حجت الاسلام قادری

پیام‌ها و درس های فلسفی خطبه فدکیه

تاریخ انتشار:
در این فراز سوم از خطبه، حضرت فاطمه سلام الله علیها در قامت حکیم الهی ظاهر شده و به توصیف ذات و صفات خداوند پرداخته و در این فراز چند پیام مهم عقلی و فلسفی وجود دارد...
خطبه فدکیه

متن خطبه: «واشهداَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْويلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِي التَّفَكُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْيَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ كَيْفِيَّتُهُ اِبْتَدَعَ الْاَشْياءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوينِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ في تَصْويرِها، اِلاَّ تَثْبيتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبيهاً عَلي طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلي طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلي مَعْصِيَتِهِ، ذِيادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِه»ِ.
ترجمه متن خطبه: «و گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند نيست و شريكى ندارد، كه اين امر بزرگى است كه اخلاص را تأويل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پيشگاه تفكر و انديشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندى كه چشم‏ها از ديدنش بازمانده، و زبان‌ها از وصفش ناتوان، و اوهام و خيالات از درك او عاجز می‌‏باشند موجودات را خلق فرمود بدون آنكه از ماده‏اى موجود شوند، و آنها را پديد آورد بدون آنكه از قالبى تبعيّت كنند، آن‌ها را به قدرت خويش ايجاد و به مشيّتش پديد آورد، بى‏آنكه در ساختن آنها نيازى داشته و در تصويرگرى آن‌ها فائده‏اى برايش وجود داشته باشد، جز تثبيت حكمتش و آگاهى بر طاعتش، واظهار قدرت خود و شناسائى راه عبوديت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصيتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد».

در این فراز سوم از خطبه، حضرت فاطمه سلام الله علیها در قامت حکیم الهی ظاهر شده و به توصیف ذات و صفات خداوند پرداخته و در این فراز چند پیام مهم عقلی و فلسفی وجود دارد...
پیام اول: از متن: «کلمه جعل الاخلاص تاویلها» این درس توحیدی را به ما می‌آموزد که بین اخلاص در فکر و اخلاص درعمل رابطه تنگاتنکی وجود دارد به این معنا اگر شخص درمقام اندیشه به این باور رسیده باشد همه عالم در برابر ذات اقدس تعالی هیچ وپوچ است و اوست که روزی رسان است و حاجت بر آورده می کند، قطعا درمقام عمل نیز چنین انسانی با چنین باوری هرکاری را که انجام می دهد جز رضای خدارا درنظر نمی گیرد و کسی جز حق تعالی را شریک عمل خودش قرار نمی دهد.
پیام دوم: از متن:« ضمن القلوب موصولها وانارفی الفکره معقولها» این درس توحیدی را به ما می‌آموزد که بین توحید و کلمه توحید رابطه تنگاتنگ وجود دارد. به این معنا همان گونه که انسان از راه فطرت و عقل به اصل توحید و اینکه جهان خالقی دارد ایمان می آورد از همین راه به کلمه «توحید» واینکه این مبده یکی است و ثانی ندارد می تواند ایمان بیاورد چرا که عقل و فطرت هم راهی است  برای اثبات « توحید» و هم برای درک و اثبات کلمه «توحید».
پیام سوم: از متن:«الممتنع من الابصار رویته..» این درس توحیدی را به ما می‌آموزد ازآن‌جایی که به دلیل عقلی حق تعالی جسم نیست و وجود محض ومجرد است پس با چشم سر دیده نمی شود و ازآن‌جایی که به دلیل عقلی صفات خدا چون عین ذات اوست و بی‌نهایت است پس توصیف به زبان امکان ندارد «ومن الالسن صفته»، ازآن جایی که خداوند به دلیل مجرد بودن کم و کیف ندارد پس واقعیت خدا باقوه واهمه هم قابل درک نیست و هرگز نمی توان به حقیقت خدایی پی برد« ومن الاوهام  کیفیته».
پیام چهارم: درس توحیدی دیگری که این خطبه می آموزد این است: بین اختراع مخترعین وافرینش حق تعالی از این جهت تفاوت وجود دارد که:
اولا: خدوند موجودات عالم هستی را درحالی به وجود آورد که ماده اولیه آنها وجود نداشت ولی مخترعین هر آنچه را اختراع می کنند مواد اولیه آن وجود دارد و هیچ چیز را ازعدم و نیستی به هستی نمی آورند ازاین رو می فرمایند: «ابتد ع الا شیا لا من شی کان قبلها».                                          
ثانیا: انچه را خداوند خلق کرده است ابداع است یعنی بدون نمونه قبلی است ولی آنچه را که مخترعین خلق می کنند کپی برداری از نمونه پیشین است: «وانشا ها بلااحتذا  امثله امتثلها».
ثالثا: آنچه رامخترعین  خلق می کنند از سر نیاز و احتیاج است ولی خداوند هرآنچه را خلق کرده از سر بی نیازی است: « وذراها بمشیه من غیر حاجه منه الی تکوینها ولا فایده له فی تصویر ها».
پیام پنجم: درس توحیدی دیگر خطبه این است هرچند خداوند به دلیل غنی مطلق بودن غرض فاعلی از خلق عالم هستی ندارد ولی به دلیل حکیم بودن غرض فعلی از افرینش دارد چراکه:
اولا: حق تعالی می خواهد حکمت خودش  یعنی اینکه قدرتش در خلق همراه با مصلحت است را ثابت نماید «الا تثبیتا لحکمته».
ثانیا: روحیه اطاعت پذیری را در بندگان ایجاد کند چرا که وقتی انسان ببیند که مخلوق چنین خالقی است فرمان الهی را اطاعت می کند و از معصیت دوری می کند «وتنبیها علی اطاعته».
ثالثا: با آفرینش عالم هستی درمقام آشکار کردن عظمت قدرت خویش است تا بشر با دیدن قدرت بی انتهای حضرت حق، خود را ناچیز دیده راه تواضع و فروتنی را درپیش گرفته و به عبادت و پرستش حضرت حق می پردازد«اظهارا لقدرته وتعبدا لبریته».
رابعا: جهان هستی را خلق کرده است تا زمینه دعوت انبیا فراهم شود زیرا انبیا در دعوت خود دلیل و برهان می خواهند بهترین دلیل برای اثبات دعوت همین نظام احسن است«واعزازا لدعوته».
پیام ششم: همان گونه که خداوند از آفرینش عالم هستی غرض فعلی داشت نه فاعلی، از ثواب وعقابی که در برابر اطاعت ومعصیت قرار داد غرض فعلی دارد نه فاعلی. یعنی ثواب را قرار داد تا اطاعت کنندگان امید به بهشت پیدا کنند و عقاب را هم قرار داد تا معصیت کنندگان بترسند و از معصیت اجتناب کنند«ثم جعل الثواب علی طاعته ووضع العقاب علی معصیته  زیاده لعباده عن نقمته وحیاشه بهم الی جنته».

دیدگاه‌ها

سمیه کاظم نژاد 22:53 - 1400/10/22

سلام و خدا قوت احسنت به شما که زحمت میکشید و مطالب را داخل اینترنت به رایگان می‌گذارید. الهی خدا اجری عظیم برای شما قرار دهد.

نرجس یاسینی 19:50 - 1401/09/29

ماجور باشید

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.