ابن اثیر جزری - 2

تاریخ انتشار:
نام اصلی او "ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد" که در جمادی الاول سال (۵۵۵ هجری) قمری متولد شد. لقب او "عزالدین" و مشهور به ابن اثیر جزری است. او مورخ ادیب و محدث اهل تسنن می باشد.
ابن اثیر جزری

خانواده
پدرش در دستگاه سلاطین آن زنگی موقعیت ویژه ای داشت و مناصبی را از سوی آنان بر عهده داشت. او به جهت دارایی و ثروت زیادش، از مالکان و تجار مشهور جزیره بود و بین موصل و شام سفرهای تجاری متعدد کرد و بارها از سوی فرنگیان به اموال و کاروان های تجاری او تعرض شد. سه فرزند او از عالمان و مؤلفان مشهورند. مجد الدین مبارک فرزند بزرگتر به علوم حدیث پرداخت و دو کتاب جامع الاصول فی احادیث الرسول و النهایة فی غریب الحدیث را نوشت. برادر کوچکتر ضیاء الدین نصرالله به ادبیات روی آورد و کتاب های المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، دیوان ترسل و الجامع الکبیر فی صناعة المنظوم را تالیف کرد.
عزالدین علی برادر وسطی در اوایل سال ۵۵۵ در جزیره ابن عمر از منطقه جزیره در شمال رود فرات متولد شد. از کودکی و جوانی او اطلاع چندانی در دست نیست جز آنکه خود ذیل رویدادهای سال ۵۷۱ در الکامل می نویسد: در ماه رمضان کسوف رخ داد و من آن هنگام ۱۶ سال داشتم و نزد استادم حساب می خواندم که از ترس به او پناه بردم چون از علم نجوم نیز بهره مند بود. همچنین ذیل حوادث سال ۵۷۵ نوشته است: نزد یکی از علماء رفتم تا حدیث پیامبر را از او بشنوم.
هجرت به موصل
ابن اثیر در سال ۵۷۹ همراه پدر و برادرانش به موصل نقل مکان کردند و چون این شهر در آن زمان مرکز علم و ادب بود عز الدین شروع به استفاده از عالمان آن دیار کرد.
اساتید
اولین ارتباطش با ادیب و مقرئی، ابو الحرم مکی بن ریان نحوی بود که ذیل حوادث سال ۶۰۳ از او تجلیل کرده است. او در موصل، شام و بغداد نزد استادانی چون عبدالله بن سویده، ابن فضل الزمان، یعیش بن صدقه، عبد المنعم بن کلیب، ابن ریان بن شعبه، عمر بن طبرزد ، عبدالمحسن بن عبدالله وابن غنایم حلبی دانش آموخت. وی برخی از این استادان را در الکامل معرفی کرده است.
تبحر در علوم مختلف
ابن اثیر در علوم و فنون مختلف از جمله حدیث، قراءت، خطابه، لغت، مغازی و سیر پیش رفت و در زمره مشاهیر و فقهای موصل قرار گرفت و کم کم به دربار سلطان راه یافت.
راهیابی به دستگاه سلطان
ابن طقطقی در آداب السلطانیه علت راهیابی او به دستگاه سلطان و خلیفه را اینگونه شرح می دهد: «صاحب موصل که گمان می کنم نور الدین بوده به مجد الدین برادر ابن اثیر گفت:
خصی امین و متدین برایم پیدا کن که راز نگهدار باشد و پیام شفاهی مرا به خلیفه برساند. مجد الدین، برادرش عز الدین را معرفی کرد. سلطان او را خواست و پیغام هایی را به او داد و به او گفت هم اکنون عازم شو. ابن اثیر نزد برادر آمد تا با او وداع کند. مجد از او پرسید سلطان درباره چه با تو سخن گفت؟
عز الدین گفت ای برادر؛ تو لحظاتی پیش درباره دین و امانت و راز داری من پیش سلطان گواهی داده ای و درست نیست تو را تکذیب نمایم. پس مجد الدین گریست و برادرش را دعا کرد. این حادثه اخلاق ابن اثیر را برای ما روشن می سازد.
سفرها
به جهت موقعیتی که بغداد در آن زمان داشت ابن اثیر به آنجا رفت ولی محل سکونت خود را نیز رها نکرده و هر از چند گاهی به موصل برمی گشت و شاگردان از او استفاده می بردند.
مؤلف الکامل به دار الاماره زیاد رفت و آمد داشت و برای نور الدین، حدیث و تاریخ می گفت. بخصوص در شبهای ماه رمضان که مجلس دربار به شب نشینی و فکاهت و داستان گویی و رقص و آوازه خوانی می گذشت! ابن اثیر مدتی را نیز در حلب و دمشق و قدس گذرانید و نزد بزرگان آنجا میهمان بود.
در حلب همراه پدر ابن خلکان و یاقوت حموی مجالس علمی داشت و یاقوت به او وصیت کرد نوشته هایش را به بغداد ببرد و به محل وقف مخصوص بسپارد. قفطی در انباه الرواة ذیل ترجمه یاقوت می نویسد: ابن اثیر در آن نوشته ها تصرف کرد و آنها را به محل تعیین شده نرساند بلکه نزد گروهی پخش کرد تا از آن بهره برند! اگر این گفته قفطی درست باشد اتهام صریحی بر تدین و امانتداری ابن اثیر خواهد بود.
شخصیت سیاسی
ابن اثیر از لحاظ سیاسی با حکام عصر خود هماهنگ و همراه بود و به خلفای عباسی تمایل داشت مگر درباره الناصر الدین الله که به خاطر لغزش هایش از او انتقاد کرده است. وی در موضوع نبرد با فرنگیان صلیبی و مغولان، بسیار متعصب بود. حاکمان اتابکی و ایوبی را می ستود که نمونه ای از ستایش او نسبت به اتابکیان بخصوص هم عصر خود نور الدین ارسلان شاه در مقدمه کتاب التاریخ الباهر آمده است.
وصف ابن اثیر از زبان دیگران
"یاقوت حموی" یکی از شخصیت های بزرگ اهل تسنن برای او ارزش والایی قائل بود و قبل از مرگش، طبق وصیتی، کتاب های خود را به "ابن اثیر" واگذار کرد تا او آنها را به کتابخانه مورد نظرش برساند و تحویل دهد.
البته ابن اثیر این تعهد را پذیرفت ولی به آن عمل نکرد.
ابن خلکان هم یکی دیگر از بزرگان اهل تسنن هم بسیار او را ستوده و بعد از ملاقاتی که در سال ۶۲۶ هجری قمری با او در حلب داشت، گفت: ابن اثیر حافظ حدیث بود، تاریخ را ازبر داشت و انساب عرب را به خوبی می دانست و به اخبار عرب واقف بود.
ابن اثیر مورد احترام نویسندگان زیادی بود که از آثار او بهره های زیادی بردند.
مثلا ابن جوزی از او به عنوان استاد یاد کرده همین طور "ابن کثیر و ابن حنبلی". برای مطالعه بیشتر و مفصل در این مورد می توان به مقدمه آقای حالت در ترجمه کتاب الکامل مراجعه نمود.
علم مورد علاقه ابن اثیر
آثاری که از او به جای مانده عموما درباره تاریخ است.
خودش در مقدمه کتاب «الکامل» میگوید: من همیشه تمایلی به خواندن کتاب های تاریخی و دانستن تجارب گذشتگان داشتم.
وفات ابن اثیر
وی در ۲۵ شعبان سال ۶۳۰ در حلب وفات کرد. تاریخ مرگ او را سال ۶۳۱ یا ۶۳۳ هم گفته اند. با آنکه ابن اثیر از علوم مختلف بهره مند بود در تاریخ و حدیث شهرت بیشتری دارد.
تألیفات ابن اثیر
۱- [اسد الغابة فى معرفة الصحابه ]:

كتابى در عمل رجال در ترجمه احوال صحابه، اين اثر معتبر مشتمل بر 7500 زندگينامه يا شرح حال است و مؤلف محتويات كتاب هاى «ابن منده» و «ابو نعيم» و «ابن عبد البر» را در آن جمع كرده و اشتباهات آن ها را استدراك نموده و خود مطالبى بر مطالب آن ها افزوده است. اين كتاب در سال 1280- 1286 ق. در پنج مجلد در مصر و از روى آن در تهران به چاپ رسيده، در تهران هم از روى آن چاپ افست شده است.[12]
۲- [الکامل فی التاریخ]:
اين تاريخ مشهورترين كتاب عز الدين ابن اثير است و بلند آوازگى و مقام علمى او بر روى اين كتاب پايه گرفته است.
كتابى به عربى مشتمل بر مطالب تاريخى از آغاز خلقت تا سنه 628 ق. در 1851- 1871 م. در 12 مجلد و فهرست هاى آن در 1874- 1876 در دو مجلد در ليدن منتشر شد. ابو طالب على ابن انجب ابن الساعى (متوفى 674 ق.) ذيلى بر آن تاليف در پنج مجلد و مشتمل بر حوادث تاريخى تا سنه 656 ق. منتشر كرد. نجم الدين طارمى آن را به فرانسه ترجمه و قسمتى از آن به عنوان «تاريخ الدوله الاتابكيه بالموصل» با ترجمه فرانسوى در 1872 م، در پاريس به چاپ رسيد.
تاريخ الكامل، چنانكه گفتيم، شامل وقايعى است از آغاز خلقت، طبق عقائد مورخان قديم اسلامى، يعنى از آفرينش حضرت آدم و داستان ابليس و آدم و رانده شدن آدم و حوا از بهشت و احوالات فرزندان آدم و همه پيامبران و ظهور زرتشت و تولد حضرت مسيح تا بعثت حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم.
از تاريخ قديم ايران نيز پادشاهان كيانى و اشكانى و ساسانى را تا انقراض سلسله ساسانيان و ظهور اسلام شرح داده، از آن پس وقايع تاريخ بعد از اسلام را سال بسال نقل كرده است.[13]
۳- [اللباب فی تهذیب الانساب]:
كتاب مختصرى است در دنباله كتاب «الانساب» تأليف سمعانى.
ابن  اثير درين كتاب لغزش هائى را كه در كتاب سمعانى راه يافته، يادآور مى شود و آنچه را كه از نظر سمعانى پوشيده مانده يا از قلم او افتاده بدان مى افزايد.[14]
در واقع تلخيصى از كتاب الانساب سمعانى است و سيوطى تلخيصى بنام لب اللباب از آن فراهم ساخته است .[15]
۴- [التاریخ الباهر فی الدولة اتابکیه] يعنى دولتى كه او در سايه آنها زندگى مى كرد.

 

پی نوشت:
[12] سفرنامه فرهادميرزا(1305 ق)، ‏محقق / مصحح: غلام رضا طباطبايى مجد، ناشر: مؤسسه مطبوعاتى علمى‏، تهران‏1366 ش‏، چاپ اول‏، ص : 373؛ ابن اثير جزرى(630ق)/ ترجمه: عباس خليلى، ابو القاسم حالت‏، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏، تهران1371ش/ ترجمه، ج‏1، ص: 2.
[13] سفرنامه فرهادميرزا، ص: 376.
[14]تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج‏1، ص: 123
[15]ابن اثير جزرى(630ق)/ ترجمه: عباس خليلى، ابو القاسم حالت‏، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏، تهران1371ش/ ترجمه، ج‏1، ص: 1.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.