شعر زیبا برای حضرت زهرا

تاریخ انتشار:
شعر زیبا برای حضرت زهرا کاری از گروه تولید پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
میلاد حضرت زهرا

شعر زیبا برای حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا از غلامرضا سازگار متخلص به میثم

تو ای جمـادی دوم سـلام بر مـاهت
 
سلام بر تو و بر قدر و عزت و جاهت
 
بگرد ای شده چشم ملک قدمگاهت
 
بگرد ای همه دست خدا به همراهت

شعر ولادت حضرت زهرا از غلامرضا سازگار متخلص به میثم

تو ای جمـادی دوم سـلام بر مـاهت
 
سلام بر تو و بر قدر و عزت و جاهت
 
بگرد ای شده چشم ملک قدمگاهت
 
بگرد ای همه دست خدا به همراهت
 
وان یکاد بخوان روی حق تماشا کن
 
وضـو بگیـر ز کوثـر ثنای زهرا کن
 
****
 
خدای عزوجل مظهـرت مبارک باد
 
الا رسـول خـدا کوثـرت مبارک باد
 
خدیجه! دخت پدرپرورت مبارک باد
 
علی ولـی خدا! همسرت مبارک باد
 
خدا بـه قلب رسـول خدا صفا بخشید
 
تمام هستی خود را به مصطفی بخشد
 
****
 
الا محمـد امـروز کوثـرت دادیم
 
نماز آر که زهرای اطهرت دادیم
 
قسم به قدر که از قدر بهترت دادیم
 
نکوتر از پـدران تـو دخترت دادیم
 
چه دختری که پدرپرور است یا احمد
 
تمام نسل تو زین دختر است یا احمد
 
****
 
جمـال غیـب الهـی شــده تمـاشایی
 
به چشم پاک محمد به حسن زهرایی
 
هــزار مرتبــه بــر او ســلام زیبایی
 
امین وحی به خاکش کند جبین‌سایی
 
خدا به ختم رسل داد کوثر خود را
 
فقط نـه کوثـر، روح مطهـر خود را
 
****
 
نبی گرفته در آغوش همچنان جانش
 
به خنده گفت که جان پدر به قربانش
 
خـدای عــزوجل آمــده ثناخوانش
 
زمینیـان و سمـاواتیان مسلمـانش
 
تمـام سـورۀ فرقـان و نـور طلعـت او
 
به صنع خویش ببالد خدا ز خلقت او
 
پیمبران! همه در مکـه ازدحام کنید
 
بـه حـرمت قـدم فاطمه قیـام کنید
 
از ایـن ولادت و مولـود احترام کنید
 
به مادرش همه از جان و دل سلام کنید
 
زهی خدیجه! که روح مطهر آوردی
 
تـو از دل صـدف نور! گوهر آوردی
 
****
 
چه دختری که خداوند کوثرش خوانده
 
علـی ولی خـدا رکن دیگرش خوانده
 
بهشت نیـز بهشت پیمبـرش خوانده
 
پیمبر از شرف و قدر، مادرش خوانده
 
عجیب نیست که مام نبوتش خوانند
 
دوازده حجج‌الله، حـجتش خــوانند
 
****
 
چه زهره‌ای که خداوند خوانده زهرایش
 
گرفتـه چشـم خـدا نـور از تماشایش
 
دعــای نــور بــود آیتـی ز سیمایش
 
ســلام دائــم پیغمبــران گـوارایش
 
نبی به حجرۀ نورانی‌اش سلام کند
 
به پیش پـاش به امر خدا قیام کند
 
****
 
رخش صحیفۀ نور است و سین فرقان است
 
نـه بضعـۀ نبـوی بلکه بر نبی جان است
 
خدا گواست که مهرش تمام ایمان است
 
زبـان فضـه او هـم زبــان قــرآن است
 
شنیده‌ایـد به هر خلوتی و انجمنی
 
نگفت فضۀ او جز کلام حق سخنی
 
****
 
الا که دختر یاسین و مام طاهایی
 
امینه، طاهره، صدیقه، زهره، زهرایی
 
ائمه‌انـد همـه گوهـر و تو دریایی
 
فقط نـه مادر سادات، مـادر مایی
 
که بر زنان جنان سروری کند جز تو؟
 
که بهـر شیعـۀ تو مادری کند جز تو
 
****
 
تو مـادر همـه خوبان روزگاری تو
 
تو اختیار قیامت به دست داری تو
 
تو در وجـود رسـول خدا قراری تو
 
تو در دل همگان صاحب مزاری تو
 
تو جان ختم رسل هستی و ابوالحسنی
 
تو مـادر همـه پیغمبـران، تو پنج تنی
 
****

تو مرغ حقی و توحید آشیانۀ توست
 
بهشت قرب خـداوندگار خانۀ توست
 
نشان کعبۀ دل قبـر بی‌نشانۀ توست
 
سلام گـرم محمد بـه آستانۀ توست
 
درود خالـق هستی به روح پاکت باد
 
سرشک دائم «میثم» نثار خاکت باد

 

شعر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از استاد سازگار

احمدا فخر نما  ما به تو کوثر دادیم

کوثری پاک تر از روح مطهر دادیم

بعد قرآن به تو قرآن مکرر دادیم

بهترین گوهر خود را به پیمبر دادیم

قدر این گوهر یکدانه بدان یا احمد

این بُوَد کوثر تو ، صلِّ لِربُک ، وانحر

خصم تو ابتر و شأن تو به قرآن این است

یم نور و صدف لؤلؤ و مرجان این است

پیکر خوبتر از جانِ تو را جان این است

دخت تو ، کفو علی ، مام امامان این است

ملک و روح کند فخر به ریحانه ی تو

بحر توحید ، شرف یافت ز دردانه ی تو

نور اگر خلق شد از جلوه ی ربّانی اوست

وجه نادیده ی ما صورت نورانی اوست

چارده اختر توحید به پیشانی توست

ذکر جنّ و ملک و حور ، ثناخوانی اوست

این همان خیر کثیر است که در قرآن است

هل اتی و زُمر و بیٍّنه و فرقان است

این همان فاطمه ی ماست کمالش بنگر

سوره ی نور بخوان و به جمالش بنگر

تو که خود خُلق عظیمی به خصالش بنگر

اوست همچون تو ، تویی او ، به جلالش بنگر

صلوات از طرف ما و تو  و شوهر او

به چنین دختر و مام و پسر و دختر او

لیلة القدرِ تو و فاطمه ی ما این است

برتر از آسیه و مریم و حوّا این است

آیة العظمی ، صدیقه ی کبری این است

روح مابین دو پهلوی تو زهرا این است

به خدیجه بده از جانب ما این پیغام

که ز ما بر تو و بر فاطمه ات باد سلام

این چراغ سحر تو است ، مبارک باشد

هم صدف هم گهر توست ، مبارک باشد

باغ و نخل و ثمر تو است ، مبارک باشد

پاره ای از چگر توست ، مبارک باشد

مکتب زنده ی توحید ، از او می ماند

تا ابد نسل تو جاوید از او می ماند

مصدر علم خدا ، بانوی عالم ، زهراست

مادر آدم و ریحانه ی خاتم زهراست

برتر از آسیه و هاجر و مریم زهراست

راضیه ، مرضیه ، زهرای مکرّم ، زهراست

سر و جان همه خوبان جهان قربانش

نه شفاعت که قیامت همه در فرمانش

کیست زهرا ؟ که خدا نازد بر خلقت او

طینت ختم رُسُل می دمد از خصلت او

بوی " تطهیر " دهدپیرهنِ عصمت او

جای گلبوسه ی احمد به سر و صورت او

اولیا لاله ی خندان گلستان وی اند

انبیا روز جزا دست به دامان وی اند

انبیا خم به حضورش همه حتّی پدرش

ملک و روح ، پر و بال زند دور سرش

چون علی پیرهن سبز ولایت به برش

عزّت و غیرت و مردیّ و شرف ، خاکِ درش

نه عجب فضّه ز مریم دل اگر برباید

یا که از قنبر او کار مسیحا آید

روز محشر سخن عالمیان یا زهراست

دستگیریّ همه خلق خدا با زهراست

بانوی ملک خداوند تعالی زهراست

ذکر سادات بنی فاطمه زهرا زهراست

آری آن روز که عجز همه را می نگرند

عزّت و سلطنت فاطمه را می نگرند

به امامان قسم آن روز ،  امامت با اوست

به کریمان دو عالم ، که کرامت با اوست

انبیا یکسره گویند : زعامت با اوست

به خدا رهبریِ روز قیامت با اوست

فاطمه روز جزا مادر رستاخیز است

چادر خاکیِ او بر همه دستاویز است

صحنه ی محشر ، برپا نشود بی زهرا

درِ رحمت به کسی وا نشود بی زهرا

هیچ پرونده ای امضا نشود بی زهرا

هیچ قانونی ، اجرا نشود بی زهرا

اگر از روز جزا واهمه داریم همه

به عنایات خدا فاطمه داریم همه

ای به فرمان خدای احد داور تو

دوزخ و نار به فرمان تو و شوهر تو

پدرانم به فدای پدر و مادر تو

مادرانم به فدای پسر و دختر تو

با همه دامنِ آلوده و کوه گنهی

چه شود گر کنی از لطف به "میثم " نگهی

 

شعر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از استاد سازگار

تو کیستی؟ تو تمام پیمبری زهرا(س)

تو حجت حجج‌الله اکبری زهرا(س)

بهشت احمدی و رکن حیدری، زهرا(س)

ز چار بانوی باغ جنان سری، زهرا(س)

تو مادر حسنینی؟ نه مادر همه‌ای

چه بهتر است بگویم فقط تو فاطمه‌ای

****

قلمرو حریم تو تمام ملک خداست

کجای وسعت عالم، تهی ز نور شماست

خدا به چشم نبی در مه رخت پیداست

گلی ز دامن پاک تو، سیدالشهداست

محبت تو دل از انبیا شکار کند

به شیعه تو خداوند، افتخار کند

****

مقربان خداوند سر به دیوارت

فرشته چهره گذارد به پای زوّارت

تمام حشر بود کوچه‌ای ز بازارات

تو مادر حسنینی، خدا نگهدارت

ز بس که دامن توست، شیعه‌نواز

به مادری تو شیعه کند به مادر ناز

****

سلام بر تو و یازده گل یاست

تو کیستی که ولی خدا دهد پاست

دمیده عطر محمد ز باغ احساست

نشان بوسه روح‌الامین به دستاست

تنور مطبخ تو طور اولیای خداست

فضای خانه تو رشک سینه سیناست

****

سلام بر تو که سر تا قدم پیامبری

سلام بر تو که روح مطهر پدری

سلام بر تو که ام‌الکتاب معتبری

سلام بر تو که فوق ثنای هر بشری

سلام بر پدر و مادر و به شوهر تو

به عطر دامن پاک حسین‌پرور تو

****

خدا مدیح‌سرای تو، مستمع پدرت

بهشت خاک قدم‌های یازده پسرت

جهیم رشک جنان می‌شود به یک نظرت

پریده روح رسول خدا(ص) به دور سرت

بهشت قرب خداوند عالم است دلت

پیمبران همه زوّار بیت خشت و گلت

****

کسی که عالم هستی نبود و بود تویی

نگشته خلق خداش امتحان نمود تویی

کسی که دل ز رسول خدا(ص) ربود تویی

کسی که بند ز دست علی گشود تویی

تو کیستی که نبی گفت جان به قربانت

تو کیستی که علی گشت محو و حیرانت

****

پیمبران خدا جز تو کیست، مادرشان؟

ثنای توست همانا شراب کوثرشان

چهار بانوی جنت تویی تو محورشان

سران خیل ملک خاک مقدمت سرشان

سلام تو به علی ای به تو سلام علی(ع)

علی تراست امام و تویی امامِ علی(ع)

****

به حفظ جان علی سینه تو شد سپرت

شهید اول راه علی است گل‌پسرت

کنار تربت پاک و مطهر پدرت

هزار مرتبه خون شد به هر نفس جگرت

به آیه‌آیه قرآن قسم تو را کشتند

ز قبر گمشده پاسخ بده چرا کشتند

****

در آستانه بیت‌الولا زدند تو را

کنار قبر رسول خدا(ص) زدند تو را

تو جان جان رسولی، چرا زدند تو را

به کینه علی مرتضی زدند تو را

چه شد که ابر سیاهی نشست بر رویت

شکست پشت در آستانه پهلویت

****

جسارتی که به رویت ز خصم کافر شد

همان جسارت بر صورت پیمبر شد

گل وجود تو و محسن تو پرپر شد

خدا گواست چه‌ها با تو پشت آن در شد

سزد به خون بنویسند بر روی آن در

سلام باد اول شهیده حیدر

****

سلام بر در آتش‌گرفته حرمت

سلام بر غم و درد فزون و عمر کَمَت

سلام بر تو و سوز درون و اشک غمت

سلام بر تو که کشتند از ره ستمت

سلام «میثم» بر اشکهای غربت تو

کجا بیاید صورت نهد به تربت تو

 

شعر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از استاد سازگار

امروز روز عید هستی آفرین است

عیدی که از هست آفرینش آفرین است

امشب به فلک آفرینش نوح دادند

بار دگر بر جسم احمد روح دادند

نوری که از سیب بهشت آن شب درخشید

امشب به چشم آفرینش نور بخشید

این نور در قلب نبی نور آفرین شد

تا منتقل از او به ام المؤمنین شد

ای چار سادات بهشت اینک کجایید؟

کلثوم، ساره، آسیه، مریم بیایید

چون اختران امشب به گرد ماه باشید

پروانه شمع رسول الله باشید

اطراف آن پاکیزه مادر را بگیرید

تطهیر و قدر و نور و کوثر را بگیرید

قرآن روی دست احمد را ببینید

در دامن احمد محمد را ببینید

پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند

روز ازل تصویر یک آیینه بودند

این هر سه یک نورند و دارای سه اسم اند

در اصل یک روح مجرد در سه جسم اند

ای روح پاک و جسم پاکت آسمانی

ای مصطفی را صورتت "سبع المثانی"

دست تو بالای سر خلق دو عالم

پایت به چشم حاملان عرش اعظم

تو آسمان آسمان ها در زمینى

محکم ترین رکن امیرالمؤمنینى

وصف تو از قول نبی «روحی فداها"ست

تطهیر و قدر و کوثر و یاسین و طاهاست

دست تو دست کبریا در آستین است

اعضای تو اعضای ختم المرسلین است

چشم تو در چشم محمد «حا و میم» است

ابروت «بسم الله رحمان و رحیم» است

آدم چو در امواج غم نام تو را گفت

ذات الهی توبه او را پذیرفت

تو کیستی که عقل کل گوید فدایت

یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت

تو کیستی که روز و شب ختم نبوت

کرده زیارت خانه ات را پنج نوبت

تو کیستی که ذات حق خوانده عزیزت

اعجاز مریم آید از دست کنیزت

تو کیستی؟ من کیستم تا از تو گویم؟

گیرم دهان خویش از کوثر بشویم

آخر چه گویم تا نریزد آبرویم

طوطی شوم تا هرچه گویی من بگویم

در حشر امت هرچه دارند از تو دارند

پیغمبران هم بانگ یا زهرا برآرند

آید ندا از جانب ذات الهی

محبوبه ام از من طلب کن هرچه خواهی

گو خلق را بر عصمت و پاکیت بخشم

بر وصله های چادر خاکیت بخشم

امروز در بین خلایق داوری کن

هم اولیا هم انبیا را مادری کن

آن روز باشد روز داد زینبینت

آن روز خون جوشد ز رگهای حسینت

آن روز حکم از خالق یکتا بیاید

هرکس که زهرایی است با زهرا بیاید

روزی که امت ها ز دوزخ می هراسند

هم فاطمه هم شیعه اش را می شناسند

آتش کجا و ما کجا؟ کی باور ماست

ما با همه گفتیم زهرا مادر ماست

روز قیامت روز وانفساست فردا

ای وای بر آنکس که بی زهراست فردا...

 

شعر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از استاد سازگار

سلام ای حرمت مسجدالحرام ولایت

درود ای ز دمت جاودانه نام ولایت

هماره یافته از تو حیات، مکتب قرآن

همیشه بر نفست متکی امام ولایت

به اوج قلهء گردون به گوش عالم و آدم

هنوز می رسد از تربتت پیام ولایت

حیات یافته با دیدنت روان محمد

ثبات یافته با خطبه ات نظام ولایت

کلام تو شده تیر خدا به سینهء شیطان

زبان توست چو شمشیر در نیام ولایت

تویی تو کوثر قرآن تویی تو محور ایمان

تویی تو دخت محمد تویی تو مام ولایت

سلام سورهء والشمس و والضحی به عذارت

طواف روح همه انبیا به گرد مزارت

ثنای توست کلام خوش پیمبر قرآن

که پای تا به سر توست پای تا سر قرآن

تویی زبان کتاب خدا، نه، برتر از آنی

خدا گواست تو روحی درون پیکر قرآن

تویی مبلغهء مسجدالرسول ولایت

تویی مدافع شیر خدا به سنگر قرآن

وضو گرفت و به دست تو بوسه داد محمد

که بود دست تو دست حسین پرور قرآن

صحیفه ای که در آن بود آیه های ولایت

کتاب حسن تو بود ای تمام منظر قرآن

الا صحیفهء قلب تو سرنوشت محمد

تو هم بهشت خدایی و هم بهشت محمد

تو جان جان محمد تو روح روح خدایی

تو سر سر الهی تو رکن رکن هدایی

تو جلوهء ازلیت تو سایهء ابدیت

تو کفو شیر خدا مام سید الشهدایی

ندای شیعه به محشر رسد به قلهء گردون

که ای شفیعهء روز جزا تو مادر مایی

غم از رسول خدا با تبسمی بستانی

دل از ولی خدا با تکلمی بربایی

تو بحر نوری و حق یک جهان گهر به تو داده

تو آسمان و خدا یازده قمر به تو داده

خدا به حسن تو نقش جمال خویش کشیده

نبی به روی تو دیده هر آنچه دیده ندیده

کنار سایهء تو آفتاب نور گرفته

به گرد بیت گلین تو جبرئیل پریده

بهشت را چه کند با می طهور چه کارش

کسی که کوثر نور از محبت تو چشیده

تمام رحمت بی انتهای ذات الهی

به شکل قطرهء اشکی ز دیدهء تو چکیده

شعاع چشم محمد همیشه وقف جمالت

علی شده متحیر به پیش اوج کمالت

تو نور پیش تر از خلقتی سلام به نورت

تمام وسعت ملک خداست بزم حضورت

هزار عیسی مریم درود گفته ز گردون

هزار موسی عمران سلام داده ز طورت

فضائل تو درخشد چو آفتاب فروزان

ولی چه فایده بخشد به چشم دشمن کورت

کلام وحی سپرده است گوش جان به کلامت

دعای نور برد سجده بر صحیفهء نورت

پیمبران خدا خشم می کنند به خشمت

خدای عز و جل شاد می شود به سرورت

تویی تمام علی و تویی تمام محمد

که هم سلام علی بر تو هم سلام محمد

تو ناشناخته ای در جهان، جهان به فدایت

نکرده خلق، ز تو امتحان گرفته خدایت

بهشت بوی تو را می دهد تو بوی خدا را

نبی به امر خدا می کند قیام برایت

درود کل شباب بهشت بر حسن تو

سلام خیل شهیدان به سیدالشهدایت

تکلم همهء اولیاست نقل حدیثت

عبادت همهء انبیاست مدح و ثنایت

همه رسول خدا را صدا زنند به محشر

تو کیستی که نبی می زند به حشر صدایت

خداست مفتخر از سجده و رکوع و قیامت

پیمبران الهی نیـــازمند دعــایت

تو رکن حیدری و اوست رکن محکم خلقت

به قبر گمشده ات گم شده است عالم خلقت

 مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

شاعر : لیلا تقوی

بیستم ماه جمادى آمد

موسم عشرت و شادى آمد

فاطمه بضعه احمد آمد

گل گلزار محمد (ص) آمد

گل گلزار محمد آمد

گشته هستى لاله باران امشب

سر زد از یک گل بهاران امشب

با صفا شد بزم یاران امشب

بضعه پاک محمد(ص ) آمد

گل گلزار محمد آمد

طاهره انسیه حورا

راضیه ، مرضیه زهرا

عالمه – فاطمه کبرى

گل خوشبوى پیمبر آمد

گل گلزار محمد آمد

روح و ریحان پیمبر آمد

جان و جآنان پیمبر آمد

همسر ساقى کوثر آمد

حضرت زهراى اطهر آمد

اهل تولا عید تبراست

شادان بمانید شادان بمانید

از پرده دل لعن عدوی آل محمد با هم بخوانید

ای اهل ایمان هر جا دلی هست باید سایر غمها باشد

جائی برای عرض ارادت جز آستان مولا نباشد

سرمایه ماست گنج ولایت هستی بجز این سودا نباشد

از مهر حیدر نیرو بگیرید

تا می‏ توانید تا می ‏توانید

دست نفاقی کز روز اول کارش فساد و ظلم و ستم شد

از غصب حق آل محمد در کینه توزی نامش علم شد جز ثومه شر از پا در افتاد

آن مظهر ننگ سوی عدم شد

با لعن و نفرین یادش نمایید شوری بریزید دستی فشانید

آنکس که بر باد حق علی داد لعنت بر او باد تا صبح محشر

از ابتدا بود در کار فتنه بت می ‏پرستید تا روز آخر

با دست او سوخت باب ولایت شد کشته زهرا در پشت آن در

اهل تولا عید تبراست

شادان بمانید شادان بمانید

ای اهل تقوا دین حب و بغض است ایمان تبراست ایمان تولاست

در دست شیعه بهر فنای خصم ولایت این تیغ براست

آب حیات است راه نجات است آری طریق وحدت همینجاست

اسلام و ایمان با اهلبیت است تردید و شک را از دل برانید

 

مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

جعفر رسول زاده (آشفته)

باز عالم چون بهشتی خرم است

از چه یارب این صفا در عالم است

ملک هستی نقش زیبایی گرفت

آسمان هم نور زهرائی گرفت

ماسوا گلبوی تقوی یافته

روشنی از نور زهرا یافته

به خدیجه اسوه صبر و یقین

بانوی اسلام و ام المومنین

حق عطا فرموده از پا تا سرش

خوانده احمد بضعه، یزدان کوثرش

خلقت او افتخار انبیاء

عصمت او افتخار اولیاء

خانه‏اش سرچشمه‏ ی امیدها

دامنش تابشگر خورشیدها

فاطمه محبوبه پروردگار

فاطمه محبوبه دارالقرار

هستی عالم همه از هست او

بوسه می‏ زد مصطفی بر دست او

در حیا و در عفاف و در وقار

بانوان را او بود آموزگار

هر که راه او به خرسندی گرفت

در دو عالم آبرومندی گرفت

مکتب او منشا آزادی است

ای موید اهل دل را هادی است

 

مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

سیدرضا موید

البشارت که عیان مهر فروزان آمد

ظاهر از پرده عصمت رخ جانان آمد

سر زد از برج نبوت مه رخشنده دین

روشن از نور رخش عالم امکان آمد

دختر ختم رسل هادی گل شاه رسل

از پس پرده عیان چون مه کنعان آمد

دسته دسته ملک از عالم بالا به زمین

بهر دیدار رخش خرم و خندان آمد

عزت و فضل و شرافت بنگر ز امر خدا

سوی زهرا ز جنان حوری و غلمان آمد

ساره و آسیه و مریم حورا ز بهشت

از پی خدمت آن زهره تابان آمد

آن چنان نور رخ دخت نبی جلوه نمود

که قصور همه مکه نمایان آمد

نه همین مکه منور شده از طلعت او

ز سما تا به سمک یکسره رخشان آمد

شده از مکه همان نور نمایان که به طور

سالها در طلبش موسی عمران آمد

بهر این نور که در صلب خلیل ‏اللَّه بود

نار نمرود به یک باره گلستان آمد

گر نبردی به زبان نوح نبی نامش را

کی نجات از یم و گرداب و ز طوفان آمد

یوسف مصر گر این نام نبردی به زبان

کی نجاتش ز چَه و گوشه‏ ی زندان آمد

چون نباشد ز ازل تا به ابد همتایش

همسرش شیر خدا سرور مردان آمد

زین دو دریای فضیلت که بهم شد واصل

یازده گوهر رخشنده بدامان آمد

به همین ام ابیها نبی‏ اش خواند ز حق

ام‏ فضل ام ‏الکتاب ام ‏امامان آمد

شب مولود مهین دخت محمد باشد

عرش پر نور شد و فرش چراغان آمد

تا که تبریک بگوید به جهان شیعه او

(کربلائی) ز شعف شاد و غزلخوان آمد

 

مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

نادعلی  کربلایی

بشارت نخله ختم رسولان نو بر آورده

چه نوبر، نوبری کز نوبرش طوبی بر آورده

به باغ و کوه و صحرا و چمن از نغمه مرغان

تو گوئی دست قدرت یک جهان را مشکر آورده

دریده پیرهن بر تن ز شادی سوسن و لاله

چو زلف نوعروسان چتر گل نیلوفر آورده

به دستور خدای حی دانا خازن جنت

تمام جنت الفردوس را در زیور آورده

مهی از برج عصمت آشکارا شد که از نورش

خداوند جهان رخشنده شمس خاور آورده

ز بام آسمان مهتاب چون پیران خم گشته

پی تحقیق این مولود رود در معبر آورده

سما دیگر نمی‏ بالد به اخترهای تابانش

چو می‏ بیند زمین از شمس تابان بهتر آورده

ز جنت مریم و سارا و هاجر خرم و شادان

پی خدمتگذاری خم به تعظیمش سر آورده

ببام عرش جبریل امین تکبیر می‏ گوید

که‏ ام المومنین همسر برای حیدر آورده

چه دختر دختر طاها چه دختر مام دو عیسی

چه دختر حجت کبری برای محشر آورده

خدیجه هستیش را داد اندر راه حق اما

برایش بهترین گوهر خدای اکبر آورده

قدم بنهاد در عالم بهشتی طلعتی امشب

که از بهرش خدا ایجاد هر خشک وتر آورده

خدیجه دختر آورده و لیکن احمد مرسل

هزاران کربلائی را برایش نوکر آورده

باغ هستی بی صفا می ‏شد اگر زهرا نبود

عطر گل از گل جدا می ‏شد اگر زهرا نبود

تیره گی در اولین برخورد با خورشید عشق

چیره بر آیینه‏ ها می‏ شد اگر زهرا نبود

ارتزاق آفتاب از روی عالمتاب اوست

این جهان ظلمت سرا می ‏شد اگر زهرا نبود

ابرهای کفر آلود از نسیم فتنه ‏ها

در هوای دل رها می ‏شد اگر زهرا نبود

در دل امواج طوفان زای اقیانوس دهر

فلک دین بی ناخدا می ‏شد اگر زهرا نبود

نصرت حق در بر کفر از فداکاری اوست

کفر حق را رهنما می‏ شد اگر زهرا نبود

قامت یکتا پرستانی همانند علی

زیر بار غم دو تا می ‏شد اگر زهرا نبود

پهلویش بشکست تا بتخانه را در هم شکست

سامری صاحب لوا می ‏شد اگر زهرا نبود

گر چه خود شد پر پر اما داد بر قرآن حیات

محو دین مصطفی می ‏شد اگر زهرا نبود

عشق اگر دارد حیات از اوست یاسر بی گمان

عشق، در عالم فنا می‏ شد اگر زهرا نبود

 

مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

محمود تاری (یاسر)

تو آمدی که جهان را به خود بیارایی

فرا تر از همه ی جذبه های زیبایی

تو آمدی که جهان را به خود بیارایی

تو آمدی که نخشکد صدای نوزادان

به گورهای نفسگیر جهل آبایی

سلام ام ابیها سلام منشاء ماه

تو کوثر همه ی سوره های “طاهایی”

شنیده ام که دلت شور میزند گاهی

به ناله ای عطشی تاولی تماشایی

شنیده ام که هر از چند گاهی از غربت

به قتلگاه جگرگوشه هات می آیی …

…. که ضجه می زنی و خاک می کنی بر سر

که دست بر کف گودال قتل می سایی

تو را به ریشه ی هر بغض نسبتی دادند

تو مادر همه ی ابرهای دنیایی

 

مدح تولد حضرت زهراء سلام الله علیها

سیروس عبدی

نجات ما همه در دست زهراست

جمادى غرق شادى بود آنشب

بشارت را منادى بود آنشب

خدا را شهر مکه ، شهر قرآن

به تایید قضا شد نور باران

حرم سر تا قدم شور و شعف بود

شکوه راز خلقت را هدف بود

منا و مروه اذینى دگر داشت

خم گیسوى شب چینى دگر داشت

کمان رکن را تیرى دگر بود

صفا را سعى و تکبیرى دگر بود

مقام از بى مقامى داد مى زد

شرر بر کاخ استبداد مى زد

شفق ، شعر طلوع فجر مى خواند

حدیث ایه هاى قدر میخواند

فلق معراج شب را ساز مى کرد

گره از کار رجعت باز میکرد

سحر سوداگر شور و طرب بود

طرب چشم انتظار مرگ شب بود

قمر گیسوى خود را تاب میداد

قضا لوح قدر را اب میداد

سپیده اخم خود را باز میکرد

افق را سینه چاک ناز مى کرد

موذن دم بدم تکبیر میگفت

به ما از ایه تطهیر میگفت

غلم بر قاف شب کوبید خورشید

مى از جام فلق نوشید خورشید

زمین ابستن نص علق بود

زمان ائینه دار لطف حق بود

وجود واجب استاد هستى

تجلى کرد در ابعاد هستى

خدیجه تا زهستى نیست گردید

ز هستى نمره او بیست گردید

به روز بیست از ماه جمادى

ندا برخاست از ناى منادى

خدیجه ثروت خود را فدا کرد

فنا شد و ز فناکسب بقا کرد

ز کارش موشکافى کرد خالق

گذشتش را تلافى کرد خالق

در رحمت به رویش نیز واکرد

به او زهراى اطهر را عطا کرد

طریقت را دلیل راه آمد

حقیقت را تجلیگاه آمد

شریعت صورت و معناست زهرا

حقیقت قطره و دریاست زهرا

چه زهرائى که هستى هست . مستش

کلید هستى عالم بدستش

چه زهرائى ، على را پاک همسر

که مادر هست بر شبیر و شبر

پدر او را نه ختم مرسلین است

که او بر خاتم خاتم نگین است

خدا را شاهکار خلقت آمد

که بر اسرار هستى علت آمد

شکوفا شد به امر وحى سرمد

گل بى خار گلزار محمد

به مدح او قلم درمانده گردد

به وصفش واژه ها شرمنده گردد

ورا ذرات عالم مى شناسند

زادم تا به خاتم مى شناسند

نه تنها دم زند ادم ز وصفش

زند دم خالق اعظم ز وصفش

شکوه رمز یا زهراست زهرا

قرار نوح در دریاست زهرا

به زهرا تا توسل کرد آتش

به ابراهیم حق شد سرد آتش

چه نامش برد موسى ، موسوى شد

کلیم حق ز فیض معنوى شد

مسیحازد چو بر دامان او دست

گسست از فرش دل ، در عرش بنشست

بلى صدیقه کبرى است زهرا

قرار کل ما فیهاست ، زهرا

شفاعت در جزا پابست زهراست

نجات ما همه در دست زهراست

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.