یادداشت تبلیغی

آبرومندی در آموزه‌های قرآني

تاریخ انتشار:
آبروی مؤمن، در آموزه‌های دینی ارزش و جایگاه بالایی دارد؛ به گونه‌ای که هم‌ردیف مال و جان وی می‌باشد و گاهی از جان و مال او نیز مهم‌تر است....

پایگاه اطلاع ررسانی بلاغ|

اشاره

آبروی مؤمن، در آموزه‌های دینی ارزش و جایگاه بالایی دارد؛ به گونه‌ای که هم‌ردیف مال و جان وی می‌باشد و گاهی از جان و مال او نیز مهم‌تر است. ابن عباس می‌گوید: «رسول خدا(ص) خطاب به کعبه گفت: خوشا به حال تو ای خانه! چه باعظمتی و چقدر حرمت تو بزرگ است! به خدا سوگند که حرمت مؤمن نزد خداوند، از حرمت و عظمت تو بیشتر است؛ زیرا خدای تعالی از تو یک چیز را حرام کرده است؛ اما از مؤمن سه چیز را: خونش، مالش و سوء ظن به او.»[1] در بعضی روایات به جای عنوان «سوء ظن»، عنوان «عِرض مؤمن (آبروی مؤمن)» آمده است؛ چنان‌که رسول اکرم(ص) فرموده: «خون (جان)، آبرو و مال مسلمان، بر مسلمان دیگر حرام است.»[2]
متأسفانه، امروزه حرمت و آبروی مسلمانان حفظ نمی‌گردد و با کمترین بهانه، آبروی افراد در جامعه ریخته می‌شود. از این رو، بایسته است که این موضوع، از نظر آموزه‌های دینی بررسی شود.

مفهوم‌شناسی آبرو
واژه «آبرو»، به معناى اعتبار، حرمت، شرف، وجاهت و عِرض است[3] که معادل عربى آن، «ماء الوجه» می‌باشد؛ ولی در روايات برای این معنا، بيشتر واژه «عِرض» به كار رفته است. آبرو را بدان رو آبرو گفته‌اند که باعث می‌شود آب و عرق شرم از روی انسان جاری شود. بدین‌سان، آبرو عبارت است از اعتبار، وجاهت و حرمتی که هر مسلمان در جامعه دارد و هر عملی که باعث از بین رفتن یا تضعیف آن گردد، آبروریزی و هتک حرمت شمرده می‌شود.
در قرآن کریم، واژه «عِرض» و «ماء الوجه» نيامده است؛ ولی آیاتی فراوان با موضوع آبروی انسان‌ها، به‌ویژه انسان‌های مؤمن، ارتباطی نزدیک دارد. البته کلمه «وجيه» به معناى آبرومند، دو بار در قرآن‌ كريم آمده است؛ یکی در سوره آل ‌عمران، آیه 45 و دیگری در سوره احزاب، آیه 69.

حفظ آبرو، امری ذاتی و فطری
قرآن كريم، انسان را موجودى برخوردار از كرامت ذاتى می‌داند که خداوند وی را بر دیگر آفریدگانش برتری داده است: «وَ لَقد كَرّمنا بَنى ءَادَم؛[4] و ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم‏.» از برجسته‌ترين مظاهر كرامت انسان، برخوردارى از عقل و حيا است. از این رو، انسان همواره و به طور طبيعى، در مقابل آنچه حرمت او را تهديد مى‌كند، واکنش ‌نشان می‌دهد. بر این اساس، حضرت آدم(ع) ابتدايى‌ترين زشتى خود (عورت) را ـ كه آن را با حرمت خود مرتبط مى‌دانست ـ با برگ درختان پوشاند: «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّة؛[5] و چون از آن درخت بچشيدند، براي آن دو، شرمگاه‌شان پديدار شد و شروع كردند از برگ‌هاى بهشت بر شرمگاه‏ خويش چسبانيدن.»
براساس این آیه، انسان فطرتاً از این‌که کسی عورتش را ببیند، احساس شرم و خجالت می‌کند. پس، بخشی از آبرو و حرمت انسان، با عورتش در ارتباط است. به همین دلیل، در روایاتی متعدد و در کلمات بزرگان، عیوب مردم به عورت آنان تشبیه شده است.

قرآن کریم مطالبی را نقل می‌کند که از تمايل فطری انسان به حفظ آبرو حكايت دارد که در این‌جا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1. درخواست عزيز مصر از يوسف(ع)، براى پوشيده نگاه‌داشتن اقدام ناشايست همسرش؛ «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا؛[6]اى يوسف، تو از [افشاى] اين قضيه، صرف نظر كن‏.»

2. درخواست یوسف(ع) برای اعاده حیثیت پیش از آزادی از زندان؛ «قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي‏ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ؛[7] [يوسف‏] گفت: سوى خواجه‏ات باز گرد و از او بپرس كه حال و كار آن زنان كه دست‌هاى خويش بريدند، چه بوده است؟ (چرا دست خود را بريدند؟) همانا پروردگار من به مكر آن‌ها دانا است.»

3. آرزوى حضرت مريم(س) پس از آن‌كه با فيض الهى، عيسى(ع) را باردار شد، به اين‌كه ای كاش پيش از اين مُرده، و‌ از يادها فراموش شده بود؛ «قالَتْ يا لَيْتَني‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا؛[8] گفت: اى كاش پيش از اين، مُرده بودم و به فراموشى سپرده شده بودم.»

4. درخواست لوط(ع) از قوم خود برای اين‌كه متعرض ميهمانان وى نشده، او را بى‌آبرو نكنند؛ «قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفي‏ فَلا تَفْضَحُونِ؛[9] گفت: اين‌ها مهمانان من‏اند، مرا رسوا مكنيد.» 

ضرورت حفظ آبرو
بر اساس آموزه‌های دینی و حکم فطرت و عقل، هر مسلمانی وظیفه دارد در حفظ آبروی خویش و دیگر مسلمانان کوشا باشد. هر گونه تلاشی برای هتک حرمت مسلمانان، پیامدهای بسیار زیان‌بار دنیوی و اخروی را در پی‌دارد؛ چنان‌که حفظ آبروی مسلمانان، پاداشی فراوان در دنیا و آخرت به ارمغان می‌آورد و موجب توفیقات مادی و معنوی می‌شود.
قبل از این‌که دیگران در اندیشه حفظ آبروی ما باشند، خودمان باید در حفظ آبروی‌مان تلاش نماییم. پيامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «خون‌ها، مال‌ها و آبروهاى‌‌تان بر شما حرمت دارد؛ همان‌گونه كه عيد قربان در ماه ذى‌الحجه و در سرزمين مكه حرمت دارد»[10]؛ یعنی مؤمن همان‌گونه که حرمت روز عید قربان و ماه ذی‌الحجه و شهر مکه را پاس می‌دارد، باید در حفظ آبرو و حرمت خود نیز بکوشد.
امام على(ع) می‌فرماید: «آبروى خود را هدف تيرهاى سخنان مردم قرار مده»؛[11] یعنی مؤمن نباید بی‌جهت کاری کند که مردم از او بدگویی کرده و آبرویش را در جامعه بشکنند.

حافظ می‌گوید:
در حفظ آبرو ز گهر باش سخت‌تر              کین آب رفته باز نیاید به‌جوی خویش[12]

در ضرب المثل آمده است: «آبی که آبرو ببرد، در گلو مریز.»[13]

حفظ آبرو، آن ‌قدر مهم است که انسان باید مال خود را در راه آن هزینه کند. امیر مؤمنان7 می‌فرماید:‏ «إِنَّ أَفْضَلَ الْفِعَالِ صِيَانَةُ الْعِرْضِ بِالْمَالِ؛[14] بهترین عمل، آن است که انسان با مالش آبروی خود را حفظ کند.»

در تاریخ آمده که امام حسن(ع) در نامه‌ای به امام حسین(ع) نوشت که چرا این قدر پول به بعضی شاعران می‌بخشد. امام حسین(ع) پاسخ داد: «برادر! شما خود بهتر از من می‌دانی که بهترین مال، آن است که برای حفظ آبرو صرف شود»؛[15] یعنی این پولی که من به بعضی شاعران می‌پردازم، برای حفظ آبرویم از زبان تند و گزنده آنان است.

چه بسا برای حفظ آبرو، نه تنها از مال، بلکه باید از جان خود بگذریم. شاعری می‌گوید:
خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آب روی ریزی بر کنار
بت پرسیدن به از مردم‌پرست
پند گیر و کار بند و گوش دار[16]

در آموزه‌های دینی، بیش از سفارش در باره حفظ آبروی خویش، به حفظ آبروی دیگران سفارش شده است؛ زیرا معمولاً انسان‌ها برای حفظ آبروی خود انگیزه دارند؛ اما برای حفظ آبروی دیگران، نه تنها انگیزه کافی ندارند، بلکه گاه به دلیل حسادت‌ها و رقابت‌ها در امور مادی و کم‌ارزش دنیا، برای ریختن آبروی دیگران از انگیزه بسیاری برخوردارند. در روایتی رسول خدا(ص) فرموده: «کسی که در راه غیبت برادرش و کشف سرّ و عیوب مخفی او قدم بردارد، اوّل‌گامی که برمی‌دارد، در جهنم می‌گذارد و خدای تعالی عیوب او را در بین خلایق آشکار ساخته، آبرویش را ببرد.»[17]

در روایت دیگری آمده که روزى عیسى(ع) از حواریون پرسید: «اگر شما در جایى ببینید یکى از دوستان و برادران‌تان هنگام خواب لباسش کنار رفته و مقدارى از عورتش ظاهر شده، آیا سعى مى‌کنید که او را بپوشانید و یا این‌که عورتش را بیش‌تر مکشوف مى‌سازید؟ آن‌ها گفتند: روشن است؛ سعى مى‌کنیم عورتش را بپوشانیم. حضرت فرمودند: خیر، شما این کار را نمى‌کنید؛ بلکه همه آن را نمایان مى‌کنید.»[18] آن‌ها از این سخن عیسى(ع) تعجب کردند؛ اما متوجه شدند که در این پرسش و پاسخ، رازى نهفته است. آن حضرت با این کار مى‌خواستند به یاران خود بفهمانند که حق مؤمن بر مؤمن، این است که عیب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نکند، بلکه تا آن‌جا که مى‌تواند پرده‌پوشى نماید تا آبرویش محفوظ بماند؛ همان‌گونه كه نبايد عورت او را مكشوف نمايد.

عوامل و زمینه‌های هتک آبرو و حرمت
قرآن، ضمن معرفی ملاك‌هايى براى آبرومندى و محبوبيت، ‌بر اين نكته تأكيد مى‌كند كه انسان پيش و بيش از هر چيز، بايد در پى كسب منزلت نزد خداوند باشد که در این صورت، خدا طبق يك سنّت تغييرناپذير، به او محبوبيت و منزلت والاى اجتماعى می‌بخشد؛ «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛[19] آنان ‌كه ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دهند، خداى مهر‌گستر، محبت آنان را در دل مردم قرار خواهد داد.»[20]
در تفسیر این آیه، از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که فرمود: «وقتى خدا بنده‌اى را دوست بدارد، به جبرئيل خطاب مى‌كند كه تو نيز او را دوست بدار. سپس جبرئيل در بين اهل آسمان ندا مى‌دهد كه خدا آن بنده را دوست مى‌دارد. پس شما نيز او را دوست بداريد. آن‌گاه خداوند همان محبت اهل آسمان به آن بنده را در بين اهل‌ زمين نيز قرار مى‌دهد.»[21] بنابراين، هر عملی که محبّت خداوند را در پى داشته باشد، موجب جلب آبرو مى‌شود و هر عملی که از محبوبيت انسان نزد خداوند بكاهد، سبب كم‌شدن آبروی او نزد خدا مى‌شود.
نمونه آن، بنی‌اسرائیل است که به دليل مخالفت با برخى دستورهاى دينى‌شان، شايسته خوارى و رسوايى در دنیا شدند.[22]
نمونه دیگر، قوم صالح است که به دليل تكذيب حضرت صالح7 و معجزه‌هاى وى، گرفتار عذاب خواركننده الهى شدند.[23]

از دیدگاه قرآن کریم و روایات، عوامل و زمینه‌های متعددی موجب هتک حرمت و آبروریزی می‌شود که گذرا به آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1. اظهار نیازمندی نزد دیگران
از مهم‌ترین چیزی که با آبروی انسان در ارتباط است و موجب شرمساری، سرشکستگی و سرافکندگی انسان می‌شود، اظهار نيازمندى نزد ديگران است. هر مسلمانی وظیفه دارد، از دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران بپرهیزد و آبروی خود را حفظ کند؛ اما اگر دیگران به او نیاز داشتند، قبل از درخواست و اظهار نیاز آن‌ها، نیاز آنان را برآورده ساخته و آبروی‌شان را حفظ نماید. قرآن با ستايش از فقيرانِ عفيف، نيازمندان جامعه را به حفظ آبروى خود و درخواست‌نکردن از ثروت‌مندان تشويق كرده است:
«لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً؛[24] صدقات، براى آن تهي‌دستانى است كه در راه خدا محصور شده‏اند و نمى‏توانند براى كسب درآمد در زمين سير و سفر كنند. از آن‏جا كه خويشتن‏دارند و فقر خود را آشكار نمى‏كنند، كسى كه از حال‌شان بى‏خبر است، آنان را توانگر مى‏پندارد و تو از نشان‌شان، بينوايى آنان را درمى‏يابى. آنان با وجود نيازمندى شديد، به اصرار از مردم چيزى نمى‏خواهند.»
خداوند در دارايى‌هاى توان‌گران، براى نيازمندان حقى قرار داده است. قراردادن چنین حقی، موجب جلوگيرى از تحقير نيازمندان از سوى توان‌گران می‌شود. آياتى كه به صدقه پنهانى و منت‌نگذاشتن در صدقه تشويق مى‌كند[25] نيز در جهت حفظ آبروى نيازمندان، قابل تفسير است.[26]
امام علی(ع) می‌فرماید: «مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ؛[27] آبروی تو، یخی است که درخواست و اظهار نیاز نزد دیگران، آن را قطره‌قطره آب می‌کند. پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرومی‌ریزی؟»
انسان خردمند، باید بداند درخواست کمک از فردی که آبروی دیگران برای او بی‌ارزش است و از این‌که حرمت نیازمندان را بشکند، باکی ندارد، کاری بس اشتباه است. سعدی گوید: اگر آبروی فردی را در یک محله‌ای بریزی، ممکن است سنّت حاکم بر روزگار، آبروی تو را در شهری ببرد:
مریز آبروی ای برادر به کوی                 که دهرت نریزد به شهر آبروی[28]
در روایتی آمده است: «مردی از مسلمانان مدينه، به شخصي بدهكار شد و نتوانست قرض خود را ادا كند. طلبكار، طلب خود را از آن مرد مطالبه می‌کرد. آن مرد براي چاره‌جويي نزد امام حسين(ع) آمد. همین ‌که خواست نیاز خود را بیان کند و آثار درخواست در چهره‌اش ظاهر شد، امام حسين(ع) دريافت که او براي حاجتي آمده است. براي اين‌كه آثار ذلت و خواری سؤال بر چهره‌اش ننشیند و خجل نشود و آبرويش حفظ شود، به او فرمود: آبروي خود را از درخواست روياروي و مستقيم نگهدار، نياز خود را بنويس و به من ده كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند، به تو خواهم داد. او برای امام نوشت: اي اباعبدالله! فلانی پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار از من مطالبه کرده است. از او برای من مهلت بخواهید تا زمانی که گشایشی برایم ایجاد شود و بتوانم طلبش را بپردازم.
امام حسين(ع) پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و كيسه‌اي محتواي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود: با پانصد دينار اين پول، بدهكاري خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سروسامان بده و جز به نزد سه نفر به هيچ ‌كس حاجت خود را مگو: اول، مؤمن و دين‌دار كه دين، نگهبان او است و باعث می‌شود حاجت تو را بدهد و آبروی تو را جایی نریزد. دوم، جوانمرد كه به دلیل جوانمردي‌اش، حيا مي‌كند درخواست تو را رد کند. سوم، صاحب اصالت خانوادگي كه مي‌داند تو به جهت نيازت، دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي. او شخصيت تو را حفظ مي‌كند و حاجتت را روا مي‌سازد.»[29]

2. نسبت دادن فحشا به دیگران
از آن‌جا كه هتك حرمت دیگران با متهم‌كردن آنان به فحشا، پيامدهاى ناگوارى در زندگى خانوادگى و اجتماعى دارد، حفظ آبرو از حد تشويق فراتر رفته و شكل قانون به خود گرفته است. از این رو، براى متهم‌نمودن ديگران، مجازات (حدّ قذف) پيش‌بينى شده است؛ «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛[30] و كسانى‌ كه به زنان شوهردار نسبت زنا مى‌دهند، سپس چهار گواه نمى‌آورند، هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچ‌گاه شهادتى از آنان نپذيريد و اينان خود فاسق‌اند.»
عمل كسانى ‌كه زنان پاك‌دامن را به عمل ناروا متهم كرده، آبروى آنان را مى‌ريزند نيز گناهى بس بزرگ شمرده شده كه افزون بر تازيانه، مورد لعن الهى قرار گرفته، در دنيا و آخرت از رحمت او محروم شده و مستحق عذاب عظيم خداوند خواهند بود؛ «إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛[31] بى‏گمان، كسانى كه به زنان پاكدامنِ بى‏خبر [از همه جا] و با ايمان، نسبت زنا مى‏دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده‏اند و براى آن‌ها عذابى سخت خواهد بود.»
این‌که برای اثبات زنا، لواط و مساحقه[32]، چهار شاهد لازم است[33] ـ با اين‌كه در مسائلى مهم‌تر چون قتل، دو شاهد كافى است ـ براى حفظ آبروى افراد در جامعه است.[34]

3. تمسخر و تحقیر دیگران
خداوند مؤمنان را از تمسخر و نسبت دادن القاب زشت به يكديگر نهى کرده است تا حرمت مؤمنان حفظ شود؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛[35]‏
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هرگز گروهى [از مردان شما] گروه ديگر را مسخره نكند. شايد آن گروه (مسخره‏شدگان)، بهتر از آنان باشند؛ و نه زنانى زنان ديگر را. شايد آن گروه، بهتر از آنان باشند و از يكديگر عيب‏جويى نكنيد و همديگر را به لقب‏هاى زشت مخوانيد. بد نام‌گذارى است [ياد كردن مؤمن به] فسق، پس از ايمان. آنان كه توبه نكنند، آن‌هايند كه ستمكارند.»

4. غیبت، تجسس و سوء ظن
خداوند از غيبت كه عاملى براى ريختن آبروى افراد جامعه است، و از تجسس از اسرار مردم كه مى‌تواند زمینه‌اى براى غيبت و كشف اسرار آنان باشد و نیز از سوء ظن كه آن نيز مى‌تواند مقدمه‌اى براى تجسس و غيبت باشد، نهى کرده است؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا؛[36] اى مؤمنان! از بسيارى از گمان‏ها دورى كنيد كه برخى از گمان‏ها، گناه است و [در كار مردم] كاوش ننمایید و از يكديگر غيبت نكنيد.»
البته هر عملی که غرض از آن، مشورت‌دادن به کسی که از انسان در باره فردی مشورت خواسته، آن هم به میزان ضرورت برای مشورت‌دهی، یا منظور از آن دادخواهی باشد، غیبت شمرده نمی‌شود.[37]

5. تهمت
نسبت‌دادن خطا و گناه خود به ديگران كه موجب خدشه‌داركردن آبروى آنان است، از نظر قرآن، بهتان و گناهى آشكار است؛ «و‌مَن يَكسِب خَطيئَةً أو إثماً ثُمَّ يَرمِ بِه بَريـًا فَقدِ احتَملَ بُهتناً و إثماً مُبيناً؛[38] و كسى‌ كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بى‌گناهى را متهم سازد، بارِ بهتان و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است.»

6. جدال با دیگران
امیر مؤمنان7 می‌فرماید: «مَن ضَنَّ بِعِرضِه فَليَدَعِ المِراءَ؛[39] هر كس نسبت به آبروي خود بخیل است و نمی‌خواهد آبرویش نزد کسی ریخته شود، بايد از جدال با دیگران بپرهيزد.»
این نکته شایان توجه است که برخى از ملاك‌های آبرو یا بی‌آبرویی، امور اعتبارى برخاسته از سنّت‌هاى نادرست اجتماعى می‌باشد که قرآن در صدد تغيير این باورهای نادرست، و معرفى معيارهاى درست است؛ مانند این‌که در جاهلیت، طایفه و قبیله را معیار آبرو و ارزش می‌دانستند و داشتن فرزند دختر را معیار ننگ و بی‌آبرویی به شمار می‌آوردند؛[40] در حالی که قرآن، طایفه‌ها و قبیله‌ها را معیار شناسایی یکدیگر معرفی می‌کند و ارزش و آبرو را به تقوا می‌داند.[41]
در نظر مردم ظاهربین، برخوردارى از امور مادى، عاملى براى كسب منزلت اجتماعى و آبرو به شمار مى‌رود؛ چنان‌که یکی از آموزه‌های داستان قارون که در قرآن ‌كريم آمده، کشیدن خط بطلان بر این پندار مردم ظاهربین است.[42]

موارد جواز هتك آبروی دیگران
با همه اهتمامی كه قرآن كريم به حفظ آبروى هر انسانی، به‌ويژه انسان مسلمان دارد، در مواردى براى عده‌ای حرمتى قائل نبوده، ريختن آبروى آن‌ها را جایز مى‌داند:

1. خداوند به كسانى كه مورد ستم قرار گرفته‌اند، اجازه داده تا ستمى را كه بر آنان رفته، آشكارا بازگويند؛ «لايُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القولِ إلاّ مَن ظُلِمَ؛[43] خداوند، بانگ‌برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد؛ مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد.»

روشن است که معنای این آیه، جواز ریختن آبروی افرادی است که به دیگران ستم می‌کنند. این آیه، بیان‌گر یک عامل بازدارنده برای ستم به افراد ضعیف جامعه است؛ تا بعضی انسان‌های صاحب قدرت و ثروت، به خود اجازه ندهند به انسان‌های ضعیف‌تر ستم کنند. معمولاً برای افراد صاحب منصب و ثروت، بسیار اهمیت دارد که برای حفظ جایگاه و قدرت‌شان، آبروی‌شان را حفظ کنند و از هر نوع هتک حرمت خود، جلوگیری نمایند.

2. اگر زنا با شهادت چهار نفر ثابت شود، بر حاكم اسلامى است تا در حضور گروهى از مؤمنان، زناکننده را تازيانه بزند؛ «وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛[44] و بايد كه گروهى از مؤمنان، شكنجه آن دو را حاضر و گواه باشند.»

3. کسانی که به زنان و مردان پاک‌دامن نسبت زنا می‌دهند و نمی‌توانند با چهار شاهد آن را اثبات کنند، افزون بر حكمِ تازيانه بر آنان (حد قذف)، خداوند آنان را فاسق شمرده، در باره آن‌ها می‌فرماید: هرگز گواهى آنان را نپذيرید؛ مگر این‌که توبه كنند؛ «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ * إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم.»[45]
نپذيرفتن شهادت فاسقان، به معناى هتك حرمت و آبروى آنان در روابط اجتماعى است.

4. فرمان به قطع دستِ «سارق» در حضور افراد جامعه، دليل بى‌آبرويى و عدم حرمت سارقان در جامعه اسلامى است؛ «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ؛[46] و [اى حاكمان اسلامى!] مرد دزد و زن دزد، دست‌شان را (چهار انگشت؛ غير ابهام دست راست‌شان را) ببريد؛ به سزاى كارى كه كرده‏اند و به جهت كيفرى كه از جانب خداوند معين شده است.»
شايان ذكر است، اجراى این سه حد كه مستلزم بى‌آبرويى آن افراد است، ابزارى براى اصلاح جامعه از سه عامل مهم فساد اجتماعى است و در حقیقت، ابزار بازدارنده‌ای است تا همواره در جامعه اسلامی حرمت و آبروی افراد تا حد امکان حفظ شود و به‌راحتی آبروی افراد ریخته نشود. افزون بر این، از رواج بعضی گناهان، مثل فحشا و سرقت، جلوگیری شود.

سیره اهل‌ بیت: در حفظ آبروی دیگران
اهل بیت پیامبر(ص) در زمینه حفظ آبروی دیگران، الگویی بی‌بدیل‌اند. در روایت است که امير مؤمنان(ع) مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براي مردي که آبرومند بود و از کسی تقاضایی نمی‌کرد، فرستاد. شخصي که در آن‌جا بود، به آن حضرت گفت: آن مرد كه تقاضاي كمك نكرد. چرا براي او خرما فرستادي؟ به علاوه، يك وسق براي او كافي بود. امام خطاب به او فرمود: خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند. من مي‌بخشم و تو بخل مي‌ورزي. اگر من آنچه را كه مورد حاجت او است، پس از درخواستش به او بدهم، در این صورت، چيزي به او نبخشیده‌ام؛ بلكه بهای آبرويي را كه به من داده، به او پرداخته‌‌ام؛ زيرا اگر صبر كنم تا او سؤال كند، در حقيقت، او را وادار كرده‌ام كه آبرويش را به من بدهد؛ آن رويي را كه در هنگام عبادت و پرستش خداي خود و خداي من، به خاك مي‌ساييد.[47]

همچنین، نقل شده است که مردی خدمت امام حسن(ع) رسید و با گفتن دو بیت شعر، اظهار فقر و پریشانی کرد:
لم یَبقَ لی شیئٌ حتی یُباعَ بدِرهمٍ
یَکفیکَ مَنظَرُ حالتی عن مَخبَری
إلّا بقایا ماءَ وجهٍ صُنتُهُ
أَلّا یُباعَ فقد وَجدتُکَ مشتری
«هرچه داشته‌ام، فروخته و خرج کرده‌ام و دیگر هیچ متاعی برایم باقی نمانده است تا آن را به درهمی بفروشم و برای زندگی‌ام هزینه کنم. چهره‌ام به‌روشنی گویای این حال پریشانم است. تنها چیزی را که برای خود نگه‌داشته‌ام و آن را نفروخته‌ام، اندکی آبرو است که تصمیم گرفتم آن را نفروشم؛ اما احساس کردم شما خریدار آبرو هستید. آمده‌ام آن اندک آبرو را به شما بفروشم.»

حضرت امام حسن(ع) خازن خود را طلبید و فرمود: چه مقدار مال نزد توست؟ عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: آن را به این مرد فقیر ده که من خجالت می‌کشم. خازن عرض کرد: دیگر چیزی برای نفقه باقی نماند. امام فرمود: تو آن را به این مرد فقیر ده و حسن ظن به خدا داشته باش. خداوند تدارک می‌کند. سپس حضرت آن مرد را طلبید و عذرخواهی کرد و فرمود: ما حق تو را ندادیم؛ اما به قدر آنچه بود، دادیم و این دو بیت را در جواب دو بیت وی فرمود:
عاجَلتَنا فأتاکَ وابلُ بِرِّنا
طَلّاً و لو أَمهَلتَنی لَم تُمطَرِ
فَخُذِ القَلیلَ و کُن کَأَنّکَ لم تَبِع
ما صُنتَهُ و کَأَنّنا لم نَشتَرِ
«ای مرد عرب! ما را به عجله انداختی. از این رو، به جای کَرم‌های درشت ما، نرمه‌های آن بر تو بارید. اگر به ما مهلت می‌دادی، از ابر کرم ما این‌گونه بر تو نمی‌بارید. حال، این مقدار کم را بگیر و آبرویت نیز مال خودت. چنان فرض کن که آن آبروی خود را که نگه داشته بودی، به ما نفروخته‌ای و ما نیز اِنگار چیزی نخریده‌ایم؛ چرا که این مال (12هزار درهم)، بهای آبروی تو نیست.»[48]
و این چنین، امام مجتبی(ع) برای آبروی یک مسلمان، بسیار ارزش و حرمت قایل بود. مشابه این روایت، از امیر مؤمنان و امام حسین8 نیز نقل شده است.[49]

نکته بسیار مهم در خصوص حفظ آبروی مسلمان که در بعضی روایات آمده، این است که حتی اگر مسلمانی آبروی برادر مسلمان خود را بُرد، برای این‌که باب انتقام‌گیری باز نشود و مردم جامعه در ریختن آبرو با یکدیگر مسابقه نگذارند، بایسته است کسی که آبرویش ریخته شده، خویشتن‌داری و گذشت کرده، آن را به حساب خدا بگذارد تا خداوند آبرویش را بازخَرد و از اجر اخروی نیز برخوردار شود.

آثار بى‌آبرويي در آخرت
بر اساس آموزه‌های اسلامی، زندگى انسان در حيات اخروی، بازتاب اعمال وى در اين جهان است که با آبرومندى یا بى‌آبرويى همراه می‌باشد. قرآن کریم از وجود دو گروه «روسفيد» و «روسياه» در روز بازپسين خبر مى‌دهد؛ «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي‏ رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ.»[50]
روسفيدان در این آيه، به مؤمنان تفسير شده است؛ همان‌گونه در آیه دیگر آمده است که در قیامت، خدا پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آورده‏اند، خوار نسازد؛ «يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَه‏.»[51]

در آیه دیگر، كسانى كه بر خداوند دروغ ببندند، روسياه شناسانده شده‌اند و در مقابل آنان، از پرواپيشگان ياد شده كه از روسياهى مبرا هستند؛ «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ  أَلَيْسَ في‏ جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرينَ * وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛[52] در روزى كه روي‌هايى سپيد گردد و روي‌هايى سياه؛ اما آنان كه روي‌هاشان سياه گردد، [به ایشان گفته شود:] آيا پس از ايمان آوردن‌تان كافر شديد؟ پس بچشيد عذاب را به سزاى آن‌كه كفر مى‏ورزيديد. اما آنان كه روي‌هاشان سپيد شود، در مهر و بخشايش خدايند [و] در آن جاويدان‌اند.»

قرآن کریم با تعبیر «ناكِسوا رُئوسِهم»، از خوارى و سرافكندگى مجرمان در آخرت، در پيش‌گاه خداوند خبر می‌دهد؛ «وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛[53] و اگر ببينى آن‌گاه كه اين بزهكاران سرهاى خود را نزد خداوندشان [به خوارى و شرم‏] در پيش افكنده باشند.»

همچنین، قرآن کریم از زبان اولوا الألباب نقل می‌کند که هر کسی به جهنم برود، خداوند او را خوار و رسوا کرده است؛ «رَبَّنا إِنّكَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد أَخزَيتَه؛[54] پروردگارا! هر كه را تو به آتش درآورى، به‌راستى خوار و رسوايش كرده‏اى.»

بدین جهت است که اولوا الألباب از خدواند می‌خواهند که آنان را در آخرت خوار و رسوا نگرداند؛ «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ؛[55] پروردگارا! و آنچه را بر [زبان‏] فرستادگانت به ما وعده دادى، به ما ارزانى دار و ما را در روز رستاخيز، خوار و رسوا مگردان كه تو خلاف وعده نمى‏كنى‏.» 

با همه ارزشی که اسلام و قرآن برای آبرو و حرمت انسان قایل است و حرمت و وجاهت انسان مؤمن را از کعبه نیز بالاتر می‌شمرد، اما در جایی که انسان بر سر دو راهی قرار گیرد که آبروی خود را نزد سایر مردم، اعم از مسلمان و مؤمن یا عموم انسان‌ها، حفظ کند و یا آبروی خود را نزد خدای تعالی حفظ کرده و بر خلاف دستورات خدای تعالی عمل نکند و عذاب خدا در دنیا و آخرت را برای خویش نخرد، بدیهی است که راهکار دوم، ترجیح دارد. از این رو، بنده مؤمن نباید عملی را مرتکب شود که مستوجب عذاب الهی گردد. افزون بر قرآن کریم، این مطلب را از بعضی احادیث معصومان: نیز می‌توان برداشت کرد؛ برای نمونه، یکی از شعارها و رجزهای امام حسین(ع) در روز عاشورا این جمله بلند و شریف است:
الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ                                  وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّار[56]
«مرگ و کشته‌شدن، بهتر و شایسته‌تر از آن است که انسان برای خود لکه عار و ننگ بخرد و حرمتش شکسته شود و آبرویش بر باد رود و شرفش زیر پا گذاشته شود. اما عار و ننگ و بر باد رفتن شرف و عزت و حرمت نیز بهتر و شایسته‌تر از داخل‌شدن در آتش جهنم و گرفتار عذاب الهی شدن است.»

پی نوشت:

[1]. ورام بن ابی‌فراس، مجموعه ورام، قم: مکتبة الفقیه، 1410ق، ص60.

[2]. نهج الفصاحه، گردآوری و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، 1360ش، ص 611.

[3]. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه لغت‌نامه دهخدا، 1373ش، ج 1، ص 21.

[4]. اسراء، آیه 70.

[5]. اعراف، آیه 22. بيشتر مفسران، واژه «سَوْآت» را به «عورت» تفسير‌ كرده‌اند. (طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: ناصر­ خسرو، 1372ش، ج 4، ص 628؛ زمخشري، محمود، الكشاف، بيروت: دار الكتاب العربي، 1407ق، ج 2، ص 95؛ قرطبی، محمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، 1364ش، ج 7، ص 117)

[6]. یوسف، آیه 29.

[7]. یوسف، آیه 50.

[8]. مریم، آیه 23.

[9]. حجر، آیه 68 و 69؛ هود، آیه 78.

 [10]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسير الصافي، تهران: انتشارات الصدر، 1415ق، ج ‏2، ص 67. 

[11]. سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم: دار الهجرة، بى‌تا، ص 638، نامه 69.

[12]. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، پیشین، ج 1، ص 21.

[13]. همان.

[14]. شیخ حر عاملی، محمد، وسائل الشيعة، قم: مؤسسة آل البيت:، 1414ق، ج 21، ص 557.

[15]. همان.

[16]. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، پیشین، ج 1، ص 22.

[17]. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1368ش، ص 304.

[18]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق، ج 75، ص 283.

[19]. مریم، آیه 96.

[20]. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج 6، ص 823؛ ابن كثير، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، بيروت: دار الكتب العلمية، 1419ق، ج 3، ص 147.

[21]. طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج 6، ص 823.

[22]. ر.ک: بقره، آیه 85.

[23]. ر.ک: فصلت، آیه 16.

[24]. بقره، آیه 273.

[25]. ر.ک: بقره، آیه 262، 264 و 271.

[26]. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج 2، ص 648؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420ق، ج 7، ص 52. «مغفرة» نيز در آيه 263 بقره، به حفظ آبروى فقير، تفسير شده است.

[27] . سید رضی، نهج البلاغه، پیشین، حکمت 346.

[28]. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، پیشین، ج 1، ص 22.

[29]. ابن شعبه حرانی، الحسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1363ش، ص 251؛ نیز ر.ک: محمدی اشتهاردی، محمد، داستان دوستان، قم: بوستان کتاب، 1389ش، ج 5، ص 239.

[30]. نور، آیه 4.

[31]. نور، آیه 23.

[32]. مقداد سیوری، جمال‌الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران: مرتضوی، 1373ش، ج 2، ص 347.

[33]. نساء، آیه 15.

[34]. مقداد سیوری، جمال‌الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، پیشین، ج 2، ص 342 و 347؛ زمخشري، محمود، الکشاف، پیشین، ج3، ص213.

[35]. حجرات، آیه 11.

[36]. حجرات، آیه 12.

[37]. هاشمی خویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، تصحیح: ابراهیم المیانجی، طهران: المکتبة الاسلامیة، بی‌تا، ج 8، ص 38.

[38]. نساء، آیه 112.

[39]. سید رضی، نهج البلاغه، پیشین، حکمت 362.

[40]. نحل، آیه 58 ـ 59.

[41]. حجرات، آیه 13.

[42]. ر.ک: قصص، آیه 76 ـ 84.

[43]. نساء، آیه 148.

[44]. نور، آیه 2.

[45]. نور، آیه 4 ـ 5.

[46]. مائده، آیه 38.

[47]. ر.ک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج 2، ص 118.

[48]. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تهران: کتاب‌فروشی اسلامیه، 1338، ذیل بیان فضایل و مکارم اخلاق امام حسن7.

[49]. ر.ک: گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین7، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، 1386ش، ص 702.

[50]. آل ‌عمران، آیه 106 ـ 107.

[51]. تحریم، آیه 8.

[52]. زمر، آیه 60 ـ 61.

[53]. سجده، آیه 12.

[54]. آل ‌عمران، آیه 192.

[55]. آل‌ عمران، آیه 194.

[56]. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه: فهری، تهران: جهان، بی‌تا، ص 119.

منبع: ره توشه محرم93

نگارنده: حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر سيدمحمود طیب حسینی(دانشيار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.)

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.