اشعار شهادت امام رضا(ع)

تاریخ انتشار:
اشعار شهادت امام رضا(ع) کاری از گروه تولید پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
امام رضا

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، اشعار شهادت امام رضا(ع)

 

گلچین نوحه‌ برای شهادت امام رضا (ع)

دوباره، زنم پر به سوی خراسان

به ذکر زیبای رضا جان

امام دل‌ها، عزیز زهرا، تو را خوانم با چشم گریان

اَنتَ فی قلبی مولا، امام هشتم ما، یا غریب الغربا

یا غریب الغربا

همیشه، کنم از لطف و خوبی‌ات یاد

بهشت من صحن گوهر شاد

ز غم بشکستم، ببین که بستم، دخیلی بر پنجره فولاد

دست من و دامانت، چشم من و احسانت، ای بحر جود و سخا

یا غریب الغربا

به حجره، زدی تو دست و پا رضا جان

فلک از ماتمت پریشان

به غربت تو، شده فاطمه، نظاره‌گر با چشم گریان

غرق سوز و ناله‌ام، پرپر شده لاله‌ام، جان امّ ابیها

یا غریب الغربا

امیر عباسی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

روی قلبم حک شده

یا علی بن موسی الرضا

امید دلای خسته‌ای

کلید درای بسته‌ای

پناه دلای خسته‌ای

امام هشتم دین خدایی

امید اول و آخر مایی

پسر فاطمه امام رضایی

از سوز زهر، مضطر می‌شی

بین حجره، پرپر می‌شی

آقا

جیگرت، پر شرر شده

پسرت، پیش تو پر زده

پا شو که، جوادت اومده

شهید آتیش زهر جفایی

وارث غربت آل عبایی

پسر فاطمه امام رضایی

سقا خونه‌ت، دارالشفاست

ایوون طلات، عرش اعلاست

کرمت، کرم فاطمه است

حرمت، حرم فاطمه است

قسمت، قسم فاطمه است

تو پناه من بی سر و پایی

تو رئوف و غریب الغربایی

پسر فاطمه امام رضایی

کربلای ایرانی تو

ما رعیت و سلطانی تو

طلوع خدا نور مشرقین

ولی منی توی عالمین

صاحب بیرق یا حسین

صاحب پرچم کرب و بلایی

بانی روضه کرب و بلایی

پسر فاطمه امام رضایی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

ماتم جانسوز شمس الشموس است

ثامن الائمه سلطان طوس است

قبله هفتم، امام هشتم

یا صاحب الزمان سرت سلامت

چشمم مانده به در بیا جوادم

در لحظه آخر برس به دادم

از زهر مأمون، شد جگرم خون

یا صاحب الزمان سرت سلامت

بنما نظاره‌ای روح و روانم

زهر مأمون زده آتش به جانم

سوزد جگرم، تقی پسرم

یا صاحب الزمان سرت سلامت

ای عزیز دل زهرای اطهر

نور دو چشمان موسی بن جعفر

جان جوادت، بنما عیادت

در مرگ و برزخ و صحرای محشر

دستم به دامانت ای گل خوشبو

ثامن الائمه ضامن آهو

جان جوادت بنما عیادت

در مرگ و برزخ و صحرای محشر

ای امام رئوف جان دو عالم

پاره‌ای از تن نبی اکرم

جان جوادت بنما عیادت

در مرگ و برزخ و صحرای محشر

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

بانگ وا اماما آید از خراسان

فاطمه ز جنّت می‌رسد هراسان

تا حال پسر بیند

خون‌ها‌ی جگر بیند

مظلوم اماما

نور حق برآمد از مجلس باطل

مظلوم شد آزاد از پنجه قاتل

شعله در فضا افکند

بر سرش عبا افکند

مظلوم اماما

جز آن که رضا را خونین جگری بود

بر دلش ز مأمون از غم شرری بود

انگور، به زهر آلود

جان و تن او فرسود

مظلوم اماما

مأمون به مراد خود رسید آخر

او جنایتی سخت آفرید آخر

مظهر خدا را کشت

حضرت رضا را کشت

مظلوم اماما

چون که بر دلش زهر کرد اثر، برآشفت

از محفل مأمون برخاسته و گفت:

از ما که گذشت اما

این تو، این جواد ما

مظلوم اماما

از خانه مأمون تا خانه ز غم کاست

هی فتاد و بنشست، هی نشست و برخاست

بی تاب و توان می‌رفت

با آتش جان می‌رفت

مظلوم اماما

در خانه، اباصلت گر منتظرش بود

او در انتظار روی پسرش بود

که آن نخل مرادم کو؟

ای خدا جوادم کو؟

مظلوم اماما

با آن که رضا را کشته بود طاغوت

پا و سر برهنه دنباله تابوت

می‌رفت و صدا می‌کرد

هی رضا رضا می‌کرد

مظلوم اماما

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان

 

تو آن هفتمین قبله ی باوری

امام پس از موسی جعفری

 

تو در امتداد علی نازلی

تو رودی و دنباله ی کوثری

 

نیازی نداری به این چیزها

تو هشتم ولی عهد پیغمبری

 

غروب عزایت طلوع شرر

نسیم غریبیِ پشت دری

 

چگونه است حال پریشان تو

الا ای غریب خدا ؛ بهتری؟!

 

از این کوچه تا حجره ات می روی

به یاد زمین خوردن مادری

 

نفس می کشی ناتوان می شوی

نفس می کشی لاله می آوری

 

شکسته پری با کدامین بال

از این حجره ی خاکی ات می پری؟!

 

لبی پاره و استخوانی کبود

برای خدا با خودت می بری

 

کنار تن نقش بر حجره ات

نه یک دختری بود و نه خواهری

 

برای تو گیسو پریشان کند

برای تو پاره کند معجری

 

اگر چه شهید خدایی ولی

به دست شما هست انگشتری

 

از این شهر غم تا وطن می روی

غریبی ولی با کفن می روی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام *** ***

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)

 

بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسد

کاش تا جان نسپرده است جوادش برسد

 

خیره مانده ست به در چشم ترش میسوزد

کرده سم کار خودس را ، جگرش میسوزد

 

کیست بر حال دل مضطر او گریه کند

خواهرش نیست که بالا سر او گریه کند

 

رفته از حال بسی خورده زمین در کوچه

زیر لب خوانده فقط روضه ی مادر… کوچه

 

پسرش آمده زیبا پسر مه رویش

میگذارد سر خود را به سر زانویش

 

سخت باشد پدری پیش پسر جان بدهد

سخت تر این که پسر پیش پدر جان بدهد

 

سخت تر این که جوان باشد و پر پر بزند

پدرش هم نگران باشد و پرپر بزند

 

سخت تر از همه با هلهله ها خنده کنند

دور تا دور علی حرمله ها خنده کنند

 

سخت تر از همه این که تن او پاشیده

تن او در وسط جوشن او پاشیده

 

بر سر نعش جوانش پدری پیر شده

مثل او از نفس افتاده زمین گیر شده

 

موج خون در دل ارباب تلاطم کرده

پسرش را وسط این همه خون گم کرده

 

بردنش کار حسین نیست عبا لازم بود

فقط این کار جوانان بنی هاشم بود

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام *** ***

 اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – محمد فردوسی

 

آسمان است خسوف قمرش معلوم است

دیگر او رفتنی است از خبرش معلوم است

 

کوله بار سفر آخرتش را بسته

از مناجات نماز سحرش معلوم است

 

موی آشفته و اوضاع بهم ریخته اش

با عبایی که کشیده به سرش معلوم است

 

دو قدم راه نرفته چقدر می افتد

ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است

 

به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است

ریخته درد پهلوش اثرش معلوم است

 

وسط حجره ی در بسته به خود می پیچید

اثر زهر به روی جگرش معلوم است

 

خواهرش نیست اگر وضعیتش اینگونه است

پاره های جگرش دور و برش معلوم است

 

لب او سرخ شد امّا ، به خدا چوب نخورد

خیزران در وسط چشم ترش معلوم است

 

روی خاک است ولی زیر سُمِّ اسب نرفت

روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است

 

تنها بود که رویِ سَرِ پیکر می رفت

یک نفر در طلب جایزه با سَر می رفت

 

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حبیب باقر زاده

 

آقایمان آمد عبا روی سرش بود

رنگ کبودی برتمام پیکرش بود

 

درکوچه یاد ماجرای کوچه افتاد

یافاطمه یافاطمه ذکرلبش بود

 

دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار

پهلو گرفتن یادگار مادرش بود

 

او در میان حجره‌ای دربسته اما

صدها فرشته در کنار بسترش بود

 

او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان

گویا که دیگر لحظه‌های آخرش بود

 

اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود

یادغریبی‌های جد بی سرش بود

 

مردم گریز کربلایم اینچنین است

آمد جواد و لحظه ی آخربرش بود

 

اما به دشت کربلا جور دگر شد

اربابمان بالای نعش اکبرش بود

 

بایدجوانان بنی هاشم بیایند

تا این بدن را بر در خیمه رسانند

 

 

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

 

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – قاسم صرافان

 

لب خشک و داغی که در سینه دارم

سبب شد که گودال یادم بیاید

اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را

قرار است امشب جوادم بیاید

  *** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

قرار است امشب شود طوس، مشهد

شود قبله‌گاه غریبان مزارم

اگر چه غریبی شبیه حسینم

ولی خواهری نیست اینجا کنارم

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا

«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش

بگو این نفس‌های آخر هم اشکم

روان است از بیت کرب و بلایش

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من

به خود مثل زهرای پشت در از درد

شفا بخش هر دردم از بس که خواندم

در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد

  *** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

بلا نیست جز عافیت عاشقان را

تسلای دردم نگاه طبیب است

من آن ناخدایم که غرق خدایم

«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است

  *** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

 شرابش کنم بس که مست خدایم

 اگر زهر در این انار است و انگور

کند هر که هر جا هوای ضریحم

 دلش را در آغوش می‌گیرم از دور

  *** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر

 شدم دشت، تا آهو آزاد باشد

شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم

میان حرم زائرم شاد باشد

  *** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را

به یادِ سواری که با ذوالفقارش

بیاید سحر تا بگردند دورش

خراسان و یاران چشم انتظارش

 

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

 

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – مسعود اصلانی

 

ساکت و بی صدا زمین خوردن

زپر پا یک عبا زمین خوردن

 

بی تعادل شدن شکسته شدن

وسط کوچه ها زمین خوردن

 

ارثی از مادراست که حالا

میرسد به شما زمین خوردن

 

ناله های تو را در آوردند

آتش زهر با زمین خوردن

 

صورتت را چقدر خاکی کرد

یا اما رضا زمین خوردن

 

سوزش زهر سینه کافی بود

حال دیگر چرا زمین خوردن؟

 

پشت درهای حجره می گفتی

ای جوادم بیا زمین خوردن…..

 

….بال من را شکست و زخمی کرد

خسته کرده مرا زمین خوردن

 

آخرین لحظه بود در نظرت

داغ کرب و بلا زمین خوردن

 

یا امام رضا چه می بینی

سر بردن و یا زمین خوردن؟

 

دست بسته به افتادن

یا که ازنیزه ها زمین خوردن

 

روی پیراهنی نشانده ببین

چقدر در پا زمین خوردن 

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

اشعار امام رضا(ع) –– محمد جواد پرچمی

 

در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است

شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتراست

 

 بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند

دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است

 

 گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند

این دل ویران همان ویرانه باشد بهتراست

 

جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها مکن

میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتراست

 

صحنتان را می‌زنم برهم، جوابم را بده

این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است

 

مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو

این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است

 

گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من

جای ما پشت در میخانه باشد بهتراست

 

من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم

توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است

 

تا شب قبرم که می آیی برای دیدنم

این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است

 

صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت

پشت ما توصیه‌ی شاهانه باشد بهتر است

 

گریه کردم شانه‌ی گرم ضریحت بغض کرد

وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتراست

 

کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین تر است

روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است

 

اشک میخواهم ز تو دریای «فَابکِ للحسین»

رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتراست

برگزیده اشعار شهادت امام رضا (ع)

کار تو همه مهر و وفا بود، رضا (ع) جان

پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا (ع) جان

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی

معصومه مظلومه (س)، کجا بود رضا (ع) جان؟

بر دیدنت آمد چو جوادت (ع) ز مدینه

سوز جگرش، یا ابتا بود رضا (ع) جان

تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب

کی قتل تو این گونه روا بود، رضا (ع) جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا (س)

بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا (ع) جان

یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت (ع)

چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا (ع) جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها

این زهر، برای تو شفا بود رضا (ع) جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت

اما به لبت، ذکر خدا بود رضا (ع) جان

روزی که نبودیم در این عالم خاکی

در سینه ما، سوز شما بود رضا (ع) جان

از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را

عمری در این خانه گدا بود رضا (ع) جان

غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

مسافری که اجل گشت همسفرش

سفر رسیده به پایان در آخر صفرش

هنوز آید از آن حجره غریب به گوش

صدای ناله آهسته پسر پسرش

چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند

که پاره جگرش، پاره پاره شد جگرش

اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن

جواد آمده از ره به دیدن پدرش

ز اشک‌ها‌ی جوادالائمه پیدا بود

که شسته دست دگر از جهان محتضرش

پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش

پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش

غلامرضا سازگار

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

آسمان زیر پرت بود زمین افتادی

یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید

نه کسی دور و برت بود زمین افتادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی

مادرت در نظرت بود زمین افتادی

زهر از جان تو آقا جگرت را می‌خواست

آتشی بر جگرت بود زمین افتادی

ناله می‌کرد جوادت به سرش می‌زد آه

اشک در چشم ترت بود زمین افتادی

مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی

خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین

نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین…

مسعود اصلانی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت

ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت

می‌ترسم آن که در بریزد به پهلویت

باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت

کوچه به آل فاطمه خیری نداشته

دیوار را بگیر و در این کوچه‌ها‌ نیفت

مردم میان شهر تماشات می‌کنند

این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت

دامان هیچ کس به سرت سر نمی‌زند

حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت

تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن

اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت

ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود

راهی برای دفن شه کربلا نبود…

علی اکبر لطیفیان

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

دل همیشه غریبم هوایتان کرده است

هواى گریه پایین پایتان کرده است

وَ گیوه‏‌هاى مرا رد پاى غمگینت

مسافر سحر کوچه‌ها‌یتان کرده است

خداش خیر دهد آن کسى که بال مرا

کبوتر حرم باصفایتان کرده است

چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که

کنار پنجره‌ها‌یت صدایتان کرده است؟

چگونه از تو نگیرم نجات فردا را؟

خدا براى همین‏‌ها سوایتان کرده است

چرا امید ندارى مدینه برگردى؟

مگر نه آنکه خدا هم دعایتان کرده است؟

میان شهر مدینه یگانه خواهرتان

چه نذرهاى بزرگى برایتان کرده است

تو آن نماز غریب همیشه‌‏ها هستى

که کوچه‌‏هاى خراسان قضایتان کرده است

سپیده‌‏اى و به رنگ شفق در آمده‌‏اى

کدام زهر ستم جابجایتان کرده است

علی اکبر لطیفیان

عکس نوشته ای حضرت سلطان بنگر حال گدا را

ناله و زمزمه مرغ سحر می‌آید

مگر امروز عزیزی ز سفر می‌آید

برو ای باد صبا گو به غریب الغربا

تقی امروز به دیدار پدر می‌آید

منتظر باش طبیبانه پسر از ره دور

سر بالین تو با دیده تر می‌آید

چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس

ناگهان دید جوادش که ز در می‌آید

لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست

آنچه در دست ز تاریخ و خبر می‌آید

دید در کرببلا زینب مظلومه زار

که حسین بر سر بالین پسر می‌آید

چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید

خون از آن صورت مانند قمر می‌آید…

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

در خاک می‌پیچد تنش را مرد غربت

دارد در این حالت تماشا مرد غربت

باید تماشا کرد و خون از چشم بارید

دریا به دریا همنوا با مرد غربت

هرم نفس‌ها‌یش پر از تأثیر زهر، است

در آتش افتاده ست گویا مرد غربت

او آب را پس می‌زند ای وای، ای وای

در فکر عاشوراست آیا مرد غربت؟

یک شهر عاشق دارد و سرگشته اما

تنهاتر از تنهاست این جا مرد غربت

دردانه‌ای بوی مدینه با خود آورد

خوبست دیگر نیست تنها مرد غربت

یک کهکشان راه است تا فهمیدن او

هفت آسمان شد فاصله تا مرد غربت

محمد بابامیری

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

یعنی امروزست روز ناله‌ها‌ی آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت

می‌کشد خود را به سوی خانه مثل مادرش

روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی

بنگری آثاری از خاکی‌ترین بال و پرش

او زمین می‌خورد و می‌خندید بر حالش عدو

این هم ارثی بود که برده ز جدّ اطهرش

صحنه جان دادن او روضه مستوره شد

حجره در بسته می‌داند چه آمد بر سرش

بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن

خادمش دید و ولی هرگز نمی‌شد باورش

یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت

از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش

کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود

قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش

هر چه قدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد

تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش…

قاسم نعمتی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید

ناله برای کشته دیوار و در کشید

او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف

آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید

یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود

گاه سحر به جانب جانانه پر کشید

در انتظار آمدن میوه دلش

پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید

سینه زنان دریده گریبان پسر رسید

دستی به روی ماه کبود پدر کشید

شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و

فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید

آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب

آمد تن امام زمانش به بر کشید

با دست زخم خورده خود دختر علی

تیر شکسته از تن ارباب در کشید

گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها‌

آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید

حسن لطفی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است

گویی تمام بسترم آتش گرفته است

تر می‌کند لبان مرا کودکم ولی

از تشنگی، لب ترم آتش گرفته است

پا می‌کشم به خاک و نفس می‌زنم که شهر

از آه آه آخرم آتش گرفته است

حالا کبوتران به غمم گریه می‌کنند

از بال و پر زدن، پَرم آتش گرفته است

امشب تمام حجره من کربلا شده

یک جرعه آب، حنجرم آتش گرفته است…

حسن لطفی

عکس کاشیکاری السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

زهر جفا نیلی نموده پیکر من

یعنی رسیده لحظه‌ها‌ی آخر من

در بین حجره بر خودم می‌پیچم از درد

این چه بلایی بود آمد بر سر من

چشمم نمی‌بیند، زمین خوردم دوباره

این ضعف بسیارم شده درد سر من

درد کمر آخر امانم را بریده

تازه شبیه تو شدم ای مادر من

از روضه‌ها‌ی «تازیانه»، «میخ»، «سیلی»

آتش زبانه می‌کشد از باور من

با هر نفس خون جگر می‌ریزد از لب

آلاله می‌بارد کنار بستر من

شکر خدا این جا نبوده تا ببیند

این صحنه جان کندنم را خواهر من

تصویری از گودال و تلّ زینبیه

افتاده بین قاب چشمان تر من

محمد فردوسی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود

سینه‌اش سوخته از غربت و چشمش تر بود

وقت تودیع جگر گوشه خود را می‌خواست

به تمنای رخش دیده او بر در بود

سوخت از زهر، کسی که به حرم خانه وحی

عالم علم نبی، بضعه پیغمبر بود

در و دیوار هم از غربت او نالیدند

حجره‌اش بس که غم انگیز و ملال آور بود

دل قدسی‌نفسان غرق غم و محنت شد

که به بالین نه پسر داشت و نی خواهر بود

سوخت از یاد در سوخته گلشن وحی

گوئیا چشم به راه قدم مادر بود

آمد از راه به امید وصالش اما

اول وصل پسر، در نفس آخر بود

رفت او چون ز جهان خیل ملائک دیدند

در سماوات به پا شورشی از محشر بود

خار غم داشت به دل چون که «وفائی» می‌دید

هشتمین گل به گلستان نبی پرپر بود

سید‌ها‌شم وفایی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

ای دل غمزده برخیز و بیا گریه کنیم

وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم

همچو پروانه پر خویش به آتش بزنیم

یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم

چون غریبان بنشینیم به بزم غم او

بر سر کوی غریب الغربا گریه کنیم

گاه گل بوسه به خاک حرم او بزنیم

گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم

عرشیان در غم او سوک نشینند بیا

همره عرش‌نشینان خدا گریه کنیم

به غریبی و غم و محنت او ناله زنیم

بر دل شعله‌ور از زهر جفا گریه کنیم

پاره جان نبی پاره جگر شد، برخیز

ز جگر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم

به جگر گوشه او تسلیتی برگوئیم

همره آن گل ماتم زده ما گریه کنیم

ای «وفائی» چو یتیمان پدر مُرده بیا

در شب شام غریبان رضا گریه کنیم

سید‌ها‌شم وفایی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

یا آن که بخوانید به بالین پسرم را

یا بر سر زانو بگذارید سرم را

شب تا به سحر چشم به راهم که نسیمی

از من ببرد سوی مدینه خبرم را

کی باور من بود که از آن حرم پاک

یک روز جدا گردم و بندم نظرم را

مجبور به تودیع حرم بودم و ناچار

در سایه اندوه نشاندم پسرم را

هنگام خداحافظی از شهر، عزیزان

شستند به خوناب جگر رهگذرم را

گفتم همه در بدرقه‌ام اشک ببارند

شاید که نبینند از آن پس اثرم را

دامانم از این منظره پر اشک شد اما

گفتم که نبیند پسرم چشم ترم را

با کس نتوان گفت ولیعهدی مأمون

خون کرده دلم را و شکسته کمرم را

من سر به ولیعهدی دونان نسپارم

بگذارم اگر بر سر این کار سرم را

تهمت ز چه بندید به انگور، که خون کرد

هم‌صحبتی دشمن دیرین جگرم را

آفاق همه زیر پر رأفت من بود

افسوس بدین جرم شکستند پرم را

آن قوم که در سایه‌ام آرام گرفتند

دادند به تاراج خزان برگ و برم را

بشتاب به دیدار من ای گل که به بویت

تسکین دهم آلام دل در به درم را

روزم سپری شد به غم، اما گذراندم

با یاد تو ای خوب، شبم را سحرم را

محمدجواد غفورزاده

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

پر اشک است دو چشم تر تو

شده وقت نفس آخر تو

در دل حجره زمین افتاده

به روی خاک چرا پیکر تو

مرغ بسمل شدی و بال زدی

خاک حجره است به روی پر تو

آنقدر فاطمه (س) گفتی آمد

و شده سینه‌زنت مادر تو

خواهرت نیست کنارت اما

هتک حرمت نشده خواهر تو

گریه می‌کرد کنار تو جواد (ع)

خوب شد آمده او در بر تو

جگرت پاره تنت سالم بود

هست در دست تو انگشتر تو

گر چه از زهر گلویت می‌سوخت

پاره پاره نشده حنجر تو

سر تو در بدنت باقی ماند

به سر نیزه نرفته سر تو…

مجتبی شکریان همدانی

عکس گنبد حرم امام رضا

آقایمان آمد عبا روی سرش بود

رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود

در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد

یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود

دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار

پهلو گرفتن یادگار مادرش بود

او در میان حجره‌ای دربسته اما

صدها فرشته در کنار بسترش بود

او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان

گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود

اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود

یاد غریبی‌ها‌ی جد بی‌سرش بود

مردم گریز کربلایم این‌چنین است

آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود

اما به دشت کربلا جور دگر شد

اربابمان بالای نعش اکبرش بود

باید جوانان بنی‌ها‌شم بیایند

تا این بدن را بر در خیمه رسانند

حبیب باقرزاده

 

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

ای ضامن آهو همه بود و نبودم

قربان تو و لطف و عطای تو وجودم

جان می‌دهم آقا! عوضش عشق عطا کن

در معامله‌ای یک طرفه طالب سودم

در بین محبان تو آلوده‌ترینم

شرمنده از اینم که مطیع تو نبودم

گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای

صد حیف که آغوش برایت نگشودم

گاهی به سر سفره کنار تو نشینم

همراه تو ای شاه غذا میل نمودم

یا فاطمه (س) می‌گویم و این اذن دخول است

راهم بده من سینه‌زن یاس کبودم

گفتم به شما شیعه اثنی عشرم، نه

از کودکی‌ام گریه کن جدّ تو بودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد

با گریه و با اشک حسینیه بنا شد

ای حضرت سلطان بنگر حال گدا را

از من بخر این ناله و این اشک و بکا را

پر باز نکردی و کرم لااقل آقا

وا کن به روی من یکی از پنجره‌ها‌ را

ای دست شفابخشی تو پنجره فولاد

انگار مسیح از تو گرفته است شفا را

این نقطه پایان محرم، صفر ماست

امضا بنما تذکره کرب و بلا را

امروز، دو ماه است عزادار شمائیم

سخت است در آریم ز تن رخت عزا را

در روز سیه‌پوشی‌مان مادرمان بست

با دست خودش دکمه پیراهن ما را

امروز ولی نیست توقع که بیاید

باید که کند دفع خطر شیر خدا را

جز اشک ندارم به کفم، شاید همین اشک

خاموش کند دامن ام النّجبا را

امروز که از زهر، ز پا تا سرتان سوخت

انگار دوباره، پس در مادرتان سوخت

تو آمدی و بود عبا بر سرت آقا

خون بود سفیدی دو چشم ترت آقا

وقتی به روی خاک نشستی به گمانم

شد زنده تو را خاطره مادرت آقا

ای لاله شاداب گلستان امامت

دست چه کسی کرد تو را پرپرت آقا

این کیست عمامه به سرش نیست؟ جواد است

از راه دراز آمده تاج سرت آقا

شد موقع تحویل امانات امامت

دادی به پسر خاتم انگشترت آقا

صد شکر سر تو به روی دامن او بود

وقتی که کشیدی نفس آخرت آقا

چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت

در موقع جان دادن تو خواهرت آقا

تشییع شدی لیک نه در زیر سم اسب

گل بود که می‌ریخت روی پیکرت آقا

کی با لب تشنه سرت از پشت بریدند؟

آیا پی انگشترت، انگشت بریدند؟

سعید توفیقی

*** اشعار ویژه شهادت امام رضا علیه السلام ***

کوثر اشک من از ساغر و پیمانه توست

دل آتش‌زده‌ام، شمع عزاخانه توست

جگر سوخته، خاکستر پروانه توست

شعله‌های دلم از آه غریبانه توست

ای تراب قدم زائر کویت گُل من

وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من

درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب

بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب

بی تولّای تو دل را نه قرار و نه شکیب

تو غریب الغربایی و همه خلق، غریب

نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست

دور و نزدیک ندارد، دل ما زائر توست

ای قبول غم تو گریه ناقابل ما

آتش عشق تو در روز جزا حاصل ما

مایه از خاک خراسان تو دارد گل ما

ما نبودیم که می‌سوخت به یادت دل ما

سال‌ها آتش غم شمع صفت آبت کرد

زهر در سینه شراری شد و بی‌تابت کرد

تو به خلقت پدری و تو به زهرا (س) پسری

مثل جد و پدرت از همه مظلوم‌تری

تو جگر پاره پیغمبر و پاره جگری

بلکه بی‌تاب‌تر از بسمل بی‌بال و پری

میزبان تو شد ای جان جهان قاتل تو

کس ندانست ندانست چه شد با دل تو

تو که سر تا به قدم آینه توحیدی

به چه تقصیر چو بسمل به زمین غلطیدی

مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی

همچنان مار گزیده به خودت پیچیدی

که گمان داشت که با آن غم پیوسته تو

قتلگاه تو شود حجره در بسته تو؟

«بابی انت و امی» که چه آمد به سرت

داغ معصومه مظلومه به جان زد شررت

تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت

بس که بر شمس رُخت ریخت ستاره قمرت

شرر آه بر آمد ز نهادت مولا

صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا

طایر روح غریبانه پرید از بدنت

قاتلت اشک‌فشان بود به تشییع تنت

خبر از غربت تن داشت فقط پیرهنت

کرد با خون جگر دست جوادت کفنت

چوب تابوت تو بر شانه جان همه بود

جای معصومه تو اشک‌فشان فاطمه بود

بانوان چشم ز مهریه خود پوشیدند

دور تابوت تو پروانه صفت گردیدند

اشک‌ها بود که بر غربت تو باریدند

لاله از خون جگر بر سر راهت چیدند

مردها مثل زنان شیونشان برپا بود

دور تابوت تو ذکر همه یا زهرا (س) بود

ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم

کاش می‌سوخت فلک از شرر فریادم

کاش می‌داد غم شام بلا بر بادم

یاد خاکستر و سنگ لب بام افتادم

پای تابوت رضا (ع) چنگ و نی و دف نزدند

همه سیلی زده بر صورت خود، کف نزدند

دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند

لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند

دور تابوت تو ناله ز دلِ تنگ زدند

دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند

تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد

اشک «میثم» به تو و جد غریبت ریزد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.