یادداشت تبلیغی

سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام در تربیت فرزند

تاریخ انتشار:

پایگاه اطلاع رسانی بلاغسبک زندگی اهل بیت علیهم السلام در تربیت فرزند

اشاره
از اساسی‏‌ترین نیازهای انسان، تربیت است. بشر، تنها در پرتو تربیت صحیح می‌تواند مسیر زندگی را با موفقیت طی کرده و به کمال، هویت و عبودیت دست یابد. از این رو، پیامبران الهی آمده‌اند تا انسان‌ها را تربیت نمایند. از عوامل مهم تربیت، الگوپذیری است. ما باور داریم که اهل بیت‌ علیهم السلام، الگوهایی شایسته هستندو تکیه بر دیدگاه‌ها و رفتارهای تربیتی آنان‌، کارآمد‌ترین راهکار تربیتی برای تربیت، به‌ویژه تربیت فرزندان است. این نوشتار، جستاری است درباره سیره و گفتار اهل بیت: درتربیت فرزندان خود.

اهمیت تربیت فرزند
یکی از بایسته‌های زندگی اجتماعی، تربیت فرزندان است؛ زیرا ایجاد خانواده متعادل وجامعه آرمانی، به این امر بستگی دارد. ازاین رو، تعلیم وتربیت فرزندان، همواره ازدغدغه‌های انسان‌ها بوده است. پیش از آن‌که سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگ‌ترین آرزویی که در دل داری، چیست؟ پاسخ داد: «بزر‌گ‌ترین آرزوی من، این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان! چرا با این حرص و ولع، بهترین وعزیزترین سال‌های زندگی خود را به جمع‌آوری ثروت و سیم و طلا می‌گذرانید؛ در حالی که آن‌‌گونه که باید و شاید، در تعلیم و تربیت اطفال‌تان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آن‌ها باقی بگذارید، همت نمی‌‌گمارید؟»[1]
امروزه، تربیت فرزندان از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا دشمنان، فرزندان ما را نشانه رفته و در قالب جنگ نرم وارائه الگوهای کاذب‌، در صدد سست‌نمودن عقاید وهویت‌زدایی از آنان می‌باشند. یکی ازروش‌های مقابله با شبیخون فرهنگی، تربیت روش‌مند فرزندان است. در آیات و روایات نیز به تربیت فرزند ومصونیت‌بخشی خانواده از ناهنجاری‌ها تأکید شده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ...؛[2]اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خود و خانواده‏‌هاي‌تان را از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ‏ها خواهند بود، نگه داريد.» ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند: «قُوا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً...» پرسیدم و گفتم: نفس خود را از آتش حفظ می‌‌کنم؛ اما چگونه خانواده خود را حفظ کنم؟ فرمود: «آنان را به آن‌‌چه خداوند امر فرموده، امر کن و از آن‌چه خدا نهی فرموده، نهی کن. پس اگر از تو پیروی کردند، تو آنان را حفظ نموده‌ای و اگر نافرمانی کردند، تو تکلیف خود را انجام داده‌‌ای.»[3]
اهل بیت‌علیهم السلام نیزبه تربیت فرزندان خود اهتمام وافری می‌ورزیدند؛ زیرا عبودیت، سعادت و طی مسیر پُرفراز ونشیب زندگی فرزندان، نیازمند تربیت صحیح است. ازاین رو، علی‌(ع) درنامه 31 نهج البلاغه اصول تربیتی را برای فرزندش امام حسن(ع) بیان نمود. امامان دیگر نیز به این امر می‌پرداختند. آنان، تنها به تربیت فرزندان خود اکتفا نمی‌کردند؛ بلکه همگان را به این امر سفارش می‌نمودند. امام سجاد(ع) فرمود: «... و اما حق فرزندت آن است که بدانی او از تو است و تو نسبت به تربیت شایسته او‌، مسئولی... .»[4]

روش‌های تربیت در سیره اهل بیت:

1. انتخاب همسر شایسته
برخی تصور می‌كنند كه تربیت فرزند، بعد از تولدش آغاز می‌شود؛ حال آن‌که این امر، به زمان پیش از تولد برمی‌گردد. ازاین رو، در آموزه‌های دینی برای قبل وبعد بارداری زن، آداب و شرایط خاص تعریف شده است که رعایت یا عدم رعایت آن، در شخصیت و آینده فرزند تأثیر شگرفی دارد. به موجب آمار، تعداد بسیاری از كودكان ناقص‌الخلقه جهان و كودكانى كه رشد مغزى، عصبى و جسمى ناقصى دارند، در دوران باردارى مادران‌شان درست تغذيه نشده‏اند.[5] طبق برخی تحقیقات، علاقه‌مندی مادر به فرزند در هنگام شیر‌دادن، در ثبات شخصیت او مؤثر است.[6] به همین جهت، در روایات تأکید شده است که پیش و پس از بارداری‌، رعایت برخی مسائل ضرورت دارد؛ مثلاً سفارش شده که در هنگام ازدواج، برای فرزنددارشدن دعا کنیم. امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی قصد ازدواج داشتید، چنین دعا کنید: «اللَّهُمَّ‌... قَدِّرْ لِي وَلَداً طَيِّباً تَجْعَلُهُ خَلَفاً صَالِحاً فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي‌.»[7] همچنین سفارش شده است که از خوردن لقمه و مال حرام پرهیز کنیم؛ زيرا این امر در روح و جسم فرزند تأثیر دارد. امام صادق(ع) فرمود: «آثار کسب حرام، در نسل انسان آشکار مي‌شود.»[8]
بر این اساس، انتخاب همسرشایسته، ازمهم‌ترین زمینه‌های تربیت فرزند است؛ زیرا طبق قانون وراثت، همان طورکه صفات ظاهري والدین و اجداد به فرزند منتقل می‌شود، رذایل وفضایل اخلاقی آنان نيز به او انتقال می‌یابد.از این رو، اهل بیت‌: درانتخاب همسر دقت می‌نمودند؛ چنان‌که علی‌(ع) به برادرش عقیل دستور داد که همسرشایسته‌ای برایش گزینش نماید. امام سجاد‌(ع) ، یکی از بهترین نوادگان امام مجتبی‌(ع) را به همسری انتخاب نمود که حاصل آن، تولد امام باقر(ع) بود.[9] امام حسن عسکری‌(ع) نیز با همسری بافضلیت ازداوج کرد و این گونه، آخرین حجت خداوند به دنیا آمد.[10]
معصومان‌(علیهم السلام) ، نه تنها خود در انتخاب همسر دقت می‌نمودند، بلکه دیگران را نیز به این امر سفارش می‌کردند. امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: «از طايفه پاك‌دامن و خوش‌اخلاق، همسر انتخاب كنيد. به‌درستي كه عِرْق (ژن) در فرزند اثر مي‌گذارد.»[11] علي(ع) نیز می‌فرماید: سجاياي اخلاقي، دليل پاكي وراثت و فضيلت ريشة خانوادگي است.»[12] محمد حنفیه، فرزند علی(ع) ، در جنگ جمل پرچم‌دار بود. علی(ع) به وی فرمان حمله داد و او نیز حمله کرد؛ ولی دشمن با تیر و ضربات نیزه، جلوی او را گرفت. محمد از پیش‌روی باز ماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: از حملات دشمن مترس، حمله کن. محمد، قدری پیش‌روی کرد؛ ولی باز متوقف شد. علی(ع) از ضعف فرزندش آزرده‌خاطر شده، نزدیک آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید وفرمود: «أدركك عرق أمّك؛‏[13] این ترس را از مادرت به ارث برده‌ای.» من که پدر تو هستم، ترسی ندارم.

2. انتخاب نام نیکو
از روش‌های مهم تربیت فرزند، انتخاب اسم خوب و زیبا برای فرزند است؛ زیرا نام، وسیله‌ای برای توجه به شخصیت فرزند بوده، خوبی وبدی آن در شخصیت‌سازی فرزند اثرگذار است؛ اگر نام خوب نباشد، سبب رنجش روحی و آزردگی ‌خاطر کودک خواهد شد.[14]
پیشوایان معصوم(علیهم السلام) ، به نام‌گذاری فرزندان خود بسیار اهمیت می‌دادند و مقید بودند که نیکوترین و بهترین اسم را برای فرزندان خود گزینش کنند. از این رو، از آغاز تولد نوزاد پسر تا روز هفتم، او را «محمد» می‌نامیدند تا از بدو تولد، روح، فکر و مغز کودک را با حضرت آشنا کرده باشند. امام صادق‌(ع) فرمود: «لَا يُولَدُ لَنَا وَلَدٌ إِلَّا سَمَّيْنَاهُ مُحَمَّداً فَإِذَا مَضَى لَنَا سَبْعَةُ أَيَّامٍ فَإِنْ شِئْنَا غَيَّرْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَكْنَا؛[15] هیچ نوزادی برای ما متولد نمی‌شود، مگر این‌که نخست نام او را «محمّد» می‌نامیم و پس از هفت روز، اگر خواستیم، نامش را تغییر می‌دهیم؛ وگرنه همان نام را بر او می‌گذاریم.»
ابوهارون می‌گوید: در مدینه همنشین امام صادق(ع) بودم. چند روزی حضرت مرا ندید و پس از چند روز، به حضورش رفتم. حضرت فرمود: ای ابوهارون! چند روزی است که تو را ندیده‌ام؟ عرض کردم: پسری برایم متولد شد. حضرت فرمود: مبارک باشد، او را چه نام می‌گذاری؟ عرض کردم: محمد. حضرت تا نام «محمد» را شنید، گونه خود را به طرف زمین برده و فرمود: محمد، محمد، محمد، به احترام نام محمد خم شد و سپس فرمود: جانم، فرزندم، همسرم، پدر و مادرم به فدای رسول خدا باد! مبادا او را دشنام دهی یا بزنی! مبادا با او بدی و بدرفتاری کنی!»[16]
عبدالرحمن بن محمد عزرمي می‌گوید: «معاویه به مروان بن حکم، والی مدینه، دستور داد تا برای جوانان قریش مبلغی مقرر کند. امام سجاد(ع) می‌فرماید: من نیز نزد او رفتم و او از نامم پرسید: گفتم: علی‌بن حسین. گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: علی. گفت: علی و علی! مثل این‌که پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد... از نزد او بیرون آمده و به حضور پدرم رسیدم و ماجرا را به ایشان عرض کردم. پدرم فرمود:... ‌اگر صاحب صد فرزند نیز شوم، دوست ندارم جز «علی» نامی بر آن‌ها بگذارم.»[17]
امروزه، انتظار می‌رود مردم ما به فرهنگ نام‌گذاری اهل بیت: بیشتر توجه نمایند. اسامی‌ای را برای فرزندان خویش انتخاب کنند که با آموزه‌های دینی و فرهنگ ما هم‌سویی داشته باشد. متأسفانه، برخی والدین تحت تأثیر فرهنگ بیگانه قرار گرفته ونام‌هایی را برای فرزندان خود گزینش می‌نمایند که در شأن جامعه دینی نیست. البته ناگفته نماند که ـ بحمدالله ـ تعداد فراوانی از فرزندان این مرز و بوم، به نام اهل بیت‌: نام‌گذاری شده‌اند.

3. فرصت‌شناسی
اگرچه زمان تعلیم وتربیت، ازگهواره تا گور است، اما برخی زمان‌ها برای این امرمناسب‌تر می‌باشد. دوران کودکی، فرصت خوبی برای تربیت است. دربرخی روایات، تربیت در زمان کودکی و نوجوانی، به نقاشی برسنگ تشبیه شده است[18] که نشان از اهمیت توجه به زمان دارد. به تعبير بعضی روان‌شناسان باليني، ذهن كودكان، مانند صفحه سفيد‌، آماده نگاشتن تجارب است. در روان‌شناسي گفته شده است: «كودك در پنج و شش سالگي، نسخه كوچك جواني است.»[19]
معصومان‌(ع) ، تربیت فرزندان خود را از دوران کودکی آغاز می‌نمودند؛ زیرا هنوز گناه، قلب آسمانی کودکان را سیاه نکرده است. افزون بر آن‌، پدر و مادر همیشه توان تربیت فرزندان را ندارند؛ چون پیری توان آنان را خواهد گرفت‌. حضرت علی(ع) خطاب به فرزندش، امام حسن‌(ع) فرمود: «پسرم! هنگامى كه ديدم ساليانى از من گذشت و توانايى رو به كاستى رفت، به نوشتن وصيت براى تو شتاب كردم و ارزش‏هاى اخلاقى را براى تو بر شمردم... پيش از آن‌كه خواهش‌ها و دگرگونى‏هاى دنيا به تو هجوم آورند؛ زيرا قلب نوجوان، چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذرى است كه در آن پاشيده شود. پس، در تربيت تو شتاب كردم؛ پيش از آن‌كه دل تو سخت شود... .»[20]

4. تربیت دینی
همان گونه که اشاره شد، تربیت فرزندان اهمیت دارد؛ اما این امر بر اساس آموزه‌های دینی، از اهمیت وافری برخوردار است؛ زیرا عمق‌بخشی آموزه‌‌های دینی در نهاد کودکان و نوجوانان، آنان را از آسیب‌های خطرآفرین وانحراف‌های اخلاقی و اجتماعی حفظ می‌کند. از این رو، والدین باید به تعلیم وتربیت امور دینی فرزندان خود اهمیت دهند؛ وگرنه مسئول آینده آنان خواهند بود.
پیامبراکرم(ص) وقتی بعضی کودکان را مي‌دید، مي‌فرمود:«وای به فرزندان آخرالزمان، از روش ناپسند پدران‌شان!» عرض شد: «ای رسول خدا! از پدران مشرک؟» فرمود: «نه، از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینی را نمی‌آموزند و به ناچیزی از امور مادی در باره‌ آنان قانع هستند. من، از این مردم بری و بی‌زارم و آنان نیز از من بی‌زار.»[21]
علی(ع) نیز می‌فرماید: «بايد خردسالان شما به بزرگسالان تأسى جویند و بزرگسالان شما به كودكان‌تان مهربان باشند. هم‌چون ستم‌پيشگان دوران جاهليت مباشيد كه نه آگاهى از دين‏ داشتند و نه در شناسایى خداوند انديشه مى ‏كردند.»[22] حضرت به فرزندش امام حسن(ع) نوشت: «وَ أنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ‌...؛[23] در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خدای عزیز و بزرگ را همراه با تفسیرش و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام را به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم.»
اهل بیت(علیهم السلام) دریادگیری فرزندان، به برخی موضوعات دینی توجه خاص داشتند؛ از جمله: خداشناسی، تعلیم قرآن و محبت اهل بیت علیهم السلام. رسول خدا(ص) فرمود: «أدِّبُوا اولادَکُم عَلی ثَلاثَ خِصالٍ: حُبِّ نَبِیّکُم و حُبِّ اهل‌بیتِهِ وَ قِراءةِ القُرآنِ؛[24] فرزندان‌تان را بر سه خصلت [نیکو] تربیت کنید؛ دوستی پیغمبرتان و دوستی اهل‌بیت او و خواندن قرآن.» امام باقر(ع) نیز فرزندش را به چگونگی سپاس‌گزاری از خدوند واستغفار سفارش نمود.[25]
متأسفانه در عصر حاضر‌، برخی پدر و مادر‌ها، به تعليم آموزه‌هاي ديني فرزندان خويش اهمیت نمی‌دهند و براي یادگیری رايانه و مانند آن، برای كودكان و نوجوانان خویش هزينه بسیاری مي‌كنند؛ اما نسبت به نهادینه‌سازی معارف ديني و معنوي آنان، كم‌توجه يا بي‌تفاوت‌اند!

5. همسویی رفتار و گفتار
از مؤثرترين روش تربيت فرزندان‏، رفتارهاى درست والدين است.چشم و گوش کودکان و نوجوانان، چون دریچه‌ای باز است و به‌خوبی می‌بینند و می‌شنوند و ذهن‌شان، چون آیینه‌ای است که هر چیزی در آن انعکاس می‌یابد؛ با این تفاوت که آیینه، تصویر اشیا را در خود نگه نمی‌دارد؛ ولی ذهن کودکان و نوجوانان، این‌ها را در خود نگه می‌دارند و الگو قرار می‌دهند. بنابراین، والدین باید مراقب باشند تا بین گفتار و عمل‌شان تناقض به وجود نیاید.
ای که به من راستی آموزی                   در ره کج از چه نهی پا را
آمـوزگار خلق شـدیـم امـا                    خود نشناختیم الف و با را[26]
اهل بیت(علیهم السلام) برای تربیت فرزندان خود، از اصل «خودسازی، مقدم بر دیگرسازی» بهره می‌گرفتند؛ یعنی قبل ازآن‌که به فرزندان خویش بگویند فلان کار را انجام دهند، خود انجام می‌دادند و بین گفتار ورفتار‌شان هم‌خوانی وجود داشت. علی(ع) می‌فرماید: «هرکه خود را پيشواي مردم سازد، بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خويش بپردازد و بايد تربيت‌کردنش، پيش از آن‌که با زبان باشد، با رفتارش باشد و آن که خود را تعليم وتربيت نمايد، از کسی که ديگري را تعليم می‌دهد و تربيت می‌نمايد، شايسته‌‌تر به بزرگ‌داشت و احترام است.»[27]
فرزندان ‏ائمه(علیهم السلام) نیز از رفتار آنان پیروی می‌نمودند. شعيب بن عبدالرحمن خزاعی مى ‏گويد: هنگامى كه امام‏ حسين(ع) در كربلا به شهادت رسيد، بر دوشش نشان ه‏اى وجود داشت. از امام سجاد(ع) در باره آن پرسيدند. امام بسيار گريست و فرمود: «اين، اثر بارهاى غذايى است كه پدرم بر دوشش حمل مى ‏كرد و به خانه ‏هاى تهي‌دستان مى‏ برد.»[28] امام سجاد(ع) اين رفتار را از پدرش سرمشق گرفت؛ چنان‌که امام باقر(ع) فرمود: «(پدرم) شب‌ها كيسه نان بر دوش حمل مى‏ كرد و صدقه مى‏ داد.»[29]

6. مهرورزی
محبت، در تربیت کودکان ونوجوانان نقش کلیدی دارد. کودكان، بیشتر از بزرگ‌ترها به محبت نیاز دارند. آنان چندان توجهی ندارند که در کوخ زندگی می‌کنند یا کاخ؛ اما در این جهت که محبوب دیگران هستند یا نه، حساسیت دارند. افزون بر آن، محبت در مقاوم‌سازی کودکان ونوجوانان در برابر ناهنجاری‌ها بسیار مؤثر است؛ به همین جهت، از علل بزه‌کاری کودکان ونوجوانان، فقر عاطفی شمرده شده است. از این رو‌، اهل بیت‌(علیهم السلام) محبت به کودکان را، جزء بهترین اعمال دانسته‌اند. امام صادق(ع) فرمود:
«قَالَ مُوسَى(ع) : يَا رَبِّ أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ؟ قَالَ: حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّي فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِيدِي فَإِنْ أَمَتُّهُمْ أَدْخَلْتُهُمْ جَنَّتِي بِرَحْمَتِي؛[30] موسی(ع) گفت: خدایا! کدام عمل نزد تو برتر است؟ خداوند فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا آنان را با توحید خود سرشته‌ام [و بر یگانگی‌ام آفریدم] و اگر آن‌ها را بمیرانم، با رحمتم به بهشتم داخل می‌گردانم.»
اهل بیت‌علیهم السلام، درتربیت فرزندان خود از اصل «محبت» استفاده کرده، آن را به‌خوبی اظهار می‌نمودند. این امر، گاه با در آغوش‌گرفتن فرزند، وگاهی با بوسيدن او نمود پیدا می‌کرد‌. انس بن مالك می‌گوید: «من هیچ كس را ندیدم كه با خانواده خود، از رسول خدا(ص) مهربان‌تر باشد.»[31] حضرت هر روز صبح، بر سر فرزندان و نوادگان خود دست نوازش می‌كشید.[32] عایشه می‌گوید: «هنگامی كه ابراهیم، پسر پیامبر(ص) از دنیا رفت، حضرت گریست؛ به گونه‌ای كه قطرات اشك بر گونه‌های ایشان سرازیر شد. گفتند: ای رسول خدا! شما دیگران را از گریستن منع می‌كنید؛ در حالی كه خود گریه می‌كنید؟ ایشان فرمود: این گریه‌ای نیست كه از روی خشم باشد؛ بلكه از روی رحمت و مهربانی است.»[33]
گفتنی است، از افراط و تفریط در محبت نسبت به فرزندان باید پرهیز نمود؛ زیرا محبت و نوازش‌های بی‌حساب، مانع برخورد فرزندان با سختی‌های زندگی می‌شود؛ چنان‌که کوچک‌ترین حادثه ناملایمی آنان را از پا در می‌آورد.[34] ژان ژاک روسو می‌گوید: «اگر جسم زیاد در آسایش باشد، روح فاسد می‌شود. کسی که درد و رنج را نشناسد، نه لذت شفقت را می‌شناسد و نه حلاوت ترحم را. چنین کسی، قلبش از هیچ چیز متأثر نخواهد شد و بدین سبب، قابل معاشرت نبوده، مانند دیوی خواهد بود در میان آدمی.»[35]

7. تشویق
از جمله شيوه‏هاى تربيتى، تشويق است. تشويق، به منظور ایجاد انگیزه‌، شناسایی استعداد و قابلیت‌های کودکان و نوجوانان، امری ضروری است. چه بسا فرزندانی که ازتوان‌مندی‌ها وقابلیت‌های ‏خود آگاهى نداشته باشند و والدين بايد توانایی‌های فرزندان خویش را شناسایی نمایند و آن‌ها را به دلیل انجام کار‌های خوب تشويق کنند. اهل بیت: ضمن تشویق دیگران به این امر، ‏فرزندان خود را نیز تشويق می‌کردند. امام سجاد7 فرمود: «من به بيمارى شديدى مبتلا شدم. پدرم بر بالينم آمد و فرمود: چه خواسته‏اى دارى؟ عرض كردم: دوست دارم از كسانى باشم كه در باره آن‌چه خداوند برايم تدبيركرده، نپرسم؟ پدرم در مقابل اين جمله، به من آفرين گفت و فرمود: تو مانند ابراهيم خليلى؛ به هنگام گرفتارى، جبرئيل نزدش آمد و پرسيد: از ما كمك مى‏خواهى؟ او در جواب فرمود: [در باره آن‌چه پيش آمده،] از غيرخداوند سؤال نمى‏كنم. خداوند مرا كافى است و او، بهترين وكيل است.»[36]

8. احترام
يكى از خواهش‌هاى طبيعى نوجوانان، اين است كه مانند بزرگسالان به شخصيت‌شان احترام شود و به‌شايستگى مورد تكريم دیگران قرار گيرند. نوجوانان انتظار دارند كه پدران و مادران و هم‌چنين بستگان و ساير مردم‌، آنان را به چشم يك فرد كامل نگاه كنند و در معاشرت و محاوره، و خلاصه در تمام شئون زندگی، با آنان مانند بزرگسالان برخورد نمايند.[37]از این رو، اهل بیت: به احترام فرزندان سفارش می‌نمودند. رسول خدا(ص) فرمود: «أكْرِمُوا أوْلَادَكُمْ وَ أحْسِنُوا أدَبَهُم؛[38] فرزندان خود را احترام نمایید و آنان را نیکو تربیت کنید.» امام رضا(ع) نیز می‌فرماید: «اَجمِل مُعاشَرَتَکَ مَعَ الصَغیرِوَ الکَبیرِ؛[39] برخورد و معاشرت خود را با کوچک و بزرگ، زیبا گردان.»
اهل بیت‌علیهم السلام، حرمت وکرامت فرزندان خود را حفظ کرده و به آن‌ها احترام می‌نمودند؛ چنان‌که رسول خدا(ص)، بارها به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) احترام کرد. روزى پيامبر اكرم(ص) نشسته بود كه حسنین(ع) وارد شدند. حضرت به طرف كودكان رفت و با احترام از آنان استقبال نمود. بغل باز كرد و هر دو را بر شانه خود سوار نمود و به راه افتاد و خطاب به آنان فرمود: «نِعْمَ‏ الْمَطِيُّ‏ مَطِيُّكُمَا وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا؛[40][فرزندان عزيزم!] مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.» امام حسن و امام حسین(ع) نیز احترامِ آموخته را به فرزندان‌شان انتقال دادند. عبيدالله بن عتبه مى‌گويد: «روزى در محضر سيدالشهدا(ع) بودم كه امام سجاد‌(ع) وارد شد. امام او را پيش خوانده و به سينه‌اش چسبانيد، پيشانيش را بوسيد و فرمود: «... ثُمَّ قَالَ بِأبِي أنْتَ مَا أطْيَبَ رِيحَكَ وَ أحْسَنَ خَلْقَك‏؛[41]‏ پدرم به فدايت باد! چقدر خوش‌بو و زيبايى.»
بنابراین، فرزندان نیازمند احترام‌اند و اگر به آنان احترام نکنیم، دچار بحران هویت وانحرف‌های اخلاقی می‌شوند. نوجوانى كه مورد تكريم پدر و مادر نباشد، در ضمير خود احساس پستى و حقارت مى‌نمايد و همواره، از اين احساس درونى رنج مى‌برد. او مى‌كوشد تا به هر وسيله‌، اظهار وجود كند و شخصيت خويش را در محيط خانواده و اجتماع اثبات نمايد. جايى كه از راه مشروع‌، به اين كار موفق نشود، به كارهاى غير مشروع دست مى‌زند و با خود مى گويد:
در دل دوست، به هر حيله رهى بايد كرد       طاعت از دست نيايد، گنهى بايد كرد
وجود چنين جوانى، براى خانواده و اجتماع، مايه نگرانى و ناامنى است‌. او همواره در معرض انحراف و سقوط قرار دارد و ممكن است مرتكب جرايم بزرگ و جنايات غیر قابل جبرانى بشود؛[42]چنان‌که منتصر، پدرش متوکل را به‌ دلیل بی‌احترامی به قتل رساند. متوكل عباسی‌، نسبت به على‌(ع) به شدت اظهار دشمنى مى‌كرد. او حضرت را فقط با كلمه «ابوتراب» مى‌خواند و در مجالس عمومى و خصوصى‌، نام مباركش را به بدى ياد مى‌نمود. منتصر عباسى‌، فرزند جوان متوكل و ولي‌عهد كشور، از رفتار زشت پدرش نسبت به على‌(ع) سخت ناراضى بود. روزى متوكل‌، طبق معمول‌، در مجلس خود با حضور جمعى از رجال كشور، نام على(ع) را به زشتى ياد كرد و به صراحت جسارت نمود. منتصر كه در مجلس حاضر بود، مانند هميشه از گفتار پدر ناراحت شد و رنگش تغيير كرد. اين بار متوكل ساكت نماند و در حضور مردم، فرزندش را توبيخ و تحقير كرد و به وى دشنام داد. براى منتصر كه داراى مقام ولايت‌عهدى بود‌، دشنام پدرش غير قابل تحمل بود. منتصر، از توهين متوكل سخت به هيجان آمد و آتش نفرت و كينه در ضميرش شعله‌ور شد. تصميم گرفت عمل پدر را تلافى كند و انتقام بگيرد. در همان لحظه‌، كشتن پدر از خاطرش گذشت‌. از این رو، در اولين فرصت با چند نفر از غلامان مخصوص متوكل‌، نقشه قتل پدر را طرح كرد و مجريان نقشه را با وعده مال و مقام آماده نمود. شبى متوكل در قصر اختصاصى خود با نديمان مي‌گسارى مى‌كرد. نزديك نيمه شب‌، بغاى صغير كه رئيس تشريفات كاخ خلافت بود، به تالار وارد شد و اعلام كرد وقت استراحت خليفه است‌، نديمان مرخص‌اند. همه از قصر خارج شدند و تنها فتح بن خاقان كه مقام رفيعى نزد متوكل داشت‌، در حضور خليفه ماند. در اين موقع‌، غلامان قوى كه براى قتل متوكل تعيين شده بودند، از مخفى‌گاه‌ها بیرون آمدند. فتح بن خاقان كه از مشاهده اين وضع به وحشت افتاده بود، فرياد كشيد: مگر مى‌خواهيد خليفه را بكشيد؟ او براى محافظت از متوكل‌، خود را بر روى وى افكند؛ ولى غلامان مهلت ندادند و با ضربات پى‌درپى، متوكل و فتح بن خاقان را كشتند و در همان نيمه شب، به قصر مخصوص منتصر رفتند.[43]

9. رعایت عدالت
واکنش‌های متفاوت در برابر رفتارهای یکسان فرزندان، موجب کاهش علاقه به پدر و مادر و یا ایجاد کینه به خواهر یا برادری است که بیش از دیگری مورد توجه قرار گرفته است. والدین باید بکوشند، با فرزندان خود به عدالت رفتار کنند. اگر بنا به علتی، یکی از فرزندان را بیشتر دوست دارند، نباید علاقه‌ خود را آشکار سازند؛ زیرا فرزندان به این مسأله حساس‌‌اند و تحمل آن برای‌شان دشوار است. در برخی خانواده‌ها، والدین میان دختر و پسر تبعیض قائل می‌شوند. بدیهی است که این‌گونه برخوردها، از نظر تربیتی آثار ویرانگری دارد و باید از آن‌ها پرهیز کرد.[44] اهل بیت: ضمن رعایت این امر نسبت به فرزندان خود، به دیگران سفارش می‌نمایند که بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید؛ چنان‌که دوست دارید میان شما در نیکی و لطف، به عدالت و مساوات رفتار کنند.[45]‏

10. نظارت
تربیت فرزندان، مانند پرورش نهالی است که نیاز به مراقبت دارد. باید به موقع، به نهال آب داد و شاخ و برگ زایدش را زد تا به درختی پرثمر تبدیل شود.[46]در همین راستا، اهل بیت‌: بر رفتار و گفتار فرزندان خود نظارت می‌کردند. این امر، در عرصه‌های متعدد صورت می‌گرفت؛ مثلاً ائمه‌: بر نوع پوشش و انتخاب دوست فرزندان خود نظارت می‌کردند‌. سلمه می‌گوید: «نزد امام باقر(ع) بودم که امام صادق(ع) وارد شد‌. امام خطاب به او فرمود: فرزندم، آیا لباست را مرتب نمی‌کنی؟ امام صادق‌(ع)بیرون رفت و ما گمان کردیم لباسش کثیف است. سپس بازگشت‌. به امام عرض کردم: فدایت شوم، چه اشکالی داشت؟ فرمود: لباسش بلند بود... .»[47] هم‌چنین اهل بیت‌: مراقب بودند که دوستان فرزندان‌شان چه کسانی هستند و فرزندانشان با چه کسانی رفت‌وآمد دارند. امام صادق(ع) به يكي از فرزندانش فرمود: «فرزندم هرگاه مي‌خواهي ديگران را زيارت كني، خوبان را زيارت كن و بدان را زيارت نكن؛ زيرا بَدان، مانند صخره‌اي كه آب از آن نمي‌جوشد و درختي كه برگ سبز ندارد و زميني كه در آن نمي‌رويد، هستند.»[48]
متأسفانه، امروزه برخی پدر و مادرها به بهانه این‌که فرزندان‌شان بزرگ شده‌اند‌، مراقب آنان نیستند. اینان پدر و مادرانی هستند تا وقتی فرزند‌شان مرتکب جرمی نگردیده و روانه زندان نشده‌ است، نمی‌دانند او کجا است و چه‌کار می‌کند! این در حالی است که امروزه فرزندان ما، بیشتر از هر زمانی نیاز به مراقبت دارند؛ زیرا زمینه ناهنجاری‌ها افزایش یافته وتهاجم فرهنگی، جوانان ما را تهدید می‌نماید. یکی از راه‌های مبارزه با این امر، نظارت بر رفتار فرزندان است. شاید به دلیل اهمیت توجه به اصل نظارت باشد که معصومان‌: سفارش نموده‌اند مراقب رفتار وگفتار فرزندان خویش باشید؛ زیرا دشمنان وجریان‌های انحرافی، عقاید آنان را نشانه گرفته‌اند. امام صادق(ع) در باره گروه‌های انحرافی عصر خود می‌‌فرماید: «پیش از این‌که مرجئه بر شما پیشی گیرد و جوانان شما را منحرف سازد، آن‌ها را با احادیث ما آشنا کنید.»[49]
چنان‌چه زمینه تربیت و نظارت بر فرزندان فراهم گردد‌، آنان زودتر خوبی‌ها را می‌پذیرند‌. امام صادق‌(ع) به مؤمن طاق، یکی از دوستان نزدیکش، فرمود: «به سراغ جوان‌ها برو؛ که جوان‌ها در كار خير، پيش‌گام‌اند.»[50]

11. موعظه
«موعظه، عملی است که در انسان حالت بازدارندگی از بدی‌ها و گرایش به خوبی را ایجاد می‌کند و سختی را از دل انسان می‌شوید و آدمی را آماده اتصاف به کمالات الهی می‌کند.»[51] موعظه، اصل مهمی است که قرآن ورهبران الهی مردم وخانواده‌ها را بدان فراخوانده‌اند. در قرآن کریم از زبان لقمان حکیم می‌خوانیم: «إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ؛[52] و [ياد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش، در حالى كه وى او را اندرز مى‏داد‌، گفت: اى پسر من! به خدا شرك مياوركه به‌راستى شرك، ستمى بزرگ است.» هم‌چنین لقمان فرزندش را به نماز و امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر توصیه می‌نماید: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ... ؛[53] اى پسر من! نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند بازدار... .»
اهل بیت‌علیهم السلام نیز فرزندان خویش را موعظه می‌کردند؛ چنان‌که حضرت علی(ع)امام حسن‌(ع) را به خدا و معادباوری، تقواگرایی و موعظه‌پذیری سفارش کرد و فرمود: «إِنِّي أوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ أيُّ سَبَبٍ أوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ إِنْ أنْتَ أخَذْتَ بِهِ أحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظ؛‌... پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‏كنم كه پيوسته در فرمان او باشى، و دلت را با ياد خدا زنده كنى، و به ريسمان او چنگ زنى. چه وسيله‏اى مطمئن‏تر از رابطه تو با خدا است، اگر سررشته آن را در دست گيرى؟ دلت را با اندرز نيكو زنده كن.»[54]
يكي از اصحاب امام صادق‌(ع) مي‌گويد: «خدمت امام رسيدم. فرزندش امام كاظم‌(ع) حاضر بود. امام وصيت كرد و فرمود: فرزندم! به وصيت و گفته من عمل كن؛ زيرا اگر چنين كردي، زندگي سعادت‌مند و مرگ پسنديده‌اي خواهي داشت؛ هر كس به آنچه خداوند روزي او كرده، راضي باشد، بي‌نياز است و هر كس به آنچه در دست ديگران است، چشم بدوزد، فقير خواهد شد.»[55]

پی نوشت:

[1]. فردوسیان، فرحناز، «نکته‌هایی پیرامون تربیت فرزند»، مجله طوبی، ش 5.
[2]. تحریم‌، آیه 6.
[3]‌. قمی، علی‌ بن ‌ابراهیم، تفسیر قمی، قم: دار الکتب الاسلامیة، چهارم، 1367ش، ج 2‌، ص 377‌.
[4]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، ‏تحف العقول‏، مصحح: على‌اكبر غفارى، قم: جامعه مدرسين، ‏1404 ق‏، ص 104.
[5]. امینی، ابراهیم، تربیت، قم: بوستان کتاب، هفتم‌، 1390ش، ص 39.
[6]. حسینی‌زاده، علی، سیره تربیتی پیامبر9 و اهل بیت‌: در تربیت فرزند، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1380ش، ص 62.
[7]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، مصحح: على‌اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏: دار الكتب الإسلامية، چهارم، 1407ق،‏ ج 3، ص 482.
[8]. همان‌، ج 5، ص 125: «كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِيَّةِ.»
[9]. كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، ترجمه: محمدعلي اردكاني، تصحيح: وفادار مرادي و محمد مسعودي، قم: دار الحديث، اوّل، 1388 ش، ج 2، ص 609.
[10]‌. نيشابوري، فتال، روضة الواعظين، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، اوّل، 1406 ق، ص 283.
[11]. طبرسى، حسن بن فضل‏، مكارم الأخلاق، قم‏: الشريف الرضى‏، چهارم، 1412ق، ص 197: «تَزَوَّجُوا فِي الْحِجْرِ الصّالح فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ.»
[12]. خوانساری، آقا جمال، شرح غرر الحكم و درر الكلم، تهران: دانشگاه تهران، ‏ج ‏3، ص 393: «حُسْنُ الْأخلاقَ بُرهانَ كَرَمِ الأعراقِ.»
[13]. هاشمى خويى، ميرزا حبيب‌الله،‏ منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة‌، مصحح: ابراهيم ميانجى، تهران‏: المكتبة الإسلامية، ج 17، ص 68.
[14]. ر.ک: طبسی، محمدجواد، حقوق فرزند در مکتب اهل بیت:، قم: بوستان کتاب، ص 37.
[15]. كلينى، الكافي‌، پیشین، ‏ج 6، ص 18.
[16]. همان، ص 39.
[17]. بروجردى، حسين‌، ‏جامع أحاديث الشيعة‌، مصحح: جمعى از محققان، تهران‏: انتشارات فرهنگ سبز، اوّل، 1386ش، ‏ج 26، ص 722.
[18]. مجلسی‌، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، دوم‌، 1407ق، ج 1، ص 222: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: مَنْ تَعَلَّمَ فِي شَبَابِهِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فِي الْحَجَر.»
[19]. افروز، غلامعلي، روان‌شناسي كودكان و نوجوانان، تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان، نهم، 1380 ش، ص 62.
[20]. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم: مفاتیح قرآن‌، اوّل، ص 373.
[21]. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم: مؤسسة آل البيت:،‏ اوّل‌، ‏1409ق‏، ج 2، ص625.
[22]. ابن أبي‌الحديد، شرح نهج البلاغة، مصحح: ابراهيم محمد ابوالفضل،‏ قم: مكتبة آية‌الله المرعشي النجفي‏، اوّل، ‏1404ق، ج 2، ص292: «لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا كَجُفَاةِ الْجَاهِلِيَّةِ لَا فِي الدِّينِ
يَتَفَقَّهُونَ وَ لَا عَنِ اللَّهِ يَعْقِلُونَ.»
[23]. ابن أبي‌الحديد، شرح نهج البلاغة، پیشین‏، ج 16، ص 68.
[24]. كشى، محمد بن عمر، إختيار معرفة الرجال‏، مصحح: محمد طوسى، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق، ص 44‏.
[25]. اربلى، على بن عيسى، ‏كشف الغمة في معرفة الأئمة، مصحح: رسولى محلاتى، تبريز: بنى‌هاشمى، اوّل، ‏1381ق‏، ج 2، ص 150.
[26]. بلخی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، انتشارات نگاه، 1372ش، دفتر اوّل، بیت 1640.
[27]. ابن أبي‌الحديد، شرح نهج البلاغة، پیشین، ج18، ص220: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ اَلنَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم.»
[28]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 44، ص 191.
[29]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‏طالب، قم: مؤسسه انتشارات علامه، اوّل، 1379، ج 4، ص 153.
[30]. طبرسى، حسن بن فضل‏، مكارم الأخلاق‏، قم‏: الشريف الرضى، ‏1412ق، ص ۲۳۷.
[31]. ابن كثیر، اسماعیل، السیرة النبویة، بیروت: دار الكتب العربی، 1420ق، ج 4، ص 612.
[32]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 104، ص 99.
[33]. طوسی، ابی‌جعفر محمد بن حسن، امالی، بغداد: انتشارات نعمان، 1384ق، ج 1، ص 398.
[34]. ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، قم: انتشارات صدرا‌، ج 23، ص 750 ـ 755.
[35]. ر.ک: همان، ص 756.
[36]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار‏، پیشین، ج 46، ص 67.
[37]‌. فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل واحساسات‌، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، پانزدهم، 1353 ش، ج 1، ص 435.
[38]. طبرسى، حسن، مكارم الأخلاق‏، قم‏: شريف رضى‌، چهارم، ‏1370ش‏، ص 223.
[39]. نورى، حسين، مستدرك الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت:، اوّل، 1408 ق، ج 8، ص 354.
[40]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 43، ص 319.
[41]. خزاز رازى، على بن محمد، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، مصحح: عبداللطيف‌، حسينى كوه‌كمرى، قم‏: بيدار،1401ق‏، ص 234.
[42]‌. فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل و احساسات‌، پیشین، ص 447.
[43]‌. همان‌، ص462 ـ 463‌.
[44]. ر.ك: یوسفیان، نعمت‌الله، تربیت دینی فرزندان، زمزم هدایت، پنچم، 1392ش، ص 145 ـ 146.
[45]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 101، ص 92: «إعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلَادِكُمْ كَمَا تُحِبُّونَ أَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ فِي الْبِرِّ وَ اللُّطْف.»
[46]. حسینی‌زاده، علی، سیره تربیتی پیامبر9 و اهل بیت‌: در تربیت فرزند، پیشین، ص123.
[47]. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، ‏تفسير نور الثقلين‏، تحقيق: رسولى محلاتى، قم‏: انتشارات اسماعيليان،‏ چهارم، ‏1415ق‏، ج 5، ص 454. ظاهراً آن زمان، پوشیدن لباس بلند، پسندیده نبوده است.
[48]. احمدى ميانجى، على‏، مكاتيب الأئمة:‏، قم‏: دار الحديث‏، اوّل، 1426ق‏، ص 234.
[49]. كلينى، ‏الكافي‏، پیشین، ج 6، ص 47: «بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ‏ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»
[50]. همان، ج 8، ص 93: «عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ‏ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَیْر.»
[51]‌. دلشاد تهرانی‌، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی‌، تهران: انتشارات دریا‌، 1382ش، ص 294.
[52]. لقمان، آيه 13.
[53]. لقمان، آيه 17.
[55]. محدث اربلى، ‏كشف الغمة في معرفة الأئمة:، تبريز: بنى‌هاشمى‏، اوّل‌، ‏1381ق‏، ج 2، ص 157.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.