش از هر فرصتى براى كسب استقلال استفاده كرده اند، آتسز در سالهاى اول فرمانروايى خود از سنجر متابعت مى- كرد و در لشكركشيهاى او شركت مى جست، پس از آنكه موقعيت خود را استحكام بخشيد، عليه سنجر قيام كرد ولى چندبار از او شكست خورد. پس از آنكه قيام كوچ نشينهاى غز و قراختائيان عليه سنجر آغاز گرديد و در طى آن سنجر اسير آنان گرديد، مقدمات مخالفت و رستاخيز حكومتهاى تابع عليه سلجوقيان فراهم گرديد و به تدريج، حكومتهاى مستقلى در آذربايجان، فارس، و خراسان تشكيل شد و موقعيت سلاجقه نزد خلفا، كه كاملا ابن الوقت بودند، به كلى متزلزل گرديد و مقدمات پيشرفت كار خوارزمشاهيان فراهم شد. پس از مرگ آتسز، پسرش، آلب ارسلان، و بعد از او تكش به هواى سلطنت برخاستند. علاء الدين تكش پس از مدتى بر مخالفين خود فايق آمد و بيشتر متصرفات سلاجقه را ضبط كرد. چون تكش وفات يافت، علاء الدين محمد، فرزند او، زمام امور را در دست گرفت و متصرفات دولت خوارزمشاهى در عصر او به منتهاى وسعت رسيد؛ ولى چون مردى جاه طلب و بى تدبير بود، در نتيجه جنگهاى متوالى و عدم توجه به آسايش اكثريت، توده مردم را سخت از خود ناراضى كرد و چون مصمم شد كه بغداد را به حيطه تصرف درآورد، ناصر، خليفه عباسى، هم با دشمنان سلطان همداستان شد و ظاهرا براى حفظ موقعيت خود محرمانه با چنگيز رابطه اى برقرار كرد و او را به تسخير مناطق متصرفى خوارزمشاهيان تشويق نمود.
در نتيجه علل و عواملى، كه در ضمن تاريخ مغول خواهيم گفت، چنگيز با سپاه عظيمى به متصرفات خوارزمشاهيان حمله ور شد و در روزگارى كه شهرهاى خراسان طعمه تيغ بيدريغ مغول بود، سلطان محمد خوارزمشاه، در جزيره آبسكون به وضعى رقت بار درگذشت.[4]
« دورۀ خوارزمشاهی علاءالدوله ابوالمظفر اتسز به دو دوره تقسیم می شود:
دورۀ اول 522 تا 530 که دراین فاصله اتسز مانند پدر مطیع و خدمتگزار سنجر بود و در خدمت سلطان به جنگ و شمشیرزنی اشتغال داشت.* دورۀ دوم از 530 تا 551 که در ظرف آن میانۀ او و سلطان اکثرایام خصومت و رقابت برقرار بود و سنجر در دوران سلطنتش سه بار یعنی در ربیع الاول 553 و ربیع الاول 536 و جمادی الاخری 542 به خوارزم لشکر برد و هر سه بار اتسز را مغلوب و به تسلیم و عذرخواهی مجبور نمود و اتسز با اینکه از 542 به بعد دیگر به علت گرفتاریهائی که در کشمکش با قراختائیان و انقلابات حدود شمالی و شرقی قلمرو خود داشت بر سلطان قیام نکرد لیکن با او نیز باطنا درحال صفا و یگانگی سر نمی کرد تا آنکه در موقع اسیری سنجر به دست ترکمانان غز به خراسان آمد وتا موقعی که سلطان ازاین حبس نجات یافت در آنجا بود اما قبل از آنکه تکلیف کار خراسان و حال روابط آینده بین او و سنجر روشن شود، اتسز به تاریخ نهم جمادی الاخری سال 551 در ولایت قوچان حالیه جان سپرد.*
اتسز مردی شجاع و بی باک وامیری عادل و شعرپرور و کریم و جوانمرد بود. نام نیک و ذکر خیر او را رئیس دیوان انشاء و مادح مخصوص او رشیدالدین محمد وطواط بلخی که در سال573 وفات یافته در اشعار فارسی و عربی خود جاوید ساخته و این شاعر و نویسندۀ زبردست که در نظم و نثر هر دو زبان فارسی و عربی در زمان خود کمتر نظیر داشته به فرمان اتسز به تألیف کتاب بسیار مشهور خود یعنی حدایق السحر فی دقایق الشعر دست زده است. غیراز رشید بعضی از شعرای سنجری مثل ادیب صابر و از گویندگان ارّان مانند خاقانی شروانی نیز او را مدح گفته اند.*
جرجانیه در عهد اتسز خوارزمشاه از مراکز عمدۀ علم و ادب و محل اجتماع عدۀ کثیری از فضلای نامی بود و اتسز مخصوصا در جلب اهل فرهنگ و دانش به این شهر جدی بلیغ داشت. چنانکه در سال 536 موقعی که پس از دیار شکست سنجراز قراختائیان بر خراسان استیلا یافت جمعی از دانشمندان آن دیار را به همراه خود به خوارزم برد و از مفاخر عهد او یکی امام علامۀ کبیر جارالله ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری خوارزمی(467-538)است. صاحب مؤلفات عدیده درتفسیر و نحو و لغت و ادب که مشهورترین آنها کشّاف است در تفسیر قرآن و اُنموذَج در نحو عربی و مقدمةالادب درلغت عربی به فارسی.* دیگر زَین الدین سید اسماعیل بن حسن جُرجانی که درسال 531 فوت کرده و از اطبای بزرگ عهد اتسز و پدرش قطب الدین محمد بوده و سید اسماعیل جرجانی مؤلف کتاب معروف ذخیرۀ خوارزمشاهی است در طب که آن را این دانشمند به نام قطب الدین محمد تألیف نمود ه و بعدها به دستور اتسز آن را مختصر کرده و از آن حُفّی علائی را به نام علاءالدوله اتسز ساخته است.»[5]
پدر:
قطب الدین محمدبن انوشتکین(490-552)
« دولت خوارزمشاهیان که به سلطنت سلجوقیان پایان داد، خود در آغاز برآورده و پروردۀ سلجوقیان بود. بنیانگذار این دولت محمد نوشتکین از جانب برکیارق ولایت خوارزم در سال 491 یافت.[6] و سنجر هم بعدها او را در آن سمت تثبیت کرد.* قطب الدبن محمد که خوارزم رااز جانب سلطان سلجوقی داشت در مدت سی سال امارت خویش همچمنان تابع و مطیع سلجوقیان باقی ماند. گویند در تمام این مدت، یک سال خود برای اظهار طاعت به درگاه سلطان می آمد و یک سال پسرش اتسز را -  به خراسان-  می فرستاد.»[7]
« او در جنگهائی که سنجر در ماوراءالنهر و غزنین و عراق می کرد همواره این پدر و پسر در رکاب سنجر بودند.*
محمد خوارزمشاه که مردی عادل و نیکوسیرت و ادت پرور بود در سال 522 وفات یافت و پسرش اتسز به مقام او منصوب شد.»[8]
فرزندان:
تاج الدین ابوالفتح ایل ارسلان بن اتسز(551-567)
« بعداز فوت اتسز،* وقتی پسرش ایل ارسلان داعیۀ فتح خراسان را پیدا کرد سنجر هم وفات یافته بود، و خراسان دیگر جزوی از قلمرو سلجوقیان محسوب نمی شد بین غلامان سنجری، پادشاهان غور، و خوارزمشاهیان مورد تنازع بود. ایل ارسلان بر قسمتی از خراسان در سال 558 و ماوراءالنهر در سال 553 که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند دست یافت و نزدیک پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کرد.»[9]
مرگ:
سرانجام «اَبوالمُظفَّر علاءُ الدّین» مشهور به آتسِز از بنیانگذاران سلسله خوارزمشاهیان در ۹ جمادی الثانی ۵۵۱ در نزديكى قوچان درگذشت .

 

پی نوشت:
-------------------

[1] فرهنگ جامع تاريخ ايران، عباس قديانى‏، انتشارات آرون،تهران1387ش.چاپ ششم، ج‏1، ص: 10-11.
[2] تاريخ تطبيقى ايران با كشورهاى، ص : 271
[3] تاریخ کامل ابن اثیر
[4] تاريخ اجتماعى ايران، مرتضى راوندى‏، انتشارات نگاه، تهران1382ش، چاپ دوم، ج‏2،ص278
[5] ر.ک: تاریخ ایران- بعداز اسلام، عباس اقبال آشتیانی، نشر نامک:1380، چاپ نهم، 1387، ص332.
[6] خوارزم از همان اوایل دولت سلجوقی به رسم مخارج طشت خانۀ سلطانی بود و مالی که از آنجا می رسید هزینۀ امور مربوط طشت خانه می شد. به همین سبب مهتر طشت خانه عنوان شحنگی خوارزم را هم داشت. نوشتکین غرچه نیای خوارزمشاهیان در دربار سلجوق همین عنوان را داشت و وی به همراهی اشخاص زیردست خویش(= طشت داران) سازمان طشت خانۀ سلطان را اداره می کرد و چون تمام امور مربوط به حمام و غسل و وضو و قطیفه و لباس و جوراب و زیرجامه و کفش و عطر و بخور سلطان و فرزندان و اهل حرم او را در اختیار داشت در دربار جزو محارم سلطان محسوب می شد و واگذاری مقامات و مناصب پرسود به اینگونه محارم در دربارها معمول بود. قطب الدبن محمد پسر نوشتگین به همین سبب به جهت ارتباط با مشاغل مربوط به شحنگی خوارزم حکومت خوارزمشاه یافت(491) و او در مدت حکومت خوارزم برخلاف فرزندان هرگز خاطرۀ  دوران طشت داری را از یاد نبرد و نسبت به سلجوقیان همواره متابع و فادار ماند. در باب طشت داری و طشت خانه و دستگاه آن ر ک:قلقشندی، صبح الاعشی 4/11-10، مقریزی، السلوک / 294، نویری، نهایة الارب 1/ 6- 225، جهانگشای جوینی 2/3-2.
[7] ر.ک: روزگاران، عبدالحسین زرین کوب/انتشارات سخن:1378، چاپ نهم، ص469.
[8] ر.ک: تاریخ ایران- بعداز اسلام، عباس اقبال آشتیانی، نشر نامک:1380، چاپ نهم، 1387، ص331.
[9] ر.ک: روزگاران، عبدالحسین زرین کوب/انتشارات سخن:1378، چاپ نهم، ص470.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.