گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین مریجی پیرامون جامعه شناسی و تبلیغ

تاریخ انتشار:
اشاره حجة الاسلام و المسلمین آقای شمس اللّه مریجی از استادان حوزه و دانشگاه است كه علاوه به تحصیل دروس حوزه علمیه،...

نام نشریه: مبلغان ، تیر و مرداد 1386 - شماره 93

اشاره

حجة الاسلام و المسلمین آقای شمس اللّه مریجی از استادان حوزه و دانشگاه است كه علاوه به تحصیل دروس حوزه علمیه، دارای فوق لیسانس جامعه شناسی از مدرسه عالی امام خمینی رحمه الله و دكترای اندیشه معاصر مسلمین از دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام می‌باشد.

ایشان دارای تألیفاتی است كه از جمله: «تبیین جامعه شناسی كرب و بلا»، «عوامل مؤثر در انحراف از ارزشها» و «سكولاریزم و عوامل اجتماعی شكل‌گیری آن در ایران» می‌باشد.

آنچه می‌خوانید، حاصل گفتگویی است كه با ایشان در خصوص جامعه شناسی و تبلیغ ترتیب داده ایم:

· استاد! آیا یك مبلّغ می‌تواند از جامعه شناسی در تبلیغ استفاده كند؟

o در ابتدا از اینكه در راه ترویج ارزشهای دینی تلاش می‌كنید، تشكر می‌كنم.

در جامعه شناسی، بحثی است به عنوان «جامعه شناسی تبلیغ» كه تبلیغ در آن بیشتر جنبه مادی دارد و تبلیغ كالاهاست. این نوع تبلیغ به رسانه بر می‌گردد و ما نمی‌توانیم در تبلیغ دین از این نوع تبلیغ بهره ببریم.

بحث دیگری نیز در جامعه شناسی است تحت عنوان «جامعه شناسی تغییرات» كه یك فصل آن عوامل مؤثر در تغییر جامعه است؛ چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی. تا كنون ما چنین بحثی را نیز در جامعه شناسی و تبلیغ نداشته ایم و تنها یك بحث ابداعی داشته ایم كه عبارت است از اینكه چگونه می‌توانیم كاربردهای جامعه شناسی را در تبلیغ حوزویمان داشته باشیم؟ چند سالی است این بحث را در مركز آموزشهای تخصصی تبلیغ، خدمت دوستان داریم و اهمیت آن از این جهت است كه یك مبلّغ اصولاً با رفتار انسانها سر و كار دارد و برای شناسایی جامعه‌ای كه در آن قرار می‌گیرد، نیاز به یك سری علوم و فنونی دارد كه از جمله آنها، جامعه شناسی است. همان طور كه روان شناسی می‌تواند به یك مبلّغ كمك كند، جامعه شناسی هم می‌تواند به او در امر تبلیغ یاری رساند.

و چنان كه گفته اند، جامعه شناسی «علمی است كه زندگی اجتماعی انسان را مورد بررسی قرار می‌دهد تا رفتار انسان را تبیین، پیش بینی و كنترل نماید.»

از جامعه شناسی می‌توان در دو جهت بهره برد: ساختاری و محتوایی.

جهت ساختاری، یعنی اینكه چطور یك مبلّغ می‌تواند معارف دینی را در قالب به روز شده در بیاورد و در اختیار مخاطبان خودش قرار بدهد.

و از لحاظ محتوایی، یعنی اینكه جامعه شناسی می‌تواند در بخشی از حوزه‌ها به عنوان یك علم، در شناخت مخاطب به مبلّغ كمك كند.

· پس شما برای به روز شدن تبلیغ دینی، مطالعه در امور اجتماعی را لازم می‌دانید؟

o طبعاً، همین طور است. ما با انسانها سروكار داریم و باید انسانها و روابط آنها با یكدیگر را بشناسیم.

اگر یك مبلّغ بخواهد با افراد جامعه سروكار داشته باشد و به تعبیری «طبیب دوّار» باشد، لازمه‌اش این است كه ابتدا مخاطب خودش را و به تعبیری مریض خودش را بشناسد؛ اینجاست كه می‌توان از جامعه شناسی در زمینه «مخاطب شناسی» بهره برد.

· لطفا به عنوان نمونه یكی از مباحث مهمّی كه مبلّغ دینی می‌تواند از جامعه شناسی بهره بگیرد، اشاره بفرمایید.

o یكی از مباحث مهمّی كه در جامعه شناسی مطرح است، فرهنگ می‌باشد. فرهنگ، یعنی: «مجموعه‌ای منسجم از باورها، آداب و رسوم و عقاید كه شامل هنر، تكنولوژی و ارزشها می‌شود و توسط غالب افراد شناخته شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.»

فرهنگ یك بحث بنیادی است. ما در جامعه شناسی، دكترای جامعه شناسی فرهنگی داریم و می‌توان با بهره گیری از این بخش از جامعه شناسی، اولاً، با فرهنگهای متعدد ارتباط پیدا كرد و ثانیاً، فرهنگهای متعدد را بازشناسی كرد؛ چرا كه همه فرهنگها، فرهنگ عامه نیستند؛ خرده فرهنگهای متعددی هم وجود دارد كه به عنوان فرهنگ خاص نام برده می‌شود. این خرده فرهنگها ساز و كار تعامل خاص خودشان را دارند. برای اینكه مبلّغ بتواند ساز و كار تعامل خرده فرهنگها را متوجّه شود و نوع برخوردش را با مخاطبانی كه در این خرده فرهنگها قرار دارند یاد بگیرد، نیاز به شناخت این مباحث دارد.

اگر چه صحیح و درست این است كه طلبه از مراكز حوزوی بر گردد و قوم خودش را انذار كند؛ چنان كه خداوند در آیه شریفه «نَفر» می‌فرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (1) «چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‌ای كوچ نمی‌كنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند تا شاید بترسند [و از مخالفت فرمان پروردگار خودداری كنند!]»

ولی امروزه مبلّغ نمی‌تواند توجه‌اش را فقط به آن روستایی معطوف كند كه در آن می‌زیسته؛ امروزه مخاطب مبلّغ، جهانی است؛ چرا كه با به وجود آمدن ابزار وسیع اطلاع رسانی جهانی، می‌شود با تمام جهان ارتباط برقرار كرد. این ارتباط نیز شناخت می‌خواهد كه شما مخاطب و فرهنگش را بشناسید و بر اساس توانمندی‌اش معارف اسلامی را برای او تبیین كنید.

می گویند كه علامه محمد تقی جعفری رحمه الله با یكی از متخصصین ایتالیایی صحبت می‌كرد كه خیلی آدم باسوادی بود. از او پرسید: چرا شما دین نداری؟ گفت: من درباره دین مطالعه كردم، دیدم كه فایده‌ای ندارد. علامه كه روی میزش مجله‌ای خارجی بود، برداشت و انگشت روی كلمه «is» گذاشت كه حرف ربط است و از او پرسید: این «is» یعنی چه؟ دانشمند ایتالیایی گفت: این حرف ربط است و باید ما قبل و مابعدش را نگاه كنم تا معنا بدهد. علامه گفت: نه، به ما قبل و مابعدش هم نگاه نكن. او گفت: این طور كه معنایی ندارد. آن گاه علامه فرمود كه انسان، همین طور است؛ انسان تا قبل و بعدش دیده نشود، معنا پیدا نمی‌كند. دین معنویت می‌دهد و در حقیقت، دین است كه به انسان معنا می‌دهد. این آقا خیلی از این تعبیر خوشش آمد و گفت: بسیار حرف زیبایی زدید.

شما اگر برای او انواع و اقسام علل را بیاورید، شاید قانع نشود؛ امّا یك جمله لطیف و كوتاه علامه در او تأثیر می‌گذارد؛ زیرا علامه مخاطب خودش را شناخته و می‌داند از چه راهی وارد شود.

· منظور از ارزشها كه در تعریف فرهنگ مطرح كردید، چیست و مبلّغ در این زمینه چه نقشی را می‌تواند ایفا كند؟

o افراد بدون ارتباط متقابل نمی‌توانند جامعه را شكل بدهند و ارتباط متقابل هم نیاز به ضابطه دارد كه ما آن را فرهنگ می‌گوییم و فرهنگ، همان طور كه گفتیم، مجموعه‌ای از عناصر متعدد است كه با هم منسجم هستند و از جمله آن عناصر باورها و ارزشها می‌باشد. ارزشها از مهم‌ترین عناصر است كه سایر عناصر بدون آن شكل نمی‌گیرند و به تعبیری، «ارزشها هدایتگر رفتارند.»

ارزشها «عبارت اند از: باورهای ریشه داری كه اعضای جامعه یا گروه به هنگام مواجه شدن با سؤال در مورد خوبیها و بدیها، یا امور مطلوب و نامطلوب، به آن مراجعه می‌كنند.»

گاهی ارزشها فقط به مقبولیت عموم مردم متكی هستند؛ یعنی همانهایی كه مردم می‌پسندند (ارزشهای سكولاری این مسئله را بیان می‌كند) . چنین ارزشهایی نمی‌توانند جامعه را جامعه انسانی كنند؛ زیرا در بسیاری از موارد جنبه حیوانی دارند. ارزشهایی كه انسان پرور هستند، ارزشهای وحیانی و عقلانی می‌باشند كه پیامبران الهی از طرف پروردگار برای انسانها آورده اند و مبلّغان باید در راستای همانها تلاش كنند؛ یعنی ارزشهای الهی را برای جامعه تبیین كنند؛ ارزشهایی كه تشكیل جامعه به آنها وابسته است.

· چه عواملی را در جامعه، باعث نادیده گرفتن ارزشها می‌دانید؟

o به موضوع خوبی اشاره كرده اید. مبلّغ در یك بخش، وظیفه دارد كه ارزشها را در جامعه تبیین كند و در بخشی دیگر، شناسایی كند كه چه عواملی باعث نادیده گرفتن ارزشها می‌شود تا بتواند آن را بر طرف و فرد را اصلاح كند و در پرتو ارزشهای دینی، فرد منحرف بتواند از خودش رفتار انسانی بروز دهد. در این خصوص، جامعه شناسی به چند عامل اشاره می‌كند؛ ولی وقتی ما به آیات و روایات و متون دینی نگاه می‌كنیم، عوامل دیگری هم علاوه بر عواملی كه جامعه شناسان برشمرده اند، می‌یابیم كه عبارت اند از:

1. عدم شناخت و آگاهی: یكی از عمده‌ترین علّتهای نادیده گرفتن ارزشها، عدم شناخت و آگاهی نسبت به آنهاست و این جهل و نادانی منشأ بسیاری از معضلات انسانی و اجتماعی است. بدون شك اگر فرد منحرف نسبت به استعداد و توان خود در راه رسیدن به كرامت انسانی آشنا باشد و بداند كه چگونه ارزشها به ویژه ارزشهای الهی، او را در نیل به هدف والای انسانی‌اش كمك می‌كنند و نورانیت ارزشها را درك كرده باشد، احتمال روی گردانی از آنها بسیار كم خواهد شد. این غفلت و ناآگاهی است كه فرد را به ورطه حیوانیت و حتی بدتر و گمراه‌تر از آن می‌كشاند. قرآن مجید می‌فرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»؛ (2) «آنها همچون چارپایان اند، بلكه گمراه تر. اینان همان غافلان اند.» اگر جهل و نادانی نباشد، انسان در مقابل آفریننده خود پرده دری نمی‌كند. در دعای كمیل آمده است: «ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلی؛ (3) به خودم ظلم نمودم و به سبب جهلم، جرأت [به نافرمانی خدا] كردم.» و یا در صحیفه سجادیه می‌خوانیم: «أَنَا الَّذِی بِجَهْلِهِ عَصَاكَ؛ (4) من همان كسی هستم كه به سبب جهلش تو را نافرمانی كرد.» و دهها روایت و دعاهای مأثور كه به این حقیقت اشاره دارند.

مطمئناً آگاهی و شناخت ارزشها، راه سلامت را به سوی فرد و جامعه می‌گشاید. حضرت یوسف علیه السلام در مقابل زنی كه همه مقدمات تحریك قوه شهوانی را فراهم كرده بود، تنها با بهره گیری از نور هدایت ارزشهای خدایی توانست از آن مهلكه نجات یابد و از غلتیدن در چاه انحراف برهد؛ چنان كه قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ»؛ (5) «آن زن قصد او كرد و او نیز - اگر برهان پروردگار را نمی‌دید - قصد وی می‌كرد.»

به این ترتیب، یكی از عواملی كه نقش اساسی در بروز انحراف دارد، عدم شناخت و آگاهی است. در اهمیت این عامل همین مقدار بس كه خدای سبحان نه تنها قوه عاقله و رسول باطنی را به بشر هدیه داد، بلكه صد و بیست و چهار هزار پیامبر را فرستاد تا انسانها را از جهل و نادانی نجات دهند و راه رسیدن به كمال و سعادت را با چراغی به نام «ارزشها» روشن سازند.

2. تخلف نخبگان (خواص): نخبگان به كسانی اطلاق می‌گردد كه با توجه به نقشی كه در جامعه به عهده دارند و كار و فعالیتی كه انجام می‌دهند و خصوصیات منحصر به فردی كه دارند، مورد توجه هستند و طرز تفكر و عملشان، الگوی دیگران است. از این نظر، نخبگان در پیدایش پدیده‌های اجتماعی، خواه مثبت و خواه منفی، نقش تعیین كننده‌ای دارند؛ چنان كه رسول اكرم صلی الله علیه وآله به این حقیقت اشاره فرموده اند: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ؛ (6) دو گروه از امتم هستند كه اگر صالح و نیكوكار باشند، امتم نیكو خواهد شد و اگر فاسد گردند، امتم به فساد كشیده خواهد شد. پرسیدند: یا رسول اللّه! آن دو گروه كیان اند؟ فرمود: دانشمندان و حاكمان.»

3. فقر و تنگدستی: از جمله عواملی كه در نادیده گرفتن ارزشها نقش مؤثری دارند، فقر و تنگدستی است. این عامل آن قدر مهم است كه در روایات اسلامی نیز در مورد خطر آن گوشزد شده است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «لَوْلَا رَحْمَةُ رَبِّی عَلَی فُقَرَاءِ أُمَّتِی كَادَ الْفَقْرُ یكُونُ كُفْراً؛ (7) اگر رحمت پروردگارم نسبت به فقرای امتم نبود، فقر موجب كفر می‌گردید.» تنها در پرتو رحمت الهی است كه فرد تهیدست می‌تواند دین خود را حفظ كند و مرتكب اعمال انحرافی نگردد.

مبلّغان محترم می‌توانند برای آشنایی بیشتر با این عوامل، به كتاب «عوامل مؤثر در انحراف ارزشها» و مقاله‌ای كه در ویژه نامه جامعه شناسی، مجله معرفت شماره 72 چاپ شده است، مراجعه كنند. بنده به طور مفصل در آنجا عوامل نادیده گرفتن ارزشها را آورده‌ام.

· جامعه شناسی چه اسلوبی را برای تقویت ارزشها در جامعه، مورد بررسی قرار می‌دهد؟

o جامعه شناسان دو روش را معرفی می‌كنند: یكی روش «جامعه پذیری» است و روش دیگر «فرهنگ پذیری» كه البته روش دوم مهم‌تر است. جامعه پذیری «فرایندی است كه فرد یاد می‌گیرد كه چگونه با ارزشهای حاكم بر جامعه هماهنگ بشود. یعنی اگر همه مردم به سمتی می‌روند، او خلاف آنها نرود و هماهنگ با آنها حركت كند؛ امّا این هماهنگی تا هنگامی است كه مردم می‌بینند و در پنهان به این هماهنگی التزامی نیست.»

ولی فرهنگ پذیری «فرایندی است كه فرد یا شخص را عمیقاً و از جهات متعدد با فرهنگ جامعه همانند می‌كند.» فرهنگ پذیری سه شاخصه دارد: اولاً، فرد یاد می‌گیرد و ثانیاً، به آن اعتقاد پیدا می‌كند و ثالثاً، التزام عملی به آن پیدا می‌كند. در چنین شرایطی فرد نیاز به كنترل رسمی ندارد و در سلامت جامعه تأثیر بیشتری را ایفا می‌كند؛ بر خلاف جامعه پذیری كه نیاز به كنترل رسمی دارد؛ یعنی نیازمند به دادگاه، نیروی انتظامی و... است.

· چه عواملی را در این دو، یعنی «جامعه پذیری» و «فرهنگ پذیری» مؤثر می‌دانید؟

o در جامعه پذیری، متأسفانه به خاطر صنعتی شدن جوامع، پدر و مادر دیگر نظارتی بر فرزند خود ندارند. از این رو، فرزند خود را به مراكز آموزشی و رسانه‌های جمعی سپرده اند.

امّا در بحث فرهنگ پذیری، مهم‌ترین عامل فرهنگ پذیری، پدر و مادر است، و مؤثرترین نهاد برای پیشگیری از انحراف در جامعه، نهاد خانواده می‌باشد. بدین جهت، فرزندان را باید به گونه‌ای تربیت نمود كه هنگام رشد و فهم، نسبت به ارزشهای واقعی بیگانه نباشند و به سوی آن حركت كنند. مولی الموحدین علی علیه السلام در سفارشات خود به یكی از فرزندانش می‌فرماید: «دل بچه و طفل همانند زمین آماده است كه هرچه در آن نهاده شود، می‌پذیرد. من به تربیت تو قبل از اینكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد، اقدام كردم.»

اگر والدین در قالب خانواده بتوانند فرهنگ ناب دینی و ارزشهای الهی را با عمل خود، در جان و روح فرزندان خود رسوخ دهند و آنان را فرهنگ پذیر كنند، در حقیقت آنان را در برابر ارزشهای مادی و دست ساخته بشری واكسینه كرده و تا حد بسیار زیادی از خطر انحراف نجات داده اند و اگر در آخرالزمان انحرافات زیاد گردیده است، به فرموده رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله عامل اصلی آن والدین بوده اند و چنانچه آنان درست عمل می‌كردند، فرزندانی مثل شهید چمران كه حتی در آمریكا هم از انجام امور مكروه اجتناب می‌كرد و یا خلبان برجسته دوران دفاع مقدس، شهید بابایی كه پیش از انقلاب هم در آمریكا، نماز اوّل وقت خود را ترك نمی‌كرد، تربیت می‌نمودند. مبلّغ در فعلیت بخشیدن به فرهنگ پذیری در جامعه نقش بسیار مهمّی دارد و با رفتن به تبلیغ می‌تواند مردم را نسبت به ارزشها فرهنگ پذیر كند.

· با آمدن ابزارهای مدرن تبلیغ در دنیای معاصر، چقدر رسانه را در بیان ارزشهای دینی موفق می‌دانید؟ آیا با این وجود، منبر و سخنوری جذابیت خود را از دست نداده است؟

o رسانه، شاید بتواند برخی از ارزشها را تبیین كند؛ امّا بسیاری از ارزشها را نمی‌تواند بیان كند؛ مثلاً وقتی از طریق تلویزیون می‌خواهند امام معصوم علیه السلام را نشان دهند، چون نمی‌توانند تصویری از امام علیه السلام نشان دهند، صورت بازیگری را كه در نقش امام علیه السلام است، به صورت یك نور قرار می‌دهند. این خیلی بدآموزی دارد؛ چرا كه فردا اگر آقا امام زمان علیه السلام ظهور كنند، همه انتظار دارند كه صورتشان نورانی باشد؛ در حالی كه معنویت و نورانیتی كه امام دارند، معنوی است و ظاهری نمی‌باشد و این معنویت را به چشم سر نمی‌توان دید و فرد باید خودش معنوی باشد تا بتواند معنویت را ببیند. اصلاً خود این ذهنیت در مخاطب هست كه این فرد دارد فیلم بازی می‌كند و واقعیت ندارد. این فیلم بازی كردن نمی‌تواند ارزشها را انتقال دهد.

امّا در منبر، آقایی كه بر روی منبر نشسته است، فیلم بازی نمی‌كند و واقعاً می‌گوید و گریه می‌كند. وقتی كه دارد قضیه حضرت زهراعلیها السلام و علی علیه السلام و فرزندانش و سه روز، روزه گرفتن آنان را بیان می‌كند، طاقت نمی‌آورد و گریه می‌كند.

البته من این مطلب را از نگاه جامعه شناسی می‌گویم كه منبر یكی از مقولات ارتباطات است و تأثیرگذاری‌اش بیشتر است؛ به خاطر اینكه:

اولاً، فضای منبر یك فضای معنوی است؛ چرا كه مسجد یك فضای روحانی و معنوی دارد؛ امّا تلویزیون نمی‌تواند این فضا را ایجاد كند و فضایش مصنوعی است.

و ثانیاً، در رسانه جمعی افرادی كه بازی می‌كنند، به عنوان شغل و فن فعالیت می‌كنند. در جامعه شناسی ارتباطات می‌گویند كه اینها حرفه‌ای اند؛ امّا در منبر این طور نیست. ما در مباحث اخلاقی داریم كه اگر كسی بخواهد از طریق منبر ارتزاق كند، خیلی تأثیر كلام ندارد.

باید توجه داشته باشیم كه تبلیغات رسانه‌های مختلف، باعث كم رنگ شدن منبر نشده و منبر جذابیت خود را از دست نداده است. همان طور كه امام راحل رحمه الله فرمودند: «به همان روش سنتی بروید و روضه بخوانید!» و مقام معظم رهبری می‌فرماید: «روضه بخوانید!» و شیعه توانسته است هزار و چهارصد سال با همین روش ارزشهای علوی را سینه به سینه و چهره به چهره انتقال دهد. «جامعه شناسی ارتباطات هم بر این تأكید می‌ورزد كه مؤثرترین روش همین ارتباط چهره به چهره می‌باشد.

البته این نكات را هم باید در نظر گرفت كه اولاً، جایگاه منبر یك قداست خاصی دارد و فقط یك متخصص احكام دین باید از منبر استفاده كند و ما باید این قداست را حفظ كنیم.

و ثانیاً، یك مبلّغ باید آداب منبرش را رعایت بكند. بعضی از بزرگان ما هر وقت می‌خواستند منبر بروند، منبرشان را می‌بوسیدند و بدون وضو به روی آن نمی‌نشستند.

· برای مطلوب شدن منبر و سخنوری چه راههایی را پیشنهاد می‌كنید؟

o ارزشهای دینی، ارزشهای وحیانی هستند و غالباً مخاطبین از چنین ارزشهایی فراری نیستند؛ مگر اینكه عوامل بیرونی در فرار مخاطب تأثیر داشته باشد كه ما باید مواظب باشیم رقبای ما (دشمنان اسلام) برای لاابالی كردن جوانان زیاد هستند و پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نتوانستند خیلی‌ها را هدایت كنند؛ زیرا همان طور كه خداوند می‌فرماید: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی»؛ (8) «مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی» یك عده‌ای، مرده و تاریك هستند و قابل هدایت نیستند.

امّا برای مطلوب شدن سخنرانی این امور را باید در نظر گرفت:

1. زمان گفتن: اینكه چه موضوعی را در چه زمانی بگوییم. باید مطالب در زمانی گفته شود كه جوان متنفر نشود.

2. مكان گفتن: جای سخنرانی باید تمیز و مرتب باشد. مسجد درست است كه فضای معنوی دارد، امّا ظاهرش هم باید تمیز باشد.

3. مسئله‌یابی: جامعه شناسی به سخنران كمك می‌كند كه براساس میل و ظرفیت مخاطب سخن بگوید. گاهی مطالبی گفته می‌شود كه مخاطب اصلاً درگیر آنها نیست.

4. گفتن به همراه عمل: مبلغ یك رهبر معنوی است. چه بسا یك مبلّغ حرف نمی‌زند و مردم بیشتر از او پیروی می‌كنند؛ چون رفتارش را می‌بینند. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ (9) مردم را به غیر زبانهایتان (با اعمالتان) دعوت كنید!»

· لطفاً خاطره‌ای از سفرهای تبلیغی خود برای استفاده خوانندگان مجله بیان فرمایید.

o حدود هیجده سال است كه به صورت مستمر در ایام تبلیغی، به تبلیغ می‌روم و سعی می‌كنم در جایی كه برای سخنرانی دعوت می‌شوم، ساده‌ترین غذاهای سفره را انتخاب كنم؛ چرا كه من در آنجا خودم را به عنوان رهبر دینی آن منطقه می‌دانم و رهبر دینی باید ضعیف‌تر از همه در تغذیه و مسكن و... باشد یا حداقل در تغذیه‌اش؛ مثلاً نان و پنیر را انتخاب می‌كنم؛ چون می‌دانم مخاطب من حداقل نان و پنیر را دارد كه بخورد؛ امّا اگر من غذای مفصّل را انتخاب كنم، فقط می‌دانم مخاطب من همان چند نفری هستند كه این غذا را می‌توانند تهیه كنند.

اتفاقاً یك جایی افطار دعوت بودیم. جمعیت زیادی هم آمده بودند و غذاهای مفصلی هم چیده بودند. من دیدم كه ساده‌ترین غذایی كه در سفره است، نان و سبزی است. همان نان و سبزی را خوردم. بعد از افطار یكی از آقایانی كه مخاطب من بود و پدر شهید هم بود، پیش من آمد و گفت: من تا امشب دهها بار شنیدم كه امیر المؤمنین علیه السلام با نان و نمك افطار می‌كردند، ولی باور نمی‌كردم. مگر می‌شود كسی صبح تا غروب كار كند و با نان و نمك افطار كند؛ امّا امشب دیدم كه طلبه توانست با وجود اینكه امروز، روزه بود، با نان و سبزی افطار كند. پس یقیناً امام علیه السلام هم می‌توانستند. ما با عملمان می‌توانیم اعتقادات مردم را تقویت كنیم.

· با تشكر از فرصتی كه در اختیار مجله قرار داده اید.

o من هم از شما و همه دست اندركاران مجله مبلغان تشكّر می‌كنم و برایتان آرزوی توفیق بیشتر دارم.

· پاورقــــــــــــــــــــی

1) توبه / 122.

2) اعراف / 179.

3) مصباح كفعمی، ص 555.

4) الصحیفة السجادیة، ص 79.

5) یوسف / 24.

6) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 49، ح 10.

7) همان، ج 69، ص 47، ح 58.

8) نمل / 80.

9) بحار الانوار، ج 67، ص 309.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.