حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده:

باید از جاذبه‌های هنری در احکام‌گویی استفاده شود

تاریخ انتشار:
شخصی می‌گفت مدتی است که در قم امام جماعت یکی از مساجد شده‌ام و می‌خواهم یک دور رساله کامل برای آن‌ها بگویم. توقع داشت که من تشویقش کنم و بگویم کار خوبی است. گفتم اصل کار شما خوب است؛ اما وصف کارتان خوب نیست. گفت چطور؟ گفتم .....

به گزارش بلاغ به نقل از مباحثات، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح‌زاده به گفت‌وگو با مباحثات پرداخت و گفت: یکی از اصول در بیان احکام، ساده‌گویی است. فردی راجع به احکام ذبح حیوان می‌گفت: اگر حیوانی ذبح بشود مستقبلا الی القبلة، بآلة حدیدیة، با ذکر اسم جلاله و بید مسلمان حلال است وگرنه فلا! خب مردم متوجه نشدند که این آقا چه می‌گوید. ساده‌گویی به معنای پرهیز از به‌کاربردن اصطلاحات و لغات نامأموس غیرضروری است؛ نمی‌گوییم عربی یا فقهی؛ می‌گوییم نامأنوس. ما نمی‌گوییم که نماز صبح را بگویید نماز پگاه یا نماز عصر را بگویید نماز پسین.

با توجه به سابقه و تخصص حضرتعالی در زمینه‌ی بیان مسائل شرعی و احکام، به‌نظر شما طلابی که به تبلیغ می‌روند چطور می‌توانند تلفیقی هنرمندانه از بیان احکام، و مسائل اخلاقی داشته باشند؟ جنس مباحث احکام خشک است؛ چه‌ کنیم که برای مردم قابل فهم باشد و حتی از آن استقبال کنند؟
من همواره گفته‌ام که ما باید هنر را به خدمت دین بگیریم؛ نه بالعکس؛ یعنی برای آموزش معارف دینی و از جمله احکام دین از جاذبه‌های هنری استفاده کنیم. قبل از ورود به این بحث نکته‌ای را باید عرض کنم؛ یک مسأله‌گو که مبیّن احکام است ـ در نوشتار یا گفتار ـ باید بالملازمه مسأله‌دان باشد؛ یعنی اگر خودش به احکام آشنا نباشد نمی‌تواند احکام بگوید؛ بنابراین باید آن پایه‌ی فقهی محکم باشد و طبق صدر آیه‌ی «نفر» وظیفه‌ی اول ما تفقه است. پس باید همان دروس حوزه را تا پایه‌ای خوب خوانده باشد. احکام دقایق و ظرایفی دارد که اگر خدایی ناکرده دقت نشود و شخص فهم درستی نداشته باشد اشتباه می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «لا تقُل ما لا تعلم»؛ آن‌چه که نمی‌دانی را نگو. سپس در ادامه می‌فرمایند: «ولا تقُل کلّ ما تعلم»؛ و هر آن‌چه که می‌دانی را هم نگو. این جمله گرچه معنایش همان مسائل اخلاقی است، اما اگر بخواهیم در مقام تبلیغ دین از آن استفاده کنیم، یعنی عالمانه سخن بگو؛ نه این‌که سخن نگو. همه‌ی آن‌چه را هم می‌دانی نگو. این یک اصل است.
اصل دیگر انتخاب درست است. مردم، بنده را به احکام می‌شناسند؛ یکی از دوستان می‌گفت تو تاریخ هم بگویی ما احکام می‌شنویم! یکی دیگر از دوستان هم می‌گفت من هم احکام می‌گویم اما… (کنایه از این‌که مثل شما نمی‌شود). شخص دیگری می‌گفت حاج آقا من مدتی است که در قم امام جماعت یکی از مساجد شده‌ام و از ابتدای رساله شروع به گفتن احکام کرده‌ام تا یک دور رساله کامل برای آن‌ها بگویم. توقع داشت که من تشویقش کنم و بگویم کار خوبی است. گفتم اصل کار شما خوب است؛ اما وصف کارتان خوب نیست. گفت چطور؟ گفتم این‌که برای مردم احکام بگویید خیلی خوب است؛ اما بفرمایید افرادی که پای منبر و نماز شما می‌آیند و احکام شما را گوش می‌دهند، چند  نفرشان شتر دارند؟ مقداری فکر کرد و گفت: هیچ‌کدامشان. گفتم شما که می‌خواهید همه‌ی رساله را بگویید، مسائل مربوط به عرق شتر نجاست‌خوار چه فایده‌ای برای کسانی دارد که شتر ندارند؟ وقتی مسائلی را بگویید که ببینند نیازی ندارند، پای منبر شما نمی‌نشینند؛ چون فکر می‌کنند از همان دست مسائل را می‌گویید. همان‌طور که عرض شد حضرت امیر می‌فرمایند: «ولا تقل کلّ ما تعلم»؛ این یعنی مخاطب خود را بشناس و براساس نیاز او حرف بزن. مثلاً فردی در جای مهمی در شب ولادت امام حسن عسگری(ع)، برای مخاطبانی که غالباً هم سنشان بالا بود مسأله‌ی سقط جنین را می‌گفت! من بسیار ناراحت شدم که این چه تناسبی با این زمان و برای این مخاطب دارد.
سنجش قدرت فهم مخاطب هم مهم است؛ مثلاً مسأله‌ی انتقال نجاست در باب مطهّرات را بخواهید برای یک کودک بگویید، آیا متوجه می‌شود؟
نکته‌ی دیگر مدیریت زمان است؛ ممکن است وقتی که در اختیار شما قرار می‌دهند بسیار کم باشد؛ باید بتوانید آن را مدیریت کنید.
ساده‌گویی در تبلیغ و بیان و احکام هم اصل مهم دیگری است که باید به آن توجه شود. احکام مقداری دشوار است؛ اصطلاحات فنی، علمی و فقهی دارد؛ عبارت‌های آن کمی دشوار و طبیعتاً خشک است. اینکه گفتند به لسان قوم سخن بگویید، منظور فقط این نیست که اگر مثلاً مخاطب آذری‌زبان است با او آذری صحبت کنیم و اگر فارس‌زبان است، فارسی؛ این یک مرحله است؛ اما مرحله‌ی بعد، مردمی حرف زدن است.  امام راحل(ره) در سن ۳۰-۲۹ سالگی کتاب‌هایی مثل مصباح الهدایه، الی الخلافة والولایة، طلب و اراده، شرح دعای سحر و اسرار الصلاة  را نوشتند که گاهی فهم آن‌ها برای ترجمه‌ هم برای عده‌ای مشکل است؛ آن‌وقت چنین کسی هنگامی که به سن ۸۰-۷۰ سالگی می‌رسد و در مقام رهبری جامعه قرار می‌گیرد، برای مردمش خیلی ساده صحبت می‌کند: «امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»؛ این جمله پرمحتوا اما ساده است. بنده می‌فهمم؛ آن کشاورز و کارگر هم متوجه می‌شوند؛ استاد دانشگاه هم درباره‌ی این جمله‌ی امام بحث می‌کند. این را ساده‌گویی می‌گویند.

می‌توانید یکی دو مورد مصداقی بفرمایید؟
|عرض می‌کنم. گاهی وقت‌ها به مزاح در کلاس‌هایی که برای عزیزان طلاب داریم این مسأله را می‌گویم؛ فردی می‌خواست راجع به ذبح حیوان بگوید؛ می‌گفت: اگر حیوانی ذبح بشود مستقبلا الی القبلة، بآلة حدیدیة، با ذکر اسم جلاله و بید مسلمان حلال است وگرنه فلا! خب مردم متوجه نشدند که این آقا چه می‌گوید. ساده‌گویی به معنای پرهیز از به‌کاربردن اصطلاحات و لغات نامأموس غیرضروری است؛ نمی‌گوییم عربی یا فقهی؛ می‌گوییم نامأنوس. ما نمی‌گوییم که نماز صبح را بگویید نماز پگاه یا نماز عصر را بگویید نماز پسین.

نماز صبح برای همه قابل فهم است.
احسنت؛ همه می‌دانند نماز صبح به چه معناست؛ اگر بگویید نماز پگاه تازه می‌گویند پگاه چیست؟ یا پسین چه زمانی است؟ این عربی ولی مأنوس است. پس ما نمی‌گوییم این‌ها را به کار نبرید؛ بلکه منظورمان کلماتی مانند مستهلک، متنجّس، موهوب، معونه، جهر و اخفات است. مثلاً فردی از من مسأله می‌پرسد که حاج آقا ما این‌جا آمدیم، معلوم نیست ده روز بمانیم یا خیر؛ باید نمازمان را کامل بخوانیم؟ من پاسخ می‌دهم اگر قصد عشره داشته باشید نمازتان کامل است؛ وگرنه قصر است! آن فرد فکر می‌کند که قصر و عشر یعنی چه؟ ممکن است از قصر معنای دیگری را متوجه شود. ساده بگوییم؛ مثلاً می‌گوییم چون هشت روز است و ده روز کامل نیست، نمازتان شکسته است؛ کامل نیست. خیلی ساده؛ این همان معنای جمله‌ی قبلی را می‌دهد؛ اما به لسان قوم است. پس ساده‌گویی یعنی پرهیز از اصطلاحات و لغات نامأنوس غیرضروری؛ نه در موارد ضروری؛ مثلاً چرا کلمه‌ی غسل را تغییر ندادند؟ چون هیچ کلمه‌ی جایگزینی ندارد؛ چه بگوییم که این معنا را برساند؟ اما مثلاً فقها جهر و اخفا را در رساله‌ها ننوشتند و به جای آن می‌نویسند بلند خواندن (جهر) یا آهسته خواندن (اخفا)؛ یا مثلاً کلمه‌ی حدّ ترخّص جایگزین ندارد؛ باید بگوییم و توضیح هم بدهیم.
اصل مهم دیگر در امر تبلیغ و مخصوصاً احکام‌گویی، بیان تبشیری است. پیامبر خدا(ص)، معاذ بن جبل را به یمن برای تبلیغ اعزام کردند؛ نه به‌عنوان والی؛ این را من تأکید دارم که به عنوان مبلّغ دین. هنگامی که می‌خواست برود، او را بدرقه کردند و بیاناتی فرمودند که خوب است ما آن‌ها را مطالعه کنیم. از جمله فرازهای بیانات حضرت به معاذ به عنوان مبلّغ این بود که فرمودند: «یا معاذ؛ یسّر و لا تعسّر». مگر می‌خواست آن‌جا حد جاری کند؟  شاید یک معنای آن همان ساده‌گویی است. همچنین فرمودند: «یا معاذ؛ بشّر و لا تنفّر»؛ یعنی بشارت‌گونه. ما باید در بیان مسأله محاسبه کنیم که آیا در دل مخاطب ایجاد نفرت می‌کند یا ایجاد علاقه؟ به فرموده‌ی رهبری «ما در امر دین باید تبشیری تبلیغ کنیم؛ دین را طوری تبلیغ نکنیم که احساس کنند همه‌ی خیابان‌ها ورودممنوع و همه‌ی کوچه‌ها بن‌بست است و سلب آزادی شده».

من به‌عنوان نمونه می‌گویم؛ ما می‌توانیم بگوییم نجاسات این‌هاست، می‌توانیم بگوییم که در عالم همه چیز پاک است؛ مگر آن یازده مورد. یعنی تمام مخلوقات خداوند ـ از کوه‌ها، دشت‌ها، صحراها، جنگل‌ها و… ـ  پاک است؛ الا آن یازده مورد. با این بیان فرد احساس راحتی می‌کند و درست هم همین است. معنای اصالة‌الطهارة هم همین است. یا مثلاً در خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها می‌توانیم از ابتدا بگوییم که این حیوان‌ها حرام‌گوشت هستند و این غذاها نجس‌اند و… یا می‌توانیم بگوییم غذاها سه دسته هستند: نباتی (روییدنی‌ها)، حیوانی و صنعتی؛ عمده‌ی غذاهای انسان هم نباتی است؛ یعنی یا غلات است یا میوه‌ یا سبزی‌ و یا خشکبار؛ و در اسلام هیچ غذای نباتی حرامی نداریم؛ یعنی یک دانه‌ی گیاهی، یک میوه، یک سبزی و یک خشکبار حرام نداریم. آن یکی دو روایتی هم که وجود دارد از باب ضرر است؛ مثلاً آن خوردن آن میوه ضرر دارد که ذیل قاعده‌ی لاضرر قرار می‌گیرد.

در تأیید فرمایش شما یک بار در مدینه از طرف بعثه رفته بودیم به یکی از هتل‌های محل اقامت ایرانی‌ها. روحانی کاروانشان یکی از اساتید خیلی محترم حوزه و دانشگاه بود و مخاطبان نیز سطح علمی بالایی داشتند. آن روحانی احکام بحث محدوده‌ی حرم را به قدری مشوّش گفت که ذهنیت مخاطبان به هم ریخت؛ یکی گفت فلان‌مرجع محدوده‌ی حرم را این می‌داند، دیگری گفت پس آقای فلانی چه می‌گوید و… یعنی فکر زائرها از همان ابتدا مغشوش شد.
بله احسنت. بگذارید خاطره‌ای بگویم؛ یک وقت یک آقایی به من زنگ زد، گفت حاج آقا همه‌ی زندگی و خانه‌ی ما به هم ریخته است. خیلی ناراحت بود. گفتم چه شده؟ گفت همه‌ی خانه‌ی ما نجس شده! گفتم چرا؟ گفت یک کارگر بنا در حال کار کردن بود؛ دستش زخم شده بود و خودم دیدم که زخم بود و همین‌طور همه‌جا را… . گفتم مشکل همین است؟ گفت بله. گفتم این خیلی که سخت نیست. مقداری او را آرام کردم و بعد گفتم مگر خانه‌ی من و شما خانه‌ی خدا یا مسجد است که باید پاک باشد؟ حالا دیوار نجس است، باشد. ما در بحث طهارت و نجاست واقعاً بر مردم سخت گرفتیم؛ چقدر افراد وسواسی که خود بنده با آن‌ها سروکار داشتم؛ چقدر زندگی‌ها به علت این مسأله متلاشی شده است. در حالی که این‌طور سخت نیست؛ این‌گونه سخت نگرفته‌اند. شما عصر پیامبر و مکه را با آن کم‌آبی فرض کنید؛ آن‌هم مسلمان‌هایی که در اقلیت بودند؛ اکثریت با غیرمسلمانان بود. نمی‌بینیم که مدام گفته باشند این‌جا را احتیاط کنید و آن‌جا را تطهیر کنید و… . لذا ما بارها گفتیم فقط باید به همان مواردی که واجب است پاک باشند دقت شود. حتی وقتی می‌گویند که جای محل سجده در نماز باید پاک باشد، اگر مهری باشد که یک طرف آن پاک نیست، می‌توانید بر طرف پاک آن سجده کنید. اما می‌بینیم که فردی به خانه‌ی بستگانش رفته و وقتی می‌خواهد نماز بخواند می‌پرسد سجاده پاک است؟ خب به شما چه ربطی دارد که پاک است یا خیر؟ ما از آن طرف اصل طهارت را داریم؛ اصل حمل عمل مؤمن بر صحت را داریم. پس این مسأله‌ی تبشیری بیان کردن خیلی مهم است.
اصل دیگری که باید مراعات کرد، استفاده از جاذبه‌های هنری است. من بارها عرض کردم که اگر ما واقعاً از این جاذبه‌ها استفاده نکنیم از قافله‌ی تبلیغ عقب می‌مانیم. قافله‌ی تبلیغ در حال پیش رفتن است. کتاب‌فروشی‌های مخصوص کودکان را ببینید؛ انواع و اقسام پازل‌ها، دفترچه‌های رنگ‌آمیزی، نقاشی، کتاب‌های مخصوص آموزش حروف الفبا، اعداد، پرچم‌ها و نقشه‌های کشورها و… الی ماشاءالله کار شده است؛ اما برای احکام چهار کتاب پیدا نمی‌کنید؛ حالا چه در قالب شعر چه داستان و یا قالب‌های دیگر. چرا ما کار نکنیم؟ مگر اشکال شرعی دارد که ما احکام دین را بدون تغییر در سطوح مختلف سنی متناسب با نیاز بگوییم؟ مثلاً برای کودک قبل از دبستان ۲۰ مسأله‌ی مورد نیاز؛ حتی برای مکلفین هم به این تعداد مسأله که در رساله‌ها آمده نیاز نیست. رساله‌ها کتاب‌های مرجع هستند و در جای خود لازم.
ما چه مقدار از نقاشی، خط خوب، شعر یا فیلم در زمینه‌ی تبلیغ و احکام‌گویی استفاده می‌کنیم؟ چه مقدار در سریال‌های ما احکام آموزش داده می‌شود؟ ممکن عده‌ای به این حرف ما بخندند و بگویند آقا می‌گوید در سریال تلویزیونی احکام بگویید. من نمی‌گویم در سریال احکام بگوییم؛ اما می‌توانیم در سریال طوری نشان ندهیم که مثلاً وقت نماز آفتاب طلوع کرد و نماز خوانده نشد.

البته ناگفته نماند که صدا و لحن شما به اعتقاد بسیاری خیلی مؤثر بوده است. چهره‌ی شما از خاطرات دوران کودکی ماست؛ حدود سال‌های ۶۹ و ۷۰ که اولین بار چهره‌ی شما را از تلویزیون دیدیم. این ویژگی شخصی شماست؛ از نظر لحن، صدا و نوع بیان.
حالا این یک نعمت خدادادی است و در دست من نیست. اما ما نباید خودمان را دست کم بگیریم. من نمی‌گویم همه‌ی حوزه‌ی علمیه بروند کارگردانی سینما بخوانند یا بروند نقاشی کار کنند…

اما افرادی که قرار است صحبت کنند، باید برخی از مسائل را اشراف داشته باشند.
احسنت؛ من می‌گویم اگر ما در حوزه‌ی علمیه ۷۰۰ درس خارج داریم ـ که باید بیش از این‌ها هم باشد ـ ۷۰ متخصص بیان احکام نیز داشته باشیم. آیا این اشکال شرعی یا ایرادی دارد؟ اگر ما هزار ساعت فقه در حوزه می‌خوانیم ـ که باید بیشتر از این هم بخوانیم و با دقت هم بخوانیم و به فرموده‌ی حضرت امام همان سبک جواهری باید با همان دقت و استحکام محفوظ بماند ـ  ده ساعت هم متدولوژی بیان احکام را هم فرا بگیرید؛ به‌ این معنا که یاد بگیریم احکام را این‌طور بگوییم؛ این مسأله را این‌‌گونه بگوییم؛ برای این مخاطب این مسائل را بگوییم و… آیا این اشکال دارد؟ صحبت ما این است. می‌گوییم ببینید استعداد دارید یا خیر؟ در کنار همان درس‌هایی که دارید می‌خوانید ـ و الآن خیلی چیزها را هم بلد هستید ـ چه اشکال دارد اگر کسی استعداد نقاشی دارد ـ مثلاً ـ آن را هم به خدمت بگیرد. حتی لزومی ندارد همه خودشان نقاشی کنند؛ بیایند آن فیلم‌ساز، تهیه‌کننده و کارگردان را به خدمت بگیرند و بگویند ما چنین طرح و ایده‌ای داریم؛ آن فرد پیاده می‌کند. بنابراین یکی از اصول مهم در بیان احکام استفاده از جاذبه‌های هنری است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.