ویژه نامه شهادت علمدار کربلا

تاریخ انتشار:
مورخان سن ان حضرت را در هنگام شهادت 34 سال گفته اند.
ویژه نامه شهادت علمدار کربلا

پایگاه اطلاع رسانی بلاغویژه نامه شهادت علمدار کربلا

حضرت ابوالفضل ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا، فرزند برومند امیر مومنان از بانو ام البنین است. عباس (ع) در واقعه کربلاء حاضر بود و قهرمانانه ایمان و وفاداری خود را اثبات کرد. به همراه سه برادر خود، عثمان، جعفر و عبدالله سلام الله علیهم شهید شد.

مورخان سن ان حضرت را در هنگام شهادت 34 سال گفته اند. رشادتها و رفتارهای مثال زدنی ایشان در دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام در برابر ستم و استبداد امویان اثار فراوانی داشت که از زمان و مکان واقعه طف فراتر رفته است.

تاریخ شهادت: 10 محرم سال 61 هجری
شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

فرزند امیرالمومنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. مادرش (فاطمه کلابیه) بود که بعدها با کنیه (ام البنین) شهرت یافت.

علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمومنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش (ابوالفضل) و (ابوفاضل) بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است.

ان حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را (قمربنی هاشم) می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه اب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به اسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، اسایش و امنیت داشتند.

مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
مادر حضرت اباالفضل (ع) و همسر امیرالمومنین پس از شهادت حضرت فاطمه بود که به معرفی عقیل، برادر حضرت امیر، به همسری علی (ع) درامد. نامش (فاطمه بنت حزام)، از قبیله (بنی کلاب) و خواهر (لبید) شاعر بود.

زنی بود با شرافت، از خانواده ای ریشه دار و دلاور و نسبت به فرزندان حضرت زهرا نیز بسیار مهربان بود. ثمره ازدواج علی (ع) با او چهار پسر بود، به نامه ای: عباس، جعفر، عبدالله و عثمان، که هر چهار فرزندش روز عاشورا در رکاب سیدالشهداء به شهادت رسیدند. ام البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می رفت و بچه های عباس را نیز به همراه می برد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه می خواند.

زنان مدینه نیز به ندبه و نوحه سوزناک او جمع می شدند و می گریستند. اشعاری هم درباره عباس سروده بود. وقتی زنان به ام البنین تسلیت می گفتند، می گفت دیگر مرا (ام البنین) خطاب نکنید، چرا که امروز دیگر ان فرزندانم نیستند و شهید شده اند :

لاتدعونی ویک ام البنین/ تذکرینی بلیوث العرین

کانت بنون لی ادعی بهم/ والیوم اصبحت ولا من بنین ...

به این بانوی بزرگوار و مادر چهار شهید، قبل از ولادت فرزندانش فاطمه می گفتند؛ اما پس از انکه دارای ان فرزندان شد، (ام البنین) خطابش کردند، یعنی مادر پسران. عباس 34 سال داشت، عبدالله 25 سال، عثمان 21 سال و جعفر 19 سال.

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، با لبابه دختر عبیدالله بن عباس پسر عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش بود. او در فضایی اکنده از نور قران و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحی، دیده به جهان گشوده و در سایه سار قران و عترت تربیت یافته بود. مادر لبابه، ام حکیم جویری دختر خالد بن قرظ کنانی است. تاریخ ازدواج وی چندان مشخص نیست اما از سن فرزندان حضرت عباس علیه السلام می توان حدس زد که ازدواج او بین سال های 40 تا 45 هجری صورت گرفته و اینکه سن او هنگام ازدواج بیست سال بوده است. ثمره این پیوند فرزندانی به نام های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر بود اما بین تاریخ نگاران در تعداد انها اختلاف نظر وجود دارد.

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام قبل از واقعه کربلا
امام علی علیه السلام عباس علیه السلام را بخصوص در سنین کودکی و دوران رشد، نصیحت و امر به معروف می نمود و بر این امر، اصرار داشت. در هر فرصتی ذهن پاک فرزندش را با حکمت ها و مطالب سازنده و عمیق بارور می کرد. و همچون لقمان حکیم، جان کودک خود را با مواعظ و حکمت های ژرف می نواخت، و این توصیه های اخلاقی، یا نوازش های عاطفی با لحنی صمیمانه توام بود. بر همین اساس این جوان هاشمی، انسانی برازنده، پرهیزگار، دانشور، مبارز، شجاع و اهل سخاوت بارامد و ایینه تمام نمای جمال و کمال پدر پاک خود گردید.

در محیط پرورشی عباس علیه السلام چشمه توحید جاری بود و او با دلی لبریز ازعشق الهی و مهر ملکوتی تربیت می گردید. دوران کودکی او مملو از عنایت و لطف ابراز محبت پدر و برادرانی بود که لحظه ای از پرورش وی به عنوان انسانی والا و صاحب کرامت های اخلاقی، غافل نبودند. روزی حضرت علی علیه السلام در منزل خویش نشسته و حضرت عباس و حضرت زینب علیهماالسلام در طرف راست و چپ امام بودند. پدر، پسر را مورد خطاب قرار داد و به وی فرمود: بگو یک! گفت: یک. امام فرمود: بگو دو! عرض کرد: حیا می کنم با زبانی که یک گفته ام، دو بگویم. این نکته اشاره به یک لطیفه توحیدی است؛ یعنی انسان یکتا پرست هرگز به شرک و دوگانه پرستی روی نمی اورد. حضرت علی علیه السلام به منظور تشویق و تحسین این کودک و به پاس پاسخ جالب و بجای او، چشمان فرزند خویش را بوسید.

کودکی و نوجوانی ابوالفضل (علیه السلام)
اوازه دلاورمردی ‌های حضرت عباس علیه‌السلام چنان در گوش عرب ان روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر ان داشت تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام جدا سازد. در این جریان، (شمر بن شرحبیل (ذی الجوشن)) فردی به نام (عبدالله بن ابی محل) را که حضرت ام ‌البنین علیهاالسلام عمه او می‌شد، به نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد تا برای حضرت عباس علیه‌السلام و برادران او امانی دریافت دارد.

سپس ان را به غلام خود (کرمان) یا (عرفان) داد تا به نزد لشکر عمر سعد ببرید. شمر امان نامه را گرفت و به عمر سعد نشان داد. عمر سعد که می‌ دانست این تلاش‌ها بی ‌نتیجه است، شمر را توبیخ کرد؛ زیرا امان دادن به برخی نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می‌ انگاشت او از جنگ طفره می‌رود، گفت: (اکنون بگو چه می‌کنی؟

ایا فرمان امیر را انجام می‌دهی و با دشمن می‌جنگی و یا به کناری می‌روی و لشکر را به من وامی‌گذاری؟) عمر سعد تسلیم شد و گفت: (نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیاده ‌ها باش!) شمر امان نامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد براورد: (این بنوا اختنا)؛خواهرزادگان ما کجایند؟

حضرت عباس علیه‌السلام و برادرانش سکوت کردند. امام به ان‌ها فرمود: (پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است). حضرت عباس علیه‌ السلام به همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: (خدا تو و امان تو را لعنت کند! ایا به ما امان می‌دهی، در حالی که پسر رسول‌ خدا صلی الله علیه و اله امان ندارد؟!) شمر با دیدن قاطعیت حضرت عباس علیه‌ السلام و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.

نقش افرینی حضرت عباس(علیه السلام) در حماسه عاشورا
خیمه ای مخصوص مشکهای اب بود، حضرت ابوالفضل داخل ان خیمه شد، دید اطفال ان مشکهای خالی را برداشته و شکمهای خود را بر مشکهای نم دار می گذاشتند بلکه از عطش انها کاسته شود، به انها فرمود: (نور دیدگانم صبر کنید اکنون می روم و برای شما اب می اورم ). در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشک خود را برداشت و به سوی فرات رهسپار گردید.

اری عباس علیه السلام مشک را پر از اب کرد، ولی از اب نیاشامید و به خود خطاب کرد و گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونی

و بعده لا کنت ان تکونی

هذا الحسین وارد المنون

و تشربین بارد المعین

تالله ما هذا فعال دینی

(ای نفس! بعد از حسین، زندگی تو ارزش ندارد، و نباید بعد از او باقی بمانی، این حسین است که لب تشنه و در خطر مرگ قرار دارد می خواهی اب گوارا و خنک بیاشامی، سوگند به خدا دین من اجازه چنین کاری را نمی دهد)...

ابی مخنف می نویسد: وقتی که دستهای عباس علیه السلام جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون می ریخت به دشمن حمله کرد تا اینکه ظالمی با گرز اهنین بر سر مبارکش زد و ان را شکافت، ان هنگام ان مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه ور گردید و صدا زد:

(یا اخی یا حسین علیک منی السلام): (ای برادرم حسین خدا حافظ ).

حضرت سجاد علیه السلام هنگامی که برای تدفین شهدا به کربلا امده بود، با این که به بنی ‌اسد اجازه داد در دفن شهیدان او را یاری کنند، ولی برای دفن امام حسین و حضرت عباس ‌علیهما السلام به انها اجازه مشارکت نداد، وقتی پرسیدند تو تنها چگونه می‌توانی؟

فرمود: (ان معی من یعیننی‌) با من کسی هست که کمکم کند.(فرشتگان عالم غیب به یاریم می‌ایند.) مرقد مطهر حضرت ابوالفضل العباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین علیه السلام در کربلاست.

فضایل و مناقب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
انچه بیشتر از چهره حضرت عباس در ذهنها به تصویر کشیده شده و زبانها گویای ان است شجاعت اوست و حال انکه قبل از همه چیز ان حضرت یک بنده سراپا تسلیم الهی است، و تمام عظمتها و ارزشهای او زیر سایه همین بندگی و اطاعت محض الهی قرار دارد که به نمونه هایی اشاره می کنیم:

1.بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد؛ چنان که در زیارتنامه ان حضرت می خوانیم: (السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله ... : سلام بر تو ای بنده صالح و فرمان بر خدا .)

2.اثار سجده بر پیشانی: قران یکی از نشانه های بندگان مخلص خدا را اثار سجده در پیشانی انها می داند: (سیماهم فی وجوههم من اثر السجود): (نشانه های انها در صورتهایشان بر اثر سجده های زیاد [در پیشگاه الهی نمایان] است.)

و حضرت عباس این گونه بود؛ در تاریخ می خوانیم: (وبین عینیه اثر السجود):( [در پیشانی] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود.) نقل شده که روی قاتل عباس که از طایفه (بنی دارم) بود، سیاه شده بود .

علت را از او پرسیدند . گفت: (من مردی را که در وسط پیشانی او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود.) و جعفر نقدی درباره او چنین می گوید: (و هو من عظماء اهل البیت علما و ورعا ونسکا و عباده): (او از بزرگان اهل بیت است از نظر دانش و پارسایی و نیایش و عبادت.) این ویژگی عباس برای تمامی شیعیان درس بزرگی است تا بندگی خدا را در راس همه کارهای خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادتهای شبانه و سجده های طولانی برای خدا را در زندگی خویش هرگز فراموش نکنند.

الگوگیری از شخصیت حضرت عباس(علیه السلام)
حجت الاسلام و المسلمین اقای حاج سیدمحمد تقی حشمت الواعظین طباطبایی قمی داستانی را از ایت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره این چنین نقل فرمود: یکی از علمای نجف اشرف، که مدتی در قم امده بود، برای من چنین نقل کرد که : من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر حضرت بقیه الله حجهبن الحسن العسکری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.

برای همین منظور به کرات به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم. روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولاجان، ایا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من می باشید، ایا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار کربلا قمربنی هاشم (ع ) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟! از شدت تاثر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم.

ناگهان با چهره نورانی قطب عالم امکان حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف مواجه شدم . بدون تامل به حضرتش سلام کردم . حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم به علمدار کربلا متوسل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی . چون خواستی از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهی، این چنین بگو: (یا ابا الغوث ادرکنی) ای اقا پناهم بده. (لاله های رنگارنگ ، 419)

گریه امام زمان(ع) در مصیبت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)
کراماتی از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

ایت الله حاج سید عباس کاشانی حایری نقل می کرد: (روزی در خانه ایت الله العظمی حکیم بودم که کلیددار استان مقدس حضرت ابوالفضل، علیه السلام، تلفن کرد و گفت: سرداب مقدس ابوالفضل، علیه السلام، را اب گرفته و بیم ان می رود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نیز اسیب کلی وارد شود، شما کاری بکنید. ایت الله حکیم فرمودند: من جمعه خواهم امد و هرانچه در توان دارم انجام خواهم داد. انگاه گروهی از علمای نجف از جمله اینجانب به همراه ایشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس، علیه السلام، رفتیم. ان مرجع بزرگ برای بازدید به طرف سرداب مقدس رفت و ما نیز از پی او امدیم، اما همین که چند پله پایین رفتند، دیدم نشستند و با صدای بسیار بلند که تا ان روز ندیده بودم، شروع به گریه کردند. همه شگفت زده و هراسان شدیم که چه شده است؟

من گردن کشیدم دیدم شگفتا منظره عجیبی است که مرا هم گریان ساخت. قبر شریف حضرت ابوالفضل، علیه السلام، در میان اب مثل جایی که از هر سو به وسیله دیوار بتنی بسیار محکم حفاظت شود، در وسط اب قرار داشت، اما اب ان را نمی گرفت. درست همانند قبر سالارش حسین، علیه السلام، که متوکل عباسی بر ان اب بست اما اب به سوی قبر پیشروی نکرد.

شعر هجران
عباس نامدار چو از پشت زین فتاد

گفتی قیامت است که مه بر زمین فتاد

اه از دمی که بهر سکینه به دوش مشک

لابد به راه از پی ماء معین فتاد

اندر فرات راند و پر از اب کرد کف

بر یاد حلق تشنه‌ی سلطان دین فتاد

از کف بریخت اب و پر از اب کرد مشک

زان پس میان دایره‌ی اهل کین فتاد

افتاد بر یسار و یمین لرزه عرش را

چون هر دو دست او ز یسار و یمین فتاد

فریاد از ان عمود که دشمن زدش  به سر

وانگاه مغفرش ز سر نازنین فتاد

ادب در مقابلش زانو می زند و دستان پر صلابتش را می بوسد؛ او فرزند علی علیه السلام است؛ نور چشم ام البنین، و پشتیبان حسین علیه السلام و ستون خیمه زینب./ ناگفته می خواند که کودکان اب می طلبند و چشم امید برادر به اوست./ بیرق سبز عاشورا را به دست می گیرد و مشک های خالی اب را بر دوش./چشمه های مشک ها در حیرت مردانه اش فرات را جرعه جرعه می نوشند./ دستانش از اغاز حرکت این کاروان سرخ، پیش کش حسین علیه السلام بوده است. اگر انها را قطع کنید، امید کودکان برادر را به دندان می گیرد و به راه خیمه ها ادامه می دهد./ چشمانش؟ چشمانش نیز فدای حسین علیه السلام ؛ اما مشک، مشک را نه... امید کودکان را نه، برات خجلت ساقی را نه، مشک را نه... مشک را تیر باران نکنید!/ اسمان سرخ شده است و خورشید به درد می گرید. قامت سرو را شکستند. برادر! برادر را دریاب.

پی نوشت
1. ۱۲۸درجه تا قبله، امیرحسن احمدی، تهران: سلیس، ‫۱۳۹۱.

2. 480 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت ابوالفضل العباس(ع)، عباس عزیزی، تهران، صلات، 1381 و تهران، بوستان قران، 1388.

3. ۷۲ داس‍ت‍ان از ش‍ف‍اع‍ت ام‍ام ح‍س‍ی‍ن (ع) ب‍ه ان‍ض‍م‍ام داس‍ت‍ان ه‍ای‍ی از ش‍ف‍اع‍ت ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)، رض‍ا ح‍س‍ی‍ن‍ی الارزی، م‍ش‍ه‍درض‍ا ح‍س‍ی‍ن‍ی الارزی، ت‍ه‍ران: ول‍ی ع‍ص‍ر(ع‍ج)، ۱۳۷۹.

4. ۷۲ درس زن‍دگ‍ی از سی‍ره ی ع‍م‍ل‍ی ح‍ض‍رت اب‍اال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)، ام‍ی‍رح‍س‍ی‍ن ع‍ل‍ی‍ق‍ل‍ی، ت‍ه‍ران: ع‍اب‍د‫، ۱۳۸۸.  

5. اب‍اال‍ف‍ض‍ل ب‍اب ال‍ح‍وای‍ج (ع)، ن‍گ‍ارش ع‍ل‍ی ع‍ل‍وی ن‍ژاد خ‍م‍سه ل‍وی‍ی، ف‍ری‍دون‍ش‍ه‍ر: ح‍ب‍ی‍ب‍ی‍ان، ۱۳۸۳.

6. اب‍اال‍ف‍ض‍ل(ع) س‍راج ال‍ش‍ه‍دا، م‍ح‍م‍ودرض‍ا ت‍راب‍ی پ‍ور؛ ب‍ه س‍ف‍ارش س‍ت‍اد ی‍ادواره س‍رداران و ش‍ه‍دای ش‍ه‍رس‍ت‍ان م‍اه‍ش‍ه‍ر، ت‍ه‍ران: گ‍ف‍ت‍م‍ان خلاق، ۱۳۸۱.

7. اباالفضل العباس(ع)، قاسم رجبیان، قم: عصر رهایی، ‫۱۳۹۳.

8. ابوالفضل باوفا علمدار کربلا، سروده رضا علی نیا؛ تصویرگر علی محمدی، امل: رضا علی نیا، ‫ ۱۳۸۸.

9. اب‍وال‍ف‍ض‍ل (ع): س‍ق‍ای ت‍ش‍ن‍ه، م‍ح‍م‍ود داوری، اص‍ف‍ه‍ان: ن‍ور اس‍لام، ۱۳۸۴.

10. ‫ابوالفضل العباس(ع) ساقی عطاشی کربلاء و حامل لواءالحسین، علی العسیلی العاملی، ‫بیروت ‫: الارشاد‫، ۱۴۳۰ق.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.