هر روز با یک منبر

راه های پیشگیری از گناه

تاریخ انتشار:
یکی از مهم‌ترین حکمت‌هایی که در بازبودن درِ توبه برای همه مجرمان وجود دارد، نقش بازدارندگی آن در پیشگیری مجرم نسبت به گناهان آتی اوست. نگاهی به زندگانی توبه‌کنندگان مشهور تاریخ، گویای تأثیر شگرف توبه در پیشگیری از گناهان است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان 1399؛ راه‌های پیشگیری از گناه ، حجت‌الاسلام والمسلمین علی خادمی*
مقدمه
جذابترین و نافذترین موضوعی که متولیان ادیان مختلف در دنیای امروز برای جذب مردم به‌ کار می‌برند، «مهربانی و رحمت الهی» است؛ آن‌گونه که متأسفانه برخی ادعا می‌کنند که ماجرای جهنم و عذاب‌های اخروی، خیلی جدی نیست؛ حرفی که با متون اصیل همه ادیان مخالفت آشکار دارد. به جای این سخنان بی‌مدرک، باید جلوه‌های آشکار و پنهان رحمت الهی را از متون اصلی دین استخراج کرد. برخی الطاف و مهربانی‌های خداوند در پسِ عناوین دیگر پنهان شده است و باید با دقت و تأمل آن‌ها را آشکار کرد. یکی از این مهربانی‌های نهان، «راه‌های متعدد پیشگیری از انجام گناه و معصیت» است که در شکل‌های مختلف در اختیار ما قرار داده شده است. برخی از آن‌ها را خدای متعال مستقیماً انجام می‌دهد و برخی دیگر را با هدایت‌های طبیبانه خود و اولیائش برایمان مهیا می‌نماید. در این مقاله به  برخی از راه‌های پیشگیری از گناه اشاره می‌شود.
1. عصمت عمومی
خداوند متعال سطحی از عصمت را در نهان بشر قرار داده است؛ به‌ گونهای که اگر تخریب نشود، میتواند او را از ارتکاب گناه باز دارد و اگر تقویت شود، می‌تواند انسان را تالی تِلو معصوم نماید. نیروی شهوت یا همان خواهش‌های درونی و همگانی، از جمله مقدماتی است که رسیدن به کمال، بر آن استوار است؛ چراکه بهرهمندی از عقل و خرد تنها، موجودی فراتر از ملائکه و فرشتگان را شکل نمیداد. از این رو، پروردگار موجودی غیر از ملائکه و حیوانات را با ترکیب برترین صفات آن دو، به نام انسان خلق کرد. عقل و شهوت در کنار هم می‌توانند بشر را در رسیدن به کمال یاری کنند. آنچه می-تواند شهوت را به مانعی خطرناک در این راه تبدیل کند، طغیان و سرکشی آن است. از همین روست که خداوند نیروی «عصمت» را در کنار شهوت قرار داده تا به منزله یک ترمز، در هنگامه انحراف و سقوط عمل کند و مانع از انجام گناه گردد.
معنای عصمت
«عصمت» در لغت به معنای «منع کردن و بازداشتن» است. از همین روست که وقتی شخصی دهانه مشک آب را با نخ می‌بندد، می‌گوید: «أعصَمْتُ‏ القِربةَ».  در اصطلاح نیز به معنای «فیض الهی برای نگه داشتن همه بشر از گناه و گروه خاصی از بشر (انبیاء و أئمه) از گناه و خطا» است. «شرم و حیا» به عنوان خمیرمایه عصمت، هدیه ویژه الهی به انسان است.  عصمت را می‌توان به دو بخش عمومی و خصوصی تقسیم کرد.
عصمت عمومی و خصوصی
این رحمت الهی دارای دو بخش است که می‌توان آن‌ها را به عمومی و خصوصی تقسیم کرد. عصمت خصوصی به پیامبران و امامان دوازده‌گانه و حضرت صدیقه طاهره(علیهم السّلام) اختصاص دارد،  ولی عصمت عمومی در نهان همه انسان‌ها وجود دارد؛ هر چند درجات آن مختلف است. اولیای الهی به سبب نگسستن اصل آن و با تقویتش، مراحل بالایی از آن را دارا بوده و هستند؛ مانند زینب کبری(علیها السلام) و نیز سلمان فارسی که علامه مجلسی(رحمه الله) در توصیف او می‌گوید: «او در درجه‌ای نزدیک به عصمت، بلکه در خود عصمت قرار دارد». 
نیم‌نگاهی به افراد عادی و یا حتی مجرمان، این مطلب را تأیید می‌کند. آنان نیز همه گناهان را مرتکب نمی‌شوند. مطابق آمارهای رسمی، مجرمان حرفه‌ای در مناسبت‌هایی چون ماه رمضان و محرم، جرم کمتری مرتکب می‌شوند. نویسنده مفاهیم القرآن که به داشتن تخصص در علوم مختلف اسلامی مشهور است، ضمن تأیید تقسیم‌بندی فوق، توضیح مفیدی ارائه کرده است.  حافظ نیز بر همین اساس، یک انسان معمولی به نام زلیخا را دارای عصمت عمومی دانسته که عشق به یوسف(علیه السلام)، باعث شد پرده عصمتش دریده شود:
من‏ از آن‏ حُسن‏ روزافزون كه یوسف داشت دانستم
    
    كه عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اهل‌بیت(علیهم السّلام) در دعاهای مختلف از جمله دعای کمیل، آمرزش گناهانی را خواسته اند که باعث از بین رفتن پرده‌های عصمت می‌شوند: «اللَّهُمَّ‏ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ‏؛ خداوندا، بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده‌های عصمت را پاره می‌کنند».‏ این عبارت افزون بر دعای کمیل، در صحیحه یعقوب بن شعیب از امام صادق(علیه السلام)،  صحیحه علی بن رئاب کوفی از امام کاظم(علیه السلام)  و صحیحه سعد بن سعد از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. 
مرحوم ملامحسن فیض کاشانی درباره تقسیم‌بندی نعمت‌های الهی می‌نویسد: 
نعمت‌هاى الهى، یا مادی و یا معنوی است. نعمت‌های مادی نیز دو بخش است: نعمت نفع و نعمت‏ دفع‏. نعمت‌هاى معنوى هم بر دو قسم می‌باشد: نعمت توفیق و نعمت عصمت. نعمت عصمت مانند: بیزارى از شرک و عصیان. 
در کتاب رحمت واسعه، مجموعه سخنان آیت‌الله بهجت(رحمه الله) درباره سید‌الشهداء(علیه السلام)، چندین مطلب پیرامون عصمت عمومی آمده است.  تنظیم‌کنندگان کتاب مذکور، از مجموعه بیانات آن عالم عارف چنین نتیجه‌گیری کردند:
مطابق فرموده‌های حضرت آیت‌الله بهجت(رحمه الله)، عصمت دو مرحله دارد: عصمت از خطیئه (گناه) و عصمت از خطا (اشتباه) و خطیئه. از این‌ نظر، انبیای الهی، فاطمه زهرا(علیها السلام) و دوازده امام(علیهم السّلام) صاحب مرحله دوم عصمت هستند؛ یعنی هم از گناه و هم از اشتباه معصوم‌ هستند، اما عصمت از گناه، به انبیا و اوصیا اختصاص نمی‌یابد؛ بلکه بزرگانی دیگر همچون جناب زید بن ‌علی و برخی اولیای الهی در عصرهای مختلف بوده‌اند که عصمت از گناه داشته‌اند؛ هر چند ممکن است دچار اشتباهاتی شده باشند. حضرت آیت‌الله‌ بهجت(رحمه الله) درباره امکان به‌ دست ‌آمدن چنین عصمتی می‌فرماید: «گواه بر این مطلب آنکه هر یک از ما، مکلف به ترک همه معاصی در همه‌ جا و هر زمان تا آخر عمر هستیم. لازمه قسمی از این مطلب، عصمت است و در این صورت، آیا ممکن است که همه مکلف به امری باشند که برای غیر انبیا و اوصیا محال است؟!». 
انسانی که قدرت ترک نمودن مباح و مکروه را دارد، توان اجتناب از حرام قطعی و گناه را نیز داراست. شهید اول(رحمه الله) در این زمینه می‌نویسد: «صرف کردن زمان در کارهای مباح، هر چند کم باشد، خسران به حساب می¬آید؛ زیرا باعث کم شدن ثواب و پایین آمدن درجات معنوی می‌شود».  درباره ملا عبدالله شوشتری(رحمه الله) که معاصر شیخ بهایی(رحمه الله) و علامه مجلسی(رحمه الله) بود، نقل میکنند: «در مقام موعظه فرزندش حسن‌علی فرمود: فرزندم، از زمانی که اساتیدم اجازه اجتهاد به من دادند، کار مباح یا مکروهی انجام ندادم؛ حتی در خوردن، آشامیدن، خوابیدن و ازدواج». 
نشانه‌های عصمت
1. سخت بودن گناه
در منابع روایی، فراهم نشدن مقدمات گناه به عنوان نوعی از عصمت نام برده شده است؛ مانند نابینایی که نمی‌تواند نگاه هوس‌آلود به نامحرم داشته باشد یا شرابى که نیست تا بنوشد. چنانکه امام علی(علیه السلام) فرموده است: «مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي‏؛  آسان نبودن انجام گناهان، بخشی از عصمت است». در سخنی منسوب به حضرت عیسی(علیه السلام) نیز آمده است: «أَكْثِرْ حَمْدَ اللَّهِ عَلَى الْفَقْرِ فَإِنَّ مِنَ‏ الْعِصْمَةِ أَنْ لَا تَقْدِرَ عَلَى مَا تُرِيد؛  زیاد حمد الهی بر فقر داشته باش؛ زیرا یکی از اسباب عصمت، این است که قدرت بر انجام هر آنچه اراده می‌کنی، نداشته باشی».
ابن‌میثم در شرح نهجالبلاغه می‌نویسد: «از جمله وسایل عصمت، آن است که انسان وقتى دسترسى به گناه ندارد، خود را به ترک گناه عادت دهد تا این حالت براى او به صورت ملکه‌اى در آید». 
داستان نابینایی ابوبصیر، صحابی مشهور امام باقر(علیه السلام) و معجزه آن حضرت در شفا دادنش، می‌تواند تبیین‌کننده روایت علوی فوق باشد. ابوبصیر می‌گوید: 
روزی به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: «شما فرزندان رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هستید؟». فرمود: «بله». گفتم: «رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارث تمامی انبیاست؟». فرمود: «بله! تمام علوم آن‌ها را به ارث برده است». گفتم: «شما تمام علوم رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را به ارث برده‌اید؟». فرمود: «بله!». سپس فرمود: «ای ابابصیر! به من نزدیک شو!». من به ایشان نزدیک شدم، دستش را بر صورتم کشید و من زمین هموار و کوه و آسمان و زمین را دیدم. آنگاه به من فرمود: «دوست داری مثل الآن که بینا شدی باشی، در حالی که حساب و کتابت با خدا باشد و یا مثل سابق (نابینا) باشی و بهشت به صورت قطعی پاداشت باشد؟». گفتم: «دوست دارم مثل قبل نابینا باشم و بهشت برایم محبوب‌تر است». امام(علیه السلام) نیز دستش را بر صورتم کشید و مثل قبل شدم و هیچ چیزی را نمی‌دیدم.
علی بن حَکَم که از راویان جریان فوق است، میگوید: «این ماجرا را برای ابن ابیعمیر گفتم. پاسخ داد: شهادت می‌دهم که این ماجرا مانند روز روشن حق است».  
چگونه شكر اين نعمت گزارم
        که زور مردم آزارى ندارم

چند پیام
سخن امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه، حاوی چند پیام مهم به ما و حاکمان است:
1. فراهم نبودن زمینه گناه، لطف خفی الهی برای انسان است؛ بنابراین نباید به هر نداشتنی، با دید منفی نگریست.
2. اگر تغییر وضعیت سکونت، شغل و... به دورشدن ما از گناه کمک می‌کند، لازم و ضروری است. 
3. یکى از آثار و برکات هجرت مسلمانان از مکه به مدینه یا از مکه به حبشه نیز همین بود که از محیط شرک ـ که آن‌ها را به گناه مجبور مى‌کرد ـ دور بمانند و خدا را آزادانه بندگى و عبادت کنند.  
4. حاکمان جامعه براى دور ماندن مردم از گناه باید کارى کنند که اسباب معصیت از میان آن‌ها برچیده شود و از طریق اقدامات تأمینى و تربیتى، جامعه را از گناه دور دارند. 
رهبر حکیم جمهوری اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب، در توضیح سر فصل اخلاق و معنویت نوشتند:
اخلاق و معنویت، البته با دستور و فرمان به دست نمی‌آید؛ پس حکومت‌ها نمی‌توانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، اولاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند و ثانیاً زمینه‌ را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی در این‌ باره میدان دهند و کمک برسانند. با کانونهای ضد معنویت و اخلاق، به شیوه‌ معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنمی‌ها، مردم را با زور و فریب جهنمی کنند.
2. نعمت ولایت
 یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) که از برخورد غیر شیعیان گلایه‌مند بود، به حضرت گفت: «ای فرزند پیامبر! مردم رفتار خوبی با ما ندارند، ما را اذیت می‌کنند و نسبت به ما بغض و کینه نشان می‌دهند و با طعنه و ملامت سخن می‌گویند؛ گویا ما شیعیان در زمره مسلمانان نیستیم». امام(علیه السلام) او را دلداری داد و فرمود: «آیا به خاطر این اتفاقات، خدا را سپاس نمی‌گویید و شکر او را به جا نمی‌آورید؟! بدانید که شیطان هنگامی که از خارج کردن محبتِ ما خاندان از قلب و جانِ شما و از دور کردن شما از ولایتِ ما ناامید شد، شروع به تحریک مردم به حسدورزی و آزارِ شما کرد». سپس به یکی دیگر از نشانه‌های عصمت، یعنی پایداری شیعیان بر ولایت اهل‌بیت(علیهم السّلام) اشاره کرد و فرمود: «فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا وَهَبَ لَكُمْ‏ مِنَ‏ الْعِصْمَةِ؛ پس خدا را شکر کنید بر عصمتی که به شما اهدا کرد (و به برکت آن عصمت، حملات شیطان و رفتار مردم، آسیبی به ایمان شما نمی‌رساند)». سپس فرمود:  
هر زمان این سختی‌ها و دشواری‌ها در نظرتان بزرگ و سنگین آمد، به رنج‌ها و مشکلاتی که بر ما و دیگر انبیا و اولیای الهی وارد شده است، بیاندیشید. شخصی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: «سخت‌ترین و سنگین‌ترین امتحانات و بلاها در دنیا به چه کسانی وارد می‌شود؟». ایشان فرمود: «انبیا، سپس اوصیای ایشان، سپس ائمه و سپس مؤمنان؛ پس هر کس از لحاظ درجه ایمان و مقام قُرب الهی بالاتر باشد، بلا و امتحانش سخت‌تر و سنگین‌تر خواهد بود». بدانید که خداوند برای ما و شما عیش و آسایشِ ناب و به دور از رنج و سختی را در آخرت برگزیده‌ است (نه در دنیا)؛ همان‌طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است». 
تخریب عصمت 
این نعمت الهی به سبب گناهانی که انجام می‌دهیم، تضعیف و تخریب می‌شود. در روایتی از امام زین‌العابدین(علیه السلام) به گناهانی که سبب پاره شدن این نعمت بزرگ الهی می‌شوند، اشاره شده است: 
الذُّنُوبُ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ‏ شُرْبُ‏ الْخَمْرِ وَ اللَّعِبُ بِالْقِمَارِ وَ تَعَاطِي مَا يُضْحِكُ النَّاسَ مِنَ اللَّغْوِ وَ الْمِزَاحِ وَ ذِكْرُ عُيُوبِ النَّاسِ وَ مُجَالَسَةُ أَهْلِ الرَّيْبِ؛  نوشیدن مشروبات مست کننده، بازی کردن با آلات قمار، خنداندن مردم به وسیله سخنان لغو و شوخی‌های نابجا، بازگو کردن عیب دیگران و همنشینی با انسان‌های گنهکار.
تقویت عصمت
عصمت از گناه این قابلیت را دارد که توسط خودمان تقویت و یا بازسازی و ترمیم شود. برای این کار، راههایی وجود دارد: 
1. تقوی
 امیرمؤمنان(علیه السّلام) در بیانی زیبا فرموده است: «إِنَّ التَّقْوَى‏ عِصْمَةٌ لَكَ فِي حَيَاتِكَ وَ زُلْفَى لَكَ بَعْدَ مَمَاتِك‏؛  به درستی که تقوا سبب عصمت تو در دوران زندگانی و نزدیکی‌ات (به رحمت الهی) بعد از مرگت خواهد شد».
2. خوش‌نیتی 
امام باقر(علیه السلام) در اینباره فرموده است: «إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِيَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اكْتَنَفَهُ‏ بِالْعِصْمَة؛  هنگامی که خدای متعال از کسی حُسن نیت ببیند، او را در سایه عصمت خود قرار می‌دهد».
3. عبرت‌آموزی
 در حدیثی کوتاه از امام علی(علیه السلام) آمده است: «الإعْتِبَارُ يُثْمِرُ الْعِصْمَة؛  عبرت‌آموزی (از دیگران و اطراف) باعث عصمت می‌شود».
4. صبر
 در بخشی از نامه بی‌نظیر امیرمؤمنان(علیه السلام) به امام مجتبی(علیه السلام) آمده است: «...التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ يَعْصِمُ‏ الْقَلْب‏...؛  به زحمت انداختن خود در صبر کردن هنگام ناملایمات، سبب عصمت قلب و روح انسان می‌گردد». 
5. ذکر کثیر، گریه و سحرخیزی
در حدیثی از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به سه مورد دیگر از عوامل تقویت عصمت اشاره شده است: «ثَلَاثَةٌ مَعْصُومُونَ‏ مِنْ‏ إِبْلِيسَ‏ وَ جُنُودِهِ الذَّاكِرُونَ لِلَّهِ وَ الْبَاكُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ؛  سه نفرند که از شر شیطان و لشکرش در امانند: ذکر گویندگانِ براى خدا؛ گریه ‏کنندگان از ترس خدا، استغفار کنندگان در سحرها».
6. دعا
 امام سجاد(علیه السلام) در ضمن 133 خواسته خود در دعای عرفه، به پیشگاه الهی عرض می‌دارد: «وَ هَبْ‏ لِي‏ عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ؛  و به من عصمتی هدیه کن که مرا به ترسیدن از (عذاب) تو نزدیک کند و از ارتکاب گناهان جدا نماید و از گرفتار شدن به گناهان بزرگ رهایم سازد». 
در دعای رسیده از سوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خواندن در ماه رجب نیز می‌خوانیم: « ...وَ اعْصِمْنَا مِنَ الذُّنُوبِ خَيْرَ الْعِصَم‏...؛  خدایا! ما را از گناهان، معصوم بگردان با بهترین عصمت‌ها».
در روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان نیز این‌گونه دعا می‌کنیم: «اللَّهُمَّ غَشِّنِي فِيهِ مِنَ الرَّحْمَةِ، وَ ارْزُقْنِي فِيهِ التَّوْفِيقَ‏ وَ الْعِصْمَةَ، وَ طَهِّرْ قَلْبِي مِنْ غَياهِبِ التُّهَمَةِ، يا رَحِيماً بِعِبادِهِ الْمُذْنِبِينَ؛  خداوندا! در این روز مرا با رحمت خود فرا گیر و توفیق و عصمت را روزى‌ام کن و دلم را از تاریکى‌هاى بدگمانى پاکیزه گردان؛ اى مهرورز به بندگان گناهکار».
در بخشی از مناجات مفصل و زیبایی است که منسوب به امام سجاد(علیه السلام) و به نام مناجات انجیلیه مشهور است، می‌خوانیم: «أَسْأَلُكَ مِنَ الشَّهَادَةِ أَقْسَطَهَا وَ مِنَ الْعِبَادَةِ أَنْشَطَهَا... وَ مِنَ‏ الْعِصْمَةِ أَكْفَاهَا... ؛  از تو عادلانه‌ترین شهادت دادن‌ها و بانشاط‌ترین عبادت‌ها و کافی‌ترین عصمت‌ها را درخواست می‌کنم». 
2. جریمه حکیمانه
از دورترین دوران زندگی بشر براى پیشگیرى‏ از وقوع جرم، جریمه و قانون‌هاى کیفرى وضع شده است. کیفرهاى جزایی، یکى از مهم‌ترین عوامل ایجاد ترس در برابر انجام جرم است و نقش مهمى در کاهش مفاسد و جرایم دارد. آیین اسلام که تمام مقررات لازم براى انسان را در بر دارد و قوانین آن براى جلب مصلحت و دفع مفسده به نفع بشر وضع شده است، جزاهای دقیق، عادلانه و مؤثری را مقرر کرده تا از رهگذر آن، جرم‌های بعدی کاهش یابد؛ جرم‌هایی که ممکن است توسط فرد مجرم و یا دیگران اتفاق بیفتد. با دقت عاقلانه می‌توان رحمت الهی را در این دستورات مشاهده کرد. 
اجرای حد الهی، هم برای مجرم و هم دیگران رحمت است. دیگران با دیدن آن، از گناه منصرف می‌شوند و مجرم نیز از دو جهت مشمول رحمت خفیه حضرت حق می‌شود. از سویی اجرای حد، سبب تطهیرش می‌شود. حُمران می‌گوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: «کسی که حد رجم بر او جاری شده است، آیا در قیامت نیز دوباره عقاب خواهد شد؟». حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ مِنْ ذَلِكَ؛  خداوند کریم‌تر از آن است». از سوی دیگر باعث می‌شود آن گناه و حتی گناهان دیگر در آینده زندگی‌اش تکرار نشود و بار گناهانش کاهش یابد. امام موسی کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه «...يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...»  فرموده است: 
لَيْسَ يُحْيِيهَا بِالْقَطْرِ وَ لَكِنْ‏ يَبْعَثُ‏ اللَّهُ‏ رِجَالًا فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيَا الْأَرْضُ لِإِحْيَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً؛  منظور این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده مى‌کند؛ بلکه مردانى را بر مى‌انگیزد که عدالت را احیا کنند و زمین با احیاى عدالت، زنده می‌‏شود و قطعاً اقامه عدل در زمین، از چهل روز باران نافع‌تر است.
خودجریمهای
نقش جریمه و کیفر در بازداشتن از خطا، به قدری است که عالمان علم اخلاق به صورت جدی به خودجریمهای سفارش می‌کنند. در حالات مرحوم آیتالله العظمی بروجردی(رحمه الله) نقل شده است: «زمانی که در بروجرد بودند، نذر کردند اگر خشم و عصبانیت خود را کنترل نکردند و به دیگران تندی نمودند، یک سال روزه بگیرند. روزی به یکی از شاگردان خود ـ به خاطر اینکه آن شاگرد مطالب غیر منطقی و بی‌ارتباط با موضوع درس می‌گفت ـ تندی نمودند. پس از آن، یک سال روزه گرفتند تا نذر خود را ادا کنند». 
3. بخشودن نیت گناه
مرحله قبل از ارتکاب گناه، «نیت و قصد» آن است. اگر انسان خود را از فکر کردن درباره معصیت دور نکند، کم ¬کم مرتکب آن نیز می‌شود. داشتن نیت گناه، نشانه جرأت و جسارت در برابر خالق متعال است. مرحوم شیخ انصاری(رحمه الله) در ابتدای کتاب رسائل و در مبحث تجرّی (نیت گناه بدون انجام اصلش)، دو نوع دلیل قرآنی و روایی درباره عقاب داشتن یا نداشتن آن مطرح می‌کند: دلایلی که بر عقاب دلالت دارد و دلایلی که گویای عفو الهی نسبت به آن است. سپس دو شیوه برای جمع¬ کردن میان آن ادله ذکر می‌کند.  نکته قابل توجه این است که حتی مطابق دلایل دسته دوم، گنهکار استحقاق عقاب را پیدا کرده است، ولی فضل الهی باعث آمرزشش شده است. از جمله دلایل مذکور، این آیه شریفه است: «...وَ إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ...:  اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى‌کند». رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده است: «إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا عَلَى غَيْرِ سُنَّةٍ الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ‏ فِي‏ النَّارِ؛ وقتى دو مسلمانِ شمشیر به دست، با یکدیگر روبه‌رو شوند و یکى از آن‌ها دیگرى را بکشد، قاتل و مقتول به جهنم می‌روند». گفته شد: «اى رسول‌خدا! قاتل که معلوم است؛ مقتول چرا جهنمی می‌شود؟». فرمود: «لِأَنَّهُ أَرَادَ قَتْلًا؛  چون او نیز نیت کشتن دیگرى را داشت».
در دنیای کنونی با کسی که قصد کودتا داشته باشد، هر چند هنوز کودتا را عملیاتی نکرده باشد، برخورد تندی می‌کنند؛ ولی خدای مهربان از نافرمانی و بی‌حرمتی ما نسبت به خودش گذشت می‌کند و با اینکه می‌تواند برای نیت گناه جزایی در نظر بگیرد، ما را با عفو خودش مورد لطف و تشویق قرار می‌دهد تا شاید از همین گام اول به عقب برگردیم و مرتکب اصل گناه نشویم. 
برجسته‌ترین صفت انبیای الهی در قرآن، تقواست؛ چنانکه درباره حضرت یحیی(علیه السلام) می‌فرماید: «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّاً:  و رحمت و محبّتى از ناحیه خود به او بخشیدیم و پاکى (دل و جان)؛ و او پرهیزگار بود».
مفسران، تقی بودن این پیامبر الهی را به «دوری او از گناهان» و نیز «نیت گناه نداشتن» معنا نموده‌اند؛  چرا که بالاترین مرتبه تقوا که از آن به ورع تعبیر می‌شود، «دوری کردن از نیت و قصد معصیت» است. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ضمن روایتی مفصل که به ذکر فضایل پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته است، می‌فرماید: 
پروردگار متعال به رسول خود فرمود: هر کار نیکی از امت‌هاى سابق، یک حسنه داشت و در برابر هر گناهی نیز یک سیئه برایشان نوشته مى‌شد و این از سختی‌هاى آنان محسوب می‌شد؛ ولی برای امت تو آن را تغییر دادم و هر کار نیکی از افراد امت تو را ده برابر پاداش و هر گناهی از آنان را فقط یک سیئه مقرر کردم. در امت‌هاى گذشته اگر کسى نیت کار خیرى داشت، ولى آن را به مرحله عمل نمی‌رساند، هیچ حسنه‌اى برایش ثبت نمى‌شد و چنانچه موفق به عمل کردن به آن نیت خیر می‌گشت، یک حسنه محسوب مى‌شد؛ ولى امت تو اگر نیت خیرى داشته باشند، چنانچه موفق به عمل کردن نشوند، یک حسنه برایشان محسوب خواهد شد و در صورت عمل به آن، ده حسنه برایشان ثبت می‌شود و این از سختی‌های امت‌های پیشین بود که از امت تو برداشتم. در امت‌هاى سابق اگر کسی نیت گناهی می‌کرد، ولی اصل گناه را انجام نمی‌داد، ثبت نمى‌شد و اگر انجام می‌داد، یک گناه برایش نوشته مى‌شد؛ ولی اگر امت تو قصد گناهی کنند، ولى آن را انجام ندهند؛ یک حسنه برایشان ثبت مى‌شود. این نیز دستور سختى براى امت‌های پیشین بود که از امت تو برداشتم... 
4. الگوهای عملی 
خداوند حکیم و مهربان، بشر را به وسیله قرآن و سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت(علیهم السّلام) به بهترین شکل هدایت کرده است. در ابتدای سوره کهف، قرآن را به «قیّم بودن» توصیف کرده است؛ یعنی این کتاب با توجه به محتوای جامعی که دارد، سرپرستی بشر را به درستی انجام خواهد داد. روایات معصومین(علیهم السّلام) ـ که در کتاب کافی، 16 هزار مورد از آن‌ها جمع‌آوری شده است ـ به خوبی هدایت‌گری قرآن را کامل نموده است. با این حال لطف الهی تا آنجا پیش رفته که افزون بر این دو گنج گران‌بها، مکملی را نیز در کنار آن دو قرار داده تا سریع‌تر و کامل‌تر به مقصود برسیم و آن مکمل، چیزی جز «سیره و سبک زندگی حضرات معصومین(علیهم السّلام)» نیست. عصمت کامل و ویژه‌ای که در وجود آن دردانه‌های آفرینش نهادینه شده است، اعمال بزرگ و کوچک‌شان را نقشه راه عملی بشریت قرار داده است. 
آیه صادقین، نمونه‌ای از دستورات قرآنی است که اهل‌بیت(علیهم السّلام) بهترین و کامل‌ترین مصداق آن هستند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ:  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید». فخر رازی، مفسر شهیر اهل‌تسنن، افزون بر اینکه معتقد است «صادقین‏» باید معصوم باشند؛ بر این باور است که این آیه به عصر نبوی اختصاص ندارد و در هر عصری لازم است «صادق معصوم» وجود داشته باشد تا مردم بتوانند امر الهی را در همراهی با او عمل نمایند: «خداوند مؤمنان را به همراه بودن با صادقین‏ دستور داده است. بنابراین، آیه بر این دلالت دارد: آن‌هایی که جایزالخطا هستند، باید به کسى اقتدا کنند که معصوم‏ از خطا باشد تا در پرتو او از خطا مصون بمانند، و این معنا در هر زمانى خواهد بود و هیچ دلیلى بر اختصاص آن به عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نداریم».  امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده است: «أَنَا مَعَ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ ص وَ مَعِي عِتْرَتِي وَ سِبْطَايَ عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرَادَنَا فَلْيَأْخُذْ بِقَوْلِنَا وَ لْيَعْمَلْ عَمَلَنَا؛  من به همراه عترتم و دو سبطم با رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بر حوض کوثر اشراف داریم. هر کس ما را مى‌خواهد، باید گفتار ما را بگیرد و به عمل ما عمل کند». امام صادق(علیه السلام) نیز در حدیثی خطاب به مفضل، ضمن دسته‌بندی شیعیان از نظر محبت به اهل‌بیت(علیهم السّلام) به سه گروه، دوستداران واقعی را این‌گونه معرفی کرده است: «وَ فِرْقَةٌ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ يُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ؛  و گروهی دیگر ما را دوست دارند و سخن ما را حفظ، و فرمان ما را پیروی می‌کنند و با کار ما مخالفت نمی‌کنند. اینان از ما هستند و ما از آنانیم».
5. محبت اهل‌بیت(علیهم السّلام)
یکی دیگر از تدابیر حکیمانه حضرت حق برای دور کردن بندگانش از معصیت، قرار دادن محبت اهل‌بیت(علیهم السّلام) به عنوان تنها اجر رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. خداوند درباره این اجر می‌فرماید: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ‏:  آیا تو از آن‌ها پاداشى بر اداى رسالت خواسته‌اى که بر دوش آن‌ها سنگینى مى‏کند؟!». در آیه دیگری می‌فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏:  بگو من از شما پاداشى نمى‌طلبم، جز دوستى خویشاوندانم». همچنین فرموده است: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ‏:  بگو هر اجر و پاداشی از شما خواستم، براى خودتان است».
در آیه نخستین، هر گونه اجر و پاداشی را در برابر زحمات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منتفی می‌داند و آن را یکی از نشانه‌های صداقتش برمی¬شمرد. آیه دوم که اجر معنوی مودت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از همگان می‌طلبید، نشان از آن دارد که در آیه پیشین، اجر مادی منتفی شده بود، نه هر اجری. آیه سوم نیز حکایتگر اوج رحمت و تلاش الهی برای هدایت بشر است که همان اجر معنوی را ضامن هدایت انسان‌ها قرار داد؛ یعنی مودت ذى‌القربى که به جریان امامت و ولایت می‌انجامد و خط نبوت را زنده نگاه می‌دارد، میوه‌ای جز استمرار هدایت بشر در پی نخواهد داشت. چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «أجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِي لَمْ أَسْأَلْكُمْ غَيْرَهُ فَهُوَ لَكُمْ، تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  معناى سخن خدا این است: مودتى که من از شما غیر از آن را به عنوان مزد رسالت نخواستم، به نفع خود شماست؛ زیرا به وسیله آن هدایت مى‌شوید و از عذاب روز قیامت نجات پیدا می‌کنید».
به واقع یکی از مهم‌ترین آثار محبت، توانایی فاصله گرفتن از گناهان و روی آوردن به بندگی حضرت حق است و معنای این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بهتر روشن می‌گردد: «أَثْبَتُكُمْ‏ قَدَماً عَلَى‏ الصِّرَاطِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِأَهْلِ بَيْتِي‏؛  پابرجاترین شما بر صراط، کسى است که محبتش به اهل‌بیت من بیشتر باشد». بنابراین هر چه محبت به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر باشد، دوری از نافرمانی حضرت حق نیز بیشتر خواهد شد و به این وسیله، امان از لغزش بر صراط روزی محب می‌گردد. درباره این محبت و مودت چند نکته قابل توجه است:
1. مراد از مودت، دوستى خاصى است که آثار ظاهرى مانند معرفت و تأثیرپذیرى از محبوب را به دنبال دارد؛ زیرا دوست -داشتن عادی و معمولی نمی‌تواند اجر رسالت باشد؛ اجری که خداوند آن را تعیین نموده و پاداش سخت‌ترین دورانهای نبوت در طول تاریخ بوده است. در واقع هدف اصلی از تعیین این اجر، «مرجع قرار گرفتن قُربى» براى استمرار هدایت بشر است. 
2. مودت نسبت به اهل‌بیت(علیهم السّلام)، پرتو و مقدمه‌ای برای محبت ورزیدن به محبوب اهل‌بیت(علیهم السّلام) یعنی پروردگار عالم است. از همین روست که در مناجات شعبانیه می‌خوانیم: «إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ؛  خداوندا، برایم نیرویى نیست که خود را به وسیله آن از عرصه نافرمانی‌ات بیرون ببرم، مگر آن‌گاه که به محبتت بیدارم سازى».
3. صفحات تاریخ مملو از جریان‌های گوناگونی است که نقش محبت ورزیدن به اولیای الهی در ترک گناه را ملموس می‌کند. ماجرای زهیر بن قین بجلی که در گناه و انحراف غرق بود، تنها یک نمونه از این موارد است. روز تاسوعا که لشکر ایمان و کفر آماده نبرد شدند، عُروة بن قیس فرمانده سواره‌ نظام سپاه ابن‌سعد، به زهیر گفت: «كنتَ عندنا عثمانياً فما لك‏؛ تو نزد ما عثمانی بودی (عثمان را مظلوم و قاتلش را علی می‌دانستی)، چرا این‌قدر تغییر کردی؟!». زهیر پاسخ داد: «وَاللهِ ما كَتَبْتُ إلى الْحُسَيْنِ وَ لا أَرْسَلْتُ إلَيْهِ رَسُولاً، وَ لكِنْ الطريق جَمَعَني وَ إيّاهُ، فَلَمّا رَأَيتُه ذَكَرْتُ بِهِ رَسولَ اللهِ‏... ؛  به خدا سوگند من (بر خلاف تو) نامه‌ای به حسین ننوشتم و پیکی به سویش نفرستادم، اما مسیر راه ما را به هم رسانید. هنگامی که او را دیدم، به یاد رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) افتادم...». 
مِهر پاكان در ميان جان نشان
        دل مده الا به مِهر دل خوشان ‏

6. توبه‌پذیری
یکی از مهم‌ترین حکمت‌هایی که در بازبودن درِ توبه برای همه مجرمان وجود دارد، نقش بازدارندگی آن در پیشگیری مجرم نسبت به گناهان آتی اوست. نگاهی به زندگانی توبه‌کنندگان مشهور تاریخ، گویای تأثیر شگرف توبه در پیشگیری از گناهان است. اگر فضیل بن عیاض موفق نمی‌شد که توبه کند، اموال بسیاری به غارت می‌رفت، مسافران بسیاری آواره می‌شدند و دلهای بسیاری می‌شکست. در زندگی‌نامه‌اش نقل شده است: 
در شبی که آن دگرگونی عجیب در او پدید آمد، سرگردان و منقلب شده بود. گذرش به کاروانسرایی افتاد که کاروانی در آن استراحت می‌کرد. در گوشه‌ای سر به گریبان، بر گذشته آلوده خود افسوس می‌خورد. کاروانیان درباره ساعت حرکت سخن می‌گفتند. یکی از کاروانیان می‌گفت: امشب حرکت کنیم. دیگری گفت: به صلاح نیست که امشب حرکت کنیم، بگذارید هوا روشن شود؛ زیرا فضیل بر سر راه است و خطر او، قافله را تهدید می‌کند .این سخن، آتشی در دل فضیل بر افروخت و از اینکه جنایات او این چنین مردم را مضطرب و پریشان ساخته است، به شدت متأثر شد و بی‌اختیار از جا برخاست و گفت :مردم! بدانید من فضیل بن عیاضم. آسوده‌خاطر باشید که فضیل دیگر دزدی نمی‌کند و سر راه را بر کاروانیان نمی‌بندد. او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود، توبه کرده است.  
توّاب در قرآن
در 35 ‌آیه، توبه خداوند به سوی بندگانش مطرح شده است که یازده مورد آن با کلمه «توّاب» است. نکته قابل تأمل آنکه در بیشتر آن آیات یازده‌گانه پس از توّاب، رحیم بودن پروردگار مطرح شده است؛ مگر در آیه دهم سوره نور که حکیم بودنش را آورده است: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيمٌ:   و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اینکه او توبه‌پذیر و حکیم است، (هرگز از شقاوت رهایى نداشتید و همیشه به معصیت و خطا دچار بودید و به خاطر جهالت، نظام امورتان مختل مى‌گشت)». شاید بتوان مهم‌ترین پیام قرار گرفتن کلمه حکیم پس از تواب را اثر بازدارندگی توبه دانست که خداوند حکیم به مقتضای حکمت خویش، راه توبه را به همین جهت باز گذاشته است.  
شاید بتوان گفت یکی از حکمت‌هایی که در نپذیرفتن توبه محتضر وجود دارد،  همین نکته است؛ یعنی کسی که در واپسین روزها یا لحظات عمرش توبه می‌کند، اثر بازدارنگی بر توبه‌اش بار نمی‌شود. درباره چرایی حذف جواب «لو» در آیه شریفه، مفسران گفته‌اند: «به خاطر عظمت جواب بود؛ یعنی ظرفیت محدود کلمات نمی‌توانست مفهوم واقعی آن جواب را برساند».  
گر توبه مددكار گنهكار نبودى
        او را كه به سر حدِّ كرم راه نمودى

ور توبه نبودى كه درِ فيض گشودى
        زنگ غم از آيینه عاصى كه زدودى

7. بهداشت ذهن
فکر کردن به انجام یک کار، اثر بسزایی در انجام آن دارد؛ چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده است: «فِكْرُكَ‏ فِي‏ الطَّاعَةِ يَدْعُوكَ إِلَى الْعَمَلِ بِهَا وَفِكْرُكَ فِي الْمَعْصِيَةِ يَحْدُوكَ عَلَى الْوُقُوعِ فِيهَا؛  فکر کردنت درباره طاعت، تو را به عمل نمودن به آن طاعت، و فکر کردنت درباره گناه، تو را به عمل نمودن به آن گناه می‌کشاند».
قرآن کریم، فکر گناه یا همان وسوسه شیطان‌های اِنسی و جنی را یک حقیقت و امری طبیعی دانسته است، ولی عملیاتی نکردن آن را از صفات اهالی تقوا بر شمرده است: «إنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏:  پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‌هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‌افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‌بینند و) ناگهان بینا مى‌گردند». 
نیت گناه دو گونه است: گاهی فقط خطور در قلب است؛ یعنی بی‌اختیار بر قلب انسان گذر می‌کند و ادامه ندارد. گاهی نیز به عزم و تصمیم جدی بر گناه می‌رسد. مقصود از مطالب فوق، همین بخش است. امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
 حضرت عیسی(علیه السلام) به حواریون فرمود: موسی بن عمران(علیه السلام) به شما دستور داد که زنا نکنید، ولی من به شما امر می‌کنم که روح خود را به زنا خبر هم ندهید (فکر زنا نکنید)، تا چه رسد به انجام آن؛ زیرا کسی که روح و فکرش را به زنا خبر دهد، مانند کسی است که در اطاق رنگینی آتش روشن کند. دود آتش نقشه‌های رنگین آن اطاق را کثیف می‌کند؛ گر چه خانه را نسوزاند.  
8. سالم‌سازی محیط 
از راهکارهای پیشگیری از گناه، سالم‌سازی محیط پیرامون است. از نظر اسلام، برخی مکان‌ها و کارها سبب گرفتار شدن انسان در باتلاق گناه می‌شود. از این رو باید از آن‌ها دوری کرد و اگر برای انسان مهیا شد، باید با آن‌ها مقابله نمود. برخی از ‌آن‌ها عبارتند از: 
الف. دوستان ناباب
در آیات و روایات بسیاری به دوری کردن از دوستان ناباب و لزوم داشتن یاران واجد شرایط تأکید شده است؛ زیرا دوست و رفیق، در سعادت و شقاوت انسان نقش بسزایی دارد: 
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً: و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى‌کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند، و گر نه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و همه کافران را در دوزخ جمع مى‌کند. 
اهمیت این مسأله تا آنجاست که اگر محیط پیرامونی انسان به اندازه‌ای آلوده باشد که امکان دینداری و دوری از گناه را از انسان بگیرد، هجرت و دوری از محل زندگی، وظیفه‌ای است که عقل و قرآن بر آن تأکید دارند:
إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً:  کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آن‌ها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آن‌ها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفار جاى داشتید؟!). گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آن‌ها [فرشتگان‏] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آن‌ها (عذرى نداشتند و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند.
امام علی(علیه السلام) در ضمن خطبه دیباج می‌فرماید: «مُجَالَسَةُ أَهْلِ‏ اللَّهْوِ يُنْسِي الْقُرْآنَ وَ يُحْضِرُ الشَّيْطَان‏؛  همنشینی با اهل لهو و گناه، باعث فراموشی قرآن و حاضر شدن شیطان می‌شود». مصداق این سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) را می‌توان در زندگی نجاشی شاعر دانست. او که یکی از شعرایی بود که در جنگ صفین به نفع لشکر حق شعر سروده بود، در اثر همنشینى با دوست بد و اثرپذیرى از رفیق ناباب، از دین منحرف، و به گناه بزرگ شراب‌خواری مبتلا شد. وقتی خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید، حضرت حدّ شرعی را که 80 ضربه شلاق بود و نیز 20 ضربه دیگر به خاطر حرمت‌شکنی ماه رمضان بر او جارى کرد. او که تا دیروز عاشق و سرسپرده امام على(علیه السلام) بود، به واسطه اثرپذیرى از یک دوست بد و در یک تصمیم‏گیرى عجولانه و نادرست به معاویه پناهنده، و عاقبت به شرّ شد. 
ب. خلوت نکردن با نامحرم
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ابلیس نزد حضرت موسی بنعمران(علیه السلام) رفت و به او سفارش‌های مهمی کرد و از جمله گفت: ای موسی! نه تو با زنى خلوت کن و نه او با تو خلوت کند؛ زیرا هیچ مرد و زنى با هم خلوت نمی‌کنند، مگر اینکه من خودم همدم آنان خواهم شد، نه یاران من»‏. 
فردی به نام «محمد طیار» می‌گوید:
وارد مدینه شدم و به دنبال خانه‌اى می‌گشتم تا آن را اجاره کنم. به خانهاى وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آن‌ها فقط یک در بود. در آن خانه، زنى تنها زندگی می‌کرد. او از من پرسید: این خانه را اجاره مىکنى؟ گفتم: میان این دو اتاق فقط یک در است و من هم جوانم. زن گفت: در را مى‌بندم. من نیز وسایلم را به آن خانه بردم و از زن خواستم در را ببندد، اما زن خواست که در باز باشد؛ زیرا از بسته شدن در و تنها ماندن وحشت داشت. من دوباره خواستم که در را ببندد؛ زیرا هم او جوان بود و هم من. زن دوباره امتناع کرد و گفت که در اتاقش می‌ماند و نزد من نمی‌آید. وقتی وضعیت را چنین دیدم، نزد امام صادق(علیه السلام) رفتم و از حضرت کسب تکلیف کردم. حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ إِذَا خُلِّيَا فِي بَيْتٍ كَانَ ثَالِثُهُمَا الشَّيْطَانَ؛  از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنى در خانه‌اى خلوت کنند، سومین نفر شیطان است».
ج. کنترل چشم
 از دیگر راه‌های سالم‌سازی محیط از مقدمات گناه، کنترل چشم است که می‌تواند از گناهان زیادی جلوگیری کند. امام علی(علیه السلام) فرموده است: «نِعْمَ‏ صَارِفُ‏ الشَّهَوَاتِ غَضُّ الْأَبْصَار؛  چشم‌پوشى از حرام، چه عامل خوبی براى برگرداندن انسان از شهوات است».‏
شاید این سؤال مطرح شود که علت این همه تأکید بر کنترل چشم چیست؟ مقام معظم رهبری در سخنانی حکیمانه، علت آن را این‌گونه تشریح کرده است:
اینکه اسلام اینقدر گفته چشمتان را ببندید، به نامحرم نگاه نکنید، به زن یک جور گفته و به مرد یک جورِ دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهمِ آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن، فرقی نمی‌کند. یک قسمت می‌رود آنجا. وقتی اینجا کم گذاشتی، محبت ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل می‌شود. آن وقت آنچه که برای تو لازم است، از دستت می‌رود و آنی که برایت مضرّ است، به خیال خودت به دست آورده‌ای!  
فرد چشم‌چران پس از آنکه به خانه باز می‌گردد، مجموعه‌ای از ویژگی‌های نامحرمان را در ذهنش مجسم می‌کند. سپس در مقام مقایسه آن‌ها با همسرش بر می‌آید و به او بی‌رغبت می‌شود؛ زیرا اُنس و مصاحبت دائمی با همسر، زیبایی و جاذبه و امتیازاتش را عادی جلوه می‌دهد و از آنجا که «مرغ همسایه غاز است»، امتیازات عادی دیگران نزدش چشم‌گیرتر و مهم‌تر می‌شود. خرده‌گیری از همسر، سبب دلسرد شدن همسر و کوتاهی در انجام وظایف خود می‌شود. اگر زندگی آنان به جدایی نیانجامد، کمترین حاصل آن این است که همسرش را زودرنج و شکننده کرده و رفتارش را تنش‌آور و بهانه‌جو می¬‌کند.
نمونه این چشم‌چرانی و عاقبت شوم آن را می‌توان در این داستان مشاهده کرد. رسولی محلاتی(رحمه الله) می‌گفت: 
روزی موذّنی ‌که سابقه چهل سال اذان گفتن داشت، برای گفتن اذان بالای مناره رفت و پس از اتمام اذان، نگاهی به خانه‌های اطراف مسجد کرد. ناگهان چشمش به دختری در یکی از خانه‌ها افتاد که مشغول شستن سر و بدن خود بود. تا وقتی که دختر در حیاط خانه بود، با نگاه او را تعقیب کرد. وقتی دختر به داخل اتاق رفت، او نیز از بالای مناره پایین آمد و به در آن خانه رفت و دختر را از پدرش خواستگاری کرد. صاحب‌خانه که او را می‌شناخت، با تعجب گفت: ما بر اساس آیین خود نمی‌‌توانیم به مسلمان دختر بدهیم. باید به دین ما در آیی. مؤذّن که سرتاپایِ وجودش را شهوت فرا گرفته بود، برای رسیدن به خواسته‌اش حاضر شد به دین آنان در آید. از این رو ابتدا به آیین آن‌ها وارد شد و سپس برای رفتن به حجله عروسی که در طبقه بالای خانه بود، با عجله از پله‌ها بالا رفت. وقتی به پله آخر رسید، پایش لغزید و از همان‌جا به درون حیاط پرت شد و در دَم جان سپرد و به کام دل نرسید و به حالت کفر از این جهان چشم بربست! 
9. اندیشه و یادآوری
از دیگر راهنمایی‌هایی که برای آلوده نشدن به معصیت مطرح شده است، استفاده از نعمت بی‌نظیر تفکر و اندیشه برای یادآوری همیشگی است؛ یادآوری نعمت‌ها، مرگ، حسابِ قیامت و تبعات گناه.  اگر انسان از این راه خدادادی بهره نبرد و نصیحت‌گر خویشتن نشد، هیچ نصیحت‌گر دیگری نمی‌تواند او را به سعادت برساند؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ‏ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُ شَيْئاً؛  کسی که خداوند واعظی در درونش قرار نداده باشد، قطعاً موعظه‌های مردم هیچ نفعی برایش نخواهد داشت».
الف. یادآوری نعمتهای الهی
حضرت هود(علیه السلام) در موعظه قومش، آنان را به یادآوری نمعت‌های الهی سفارش می‌کرد: «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون:  ‏پس نعمت‌هاى خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید». یاد نعمت‌های الهی، سبب شکر و سپاس از خداوند می‌شود. سپاسگزاری مراتبی دارد که کمترین مرتبه آن، به کار نگرفتن نعمت‌های الهی در نافرمانی خداوند مُنعم است؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرموده است: «أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ‏ عَلَى‏ مَعَاصِيه‏؛  کمترین حقّى که خداوند بر شما دارد، این است که به وسیله نعمت‌هایش او را نافرمانی نکنید».
ب. یادآوری مرگ
یاد مرگ، از دیگر ابزارهای جلوگیری از انجام معصیت الهی است؛ چنانکه امیرمؤمنان(علیه السلام) در ضمن نامه خود به محمد بن ابیبکر و مردم مصر، نوشت: «مرگ را بسیار یاد کنید و مرگ، براى اندرزگویى کافى است. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فراوان یاران خود را به یادآورى مرگ سفارش مى‌نمود و مى‌فرمود: بسیار یاد مرگ کنید؛ چرا که یاد مرگ، شکننده لذت‌ها و فاصله‌اى میان شما و شهوت‌هاست». 
حسن صیقل مى‌گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: مردم از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت مى‌کنند که اندیشیدن یک ساعت، بهتر از عبادت یک شب است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: آری، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود. گفتم: این چه اندیشه‌ای است و چگونه باید فکر کرد؟ حضرت فرمود: «يَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ وَ بِالدَّارِ فَيَتَفَكَّرُ فَيَقُولُ أَيْنَ سَاكِنُوكِ وَ أَيْنَ بَانُوكِ مَا لَكِ لَا تَتَكَلَّمِينَ؛  هنگامى که انسان از کنار خرابه‌ای مى‌گذرد، بگوید: آن‌ها که در تو سکونت داشتند، کجایند؟ آن‌ها که تو را ساختند، کجایند؟ چرا سخن نمى‌گویى؟». 
ج. یادآوری قیامت
مولای متقیان(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر، یاد معاد و قیامت را راه فرو بردن خشم معرفی کرده و فرموده است: 
 خشم و شدت و غضب و سرکشى و قدرت و تیزى زبانت را در اختیار بگیر و از تمام این امور به وسیله باز داشتن خود از شتاب در انتقام و تأخیر انداختن حمله، خود را حفظ کن تا اینکه خشمت آرام شود و عنان اختیارت را به دست گیری، و هرگز حاکم بر نفس خود نخواهى شد تا اینکه بسیار به یاد معاد و بازگشت به سوی خداوند بیفتى. 
شاید این سؤال مطرح شود که آیا زیاد یاد مرگ و قیامت بودن، سبب تلخ‌کامی و افسردگی آدمی نمی‌شود؟ واقعیت آن است که این مسأله کاملاً بالعکس است. همه انسان‌ها در زندگی خود گرفتار مشکل یا مشکلاتی هستند.  این مشکلات باعث تلخی زندگی آن‌ها می‌شود، اما اگر یاد مرگ و قیامت یکی از صفات همیشگی‌شان باشد، باعث تقویتِ ایمان به پایان آن مشکلات و جبران الهی در قیامت خواهد شد و شادمانی را برایش به ارمغان می‌آورد.
باور به پاداش و کیفر اعمال و اعتقاد به اینکه هیچ کدام از نیکی‌ها و بدی‌ها نابود نمی‌شود، می‌تواند عامل بازدارنده از گناهان باشد. حتی گمان به وجود معاد نیز موجب می‌شود انسان جانب احتیاط را رعایت، و از گناهان دوری کند. فردی که به معاد ایمان دارد، معتقد است تمام کارها در روز قیامت محاسبه می‌شود و به حساب ریز و درشت اعمالش رسیدگی خواهد شد و جزای آن‌ها را خواهد دید. بنابراین مراقب رفتار خود خواهد بود.
د. یادآوری پیامد اعمال
 یکی دیگر از عواملی که می‌تواند در پیشگیری از گناه مؤثر باشد، به یاد آوردن زودگذری لذت گناه و باقی ماندن تبعات آن است؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) فرموده است: «لَوْ لَمْ يَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَهَا الْعَاقِلُ؛ ‏ اگر خدای سبحان از گناهان نهی هم نمی‌کرد، بر انسان عاقل لازم بود که از آن‌ها دوری کند».
واژه عاقل در این روایت، به این معناست که بهره بردن از نعمت تعقل و اندیشه، سبب دوراندیش و عاقبت‌نگر شدن انسان می‌شود؛ به طوری که هنگام آماده شدن زمینه گناه، به آثار و پیامدهای منفی زیادی که یک گناه دارد، توجه می‌کند و می‌فهمد که این همه پیامد، ارزش چند لحظه شیرینی زودگذر را ندارد. بنابراین اندیشیدن درباره حسابرسى کردار، نقش مهمی در بازدارندگى‏ از گناه دارد. از همین روست که رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ‏ الْأَكْبَرِ؛  پیش از آنکه به حساب شما برسند، خودتان به حساب خویش برسید و پیش از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را براى بزرگ‌ترین امتحان آماده سازید».
استخوان و موى مقهوران نگر
        تيغ قهر افكنده اندر بحر و بر 

مرحوم آیت الله شیخ محمدکاظم شیرازی(رحمه الله) می‌گوید:
همراه عالم بزرگ، مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی(رحمه الله) از نجف تا شیراز بودم. شب‌ها که اتراق می‌کردیم، ایشان در یک چادر خصوصی تنها می‌نشست و کسی را هم نمی‌پذیرفت و تا یک ساعت در تاریکی می‌ماند. علت را از ایشان سؤال کردم، فرمود: «در شیراز به شما می‌گویم». وقتی که به شیراز رسیدیم، فرمود: «روزی یک ساعت برای محاسبه اعمال روزم اختصاص داده‌ام تا اگر کار بدی کرده‌ام، جبرانش کنم و اگر کار خوبی انجام دادم، به خاطر توفیقی که خداوند به من داده، او را شکر کنم».  
هـ. جهانگردی
قرآن حکیم به صورت مکرر، همگان را به جهانگردی و عبرت‌آموزی از پیشینیان دعوت کرده است؛ چنانکه در آیه 46 سوره حج فرموده است: «آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دل‌هایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؛ یا گوش‌هاى شنوایى که با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا که چشم‌هاى ظاهر نابینا نمى‌شود؛ بلکه دل‌هایى که در سینه‌هاست، کور مى‌گردد».  
امیرمؤمنان(علیه السلام) در کلامی کوتاه ولی پُر معنا فرموده است: «كَفَى بِمَا سَلَفَ تَفَكُّراً؛  اندیشه کردن در آنچه گذشته است، (برای سعادت انسان) کافی است».
استخوان و پشمِ آن گرگان عيان
        بنگريد و پند گيريد اى مِهان ‏

عاقل از سر بنهد اين هستى و باد
        چون شنيد انجام فرعونان و عاد 

امام علی(علیه السلام) در نامه خود به امام حسن(علیه السلام) که در واقع «رساله سعادت» است، فرموده است: 
فرزندم، اخبار پیشینیان را بر قلبت عرضه کن و آنچه را بر سرشان آمده، به یادش آور. در شهرهاى آنان و در میان آثارشان سفر کن و نگاه کن در آنچه انجام دادند و اینکه از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند و منزل کردند. اگر این کار را انجام دادی، در مى‌یابى که آنان از کنار دوستان خود رفتند و به دیار غربت وارد شدند و گویى تو هم به اندک زمانى چون یکى از آنان خواهى شد. 
10. پرهیز از مقدمه گناه 
شیعیان دوازده‌امامی و معتزلیان از اهل‌تسنن، معتقدند که همه احکام الهی دارای مصلحت آشکار یا پنهان هستند. برخی دستورات الهی، مقدمه‌ای برای دستوری بزرگ‌تر و مهم‌تر می‌باشند؛ برای مثال وضو گرفتن دارای مصلحت است، ولی خود مقدمه‌ای برای مصلحتی بزرگ‌تر یعنی نماز است. در حوزه نهی‌ها و هشدارها نیز برخی رفتارها، از آن جهت که موجب ارتکاب گناه می‌شود، مورد نهی و هشدار الهی قرار می‌گیرند؛ برای مثال با توجه به خطرات ناشی از زبان، کم‌گویی و پرهیز از سخنان غیر ضروری به عنوان یکى از طرق پیشگیرى‏ از خطرات زبان، مورد توصیه أکید قرار گرفته است. از این رو عده‌اى از بزرگان، نخستین گام در تهذیب نفس را مسأله «کنترل زبان» می‌دانند. در روایات اسلامی از دروغ شوخی نیز نهی شده است؛ هر چند گناه نمی‌باشد. امام سجاد(علیه السلام) به فرزندانش مى‌فرمود: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ‏ الرَّجُلَ‏ إِذَا كَذَبَ‏ فِي‏ الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِير؛  از دروغ بپرهیزید، خواه کوچک باشد و خواه بزرگ، جدى باشد و یا شوخى؛ زیرا دروغ کوچک، انسان را دلیر مى‌کند که از دروغ بزرگ نترسد».
رعایت حجاب کامل، مقدمه‌ای برای‏ به هم نخوردن نظام خانواده‌ها، پیشگیرى‏ از روابط نامشروع، جلوگیرى از ازدیاد طلاق و... است. حساسیت بسیار بزرگان دینی نسبت به این موضوع، به سبب تبعات و پیامدهای خانمان‌سوز آن است. کارشناسان معتقدند بدحجابی، به‌خصوص در افراد و خانواده‌های مذهبی، نوعی بدبینی را در میان همسران ایجاد می‌کند که اختلاف‌برانگیز است. بنا بر بعضی مطالعات، نابسامانی‌های خانوادگی در ردیف نخست علل طلاق قرار دارد. این نابسامانی‌ها می‌تواند در مسائل بین فردی همسران ریشه داشته باشد. برخی کارشناسان نیز بدحجابی را علت 10 تا 15 درصد طلاق‌ها دانسته‌اند.  بر اساس بررسی‌های انجام شده، 49 درصد طلاق‌ها به علت بدحجابی و رعایت نکردن مسائل عفاف است. بدحجابی، سبب شکسته شدن حریم روابط زن و مرد در اجتماع و گسترش افکار انحرافی در جامعه می‌شود و در نتیجه، آمار طلاق و فحشا افزایش می‌یابد. 
خلوت‌گریزی
همان‌گونه که برخی گناهان به صورت گروهی و همراهی با رفیق ناباب امکان‌پذیر است، برخی دیگر از گناهان نیز در تنهایی افراد اتفاق می‌افتد.  بنابراین باید اوقات تنهایی و فراقت را با کارهای عبادی، هنری، ورزشی و ... پُر کرد و از لذت‌های حلال به عنوان جایگزین استفاده نمود. اجرایی شدن این مسأله افزون بر تلاش فردی، به خانواده‌ها و حاکمیت نیز مرتبط است.
2. نماز
عبادت بندگان، هیچ سودی برای ساحت پروردگار غنی و قادر ندارد و همه آثارش متوجه بنده می‌شود. یکی از مهم‌ترین آثاری که در همه عبادت‌ها وجود دارد، پیشگیری از وقوع گناه است؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: «یا ايُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ‏ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏:  اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزگار شوید». همچنین درباره اثر بازدارندگی روزه از گناه می‌فرماید: «یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏:  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما واجب شده؛ چنانکه بر کسانى که قبل از شما بودند واجب شد؛ شاید پرهیزگار شوید».
از آنجا که نماز نقشی ویژه و بسیار زیاد در پیشگیری از گناه دارد، به صراحت آن را مایه پیشگیری از نافرمانی‌ها معرفی نموده است: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر...؛  و نماز را برپا دار که نماز (انسان را) از زشتی‌ها و گناه باز مى‌دارد». اهمیت این مسأله تا آنجاست که رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «مَنْ لَمْ تَنْهَهُ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً؛  کسی که نمازش او را از فحشا و منکر باز ندارد، هیچ بهره‌ای از نماز، جز دوری از خدا به دست نیاورده است».
جوشش و افزونى زَر در زكات
        عصمت‏ از فحشا و منكر در صلات 

منبر نماز
آیتالله العظمی اراکی(رحمه الله) درباره دامادشان مرحوم آیت ‏الله العظمی سید محمدتقى خوانسارى(رحمه الله) گفته بود: 
روزى علما و مبلغان و وعاظ را گرد آورد و گفت: «خدا یک نعمت بزرگى به شما داده و آن، نعمت طلاقت لسان و فصاحت کلام است و این را خدا به شما داده است که مى‌توانید این منبرها را تحویل مردم دهید. خوب است یک منبر را مخصوص نماز کنید؛ چون نماز در انظار مردم خفیف شده و مردم با نظر کوچکى به آن نگاه‏ مى‌کنند. با این قدرتی که خدا به شما داده است، می‌توانید این اهمیت نماز را به مردم بفمهانید و آن را درنظرشان بزرگ کنید». 
چگونگی بازدارنگی نماز
درباره چگونگی این اثر نماز، تحلیل‌های متعددی مطرح شده است که برخی از آن‌ها بیان می‌شود: 
1. بازدارندگی محدود
بازدارندگی نماز از گناه، معلول رعایت احکام صحت و قبولی آن است؛ یعنی نمازگزار باید به خاطر صحت نمازش، دستوراتی را مانند غصبی نبودن مکان و لباس، طهارت بدن و ... رعایت کند. این تحلیل مردود است؛ زیرا این اثر، عادی و معمولی است؛ در حالی که آیه در صدد بیان اثری خاص و ویژه است.  
2. بازدارندگی تشریعی 
بنا بر برخی روایات، نماز انسان را به صورت تشریعی از فحشا و منکر نهی می‌کند و انسان در اطاعت کردن یا نکردن، مخیر است. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَمْ یُطِعِ الصَّلَاةَ وَ طَاعَةُ الصَّلَاةِ أَنْ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَر؛  کسی که از فرمان نماز اطاعت نکند، نمازش نماز نیست و اطاعت از فرمان نماز، آن است که از فحشا و منکر دوری کند».
شاید بتوان نماز را به انسانى تشبیه کرد که دیگرى را از فحشا و منکرات نهى می‌کند، اما همان‌گونه که لازمه نهى این نیست که شنونده حتماً گفته نهی‌کننده را عملیاتی کند؛ در نماز نیز چنین است و این‌گونه نیست که نمازگزار (به صورت تکوینی) از گناهان دور شود؛ زیرا انسانی که بر خلاف دستورات خداوند عمل می‌کند، نماز نیز نمی‌تواند بازدارنده او از گناهان باشد.
3. بازدارندگی تکوینی و طبیعی
برخی تحلیلگران معتقدند نماز، نمازگزار را هر چند در آینده به واسطه تقویت ملکه ایمان، از گناه باز می‌دارد. در روایتی آمده است: جوانی از انصار با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز می‌خواند، ولی اهل فحشا نیز بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً؛ بالأخره روزى نمازش او را از ارتکاب فواحش نهى مى‏‌کند». اتفاقاً چنین شد و چیزى نگذشت که او توبه کرد.  
علامه طباطبایی(رحمه الله) می‌نویسد: 
از آنجا که نماز مشتمل بر ذکر خداست و این ذکر، اولاً ایمان به وحدانیت خداى تعالى و رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین می‌کند و به او می‌گوید که خداى خود را با اخلاصِ در عبادت مخاطب قرار بده و از او درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت کرده و از ضلالت و غضبش دور نماید. ثانیاً او را وادار می‌کند که با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایى خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد و در آخر، بر خود و هم‌مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد. افزون بر این، او را وادار می‌کند به اینکه از حدث  -که نوعى آلودگى روحى است - و از خبث یعنى آلودگى بدن و لباس، خود را پاک کند و نیز از اینکه لباس و مکان نمازش غصبى باشد، بپرهیزد. پس اگر انسان مدتى کوتاه بر نماز خود پایدارى کند و در انجام آن تا حدى نیت صادق داشته باشد، ملکه پرهیز از فحشا و منکر در او پیدا خواهد شد؛ به طورى که اگر فرضاً انسان یک نفر را موکل بر خود کند که دائماً ناظر بر احوالش باشد و او را آن‌چنان تربیت کند که این ملکه در او پیدا شود و به زیور ادب عبودیت آراسته شود، قطعاً تربیت او مؤثرتر از تربیت نماز نیست و به بیش از آنچه که نماز او را دستور می‌دهد، دستور نخواهد داد و به بیش از آن مقدار که نماز به ریاضت وادارش می‌کند، وادار نخواهد کرد. 
شاید این سؤال مطرح شود که با توجه به تصریح قرآن به نقش ویژه نماز در بازدارندگی از گناهان، چرا شاهد گناه برخی از نمازگزاران هستیم؟  چند احتمال در پاسخ به این پرسش مطرح است:
الف. بطلان نماز
ادا نکردن نماز صحیح با شرایط لازم، می‌تواند یکی از دلایل این مسأله باشد؛ برای مثال وضو، تیمم، غسل و یا بخش‌های دیگری مانند قرائت، رکوع و سجود و دیگر اجزا و شرایطِ نماز صحیح نباشد. هر گاه نمازی از اصل باطل باشد، توقع اثرگذاری کامل از آن نامعقول خواهد بود. در روایتی منسوب به امام صادق(علیه السلام) آمده است که فرمود: «ممکن است شخصی شصت و یا هفتاد سالش باشد، ولی نمازش مورد قبول خداوند نباشد». راوی پرسید: «چگونه می‌شود که نمازش مقبول واقع نمی‌شود؟». حضرت فرمود: «زیرا خداوند دستور داده است در وضو پاها را مسح کند، ولی به جای مسح، پاها را می‌شوید». 
ب. قبول نشدن نماز
ممکن است نمازی دارای شرایط ظاهری باشد، ولی مقبول درگاه الهی نباشد. بنابراین اگر نمازی مقبول واقع نشده است، نباید توقع داشت اثرگذاری کامل داشته باشد. امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلَاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ؛  هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا خیر؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته است، مقبول واقع شده است».
چرایی قبول نشدن نماز، مبحث مستقلی است که بیش از بیست عامل مختلف برایش ذکر شده است؛ از جمله امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
به خدا سوگند ممکن است پنجاه سال بر انسان بگذرد و خداوند یک نماز از او نپذیرد و چه چیزى سخت‌تر از این است. سوگند به خدا، شما از همسایگان و یاران خود کسى را مى‌شناسید که اگر براى یکى از شما نماز بخواند، به سبب سبک شمردنش، آن را نخواهید پذیرفت. خداوند نیز جز چیز خوب و شایسته را قبول نمى‌کند. چگونه ممکن است چیزى را که خفیف شمرده شده است، بپذیرد؟! 
ج. بی‌روح بودن نماز
برخی افراد نماز را می‌خوانند، نه اینکه آن را اقامه کنند. لفظ «صلاة» در قرآن، با واژه‌هایی همچون «یقیمون» و «أقیموا» آمده است که به معنای «بر پا داشتن نماز» است. مسلمانی که نماز را بر پا می‌دارد، نماز در تمام زندگی او دیدنی است؛ چنانکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّي الصَّلَاةَ لَا يُكْتَبُ لَهُ سُدْسُهَا وَ لَا عُشْرُهَا وَ إِنَّمَا يُكْتَبُ لِلْعَبْدِ مِنْ‏ صَلَاتِهِ‏ مَا عَقَلَ‏ مِنْهَا؛  ممکن است انسانی نماز بگزارد، ولی یک ششم و بلکه یک دهم آن را هم براى او ننویسند؛ زیرا آن مقدار از نماز را برای انسان می‌نویسند که از روى توجه و تعقل خوانده شده باشد».
د. وجود مانع
بازدارندگی از گناه، اثر طبیعى و اقتضایی نماز است، نه اثر قهری و حتمی؛ یعنى اگر مانع و مزاحمى در بین نباشد، نماز اثر خود را می‌‌گذارد و نمازگزار را از فحشا باز می‌دارد. حال اگر مانعى جلوی اثر آن را بگیرد، دیگر اثر نمی‌کند. در واقع نماز و موانع، مانند دو کفه ترازو هستند که هر گاه کفه یاد خدا سنگین‌تر شد، نمازگزار گناه نمی‌کند؛ اما هنگامی که کفه موانع سنگینی کند، نمازگزار از حقیقت یاد خدا غافل، و مرتکب معصیت می‌شود.
11. یاد خدا
در آیه 45 سوره عنکبوت، افزون بر اینکه نماز به عنوان یک بازدارنده مهم از گناه معرفی شده است؛ به یاد خدا نیز اشاره شده است. مفسران پیرامون یاد خدا نظرهای گوناگونی مطرح کردند. بر پایه حدیثی منسوب به امام صادق(علیه السلام)، یاد خدا بر خلاف نماز، به وقت و شرایط خاصی اختصاص ندارد و و در نگاه داشتن انسان از فحشا و منکر، بزرگ‌تر از نماز است و نقشی بیشتر دارد. امام صادق(علیه السلام) درباره «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» فرمود: «مراد، یادآورى خدا به هنگام روبه‌رو شدن با حلال یا حرام الهى است».  
رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده است:
خداوند سبحان فرمود: هر گاه بدانم که بنده‌ام غالباً به من مشغول و در حال یاد و ذکر من است، او را به مناجات با خود متمایل مى‌نمایم. وقتى بنده‌ام چنین شد، اگر بخواهد خطایى مرتکب شود، مانعش مى‌شوم. به درستی که آنان دوستان واقعی من هستند. آنان دلیران واقعى هستند. آنان کسانى هستند که هر گاه بخواهم زمین را هلاک نمایم و عقاب کنم، به خاطر آن‌ها هلاکت و عقوبت را از مردم بر می‌دارم. 
نشانه ذکر 
فلسفه ذکر و یاد خدا، دور کردن انسان از گناه است؛ چنانکه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: 
مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ‏ فَقَدْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ إِنْ قَلَّتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ وَ تِلَاوَتُهُ وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ فَقَدْ نَسِيَ اللَّهَ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ وَ تِلَاوَتُهُ لِلْقُرْآنِ؛  کسى که خدا را اطاعت کند، خدا را به یاد داشته است؛ اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش اندک باشد و آن کس که خدا را نافرمانى کند، خدا را فراموش کرده است؛ اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش زیاد باشد.
اگر چه باید توجه داشت که یاد خدا، در حقیقت اولین و مهم‌ترین مواردی است که در پیشگیری از گناه مؤثر است.
ازدواج یک دزد 
در زمان رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، در شهر مدینه مردى با چهره‌اى آراسته و ظاهرى پاک و پاکیزه بود؛ به‌گونه‌ای که گویى در میان اهل ایمان، انسانى نخبه و برجسته است. او در بعضى از شب‌ها، به دور از چشم مردمان به دزدى مى‌رفت. شبى براى دزدى از دیوار خانه‌اى بالا رفت و اثاث زیادى را در میان خانه دید و زن جوانی که در خانه تنهاست. با خودش گفت: مرا امشب دو خوشحالى است، یکى بردن این همه اثاث قیمتى، یکى هم درآویختن با این زن! در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى به دلش زد و با خود فکر کرد مگر بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمى‏شود؟ مگر بعد از مرگ خداوند او را مؤاخذه نمی‌کند؟ آیا در آن روز از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزى هست؟ پس از اندیشه و تأمل، به سختى پشیمان شد و با دست خالى به خانه برگشت. وقتی که صبح شد، به محضر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. ناگهان مشاهده کرد صاحب‌خانه شب گذشته، یعنى آن زن جوان به محضر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و گفت: «زنى بدون شوهر هستم و ثروت زیادى در اختیار من است. قصد داشتم شوهر نکنم، اما شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانه‌ام آمده است؛ اگر چه چیزى نبرده، ولى مرا در وحشت و ترس انداخته است. جرأت اینکه به تنهایى در آن خانه زندگى کنم، برایم نمانده است. اگر صلاح مى‌دانید شوهرى براى من انتخاب کنید». حضرت به آن دزد اشاره کرد و به زن فرمود: «اگر میل دارى تو را هم اکنون به عقد او در آورم». زن گفت: «از جانب من مانعى نیست». حضرت آن زن را براى آن شخص عقد بست. وقتی زن و شوهر به خانه رفتند، شوهر گفت: «آن دزد، من بودم و اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه به سر مى‌بردم، هم مرتکب گناه‏ مالى شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانى؛ و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمى‌رسیدم، آن هم از طریق حرام؛ ولى چون به یاد خدا افتادم و گناه نکردم، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگى خوشى داشته باشم»‏. 
راهب و زن پاکدامن
در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) آمده است: 
مردی با خانواده خود به سفر دریایی رفت، اما کشتی شکست و فقط آن زن نجات یافت. زن بر تخته‏ پاره‌ای، خود را به جزیره‌ای رساند. در آن جزیره، راهزنی بود که از هیچ گناهی باک نداشت. وقتی راهزن زن را دید، پرسید: «انسان هستی یا جنّ؟». زن گفت: «انسان هستم». راهزن که قصد نزدیکی با آن زن را کرده بود، وقتی او را پریشان دید، پرسید: «چرا پریشان و نگرانی؟». زن گفت: «از او می‌ترسم» و با دست خود به آسمان اشاره کرد. راهزن گفت: «آیا تا به حال چنین کاری کرده‌ای؟». زن گفت: «به عزت خدا سوگند، نه». راهزن تحت تأثیر خداترسیِ زن گفت: «تو که تا کنون چنین کاری نکرده‌ای، این‌گونه می‌ترسی؛ به خدا سوگند که من به پریشان ‎احوالی و ترس، سزاوارترم». سپس برخاست و به سوی خانواده‌اش بازگشت؛ در حالی که به توبه و اصلاح خود فکر می‌کرد. در راه راهبی را دید. راهب به او گفت: «از خداوند بخواه که برایمان ابری بفرستد». جوان گفت: «من کار خوبی نزد خدا ندارم که جرأت درخواست چیزی از او داشته باشم!». راهب گفت: «پس من دعا می‌کنم، تو آمین بگو». طولی نکشید که ابری آمد و بر سر آن‌ها سایه انداخت. مدتی را زیر سایه ابر راه رفتند تا به دو ‏راهی رسیدند و جوان به راهی و راهب به راهی دیگر رفت. ابر با جوان همراه شد. راهب رو به جوان کرد و گفت: «تو از من بهتری؛ برای اینکه دعای تو اجابت شد، ولی دعای من اجابت نشد. ماجرایت چیست؟». جوان ماجرای خود با آن زن پاکدامن و خداترس را برایش بازگو کرد. راهب گفت: «چون ترس از خدا همه وجودت را فرا‏ گرفت، گناهان گذشته‌ات آمرزیده شده است. اکنون مواظب کارهای آینده خود باش». 
فهرست منابع
ابن أبی‌الحدید، عبد‌الحمید بن هبةالله؛ شرح نهج‌البلاغه؛ چاپ اول، قم: مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، 1404ق.
ابن أبی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین‏؛ عوالی اللئالی‏؛ چاپ اول، قم: دار سیدالشهداء، 1405ق.
ابن أبی‌فراس، مسعود بن عیسی؛ تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام‏؛ چاپ اول، قم: مکتبه فقیه، 1410ق. 
ابن‌ فهد حلى، احمد بن محمد؛ عدة الداعی؛ چاپ اول، [بی¬جا]: دار الکتاب الإسلامی‏، 1407ق.
ابن‌حیون مغربی، نعمان بن محمد؛ ‏دعائم الإسلام؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه آل‌البیت(علیهم السّلام)‏، 1385ق.
ابن‌خلکان، احمد بن محمد؛ وفیات الأعیان؛ چاپ اول، قم: شریف رضی، 1364ش.  
ابن‌شعبه حرانی، حسن بن على‏؛ تحف العقول؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، 1404ق.
ابن‌طاووس، علی بن موسی؛ اقبال الاعمال؛ چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1409ق.
 محاسبة النفس؛ چاپ چهارم، تهران: مرتضوی‏، 1376ش.
ابن‏‌عاشور، محمد طاهر؛ التحریر و التنویر؛ چاپ اول، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی‏، 1420ق.
ابن‌مشهدى، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1419ق.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ چاپ سوم، بیروت: دار الفکر، 1414ق. 
ازهرى، محمد بن احمد؛ تهذیب اللغة؛ چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1421ق. 
امام زین‌العابدین(علیه السلام)، علی بن حسین؛ صحیفه سجادیه؛ قم: الهادی، 1376ش.
انصاری، مرتضی؛ فرائد الأصول؛ چاپ نهم، قم: مجمع الفکر، 1428ق.
انصاریان، حسین؛ عبرتآموز؛ چاپ دوم، قم: دار العرفان، 1385ش. 
انصاریان، محمد تقی؛ مرجع متقین؛ چاپ اول، قم: انتشارات انصاریان، 1394ش.
آلوسى، محمود بن عبدالله‏؛ روح المعانی؛ چاپ اول، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415ق.
بحرانی، میثم بن علی؛ شرح نهج البلاغه؛ چاپ دوم، [بیجا]: دفتر نشر کتاب، 1404ق. 
بلاذری، احمد بن یحیى؛ أنساب الأشراف؛ چاپ اول، بیروت: دار الفکر، 1417ق. 
بهجت، محمدتقی؛ رحمت واسعه؛ چاپ ششم، قم: مؤسسه فرهنگی هنری البهجة، 1395ش. 
تمیمی آمِدی، عبد‌الواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی، 1410ق.
خراسانی، محمد هاشم؛ منتخب التواریخ؛ تهران: کتابفروشی علمی، [بیتا].
دستغیب، سید عبدالحسین؛ داستان‌های شگفت؛ چاپ سوم، تهران: صبا، 1362ش. 
دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب؛ چاپ اول، قم: شریف رضی، 1412ق.
أعلام الدین فی صفات المؤمنین؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل‌البیت(علیهم السّلام)، 1408ق.
رسولی محلاتی، سید هاشم؛ کیفر گناه؛ چاپ بیست و سوم، قم: دفتر تبلیغات، 1388ش.
سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن؛ چاپ چهارم، قم: مؤسسة الإمام الصادق(علیه السلام)، 1421ق. 
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، 1414ق.
صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1362ش.
فضائل الشیعه؛ چاپ اول، تهران: اعلمی، [بیتا].
 کتابُ من لا یحضره الفقیه‏؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، 1413ق.
 معانی الأخبار؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1403ق.
طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ اول، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1427ق.
طبرسى، احمد بن على‏؛ الإحتجاج على أهل اللجاج‏؛ چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، 1403ق. 
طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو، 1372ش.
طوسی، محمد بن حسن؛ تهذیب الأحکام؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
 مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد؛ چاپ اول، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة، 1411ق.
عیاشى، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشی‏؛ چاپ اول، تهران: المطبعة العلمیة، 1380ق. 
فخر رازى، محمد بن عمر؛ التفسیر الکبیر؛ چاپ سوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1420ق. 
فیض کاشانی، محسن؛ منهاج النجاة؛ چاپ اول، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، 1411ق. 
قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا؛ کنز الدقائق؛ چاپ اول، تهران: وزارت ارشاد، 1368ش. 
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
مرآة العقول؛ چاپ دوم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1404ق.
مظفر نجفى، محمد حسن‏؛ دلائل الصدق لنهج الحق؛ چاپ اول، قم: موسسة آل‌البیت(علیهم السّلام)‏، 1422ق. 
مفضل بن عمر؛ توحید مفضل؛ چاپ سوم، قم: داوری، [بی¬تا].
مفید، محمد بن محمد؛ الأمالی؛ چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق.
مکی عاملى، محمد بن جمال‌الدین؛ القواعد و الفوائد؛ چاپ اول، قم: کتابفروشى مفید، [بی¬تا].
سایت‌ها
خبرگزاری جوان آنلاین؛ «بدحجابی به طلاق دامن می‌زند»؛ 29 مرداد 1389، کد خبر: 407202.
خبرگزاری رسمی حوزه؛ «ماجرای یک سال روزه پشت سر هم آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)»؛ 21/02/1398، کد خبر: 491803.
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌‌ای.
سایت گنجور، مثنوی معنوی؛ اشعار جلال‌الدین محمد مولوی بلخی.

دیدگاه‌ها

عباس 07:40 - 1402/09/14

مطالب خیلی زیباچون برگرفته ازآیات واحادیث وسخنان بزرگان هست

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.