سید شهیدان اهل قلم(شهادت سید مرتضی آوینی) - 2

تاریخ انتشار:
در بهمن ماه سال 1371 بر پی تأکید مقام معظم رهبری، ساختِ سِری جدید روایت فتح را آغاز کرد و در پایان 20 فروردین سال 1372، به هنگام فیلم برداری در منطقه عملیاتی فکّه، بر اثر برخورد با مین به همراه یکی از دوستانش به شهادت می رسد.
سید مرتضی آوینی(ره)

ارادت و عشق به ولایت
شهید آوینی همواره گوش به فرمان ولایت بود و به دوستان خود بارها گفته بود: «صدای من به جایی نمی رسد امّا اگر می شد برسد می گفتم، باید در این مملکت برای سریان و نفوذ گسترده تر رأی ولایت تلاش کرد. نباید راضی شد و گذاشت که اوامر آقا در پیچ و خم توجیهات و تفسیرهای غلط معطل بماند». نمود واقعی عشق آوینی به ولایت، در نوع کارها و انجام وظیفه هایی که به او سپرده می شد، به خوبی دیده می شود. در نامه ای که به مقام معظم رهبری نوشته اند، ارادت به ولایت موج می زند: «... ما با حضرت عالی به عنوان وصی امام امامت رحمه الله و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همان گونه که پیش از این درباره امام امّت ره بوده ایم... ما به جهاد فی سبیل اللّه عشق می ورزیم و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند،... سرما و فرمان شما. کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی». او ولایت فقیه را ادامه ولایت اهل بیت علیه السلام می دانست.
عشق به نماز
از ویژگی های شهید آوینی کوشیدن درباره نماز بود. همه کسانی که با آوینی بودند، می گویند: «... مهم ترین مسئله زندگی شان مسئله نماز بود و مقیّد بودند اوّل وقت بخوانند، خیلی هم نمازشان حال داشت». به یکی از دوستانش که به او گفته بود، نمی دانم چرا همیشه سر نماز حواسم پرت است...، گفتند: «مواظب باش کسی که سر نماز حواسش همیشه پرت است، در زندگی همیشه حواسش پرت خواهد بود؛ یعنی زندگی اش هیچ حالت منظمی ندارد...» توصیه می کرد: «سعی کن نمازت برایت مهم ترین چیز باشد و سعی کن نمازت را با توجّه بخوانی». همسر شهید آوینی در این باره می گوید: «خیلی اهمیّت به نماز اوّل وقت می دادند... نماز شبشان تقریبا در هیچ شرایطی ترک نمی شد. ایشان روح عبادات را دریافت می کردند، حقیقت این عبادات در اعمالشان متجلّی می شد. ممکن بود نمازشان از نظر زمانی زیاد طول نکشد، ولی دریافتی که از عبادت می کردند، خیلی زیاد بود. چون عبادت کاری نبود که از سر عادت انجام بدهند، با تمام روح و قلب پیش خداوند حاضر می شدند...»
عشق به شهیدان
از مهم ترین اموری که شهید آوینی عاشقانه به آن ها ارادت داشت، شهدا بودند. بر این اساس، همیشه در برخورد با خانواده شهدا و آثار بر جای مانده از شهیدان و در گوش دادن به خاطره های آنان فروتنی وصف ناشدنی از خود نشان می داد. گریه های دل سوزانه او در موقع حاضر شدن بر سر مزار شهیدان، زبان زد همه دوستانش است. نقل می کنند، وقتی برای او تعریف کردند، در فکّه کانالی هست که قتل گاه گروهی از رزمندگان اسلام از لشکر بیست و هفت است... آقا مرتضی گفته بود: «محض تبرّک، یک مشت از خاک آن بچه ها را برایم بیاورید». و دست آخر هم دلش طاقت نیاورده بود و باز خودش راه افتاد و به آن جا رفته بود... در همان جا نیز به آرزوی دیرینه خود، شهادت، نایل شد.
در آرزوی شهادت
از آرزوهای همیشگی آوینی شهادت بود. وقتی از دوستانش شهید می شد، ناراحتی و نگرانی اش از این بود که چرا او شهید نشده است. او می گفت: «نمی دانم چرا من نرفتم. درست می دیدم، در آخرین لحظه تیر می آمد به بغل دستی من می خورد و به من نمی خورد». مرتضی دل باخته شهادت بود و شاید همگان دیدند، عاشورای سال 67 بود که همراه با بچه های جنگ به دلیل بسته شدن راه شهادت سخت می گریست. در زمان جنگ ایشان خیلی شوق جبهه داشت و حتی می توانیم بگوییم، پَر پَر می زد تا در جبهه حاضر بشود. هر از گاهی فرصت برایش پیش می آمد، از این فرصت ها استفاده می کرد و خودش را به جبهه می رساند. عجیب این که هر دفعه هم که ایشان جبهه می آمدند، به دلیل آن سیر عبادی که داشتند، تنها چیزی که دنبالش بودند، مسئله شهادت بود. ایشان تنها دست مزدی که از خداوند می خواست، این بود که فوز عظیم شهادت را نصیبشان کند.
پرواز در فکّه
وقتی شهید آوینی خبردار شدند که مقام معظم رهبری فرموده اند: «چرا روایت فتح پخش نمی شود؟ ما حرف هایمان در مورد جنگ الان باید شروع بشود، هم چنان که پیام عاشورا بعد از عاشورا منتقل شد...» در پاسخ به ندای رهبر محبوبش همه کارهایش را کنار گذاشته، دوباره ساخت برنامه های روایت فتح را شروع می کند. در هنگام تهیه برنامه، تصمیم گرفتند به منطقه عملیّاتی و الفجر بروند تا از «قتل گاه» فیلم برداری کنند. قتل گاه جایی بود که بچّه های عملیات مقدماتی در محور گردان عمّار و مقداد... داخل کمین افتادند... صحنه های شهادت و رشادت توصیف ناشدنی را به نمایش گذاشتند... وقتی ساعت نه و ده دقیقه صبح جمعه روز 20 فروردین 1372 به طرف قتل گاه می رفتند، ناگهان گروه ایشان با یک مین برخورد می کنند، در نتیجه انفجار آن چند نفر مجروح می شوند... پای سیدمرتضی آوینی قطع می شود، دوستان به او شتاب، او را به بیمارستان می رسانند. اما طولی نمی کشد که در نتیجه خون ریزی، در حالی که ذکر «یا زهرا» بر لب داشت، به سوی ملکوت پر کشید. بدین ترتیب راوی روایت فتح، با فتح رزمندگانی که عاشقانه دوستشان داشت، یکی شد.
اذان
«اذان موسیقی بهشت گم شده وجود است که اگر در خود ژرف شوی آن را در تپش قلب و در ضرباهنگ نبض خویش که خلقت تو در آن هر دم تجدید می شود، باز خواهی یافت».
تبلیغات غرب و علاج آن
«سیطره شیطان بر جهان امروز، از طریق تبلیغات استمرار می یابد. به اسم علم، جهل را گسترش می دهند، به اسم صلح، اقدام به جنگ می کنند، به اسم عرفان، سحر و جادوگری را توجیه می کنند، به اسم عقل توصیه به جنون می کنند و به اسم هنر، بی هنری را اشاعه می دهند.
همان سان که شیطان ارواح اغوا شدگان خود را از طریق ضعف های روحی و اخلاقی آنان سحر می کند، شیوه های تبلیغاتی روز نیز قواعد ثابت خویش را از ضعف ها، نقص ها، سستی ها و وابستگی های افراد و جامعه های بشری اخذ کرده است، برای همین «باطل السحر» این تبلیغات نیز قدرتی ایمانی است که از التزام به شریعت پدید می آید».
شهید و شقایق
«... شقایق وحشی آزاده است و وابستگی ای ندارد. در دشت های دور، لابلای سنگ ها می روید و به آب باران قناعت دارد، تا همواره تشنه باشد و بسوزد. داغ دار است و گل برگ های سرخش را نیز گویا به خون آغشته اند. شهید نیز آزاده است و فارغ و قانع و تشنه و سوخته دل و داغ دار و غلتیده در خون، اما میان این دو چه نسبتی است؟ کلام را، کلام انسانی را از این بیش راهی به سوی حقیقت نیست، تمثیلی از حقیقت و بس.
انسان، مرگ، شهید
«انسان در همه حال خود را پنهان می دارد. مگر آن گاه که خودش را در خطر ببیند. در هنگام اضطرار و در معرکه جنگ، آن گاه که مرگ را نزدیک می یابد، اگر بخواهد هم چنان خودش را پنهان نماید، باید که جان شیرین را بهای حفظ نقاب ظاهر کند و از جان بگذرد، اما از چهره ریایی خویش در نگذرد که نمی تواند. پس چون پای مرگ در میان آمد ملاحظات و مصالح را هر چه هست وا می گذارد و آن ذات پنهان خویش را رها می کند که ظهور یابد... آنان که صفت ترس را از ذات خویش بر نکنده اند، اگر چه در چشم خلق به شجاعت و جسارت مشهور باشند، چون پای مرگ در میان آید، هم چون مارمولکی که از وحشت رعد و برق در سوراخ می خزد، از معرکه جنگ می گریزند. در این هنگامه است که تعلّقات هر چه هست ظهور و بروز می یابند... تعلّقات هر چه بیشتر باشند، شهوت زیستن بیشتر است؛ خواست حفظ حیات، حتی به بهای بندگی نامردمان... پس کمال انقطاع در آمادگی برای مرگ است، نه از سر یأس و دل زدگی که از سر آزادگی... و چنین است که شهیدی از میان انسان ها انتخاب می شود. شهید منتظر مرگ نمی ماند، این اوست که مرگ را بر می گزیند، پیش از آن که مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش می میرد».
شهید آوینی در کلام و نگاه رهبری
مقام معظم رهبری به دلیل احترام خاصّی که برای بسیجیان مخلص و هنرمندان متعهد و مسلمان انقلابی قائل هستند، همواره در گرامی داشت آنان پیش قدم بوده و هستند. ایشان با وجود مسؤولیت های سنگینی که دارند، در روز تشییع پیکر شهید فرزانه سیدمرتضی آوینی، حضور پیدا کردند. پس از پایان مراسم چون به دلیل ازدحام مردم نتوانستند، از نزدیک خانواده آن شهید بزرگوار را ببینند، به مسؤول آن روز حوزه هنری فرمودند: «از طرف بنده به خانواده شهید تسلیت بگویید، گر چه من خودم هم در این مصیبت داغدار هستم». ایشان، چندی پس از آن، در روی قرآنی که آن را به خانواده شهید آوینی، هدیه کردند، این عبارت را به دست خط مبارک خود نوشته بودند: «به یاد شهید عزیز، سید شهیدان اهل قلم، آقای سیدمرتضی آوینی که یادش غالبا با من است...»
آوینی مایه فخر مدینه هنر
استاد فلسفه دانشگاه تهران، دکتر رضا داوری، درباره شهید آوینی می گوید: «... آوینی در شمار کسانی بود که هر چه به ایشان نزدیک تر می شدی، آنان را از آن چه می پنداشتی بهتر و بزرگ تر می یافتی. کسانی هم هستند که ظاهر آراسته و موجّه دارند و همه خوبی ها را به خود می بندند و حتی از نام نیک نیکان بهره برداری می کنند و اگر لازم شود، در ستایش فضیلت داد سخن می دهند، اما اگر پرده بر افتد بوی باطن شان شهری را متعفن می کند. من که گاهی بخصوص در سال های اخیر فتنه و آزمایش، در تنهایی خود احساس غربت می کردم و می شنیدم که بعضی از دنیا داران ظاهر ساز و فرصت طلب ریاکار چه ها می کردند و می گفتند، به یاد دوستی و دوستانی مثل آوینی می افتادم و خود را تسلّی می دادم... یکی از خوش بختی های من این بوده است، که دوستانی هر چند اندک مثل آوینی داشته ام و دارم و با او در غربت و مظلومیّت زیسته ام. آخر آوینی خیلی غریب بود و اگر امروز بعد از شهادتش مایه فخر مدینه هنر و مجاهده شده است، از آن جاست که مرگ و بخصوص شهادت، جوهر آدمی را آشکار می سازد».

 

منبع: گلبرگ - فروردین 1383، شماره 49 - سید شهیدان اهل قلم(شهادت سید مرتضی آوینی)

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.