هر روز با یک منبر

محبوبان الهی از نگاه قرآن کریم| قسمت دوّم

تاریخ انتشار:
خداوند بندگان محبوب خود را به نُه گروه؛ «پرهیزکاران»، «صابران»، «توکل ‌کنندگان»، «توبه ‌کنندگان و پاکیزگان»، «رزمندگان»، «نیکوکاران»، «بر پا کنندگان عدالت» و «پیروان و فرمانبران از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم)» تقسیم کرده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛ محبوبان الهی از نگاه قرآن کریم  حجت الاسلام والمسلمین مرتضی خوش نصیب و گروه تولید محتوا
مقدمه

در برخی آیات قرآن، چهره مؤمنانی به تصویر کشیده که خداوند آنان را محبوب خود دانسته است. این مؤمنان را می‌توان به نُه گروه «پرهیزکاران»، «صابران»، «توکل ‌کنندگان»، «توبه ‌کنندگان و پاکیزگان»، «رزمندگان»، «نیکوکاران»، «بر پا کنندگان عدالت» و «پیروان و فرمانبران از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم)» تقسیم کرد. از آنجا که هر یک از این گروه‌ها مورد توجه خاص قرآن کریم قرار گرفته‌اند، شایسته است هر یک از این گروه‌ها به صورت مستقل بیان و بررسی شوند.  از میان آن‌ها، به «توکل کنندگان» و «توبه کاران» می‌پردازیم. 

3. توکل کنندگان 
توکل‌کنندگان به ‌عنوان سومین دسته از محبوبان خدا صحبت می‌کنیم که خداوند درباره‌شان می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين‏:  خداوند متوکلان را دوست دارد».
مفهوم توکّل
توکل از ماده «وکل» و به معنای اعتماد و تکیه ‌کردن بر دیگری و واگذاشتن کار خود به اوست.  کسی که به او تکیه می‌شود و کار به او واگذاشته می‌شود، «وکیل» نامیده می‌شود که در فارسی نیز به او «وکیل»‌، «کارگزار» و «مباشر» گفته می‌شود. توکل بر خدا، به معنای واگذاشتن کار خود به خداست.
چیستی و ارکان توکل بر خداوند
توکل به خداوند بر سه رکن اساسی استوار است که عبارتند از:
1. شناخت ضعف و عجز خود
نخستین رکن توکل، درک ضعف‌ها، عجزها، جهل‌ها، نیازها و محدودیت‌های خود است. وجود انسان با ضعف و عجز و نیاز آمیخته است و حیات و وفات، جوانی و پیری، بیماری و سلامت، فقر و ثروت و روزی‌اش به دست خداست. اگر انسان این حقیقت را دریابد، به دنبال یک تکیه‌گاه مطمئن می‌گردد تا با تکیه بر او، کاستی‌هایش را جبران کند و نیازهایش را بر طرف نماید. 
تـو قائم به خود نیستی یک قَـدم           ز غیبـت مــدد می‌رســــد دم‌به‌دم

نه طفلِ دهان ‌بسته بــودی ز لاف         همی روزی آمد به جوفش  ز ناف؟

چو نافش بریدند و روزی گسست           بـه پستان مــادر درآویخت دسـت 

2. شناخت ضعف و عجزهای دیگران
رکن دومِ توکل، دیدن ضعف‌ها، عیب‌ها و ناتوانی‌های دیگران است. کسی که به اشیای بی‌جانی مانند خانه و باغ و خودرو و پول یا افراد ناتوانی مانند خود دل ببندد و آنان را بزرگ‌تر از واقع ببیند، به خدا توکل نکرده است. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) از جبرئیل امین تفسیر «توکل» را پرسید و جبرئیل پاسخ داد:
العِلمُ بأنّ المَخلوقَ لا يَضُرُّ و لا يَنفَعُ، و لا يُعطي و لا يَمنَعُ، و استِعمالُ اليَأسِ مِن الخَلقِ، فإذا كانَ العَبدُ كذلكَ لَم يَعمَلْ لأحَدٍ سِوَى اللّهِ، و لَم يَرْجُ و لَم يَخَفْ سِوَى اللّهِ، و لَم يَطمَعْ في أحَدٍ سِوَى اللّهِ، فهذا هُو التَّوكُّلُ؛  علم به این است که مخلوق نه زیان می‌رساند و نه نفع، نه می‌بخشد و نه منع می‌کند و چشم امید از خلق برداشتن. هنگامى که بنده‌اى این‌چنین شد، جز براى خدا کار نمى‌کند و از غیر او امید و بیم ندارد و در احدی جز خدا طمع ندارد، این همان توکل است.
3. شناخت کمالات آفریدگار خود و تکیه بر او
رکن سوم و اصلیِ توکل، دیدن کمالات و توانایی‌های خالق و تکیه و امید بر اوست. این، همان تکیه‌گاه مطمئنی است که انسان باید به آن تکیه کند؛ چرا که خداوند سه صفت ممتاز دارد که او را شایسته جایگاه بهترین وکیل می‌کند. این صفات عبارتند از:
الف. حیات سرمدی
نخستین شرط لازم برای وکالت، حیات است که به نحو کامل در خداوند موجود است؛ چون خداوند تنها زنده‌ای است که فانی نمی‌شود. از این‌ رو همیشه می‌توان بدون دغدغه و با اطمینان خاطر به او تکیه کرد؛ چنانکه فرمود: «وَ تَوَكَّلْ‏ عَلَى الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ:  و توکّل کن بر آن زنده‌اى که هرگز نمى‏میرد». دیگران روزی زنده‌اند و روزی نیستند و با مرگ آنان، رشته همه وکالت‌ها گسسته می‌شود.
ب. علم فراگیر 
دومین صفت لازم برای وکیل خوب، علم و آگاهی است که به کامل‌ترین شکل در خداوند موجود است. علم و آگاهی خداوند همه چیز را فرا می‌گیرد. او نیز از نیازها و خواسته‌های بندگان خود و موانع رفع آن‌ها آگاه است؛ چنانکه فرمود: «وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا:  علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کردیم‏».
ج. قدرت نامحدود 
سومین شرط وکیل خوب، قدرت و توانایی است تا بتواند کارهایی را که به او سپرده شده است، به‌شایستگی انجام دهد. چنین شایستگی‌ای در بالاترین سطح، تنها در خداوند متعال موجود است؛ چون دیگران یا ناتوان هستند و یا قدرتشان محدود و رو به زوال است؛ روزی بر مسند قدرت تکیه می‌زنند و روز دیگر سقوط می‌کنند، روزی غرق در ثروت و ناز و نعمت‌اند و روز دیگر در فقر و فلاکت؛ ولی خداوند متعال فرمانروای آسمان‌ها و زمین است، بر همه چیز قدرت و سیطره دارد و هیچ ضعف و سستی و شکستی در کارش نیست: «وَ تَوَكَّلْ‏ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيم:  و بر آن پیروزمندِ بخشاینده توکل کن‏». حاکمیت و تدبیر و اداره همه امور در کف با کفایت اوست.  کسی که خدا را دارد، نباید از چیز دیگری بترسد؛ زیرا بهترین پشتیبان و کارگزار را دارد.
غصه روزی، بخش مهمی از دغدغه‌های انسان‌هاست. کسانی که به خدا توکل ندارند، همواره نگران رسیدنِ روزی یا کاهش آن هستند و در مقابل، کسانی هستند که با دلی سرشار از امید و توکل به قدرت لایزال پروردگار، ترس و نگرانی را از خود دور می‌کنند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ‏ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ:  چه بسیارند جاندارانى که نمى‌توانند روزی خود را بردارند، خداست که آن‌ها و شما را روزى می‌دهد و اوست شنواى دانا». در شأن نزول این آیه از ابن‌عباس نقل شده است که وقتی مشرکان، مؤمنان مکه را آزار و اذیت می‌کردند، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) آنان را به خروج از مکه و هجرت به سوی مدینه امر کرد؛ اما آنان گفتند: «ما در مدینه نه خانه‌ای داریم و نه مِلکی و نه کسی که به ما آب و غذا بدهد». این آیه نازل شد تا به آنان بگوید باید به خدا توکل کنید و خداوند هم‌چنانکه در مکه روزی شما را می‌داد، در دارالهجره نیز خواهد داد. 
بنابراین توکل‌ کنندگان، کسانی هستند که خود و جایگاه خود در عالم هستی، جایگاه مخلوقات دیگر و پروردگار و اسمای حسنای او را به درستی شناخته‌اند؛ از این ‌رو در همه امور به او تکیه می‌کنند و در مسیر رضای او حرکت می‌نمایند. خداوند نیز آنان را دوست دارد، به ‌خوبی برایشان کارگزاری می‌کند، نصرت و رحمت خاص خود را بر آنان فرو می‌فرستد و موانع و مشکلات را از سر راهشان بر می‌دارد.
رابطه توکل و استفاده از اسباب
توکل و وانهادن کار خود به پروردگار، به معنای دست‌ کشیدن از کار و طلبِ روزی و بی‌اعتنایی به اسباب و علل ظاهری و روی‌ آوردن به تنبلی و بیکاری و بی‌عاری نیست؛ مانند اینکه کسی در خانه‌اش بنشیند و کار و تلاش برای طلب معاش را رها کند و منتظر رسیدن روزی خود و خانواده خود از خزانه غیب باشد؛ زیرا جریان ‌یافتن امور عالم از طریق ابزار و اسباب و وسائط است و این، بخشی از مشیّت و حکمت الهی است. هیچ یک از این وسائط، مستقل از قدرت و خواست الهی نیستند و حین استفاده از آن‌ها باید امید اصلی ما به خدای مسبب الأسباب باشد.
مردی خدمت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و عرض کرد: «ای رسول‌خدا! پای شترم را ببندم و [بر خدا] توکل کنم یا او را رها کنم و توکل کنم؟!» رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ‏؛  پایش را ببند و توکل کن»؛ یعنی از اسباب استفاده کن و در همان حال بر خدا توکل کن؛ زیرا انسان در همه حالات به توکل نیاز دارد تا مشکل و مانعی در کارش پدید نیاید.
گفت آری گر توکل رهبر است          این سبب هم سنت پیغمبر است 

گفت پیغمبر به آواز بلند             با توکل زانوی اشتر ببند

رمز الکاسب حبیب الله شنو          از توکل در سبب کاهل مشو 

آثار و نتایج توکل بر خداوند
توکل بر خداوند، آثار و برکات فراوانی در زندگی انسان دارد که سه مورد آن را بیان می‌کنیم.
1. کفایت خداوند
خدای متعال در آیات متعددی تصریح می‌کند که در برآوردن نیازهای بندۀ مؤمن و متوکل خود، وی را کفایت میکند:«وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْراً:  و هر کس بر خدا توکّل کند، امرش را کفایت مى‏کند. خداوند امر خود را به انجام می‌رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‌اى قرار داده است». بی‌تردید کارپردازی، سرپرستی و کفایت الهی در هر موقعیتی، متناسب با آن موقعیت ظهور خواهد کرد؛ در امر معیشت و روزی با نزول روزی و رفع موانع آن؛ در جنگ با دشمن، با پیروزی و غلبه و در نگرانی‌ها و پریشانی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه، با رفع عوامل تشویش.
حکایت توکل ابراهیم خلیل(علیه السلام)
یکی از مراحل دشوار که حضرت ابراهیم(علیه السلام) آن را به زیبایی طی کرد، به آتش‌انداختن او از سوی نمرود به سبب تخریب بت‌شکنی گسترده او بود. وقتی او را در منجنیق گذاشتند و می‌خواستند به وسط آن آتش عظیم بیندازند، جبرئیل به ملاقاتش آمد و گفت: «ای ابراهیم، آیا با من کاری داری؟». ابراهیم(علیه السلام) گفت: «با تو نه، ولی با ربّ العالمین، آری». در این هنگام جبرئیل انگشتری به او داد که بر رویش این کلمات مقدس نوشته بود:«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ أَسْنَدْتُ أَمْرِي إِلَى [قُوَّةِ] اللَّهِ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ: معبودی جز الله نیست، محمد رسول خداست، پشتم را به خدا تکیه دادم، کارم را به نیروی خدا اعتماد دادم و امرم را به خدا وانهادم.» ابراهیم(علیه السلام) آن انگشتر را در دست کرد، سپس خدا را با همان اسم‌های موجود در سوره اخلاص این‌چنین ندا داد: «يَا اللَّهُ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ‏ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» و از خداوند خواست تا به رحمت خودش، او را از آتش نجات بدهد. در آنجا بود که خداوند به آتش امر کرد: «كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ:  بر ابراهیم سرد و سلامت باش». وقتی نمرود، ابراهیم(علیه السلام) را در میان شعله‌های آتش سرد و سلامت دید، با همان عقیده شرک‌آلود خود به اطرافیانش گفت: «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْيَتَّخِذْ مِثْلَ إِلَهِ إِبْرَاهِيمَ؛  کسی که معبودی برای خود می‌گیرد، باید مثل معبود ابراهیم را بگیرد»؛ یعنی پذیرفت که معبود ابراهیم(علیه السلام)، قدرتمند است و بنده مؤمن خودش را یاری کرد و او را تنها نگذاشت.
چـون رهــا از منجنیق آمـــــد خلیل          آمد از دربـار عــزت، جـبـرئـیـل

گـفـت: «هَـل لَکَ حاجَهٌ یا مُـجتـَبی»      گـفـت: «أمّا مِـنکَ یـا جَـبـریلُ لا» 

مــن نـدارم حاجتــی از هـیــچ‌کس          با یکـی کار من افتادَه‌ســت و بس

آنـچه دانـد لایـقِ مـن، آن كـُنَـد            خـواه ویـران، خـواه آبـادان كُنَد

مـی‌تـوانـد آتــشــم گـلـشـن کنـد         شــعله‌ها را شـاخ نســترون کند 

2. آرامش و اطمینان
دومین ره‌آورد توکل، اطمینان و آرامش خاطر است. متوکل حقیقی بی‌شک در ضمیر خود سرشار از آرامش و اطمینان به پروردگار است، نگرانی و ترس به خود راه نمی‌دهد و از نتیجه تلاشش تردید ندارد. او می‌داند که آنچه به او برسد، همان است که خداوند برایش مقدر کرده است و خدا نیز جز خیر او نمیخواهد؛ پس جای نگرانی و ترس نیست. خداوند خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم) می‌فرماید: «قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلاَّ ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ:  به آنان بگو: جز آنچه خداوند برایمان نوشته به ما نمی‌رسد. او مولای ماست و کسانی که ایمان آورده‌اند، باید تنها بر خدا اعتماد کنند». 
قرآن، داستان اختفای پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) در غار ثور و اطمینان سرشار و آرامش وصف‌ناشدنی حضرت را این‌گونه توصیف کرده است: 
اگر پیامبر را یارى نکنید، خدا او را یاری کرد؛ آن ‌هنگام که کافران [از مکّه‏] بیرونش کردند، در حالى ‏که دومینِ آن دو نفر بود؛ آن‌گاه که آن دو تن در آن غار بودند، آن‏گاه که به همراهش مى‏گفت: غمگین مباش، بى‌تردید، خدا با ماست. پس خدا آرامشش را بر او فرود آورد و او را با لشکریانى که آن‌ها را ندیدند تأیید کرد و کلمه کافران را پست‏تر قرار داد؛ و کلمه خدا برتر است؛ و خدا عزّتمند و حکیم است. 
 در منابع اسلامی نیز اشاره شده است که در آن هنگام ابوبکر نگران بود، ولی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) در کمال آرامش بود. 
امام خمینی(رحمت الله علیه)، نمونه‌ای از توکل به خدا را این‌چنین نقل کرده است: 
در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت‌فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزه‌ها در تب‌‌ و تاب به سر می‌بردند، شیخ وارسته‌ای را نزدیک دکان نانوایی دیدم که قطعه نانی را خالی می‌خورد و گفت: به من گفتند: عمامه را بردار، من هم برداشتم و به دیگری دادم که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد. الآن هم نانم را خوردم و سیر شدم تا شب هم خدا بزرگ است! من چنین حالی را به همه مقامات دنیوی نمی‌دهم. 
امید و توکل به خداوند در بحران‌های اجتماعی نیز آثار روحی روانی نمایانی بر جای می‌گذارد؛ برای مثال پیدایش و شیوع بیماری کرونا در اواخر سال 1398 شمسی بسیار درس‌آموز بود. در آن شرایط بحرانی با دو طیف از انسان‌ها روبه‌رو می‌شدیم:
ـ عده‌ای که از شدت ترس و اضطراب به ‌کلی خود را باخته و آرامش خود را از دست داده بودند و بیش از آنکه از بیماریِ احتمالی آسیب ببینند، از ترس و اضطراب واقعیِ ناشی از آن رنج و آسیب دیدند.
ـ عده‌ای دیگر که به پشتوانه ایمان و معنویت خود، به خداوند توکل کردند و در ضمن رعایت اصول بهداشتی، آرامش خود را حفظ کردند و حتی عده‌ای از آنان به یاری آسیب‌دیدگان این حادثه شتافتند.
3. فائق ‌شدن بر مشکلات
اصولاً کسانی که بر خدا توکل می‌کنند، هرگز احساس ضعف و حقارت نمی‌کنند؛ بلکه با اتکا به امدادهای الهی به فتح و ظفر می‌رسند و حتی شکست‌های مقطعی و ظاهری، آنان را نا امید و افسرده نمی‌کند. توکل، امیدآفرین، نیروبخش و سبب تقویت اراده و تحکیم مقاومت و پایمردی است. آیات متعدد قرآن در بیان سرگذشت انبیا و اولیای الهی، با تأکید بر روحیه بسیار بالای آنان به دلیل اعتماد و توکل‌شان به پروردگار متعال، توکل همیشگی آنان به خداوند در برابر مشکلات طاقت‌فرسا را یکی از دلایل مهم پیروزی آنان دانسته است؛ چنانکه در داستان حضرت نوح(علیه السلام) می‌فرماید: 
وَاتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کبُرَ عَلَیکمْ مَقَامِی وَتَذْکیرِی بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکمْ وَشُرَکاءَکمْ ثُمَّ لا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونِ: سرگذشت نوح را بر آنان بخوان؛ در آن هنگام که به قومش گفت: اى قومِ من! اگر جایگاه من و این که آیات خدا را برایتان یادآوری می‌کنم بر شما گران آمده است [و قصد سوئی به من دارید] من بر خدا توکّل کردم؛ پس کار خود و شریکانتان (معبودهایتان) را جمع کنید و همه جوانب کارتان را بنگرید و کارم را بسازید و مهلتم ندهید!
 حضرت نوح(علیه السلام) با تکیه به قدرت لایزال پروردگار، همه آنان و بت‌هایشان را به مبارزه طلبید و با اطمینان خاطر به آنان گفت که خداوند همه توطئه‌هایتان را برای قتل یا طرد من، نقش بر آب خواهد کرد.  در نهایت نیز چنین شد و دشمنان نوح(علیه السلام) نه ‌تنها کاری از پیش نبردند؛ بلکه در دریای گناه خود غرق شدند و نوح(علیه السلام) و یارانش از آن طوفان فراگیر نجات یافتند.
حضرت موسی(علیه السلام) نیز که رسالتش نجات ستمدیدگان بنیاسرائیل از زیر یوغ فرعونیان بود، تنها راه برون‌رفت از مشکلات را تکیه بر توان لایزال خداوند و توکل بر او اعلام کرد و گفت:«یا قَوْمِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیهِ تَوَکلُوا إِنْ کنْتُمْ مُسْلِمِینَ: ای قوم من! اگر به خدا ایمان آورده‌اید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمانش هستید». آن‌گاه که حضرت موسی(علیه السلام) شبانه قوم بنی‌اسرائیل را از مصر حرکت داد، طولی نکشید که به رود نیل رسیدند و فرعون و لشکریانش نیز با همه امکانات در تعقیب آنان بودند. در این هنگام برخی از اصحاب موسی(علیه السلام) که به شدت ترسیده بودند، گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَكُون:  این‌ها به ما می‌رسند»؛ اما حضرت موسی(علیه السلام) که سرشار از امید و توکل به پروردگار بود، گفت:«كَلاَّ إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدين:  هرگز چنین نخواهد شد، پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد». در این هنگام، موسی(علیه السلام) به وحی الهی، عصایش را به دریا زد و دریا را شکافت. موسی(علیه السلام) و یارانش از دریا گذشتند و فرعون و لشکریانش هم به دنبال آنان داخل دریا شدند که به خواست خدا آب از دو طرف به هم رسید و فرعون و لشکریانش همه در دریا غرق شدند. 
4. توبه کاران
از دیگر گروههایی که بر اساس آیات قرآن کریم مورد مهر و محبت ویژه پروردگار قرار میگیرد توبهکاران هستند. قرآن کریم فرماید:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ:  خدا توبه‌کنندگان را دوست دارد». 
مفهوم و حقیقت توبه
توبه در اصل، به معنای بازگشت است. از همین روست که در اصطلاح شرعی نیز بازگشت از گناه، «توبه» نامیده شده است. از آنجا که توده مردم معمولاً نسبت به حقیقت توبه و شیوه آن سؤال و ابهام دارند و در ماه رمضان و شب‌های احیا و شب قدر که بیشتر به فکر توبه و استغفار می‌افتند، به دنبال رفع ابهام‌ها و حل مشکلات علمی خود نیز هستند؛ ابتدا حقیقت توبه را از منظر قرآن و روایات بررسی می‌کنیم.
1. توبه و پشیمانی
از منظر پیشوایان دین، حقیقت توبه، چیزی جز پشیمانی از ارتکاب گناه نیست؛ چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود:«النَّدَمُ‏ تَوْبَةٌ؛  پشیمانی، توبه است». امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود: «كَفَى بِالنَّدَمِ‏ تَوْبَةً؛  برای [تحقق] توبه، پشیمانی بس است». بنابراین اصل توبه و مهم‌ترین رکن آن، پشیمانی است. امام زین‌العابدین(علیه السلام) در دعای سی و یکم صحیفۀ سجادیه به خداوند چنین عرضه می‌دارد: «اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ‏ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ:  بار الها اگر پشیمانی، توبه به سوی توست؛ من پشیمان‌ترینِ پشیمانان هستم». این بیان امام به معنای یک فرض ذهنی نیست؛ بلکه معنای حقیقی توبه را در قالب جمله شرطیه بیان می‌کند. 
پشیمانی یک حالت نفسانی و قلبی است و می‌تواند حتی به زبان ابراز نشود. بنابراین اگر کسی در درون خود از ارتکاب گناه پشیمان شد، گناهش بخشیده می‌شود؛ گر چه پشیمانی‌اش را هنوز در قالب طلب آمرزش از خدا یا همان استغفار هنوز به زبان نیاورده باشد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْفِرَ؛  هر بنده‌ای که گناهی را مرتکب شود و بر آن پشیمان شود، خداوند پیش از آنکه [به زبان] استغفار کند، او را می‌آمرزد». از سوی دیگر اگر کسی مرتکب گناه شود و به خاطر خوشایند مردم، خودنمایی، ریاکاری و ... لفظ استغفار را به زبان بیاورد، ولی قلباً پشیمان نشده باشد و به گناه خود ادامه دهد؛ توبه نکرده و گویا پروردگار خود ـ و در حقیقت خود ـ را مسخره کرده است؛ چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرمود: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ‏ وَ الْمُقِيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِئِ؛  توبه‌ کننده از گناه، مانند کسی است که گناهی ندارد و کسانی که بر گناه مانده‌اند و از آن استغفار می‌کنند، همچون مسخره ‌کنندگانند».
پشیمانی از هر کاری و از جمله نافرمانی خدا، زمینه ترک آن کار و تکرار نکردن و جبران آن را فراهم می‌کند؛ چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ النَّدَمَ عَلَى الشَّرِّ يَدْعُو إِلَى تَرْكِهِ؛  پشیمانی بر بدی، به ترک آن دعوت می‌کند». بنابراین حقیقت توبه، نوعی دگرگونی در روح و جان آدمی است که فرد را به تجدید نظر در عقاید، اخلاق و رفتارهای ناپاک و گناه‌آلود گذشته‌اش وا می‌دارد. برای مثال کسی که عمری در کفر و شرک و نادانی به سر برده است، ناگاه ایمان می‌آورد و از کفر و شرک اعلام بیزاری می‌کند؛ مانند ساحران فرعون که پس از عمری کفر و سحر، یک لحظه پشیمان شدند و به موسی(علیه السلام) ایمان آوردند.
2. توبه و اقرار
پشیمانی از گناه همواره با اقرار و اعتراف به بدی و زشتیِ آن همراه است؛ چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرمود:«وَ اللَّهِ مَا يَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ؛  تنها کسی از گناه نجات می‌یابد که به آن اقرار کند». مراد از اقرار در اینجا، اقرار قلبی در برابر کسی است که از او نافرمانی کرده‌ایم. بنابراین کسی که گناهی را مرتکب شود و بدی و زشتی آن را درک نکند یا گناهی را مرتکب شود و زشتی و بدی آن را انکار کند و عناد بورزد، هیچ‌گاه توبه نمی‌کند. امام باقر(علیه السلام) فرمود:«لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزِيدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَيَغْفِرَهَا لَهُمْ‏؛  به خدا سوگند، خداوند متعال جز دو خصلت را از مردم نخواسته است: اینکه به نعمت‌های او اعتراف کنند، پس بر آنان بیفزاید و اینکه به گناهان اعتراف کنند، پس آنان را ببخشد».
بنابراین گام اول و اصلی در توبه، اعتراف به گناه در دل و شرمندگی و پشیمانی درونی و تصمیم گرفتن بر ترک آن است. در مواردی نیز که حقی از خدا یا حقی از مردم ضایع شده است، باید آن حق را ادا کرد؛ زیرا چیزی جای این حقوق را نمی‌گیرد. برای مثال اگر نماز و روزه‌ای از انسان فوت شده است، باید به تدریج قضای آن‌ها را به جا آورد و اگر مالی از مردم ضایع شده است، باید به آنان برگرداند و اگر آبرویی ریخته شده است، باید از آنان عذرخواهی کرد.
اقسام توبه
توبه از یک منظر به دو قسم تقسیم می‌شود:
قسم اول، توبه‌ای است که شکسته می‌شود و انسان دوباره به سوی گناه باز می‌گردد؛ مثل شرابخوار یا معتادی که پس از ترک اعتیاد و پاک ‌شدن، دوباره به سوی مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر رو می‌آورد. چنین توبه‌ای قبول می‌شود، ولی چون به سوی گناه بازگشته؛ باید دوباره توبه کند.
قسم دوم، توبه‌ای است که هرگز شکسته نمی‌شود و انسان بعد از توبه، دیگر هرگز گرد گناه نمی‌گردد. قرآن کریم این قسم توبه را «توبه نصوح»‌ نامیده است و از مؤمنان می‌خواهد که این‌چنین توبه کنند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً:  ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به سوی خدا توبه کنید، توبه نصوح». نَصوح در لغت، به معنای خالص یا محکم است. اهل‌بیت(علیه السّلام) توبه نصوح را به توبه بدون بازگشت به سوی گناه معنا کرده‌اند. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آن فرمود:«هُوَ الذَّنْبُ الَّذِي لَا يَعُودُ فِيهِ أَبَداً؛  آن گناهی است که هرگز به سوی آن باز نگردد». 
این قسم از توبه، ارزشمندتر از قسم اول و نشانه ایمان راسخ بنده است. در واقع توبه نصوح از درجات والای بندگی است که تنها نصیب عده معدودی از مؤمنان می‌شود و اغلب مؤمنان از رسیدن به این مقام محرومند؛ زیرا پیوسته در معرض فتنه‌های نفس و شیطان قرار دارند و هر از چند گاه دوباره به سمت گناه می‌روند، ولی دوباره توبه می‌کنند. چنانکه ابوبصیر پس از شنیدن معنای توبه نصوح، از امام صادق(علیه السلام) پرسید:«کدام ‌یک از ماست که به سوی گناه باز نگردد؟!». امام فرمود:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُفَتَّنَ التَّوَّابَ؛  خداوند از بندگانش کسی را که به فتنه می‌افتد و [مرتکب گناه می‌شود، ولی] توبه‌کار است، دوست دارد». امام صادق(علیه السلام) نیز حقیقت فوق و مراتب توبه را به زبان روشن‌تری بیان کرده، و فرموده است:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ الْمُفَتَّنَ التَّوَّابَ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ مِنْهُ‏ كَانَ أَفْضَلَ؛  خداوند بنده به ‌فتنه ‌افتاده توبه‌کار را دوست دارد و کسی که این از او واقع نشود [اصلاً گناه نکند] برتر است».
آثار و برکات توبه
در آیات و روایات می‌توان آثار و برکات بسیاری را برای توبه و بازگشت به سوی پروردگار مشاهده کرد که به چند اثر آن اشاره می‌شود.
1. محبوبیت توبه‌کار در نزد خداوند
خداوند متعال می‌فرماید:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ:  خدا توّابین را دوست دارد». تَوّاب، صیغه مبالغه از مصدر توبه و به معنای بسیار توبه‌کننده است که در زبان فارسی، می‌توان آن را به توبه‌کار ـ و نه توبه‌کننده ـ معنا کرد؛ یعنی کسانی که به توبه خو گرفته‌اند. بنابراین محبوبیت توبه نزد خدا، برای کسی نیست که در طول عمر خود گناهان فراوانی مرتکب می‌شود و تنها یکی دو بار توبه می‌کند؛ بلکه برای کسی است که پیوسته توبه می‌کند؛ یعنی هر گاه خطایی از او سر می‌زند، به سرعت و بدون از دست ‌دادن فرصت، پشیمان می‌شود و به درگاه خدا توبه می‌کند و آن‌چنان با توبه و انابه به درگاه خدا انس گرفته است که توبه از صفات آنان و جزئی از وجود او شده است.
تفاوت شیطان و آدم(علیه السلام) نیز در همین نکته بود که هر دو خدا را نافرمانی کردند و از درگاه قربش دور شدند، ولی شیطان بر گناه خود اصرار ورزید و تا روز قیامت مشمول غضب و لعنت خدا قرار گرفت؛ در حالی ‌که آدم(علیه السلام) از همان ابتدا به گناه خود اعتراف کرد، پشیمان شد و گریه و تضرع کرد تا خداوند گناهش را بخشید. امام صادق(علیه السلام) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقِرَّ التَّوَّابَ؛  خداوند اقرار کننده توبه‌کار را دوست دارد». بنا بر روایتی، خداوند به توبه‌کنندگان سه خصلت داده است که اگر یک خصلت از آن را هم به همه اهل آسمان‌ها و زمین بدهد، به سبب آن نجات می‌یابند: نخستین خصلت این است: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ‏  فَمَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ لَمْ يُعَذِّبْهُ؛  خداوند توبه‌کاران و پاکیزگان را دوست دارد، پس کسی که خدا دوستش بدارد، عذابش نمی‌کند».
خصلت دوم در آیات هفتم تا نهم سوره غافر آمده است که استغفار فرشتگان و درخواست بهشتشان را برای کسانی نقل می‌کند که توبه نموده و از راه پروردگار پیروی کرده‌اند و خصلت سوم نیز آیات 63 تا 75 این سوره است که عبادالرحمن را افرادی معرفی می‌کند که بدکاری نمی‌کنند و به مرتکبان این عمل زشت، وعده عذاب مضاعف و خلود همراه با ذلت و خواری می‌دهد [که اساس و بنیاد خانواده را از هم می‌پاشد]، ولی بلافاصله می‌فرماید: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ‏ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً: مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند بدی‌هایشان را به حسنات تبدیل می‌کند و خداوند بسیار آمرزنده مهربان است».
مشو نومید از ظلمی که کردی      که دریای کرم توبه‌پذیریست

گناهت را کند تسبیح و طاعات      که در توبه‌پذیری بی‌نظیریست 

توبه‌ای در میان دو توبه!
قرآن کریم فعل توبه را هم به انسان و هم به خداوند نسبت داده است؛ یعنی هم توبه بنده به سوی خدا و هم توبه خدا بر بنده آمده است. برای مثال در داستان حضرت آدم(علیه السلام) و خوردن میوه ممنوعه و رانده ‌شدنش از بهشت می‌فرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ‏ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ‏ الرَّحيم:  آدم از جانب پروردگارش کلماتی را دریافت کرد، پس خداوند بر او توبه کرد که او بسیار توبه‌کننده مهربان است»؛‌ یعنی حضرت آدم(علیه السلام) کلماتی از جمله  توسل به ذوات مقدسه پنج تن آل‌عبا  را به ‌عنوان توبه به درگاه خداوند بر زبان آورد و خداوند نیز بر او توبه کرد و گناهش را بخشید.
توبه خدا در اینجا، به همان معنای لغوی یعنی بازگشت خدا به سوی بنده و توبه‌پذیری است؛ زیرا بنده با ارتکاب گناه از خداوند و رحمتش دور می‌شود و پیش از تحقق توبه از سوی بنده، باید خداوند با نظر لطف و رحمتش  به او بنگرد تا توفیق توبه پیدا کند و پس از اظهار ندامت بنده به درگاه خدا، خداوند باید توبه‌اش را بپذیرد و او را ببخشد تا توبه واقعی محقق شود. بنابراین هر توبه‌ای میان دو توبه خداوند قرار دارد.
من که باشم که بر آن خاطر عاطِر گذرم       لطف‌ها می‌کنی ای خاک دَرَت تاج سَرَم 

2. آمرزش گناهان
آیات متعدد قرآنی و احادیث خاندان رسالت، به صراحت بیانگر این حقیقت‌اند که پروردگار مهربان، آغوش لطفش را همواره به سوی بندگان گنهکار و توبه‌کار خود گشوده است؛ بلکه از یک منظر، همه بندگان باید کوبۀ باب توبه و بازگشت به سوی حق‌تعالی را بکوبند و متضرعانه عذر تقصیر به درگاه او آورند. از این ‌رو خدای متعال، همه مؤمنان را به توبه دعوت می‌کند: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏:  اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگردید، باشد تا رستگار شوید». امام صادق(علیه السلام) فرمود: «پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم) روزی هفتاد مرتبه این ذکر را تکرار می‌کرد: أَتُوبُ‏ إِلَى‏ اللَّه‏؛  به سوی خدا توبه می‌کنم». قرآن توبه‌پذیری خداوند را چنین توصیف می‌کند: «وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُون‏:  و اوست که توبه را از بندگانش مى‌پذیرد و از بدی‌ها در می‌گذرد و آنچه را می‌کنید، می‌داند». 
گویا پروردگار ـ بلاتشبیه ـ همچون پدر و مادری است که چشم ‌انتظار آمدن فرزندشان هستند؛ همان فرزندی که با آنان قهر کرده و نامهربانی می‌کند و هر لحظه منتظر شنیدن صدای زنگ ‌زدن او هستند و چون پس از مدت‌ها انتظار او را می‌بینند، غرق شعف و شادی می‌شوند و او را در آغوش می‌کشند. خداوند نیز هر شب و هر روز به‌ویژه در ماه رحمت و مغفرت رمضان و در شب قدر چشم‌ انتظار بندگان گنهکار خود است تا بهترین رحمت‌هایش را نثار آنان کند و از آنچه بیشتر دوست دارد، به آنان عطا کند. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ‏ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا؛  خداوند از توبه بنده‌اش شادتر می‌شود، از کسی که مرکب و زاد سفرش را در شبی تاریک گم کرده باشد و آن را بیابد». بندگان گنهکار، گمشدگان خدا هستند که خداوند از پیدا کردن آنان شاد می‌شود. آنان هم خود و هم خدای خود را گم کرده‌اند.
عجب داری از لطف پروردگار        که باشد گنهکاری امیدوار؟!

همی شرم دارم ز لطف کریم        که خوانم گنه پیش عفوش عظیم 

دریای رحمت و رأفت پروردگار و توبه‌پذیری‌اش، آن‌چنان گسترده است که حتی مرتکبان گناهان کبیره و زشت‌ترین گناهان را نیز شامل می‌شود؛ چنانکه در سوره نور کیفر کسانی را که نسبت به زنان پاکدامن تهمت بدکاری می‌زنند، هشتاد تازیانه بیان، و آنان را فاسق معرفی می‌کند؛ ولی بلافاصله می‌فرماید: «إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ:  مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و [گناه گذشته‌شان] را جبران کنند که خداوند غفور و رحیم است». 
حکایت توبه شعوانه
در منابع دینی آمده است که «شعوانه» زنی در بصره بود که هر روزش را در مجلس فسق و فجور می‌گذراند. روزى با جمعى از کنیزانش در کوچه‌هاى بصره می‌‏گذشت، به در خانه‌اى رسید که از آن خروش و فغان بلند بود. گفت: «سبحان اللّه! عجب غوغایى است». کنیزى را به درون خانه فرستاد تا خبر آورد، اما کنیز برنگشت. کنیز دیگری فرستاد، او هم برنگشت. سومی را فرستاد و تأکید کرد که باید برگردی. وقتی کنیز برگشت، گفت: «غوغاى مردگان نیست؛ بلکه ماتم زندگان است». شعوانه داخل شد و واعظى را دید که جمعى را موعظه می‌کند و از عذاب خدا مى‌ترساند و این آیه را تفسیر می‌کند: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً:  هنگامى که [آتش‏] از مکانى دور آنان را ببیند، نعره خشم و خروشى از آن مى‏شنوند». شعوانه متأثر شد و گفت: «اى شیخ! من یکى از روسیاهانم. اگر توبه کنم، خدا مرا مى‌آمرزد؟». شیخ گفت: «بله. توبه کن، خدا تو را مى‌آمرزد؛ اگر چه گناهانت مثل شعوانه باشد». گفت: «یا شیخ! شعوانه منم. توبه می‌کنم که بعد از این دیگر گناه نکنم». واعظ گفت: «خدا ارحم الراحمین است». شعوانه کنیزان را آزاد کرد و مشغول عبادت شد؛ به نحوى که بدنش به نهایت ضعف رسید. روزى با خود مى‌گفت: «آه آه از دنیا این طور گداخته شدم؛ ندانم آخرت حالم چگونه باشد». 
3. نجات از عذاب و گرفتاری‌های دنیا
یکی دیگر از آثار توبه، نجات و رهایی از نزول عذاب خدا در این دنیا و مبتلا نشدن به گرفتاری‌های گوناگون است. داستان قرآنی حضرت یونس(علیه السلام) در این ‌زمینه بسیار عبرت‌آموز است. از یک سو قوم یونس(علیه السلام) به سبب کفر و نافرمانی گرفتار نفرین حضرت یونس(علیه السلام) شدند و نشانه‌های نزول عذاب بر آنان نمایان شد. حضرت یونس(علیه السلام) از میان آنان خارج شد، ولی در این ‌هنگام آن قوم به ارشاد عالمی که در میانشان بود، از خواب غفلت بیدار شدند و دست به دعا و گریه و تضرع برداشتند تا عذاب و هلاکت از آنان برداشته شد. 
از سوی دیگر حضرت یونس(علیه السلام) به علت لحظه‌ای غفلت، خطایی از او سر زد که گویا خطایش این بود که پیش از اجازه خدا از میان قومش خارج شد و راه دریا را در پیش گرفت.  به همین سبب خداوند او را در شکم ماهی گرفتار کرد، ولی او در همان فضای تاریک و مرطوب و پر از سختی و فشار با تمام وجود  رو به درگاه خدا کرد و از او این‌چنین طلب آمررزش کرد: «فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ‏:  او در میان آن تاریکی‌ها [ی شکم ماهی] فریاد برآورد که معبودى جز تو نیست، تو منزهى، من از ستمکاران بودم». اعتراف خالصانه و تسبیح توأم با ندامت یونس(علیه السلام) نیز مؤثر واقع شد و خداوند به ندایش پاسخ مثبت داد: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ‏:  ما درخواستش را اجابت کردیم و از غم و اندوه او را رهانیدیم و این‌گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم». پس از آن حضرت یونس(علیه السلام)، با لطف الهی از دل ماهی رهید و به میان قوم خود بازگشت و وظیفه پیامبری‌اش را ادامه داد. 
بـيـا تا بـرآريم دسـتى‏ ز دل       كه نتوان برآورد فردا ز گِل‏

به فصل خزان در، نبينى درخت‏        كه بى‏برگ مانَد ز سرماى سخت؟

مپندار از آن در كه هرگز نبست‏        كه نوميد گردد برآورده‌دست‏

همه طاعت آرند و مسكين، نياز       بيا تا به درگاه مسكين‏نواز

چو شاخ برهنه برآريم دست‏        كه بى‏برگ از اين بيش نتوان نشست‏

خداوندگارا نظر كن به جود        كه جرم آمد از بندگان در وجود

گناه آيد از بنده خاكسار        به امّيد عفو خداوندگار

كريما به رزق تو پرورده‏ايم‏       به انعام و لطف تو خو كرده‏ايم... ‏

فهرست منابع
کتب
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.
ابن‏فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغة؛ دمشق: اتحاد الکتاب العرب، 1423ق.
امام زین العابدین(علیه السلام)، علی بن حسین؛ الصحیفة السجادیة؛ قم: نشر الهادى‏، 1376ش
انصاری قمی، ناصرالدین؛ اختران فقاهت؛ چاپ دوم، قم: انتشارات دلیل ما، 1387ش.
بخاری، محمد بن اسماعیل؛ صحیح البخاری؛ تحقیق مصطفى دیب البغا؛ دمشق: دار ابن‏‌کثیر، 1410ق.
بهرامی، محمدکاظم؛ منتخب سفینة البحار؛ چاپ اول، قم: مؤسسه بوستان کتاب، 1394ش.
ترمذى، محمد بن عیسى‏؛ سنن الترمذی‏؛ تحقیق احمد محمد شاکر؛ قاهره: دارالحدیث‏؛ 1419ق‏.
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ تهران: دانشگاه تهران، 1360ش.
جوهری، اسماعیل بن حماد؛ الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه؛ تصحیح احمد عبوالغفور عطار؛ چاپ چهارم، بیروت: دار العلم للملایین، 1410 ق.
حافظ شیرازى، شمس‌الدین محمد‏؛ دیوان حافظ؛ تصحیح: محمد قزوینى و قاسم غنى‏؛ تهران: زوار، 1385ش.
حسینی جوهری، عباس؛ خزائن الاشعار؛ تهران: انتشارات تام، 1386ش.
حسینی شاه‏ عبدالعظیمى، حسین بن احمد‏؛ تفسیر اثنى عشرى‏؛ چاپ اول، تهران: میقات،‏ 1363ش‏.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن؛ دمشق ـ بیروت: الدار الشامیة ـ دارالقلم، 1412ق.
سعدى شیرازی، مصلح بن عبدالله؛ بوستان؛ چاپ سوم، تهران: امیر کبیر، 1363ش‏.
سیوطى، عبدالرحمن؛ الدر المنثور فى التفسیر بالماثور؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشى(رحمت الله علیه)، 1404ق‏.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ قم: دار نشر الإمام علی(علیه السلام)، 1369ش.
شریف الرضی، محمد بن حسین‏؛ نهج البلاغه؛ تحقیق صبحی‏ صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت‏، 1414ق.
شعیری، محمد بن محمد؛ جامع الاخبار؛ قم: مؤسسة آل البیت(علیه السّلام)، 1414ق.
صدوق‏، محمد بن علی؛ الخصال‏؛ قم: جامعه مدرسین‏، 1362ش‏.
فضائل الأشهر الثلاثه؛ تحقیق غلامرضا عرفانیان؛ چاپ اول، نجف: الآداب، 1396ق.
کتابُ من لا یحضره الفقیه‏؛ قم: جامعه مدرسین‏، 1413ق‏.
معانی الأخبار؛ قم: جامعه مدرسین، 1361ش.
طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ مؤسسه أعلمی، بیروت: 1390ق.
طبرسى، حسن بن فضل؛ مکارم الأخلاق؛ تحقیق علاء آل جعفر؛ قم: جامعه مدرسین، 1414ق.
طبرسى، فضل بن حسن‏؛ مجمع البیان‏؛ تهران: ناصر خسرو، 1372ش‏.
طوسى، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ چاپ اول، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، [بی‌تا].
عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر؛ تحقیق هاشم رسولى؛ چاپ اول، تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة،1380ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ تحقیق مهدی مخزومی؛ قم: مؤسسه هجرت، 1409ق.
قرطبى، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن؛ تهران: ناصر خسرو، 1364ش. 
قمى، على بن ابراهیم؛ تفسیر القمی‏؛ تحقیق طیب موسوى جزائرى؛ قم: دار الکتاب، 1404ق.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تحقیق علی‏اکبر غفاری؛ چاپ سوم، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1388ق.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407ق.
کوفى اهوازى، حسین بن سعید؛ الزهد؛ قم: المطبعة العلمیة، 1402ق‏.
مختارى، رضا؛ سیماى فرزانگان؛ چاپ چهارم، قم: دفتر تبلیغات اسلامى، 1371ش.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ چاپ 39، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1379ش.
موسوی خمینی، روح الله؛ نقطه عطف؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمت الله علیه)؛ تهران: 1373ش.
مولوى بلخی، جلال‏الدین محمد؛ مثنوى معنوى‏؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1373ش.
نراقی، ملااحمد؛ مثنوی طاقدیس؛ تحقیق علی افراسیابی نهاوندی؛ قم: نهاوندیان، 1381ش.
مجله
خرمایی، فرهاد؛ «نقش صبر به عنوان یک فضیلت اخلاقی و شخصیت در پیش‌بینی نا امیدی در دانشجویان»؛ فصلنامه علمی پژوهشی اخلاق پزشکی؛ شماره 28، تابستان 1393، ص 199-168.
سایت
سایت گنجور؛ دیوان اشعار حافظ شیرازی و مثنوی معنوی مولوی و دیوان اشعار بابا طاهر همدانی.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.