اشعار شهادت حضرت عباس سازگار

تاریخ انتشار:
شهادت حضرت عباس,شعر رجز حضرت عباس,شعر حضرت عباس برقعی,اشعار شهادت حضرت عباس,شعر تک بیتی حضرت عباس,شعر بسیار زیبا برای حضرت عباس,شهادت حضرت عباس سازگار,دوبیتی روضه حضرت عباس,شعر حضرت عباس ترکی
اشعار شهادت حضرت عباس سازگار

 پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| اشعار شهادت حضرت عباس سازگار

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

تو کیستی لب تشنۀ جام بلایی

فرماندۀ کل قوای کربلایی

سقایی و سردار مقطوع الیدینی

باب العطا باب الکرم باب الحسینی

خون خدا خون خدا خون خدایی

ابن و اخ و عم امامان هدایی

هم اشرف الخلق استی و هم اشجع الناس

آری تو عباسی تو عباسی تو عباس

سرتا قدم مولا امیر المؤمنینی

فرزند زهرا زادۀ ام البنینی

با مهر ثار الله وجودت را سرشتند

نام ید الله را به بازویت نوشتند

جبریل پیشانی نهد برخاک راهت

کافر مسلمان می شود با یک نگاهت

چشم تو تفسیر امیرالمؤمنین است

ابروت شمشیر امیر المؤمنین است

والله ان قطعتوا یمینی از توست

وعن امام الصادق الیقینی از توست

بی دستی تو عالمی را دستگیر است

کی مثل تو اینسان به نفس خود امیر است

کی مثل تو در آب دست از آب شسته

جام عطش را در درون بحر جسته

کی مثل تو فانی به راه دوست گشته

یک لحظه از دست و سر و چشمش گذشته

کی مثل تو گردیده عالم پای بستش

کی مثل تو حیدر زده بوسه به دستش

تو جعفر طیار دشت کربلایی

حقا که پرچمدار دشت کربلایی

هم آب بی تو از درونش شعله خیزد

هم مشک بر بی آبی تو اشک ریزد

از قلب آتش ره به دریا باز کردی

در آب بودی و به دریا ناز کردی

دریا گریبان چاک زد بحر وصالت

گفتا که شیر فاطمه بادا حلالت

شرح وفاداریت را ام البنین گفت

زهرا به ایثار و وفایت آفرین گفت

دریا به تو از حنجر تو تشنه تر بود

با حنجر خشک تو داغش برجگر بود

آتش زسوز سینۀ تو تاب می خواست

آب از لب خشکیدۀ تو آب می خواست

از اشک چشمت ماهیان خون خورده بودن

امواج دریا از خجالت مرده بودند

برغربت تو مرکبت خون گریه می کرد

حتی عطش هم بر لبت خون گریه می کرد

دستت جدا اشکت به رخ سوزت به سینه

عذرت موجه بود در نزد سکینه

دل بر دل دریا زدی آبی نخوردی

دیگر چرا یک جرعه بر اصغر نبردی

سر در قدوم دوست بنهادی اباالفضل

سقایی و لب تشنه جان دادی اباالفضل

تنها نه میثم با غمت از تاب رفته

تا صبح محشر آبرو از آب رفته

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

بس که عطشانند آل فاطمه

اشک هم خشکیده در چشم همه

آب ...آبِ کودکان زد آتشم

خجلت از سقاییِ خود میکشم

کاش از اول نام من سقا نبود

یا در این صحرای خون دریا نبود

چون کمر بهر طواف عشق بست

در طواف اولش افتاد دست

طوف دوم در مطاف داورش

شد فدای دوست دست دیگرش

دور سوم خون به جای اشک خورد

تیر دشمن آمد و بر مشک خورد

دور چهارم داشت عزم ترک سر

کرد پیش تیر چشمش را سپر

دور پنجم با عمود آهنین

گشت سرو قامتش نقش زمین

گشت در دور ششم با تیغ تیز

عضو عضوش قطعه قطعه ریز ریز

دور هفتم داده بود از کف قرار

خویشتن را دید در آغوش یار

شد سراپا چشم زخم پیکرش

دید زهرا را به بالای سرش

با زبان حال می گفتش بتول

مرحبا عباس من حجّت قبول

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

چودید تشنه ی لب های خشک او دریاست

به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخواست

که آب از چه نگر دیدی از خجالت آب

تو موج می زنی و تشنه یوسف زهراست

زیک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر

زِیک طرف به حرم بانگ العطش بر پاست

قسم به فاطمه هرگز تورا نمی نوشم

که درتو عکس لب خشک سید الشهداست

زخون دیده من روی موج بنویس

که از تمام اطفال تشنه تر سقاست

خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم

سکینه را که لبش خشک و دیده اش دریاست

درون بحر همه ی ماهیان به هم گویند

حسین تشنه وسیراب وحشی صحراست

نوشته اند به لب های خشک من زازل

که تشنه کام گذشتن ز بحر شیوۀ ماست

زشیر خواره برایت پیام آوردم

پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست

صدای نعره دریا به گوش جان بشنو

که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست

سلام خالق منان سلام خیرالناس

سلام خیل شهیدان به حضرت عباس

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

آب از خجـالت لـب خشک تـو آب شد

دریا ز اشک سرخ تو رویش خضاب شد

وقتـی کـه آب را بــه روی آب ریختـی

در آتـش دلـت دل دریــا کبــاب شـد

آب فــرات آبــرو از دســت داده بــود

وقتی چکیـد اشـک تو در آن گلاب شد

هر موج، پیش چشم تـو چون کوه آتشی

هـر جرعه یک تلظّـیِ طفـل ربـاب شد

در پیش تیرهـا چو کمان قامتت خمید

از بس‌کـه پیکرت سپـر مشـک آب شد

وقتـی بـرای غـربت تو مشک گریه کرد

مـاننــد دود در نظــرت آفتــاب شــد

آخـر نـه منـع آب ز مهمـان بــود گناه

چون شد که این گناه به کوفی ثواب شد؟

"میثم"! بریز خون دل از دیده بی‌حساب

زیرا بـه اهـل‌بیت، ستـم بی‌حسـاب شد

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

بوی بهشت آیـد از تـربت با صفای تو

عرض سلام می کند، کعبه به کربلای تو

در قطرات خون تو گریۀ بی صدای من

در نی استخوان من نالـۀ نـینوای تو

آه بدم، که دم بدم ناله بـرآرم از جگـر

اشک بده، که روز و شب گریه کنم برای تو

زخم تن تو مـی‌زند خنـده به تیر و نیزه ها

نیزه و تیـر می کند گریه بـه زخم هـای تو

ای به گلوی فاطمه، بغض غمت گره شده

با چه گنه بریـده شد دست گره گشای تو

بر لب ماست ذکـر تو، در تـن ماست زخم تو

در سر ماست شور تو، در دل ماست جای تو

حج تـو زیـر تیغ هـا، سعی تو پیش تیرها

آب شراره می‌شـود، یـاد گلـوی تشنه‌ات

بحر ز شدت عطش، سر شکند به پای تو

دخت علی که کوفه شد، کرب و بلا ز خطبه‌اش

گوش شده کـه بشنـود از سـر نـی، صدای تو

کـوه بـه سنـگ سـر زده، سنگ به گریه آمده

کز چه خضاب شد به خون، صورت دلربای تو

میثم دل شکستــه‌ام، دل بــه غـم تـو بسته‌ام

زخـم تـو و سـرشک مـن، درد من و دوای تو

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

ماه، در خونِ خویش گشته خضاب

یك برادر بگو دوباره بخواب

دیده با تیر بستی و رفتی

كمرم را شكستی و رفتی

چهره ها مثل ماهتاب شده

آب هم از خجالت آب شده

تو شهیدِ غریبِ علقمه ای

تو گُلِ پرپر دو فاطمه ای

به دوچشم ترم قسم عباس

به علی اكبرم قسم عباس

این همه یار داده ام از دست

كمرم با شهادت تو شكست

تن سردار و بی سری سخت است

غربت و بی برادری سخت است

آنكه دستِ تو را بُرید و شكست

به خدا دست خواهرت را بست

منم و تو در این دیار محن

تا نبیند غریبی ام دشمن

با وجودی كه رفتی از دستم

دست و پایی بزن بگو هستم

این تو این علقمه خداحافظ

پسر فاطمه خداحافظ

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

هزار بار اگر افتد به خاك پای تو دستم

هنوز از تو و از هدیه كمم خجل هستم

چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا

كه مشتبه شده برخلق من حسین پرستم

به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت

كه من زصبح ولادت به یاد چشم تو مستم

ببخش گر كه برادر زدم صدات برادر

تو نجل فاطمه من تا ابد غلام تو هستم

به شوق آنكه بریزم به پات تقد جوانی

ز كودكی دل خود را به تار زلف تو بستم

دو دست گشت جدا از تن و جدا نشد از تو

سرم شكست ولی عهد خویش را نشكستم

تمام عمر جز ین كه نیست تاب قیامم

تو تا اجازه ندادی به محضرت ننشستم

به پای عشق تو یك لحظه از دو دست گذشتم

علی به یاد همین بوسه داد به دستم

در آب رفتن و عطشان ز بحر آب گذشتن

به عهد نامه چنین ثبت بود روز الستم

گرفته ام همه جا لحظه لحلظه دست تو (میثم)

اگر تو رشته گسستی من از كرم نگسستم

اشعار شهادت حضرت عباس(علیه السلام) سازگار

اى لشگر حق را امیر عباس

وى در شهیدان بى نظر عباس

اى شیر حق در لیله ولادت

نام تو را فرموده شیر عباس

نوشیده در دامان پاك مادر

جام بلا را جاى شیر عباس

جان از قفس با شوق رویت آزاد

دل در خم زلفت اسیر عباس

دست تو در دست عزیز زهر

یاد آور عید غدیر عباس

در بزم خون مستانه حال كرده

با نیزه و شمشیر و تیر عباس

آزادگان آموختند از تو

این طرفه بیت دلپذیر عباس

و الله ان قطعتموا یمینى

انى احامى ابدا عن دینى 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.